مزیت نسبی چیست؟ | مزیت نسبی در اقتصاد — به زبان ساده و با مثال

مزیت نسبی به توانایی کشورها در تولید کالاها و خدمات با هزینه فرصت کمتر و نه الزاماً کمیت یا کیفیت بیشتر اشاره میکند. مزیت نسبی باعث میشود که حتی کشوری که در تولید تمام کالاها نسبت به سایر کشورها، توانمندی بیشتری دارد، آغاز به تجارت کند. در نوشتار پیشرو، مفهوم مزیت نسبی را در مقایسه با مزیت مطلق و همراه با مثال، بررسی میکنیم.
مزیت نسبی چیست؟
درصورتی که بنگاهها بتوانند کالای معینی را با هزینه فرصت کمتر یا قیمت پایینتری تولید کنند، نسبت به سایر تولیدکنندگان، از «مزیت نسبی» (Comparative Advantage) برخوردار هستند. در واقع، زمانی کشوری مزیت نسبی دارد که بتواند کالای معینی را نسبت به سایر کالاها در قیمت کمتری تولید کند. در تعریف مزیت نسبی تاکید بر مقایسه است.
سئوالی که هر کشوری باید از خود بپرسد این است که برای تولید هر کالا باید از چه مواردی صرفنظر کند. مفهوم مزیت نسبی برپایه هزینه فرصت انتخاب در دنیای کمیابی است. برای مثال، اگر زامبیا منابع خود را بر تولید مس متمرکز کند، نمیتواند نیروی کار، زمین یا منابع مالیاش را برای تولید کالاهای دیگر، مانند ذرت بکار بگیرد. درنتیجه، زامبیا فرصت خود را برای تولید ذرت از دست میدهد.
محاسبه هزینه فرصت به صورت کمی
برای اینکار کافی است مسئله را به صورتی سادهتر بررسی و فرض کنیم که زامبیا برای تولید مس و ذرت فقط به نیروی کار احتیاج دارد. شرکتهای تولیدکننده مس یا ذرت به شما میگویند که برای استخراج یک تن مس به ۱۰ ساعت و برای برداشت ۲۵ کیلوگرم ذرت، به ۲۰ ساعت نیاز دارید.
تاریخچه مزیت نسبی
در سال ۱۸۱۷ میلادی، «دیوید ریکاردو» (David Ricardo) – تاجر، اقتصاددان و عضو پارلمان بریتانیا – مقالهای تحت عنوان «اصول اقتصاد سیاسی و مالیاتستانی» نگاشت. ریکاردو در این مقاله بیان کرده بود که تمام طرفین تجاری از تخصصی شدن کارها و تجارت آزاد نفع میبرند، حتی آنهایی که به صورت نسبی، ناکارآمد به شمار میروند. برای درک بهتر سخنان او باید بتوانیم بین مفاهیم مزیت مطلق و مزیت نسبی، تفاوت قائل شویم.
تعریف مزیت مطلق
یک کشور در تولید کالایی دارای مزیت مطلق است که برای تهیه آن کالا به منابع اولیه کمتری نیاز داشته باشد. از دلایل بوجود آمدن مزیت مطلق میتوان به نعمتهای طبیعی اشاره کرد. برای مثال، استخراج نفت در عربستان به سادگی و تنها با ایجاد حفرهای در زمین، انجام میشود. دستیابی به نفت در کشورهای دیگر، به فرایند اکتشافی قابل توجه و فناوریهای پرهزینه برای ایجاد حفره و استخراج احتیاج دارد. البته، اگر در آن کشورها اصلاً نفتی وجود داشته باشد.
ایالات متحده آمریکا، دارای یکی از حاصلخیزترین زمینهای کشاورزی در دنیاست که امکان پرورش ذرت و گندم را نسبت به کشورهای دیگر، آسانتر میکند. گواتمالا و کلمبیا دارای آبوهوایی هستند که برای پرورش قهوه بسیار مناسب است. بعضی از غنیترین معادن مس در شیلی و زامبیا قرار دارند.
شیلی، مس عرضه میکند و گواتمالا به تولید قهوه میپردازد و آنها تجارت انجام میدهند. زمانی که هر کشوری کالای مورد نیاز سایرین را با منابع کمتری تولید کند، تمام طرفین از انجام معامله منتفع میشوند. اگرچه، بررسی تجارت تنها با توجه به موقعیت جغرافیایی و مزیت مطلق، کامل نیست و مزیت نسبی عامل اصلی بوجود آورنده تجارت به شمار میرود.
مزیت مطلق چیست؟
در اقتصاد، «مزیت مطلق» (Absolute Advantage) به توانایی یک واحد اقتصادی (فرد، شرکت یا کشور) برای تولید کالا یا خدمات با بهرهوری بیشتر نسبت به رقیبان خود، گفته میشود. «آدام اسمیت» (Adam Smith) – اقتصاددان اسکاتلندی و پدر علم اقتصاد مدرن – اولین بار، اصل مزیت مطلق را در متون مربوط به تجارت بینالملل بکار برد و نیروی کار را به عنوان تنها «نهاده» (Input) در نظر گرفت. از آنجایی که مزیت مطلق تنها بر اساس مقایسههای صورت گرفته بین نیروی کار تعیین میشود، ممکن است مزیت مطلق بنگاه اقتصادی برابر صفر باشد.
مثال مزیت مطلق
فرض کنید انگلستان برای تولید یک توپ پارچه به ۸۰ ساعت نیروی کار احتیاج داشته باشد که کمتر از ساعات کاری مورد نیاز برای همین میزان تولید در پرتغال است. در واقع، انگلستان، یک واحد پارچه را در زمان کمتری تولید میکند. بنابراین، انگلستان دارای مزیت مطلق در تولید پارچه است.
از طرفی دیگر، برای تولید یک میز در پرتغال به ۹۰ ساعت کاری نیاز است که از تعداد ساعات کاری مورد نیاز برای تولید همین کالا در انگلستان کمتر است. در نتیجه، پرتغال در تولید میز دارای مزیت نسبی است. اگر دو کشور در تولید کالایی که در آن مزیت مطلق دارند، به تخصص برسند و بخشی از این کالاها را با یکدیگر مبادله کنند، نسبت به حالت بدون تجارت، به تعداد بیشتری از هر کالا، دست خواهند یافت.
در نبود تجارت، هر کشور، یک توپ پارچه و یک میز تولید میکند که در مجموع معادل دو توپ پارچه و دو میز است. اگر انگلستان تمام نیروی کار خود را برای تولید پارچه که در آن مزیت مطلق دارد، بکار بگیرد، معادل ( 80 ÷ ( ۸۰ + ۱۰۰ )) ۲٫۲۵ توپ پارچه، تولید میشود. اگر نیروی کار پرتغال، تمام زمان ( ۹۰ + ۱۲۰ ) خود را صرف تولید میز کند، معادل ( ۹۰ ÷ ( ۹۰ + ۱۲۰ )) ۲٫۳۳ واحد میز، تولید میشود.
در این صورت، مجموع تولید کل برابر ۲٫۲۵ واحد توپ پارچه و ۲٫۳۳ واحد میز است که بیشتر از مقدار تولید صورت گرفته پیش از تخصصی شدن است. با فرض وجود تجارت آزاد، توجه به مزیت مطلق منجر به تولید هر دو کالا با قیمت پایینتر در هر دو کشور میشود.
مثال عددی از مزیت نسبی و مزیت مطلق
دنیای فرضی با دو کشور ایالات متحده آمریکا و عربستان سعودی و دو کالای نفت و ذرت را در نظر بگیرید. در ادامه، تصور کنید که مصرفکنندگان در هردوی این کشورها، به هردوی این کالاها تمایل نشان میدهند. این کالاها، همگن هستند یعنی مصرفکنندگان و تولیدکنندگان نمیتوانند تمایزی بین ذرت و نفت این دو کشور، قائل شوند.
در هردوی این کشور ها، تنها منبع در دسترس برای تولید این کالاها، نیروی کار است. عربستان با میزان منبع اولیه کمتری به تولید نفت میپردازد، در حالی که، ایالات متحده آمریکا، نفت را با میزان منبع کمتری تولید میکند. در جدول زیر میتوانید مزیتهای هر دو کشور را بر حسب تعداد ساعات مورد نیاز برای تولید هر کالا، مشاهده کنید.
کشور | نفت (ساعت بر بشکه) | ذرت (ساعت بر ۲۵ کیلوگرم) |
عربستان سعودی | ۱ | ۴ |
ایالات متحده آمریکا | ۲ | ۱ |
همانطور که در جدول بالا مشاهده میکنید، عربستان سعودی دارای مزیت مطلق در تولید نفت است زیرا در مقایسه با ایالات متحده آمریکا (تولید ۱ بشکه در ۲ ساعت)، ۱ بشکه نفت در ۱ ساعت تولید میشود. ایالات متحده آمریکا نیز دارای مزیت مطلق در تولید ذرت است.
برای سادگی، فرض کنید، ایالات متحده آمریکا و عربستان سعودی، هر کدام به ازای ۱۰۰ ساعت، نیروی کاری دارند. با در نظر گرفتن «منحنی امکانات تولید» (Production Possibility Frontier | PFF)، فرض کنید که هر کشور به تنهایی قادر به تولید کالاهاست. منحنی امکانات تولید نشاندهنده بیشترین مقدار تولید شده در هر کشور با در نظر گرفتن محدودیت منابع است. در این مثال، نیروی کار و سطح فناوری، جزء منابع محدود به شمار میروند.
کشور | تولید نفت در ۱۰۰ ساعت کاری (بشکه) | تولید ذرت در ۱۰۰ ساعت کاری (۲۵ کیلوگرم) |
عربستان سعودی | ۱۰۰ | ۲۵ |
ایالات متحده آمریکا | ۵۰ | ۱۰۰ |
همانطور که در نمودارهای زیر مشاهده میکنید، عربستان سعودی، میتواند حداکثر ۱۰۰ بشکه نفت و ۰ کیلوگرم ذرت (نقطه A) تولید کند. همچنین، این کشور قادر به تولید ۲۵ بسته ۲۵ کیلوگرمی ذرت، بدون تولید بشکهای نفت (نقطه B) است.
امکان تولید نفت و ذرت به مقادیر متفاوت (نقطه C) در عربستان سعودی وجود دارد. اگر عربستان سعودی، ۶۰ بشکه نفت تولید کند، میتواند ۴۰ ساعت کاری باقیمانده را به تولید ۱۰ بسته ۲۵ کیلوگرمی ذرت اختصاص دهد.
اگر ایالات متحده آمریکا، تنها به تولید نفت بپردازد، میتواند تمام منابع را به تولید ۵۰ بشکه نفت (نقطه ‘A) اختصاص دهد و هیچ ذرتی تولید نکند. همچنین، این کشور میتواند حداکثر ۱۰۰ بسته ۲۵ کیلوگرمی ذرت (نقطه ‘B) تولید کند و هیچ منبعی را به تولید نفت اختصاص ندهد.
امکان تولید ترکیبات دیگری از نفت و ذرت (نقطه ‘C) نیز وجود دارد. امکان تولید در نقاط قرار گرفته در بالاتر از منحنی امکانات تولید، با در نظر گرفتن میزان فعلی منابع و فناوری، وجود ندارد.

مصرفکنندگان در کشورهای عربستان سعودی و ایالات متحده آمریکا، هر دو به نفت و ذرت برای ادامه زندگی احتیاج دارند. فرض کنید که قبل از شروع تجارت، میزان تولید و مصرف هر دو کشور به اندازه نقطه C یا ‘C است. در نتیجه، قبل از انجام تجارت، عربستان سعودی ۶۰ ساعت کاری را به تولید نفت اختصاص میدهد.
۴۰ ساعت باقی مانده کاری را میتوان برای تولید ۱۰ بسته ۲۵ کیلوگرمی ذرت استفاده کرد. برای قرار گرفتن در نقطه ‘C، اقتصاد ایالات متحده آمریکا، ۴۰ ساعت را به تولید ۲۰ بشکه نفت اختصاص میدهد و از باقیمانده منبع میتوان برای تولید ۶۰ بسته ۲۵ کیلوگرمی ذرت استفاده کرد.
کشور | تولید نفت (بشکه) | تولید ذرت (بسته ۲۵ کیلوگرمی) |
عربستان سعودی (C) | ۶۰ | ۱۰ |
ایالات متحده آمریکا (‘C) | ۲۰ | ۶۰ |
تولید کل جهانی | ۸۰ | ۷۰ |
شیب منحنی امکانات تولید نشاندهنده هزینه فرصت تولید نفت در مقابل ذرت است. ایالات متحده آمریکا، با بکارگیری تمام منابع، قادر به تولید ۵۰ بشکه نفت یا ۱۰۰ بسته ۲۵ کیلوگرمی ذرت است. بنابراین، هزینه فرصت تولید یک بشکه نفت معادل دو بسته ۲۵ کیلوگرمی ذرت زیرا شیب منحنی ۰٫۵ است.
عربستان سعودی میتواند ۱۰۰ بشکه نفت یا ۲۵ بسته ۲۵ کیلوگرمی ذرت تولید کند. هزینه فرصت تولید یک بشکه نفت معادل صرفنظر کردن از تولید ۰٫۲۵ بسته ۲۵ کیلوگرمی ذرت است. در مورد ذرت، توجه داشته باشید که عربستان سعودی از میزان کمتری از آن برای تولید یک بشکه نفت چشمپوشی میکند.
کشور | هزینه فرصت تولید یک واحد ذرت بر حسب نفت | هزینه فرصت تولید یک واحد نفت بر حسب ذرت |
عربستان سعودی | ۰٫۲۵ | ۴ |
ایالات متحده آمریکا | ۲ | ۰٫۵ |
در این مثال، تقارنی بین مزیت مطلق و نسبی وجود دارد. عربستان سعودی برای تولید نفت به ساعات کمتری نیاز دارد (مزیت مطلق) و برای تولید نفت، از تولید مقدار کمی کالا (مزیت نسبی) صرفنظر میکند. همیشه در معاملات، الزاماً چنین تقارنی بین مزیت نسبی و مزیت مطلق موجود نیست.
آیا منحنی امکانات تولید میتواند خطی راست باشد؟
ممکن است پیشتر، منحنی امکانات تولید را به صورت خمشده به بیرون مشاهده کرده باشید. این شکل نشاندهنده منتقل شدن منابع از تولید یک کالا در جهت تولید کالایی دیگر است. برای مثال، منابع مالی بجای اینکه صرف آموزش شوند برای تجهیز مراکز خدمات درمانی بکار روند. در این نوع منحنی، هزینه فرصت، فزاینده است.
در مثالهای بررسی شده در این نوشتار، PPF ها به صورت خط مستقیم رسم شدهاند. یعنی هزینه فرصت ثابت است. هنگامی که یک واحد از نیروی کار از از بخش تولید ذرت به بخش تولید نفت منتقل شود، کاهش بوجود آمده در میزان ذرت و افزایش بوجود آمده در مقدار نفت، همیشه یکسان خواهد بود.
در واقعیت، تنها در صورتی این مورد ممکن است که کمک نیروی کار اضافه به تولید با تغییر مقیاس آن، یکسان باقی بماند. منحنی امکانات تولید خطی، مدلی واقعگرایانه نیست اما، خط مستقیم، انجام محاسبات را تسهیل میکند. درک مفاهیم اقتصادی مانند مزیت مطلق و نسبی با استفاده از منحنی امکانات تولید خطی، آسانتر است.
منفعتهای حاصل از تجارت
موقعیت تجاری ایالات متحده آمریکا و عربستان سعودی را پس از تخصصی شدن و آغاز تجارت، مجسم کنید. قبل از انجام مبادله، عربستان سعودی، ۶۰ بشکه نفت و ۱۰ بسته ۲۵ کیلوگرمی ذرت را تولید و مصرف میکرده است. تولید و مصرف ایالات متحده آمریکا، نیز با ۲۰ بشکه نفت و ۶۰ بسته ۲۵ کیلوگرمی ذرت برابر بوده است.
با در نظر گرفتن سطح تولید فعلی آنها، اگر ایالات متحده آمریکا، بتواند به میزانی کمتر از ۶۰ بسته، ذرت معامله و در ازای آن، به مقداری بیشتر از بیست بشکه، نفت دریافت کند، از انجام این معامله، به سود میرسد.
ایالات متحده آمریکا با انجام معامله میتواند در مقایسه با دوره پیش از تخصصی شدن، میزان بیشتری از کالاها را مصرف کند. به صورت مشابه، اگر عربستان سعودی به میزانی کمتر از ۶۰ بشکه با آمریکا تجارت کند و در ازای آن مقداری بیشتر از ۱۰ بسته ذرت را بدست بیاورد، به مقدار بیشتری کالا در مقایسه با دوره قبل از تخصصی شدن و تجارت دست مییابد.
در جدول زیر میتوانید مشاهده کنید که در چه صورت، ایالات متحده آمریکا و عربستان سعودی از انجام معامله منتفع میشوند.
شروط منتفع شدن ایالات متحده آمریکا از تجارت پس از تخصصی شدن | شروط منتفع شدن عربستان سعودی از تجارت پس از تخصصی شدن |
صادرات کمتر از ۶۰ بسته ذرت | واردات حداقل ۱۰ بسته ذرت |
واردات حداقل ۲۰ بشکه نفت | صادرات کمتر از ۶۰ بشکه نفت |
یکی از دلایل مفید بودن تجارت برای هر دو طرف انجامدهنده آن، در هزینه فرصت نهفته است. اگر عربستان سعودی قصد گسترش تولید داخلی ذرت را بدون انجام تجارت بینالمللی داشته باشد، باید مطابق مفهوم هزینه فرصت، برای بدست آوردن هر بسته ذرت اضافه، از ۴ بشکه نفت چشمپوشی کند.
اگر عربستان سعودی موفق شود که بدون چشمپوشی کردن از ۴ بشکه نفت یا از دست دادن میزان کمتری بشکه نفت، بسته ذرت اضافه دریافت کند (یا به ازای ۴ بشکه نفت به میزان بیشتری ذرت دست یابد) در موقعیت بهتری از لحاظ اقتصادی قرار میگیرد.
هزینه فرصت و منفعت بدست آمده از تجارت چیست؟
این که چه نوعی از تجارت برای هر کشور، منفعتزاست، به هزینه فرصت تولید هر کالا در آن کشور، بستگی دارد.
ایالات متحده آمریکا می تواند ۱۰۰ بسته ذرت یا ۵۰ بشکه نفت، تولید کند. در ایالات متحده آمریکا، هزینه فرصت تولید یک بشکه نفت معادل دو بسته ذرت است. اگر اعداد بالا را بر ۵۰ تقسیم کنیم، به نسبت یکسانی، دست مییابیم. ۱ بشکه نفت معادل دو بسته ذرت است.
در تجارت با عربستان سعودی، اگر ایالات متحده آمریکا از ۱۰۰ بسته ذرت در صادرات چشمپوشی کند، باید حداقل وارداتی به میزان ۵۰ بشکه نفت داشته باشد. برای کسب منفعت از تجارت، ایالات متحده آمریکا باید به ازای هر ۲ بسته ذرت، بیش از ۱ بشکه نفت را دریافت کند. در غیر اینصورت، انجام تجارت عقلانی نیست.
همانطور که پیشتر بیان کردیم، با تخصصی شدن هر کشور در تولید کالاهایی که در آنها مزیت نسبی دارد، آن کشور به سود دست مییابد و میزان تولید جهانی نیز زیاد میشود.
در جدول زیر میتوانید میزان تولید احتمالی هر کشور را در صورت تخصصی شدن در تهیه کالای با مزیت نسبی و عدم تولید کالاهای دیگر، مشاهده کنید. این تخصصی شدن به میزان ۱۰۰ درصد است که منجر به افزایش کل تولیدات جهانی میشود.
کشور | مقدار نفت تولید شده (بشکه) | مقدار ذرت تولید شده (بسته ۲۵ کیلوگرمی) |
عربستان سعودی | ۱۰۰ | ۰ |
ایالات متحده آمریکا | ۰ | ۱۰۰ |
تولید کل جهانی | ۱۰۰ | ۱۰۰ |
اگر کشورها تخصصی شدن را به صورت کامل انجام ندهند، چه اتفاقی میافتد؟
برای درک بهتر این مطلب، نمونه دیگری را در نظر بگیرید. برای مثال، فرض کنید عربستان سعودی و ایالات متحده آمریکا در نقطههای C و ‘C قرار داشته باشند. حال، در نظر بگیرید که چه اتفاقی میافتد اگر، تجارت انجام شود و ایالات متحده آمریکا، ۲۰ بسته ذرت را در ازای ۲۰ بشکه نفت، به عربستان سعودی صادر کند.
در نقطه C، تولید نفت عربستان سعودی تا ۲۰ واحد کاهش پیدا کرده و در ازای آن ۲۰ واحد ذرت دریافت شده است و در نمودار به نقطه D میرسیم. توجه داشته باشید که حتی بدون تخصصی شدن ۱۰۰ درصدی، اگر قیمت معامله معادل ۲۰ بشکه نفت به ازای ۲۰ بسته، ذرت باشد، همچنان از هزینه فرصت تولید در کشور، بیشتر است و سعودیها از انجام معامله، سود میکنند. در حقیقت، پس از تولید تخصصی شده و انجام شدن تجارت، هر دو کشور به سود دست پیدا میکنند.
اگر کشوری در تولید تمام کالاها مزیت مطلق داشته باشد چه اتفاقی رخ میدهد؟
این اتفاق در کشورهایی با درآمد بالا رخ میدهد که دارای نیروی کار به خوبی آموزش دیده، تجهیزات با فناوری پیشرفته و بروزرسانیشدهترین فرایندهای تولید هستند. این کشورها که درآمد بالایی دارند، میتوانند تمام کالاها را با منابع کمتری نسبت به کشوری با درآمد پایین تولید کنند.
تجارت درواقع همان مبادله سودمند مشترک است. حتی برای کشور دارای مزیت مطلق در تولید تمامی کالاها، تجارت میتواند برای طرفین همچنان، منفعتآور باشد، زیرا منافع بدستآمده، از تخصصی شدن در مزیت نسبی بوجود میآیند.
مزیت نسبی یکی از تعاریف مهم در اقتصاد به شمار میرود، جهت یادگیری بهتر مباحث بازرگانی بینالمللی، میتوانید به دوره آموزشی ارائه شده توسط «فرادرس» مراجعه کنید.
- برای مشاهده فیلم آموزش بازرگانی بینالمللی + اینجا کلیک کنید.
امکانات تولید و مزیت نسبی
برای درک بهتر، در اینجا به نمونهای اشاره شده است. مبادله بین ایالات متحده آمریکا و مکزیک را در نظر بگیرید. برای مثال، برای تولید ۱۰۰۰ جفت کفش به ۴ نیروی کار آمریکایی نیاز داریم اما همان کار را ۵ نیروی کار، در مکزیک انجام میدهند. با یک نیروی کار آمریکایی میتوان ۱۰۰۰ یخچال تولید کرد اما برای انجام همین کار به ۴ نیروی مکزیکی احتیاج است.
ایالات متحده آمریکا در تولید کفشها و یخچالها، مزیت مطلق دارد. یعنی برای تولید تعداد یکسان کفش و یخچال در ایالات متحده نسبت به مکزیک، به نیروی کار کمتری احتیاج است.
کشور | تعداد نیروی کار لازم برای تولید ۱۰۰۰ جفت کفش | تعداد نیروی کار لازم برای تولید ۱۰۰۰ واحد یخچال |
ایالات متحده آمریکا | ۴ | ۱ |
مکزیک | ۵ | ۴ |
مزیت مطلق، به سادگی، میزان بهرهوری نیروی کار را بین کشورهای مختلف میسنجد. برای مثال، اینکه برای تولید کفش در مکزیک به چه میزان منابع نیاز است، سئوالی مرتبط با مزیت مطلق است اما این پرسش از سوی مزیت نسبی به نحو متفاوتی طرح میشود. بجای مقایسه اینکه چه تعداد نیروی کار برای تولید کالایی معین مورد نیاز است میتوان پرسید که برای تولید این کالا در این کشور چه میزان صرفنظر باید انجام دهیم.
مزیت نسبی، کالایی را شناسایی میکند که در آن مزیت مطلق تولیدکننده به صورت نسبی بیشتر یا «عدم مزیت مطلق کارایی» (Absolute Productivity Disadvantage) به صورت نسبی کوچکتر باشد. ایالات متحده آمریکا میتواند ۱۰۰۰ جفت کفش را با ۰٫۸ تعداد نیروی کار مورد نیاز برای تولید همین میزان کالا در مکزیک تولید کند اما برای تولید ۱۰۰۰ یخچال، میتواند این کار را با ۰٫۲۵ تعداد نیروی کار در مکزیک انجام دهد.
در نتیجه، مزیت نسبی ایالات متحده آمریکا که در آن مزیت مطلق کارایی تقریباً نسبت به همهجا بیشتر است در تولید یخچال و مزیت نسبی مکزیک – که عدم مزیت مطلق کارایی آن حداقل باشد – در تولید کفش است.
تجارت با نفع دو طرف و در نظر گرفتن مزیت نسبی
وقتی کشورها تولید کالاهای با مزیت نسبی را افزایش میدهند و با یکدیگر تجارت میکنند، هر دو کشور میتوانند از این تجارت منتفع شوند. در اینجا نیز، منحنی امکانات تولید ابزاری کاربردی برای نشان دادن این منفعت است.
موقعیتی را در نظر بگیرید که در آن ایالات متحده آمریکا و مکزیک هر دو، ۴۰ نیروی کار دارند. برای مثال، همانطور که در جدول زیر مشاهده میکنید، اگر ایالات متحده آمریکا تقسیم بین نیروی کار را به نحوی انجام دهد که هر ۴۰ نیروی کار به تولید کفش بپردازند، از آنجایی که برای تولید ۱۰۰۰ کفش به ۴ نیروی کار احتیاج است، دههزار جفت کفش تولید میشود.
اگر ۴۰ نیروی کار ایالات متحده آمریکا، یخچال تولید کنند و هر نیروی کار به تولید ۱۰۰۰ یخچال بپردازد، در کل ۴۰ هزار یخچال تولید میشود.
کشور | تولید کفش (با ۴۰ نیروی کار) | تولید یخچال(با ۴۰ نیروی کار) |
ایالات متحده آمریکا | ۱۰۰۰۰ | ۴۰۰۰۰ |
مکزیک | ۸۰۰۰ | ۱۰۰۰۰ |
همانطور که پیشتر عنوان شد، شیب منحنی امکانات تولید برای هر کشور نشاندهنده هزینه فرصت تولید یک یخچال در ازای چشمپوشی از تولید کفش است. یعنی زمانی که نیروی کار از بخش تولید کفش به بخش تولید یخچال منتقل میشود و به تولید یخچال میپردازد.

همانطور که در نمودار سمت چپ مشاهده میکنید، ایالات متحده آمریکا با ۴۰ نیروی کار میتواند ۱۰۰۰۰ جفت کفش و ۰ دستگاه یخچال یا ۴۰۰۰۰ دستگاه یخچال و ۰ جفت کفش تولید کند.
در نمودار سمت راست قابل مشاهده است که مکزیک با ۴۰ نیروی کار توانایی تولید حداکثر ۸۰۰۰ جفت کفش (بدون تولید هیچگونه دستگاه یخچالی) یا ۱۰۰۰۰ یخچال و صفر جفت کفش را دارد.
تمام نقاط دیگر قرارگرفته روی منحنی امکانات تولید نشاندهنده ترکیبات ممکن از تولید دو کالا با در نظر داشتن منابع فعلی است. نقطه A روی هر دو نمودار نشاندهنده مکانی است که کشورها پیش از آغاز تجارت به تولید و مصرف میپردازند. نقطه b نشاندهنده موقعیت کشورها پس از انجام تجارت است.
قبل از آغاز تجارت، هر کشوری تمایل به تولید ترکیبی از کفشها و یخچالها داشته، همانطور که در نقطه A قابل مشاهده است. در جدول زیر میتوانید میزان تولید شده از هر کالا در هر کشور و کل تولیدات برای هر دو کشور را مشاهده کنید.
کشور | تولید فعلی کفش | تولید فعلی یخچال |
ایالات متحده آمریکا | ۵۰۰۰ | ۲۰۰۰۰ |
مکزیک | ۴۰۰۰ | ۵۰۰۰ |
جمع کل | ۹۰۰۰ | ۲۵۰۰۰ |
در این وضعیت، هر کشور بخشی از نیروی کار خود را به بخش دارای مزیت نسبی منتقل میکند. برای مثال، ایالات متحده آمریکا ۶ نیروی کار را از بخش تولید کفش به بخش تولید یخچال انتقال میدهد. در نتیجه، تولیدات کفش ایالات متحده آمریکا تا ۱۵۰۰ واحد ( 1000 × ( 4 ÷ 6 )) کاهش پیدا میکند. در حالیکه تولید یخچال به اندازه ۶۰۰۰ ( ۱۰۰۰ × ( ۱ ÷ ۶ )) دستگاه افزایش یافته است.
مکزیک نیز بیشتر تولیدات خود را به بخش با مزیت نسبی منتقل میکند که موجب میشود ۱۰ کارگر از بخش یخچالها به بخش کفشها انتقال یابند. بنابراین، تولید یخچال در مکزیک تا ۲۵۰۰ دستگاه ( 1000 × ( 4 ÷ ۱۰ )) کاهش مییابد ولی تولید کفش تا ۲۰۰۰ جفت (1000 × ( 4 ÷ ۱۰ )) زیاد میشود.
توجه داشته باشید که زمانی که هر دو کشور به تولید کالا در بخشهایی با مزیت نسبی بپردازند، مطابق جدول زیر، تولید کل آنها افزایش مییابد. کاهش ۱۵۰۰ واحدی تولید کفش در ایالات متحده آمریکا با ۲۰۰۰ جفت کفش تولید شده و بدست آمده از مکزیک جبران میشود. کاهش ۱۵۰۰ دستگاهی تولید یخچال در مکزیک نیز با دریافت ۶۰۰۰ یخچال تولید شده در ایالات متحده آمریکا جبران میشود.
کشور | تولید کفش | تولید یخچال |
ایالات متحده آمریکا | ۳۵۰۰ | ۲۶۰۰۰ |
مکزیک | ۶۰۰۰ | ۲۵۰۰ |
جمع | ۹۵۰۰ | ۲۸۵۰۰ |
این مثال عددی به خوبی نشاندهنده تاثیر در نظر گرفتن مزیت نسبی است. حتی زمانی که کشوری در تولید همه کالاها مزیت مطلق داشته باشد و کشوری دیگر در تولید تمامی کالاها دارای «عدم مزیت مطلق» (Absolute Disadvantage) باشد، هر دوی کشورها از تجارت منتفع میشوند.
با اینکه، ایالات متحده آمریکا در تولید یخچال و فریزر (هردوی آنها) مزیت مطلق دارد، از لحاظ اقتصادی منطقی است که در تولید کالایی سرمایهگذاری کند که در آن مزیت نسبی دارد. ایالات متحده آمریکا، یخچال صادر و کفش وارد میکند.
چگونه هزینه فرصت، محدودیت تجارت را تعیین میکند؟
این نمونه، نشاندهنده آن است که چگونه کشورها میتوانند از تخصصی شدن در تولید کالایی که در آن مزیت نسبی دارند و تجارت آن، منفعت کسب کنند. با بکارگیری هزینه فرصت در این مثال، تعیین بازه تجارت ممکن برای منفعترسانی به هر دو کشور، امکانپذیر میشود.
مکزیک قبل از تخصصی سازی و آغاز تجارت، ۴۰۰۰ جفت کفش و ۵۰۰۰ دستگاه یخچال تولید میکرده است. سپس، در مثال عددی داده شده، مکزیک تولید خود را بر بخش دارای مزیت نسبی متمرکز و ۶۰۰۰ جفت کفش و ۲۵۰۰ دستگاه یخچال، تولید میکند.
در نتیجه، اگر صادرات کفش مکزیک کمتر از ۲۰۰۰ جفت و واردات یخچال آن حداقل به میزان ۲۵۰۰ دستگاه باشد، مکزیک میتواند در مقایسه با موقعیت قبل از تجارت، مصرف بیشتری داشته باشد. در صورت انجام این تجارت، مکزیک به اندازه قابلتوجهی از لحاظ اقتصادی سود میکند.
از طرفی دیگر، ایالات متحده آمریکا قبل از تخصصی شدن و تجارت، ۵۰۰۰ جفت کفش و ۲۰۰۰۰ دستگاه یخچال تولید میکرده است. در مثال یاد شده، سپس، تولید این کشور بر مزیت نسبی متمرکز میشود و ۳۵۰۰ جفت کفش و ۲۶۰۰۰ دستگاه یخچال تولید میشود. اگر صادرات یخچال ایالات متحده آمریکا کمتر از ۶۰۰۰ دستگاه در ازای واردات حداقل ۱۵۰۰ جفت کفش باشد، این کشور میتواند میزان مصرف خود را افزایش دهد و از لحاظ اقتصادی در موقعیت بهتری قرار میگیرد.
بازه تجارتی که میتواند به هر دو کشور سود برساند را در ادامه، بیشتر شرح دادهایم. برای مثال، مبادلهای که در آن ایالات متحده آمریکا ۴۰۰۰ یخچال به مکزیک صادر و در ازای آن، ۱۸۰۰ جفت کفش وارد کند، برای هردوی این کشورها، منفعت به همراه خواهد داشت. در این صورت، هردوی کشورها نسبت به موقعیت قبل از آغاز تجارت، کالاهای بیشتری را مصرف میکنند.
اقتصاد ایالات متحده آمریکا در صورت برقراری شرایط زیر پس از تخصصی شدن، از تجارت سود میبرد:
- صادرات یخچال به میزان کمتر از ۶۰۰۰ دستگاه
- واردات حداقل ۱۵۰۰ جفت کفش
اقتصاد مکزیک در صورت برقراری شرایط زیر پس از تخصصی شدن، از تجارت سود میبرد:
- واردات حداقل ۲۵۰۰ دستگاه یخچال
- صادرات حداکثر ۲۰۰۰ جفت کفش
تجارت امکان استفاده از هزینه فرصت کمتر در کشور دیگر را برای هر کشور بوجود میآورد. اگر مکزیک بدون انجام تجارت تمایل به تولید یخچالهای بیشتر داشته باشد، باید هزینههای فرصت داخلی را در نظر بگیرد و از تولید کفش بکاهد. اگر مکزیک، کفش بیشتری تولید و سپس آنها را با یخچالهای تولیدی ایالات متحده آمریکا – که هزینه فرصت پایینتری دارند – مبادله کند، میتواند از هزینه فرصت پایینتر یخچالهای تولیدی در ایالات متحده آمریکا، منفعت کسب کند.
از طرفی دیگر، با تخصصی شدن ایالات متحده آمریکا در تولید کالاهای برخوردار از مزیت نسبی (یخچال) و مبادله آنها با کفشهای تولیدی مکزیک، تجارت بینالملل امکان کسب سود از هزینه فرصتِ کمترِ کفشهای تولیدشده در مکزیک را فراهم میکند.
نظریه مزیت نسبی، علت برقراری تجارت بین کشورها را به خوبی مشخص میکند. کشورها به علت داشتن مزیتهای نسبی متفاوت، تجارت میکنند.
محاسبه مزیت نسبی و مطلق به صورت گام به گام
برای یادگیری بهتر نحوه محاسبه مزیت مطلق و نسبی و تشخیص صحیح آنها با توجه به دادههای مسائل مختلف، به مثال زیر توجه کنید. در کانادا، یک کارگر میتواند ۲۰ بشکه نفت یا ۴۰ تن چوب تولید کند. در ونزوئلا، نیروی کار میتواند به تولید ۶۰ بشکه نفت یا ۳۰ تن الوار بپردازد.
- کدام کشور دارای مزیت مطلق در تولید نفت یا چوب است؟
- کدام کشور دارای مزیت نسبی در تولید نفت است؟
- کدام کشور دارای مزیت نسبی در تولید چوب است؟
- در این نمونه، آیا مزیت مطلق با مزیت نسبی یکسان است؟
- کانادا باید منابع خود را به تولید کدام کالا، اختصاص دهد؟ ونزوئلا باید در تولید کدام کالا تخصصی شود؟
- ابتدا، بهتر است جدولی مانند جدول زیر تشکیل دهید.
کشور | نفت (بشکه) | الوار(تن) |
کانادا | ۲۰ | ۴۰ |
ونزوئلا |
۶۰ |
۳۰ |
- برای محاسبه مزیت مطلق، توجه کنید که کدام کشور تعداد بیشتری از هرکدام از کالاها، تولید کرده است. یک نیروی کار در کانادا میزان الوار بیشتری تولید میکند (۴۰ تن در مقابل ۳۰ تن)، در نتیجه، کانادا دارای مزیت مطلق در تولید چوب است. یک کارگر در ونزوئلا، در مقایسه با همتای کانادایی خود که تنها ۲۰ بشکه نفت تولید میکند، به تولید ۶۰ بشکه نفت میپردازد. بنابراین، ونزوئلا دارای مزیت مطلق در تولید نفت است.
- جهت بدست آوردن مزیت نسبی، باید هزینه فرصت تولید یک بشکه نفت در هرکدام از کشورها را محاسبه کنید. بالاترین مزیت نسبی، متعلق به کشوری با کمترین هزینه فرصت است. در ساعات کاری یکسان، کانادا میتواند ۲۰ بشکه نفت یا ۴۰ تن الوار تولید کند. در نتیجه، در کانادا، تولید ۲۰ بشکه نفت معادل تولید ۴۰ تن الوار (۲۰ بشکه نفت = ۴۰ تن الوار) است. باید طرفین این معادله را بر ۲۰ تقسیم کنیم تا هزینه فرصت تولید یک بشکه نفت در کانادا محاسبه شود. مطابق محاسبات انجام شده، هزینه فرصت تولید ۱ بشکه نفت در کانادا معادل تولید ۲ تن الوار است.

- از روش قبلی برای محاسبه هزینه فرصت تولید ۱ بشکه نفت در ونزوئلا استفاده میکنیم. هزینه فرصت تولید یک بشکه نفت در ونزوئلا معادل ۰٫۵ تن چوب است. به علت کمتر بودن ۰٫۵ تن چوب از ۱ تن چوب، نزوئلا دارای مزیت نسبی در تولید نفت است.

- در این مرحله، باید هزینه فرصت تولید ۱ تن چوب (الوار) را با معکوس کردن معادلات محاسبه کنیم. در کانادا، هزینه فرصت تولید یک تن الوار معادل ۰٫۵ بشکه نفت و در ونزوئلا، برابر ۲ بشکه نفت است. هزینه فرصت تولید الوار در کانادا کمتر و این کشور دارای مزیت نسبی در تولید الوار است.
- در این مثال، مزیت نسبی برابر مزیت مطلق است. کانادا دارای مزیت نسبی و مطلق در تولید چوب و ونزوئلا دارای مزیت مطلق و نسبی در تولید نفت است.
- کانادا باید در زمینه تولید کالایی که هزینه فرصت کمتری دارد، به صورت تخصصیتر عمل کند. کانادا، به صادرات چوب و واردات نفت خواهد پرداخت و ونزوئلا نیز نفت را صادر و الوار را وارد خواهد کرد.
مثال اول تشخیص مزیت نسبی و مزیت مطلق
در آلمان برای تولید یک تلویزیون به ۳ کارگر و برای تولید دوربین به ۴ کارگر احتیاج است. در لهستان، یک تلویزیون بوسیله ۶ کارگر و یک دوربین توسط ۱۲ نیروی کار تولید میشود.
- کدام کشور دارای مزیت مطلق در تولید تلویزیون است؟ کدام کشور دارای مزیت مطلق در تولید دوربین است؟
- هزینه فرصت تولید یک دستگاه اضافی تلویزیون در آلمان و لهستان را محاسبه کنید. کدام کشور دارای مزیت نسبی در تولید تلویزیون است؟
- هزینه فرصت تولید یک دستگاه دوربین فیلمبرداری را در لهستان و آلمان بدست آورید. کدام کشور دارای مزیت نسبی در تولید دوربین است؟
- آیا در این مثال، مزیت نسبی برابر مزیت مطلق است؟
- آلمان باید در تولید چه کالایی تخصص بیشتری کسب کند؟ کدام کالا باید در لهستان به صورت تخصصیتری تولید شود؟
پاسخ مثال اول تشخیص مزیت نسبی و مزیت مطلق
تولید هر دو کالای تلویزیون و دوربین در آلمان، در مقایسه با لهستان، به نیروی کمتری نیاز دارد. بنابراین، آلمان در تولید هر دو نوع این کالاها دارای مزیت مطلق است.
جهت تولید یک تلویزیون اضافه در آلمان به ۳ کارگر احتیاج داریم. با انتقال این ۳ کارگر، از میزان تولید دوربین، به اندازه ۰٫۷۵ تولید یک دوربین کاسته میشود.
تولید یک دستگاه تلویزیون جدید در لهستان به ۶ کارگر احتیاج دارد و انتقال این نیروی کار از تولید دوربین به میزان ۰٫۳ یک دوربین از تولید دوربین میکاهد. درنتیجه، هزینه فرصت تولید تلویزیون در لهستان کمتر است. بنابراین، لهستان در تولید تلوزیون مزیت رقابتی دارد.
برای تولید یک دوربین در آلمان به ۴ کارگر احتیاج داریم و اشتغال این ۴ کارگر در بخشی بغیر از تولید تلویزیون هزینه فرصتی معادل ۱٫۳۳ تلویزیون خواهد داشت. جهت تولید دوربین در لهستان به ۱۲ کارگر احتیاج است و مشغول شدن این کارگران در بخشی دیگر هزینه فرصتی معادل ۲ تلویزیون خواهد داشت. در نتیجه، هزینه فرصت تولید یک دوربین در آلمان کمتر و این کشور در تولید دوربین دارای مزیت نسبی است.
در این مثال، مزیت مطلق با مزیت نسبی تفاوت دارد. آلمان در تولید هر دو کالا دارای مزیت مطلق است اما لهستان در تولید تلویزیون مزیت نسبی دارد.
آلمان باید، حتی به میزان اندکی، تخصص بیشتری در تولید دوربین کسب و دوربینها را صادر و تلویزیون، وارد کند. از طرفی دیگر، لهستان باید به کسب تخصص در تولید تلویزیون بپردازد و تلویزیونها را صادر و دوربین وارد کند.
مثال دوم تشخیص مزیت نسبی و مزیت مطلق
برزیل قادر به تولید ۱۰۰ کیلوگرم گوشت یا ۱۰ دستگاه اتومبیل است. در مقابل، ایالات متحده آمریکا میتواند ۴۰ کیلوگرم گوشت یا ۳۰ دستگاه اتومبیل تولید کند.
کدام کشور دارای مزیت مطلق در تولید گوشت است؟ کدام کشور دارای مزیت مطلق در تولید دستگاه اتومبیل است؟ هزینه فرصت تولید یک کیلوگرم گوشت در برزیل چقدر است؟ هزینه فرصت تولید یک کیلوگرم گوشت در ایالات متحده آمریکا را نیز محاسبه کنید.
پاسخ مثال دوم تشخیص مزیت نسبی و مزیت مطلق
برزیل دارای مزیت مطلق در تولید گوشت و ایالات متحده آمریکا دارای مزیت مطلق در تولید اتومبیل است. هزینه فرصت تولید ۱ کیلوگرم گوشت در برزیل، ۰٫۱ دستگاه اتومبیل است. در ایالات متحده آمریکا، این هزینه معادل ۰٫۷۵ دستگاه اتومبیل است.
مثال سوم تشخیص مزیت نسبی و مزیت مطلق
در فرانسه، برای تولید یک لباس پشمی به یک کارگر و برای تولید یک بطری شیر نیز به یک کارگر نیاز است. در تونس، یک لباس پشمی توسط دو کارگر و یک بطری شیر بوسیله ۳ کارگر تولید میشود. کدام کشور دارای مزیت مطلق در تولید لباسهای پشمی است؟ کدام کشور دارای مزیت مطلق در تولید شیر به شمار میرود؟
پاسخ مثال سوم تشخیص مزیت نسبی و مزیت مطلق
برای حل بهتر و دقیقتر سئوالاتی از این نوع، مناسب است که اطلاعات را در یک جدول، طبقهبندی کنید. توجه داشته باشید که بهرهوری کشورها در این نوع از مسائل با تعداد نیروی کار لازم برای تولید یک واحد کالا سنجیده میشود.
کشور | تعداد کارگر مورد نیاز برای تولید ۱ لباس پشمی | تعداد کارگر مورد نیاز برای تولید ۱ بطری شیر |
فرانسه | ۱ | ۱ |
تونس | ۲ | ۳ |
در این مثال، فرانسه دارای مزیت مطلق در تولید هر دو کالای لباس پشمی و شیر است. فرانسه برای تولید هردوی این کالاها از نیروی کار کمتری استفاده میکند.
معرفی فیلم آموزش بازرگانی بینالمللی
برای آشنایی بیشتر با مفاهیم بازرگانی بینالملل میتوانید به فیلم آموزشی تهیهشده توسط «فرادرس» رجوع کنید. این دوره آموزشی در ۵ ساعت و در قالب ۱۲ درس، مهمترین مفاهیم پیرامون بازرگانی بینالمللی را مطرح میکند که در ادامه به آنها اشاره کردهایم.
درس اول به بیان مقدمهای بر بازرگانی بینالملل میپردازد. در درس دوم، با جنبههای سیاسی و نقش دولتها در تجارت بینالملل آشنا میشوید. جنبههای سیاسی و نقش دولتها در تجارت بینالملل در درس سوم مطرح شدهاند. مباحث مربوط به تشکلهای اقتصادی وموافقتنامههای بین المللی را در درس چهارم خواهید آموخت. درس پنجم مربوط به سازمانهای تسهیلکننده فعالیتهای تجاری است.
استراتژیهای بازرگانی در عرصه جهانی و مدیریت تولید و عملیات در قلمرو جهانی به ترتیب در دروس ششم و هفتم مطرح شدهاند. برای یادگیری استراتژیهای ورود به بازار بینالمللی میتوانید به درس نهم مراجعه کنید. در درس دهم، جایگاه شرکتهای فراملی را خواهید آموخت. در درسهای یازدهم و دوازدهم به ترتیب روشهای پرداخت در بازرگانی بینالمللی و اینکوترمز مطرح شدهاند.
- برای مشاهده فیلم آموزش بازرگانی بینالمللی + اینجا کلیک کنید.
جمعبندی
نظریه مزیت نسبی به عنوان یکی از شناختهشدهترین نگرشها در اقتصاد، در تشریح چرایی انجام تجارت بینالملل نقش مهمتری نسبت به نظریه مزیت مطلق دارد. کشوری دارای مزیت مطلق در تولید یک کالاست که در زمینه تولید آن کالا نسبت به سایر کشورها، برتری قابلتوجهی داشته باشد و نسبت به آنها از منابع کمتری برای تولید آن کالا استفاده کند.
مزیت نسبی متعلق به کشوری است که میتواند کالایی را نسبت به سایر کالاهای خود، با هزینه پایینتری تولید کند. کشورهایی که در تولید کالاهایی با مزیت نسبی تخصصی میشوند، تجارت منفعتباری خواهند داشت. حتی زمانی که کشوری به سطوح بالایی از بهرهوری در تولید تمام کالاها رسیده باشد، همچنان میتواند از تجارت به سود برسد. با کسب تخصص در تولید کالا با هزینه فرصت کمتر، کشور میتواند کالاهای بیشتری تولید کند و کالای اضافی تولید شده را بفروشد.
بسیار عالی، راهنمای مفیدی برای آشنایی اولیه با این دو مفهوم بود. مثال ها برای انتقال اصالت هر دو بهاندازه راهگشا بود. سپاس
سلام عیدتان مبارک. تشکر مطلب بسیار مفید بود.