در آموزشهای پیشین مجله فرادرس، با صفت و انواع آن آشنا شدیم. همچنین، با جزئیات بیشتر به برخی از صفتها مانند صفت بیانی و صفت مبهم پرداختیم. در این آموزش، صفت مفعولی را معرفی میکنیم.
صفت چیست؟
به زبان ساده، صفت کلمهای است که اسمی را توضیح میدهد و توصیف میکند. برای مثال، وقتی میگوییم «آسمان آبی»، کلمه «آبی» صفتی است که درباره اس «آسمان» توضیح میدهد و کیفیت و چگونگی آن را بیان میکند. صفت در زبان فارسی ویژگیهایی دارد که در ادامه برخی از مهمترین آنها را مرور میکنیم.
۱. در مواقعی، پیش میآید که صفت بهعنوان جانشین اسم قرار گیرد. برای مثال، ممکن است صفت یک مرد «دانا» باشد و بگوییم «دانا آمد.» در این صورت، صفت را بهعنوان جانشین اسم آوردهایم. یا مثلاً اگر «پادشاه ظالم» را داشته باشیم، میتوانیم بگوییم «ظالم دستور داد.»
۲. صفت همواره نکره است و موصوف میتواند گاهی نکره و گاهی معرفه باشد. بنابراین، وقتی میگوییم «مرد دانا»، کلمه دانا نکره است.
۳. در فارسی، موصوف معمولاً قبل از صفت قرار میگیرد که در این صورت آن را «صفت مستوی» نیز میگویند. طبق قواعد زبان فارسی، در این حالت، موصوف کسرهدار میشود. برای مثال، در «مردمِ مهربان»، مردم کسره گرفته است. مواقعی نیز پیش میآید که صفت پیش از موصوف میآید که در این حالت، صفت را «صفت مقلوب» یا «صفت معکوس» مینامند. برای مثال، سفیدمو و سیاهچشم از این دست هستند. اگر بخواهیم یک مثال در ادبیات فارسی را بررسی کنیم، میتوانیم بیت زیر از حافظ را نام ببریم که در آن، «حکمت» موصوف است و «قادر» صفتی است که پیش از موصوف آمده است:
این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است
کاین همه زخمِ نهان هست و مجالِ آه نیست
امروزه، در زبان فارسی، به صفتی که پیش از موصوف قرار گیرد، صفت پیشین و صفت پس از موصوف را صفت پسین مینامیم. صفتهای پرسشی و اشاره همواره پیش از اسم میآیند. صفتهای بیانی غالباً پس از اسم واقع قرار میگیرند، اما در قدیم گاهی پیش از اسم نیز میآمدهاند. صفتهای عددی و مبهم قبل از اسم میآیند، اما گاهی در گذشته پس از اسم میآمدهاند. صفت توصیفی یا بیانی اغلب پس از موصوف میآید. اما در گذشته و در شعر گاهی پیش از موصوف میآمده و میآید، مثلاً «حافظ بزرگ شاعری بود».
4. باید دقت کرد که در زبان فارسی، تطابق صفت و موصوف ضروری نیست و صفت همواره مفرد و نکره است، حتی اگر موصوف جمع و معرفه باشد. برای مثال، «زن زیبا» و «زنان زیبا». البته در جایی که موصوف حذف شود و صفت بهجای آن قرار گیرد، حکم آن را میگیرد و باید مطابقت آن رعایت شود. برای مثال، در جمله «ضعیفان روزگار را دریاب»، منظور از «ضعیفان» مردمان ضعیف است.
۵. «یا»ی وحدت (مفرد) را میتوان هم پیش از موصوف و هم پیش از صفت آورد. برای مثال، میتوانیم اینگونه بنویسیم:
- نرگس دختری باهوش است.
- نرگس دختر باهوشی است.
البته باید دقت کنید که این مورد برای همه صفتها شدنی نیست.
۶. از نظر ساخت، صفت یا مفرد یا بسیط است، یعنی تنها یک کلمه دارد. برای مثال، پست و بلند دو صفت بسیط هستند. از طرفی، صفت میتواند مرکب باشد که از دو کلمه یا بیشتر از آن تشکیل شده باشد.
برای آشنایی با موضوعات زبان و ادبیات فارسی مدرسه، پیشنهاد میکنیم به مجموعه آموزشهای دروس دبیرستان و پیش دانشگاهی فرادرس مراجعه کنید که لینک آن در ادامه آورده شده است.
- برای مشاهده مجموعه آموزشهای دروس دبیرستان و پیش دانشگاهی + اینجا کلیک کنید.

صفت بیانی چیست؟
صفت بیانی یا توصیفی یکی از انواع صفتهای پسین است، یعنی پس از اسم میآید، و چگونگی و خصوصیت اسم را بیان و توصیف میکند. حرف آخر کلمه پیش از صفت بیانی معمولاً دارای کسره (ـــِــ) است یا حرف «ی». برای مثال، مردِ دانشمند، زنانِ کوشا، خانه زیبا، خدای بخشنده.
در اغلب موارد، صفت بیانی تنها به بیان چگونگی هسته (موصوف) نمیپردازد، بلکه از کلیت آن و شمولش کم میکند. برای مثال، «زن زیبای دانا» از «زن زیبا» کلیت کمتری دارد. همچنین کلیت «زن زیبا» از «زن» کمتر است.
انواع صفتهای بیانی را میتوان بهصورت زیر دستهبندی کرد:
- ساده
- پیشوندی
- میانوندی
- پسوندی
- فاعلی
- مفعولی
- نسبی
- شباهت و رنگ
- دارندگی
- آمیختگی و آلودگی
- نگهبانی
- ترتیبی
- مرکب
- گروهی
- سنجش
- مطلق
- تفضیلی
- عالی
همانطور که میبینیم، صفت مفعولی یکی از انواع صفت بیانی است که میتوان آن را در دسته صفتهای پسوندی دستهبندی کرد. البه آن را میتوان در دسته صفتهای مرکب نیز گنجاند. در ادامه، با صفت مفعولی آشنا میشویم.
صفت مفعولی چیست؟
در زبان فارسی، واژههای جدید معمولاً از دو طریق اشتقاق و ترکیب ساخته میشود. صفت فاعلی و صفت مفعولی از آن دسته صفتهایی هستند که ابتدا با اشتقاق ساخته میشوند و به عبارت دیگر، مشتق هستند. البته، پس از آن، نیز میتوانند در فرایند ترکیب نیز شرکت کنند و به همین دلیل آنها را در دسته صفتهای مرکب نیز قرار داد.
صفت مفعولی نوعی صفت بیانی است که اسمی را توصیف میکند که کاری روی آن انجام شده یا حالتی را پذیرفته باشد. در واقع، صفت مفعولی بر آنچه فعل بر او واقع شده باشد دلالت میکند، مانند پوشیده و برده.
در واقع، صفت مفعولی بهگونهای است که علاوه بر بیان ویژگیهای موصوف، عمل مربوط به فعلی را بیان میکند که از آن مشتق شده است.

صفت مفعولی مشتق
این صفتها صفت مفعولی هستند: خورده، برده، آشامیده، گرفته، داده. همانطور که مشخص است، این صفتهای مفعولی از از بن فعل ماضی و «ـه» تشکیل شدهاند. بنابراین، میتوان چنین بیان کرد که صفت مفعولی مشتق ساختاری اینچنینی دارد:
صفت مفعولی: بن ماضی فعل + ـه
هرچند صفت مفعولی معمولاً از بن ماضی به علاوه کسره «ه» ساخته میشود و گاهی «شده» هم همراه آن میآید. مانند «نشست + ه» که صفت مفعولی «نشسته» را میسازد. نکات زیر را باید درمورد صفت مفعولی در نظر داشته باشیم.
- میتوان گفت که هر فعلی از نظر ساخت صفت مفعولی دارد و داشتن این صفت مفعولی، ارتباطی با گذرا بودن یا نبودن فعل ندارد.
- ساختار صفت مفعولی مشتق، یعنی بن ماضی و ـه، میتواند از نظر صرفی در جایگاه اسم یا صفت یا هردو قرار گیرد.
- صفت مفعولی، از نظر معنا، عملی را بیان میکنند که که در جهان خارج رخ میدهد. برای مثال، صفتهای خورده، برده، آشامیده و گرفته، بهترتیب، عملهایی مانند خوردن، بردن، آشامیدن و گرفتن را نشان میدهند و نقش توصیفکنندگی دارند.
صفت مفعولی مشتق مرکب
گاهی صفتهای مفعولی ساختار مشتقمرکب دارند. از صفت مفعولی مشتق مرکب نیز برای بیان کنش استفاده میشود که باز هم در جهان خارج رخ میدهد. در ادامه، به ساختارهای صفت مفعولی مشتق مرکب اشاره میکنیم.
ساختار نخست بهصورت زیر است:
اسم + صفت مفعولی مشتق
از مثالهای این ساختار، میتوان به این موارد اشاره کرد: رنجدیده، ستمدیده، تحصیلکرده، نمکشیده، زنگزده، سفرکرده، آموزشدیده.
یک ساختار دیگر، اینگونه است:
صفت + صفت مفعولی مشتق
از مثالهای این نوع صفت مفعولی، میتوان این موارد را بیان کرد: مطرحشده، گرانشده، پنهانکرده، خاموششده، نورسیده،
ساختار دیگری که برای صفت مفعولی مشتق مرکب وجود دارد، بهصورت زیر است:
ضمیر مشترک + صفت مفعولی مشتق
مثالهای آن عبارتاند از: خودکرده، خودشیفته، خودباخته، خودساخته، خودآموخته.
یکی دیگر از این ساختارها، بهشکل زیر است:
قید + صفت مفعولی مشتق
مثالهای آن، این موارد هستند: دیرآمده، زودرسیده، عقبافتاده، عقبمانده.
- نکته: گاهی به ابتدای صفت مفعولی اسم یا صفت افزوده میشود که در این صورت، «ه» انتهای آن حذف میشود. برای مثال، گلاندوده بهصورت گلاندود نوشته میشود یا پشمآلوده را بهشکل پشمآلود مینویسیم.
- نکته: تعدادی از صفتهای مفعولی هستند که از فعلهای لازم و، بهندرت، فعل متعدی ساخته میشوند و معنای صفت فاعلی دارند. ایستاده، خوابیده و رفته مثالهایی از این دست هستند.
تفاوت صفت فاعلی و صفت مفعولی
علاوه بر معنی، صفت فاعلی و صفت مفعولی تفاوتهای ساختاری نیز دارند. صفت فاعلی کننده کار یا دارنده معنی را نشان میدهد و به هفت صورت زیر ساخته میشود:
- بن مضارع + -َنده: مانند خواننده، بافنده. این صفت معمولاً برای انجامدهنده کار یا دارنده حالت مطلق به کار میرود.
- بن مضارع + ان: مانند پرسان، خواهان. این صفتها بیشتر برای بیان حالت فاعل به کار میروند.
- بن مضارع + ا: مانند گویا، خوانا. این نوع صفتها بیشتر حالت دوام فعل را در فاعل نشان میدهند.
- بن ماضی + ار: مانند خواستار، خریدار.
- بن ماضی یا مضارع + گار: مانند آموزگار، پروردگار.
- اسم معنی + کار: مانند ستمکار، دغلکار.
- اسم معنی + گر: مانند دادگر، خنیاگر.
اگر این مطلب برای شما مفید بوده است، آموزشها و مطالب زیر نیز به شما پیشنهاد میشوند:
- مجموعه آموزش دروس پایه هشتم
- آموزش ریاضی - پایه هشتم
- مجموعه آموزش دروس پایه نهم
- اضافه استعاری چیست؟ + روش تشخیص، مثال و تمرین
- تلمیح چیست؟ — ادبیات فارسی به زبان ساده + مثال