۱۰۰ جمله با Donate + ترجمه و تلفظ – به زبان ساده

She decided to donate her old books.

او تصمیم گرفت کتاب‌های قدیمی‌اش را اهدا کند.

They donated blood at the local clinic.

آن‌ها در کلینیک محل خون اهدا کردند.

The company donated a portion of its profits.

شرکت بخشی از سود خود را اهدا کرد.

Families donate every year to help the community.

خانواده‌ها هر سال برای کمک به جامعه کار خیر انجام می‌دهند.

The foundation donates scholarships to students.

این بنیاد بورسیه‌ها را به دانش‌آموزان اهدا می‌کند.

He donates regularly to his favorite charity.

او مرتب به خیریه مورد علاقه‌اش اهدا می‌کند.

She donated her paintings to the museum.

او نقاشی‌هایش را به موزه اهدا کرد.

They donated money to the hospital.

آن‌ها به بیمارستان کمک مالی کردند.

He donated his time to help the elderly.

او وقت خود را صرف کمک به سالمندان کرد.

He donated thousands of pounds to charity.

او هزاران پوند به خیریه اهدا کرد.

People wishing to donate to the appeal can buy a flower from today until November 11.

افرادی که می‌خواهند به این کارزار اهدا کنند، می‌توانند از امروز تا ۱۱ نوامبر یک گل بخرند.

The organization suggests ways to help besides donating money.

سازمان روش‌هایی را علاوه بر کمک مالی پیشنهاد می‌دهد.

I would like to thank our sponsors for donating the prizes for this competition.

می‌خواهم از حامیان مالی‌مان برای اهدا کردن جوایز این مسابقه تشکر کنم.

I've been donating blood regularly for a few years now.

من چند سال است که به طور منظم خون اهدا می‌کنم.

All donated blood is tested for HIV and other infections.

تمام خون‌های اهدا شده از نظر HIV و سایر عفونت‌ها آزمایش می‌شوند.

He donated a kidney to his mother.

او یک کلیه به مادرش اهدا کرد.

I donate money to charity.

من به خیریه کمک مالی می‌کنم.

Many people donate books to the library.

بسیاری از مردم کتاب به کتابخانه اهدا می‌کنند.

She donates blood every year.

او هر سال خون اهدا می‌کند.

My uncle donates money to a hospital every month.

عموی من هر ماه به بیمارستان کمک مالی می‌کند.

(در این مثال، «my uncle» به‌ عنوان اسم به‌جای «he» به کار رفته که یک ضمیر سوم‌شخص مفرد است.)

They donated clothes yesterday.

آن‌ها دیروز لباس اهدا کردند.

We donated old furniture to the community center last week.

ما هفته‌ گذشته وسایل قدیمی را به انجمن محله اهدا کردیم.

He has donated a lot of money.

او پول زیادی را اهدا کرده است.

(در این جمله، فعل زمان حال کامل به کار رفته است.)

The company had donated thousands of meals to families in need.

شرکت هزاران وعده غذا به خانواده‌های نیازمند اهدا کرده است.

(در این جمله از زمان گذشته کامل استفاده شده است.)

They are donating food to the poor.

آن‌ها در حال اهدا کردن غذا به فقرا هستند.

(در این جمله، فعل حال استمراری به کار رفته است.)

We will be donating food during the holiday season.

ما در طول تعطیلات در حال غذا خیرات کردن خواهیم بود.

(در این جمله از فعل آینده استمراری استفاده شده است.)

He has been donating money to charities for years.

او سال‌هاست که به خیریه‌ها کمک مالی می‌کند.

(در این جمله از فعل حال کامل استمراری استفاده شده است.)

She donated money to the hospital.

او به بیمارستان کمک مالی کرد.

(در این مثال عمل کمک مالی یا حمایت مالی برای بیمارستان انجام شده است.)

Every year, many people donate to charities.

هر سال، مردم به مؤسسات خیریه کمک مالی می‌کنند.

The computers were donated for the school's program.

کامپیوترها برای برنامه مدرسه اهدا شدند.

Many people decided to donate for the earthquake victims.

بسیاری از مردم تصمیم گرفتند به قربانیان زلزله کمک مالی کنند.

She wants to donate for the new school library.

او می‌خواهد به کتابخانه‌ جدید مدرسه کمک مالی کند.

They agreed to donate for cancer research.

آن‌ها موافقت کردند برای تحقیقات مربوط به سرطان کمک مالی کنند.

Please donate to me so I can afford my medical treatment.

لطفاً به من کمک مالی کنید تا بتوانم از عهده هر نوع درمان پزشکی بربیاییم.

You can donate to me through the online platform.

می‌توانید از طریق پلتفرم آنلاین به من کمک مالی کنید.

I appreciate any donations made directly to me.

من از هر نوع کمک خیری که مستقیم به خودم گفته شود، استقبال می‌کنم.

(در این مثال از «donation» به عنوان اسم استفاده شده است.)

Could you donate for me to the charity event?

ممکن است از طرف من برای رویداد خیریه کمک اعانه پرداخت کنید؟

I'm raising funds for a cause, please donate for me.

من برای هدف خاصی در حال جمع‌آوری کمک‌های مالی هستم. لطفاً از طرف من کمک مالی کنید.

She asked her friends to donate for her birthday fundraiser.

او از دوستانش خواست که برای جشن تولدش، اعانه خود را به مسئول جمع‌آوری کمک‌های مالی بدهند.

They donated money toward building a new school.

آن‌ها به منظور ساختن یک مدرسه جدید، کمک مالی کردند.

Many people decided to donate toward building a new library in the town.

خیلی از مردم تصمیم گرفتند برای ساخت کتابخانه‌ای جدید در شهر کمک مالی کنند.

She wants to donate toward her friend’s medical expenses.

او می‌خواهد برای هزینه‌های درمانی دوستش کمک مالی کند.

The company agreed to donate toward the local school’s renovation project.

شرکت موافقت کرد برای پروژه بازسازی مدرسه محل کمک مالی کند.

I decided to donate my old books to the local library.

من تصمیم گرفتم کتاب‌های قدیمی‌ام را به کتابخانه محل اهدا کنم.

Many celebrities donate money to charities every year.

بسیاری از چهره‌های مشهور هر سال پول خود را به خیریه‌ها اهدا می‌کنند.

During the fundraiser, they donate their time and skills to help the community.

در طول جمع‌آوری کمک‌های مالی، آن‌ها وقت و مهارت‌های خود را صرف کمک به جامعه می‌کنند.

She plans to donate her hair to a nonprofit that makes wigs for cancer patients.

او قصد دارد موی خود را به یک سازمان غیرانتفاعی که کلاه‌گیس برای بیماران سرطانی می‌سازد اهدا کند.

The company will donate a portion of their profits to environmental causes.

شرکت بخشی از سود خود را برای اهداف زیست‌محیطی اهدا خواهد کرد.

After cleaning out his closet, he found several coats to donate to the homeless shelter.

بعد از مرتب کردن کمدش، چند پالتو پیدا کرد تا به پناهگاه بی‌خانمان‌ها اهدا کند.

Can we donate these old computers to a school in need?

می‌توانیم این کامپیوترهای قدیمی را به مدرسه‌ای که نیاز دارد اهدا کنیم؟

They donate blood every few months at the local blood drive.

آن‌ها هر چند ماه یک بار در ساختمان اهدای خون محل، خون اهدا می‌کنند.

We'll donate it for good luck so's you're sure to come back.

ما آن را برای آرزوی موفقیت برای تو اهدا می‌کنیم تا مطمئن شویم که برمی‌گردی.

Donate or give away any clothes that you can't wear.

هر لباسی را که نمی‌توانی بپوشی، اهدا کن یا ببخش.

I promised to donate this ink well and pen that came from Annie's box of belongings.

قول دادم این دوات و قلمی را که از جعبه‌ وسایل «آنی» آمده اهدا کنم.

He wasn't about to donate any fodder to the other horse in the race.

او قصد نداشت هیچ علوفه‌ای به اسب دیگر در مسابقه بدهد.

Don't forget to donate if you use the service.

اگر از این سرویس استفاده می‌کنی، فراموش نکن که کمک مالی کنی.

Then, as if thinking about it, he added, “But I'll donate these things.”

سپس، انگار که به آن فکر کرده باشد، اضافه کرد: «اما من این چیزها را اهدا می‌کنم.»

It's easy to donate to this worthy program as well.

اهدا کردن به این برنامه ارزشمند نیز آسان است.

At the end of the show, he was able to donate more than $750,000.

در پایان نمایش، او توانست بیش از ۷۵۰٬۰۰۰ دلار اهدا کند.

When you donate, it goes into a national bank and is available for anyone who needs it.

وقتی اهدا می‌کنی، به حساب بانک ملی می‌رود و در دسترس هر کسی که به آن نیاز دارد قرار می‌گیرد.

Have you got a few hours a month to donate?

آیا ماهی چند ساعت برای اهدا کردن وقت داری؟

It's time to clear out that drawer of old gadgets and donate them to a recycling program.

وقت آن است که آن کشوی پر از وسایل قدیمی را خالی کنی و آن‌ها را به یک برنامه بازیافت اهدا کنی.

Donations often qualify for tax deductions, so be sure to ask for a receipt when you donate.

کمک‌های خیر اغلب شامل معافیت‌های مالیاتی می‌شوند، پس مطمئن باش که هنگام اهدا رسید بگیری.

Clean out all of your closets and donate items you no longer need or pack them up.

تمام کمدهایت را خالی کن و وسایلی را که دیگر لازم نداری اهدا کن یا آن‌ها را جمع کن.

Ask party guests to donate money instead of giving gifts.

از مهمانان جشن بخواهید به‌جای هدیه دادن کمک مالی کنند.

Construction teams donate their time and tools to build a new house.

تیم‌های ساختمانی از وقت و ابزار خود برای ساختن خانه جدید استفاده می‌کنند.

The winning team donated money to charity.

تیم برنده پول را به خیریه اهدا کرد.

Volunteers donated their time to clean up the park.

داوطلبان وقتشان را صرف تمیز کردن پارک کردند.

He donated his old laptop to a student in need.

او لپ‌تاپ قدیمی‌اش را به یک دانش‌آموز نیازمند اهدا کرد.

They donated blankets after the earthquake.

آن‌ها بعد از زلزله پتو اهدا کردند.

She donated her wedding dress to a charity shop.

او لباس عروسی‌اش را به یک فروشگاه خیریه اهدا کرد.

We donated food supplies during the winter storm.

ما در سرتاسر توفان زمستانی، مواد غذایی اهدا کردیم.

The famous actor donated a painting for the auction.

بازیگر مشهور یک نقاشی به مزایده گذاشت.

He donated his collection of coins to the museum.

او کلکسیون سکه‌هایش را به موزه اهدا کرد.

The organization donated medical equipment to the village.

سازمان، به روستا تجهیزات پزشکی اهدا کرد.

She donated part of her salary every month.

او هر ماه بخشی از حقوقش را اهدا می‌کرد.

They donated toys to children in the hospital.

آن‌ها اسباب‌بازی به کودکان بیمارستان اهدا کردند.

I will donate some of my earnings to wildlife conservation.

من مقداری از درآمدم را برای حفاظت از حیات وحش خرج خواهم کرد.

You will donate your old textbooks to the library.

تو کتاب‌های درسی قدیمی‌ات را به کتابخانه اهدا خواهی کرد.

He will donate his expertise to the project.

او تخصص خود را به پروژه اهدا خواهد کرد.

She will donate her paintings for the auction.

او نقاشی‌هایش را برای مزایده اهدا خواهد کرد.

It will donate a portion of its revenue to research.

آن قسمتی از درآمد خود را به تحقیقات اهدا خواهد کرد.

I will be donating my time to the food drive next week.

من هفته آینده وقت خود را به جمع‌آوری کمک‌های غذایی اختصاص خواهم داد.

You will be donating your professional services at that time.

تو در آن زمان خدمات حرفه‌ای خود را در اختیار ما قرار می‌دهی.

He will be donating his knowledge to help train others.

او دانش خود را وقف آموزش به دیگران خواهد کرد.

She will be donating her leadership in the upcoming project.

او رهبری خود را در پروژه پیش رو به شخص دیگری واگذار خواهد کرد.

It will be donating a percentage of daily earnings to the fund.

درصدی از درآمد روزانه را به صندوق اهدا خواهد کرد.​

You are donating your expertise to help us now.

تو از تخصصت برای کمک به ما استفاده می‌کنی.

He is donating his Saturday mornings to tutoring students.

او صبح‌های شنبه خود را صرف تدریس خصوصی به دانش‌آموزان می‌کند.

She is donating her efforts to the fundraiser.

او در حال تلاش برای جمع‌آوری کمک‌های مالی است.

It is donating equipment to the local hospital.

تجهیزات را در اختیار بیمارستان محلی قرار می‌دهد.

I was donating my time to the shelter when the storm hit.

وقتی توفان شروع شد، من در حال اهدا کردن وقت خود به پناهگاه بودم.

You were donating blood when the clinic lost power.

وقتی کلینیک برق نداشت، تو در حال اهدا کردن خون بودی.

He was donating his efforts to the campaign during the election.

او در حال اهدا کردن تلاش‌های خود به کمپین در طول انتخابات بود.

She was donating her artistic skills to the mural project.

او داشت مهارت‌های هنری خود را در اختیار پروژه نقاشی دیواری قرار می‌داد.

It was donating proceeds when the economy took a downturn.

وقتی اقتصاد دچار رکود شد، آن درآمد حاصل را وقف می‌کرد.

To donate to a charity, you need careful planning.

برای کمک مالی به خیریه به برنامه‌ریزی دقیق نیاز دارید.

To donate blood can save lives.

خون دادن می‌تواند زندگی‌‌های زیادی را نجات دهد.

To donate money to the charity, you need to call the organization first.

به منظور کمک مالی به خیریه، باید اول با سازمان تماس بگیرید.

Donating money to the charity needs careful planning.

کمک مالی به خیریه به برنامه‌ریزی دقیق نیاز دارد.

The organization encouraged people to donate to land conservation projects to protect natural habitats.

سازمان مردم را تشویق کرد تا به پروژه‌های حفظ زمین کمک مالی کنند تا از زیستگاه‌های طبیعی محافظت شود.

The winner's prize money was donated to the charity.

پول جایزه برنده به خیریه اهدا شد.

In 1839, Perkins sold the mansion and donated the proceeds.

در سال ۱۸۳۹، «پرکینز» عمارت را فروخت و درآمد حاصل را اهدا کرد.

The profits of the sale were donated to charity.

سود حاصل از فروش به خیریه اهدا شد.

In some instances, collectors donated vast book collections.

در برخی نمونه‌ها، صاحبان مجموعه‌، مجموعه‌های بزرگ کتاب را اهدا کردند.

In 2006, part of the collection was donated to the museum.

در سال ۲۰۰۶، بخشی از مجموعه به موزه اهدا شد.

The park was donated in 1977 to the city.

این پارک در سال ۱۹۷۷ به شهر اهدا شد.​