روانشناسی شخصیت چیست؟ – به زبان ساده + آموزش و تست
مهربان، بخشنده، عصبی، زودرنج، تجربهپذیر، هیجانی و... همگی ویژگیهای شخصیتی هستند. شخصیت الگوهایی از افکار، احساسات و رفتار است که ما را به آنچه که هستیم، تبدیل میکند. روانشناسی شخصیت، شاخهای از علم روانشناسی است که به مطالعه شکلگیری، رشد و تغییرات شخصیت میپردازد. در این مقاله بررسی کردهایم که مفهوم شخصیت و روانشناسی شخصیت چیست و سپس به معرفی مشهورترین نظریههای روانشناسی شخصیت، تستهای شخصیتشناسی، اختلالهای شخصیت و انواع کتاب روانشناسی شخصیت پرداختهایم.
روانشناسی شخصیت چیست؟
«روانشناسی شخصیت» (Personality Psychology) یکی از انواع روانشناسی است که به مطالعه چگونگی شکلگیری و رشد شخصیت میپردازد. همچنین، روانشناسهای شخصیت اثر جنبههای مختلف شخصیت بر افکار و رفتار انسان را بررسی میکند.
روانشناسی شخصیت در تلاش است تا بتواند ویژگیهای آسیبزا و سلامت شخصیت را از هم تمایز دهد. در این علم، «اختلالهای شخصیتی» (Personality Disorders) مثل اختلال شخصیت خودشیفته، اختلال شخصیت نمایشی، اختلال شخصیت اسکیزوئید و... نیز مطالعه میشود.
شخصیت چیست؟
وقتی برای توصیف کسی میگوییم «او مهربان، بخشنده، کمالگرا و وفادار است» درواقع به ویژگیهای «شخصیت» (Personality) او اشاره کردهایم. شخصیت الگوهایی از افکار، احساسات و رفتار است که به کمک آنها یک فرد از دیگران متمایز میشود. همچنین به کمک ویژگیهای شخصیتی میتوان رفتار افراد را پیشبینی کرد. برای مثال در مقایسه دو فرد که یکی شخصیت خسیس و دیگری شخصیت بخشندهای دارد، پیشبینی ذهنی ما این است که احتمال اینکه فرد بخشنده وسیلهای را به ما قرض بدهد، بیشتر است.
شخصیت انسان هم برپایه ژنتیک و زیستشناسی بدن او است و هم توسط تجربههای زندگیاش شکل میگیرد. مثلا فردی که به طور ژنتیکی بدنی مستعد اضطراب و پرخاشگری دارد، اگر در محیط آرامی رشد کند و به کمک تربیت، راههای کنترل هیجان خود را بشناسد، ممکن است در نهایت شخصیت آرامی داشته باشد یا ممکن است کودکی در خانوادهای بسیار واقعگرا زندگی کند اما به خاطر ژنتیک خود انسان خیالپردازی باشد.
شخصیت تقریبا در طول زندگی ثابت میماند یعنی یک فرد الگوهای هیجانی، فکری و رفتاری اغلب مشابهی را در طول زندگی خود و در موقعیتهای متفاوت نشان میدهد اما بهطور کل، شخصیت سیال و انعطافپذیر است و ممکن است تغییر کند.
روانشناسی شخصیت چه کاربردی دارد؟
روانشناسی شخصیت با روشن کردن جنبههای مختلف شخصیت افراد به روانشناسان کمک میکند تا بتوانند رفتار مردم در برابر موقعیتهای متفاوت را پیشبینی کنند. به عنوان مثال روانشناسهای بالینی با درک شخصیت یک فرد، متوجه میشوند که در شرایط سخت، او به احتمال زیاد چگونه عمل خواهد کرد.
همچنین روانشناسی شخصیت، اختلالهای شخصیتی، ویژگیهای آسیبزا در شخصیت و چگونگی شکلگیری آنها را مطالعه میکند. درنتیجه میتواند به پیشگیری و بهبود مشکلات شخصیتی کمک کند.
کاربرد دیگر روانشناسی شخصیت در تستها و آزمونهای شخصیتشناسی دیده میشود. به کمک این آزمونها میتوان در زمان کمی بسیاری از ویژگیهای شخصیتی افراد را با دقت قابلقبولی شناخت. این تستها در طیف وسیعی از کارها استفاده میشوند.
برای مثال شرکتها در فرایند استخدام، به کمک آزمونهای شخصیتشناسی ویژگیهای متقاضی کار را بررسی میکنند و تلاش میکنند تا شخصی با سازگارترین ویژگیهای شخصیتی ممکن برای موقعیت کاری خود پیدا کنند. همچنین تیمهای خود را از شخصیتهای متناسب با هم تشکیل میدهد. تستهای شخصیتشناسی در مشاوره ازدواج و شناخت متقابل زوجها نیز کاربرد دارد.
نظریههای روانشناسی شخصیت
در طول تاریخ، نظریههای متعددی در روانشناسی شخصیت بهوجود آمدهاند که برخی از آنها به چگونگی رشد شخصیت و برخی دیگر به تفاوتهای فردی اشاره دارند.
تعدادی از این نظریهها خاص روانشناسی شخصیت است اما برخی دیگر مانند نظریه رشد روانی-اجتماعی اریکسون، مشترک بین روانشناسی شخصیت و روانشناسی رشد است و به بررسی تغییرات شخصیت در طی مراحل روانی رشد میپردازند. در اینجا ما به بررسی نظریههای خاص روانشناسی شخصیت میپردازیم.
نظریههای روانپویشی در روانشناسی شخصیت
روانپویشی رویکردی از روانشناسی است که برای تاثیر غریزهها و تکانههای ناخودآگاه در رفتار انسان اهمیت ویژهای قائل است. از بزرگترین نظریهپردازان این رویکرد میتوان به «زیگموند فروید» (Sigmund Freud) و «کارل گوستاو یونگ» (Carl Gustav Jung) اشاره کرد.
نظریه روانشناسی شخصیت فروید
از دیدگاه زیگموند فروید، ما سه سطح روانی خودآگاه، نیمهخودآگاه و ناخودآگاه داریم. سطح ناخودآگاه شامل تمامی میلها، تکانه و غریزهایی است که از آنها آگاه نیستیم اما روی رفتار و افکار ما تاثیر میگذارند. برای مثال ممکن است مجذوب کسی شویم اما نداریم چرا. چرایی این موضوع در سطح ناخودآگاه ما قرار دارد.
در سطح نیمهخودآگاه افکاری قرار دارند که فرد برای مدت کوتاهی متوجه آن میشود اما به سرعت تمرکزش روی آن از بین میرود. سطح خودآگاه نیز آگاهی ما در لحظه است و به ادارکها، حسهای بدنی و دریافتهای ما از دنیای بیرونی اشاره دارد.
از سوی دیگر از نظر فروید ذهن ما، سه حوزه عملکردی دارد. حوزه اول «نهاد» (Id) است. نهاد سراسر خواسته و غریزه است و فقط برای کسب لذت عمل میکند یعنی لذتجویی میکند بدون اینکه توجه کند چه چیزی درست و مناسب است.
حوزه دوم «فراخود» (SuperIgo) است. فراخود ارزشها، آرمانها و اخلاقیات ما است. بایدها، نبایدها و وجدان در فراخود قرار دارد اما فراخود بسیار کمالگرا است. درنتیجه حوزه سوم به نام «خود» (Igo) که با واقعیتها در تماس است، بین خواستههای نهاد و ارزشهای فراخود ارتباط برقرار کرده و سرانجام رفتار ما را شکل میدهد.
در نظریه فروید، تکانههای ناهشیار و سه حوزه نهاد، خود و فراخود شخصیت ما را تشکیل میدهند. این شخصیت در سنین کودکی تحت تاثیر مراحل رشد روانی-جنسی فرویدی است که در روانشناسی رشد بررسی میشود.
در نظریه رشد روانی-جنسی فروید، پنج مرحله وجود دارد که اگر فرد با موفقیت پشت سر بگذارد، شخصیت سالم و متعادلی شکل خواهد داد اما با شکست در این مراحل، مشکلهایی ایجاد میشود.
نظریه روانشناسی شخصیت یونگ
کارل گوستاو یونگ از پیروان مکتب فروید بود اما اختلافات بسیاری با او داشت. یونگ سطوح خودآگاه و ناخودآگاه شخصی فروید موافق بود اما سطحی به نام «ناخودآگاه جمعی» (Collective Unconscious) را نیز به آن اضافه کرد.
در ناخودآگاه جمعی انسانها، دانستهها و باورهایی از نسلهای قبلی آنها قرار دارد. ناخودآگاه جمعی به عقاید موروثی اشاره ندارد بلکه به این اشاره دارد که انسانها به طور ذاتی تمایل دارند به برخی از محرکها به شکل خاصی پاسخ بدهند. مثلا تقریبا همه انسانها نسبت به تاریکی، مار و عنکبوت حس منفی دارند.
کهنالگوهای یونگی
براساس ناخودآگاه جمعی انسانها، یونگ «کهنالگوها» (Archetypes) را مطرح کرد. کهنالگوها تصویرهایی باستانی هستند که با الگوهای کنونی و عمومی ما تطابق دارند و معنی جهانی مشترکی دارند. مرتبطترین کهنالگوها با مبحث شخصیت پرسونا، سایه، آنیما و آنیموس هستند.
- «پرسونا» (Persona): واژه انگلیسی Personality نیز برگرفته از واژه لاتین Persona به معنی نقاب تئاتری است که بازیگران برای مشخص شدن نقش خود بر چهره میگذاشتند. در نظریه یونگ، پرسونا جنبههایی از شخصیت است که افراد به دنیا نشان میدهند و نقشی است که هر کدام از ما در جامعه ایفا میکنیم.
برای مثال یک سیاستمدار باید پرسونایی آرام و مدبر داشته باشد تا مردم او را قابل اعتماد بدانند. یونگ گوشزد میکند که باید دقت کنیم که ما با پرسونای خود یکی نیستیم و اگر خود را با آن یکی بدانیم، از خودشکوفایی باز میمانیم.
- «سایه» (Shadow): سایه بخشی از شخصیت ما است که دوست نداریم وجود آن را تایید کنیم بلکه سعی میکنیم آن را از خودمان و دیگران پنهان کنیم. برای کسی که حسادت و بدخواهی خود را نسبت به دیگران مخفی میکند، این حسادت بخش سایه شخصیت او است.
- «آنیما» (Anima) و «آنیموس» (Animus): یونگ معتقد بود روان تمامی انسانها دوجنسیتی است و بخشهای زنانه و مردانه دارد. جنبه زنانه روان در مردان آنیما نام دارد و آنیموس جنبه مردانه در زنان است. از نظر یونگ زنان و مردان باید بتوانند با این جنبههای جنسیتی خود آشنا شده و به صلح برسند تا بتوانند شخصیت سالمی داشته باشند.
تیپ های شخصیتی یونگی
یونگ هشت ویژگی شخصیتی نیز ارائه داد که بعدها براساس آنها تست شخصیتشناسی MBTI ساخته شد. دو نگرش و چهار نوع کارکرد وجود دارد که هر نگرش میتواند با هر کدام از کارکردها ترکیب شود و تیپ شخصیتی خاصی را بهوجود بیاورد.
- «نگرشها» (Attitude) به جهتگیری روانی ذهن افراد اشاره دارد. هر فردی از دو نگرش درونگرا (جهتگیری به درون) و برونگرا (جهتگیری به دنیای بیرونی) برخوردار است اما یکی بر دیگری غالب است.
- کارکرد اول «تفکر» (Thinking) است. برونگرایان متفکر، اغلب با افکار عینی سر و کار دارند اما درونگراهای متفکر، به مفاهیم انتزاعی علاقه دارند.
- «احساس» (Feeling) دومین کارکرد است. یونگ از واژه احساس برای نحوه ارزیابی یک عقیده استفاده میکند، یعنی فرد چقدر و چگونه برای آن عقیده ارزش قائل میشود. برونگراهای احساسی، برای ارزیابی از اطلاعات عینی، ارزشهای بیرونی و معیارهای قضاوتی که توسط جامعه پذیرفته شده است، استفاده میکنند اما درونگراهای احساسی، به عقاید سنتی توجهی ندارند و به ارزشهای ذهنی خود اتکا میکنند.
- سومین کارکرد «شهود» (Intuition) است. شهود به معنی قدرت درک پدیدههای فراتر از هشیاری است. دنیای درونگراهای شهودی با واقعیتهای ناهشیار ذهنی خودشان هدایت میشود که مشابه دنیای بیرونی نیست. از این دسته میتوان عرفا و نقاشهای سورئالیسم را نام دارد. برونگراهای شهودی با واقعیتهای بیرونی هدایت میشوند اما به جای اینکه آنها را حس کنند یا در مورد آنها تفکر کنند، به صورت ناهشیار و شهودی این واقعیتها را پردازش میکنند.
- «حس کردن» (Sensing) کارکرد آخر یونگی است، کارکردی که محرکهای مادی را دریافت کرده و به صورت حسی خاص پردازش میکند. برونگراهای حسی، محرکهای بیرونی را بسیار عینی و شبیه به حالتی که واقعا وجود دارند، ادراک میکنند اما درونگراهای حسی به جای خود محرکها، به تعبیرشان از محرکها دقت میکنند. برای مثال یک نقاشی انتزاعی برای برونگراهای حسی مخلوطی از رنگها است اما برای درونگراهای حسی میتواند احساس آرامش و لذت به همراه داشته باشد.
این چهار نوع کارکرد، نقش بسیار کلیدی در انواع تیپهای شخصیتی یونگ دارد.
نظریههای زیستشناختی در روانشناسی شخصیت
در نظریههای زیستشناختی بر نقش ژنتیک، ساختار مغزی، هورمونها و بدن انسان بر شخصیت او تاکید میشود. برای مثال افرادی که شخصیت روانرنجورتری دارند، «بادامه» (Amygdala) فعالتری دارند. بادامه در مغز مسئول احساس ترس و اضطراب است.
یکی از بزرگترین کمکهای رویکرد زیستشناختی به روانشناسی شخصیت، مطالعه بر روی دوقلوهای همسانی است که در محیطهای متفاوتی پرورش یافتهاند. مطالعه این دوقلوها کمک میکند متوجه شویم کدام ویژگیهای شخصیتی بیشتر ژنتیکی و کدام یک تحت تاثیر محیط هستند. مثلا بر اساس مطالعه دوقلوها تخیلگرایی افراد تا ۷۴ درصد ژنتیکی است اما نزدیکی اجتماعی تنها ۱۵ درصد از قوانین ژنتیکی پیروی میکند.
رویکرد زیستشناختی بر روی ارتباط ژنها و ویژگیهای شخصیتی افراد نیز مطالعه میکند. برای مثال ژن «گیرنده دوپامین-۴» (Dopamine-4 Receptor) با هیجانطلبی و لذتجویی افراد ارتباط دارد.
موضوع مهم دیگر در رویکرد زیستشناختی، مسئله «انعطافپذیری عصبی» (Neuroplasticity) است. انعطافپذیری عصبی به این واقعیت اشاره دارد که ساختار بین نورونهای مغز ما قابلیت تغییر دارد، درنتیجه در بسیاری از موارد تغییر برای انسان ممکن است.
تغییر شخصیت نیز ممکن است به علت تغییرات مغزی صورت بگیرد. در سال ۱۸۴۰ «فینیاس گیج» (Phineas Gage) در حین کار دچار سانحه شدیدی شد و یک جسم فلزی وارد مغز او شد. فینیاس زنده ماند و آسیب جدی ندید اما پس از این تصادف، شخصیت او تغییر کرده بود. دیگر رفتاری چندان دوستانه نشان نمیداد و بیشتر از الفاظ بیادبانه استفاده میکرد.
مورد فینیاس نشان میدهد که چطور آسیبهای مغزی میتواند بر تغییرات شخصیت تاثیر بگذارد. استفاده از مواد مخدر، تغذیه نامناسب، سلامت جسمانی ضعیف و حتی استفاده مداوم از تلفنهای هوشمند و بازیهای رایانهای میتوانند با تغییر عملکردهای شیمیایی مغز بر شخصیت افراد تاثیر بگذارند.
نظریه صفات پنجعاملی مککری و کاستا
در سالهای اخیر در مبحث روانشناسی شخصیت، به جای نظریهپردازی از تکنیکهای آماری به خصوص «تحلیل عاملی» (Factor Analysis) استفاده شده است. در دهه ۱۹۷۰ «رابرت مککری» (Robert McCrae) و «پل کاستا» (Paul Costa) به کمک تحلیل عاملی پنج ویژگی شخصیتی جامع پیدا کردند که بتواند دیگر صفات را دربربگیرد.
- «روانرنجوری» (Neuroticism | N): افرادی که در روانرنجوری نمره بالاتری میگیرند افرادی مضطرب، تندمزاج، خودآگاه هستند که در برابر اختلالهای اضطرابی و افسردگی آسیبپذیرند. نمره پایین در این عامل به معنی آرام، خونسرد، از خود راضی و غیرهیجانی بودن فرد است.
- «برونگرایی» (Extraversion | E): افراد برونگرا خوشصحبت، پرحرف، معاشرتی و خوشگذران هستند. در مقابل برونگرایی پایین به معنی افرادی گوشهگیر و ساکت است که هیجانات خود را زیاد ابراز نمیکنند.
- «تجربهپذیری» (Openness | O): نمره بالا در تجربهپذیری برای کسانی است که تنوع در زندگی را دوست دارند. این افراد همواره به دنبال چیزهای جدید و هیجانانگیز هستند، خلاقیت و خیالپردازی بالایی دارند و ارزشهای سنتی را زیر سوال میبرند. در مقابل نمره پایین در این عامل به معنی پایندی به سنتها و سبکزندگی باثباتتر است.
- «سازگاری» (Agreeableness | A): عامل چهارم سازگاری است. افرادی با نمره سازگاری بالاتر، اهل اعتماد، بخشنده، پذیرا، مطیع و مهربانند. نمرههای پایینتر رفتاری خصمانه دارند. تحریکپذیری، عیبجویی، خساست و شکاک بودن از دیگر ویژگیهای سازگاری پایین است.
- «وظیفهشناسی» (Conscientiousness | C): وظیفهشناسی در این نظریه به معنی وجود نظم، مدیریت، برنامهریزی، سختکوشی، وظیفهشناسی و وقتشناسی در زندگی است. نمرات پایین در وظیفهشناسی افرادی سهلگیر و بدون نظم هستند.
به نظریه پنج عاملی، «Big Five» نیز میگویند و همچنین با استفاده از سرواژههای انگلیسی پنج عامل آن، نظریه OCEAN نیز نام میگیرد. بر اساس این نظریه «پرسشنامه پنج عاملی نئو» (NEO-Five Factor) ساخته شده است.
نظریه عاملی زیستی آیزنک
«هانس آیزنک» (Hans Eysenck) نظریه عاملی زیستی آیزنک را ارائه داد. او باور داشت که شخصیت ارتباط زیادی با ژنها و زیستشناسی انسان دارد و براساس عملکردهای مغزی سه مقیاس برای بررسی ابعاد شخصیت بیان کرد که در ادامه توضیح داده میشود.
- «روانپریشی-هنجار بودن» (Psychoticism-Normality): سطح روانپریشی در کسی بالا است که توانایی همدلی، ایجاد دلبستگی و توجه به دیگران را ندارد. این افراد به احتمال زیاد رفتارهای غیراخلاقی، مصرف مواد و پرخاشگری از خود نشان میدهند. در مقابل افرادی با روانپریشی پایین، از نظر عاطفی پایدار هستند و روابط بینفردی سالمی دارند.
- «برونگرایی-درونگرایی» (Extraversion-Introversion): افراد برونگرا، گرم و صمیمی و مشتاق تعاملات اجتماعی هستند. درمقابل درونگراها فعالیتهای فردی را ترجیح میدهند.
- «روانرنجوری - ثبات عاطفی» (Neuroticism-Emotional Stability): روانرنجوری شخصیت با سطح بالای اضطراب، نگرانی و احساس ناامنی مشخص میشود. افراد روانرنجور احساساتی مثل غم، اندوه، خشم و ترس را بیش از دیگران تجربه میکنند. برخلاف آنها، افراد دارای ثبات عاطفی خونسرد و آرام هستند.
برای مقیاسهای نظریه آیزنک، شواهد زیستی وجود دارد. برای مثال بخشی در مغز به نام «سیستم فعالسازی شبکه مشبک» (Ascending Reticular Activation System) مسئول برانگیختگی ذهنی انسان است. این قسمت در افراد درونگرا دچار برانگیختگی بیشتری است درنتیجه به تحریک کمتری از دنیای بیرون نیاز دارد. در افراد برونگرا این بخش برانگیختگی کمتری دارد. درنتیجه برونگراها برای برانگیخته شدن و ایجاد انگیزه، نیاز به دریافت محرک از دنیای بیرونی دارند.
آیزنک براساس دو مقیاس «برونگرایی-درونگرایی» و «روانرنجوری - ثبات عاطفی»، چهار «مزاج» (Temperament) تعریف کرد. مزاجها مجموعهای از صفات شخصیتی هستند که اغلب همراه یکدیگر دیده میشود. او نام این مزاجها را از باورهای یونانیان اتخاذ کرد.
- مزاج «صفراوی» (Choleric): این مزاج، مزاج آدمهای برونگرا و روانرنجور است. این افراد پرتحرک، زودرنج، بیقرار، تندخو، تکانشی، خوشبین و فعال هستند.
- مزاج «سوداوی» (Melancholic): مزاج اشخاص درونگرا و روانرنجور، سوداوی است. این افراد مضطرب، دمدمیمزاج، بدبین، ساکت و گوشهگیر هستند.
- مزاج «بلغمی» (Phlegmatic): افراد با ثبات عاطفی و درونگرا، مزاج بلغمی دارند. آنها محتاط، مدبر، صلحطلب، منظم و آرام هستند.
- مزاج «دموی» (Sanguine): کسانی که نمره ثبات عاطفی بالایی دارند و برونگرا هستند، در دسته مزاج دموی جای میگیرند. این دسته انسانها خوشمشرب، اجتماعی، آسانگیر، شاداب و پیشگام هستند.
نظریههای دیگر در روانشناسی شخصیت
نظریههای دیگری نیز در بحث روانشناسی شخصیت وجود دارند. برای مثال «رویکرد رفتارگرایی» (Behaviorism) رویکردی در روانشناسی است که رفتار قابل مشاهده را بررسی میکند. از نظر برخی رفتارگرایان کودکان هنگام تولد ویژگی شخصیت خاصی ندارند بلکه شخصیت آنها در تعامل با محیط شکل میگیرد. این رویکرد به اثر تربیت، شرطیسازیها و یادگیریهای محیطی بر روی شکلگیری شخصیت میپردازد.
نظریههای «انسانگرا» (Humanist) بر اراده آزاد انسان و میل انسان به رشد و خودشکوفایی تاکید میکنند و نظریههای «روانشناسی تکاملی» (Evolutionary Psychology) ویژگیهای شخصیتی را به عنوان سازوکارهای تکاملی و انطباقی در نظر میگیرند.
اختلالهای شخصیتی
اختلالهای شخصیتی تفاوتهایی با دیگر اختلالهای روانی دارند. اغلب اختلالهای دیگر دورهای هستند اما اختلالهای شخصیتی تقریبا در طول زندگی فرد پایدارند و جنبههای بیشتری از زندگی را در برمیگیرند.
ده اختلال شخصیتی وجود دارد. این اختلالها به سه دسته تقسیم میشوند که به هر دسته «خوشه» (Cluster) گفته میشود.
خوشه «الف»
فرد مبتلا به یکی از اختلالهای خوشه «الف» (Cluster A)، در ایجاد ارتباط با افراد دیگر مشکل دارد. این افراد ممکن است به چشم دیگران اشخاصی عجیب یا غیرعادی باشند.
اختلال شخصیت پارانویید
افراد مبتلا به «اختلال شخصیت پارانویید» (Paranoid Personality Disorder) بسیار بدبین و شکاک هستند. آنها بدون هیچ دلیل خاصی نمیتوانند به دیگران اعتماد کنند و همیشه بدترین روایتهای ممکن را در ذهن خود میسازند.
این افراد باور دارند دیگران به آنها دروغ میگویند و با آنها خصمانه رفتار میکنند. آنها در ترس همیشگی از خیانت دیدن زندگی میکنند، درنتیجه معمولا انسانهایی پرخاشگر و سرد هستند که برای جلوگیری از خیانت دیدن، رفتارهای به شدت کنترلگری دارند.
اختلال شخصیت اسکیزوئید
در «اختلال شخصیت اسکیزوئید» (Schizoid Personality Disorder) افراد علاقهای به ارتباطات اجتماعی ندارند و انزوای خود را ترجیح میدهند. آنها احساس میکند روابط انسانی زندگی آنها را بهم میریزد و از دید دیگران به نظر سرد و خشک هستند.
اختلال شخصیت اسکیزوتایپال
شکلدهی ارتباط صمیمی برای کسانی که به «اختلال شخصیت اسکیزوتایپال» (Schizotypal Personality Disorder) مبتلا هستند، سخت است. رفتار آنها از دید دیگران غیرعادی و نامناسب است و ممکن است باورهای عجیبوغریبی داشته باشند.
خوشه «ب»
اختلالهایی که درون خوشه «ب» (Cluster B) قرار میگیرند، اختلالهایی هستند که با ناتوانی در مدیریت هیجانها شکل میگیرند. افراد مبتلا به این اختلالها از دید دیگران غیرقابل پیشبینی هستند.
اختلال شخصیت ضداجتماعی
افراد مبتلا به «اختلال شخصیت ضداجتماعی» (Antisocial Personality Disorder) تکانشی و بیپروا هستند و به تاثیر کارهای خود بر دیگران نمیاندیشند. آنها برای رسیدن به خواستههای خود کارهایی انجام میدهند که ممکن است بیرحمانه باشد.
این دسته افراد رفتارهای خودخواهانه را بدون هیچ عذاب وجدانی انجام میدهند و از دید دیگران آنها تندمزاج، پرخاشگر و خشن هستند.
اختلال شخصیت مرزی
در «اختلال شخصیت مرزی» (Borderline Personality Disorder) اشخاص هیجانها و نوسانهای خلقی شدیدی را تجربه میکنند. برای این دسته روبهرو شدن با احساساتشان سخت است و اکثر اوقات احساس پریشانی و اضطراب دارند.
آنها نسبت به هویت خود احساس پوچی میکنند یا دید منفی به خود دارند. همین موضوع باعث میشود در روابط با دیگران نیز به مشکل بخورند. تصمیمهای آنها بسیار دمدمی است و رفتارهای تکانشی دارند.
اختلال شخصیت نمایشی
اشخاص مبتلا به «اختلال شخصیت نمایشی» (Histrionic Personality Disorder) طوری رفتار میکنند که انگار مرکز جهان هستند و باید تمام توجهات را به سمت خود جلب کنند. آنها از نادیده گرفته شدن بسیار اذیت میشوند و ممکن است با رفتارهای نمایشی، اغراقآمیز و تئاتری سعی در جلب توجه داشته باشند.
اختلال شخصیت خودشیفته
در «اختلال شخصیت خودشیفته» (Narcissistic Personality Disorder) افراد خودشان را بیش از اندازه مهم و پراهمیت میدانند. این رفتار درحقیقت پوششی است که روی عزتنفس ضعیف درونی خود میگذارند.
این دسته افراد میتوانند بسیار بیاحساس و خودخواهانه عمل کنند یا از دیگران استفاده ابزاری کنند. برای همین خیلی از اوقات اطرافیان آنها احساس میکنند مورد استفاده قرار گرفتهاند.
خوشه «ث»
اختلالهای شخصیتی افرادی که ترس یا اضطراب شدیدی را تجربه میکنند، در خوشه «ث» (Cluster C) قرار میگیرد.
اختلال شخصیت وابسته
در «اختلال شخصیت وابسته» (Dependent Personality Disorder) فرد به دیگران اجازه میدهد مدیریت بخش بزرگی از زندگی او را به عهده بگیرند. آنها اعتمادبهنفس کافی برای انجام کارها به تنهایی را ندارند و معمولا نیازهای دیگران را بر نیازهای خود مقدم میشمارند.
این افراد احساس میکنند عاجز و درمانده هستند و از تنها ماندن میترسند. میتوان گفت افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته، اضطراب جدایی شدیدی را تجربه میکنند.
اختلال شخصیت اجتنابی
افراد مبتلا به «اختلال شخصیت اجتنابی» (Avoidant Personality Disorder) میترسند دیگران آنها را به طور منفی ارزیابی کنند. این ترس در موقعیتهای اجتماعی اوج میگیرد. آنها عزتنفس پایینی دارند و دوست ندارند مورد انتقاد قرار بگیرند. بسیاری از اوقات، به ارتباط و محبت دیگران نیاز دارند اما از ترس اینکه پس زده شوند، از ایجاد ارتباط صرف نظر میکنند.
اختلال شخصیت وسواسی-اجباری
آخرین اختلال در خوشه «ث»، «اختلال شخصیت وسواسی-اجباری» (Obsessive-Compulsive Personality Disorder) است. افراد مبتلا به این اختلال اگر چیزی نامنظم، بدون برنامهریزی یا کاملا بینقص نباشد، مضطرب میشوند. آنها بسیار جزئینگر و کمالگرا هستند و برای خودشان و دیگران معیارهای بالایی وضع میکنند.
اختلال شخصیت وسواسی-اجباری با «اختلال وسواسی-اجباری» (Obsessive-Compulsive Disorder) فرق میکند. اختلال شخصیت وسواسی-اجباری یک اختلال طولانیمدت و مربوط به شخصیت است، درنتیجه فرد از وجود آن آگاه نیست. همچنین رفتار آنها به شکل کنترل محیط بوده و از روی کمالگرایی ظاهر میشود.
برخلاف اختلال شخصیت وسواسی-اجباری، در اختلال وسواسی-اجباری اغلب افراد متوجه رفتار خود هستند. رفتار آنها به شکل انجام کارهای تکراری یا فکرهای تکرارشونده است. این رفتار نه از روی کمالگرایی بلکه برای کاهش اضطراب فرد شکل گرفته است.
معرفی تست روانشناسی شخصیت
به کمک علم آمار و روانشناسی رشد، آزمونهای شخصیتشناسی مختلفی به وجود آمدهاند که هر کدام کابرد خاص خودش را دارد. از جمله این تستها میتوان تست شخصیتشناسی MBTI، آزمون رفتارشناسی DISC، تست شخصیتشناسی آیزنک، تست پنج عاملی نئو، پرسشنامه MMPI و... را نام برد.
این تستها به تشخیصهای بالینی روانپزشکان و روانشناسان کمک میکند، در شرکتها و سازمانها برای استخدام و گروهبندی افراد بر حسب شخصیت آنها استفاده میشود و همچنین در شناخت پیش از ازدواج کاربرد دارند.
تست شخصیت شناسی MBTI
«تست شخصیتشناسی مایرز-بریگز» (Myers-Briggs Type Indicator | MBTI) پرسشنامهای است که ۹۳ سوال دوگزینهای دارد. این تست بر پایه نظریه روانشناسی شخصیت کارل یونگ ساخته شده و چهار مقیاس را بررسی میکند.
- مقیاس اول، مقیاس درونگرایی (Introversion | I) و برونگرایی (Extraversion | E) است. این مقیاس نشان میدهد جهتگیری روانی افراد به چه سمتی است.
- مقیاس حسی (Sensing | S) و شهودی (Intuition | N) بررسی میکند افراد اطلاعات خود را چگونه دریافت میکند.
- مقیاس متفکر (Feeling| F) و احساسی (Thinking| T) به این سوال پاسخ میدهد که اطلاعات دریافت شده توسط هر فرد، به چه روشی تفسیر میشود.
- مقیاس قضاوتگر یا ساختارگرا (Judging| J) و دریافتگر یا منعطف (Perceiving| P) بیان میکند که درنهایت افراد براساس اطلاعات تفسیر شده، به چه روشی تصمیمگیری میکنند.
سرانجام تست MBTI براساس پاسخهای افراد به چهار مقیاس آزمون، آنها را در یکی از ۱۶ دسته شخصیتی جای میدهد. هر تیپ شخصیتی ویژگیهای مثبت و منفی خودش را دارد. افراد میتوانند با شناخت این ویژگیها در خودشان به رشد و بهبود شخصیت خود کمک کنند. شرکتها و سازمانها از این تست برای استخدام شخصیت مناسب با جایگاه شغلی مورد نظرشان استفاده میکنند و همچنین، به کمک این تست میتوان سازگاری بین دو شخصیت را بررسی کرد.
تست کهنالگوهای یونگی
«تست آرکیتایپ یونگی» (Jungian Archetype Test) نیز بر پایه نظریه کهنالگوهای یونگ ساخته شده است. از نظر یونگ کهنالگوها همتای روانی شخصیت هستند و شخصیتها و رویدادهای زندگی انسانها در طول تاریخ تکرار میشود.
در این تست، با توجه به پاسخهای هر فرد، مشخص میشود که شخصیت کنونی او به کدام یک از دوازده کهنالگوی یونگی نزدیک است و در کدام مرحله از سفر قهرمانانهی زندگی خود قرار دارد.
تست شخصیتشناسی DISC
تست DISC توسط «ویلیام مارستون» (William Marston) تحت تاثیر نظریه یونگ ساخته شد. این تست ۲۴ سوال دارد و بررسی میکند افراد چگونه نسبت به اتفاقات واکنش نشان میدهند. در این DISC چهار جنبه «سلطهگر» (Dominance | D) ، «تاثیرگذار» (Influence | I)، «باثبات» (Steadiness I S) و وظیفهشناس (Conscientiousness I C) در شخصیت افراد بررسی میشود.
این تست در نهایت جنبههای غالب رفتار فرد را در سه حیطه رفتار شخصی، رفتار عمومی و رفتار کاری مشخص میکند. DISC میتواند برای خودشناسی، به کار گرفته شود یا در شرکتها و سازمانها مورد استفاده قرار بگیرد.
تست شخصیت شناسی آیزنک
«تست شخصیتشناسی آیزنک» (Eysenck Personality Questionnaire I EPQ) یکی از معتبرترین تستهای روانشناسی است. این تست ۹۰ سوال دارد و سه مقیاس «روانپریشی-هنجار بودن»، «برونگرایی-درونگرایی» و «روانرنجوری - ثبات عاطفی» مطرح شده در نظریه او را ارزیابی میکند.
همچنین تست شخصیتشناسی آیزنک سوالات دروغسنج دارد که برای اندازهگیری میزان صداقت افراد طرح شدهاند. اگر کسی در این مقیاس نمره بالایی کسب کند یعنی در تلاش است تا تصویری بهتر از واقعیت از خود ارائه دهد. سرانجام در این تست، مزاج آیزنکی هر فرد براساس پاسخهایش مشخص میشود.
تست پنج عاملی NEO چیست ؟
تست «پنج عاملی نئو» (NEO-Five Factor) براساس نظریه شخصیت پنج عاملی مککری و کاستا ساخته شده است. این تست نیز اعتبار بسیار بالایی دارد.
در فرم کوتاه تست نئو که تنها 60 سوال دارد، پنج شاخصه روانرنجوری، برونگرایی، تجربهپذیری، سازگاری و وظیفهشناسی افراد بررسی میشود و به هر کدام نمره ویژه خود اختصاص میگیرد. این پنج شاخصه هر فرد براساس نمره آن در سه سطح کم، متوسط و زیاد دستهبندی میشود.
نسخه بلند این تست ۲۴۰ سوال دارد و علاوه بر پنج عامل اصلی، ۶ زیرمقیاس برای هر عامل (یعنی در نهایت ۳۰ عامل دیگر) را نیز میسنجد.
تست ۱۶ عاملی کتل
«تست ۱۶ عاملی کتل» (Cattell's 16 Personality Factors Test) ۱۷۸ جمله پنج گزینهای دارد. این تست بر پایه تحلیل آماری بنا شده و امروزه برای خودشناسی، مشاوره تحصیلی، مشاوره شغلی و مشاوره ازدواج مورد استفاده قرار میگیرد.
در نتایج این تست ۱۶ ویژگی شخصیتی هر کدام نمره خاص خود را بر روی یک طیف دریافت میکنند. این ۱۶ ویژگی در جدول زیر آورده شده است.
مردم گریزی در برابر مردم داری | استدلال انتزاعی در برابر استدلال عینی | ثبات هیجانی در مقابل بیثباتی هیجانی | سطلهگری در مقابل سلطهپذیری |
سرزندگی در برابر دلمردگی | باوجدان بودن در برابر منفعتطلبی | شجاع بودن در برابر ترسو بودن | حساسیت و نرمخویی در برابر سفت و یکدنده بودن |
بدگمانی در برابر خوشباوری | خیالپردازی در برابر عملگرایی | صراحت در برابر محافظهکاری | بیاعتمادی و اضطراب در برابر اعتماد و آرامش |
تجربهگرایی در برابر محافظهکاری | خودکفایی در برابر وابستگی به دیگران | اراده در برابر لذتگرایی | اضطراب در برابر آرامش |
همچنین، ۸ معیار فرعی دیگر نیز در تست ۱۶ عاملی کتل مورد بررسی قرار میگیرد. این ۸ عامل عبارتند از: برونگرایی، کنترل غرایز، سازگاری، خلاقیت، استقلال، انعطافپذیری، اضطراب و قدرت رهبری.
تست شخصیتشناسی MMPI
پرسشنامه شخصیت شناسی چند فازی مینهسوتا (Minnesota Multiphasic Personality Inventore I MMPI) یکی از معتبرترین پرسشنامههایی است که شخصیت را از منظر سلامت روان بررسی میکند. تفسیر این تست آسان نیست و باید به کمک متخصص روانسنجی صورت بگیرد.
این تست ده مقیاس بالینی دارد. از جمله این مقیاسها میتوان خودبیمارانگاری، افسردگی، اضطراب، اختلالهای روانی، سطح مردانگی و زنانگی، پارانویا، روانپریشی، اسکیزوفرنی، جنون خفیف و درونگرایی را نام برد. همچنین این تست خرده مقیاسهای دیگری هم دارد تا جنبههای ظریفتر شخصیت را بررسی کند.
هشت مقیاس دروغسنج در بین سوالات این تست قرار داده شده است، درنتیجه فرار از حقیقت در این تست کار سادهای نیست. این مقیاسها سطح دروغگویی فرد، تلاش او برای بهتر نشان دادن خود، حالت تدافعی او، ناسازگاری پاسخهای فرد با یکدیگر، پاسخ ندادن او به سوالات، پاسخهای تصادفی و عدم تمرکز فرد هنگام آزمون را ارزیابی میکند.
بهترین کتاب روانشناسی شخصیت چیست؟
روانشناسی شخصیت علم بسیار گستردهای است و تسلط به آن مطالعه زیادی میطلبد. در اینجا دو تا از معروفترین کتابهای روانشناسی شخصیت را معرفی کردهایم.
کتاب روانشناسی شخصیت فیست
کتاب «نظریههای شخصیت» (Theories Of Personality) به قلم «جس فیست» (Jess Feist) و «گریگوری فیست» (Gregory Feist) بیست فصل دارد که در هر فصل شخصیت را از رویکردها و دانشمندان مختلف به طور کامل بررسی میکند.
عنوانهای این کتاب با توضیحها و مثالهای زیادی همراه هستند، نثر روانی دارد و منبعی غنی برای یادگیری روانشناسی شخصیت به شمار میآید.
کتاب روانشناسی شخصیت شولتز
کتاب «نظریههای شخصیت» (Theories of Personality) نوشته «دوان شولتز» (Duane Schultz) هفده فصل دارد و نحوه شکلگیری شخصیت، تغییرات آن و عوامل موثر در رشد روانی انسان را با بیانی ساده توضیح میدهد.
این کتاب شخصیت را از منظر رویکردهای مختلف بررسی میکند و از نقش جنسیت و فرهنگ در روانشناسی رشد غافل نمیماند. همچنین در مورد مسائل مهمی مثل اراده، درماندگی آموختهشده، بدبینی یا مثبتبینی، هیجانطلبی و... نیز صحبت میکند.