اصطلاحات آشپزی به انگلیسی – ۵۰ اصطلاح رایج با ترجمه فارسی و مثال و تمرین


برای تقویت مهارت اسپیکینگ و برقراری ارتباط مؤثر نیاز داریم تا علاوه بر تسلط به گرامر زبان انگلیسی و یادگیری لغات پرکاربرد، با اصطلاحات رایج انگلیسی در مکالمه نیز آشنایی داشته باشیم. یکی از بهترین روشها برای به خاطر سپردن این اصطلاحات، یادگیری آنها در دستهبندیهای موضوعی است. در این مطلب از «مجله فرادرس» به طور خاص با اصطلاحات آشپزی به انگلیسی آشنا میشویم. همینطور، افعال پرکاربرد آشپزی به انگلیسی مثل «خرد کردن» (Chopping) و «سرخ کردن» (Frying) و «طعمدار کردن» «Seasoning» را میآموزیم. در انتهای مطلب نیز کاربرد اصطلاحات آشپزی به انگلیسی را در قالب چند نمونه مکالمه انگلیسی روزمره میخوانیم.
اصطلاحات آشپزی به انگلیسی
در زبان انگلیسی طیف گستردهای از اصطلاحات انگلیسی وجود دارد که معمولا معنایشان را نمیتوان از کنار هم قرار دادن لغات موجود در آنها حدس زد. بنابراین، اگر با کاربرد این اصطلاحات آشنا نباشیم، نمیتوانیم به درستی متوجه صحبتهای انگلیسیزبانان شویم. همینطور، در مواقعی عدم آشنایی ما با این اصطلاحات موجب میشود نتوانیم مقصود خود را بهدرستی بیان کنیم.
از آنجا که اطلاعات طبقهبندی شده راحتتر به ذهن سپرده میشوند، بهتر است لغات و اصطلاحات را نیز در دستهبندیهای موضوعی بیاموزیم. در ادامه مطلب با ۵۰ اصطلاح رایج آشپزی به انگلیسی آشنا میشویم. ابتدا چند اصطلاح پرکاربرد درباره آشپزی کردن و غذا خوردن را با هم بررسی میکنیم و سپس به اصطلاحاتی میپردازیم که ریشه در دنیای آشپزی دارند، اما معمولا برای آشپزی استفاده نمیشوند.
سپس، به افعال پرکاربرد آشپزی نیز اشاره میکنیم تا به کمک آنها بتوانید مراحل پخت غذا را به زبان انگلیسی توصیف کنید و متوجه دستورالعملهای آشپزی به این زبان شوید.

اصطلاحات درباره آشپزی کردن و غذا خوردن
در این بخش با برخی از کاربردیترین اصطلاحات آشپزی به انگلیسی آشنا میشویم که به ما کمک میکنند تا در مکالمات روزمره خود در مورد غذا خوردن و غذا پختن صحبت کنیم.
۱. اصطلاح Cook up a Storm
اصطلاح «Cook up a Storm» به تهیه مقدار زیادی غذا با علاقه و اشتیاق اشاره دارد که معادل آن در زبان فارسی را میتوان «ضیافت ترتیب دادن / غذای مفصلی آماده کردن» در نظر گرفت. به مثال زیر توجه کنید.
She was cooking up a storm for the family reunion.
او برای دورهمی خانوادگی غذای مفصلی میپخت.
۲. اصطلاح Whip Something Up
این «فعل عبارتی انگلیسی» (Phrasal Verb) به معنای «به سرعت چیزی برای خوردن آماده کردن» است. دقت داشته باشید که این فعل عبارتی «جداشدنی» (Seperable) است. بنابراین میتوانیم، مفعول را بین یا بعد از دو بخش آن قرار دهیم. برای درک بهتر مثال زیر را در نظر بگیرید.
I'll meet you at the movies in 30 minutes. I'll just go home and whip a sandwich up and change clothes.
تا ۳۰ دقیقه دیگر در سینما میبینمت. الان میروم خانه و سریع ساندویچی آماده میکنم و لباسهایم را عوض میکنم.
I can whip up a meal in no time.
من میتوانم فورا غذایی آماده کنم.
۳. اصطلاح Cook To Perfection
یکی از عبارتهای حرف اضافهای انگلیسی پرکاربرد «to perfection» به معنای «خیلی عالی / خوبِ خوب» است که همراه با افعال مربوط به آشپزی مثل «Cook» کاربرد گستردهای دارد. به دو مثال زیر توجه کنید.
The steak was cooked to perfection.
استیک خوبِ خوب پخته شده بود.
This air fryer has nine settings to crisp up, tenderize, and reheat your food to perfection.
این هواپز با استفاده از ۹ حالت تنظیم میتواند غذای شما را برشته، ترد و گرم کند.
۴. اصطلاح Salt to Taste
یکی از اصطلاحات آشپزی به انگلیسی «Salt to Taste» به معنای «به میزان دلخواه نمک بزنید» است که برای ارائه دستور پختها کاربرد بسیاری دارد. در این عبارت، «Salt» به عنوان فعل امری انگلیسی و به معنای «نمک زدن» به کار رفته است و «to taste» در واقع «به میزان دلخواه» اشاره میکند. بنابراین، اصطلاح «Salt to Taste» به معنای «به اندازه دلخواه نمک زدن» به کار میرود.
البته، شما میتوانید از این ساختار برای بهدلخواه اضافه کردن هر چیز دیگری به غذا نیز استفاده کنید. به عنوان نمونه، اگر بخواهیم بگوییم «به میزان دلخواه فلفل اضافه کنید» میتوانیم عبارت «Pepper to Taste» را به کار ببریم. به نمونهای از کاربرد این اصطلاح در جمله توجه کنید.
Salt the stew to taste.
به میزان دلخواه به سوپ نمک اضافه کنید.
۵. اصطلاح Finger-licking Good
زمانی که بخواهیم به زبان انگلیسی به خوشمزه بودن غذایی تأکید کنیم، میتوانیم صفت مرکب انگلیسی «Finger-licking Good» را در توصیف آن بیاوریم. در واقع، این اصطلاح بیانگر این است که غذایی آنقدر خوشمزه که است که آدم میخواهد انگشتانش هم بخورد. دقت داشته باشید که این اصطلاح محاورهای است و «ing-» در آن معمولا به شکل مخفف «Finger-lickin' Good» بیان میشود. به مثال زیر توجه کنید.
A: Mom's pasta was so delicious that I had three bowls of it.
B: I know. It was finger-licking' good.
A: پاستای مامان آنقدر خوشمزه بود که سه کاسه از آن خورد.
B: درسته. آدم دلش میخواست انگشتانش هم بخورد.
۶. اصطلاح Make Your Mouth Water
برای بیان اینکه ظاهر یا بوی فوقالعاده غذایی باعث «دهان آب افتادن» شده است، این اصطلاح را به کار میبریم. جالب است بدانید در زبان انگلیسی از صفت مرکب «Mouth-watering» نیز برای اشاره به غذایی استفاده میکنیم که بو یا ظاهری «اشتهاانگیز» داشته باشد. دو مثال زیر را در نظر بگیرید.
The smell of the cooked fish made my mouth water.
بوی ماهی پخته شده دهانم را آب انداخت.
Look at those mouth-watering desserts.
آن دسرهای اشتهاانگیز را ببین.
۷. اصطلاح Grab a Bite
فعل «Grab» در این اصطلاح به «خوردن» و «a Bite» به «مقدار کمی غذا» اشاره دارد. از این اصطلاح در مواقعی استفاده میکنیم که بخواهیم غذای سبکی بخوریم که آماده کردن آن نیز زمان زیادی از ما نبرد. برای آشنایی با کاربرد این اصطلاح مثال زیر را بخوانید.
A: I haven't had lunch yet. I'm really busy with work.
A: You have to eventually eat, so let's just grab a bite somewhere close.
A: من هنوز ناهار نخوردهام. واقعا خیلی کار سرم ریخته است.
B: بالاخره که باید غذا بخوری، پس بیا همین نزدیکیها یک چیزی بخوریم.
۸. اصطلاح I Could Eat a Horse
عبارت «I Could Eat a Horse» یک اصطلاح طنزآمیز در زبان انگلیسی است که برای بیان گرسنگی شدید به کار میرود. به طور مشابه، در زبان فارسی نیز معمولا میگوییم آنقدر گرسنه هستم که «میتوانم درسته یک گاو را قورت دهم». به مثال زیر توجه کنید.
I didn't eat today, and now I'm so hungry I could eat a horse.
من امروز چیزی نخوردم و الان آنقدر گرسنهام که میتوانم یک گاو را درسته قورت دهم.
نکته: برای توصیف فردی که عادت داشته باشد زیاد غذا بخورد، از اصطلاح «Eat like a Horse» استفاده میکنیم، مانند مثال زیر:
She's so thin, yet she eats like a horse.
او خیلی لاغر است اما بسیار پرخور است.
در مقابل، «Eat Like a Bird» به «کمغذا بودن» اشاره دارد، مانند مثال زیر:
You eat like a bird. I don't know how you stay healthy.
خیلی کمغذا هستی. نمیدانم چطور مریض نمیشوی.
۹. اصطلاح Pig out
فعل عبارتی «Pig out» به معنای «پرخوری کردن» به کار میرود. ریشه این اصطلاح به این حقیقت برمیگردد که یک «خوک» (Pig) اشتهای زیادی دارد. به مثال زیر توجه کنید.
I'll just have a salad. I've been pigging out too much lately.
فقط یک سالاد میخورم. این اواخر خیلی پرخوری کردهام.
اگر هم بخواهیم به طور خاص به خوردن زیاد از غذای خاصی اشاره کنیم، میتوانیم بعد از آن حرف اضافه انگلیسی «on» را قرار دهیم، مانند مثال زیر:
They pigged out on pizza.
آنها یک عالمه پیتزا خوردند.
۱۰. اصطلاح Whet / Spoil Appetite
بدون شک یکی از مهمترین اصطلاحات آشپزی به انگلیسی که لازم است بلد باشیم، نحوه توصیف کردن اشتها است. در زبان انگلیسی، از «Whet Your Appetite» به معنای «باز شدن اشتها» استفاده میکنیم و در مقابل «Spoil Your Appetite» را برای «از بین رفتن اشتها» به کار میبریم. برای درک بهتر مثالهای زیر را بخوانید.
Delicious smells from the kitchen whetted our appetites.
بوهای دلانگیزی که از آشپزخانه میآمد، اشتهایمان را باز کرد.
I won't have any chocolate, thanks. I will spoil my appetite.
شکلات نمیخورم، ممنون. جلوی اشتهایم را میگیرد.
همینطور، اصطلاح «Work Up an Appetite» معمولا به باز شدن اشتها و احساس گرسنگی شدید پس از یک فعالیت فیزیکی اشاره میکند. به مثال زیر توجه کنید.
We worked up a real appetite after climbing in the mountains.
بعد از کوهنوردی حسابی گرسنه شدیم.
۱۱. اصطلاح Pick at
فعل عبارتی «Pick at Something» در زبان انگلیسی معمولا زمانی که فرد نسبت به غذایش بیمیلی نشان دهد و مقدار کمی از آن را بخورد. نزدیکترین معادل فارسی برای این اصطلاح را میتوان «با غذای خود بازی کردن» در نظر گرفت. دقت داشته باشید که «Pick at» یک «فعل عبارتی انگلیسی جدانشدنی» (Inseperable Phrasal Verb) است و نمیتوان مفعول را بین دو قسمت از آن قرار داد. به مثال زیر توجه کنید.
She sat at the table in silence, picking at her dinner.
او در سکوت پشت میز نشسته بود و با غذایش بازی میکرد.

۱۲. اصطلاح Dig in
این فعل در موقعیتهای غیررسمی کاربرد دارد و به معنای «شروع کردن به غذا خوردن» استفاده میشود. برای آشنایی با کاربرد این فعل، مثال زیر را بخوانید.
The food's getting cold. Dig in!
غذا دارد سرد میشود. شروع به خوردن کنید.
۱۳. اصطلاح Second / Another Helping
عبارت کاربردی «Second / Another Helping» به «پرس دوم یا سری دوم» از غذایی اشاره دارد که فرد به تازگی آن را تمام کرده باشد. به دو مثال زیر توجه کنید.
Anyone want a second helping?
کسی باز هم غذا میخواهد؟
He held out his plate for another helping.
او بشقابش را بیرون آورد تا غذا دوباره برای او کشیده شود.
نکته: به طور کلی، کلمه «Helping» در زبان انگلیسی میتواند به «مقدار یا حجم غذا» اشاره داشته باشد، مانند مثال زیر:
He took a huge helping of potatoes.
او حجم زیادی از سیبزمینیها را خورد.
همچنین، برای اشاره به پرس یا سری دوم از غذا میتوانیم از کلمه «Seconds» نیز استفاده کنیم، مانند مثال زیر:
There's a bit more chocolate left if anyone would like seconds.
اگر کسی باز هم میل دارد، کمی شکلات مانده است.
۱۴. اصطلاح Fix A Plate
عبارت «Fix a Plate» یکی دیگر از اصطلاحات آشپزی به انگلیسی است که به معنای «برای کسی غذا کشیدن» کاربرد دارد و یکی از جملات کاربردی انگلیسی در زندگی روزمره است. به مثال زیر توجه کنید.
The host fixed a plate for every guest as soon as they sat down at the table.
به محض اینکه مهمانها پشت میز نشستند، میزبان برای هر کدام از آنها غذا کشید.
۱۵. اصطلاح Help Yourself
این عبارت کاربردی معمولا به معنای «از خودت پذیرایی کن» خطاب به مهمانان استفاده میشود. به مثال زیر توجه کنید.
There's plenty of food, so help yourself.
غذا زیاد است پس لطفا از خودتان پذیرایی کنید.
اگر هم بخواهیم غذای خاصی را به مخاطب تعارف کنیم، بعد از آن از حرف اضافه «to» استفاده میکنیم، مانند مثال زیر:
Please help yourself to some cake.
لطفا با کیک از خودتان پذیرایی کنید.
۱۶. اصطلاح My Treat
در زبان انگلیسی برای مهمان کردن کسی به یک وعده غذایی از عبارت کاربردی «It's) My Treat)» استفاده کنیم. این اصطلاح در مکالمات انگلیسی در رستوران کاربرد زیادی دارد. مثال زیر را در نظر بگیرید.
Let's go out to lunch, my treat.
بیا برای ناهار بیرون برویم، مهمان من.
علاوه بر این، میتوانیم از اصطلاح «Be on Someone» را هم به همین معنا به کار ببریم، مانند مثال زیر:
No, no, put your credit card away. It's on me.
نه، نه، کارت اعتباریات را بگذار کنار. من حساب میکنم.
۱۷. اصطلاح Eat Someone Out of House and Home
این اصطلاح در موقعیتی استفاده میشود که یک مهمان به خانه میزبان برود و آنقدر از غذای او بخورد که تقریبا چیز زیادی برای او باقی نماند. به مثال زیر توجه کنید.
Our neighbors came here yesterday to watch the game and ate us out of house and home.
دیروز همسایههایمان اینجا آمدند تا بازی را تماشا کنند و هر چه داشتیم و نداشتیم را خوردند.
۱۸. اصطلاح Lick your Plate Clean
اگر کلمه «Clean» همراه با «Plate» بیاید، میتواند به خالی شدن آن از غذا اشاره داشته باشد. برای مثال، عبارت «Clean Your Plate» به معنای «تمام غذای خود را خوردن» است. به مثال زیر توجه کنید.
The children were not allowed to have dessert until they had cleaned their plates.
تا بچهها تمام غذای خود را نمیخوردند، اجازه نداشتند دسر بخورند.
اصطلاح «Lick your Plate Clean» نیز به معنای خوردن تمام غذای موجود در بشقاب یا تأکید به شدت گرسنگی یا علاقه به آن غذا است، مانند مثال زیر:
The pasta was so delicious that I licked my plate clean.
پاستا آنقدر خوشمزه بود که چیزی از آن در ظرفم باقی نماند.
۱۹. اصطلاح Save Room for Dessert
این عبارت یکی از پرکاربردترین اصطلاحات آشپزی به انگلیسی است که معمولا به عنوان یک توصیه یا یادآوری به این معنا استفاده میشود که نباید در خوردن غذای اصلی آنقدر پرخوری کنید که دیگر میل به دسر نداشته باشید. دقت داشته باشید یکی از معانی کلمه «room» در زبان انگلیسی «ظرفیت» است که در اینجا به «ظرفیت معده» اشاره میکند. مثال زیر را بخوانید.
I know you love burgers, but you should save some room for dessert.
میدانم خیلی برگر دوست داری اما باید برای دسر هم جا بگذاری.

۲۰. اصطلاح a Taste for Something
این عبارت بیانگر علاقه به غذا یا نوشیدنی خاصی است که از جمله کالوکیشنهای رایج انگلیسی آن میتوان به افعال «Have» و «Get» اشاره کرد که به ترتیب از آنها برای بیان «علاقه داشتن» و «علاقه پیدا کردن» استفاده میکنیم. برای آشنایی با کاربرد این اصطلاح دو مثال زیر را در نظر بگیرید.
I have a taste for spicy food, especially Thai dishes.
من به غذاهای تند علاقه دارم، مخصوصا به غذاهای تایلندی.
I'm getting a taste for coffee.
دارم به قهوه علاقهمند میشوم.
تقویت دایره لغات انگلیسی با فرادرس
یادگیری لغات پرکاربرد یکی از مهمترین بخشها در یادگیری زبان انگلیسی است. انتخاب منابع و ابزارهای آموزشی مناسب نقش بسیار مهمی در فرآیند یادگیری این لغات ایفا میکند. فرادرس با ارائه فیلمهای آموزشی زبان انگلیسی، به زبانآموز کمک میکند مهارتهای خود را در زمینههای مختلف زبان انگلیسی از جمله دایره لغات انگلیسی تقویت کند.
پلتفرم آموزشی فرادرس برای تمام زبانآموزان، از مبتدی تا پیشرفته، منابع مناسبی دارد که نیازهای مختلف آنها را پوشش میدهد. دقت داشته باشید که برای یادگیری لغات لازم است آنها را با استفاده از مثال فرا بگیرید تا با کاربرد، ساختارهای گرامری رایج و کالوکیشنهای انگلیسی هر کدام از کلمات آشنا شوید. تنها در این صورت است که میتوانید با استفاده از لغاتی که یاد گرفتهاید به زبان انگلیسی جملهسازی کنید و آنها را در موقعیتهای مختلف به کار ببرید.
برای دیدن فهرست کاملی از فیلمهای آموزشی کاربردی برای تقویت دایره لغات انگلیسی میتوانید از لینک زیر دیدن کنید.

افعال آشپزی به انگلیسی
در آموزشهای قبلی «مجله فرادرس» فهرستی از افعال پرکاربرد انگلیسی را به ترتیب حروف الفبا بررسی کردیم. در این بخش از مطلب قصد داریم به طور خاص با افعال کاربردی انگلیسی در تهیه و پخت غذا آشنا شویم.

خرد کردن به انگلیسی
به طور کلی، در زبان انگلیسی از فعل «Cut» برای اشاره به «خرد کردن» استفاده میکنیم. اما اگر بخواهیم دقیقتر و حرفهایتر صحبت کنیم، لازم است با انواع فعل برای خرد کردن آشنا باشیم.
هر کدام از افعال جدول زیر نشاندهنده خرد کردن به اندازه، شکل یا نحوه خاصی است. ترجمه هر کدام از این افعال را به همراه مثالی از نحوه استفاده آنها در جمله را نیز میتوانید در جدول زیر ببینید.
افعال مختلف برای «خرد کردن» به انگلیسی | |
.خرد کردن به قطعات درشت و نامنظم | Chop |
Chop the onions and garlic with a sharp knife. | |
پیاز و سیر را با چاقوی تیر خرد کنید. | |
نگینی خرد کردن. | Dice |
Dice the potatoes and cook them in salted water. | |
سیبزمینیها را نگینی خرد کرده و در آبنمک بجوشانید. | |
برش دادن به ورقههای نازک، ورقه کردن. | Slice |
Slice the onions and fry them in butter. | |
پیازها را ورقه کنید و در کره سرخ کنید. | |
رنده کردن. | Grate |
Grate the cheese and sprinkle it over the tomatoes. | |
پنیر را رنده کنید و روی گوجهفرنگیها بپاشید. | |
(تخممرغ یا مغزیجات) شکستن. | Crack |
Crack three eggs into a bowl. | |
سه عدد تخممرغ را در یک کاسه بشکنید. | |
له کردن. | Crush |
Crush some garlic and add it to the pasta. | |
مقداری سیر له کرده و به پاستا اضافه کنید. | |
خلالی کردن. | Julienne |
Juliene the carrots first. | |
ابتدا هویجها را خلالی کنید. |
هم زدن به انگلیسی
در زبان انگلیسی برای توصیف روشهای مختلف هم زدن و مخلوط کردن مواد غذایی نیز از افعال متفاوتی استفاده میشود که در این بخش با پرکاربردترین آنها به همراه مثال آشنا میشویم.
به جدول زیر توجه کنید.
افعال مختلف برای «هم زدن» به انگلیسی | |
(بدون یکدست کردن مواد) ترکیب کردن. | Combine |
We must combine all the ingredients together. | |
باید همه مواد را با هم ترکیب کنیم. | |
(تا یکدست شدن مواد) مخلوط کردن. | Blend / Mix |
Put all the fresh vegetables in the blender and blend them together. | |
تمام سبزیجات تازه را در مخلوطکن بریزید و با هم مخلوط کنید. | |
(به هدف جلوگیری از تهنشین شدن مواد) با قاشق هم زدن. | Stir |
Stir the soup occasionally so it doesn’t stick to the bottom of the pan. | |
هر از گاهی سوپ را هم بزنید تا به ته قابلمه نچسبد. | |
(تخم مرغ) هم زدن حین سرخ کردن. | Scramble |
We had scrambled eggs for breakfast. | |
ما صبحانه تخممرغ همزده خوردیم. | |
(با همزن) هم زدن. | Whisk |
Whisk the egg whites until stiff. | |
سفیده تخم مرغها را هم بزنید تا سفت شوند. |
آب پز کردن به انگلیسی
اصطلاحات آشپزی به انگلیسی شامل افعال مختلفی برای اشاره به نحوه پخت مواد غذایی در آب است که در ادامه آنها را به همراه مثال معرفی میکنیم.

با خواندن جدول زیر انواع روشها برای پختن مواد غذایی با آب یا بخار آن را به همراه معادل فارسی آنها میآموزیم.
افعال مختلف برای «آب پز کردن» به انگلیسی | |
جوشاندن، آبپز کردن. | Boil |
You mustn’t boil the pasta for longer than 11 minutes. | |
شما نباید پاستا را بیشتر از ۱۱ دقیقه بجوشانید. | |
بخارپز کردن. | Steam |
Steaming your vegetables is the best way to keep all their vitamins. | |
بخارپز کردن سبزیجات بهترین روش برای حفظ تمام ویتامینهای آنها است. | |
قل قل زدن. | Simmer |
Once the sauce starts simmering, you can lower the heat. | |
وقتی سس شروع به قل قل کرد، میتوانید حرارت را پایین بیاورید. | |
آبکش کردن. | Drain |
You will drain the rice after it cooks. | |
شما برنج را بعد از پختن، آبکش میکنید. |
سرخ کردن به انگلیسی
وقتی صحبت از سرخ کردن به میان میآید، «to fry» اولین معادل انگلیسی که برای آن به ذهنمان میرسد اما بسته به میزان حرارت، روغن یا مدتزمان سرخ کردن از افعال دیگری نیز استفاده میکنیم که در ادامه به آنها اشاره کردهایم.
با خواندن جدول زیر با افعال رایج برای انواع روشهای سرخ کردن به زبان انگلیسی آشنا میشویم و با استفاده از هر کدام مثالی را میخوانیم.
افعال مختلف برای «سرخ کردن» به انگلیسی | |
.سرخ کردن | Fry |
Fry the mushrooms in a little butter. | |
قارچها را در کمی کره سرخ کنید. | |
سرخ کردن در ماهیتابه با روغن کم. | Pan-fry |
Panfry the burgers very carefully. | |
به آرامی برگرها را با روغن کم در ماهیتابه سرخ کنید. | |
در روغن داغ تفت دادن. | Stir-Fry |
Stir-fry the shrimp until it is golden brown. | |
میگو را در روغن داغ تفت دهید تا طلایی شود. | |
در روغن داغ غوطهور کردن. | Deep-Fry |
Heat the oil and deep-fry the fish fillets. | |
روغن را گرم کنید و فیلههای ماهی را در روغن داغ غوطهور کنید. | |
تفت دادن. | Sauté |
Sauté the onions for five minutes. | |
به مدت پنج دقیقه پیازها را تفت دهید. |
در فر پختن به انگلیسی
به طور کلی، در فر پختن در زبان انگلیسی با یکی از دو فعل «Bake» یا «Roast» بیان میشود که «Bake» معمولا برای پختن کیک، نان و شیرینی استفاده میشود اما «Roast» برای بریان یا تنوری کردن انواع گوشت و سبزیجات کاربرد دارد. همچنین، برخلاف فعل «Roast»، در فرآیند پختن غذا با فعل «Bake» غذا به روغن آغشته نمیشود.
برای آشنایی با کاربرد این دو فعل به مثالهای زیر توجه کنید.
The bread is baking in the oven.
نان دارد در فر میپزد.
Roast the lamb in a hot oven for 45 minutes.
گوشت بره را در فر داغ به مدت 45 دقیقه بریان کنید.

در جدول زیر با چند فعل انگلیسی برای کیک پختن به همراه مثال و ترجمه آشنا میشویم.
افعال کاربردی برای «کیک پختن» به انگلیسی | |
الک کردن. | Sift |
Sift the flour into a bowl. | |
آرد را در کاسهای الک کنید. | |
.ورز دادن | Knead |
Knead the dough until it is smooth. | |
خمیر را ورز دهید تا یکدست شود. | |
(خمیر) پهن کردن. | Roll Out |
Roll out the dough on a floured surface. | |
خمیر را روی سطحی آردپاشیشده پهن کنید. | |
چرب کردن. | Grease |
Grease the baking pan with butter. | |
قالب را با کره چرب کنید. | |
لایه لایه چیدن. | Layer |
The meat and potatoes are layered in a shallow dish. | |
گوشت و سیبزمینی را در بشقابی کمعمق به صورت لایهلایه بچینید. | |
سطح کیک را با لایهای از خامه، شکلات و غیره پوشاندن، خامه کشی کردن. | Frost |
Frost the cake evenly before serving. | |
قبل از سرو، سطح کیک را به صورت یکسان خامه کشی کنید. | |
حرارت دادن. | Heat |
Heat the chocolate over low heat until it melts. | |
شکلات را روی شعله ملایم حرارت دهید تا آب شود. | |
گرم کردن فر پیش از استفاده. | Pre-heat |
Don’t forget to pre-heat the oven because the oven must be very hot when you put in the potatoes. | |
فراموش نکنید که از قبل فر را گرم کنید چون وقتی سیبزمینیها را درون آن قرار میدهید، باید خیلی داغ باشد. | |
آب کردن. | Melt |
First, melt the butter, then add the flour. | |
اول کره را آب کنید، سپس آرد را اضافه کنید. | |
خنک شدن. | Cool Off |
How long does this pie need to cool off? I can't wait to dig in. | |
چقدر طول میکشد تا این پای خنک شود؟ نمیتوانم برای خوردنش صبر کنم. |
کباب کردن به انگلیسی
کباب کردن یکی از روشهای محبوب پخت غذا است که در زبان انگلیسی بستگی به میزان حرارت یا ابزار مورد استفاده میتواند با استفاده از فعلهای مختلفی بیان شود. در صورتی هم علاقهمند به یادگیری زبان انگلیسی از طریق فیلمهای آموزشی هستید، پیشنهاد میکنیم فیلم آموزش اصطلاحات رایج غذا و نوشیدنی در زبان انگلیسی از فرادرس را از دست ندهید. لینک این آموزش میتوانید در ادامه مشاهده کنید.
در جدول زیر کاربرد رایجترین افعال به معنای کباب کردن در زبان انگلیسی را به همراه مثال و ترجمه فارسی میبینیم.
افعال کاربردی برای «کباب کردن» به انگلیسی | |
(روی توری یا صفحه داغ) کباب کردن. | Grill |
Grill the sausages for ten minutes. | |
سوسیسها را به مدت ده دقیقه گریل کنید. | |
(روی ذغال) کباب کردن. | Barbeque |
Dad was outside barbecuing in the yard. | |
(در فر) بریان کردن. | |
The chicken is roasting in the oven. | Roast |
مرغ دارد در فر بریان میشود. | |
(با اعمال حرارت از بالای فر) کباب کردن. | Broil |
broil the steak for a few minutes until it's crispy. | |
استیک را به مدت چند دقیقه کباب کنید تا ترد شود. | |
رو سوز کردن. | Sear |
Sear the beef on both sides before grilling it. | |
دو طرف گوشت گاو را قبل از گریل کردن، رو سوز کنید. |

طعم دار کردن به انگلیسی
برای طعم دادن به غذا میتوان از روشهای مختلفی مثل اضافه کردن ادویه یا خواباندن مواد در سس استفاده کرد. در این بخش یاد میگیریم که با استفاده از چه افعالی میتوانیم به بیان این فرآیند بپردازیم. آشنایی با این افعال کمک میکند تا درک بهتری از اصطلاحات آشپزی به انگلیسی داشته باشیم و حین نوشتن دستورهای غذایی از کلمات دقیقتری استفاده کنیم.
در جدول زیر چند فعل کاربردی برای طعمدار کردن غذا به انگلیسی را همراه با مثال و ترجمه آوردهایم.
افعال کاربردی برای «طعمدار کردن» به انگلیسی | |
طعمدار کردن. | Season |
Season the lamb with garlic. | |
گوشت بره را با سیر طعمدار کنید. | |
.برای مدتی در طعمدهنده خواباندن | Marinate |
You must marinate the chicken in the BBQ sauce the night before | |
باید مرغ را از شب قبل در سس باربیکیو بخوابانید. | |
(ادویه) روی سطح غذا مالیدن. | Rub |
Rub the steak with garlic and herbs before grilling. | |
قبل از گریل کردن روی استیک سیر و سبزیهای معطر بمالید. | |
.فشار دادن | Squeeze |
Just squeeze some lemon over it, and it’s done. | |
فقط کافی است کمی لیمو روی آن بچکانید و آماده است. |
سایر افعال آشپزی به انگلیسی
در این بخش به برخی دیگر از افعال کاربردی آشپزی به انگلیسی پرداختهایم که در اصطلاحات آشپزی به انگلیسی کاربرد گستردهای دارند. تماشای فیلم آموزش افعال پرکاربرد آشپزی در انگلیسی از فرادرس نیز میتوانید به جا افتادن هر چه بهتر کاربرد این افعال در ذهن شما کمک کند. لینک این آموزش را میتوانید در ادامه مشاهده کنید.
برای آشنایی با این افعال به جدول زیر توجه کنید.
سایر افعال آشپزی به انگلیسی | |
اضافه کردن. | Add |
Add some milk and some flour and mix them all together. | |
مقداری شیر و آرد اضافه کنید و همه را با هم مخلوط کنید. | |
.پوست کندن | Peel |
Have you peeled the potatoes? | |
پوست سیبزمینیها را کندهای؟ | |
.خیساندن | Soak |
I soaked the beans in water for 20 minutes. | |
به مدت ۲۰ دقیقه لوبیاها را در آب خیساندم. | |
گرم کردن. | Warm-up |
I’m starving. I can’t even wait to warm up my food. | |
خیلی گرسنهام. حتی برای گرم کردن غذایم هم طاقت ندارم. | |
(به مقدار کم) ریختن، پاشیدن. | Sprinkle |
Sprinkle some parmesan cheese over the salad, please. | |
کمی پنیر پارمسان روی سالاد بریزید. | |
تزیین کردن. | Garnish |
Garnish the dish with parsley before serving. | |
قبل از سرو کردن، غذا را با جعفری تزیین کنید. | |
سرو کردن، ارائه دادن. | Serve |
The restaurant serves excellent Italian food. | |
رستوران غذای ایتالیایی سرو میکند. |
اصطلاحات انگلیسی برگرفته از دنیای آشپزی
در ادامه به یادگیری چند اصطلاح رایج در مکالمه میپردازیم که ریشه و کلمات به کار رفته در آنها از دنیای آشپزی گرفته شده است اما معمولا در جنبههای دیگری از زندگی کاربرد دارند یا به عبارتی معنای لغوی آنها مدنظر نیست.
برای مثال، اصطلاح «Have Bigger Fish to Fry» واقعا به «ماهی سرخ کردن» اشاره ندارد، بلکه در معنای استعاری به کار رفته است و در موقعیتهایی کاربرد دارد که نسبت به موضوع یا مشکل مطرح شده، وظایف یا مشکلات بزرگتر و مهمتری برای انجام دادن داشته باشیم. برای درک بهتر مثال زیر را بخوانید.
I can’t worry about this small issue right now. I have bigger fish to fry.
الان نمیتوانم نگران این مسئله کوچک باشم. مشکلات بزرگتری دارم که باید به آنها رسیدگی کنم.
۱. اصطلاح Put all Eggs in One Basket
یکی از پرکاربردترین اصطلاحات آشپزی به انگلیسی است که به محدود کردن خود به یک فرصت یا گزینه اشاره دارد و معمولا در حالت امری منفی به عنوان یک هشدار به کار میرود؛ چراکه در صورت از دست دادن این فرصت یا گزینه فرد با شکست حتمی روبهرو خواهد شد. درست مانند فردی تمام تخممرغهایش را در یک سبد گذاشته باشد و با افتادن آن سبد، همه تخممرغها بشکند. مثال زیر را در نظر بگیرید.
Even though I'm majoring in Art, I'm taking a maths course because my Dad says I shouldn't put all of my eggs in one basket.
با اینکه در رشته هنر مشغول به تحصیل هستم، اما کلاس ریاضی هم شرکت میکنم چون به قول پدرم نباید تمام تخممرغها را در یک سبد بگذارم.

۲. اصطلاح Have a Lot on Plate
این اصطلاح به داشتن مسئولیتها یا وظایف زیاد اشاره دارد به طوریکه فرد وقت یا انرژی کافی برای انجام تمام آنها را نداشته باشد. برای درک بهتر، دو مثال زیر را بخوانید.
I see you have a lot on your plate, so I'll leave you to it.
میبینم که سرت خیلی شلوغ است، پس مزاحمت نمیشوم.
She has a lot on her plate, especially with two new projects starting this week.
او سرش خیلی شلوغ است، مخصوصا با شروع دو پروژه جدید در این هفته.
۳. اصطلاح on a Plate
این عبارت حرفاضافهای انگلیسی زمانی به کار میرود که فرد بدون نیاز به هیچ زحمت یا تلاشی به چیزی دست یابد. در واقع، در این اصطلاح موفقیت یا دستاورد به غذایی تشبیه شده است که زحمت آماده کردن آن را کس دیگری کشیده است و کاملا حاضر و آماده در اختیار فرد دیگری قرار گرفته است. مثال زیر را در نظر بگیرید.
Success won't come to you on a plate. You have to work for it.
موفقت مفتومجانی بهدست نمیآید، باید برای آن تلاش کنی.
عبارت «On a Silver Platter» یکی دیگر از اصطلاحات آشپزی به انگلیسی در همین معنا است. کلمه «platter» در زبان انگلیسی به نوعی دیس بزرگ اشاره دارد. مثال زیر را بخوانید.
If you sell your share in the company now, you're handing the ownership to him on a silver platter.
اگر الان سهمت در شرکت را بفروشی، مالکیت را مفت و مجانی تقدیم او کردهای.
۴. اصطلاح in a Pickle
عبارت «in a Pickle» که معمولا با فعل To Be به کار میرود، به شرایط سختی اشاره دارد که فرد در آن انتخابهای بسیار محدودی دارد. «توی هچل» یا «در مخمصه» افتادن میتواند معادل فارسی مناسبی برای آن باشد. به مثال زیر توجه کنید.
I’m in a pickle because I promised to cook dinner for ten people tonight, but I only have enough ingredients for four.
توی مخمصه افتادم چون قول دادم امشب برای ده نفر شام بپزم اما فقط به اندازه چهار نفر مواد غذایی دارم.
۵. اصطلاح in a Stew
یکی دیگر از اصطلاحات آشپزی به انگلیسی است که زمانی از آن استفاده میکنیم که فرد به علت قرار گرفتن در شرایطی سخت، تنش یا نگرانی زیادی را تجربه کند. به مثال زیر توجه کنید.
She has been in a stew over plans for her wedding.
او به خاطر برنامهریزیهای ازدواجش حسابی دلواپس بوده است.
۶. اصطلاح In Hot Water
این عبارت وضعیتی دشوار را توصیف میکند که فرد در آن به علت اشتباهی که مرتکب شده است، انتظار انتقاد شدید یا مجازات را میکشد. به عبارتی در چنین شرایطی فرد «در مخمصه» یا «در دردسر بزرگ» افتاده است. برای درک بهتر، مثال زیر را بخوانید.
She found himself in hot water after forgetting to turn off the stove.
او بعد از اینکه فراموش کرد گاز را خاموش کند، به دردسر افتاد.
۷. اصطلاح Cry over Spilled Milk
اصطلاح فوق، غصه خوردن و ابراز پشیمانی برای اتفاقی را نشان میدهد که دیگر قابل تغییر نیست. به عبارتی، کار از کار گذشته است و ناراحتی فایدهای ندارد. برای آشنایی با کاربرد این اصطلاح در جمله به مثال زیر توجه کنید.
I know you wish that you'd handled the project more efficiently, but there's no use crying over spilled milk.
میدانم دلت میخواست پروژه را بهتر انجام دهی، اما آب رفته به جوی باز نمیگردد.
نکته: در مواردی شکل سوم افعال انگلیسی در گویش آمریکایی و بریتانیایی با هم متفاوت است. برای مثال، شکل سوم فعل «Spill» در انگلیسی آمریکایی «Spilled» و در انگلیسی بریتانیایی «Spilt» است. بنابراین، این کلمه در اصطلاح فوق نیز میتواند به دو صورت نوشته شود.
۷. اصطلاح Spice Things up
این اصطلاح به معنای «تنوع دادن / تنوع ایجاد کردن» به کار میرود و زمانی استفاده میشود که بخواهیم چیزی را از یکنواختی خارج کنیم. کلمه «Spice» در زبان انگلیسی به معنای «ادویه» است. همانطور که افزودن ادویه به غذا به آن طعم میدهد، کلمه «Spice» در این اصطلاح نیز به معنای افزودن هیجان و تنوع به چیزی است که یکنواخت شده باشد. به مثال زیر توجه کنید.
Let’s spice things up by trying a new recipe tonight!
بیا یک تنوعی بدهیم و امشب دستور پخت جدیدی را امتحان کنیم.
۹. اصطلاح Eat Humble Pie
این عبارت از دیگر اصطلاحات آشپزی به انگلیسی است که معمولا در شرایطی به کار میرود که فرد مجبور شود غرور خود را کنار بگذارد و همراه با ابراز شرمندگی به اشتباه یا شکست خود اعتراف کند. این اصطلاح به غذایی به اسم «Umble Pie» در قرون وسطا اشاره میکند که مخصوص فقرا بوده است و از «اعضای داخلی بدن» (Umbles) حیوانات درست میشده است و اشراف و ثروتمندان خوردن این غذا را کسر شأن میدانستند. بنابراین، اگر کسی «Humble Pie» میخورد یعنی غرور خود را کنار گذاشته بود. به مثال زیر توجه کنید.
Professor Norris had to eat humble pie when the reviewers pointed out numerous factual errors in his book.
وقتی منتقدین به اشتباهات متعدد در کتاب پروفسور «نوریس» اشاره کردند، او مجبور شد اشتباهش را بپذیرد.
۱۰. اصطلاح Cut Corners
فعل «Cut» در اصطلاح «Cut Corners» به حذف مراحل ضروری یک کار یا پایین آوردن کیفیت آن برای صرفجویی در زمان یا هزینه است. در زبان فارسی میتوان آن را با «از سر و ته چیزی زدن» یا «کم کاری کردن» ترجمه کرد. مثال زیر را در نظر بگیرید.
Lazy people cut corners.
افراد تنبل از سر و ته کار خود میزنند.
۱۱. اصطلاح Out of the Frying Pan
از این اصطلاح زمانی استفاده میکنیم که با تلاش برای خلاص شدن از مشکل یا وضعیت دشواری، گرفتار مشکلی یا وضعیت بدتری شویم. معادل فارسی این اصطلاح را میتوان «از چاله به چاه پریدن» در نظر گرفت. در معنای لغوی، این اصطلاح به فرار کردن از دود یا گرمای ماهیتابه و در عوض افتادن در آتش اشاره میکند. به مثال زیر توجه کنید.
After switching to a new department, I thought things would improve, but it’s like I jumped out of the frying pan and into the fire.
تصور میکردم بعد از انتقال به بخشی جدید، اوضاع بهتر میشود اما انگار از چاله به چاه افتادم.
۱۲. اصطلاح ?What's Cooking
عبارت پرسشی «?What's Cooking» یک «اصطلاح عامیانه» (Slang) برای پرسیدن چه خبر به انگلیسی است که بیشتر در گویش «انگلیسی آمریکایی» (American English) کاربرد دارد. برای یادگیری اصطلاحات مشابه بیشتر نیز میتوانید فیلم آموزش اصطلاحات رایج در مکالمه و احوالپرسی رسمی و غیر رسمی از فرادرس را ببینید که لینک آن را در ادامه آوردهایم.
مثال زیر را بخوانید تا با کاربرد این اصطلاح بیشتر آشنا شوید.
Hey guys, I haven’t seen you in ages. What’s cooking?
سلام، بچهها. خیلی وقت است که ندیدمتان. چه خبر؟
۱۳. اصطلاح Your Goose is Cooked
از این اصطلاح زمانی استفاده میکنیم که فردی به مشکلی دچار شده باشد که هیچ چارهای برای آن یا راه فراری از آن وجود نداشته باشد. با اینکه منشأ این اصطلاح دقیقا مشخص نیست اما گفته میشود که به داستان آتش زدن فردی به اسم «Jan Hus» توسط کلیسای کاتولیک اشاره دارد که اسم او به کلمه «Husa» به معنای «غاز» در زبان چکسلواکی تشابه دارد. برای آشنایی با کاربرد این اصطلاح مثال زیر را در نظر بگیرید.
Your goose is cooked, Pat. The police are here—there's nowhere to run.
کارت تمام است «پت.» پلیس اینجا است و راهی برای فرار نیست.
۱۴. اصطلاح Cook with Gas
این اصطلاح به انجام کاری به نحو احسن یا پیشرفت سریع در آن اشاره میکند که ریشه آن به اواسط قرن بیستم میلادی و اوج محبوبیت گاز و فر برای آشپزی برمیگردد که به سرعت و کارایی بیشتر آنها به نسبت روشهای قدیمیتر پختوپز اشاره میکند. از این رو، این اصطلاح نیز به عملکرد و سرعت بالا در انجام کاری اشاره دارد. مثال زیر را بخوانید.
I love the way you’re playing the piano – you’re really cooking on gas now.
من پیانو نواختنت را خیلی دوست دارم - واقعا داری عالی پیش میروی.
۱۵. اصطلاح Cook the Books
یکی دیگر از اصطلاحات آشپزی به انگلیسی است که به معنای «جعل یا دستکاری کردن سوابق مالی» به کار میرود. در واقع در این اصطلاح عمل دستکاری سوابق مالی به آشپزی تشبیه شده است؛ همانطور که در آشپزی طعم و مزه مواد اولیه با استفاده از تکنیکهای مختلف به چیز دیگری تبدیل میشود، آمار و ارقام مالی واقعی نیز مانند مواد اولیه به چیزی دیگری تبدیل میشود. به مثال زیر توجه کنید.
Their accountant was charged with cooking the books, and now he's in jail.
حسابدار آنها به جعل کردن سوابق مالی متهم شد و حالا در زندان به سر میبرد.

۱۶. اصطلاح On the Back Burner
این اصطلاح به معنای قرار دادن کاری «در وضعیت تعلیق / در اولویت پایینتر» استفاده میشود. در دنیای آشپزی معمولا غذایی که آماده کردن آن فوریت بیشتری داشته باشد را روی «شعله جلویی» (Front Burner) قرار میدهیم و در مقابل غذایی را که برای پختن آن عجله نداشته باشیم را روی «شعله عقبی» (Back Burner) میگذاریم. به همین ترتیب، از این اصطلاح هم برای اشاره به موکول کردن کاری استفاده میشود که در لحظه حاضر اولویت نداشته باشد. مثال زیر را بخوانید.
The company put the project on the back burner.
شرکت پروژه را به تعلیق انداخته است.
۱۷. اصطلاح Half-baked Idea
همانطور که صفت «Half-baked» به غذایی اشاره دارد که به طور کامل پخته نشده باشد، «Half-baked Idea» هم بیانگر ایده یا راهکاری است که به طور کامل سنجیده نشده باشد و در نتیجه ناکارآمد در نظر گرفته شود. به مثال زیر توجه کنید.
He's always coming out with these half-baked ideas which will never work.
او همیشه ایدههای نسنجیدهای در سر دارد که هیچوقت نتیجه نمیدهند.
۱۸. اصطلاح Slice of the Pie
حین سرو غذا، «برش» (Slice) یک پای معمولا سهم هر فرد از آن را مشخص میکند، اصطلاح «Slice of Pie» به سهم افراد یک گروه از چیزی مثل پول، سود یا فرصت اقتصادی اشاره میکند که میتواند به صورت مساوی یا نامساوی بین آنها تقسیم شود. برای درک بهتر مثال زیر را در نظر بگیرید.
He's the best player on the team, and he wants a bigger slice of the pie.
او بهترین بازیکن تیم است و سهم بیشتری از سود را میخواهد.
۱۹. اصطلاح Make a Meal out of it
این اصطلاح «پیچیده کردن یک کار ساده» یا «بزرگ کردن مسئلهای کوچک» را بیان میکند یا به عبارتی به صرف وقت و انرژی برای کاری بیش از حد نیاز اشاره دارد. به مثال زیر توجه کنید.
A simple apology will do. There's no need to make a meal of it!
یک عذرخواهی ساده کافی است. نیازی نیست پیاز داغش را زیاد کنی.
۲۰. اصطلاح Cut the Mustard
این عبارت به معنای «انتظارات را برآورده کردن» یا «مطابق بودن با استانداردهای مورد نظر» به کار میرود. ریشه این اصطلاح دقیقا مشخص نیست اما طبق یکی از نظریهها، این اصطلاح به برداشت «گیاه خردل» (Mustard) اشاره دارد. این گیاه ساقههای سفتی دارد، بنابراین کسی که بتواند «گیاه خردل را ببرد»، توانایی کار سختی را دارد. مثالهای زیر را بخوانید.
He was a great player, but he retired some time ago. We’ll have to see if he cuts the mustard.
او بازیکن بزرگی بود اما مدتی میشود که بازنشسته شده است. باید ببینیم که آیا هنوز هم میتواند انتظارات را برآورده کند یا خیر.
۲۱. اصطلاح Egg on Face
اصطلاح «Egg on Face» بیانگر حس شرمساری است و به موقعیتی اشاره دارد که فرد با اعتمادبهنفس زیاد چیزی را بیان کند یا بخواهد کاری را انجام دهد اما همه چیز بر خلاف انتظار او پیش برود و در نتیجه جلوی دیگران تحقیر شود. برای درک بهتر مثال زیر را در نظر بگیرید.
Stan had egg on his face after saying he could easily do fifty push-ups and then giving up after doing just twenty.
بعد از اینکه «استن» گفت میتواند به راحتی پنجاه تا شنا برود و بعد از فقط بیست شنا تسلیم شد، سکه یک پول شد.
۲۲. اصطلاح Take the Cake
از دیگر اصطلاحات آشپزی به انگلیسی است که به بارزترین یا افراطیترین نمونهای از چیزی اشاره میکند. ترجمه فارسی این اصطلاح را میتوان «آخر چیزی بودن» یا «نوبر بودن» در نظر گرفت. به دو مثال زیر توجه کنید.
And you say she's opening your letters now? Oh, that takes the cake!
و حالا میگویی که نامههایت را هم باز میکند؟ وای، این دیگر آخرش است.
I’ve heard some excuses, but this really takes the biscuit!
تابهحال بهانههای زیادی شنیدهام اما این دیگر آخرش است.
۲۳. اصطلاح Bite off More than One can Chew
این اصطلاح که در فارسی با «لقمه بزرگتر از دهان خود برداشتن» ترجمه میشود، به قبول مسئولیتها یا اقدام به انجام کارهایی اشاره دارد که از حد توان فرد خارج باشد. به مثال زیر توجه کنید.
By accepting three part-time jobs, Jack is clearly biting off more than he can chew.
با قبول سه شغل پارهوقت، «جک» مشخصا لقمهای بزرگتر از دهانش برداشته است.

۲۴. اصطلاح A Piece of Cake
عبارت «a Piece of Cake» از اصطلاحات آشپزی به انگلیسی است که برای توصیف کاری به کار میرود که انجام آن نیازمند تلاش زیادی نباشد. «مثل آب خوردن» معادل فارسی مناسبی برای آن است.
جالب است بدانید ریشه این اصطلاح به دهه ۱۸۷۰ میلادی و دوران بردهداری در ایالتهای جنوبی آمریکا باز میگردد. در این دوره مسابقه رقصی با عنوان «Cake Walk» برگزار میشد که به بردهای که بهترین اجرا را داشت یک «تکه کیک» جایزه داده میشد. از آنجا که تصور میشد برنده شدن یک تکه کیک کار آسانی است، استفاده از عبارت «A Piece of cake» نیز به همین معنا رواج پیدا کرد. به مثال زیر توجه کنید.
That game was a piece of cake for my brother's football team.
آن بازی برای تیم فوتبال برادرم مثل آب خوردن بود.
اصطلاح «as) easy as pie)» نیز مترادف آن است که از ساختار مقایسهای as ... as برای اشاره به آسان بودن کار استفاده میکند، مانند مثال زیر:
Don't worry, skiing is as easy as pie. You'll learn it very quickly.
نگران نباش، اسکی کردن اصلا کاری ندارد. سریع آن را یاد میگیری.
۲۵. اصطلاح Stir the Pot
در زبان انگلیسی «Stir» در معنای «هم زدن» و «Pot» معادل کلمه «قابلمه» به کار میرود. این اصطلاح به معنای دامن زدن به یک بحث یا اختلاف به هدف برانگیختن دیگران است. به عبارتی، درست مثل زمانی که با هم زدن قابلمه، محتویات آن به روی سطح میآیند، پیش کشیدن مسائل حساس نیز باعث ایجاد تنش میشود. به مثال زیر توجه کنید.
My daughter loves to gossip and never misses an opportunity to stir the pot.
دختر من عاشق غیبت کردن است و هیچ فرصتی را برای موش دواندن از دست نمیدهد.
۲۶. اصطلاح a Hard Nut to Crack
عبارت «a Hard Nut to Crack» به مشکل یا موقعیتی اشاره دارد که برآمدن از عهده آن سخت باشد. این اصطلاح کار سخت را به «آجیل» (Nut) با پوسته مقاوم تشبیه کرده است که شکستن آن کار دشواری باشد. دقت داشته باشید که به جای «hard» از صفت «tough» نیز میتوانیم استفاده کنیم. برای درک بهتر مثال زیر را بخوانید.
Getting an A in this class will be a hard / tough nut to crack.
بیست گرفتن در این کلاس کار بسیار است.
۲۷. اصطلاح Boil Down to
عبارت «Boil Down to» یکی از اصطلاحات آشپزی به انگلیسی که است به نتیجه نهایی یا نکته اصلی موضوعی پس از در نظر گرفتن باقی جزئیات آن اشاره میکند. در واقع در این اصطلاح، فرآیند نتیجهگیری و رسیدن به نکته اصلی به جوشاندن مایع و باقی ماندن عصاره اصلی آن تشبیه شده است. به مثال زیر توجه کنید.
The argument between the two sides ultimately boils down to a disagreement over money.
بحث بین طرفین در نهایت به اختلاف در مورد پول خلاصه میشود.
۲۸. اصطلاح Simmer down
عبارت «Simmer down» به معنای کنترل کردن عصبانیت به کار میرود. این اصطلاح از فرآیند پخت و پز گرفته شده است. وقتی آب در حال «جوشیدن» (Boiling) باشد و حرارت آن را کم کنید، شروع «به آرامی قُل قُل زدن» (Simmer down) میکند که به طور استعاری به فروکش کردن عصبانیت اشاره دارد.
این فعل معمولا در حالت امری به کار میرود که در این حالت میتوان آن را «جوش نیاور» یا «خونسردی خود را حفظ کن» ترجمه کرد. به مثال زیر توجه کنید.
You need to simmer down and stop getting so angry over small things.
باید خونسردی خودت را حفظ کنی و دیگر اینقدر بابت مسائل کوچک عصبانی نشوی.
۲۹. اصطلاح Turn the Heat on Someone
از دیگر اصطلاحات آشپزی به انگلیسی در نظر گرفته میشود که به معنای فشار بیشتری به شخصی آوردن یا بیشتر سخت گرفتن به او به هدف وا داشتن آن فرد به انجام کار خاصی است. دقت داشته باشید که در این اصطلاح به جای فعل «Turn» از «Put» نیز میتوانیم استفاده کنیم.
برای درک بهتر مثال زیر را بخوانید.
We need to turn / put the heat on them so that they finally pay their debt to us.
باید فشار بیشتری به آنها بیاوریم تا بالاخره قرضشان را به ما پس دهند.
۳۰. اصطلاح The Secret Sauce
احتمالا شنیدهاید که برخی سرآشپزها دستورپخت مخصوصی برای پخت یک غذا خود دارند که استفاده از سس خاصی مزه آن را متمایز کرده است. بر همین اساس، اصطلاح «The Secret Sauce» به «عامل یا رمز موفقیت» چیزی اشاره دارد. البته این عبارت را میتوان در معنای لغوی خود نیز به کار برد. به دو مثال زیر توجه کنید.
The secret sauce of the team is their unbeatable defense strategy.
رمز موفقیت تیم در استراتژی دفاعی شکستناپذیر آن است.
She tops the hamburger with secret sauce before putting it into a bun.
او قبل از قرار دادن همبرگر در فر، روی آن سس مخصوصی ریخت.
ضرب المثل انگلیسی مربوط به آشپزی
تا اینجای مطلب با ۵۰ تا از کاربردیترین اصطلاحات آشپزی به انگلیسی آشنا شدیم. در این قسمت قصد داریم چند ضربالمثل انگلیسی مربوط به آشپزی را بیاموزیم.
در جدول زیر میتوانید ضربالمثلهای آشپزی به انگلیسی را همراه با ترجمه فارسی آنها ببینید.
ترجمه | ضربالمثل |
آشپز که دو تا شد، آش یا شور میشود، یا بینمک. | Too many cooks in the kitchen spoil the soup / broth. |
نمیتوان هم خدا را خواست و هم خرما را. | You can't have your cake and eat it too. |
در انتظار زمان کندتر میگذرد. | A watched pot never boils. |
خوردن یک سیب در روز، شما را از دکتر بینیاز میکند. | An apple a day keeps the doctor away. |
کاچی بهتر از هیچی. | Half a loaf is better than none. |
تقویت مکالمه زبان انگلیسی با فیلم های آموزشی فرادرس
«مکالمه» (Speaking) یکی از مهارتهای چهارگانه در زبان انگلیسی است که امکان برقراری ارتباط کلامی به این زبان را فراهم میکند. برای تقویت این مهارت لازم است به سراغ منابع آموزشی برویم که اعتمادبهنفس کافی و آمادگی لازم برای صحبت کردن را به ما بدهد. فیلمهای آموزشی فرادرس با استفاده از نمونه مکالمات روزمره، داستانهای کوتاه انگلیسی و تمرینهای گفتاری، فضایی تعاملی را برای زبانآموز فراهم میکند و در نتیجه با شبیهسازی موقعیتهای واقعی به او کمک میکند تا با اعتمادبهنفس بیشتری به زبان انگلیسی صحبت کند. همچنین، بهطور همزمان او را با اصطلاحات رایج در مکالمات انگلیسی نیز آشنا میکند.
برای دیدن فهرست کاملی از فیلمهای آموزشی فرادرس برای تقویت مکالمه زبان انگلیسی میتوانید به لینک زیر سر بزنید.

مکالمه با اصطلاحات آشپزی به انگلیسی
در این بخش از آموزش «مجله فرادرس» چهار نمونه مکالمه با اصطلاحات آشپزی به انگلیسی ارائه کردهایم تا با خواندن آنها نحوه کاربرد آنها در گفتوگوهای روزمره بهتر آشنا شوید. ترجمه فارسی هر کدام این مکالمات انگلیسی را نیز میتوانید در ادامه بخوانید.
نمونه مکالمه اول
در مکالمه زیر «تام» شرایط سخت کاری خود را برای دوستش «مگی» توصیف میکند. در مقابل نیز، «مگی» سعی میکند به او دلداری دهد. ترجمه فارسی این مکالمه را نیز در ادامه آوردهایم.
Maggie: How’s your new job, Tom?
Tom: It’s tough! I think I bit off more than I can chew.
Maggie: Don’t stress too much. Things get easier with time.
Tom: Maybe, but my boss is turning up the heat on me.
Maggie: Don’t worry! You’ll figure out the recipe for success.
Tom: I hope so. Right now, it feels like a recipe for disaster!
Maggie: Just be patient. You’ve got this!
ترجمه مکالمه
مگی: شغل جدیدت چطور پیش میره، «تام»؟
تام: خیلی سخته! فکر میکنم لقمه بزرگتر از دهنم برداشتم.
مگی: اینقدر نگران نباش. به مرور راه میافتی.
تام: شاید، اما رئیسم من رو تحت فشار گذاشته.
مگی: غصه نخور! مسیر موفقیت رو پیدا میکنی.
تام: امیدوارم همینطور باشه. الان، شبیه مسیر شکست میمونه.
مگی: فقط صبور باش. از پسش برمیآیی.

نمونه مکالمه دوم
در مکالمه زیر «بن» با استفاده از اصطلاحات آشپزی به انگلیسی به «سارا» توصیه میکند که چطور میتواند کسبوکار خود را رونق دهد. ترجمه فارسی را نیز میتوانید در ادامه بخوانید.
Ben: How’s your new café doing, Sarah?
Sarah: Not great. The business is slow, and it's a tough nut to crack.
Ben: Maybe you should spice things up and add something new to the menu.
Sarah: That’s a good idea. I was thinking about serving homemade cake.
Ben: That sounds perfect! It could be the secret sauce for success.
Sarah: Yeah! That might help bring in more customers.
ترجمه مکالمه
بن: اوضاع کافه جدیدت چطوره «سارا»؟
سارا: جالب نیست. کسب و کار کساده و پس اومدن از این مشکل خیلی سخته.
بن: شاید لازم باشه یه تنوعی بدی و چیز جدیدی به منو اضافه کنی.
سارا: فکر خوبیه. داشتم فکر میکردم کیک خونگی سرو کنیم.
بن: عالیه! شاید رمز موفقیت همین باشه.
سارا: آره! شاید مشتریهای بیشتری رو جذب کنه.
نمونه مکالمه سوم
به مکالمه بین «الکس» و «دانا» توجه کنید. در این گفتوگو «الکس» از «دانا» میخواهد که غصه گذشته را نخورد به جان آن وقت و انرژی خود را برای مسائل مهمتر صرف کند. ترجمه فارسی این مکالمه در ادامه آورده شده است.
Alex: Hey, what’s cooking? You seem a bit stressed.
Dana: Oh, nothing much. I'm just worried about the project. I made a mistake, but I guess I shouldn’t cry over spilled milk.
Alex: Yeah, there is no point in that. You’ve got bigger fish to fry now.
Dana: True. I just hope I don’t cut corners and mess things up again.
Alex: Just relax and take your time. You'll handle it just fine!
ترجمه مکالمه
الکس: سلام، چه خبر؟ به نظر یهکم استرس داری.
دانا: آها، چیز خاصی نیست. فقط نگران پروژهام. یه جای کار رو خراب کردم اما غصه گذشته رو خوردن فایده نداره.
الکس: آره، هیچ فایدهای نداره. الان مشکلات بزرگتری برای فکر کردن داری.
دانا: درسته. فقط امیدوارم دوباره کمکاری نکنم و دست گل به آب نیارم.
الکس: فقط خونسردیت رو حفظ کن و با حوصله کارت رو انجام بده. خوب از پسش برمیآی.

نمونه مکالمه چهارم
در مکالمه زیر میتوانید نمونهای دیگر از کاربرد اصطلاحات آشپزی به انگلیسی در زندگی روزمره را به همراه ترجمه فارسی ببینید.
Olivia: I’m so stressed about everything I need to do today. I’m afraid I’m going to mess it all up.
Ben: Hey, simmer down. You’re making it more complicated than it is.
Olivia: I guess I am. I always tend to make a meal out of everything!
Ben: Well, just take a deep breath. Some things can go on the back burner for now.
Olivia: You're right. I've had a lot on my plate lately. I need to slow down.
ترجمه مکالمه
اولویا: خیلی نگران کارهای امروزم. میترسم همه چیز رو خراب کنم.
بن: ای بابا، خونسردیت رو حفظ کن. داری بیخودی پیچیدهاش میکنی.
اولویا: فکر کنم همینطور باشه. همیشه عادت دارم همه چیز رو شلوغ کنم.
بن: خب، کافیه یه نفس عمیق بکشی. بعضی کارها رو هم میتونی به بعد موکول کنی.
اولویا: درست میگی. اخیرا خیلی کار سرم ریخته بوده. باید آرومتر پیش برم.
جمعبندی
در این مطلب به معرفی ۵۰ تا از رایجترین اصطلاحات آشپزی به انگلیسی پرداختیم و کاربرد هر کدام را همراه با مثال توضیح دادیم. علاوه بر این، با افعال پرکاربرد انگلیسی برای پخت و پز نیز آشنا شدیم و چند ضربالمثل انگلیسی مرتبط با دنیای آشپزی را آموختیم. در انتهای مطلب نیز ۴ نمونه مکالمه برای شما ارائه کردیم تا کاربرد این اصطلاحات در زندگی روزمره را بهتر درک کنید.
مطلبی که در بالا مطالعه کردید بخشی از مجموعه مطالب «مباحث متفرقه زبان انگلیسی» است. در ادامه، میتوانید فهرست این مطالب را ببینید:
- آموزش خواندن ساعت به انگلیسی – رایگان و به زبان ساده
- جواب دادن تلفن به انگلیسی + عبارت های مهم و کاربردی
- طرز صحیح نوشتن اعداد انگلیسی — با مثال و ساده
- آموزش اعداد به انگلیسی – با مثال و تمرین
- داستان کوتاه انگلیسی با افعال گذشته استمراری + ترجمه و نکات گرامری
- قواعد جمله سازی در انگلیسی – به زبان ساده + مثال، تمرین و تلفظ صوتی
- سیلاب در زبان انگلیسی چیست ؟ – توضیح به زبان ساده + مثال و تمرین
- اعضای خانواده به انگلیسی — به زبان ساده + مثال
- سلام و احوالپرسی به انگلیسی – به زبان ساده + مثال، تمرین و تلفظ
- متن انگلیسی درباره تعطیلات تابستان + نمونه متن، ترجمه و بررسی اصطلاحات
- اصطلاحات رایج انگلیسی در رستوران – با معنی و مکالمه
- برای یادگیری زبان انگلیسی از کجا شروع کنیم ؟ — بهترین راهنمای رایگان
- ۳۰ روش تقویت مکالمه انگلیسی – راهنمای کامل و ساده
- نمونه ایمیل رسمی انگلیسی – قالب های متنوع، با ترجمه
- طریقه نوشتن ایمیل رسمی به انگلیسی – از صفر تا صد
- آموزش کمک خواستن به انگلیسی + نمونه مکالمه، مثال و تلفظ صوتی
- اصطلاحات رایج انگلیسی در بازرگانی – ۱۰۰ عبارت مهم با معنی
- کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی + 600 کلمه کاربردی و ضروری
- اعداد ترتیبی در انگلیسی — مثال و تمرین
- کاربرد ویرگول در زبان انگلیسی — کامل و با مثال
- کاربرد علامت سوال در زبان انگلیسی — به زبان ساده + مثال، تمرین و تلفظ
- بهترین کتاب گرامر زبان انگلیسی – معرفی 43 عنوان ضروری
- توصیف ظاهر افراد به انگلیسی – صفات ظاهری پرکاربرد + مثال و تمرین
- کشورها و ملیت ها به انگلیسی – توضیح گرامر ملیت + تمرین و تلفظ
- اعضای صورت به انگلیسی + مثال، مکالمه، تمرین، تلفظ و ترجمه فارسی
- مسافرت به انگلیسی — 7 روش استفاده در مکالمه + تلفظ و ترجمه فارسی
- آدرس دادن به انگلیسی — آموزش اصطلاحات رایج + مثال و تلفظ
- اجزای کلام در انگلیسی یا Parts of Speech چیست؟ — به زبان ساده + مثال
- اصول نامه نگاری انگلیسی – هر آنچه باید بدانید + مثال
- 150 ضرب المثل انگلیسی رایج و کاربردی که باید بدانید + ترجمه و تلفظ