روانشناسی بالینی چیست؟ – از اهمیت تا کاربرد هر آنچه باید بدانید
پژوهشها نشاندادهاند که یکهشتم مردم دنیا دارای سطوحی از اختلال روانی بوده و نیاز به خدمات متخصصان روانشناسی بالینی دارند. روانشناسی بالینی شاخهای از علم روانشناسی است که به درمان اختلالهای روانی میپردازد. هدف روانشناسی بالینی، تغییر رفتار ناهنجار و جلوگیری از «اختلالهای روانی» (Psychological Disorders) است. بهطور کلی بیشتر متخصصان بالینی در کلینیکها، بیمارستانهای روانی و مراکز ترک اعتیاد فعالیت دارند. اصلیترین مدلهای درمانی در جهان نیز درمانهای شناخیرفتاری، درمانهای روانپویشی و درمانهای انسانگرا است. در این مطلب از مجله فرادرس، یاد میگیریم که روانشناسی بالینی چیست و روانشناس بالینی چه فعالیتهایی انجام میدهد. همچنین در مورد رویکردهای درمانی، تفاوت روانشناس و روانپزشک و ویژگیهای رواندرمانگر خوب و تاریخ روانشناسی بالینی نیز توضیح میدهیم.
روانشناسی بالینی چیست؟
به گفته «انجمن روانشناسی آمریکا» (American Psychological Association | APA)، علم روانشناسی مطالعه علمی رفتار و فرایندهای ذهنی است. روانشناسی بالینی نیز با کمک دادههای روانشناسی، به مشاهده و ارزیابی رفتار و فرایندهای ذهنی ناسالم میپردازد تا در مراجعهکنندهها دارای اختلال روانی، تغییرات مثبتی ایجاد کند. در پی فعالیتهای متخصصان بالینی، شیوههای تشخیصی و مدلهای درمانی متنوعی برای پیشگیری و درمان مشکلات روانی شکل گرفته است. همچنین متخصصان بالینی، با انجام تحقیقات متنوع، علت اختلالهای روانی، میزان شیوع اختلالها و احتمال «وجود چند اختلال بهصورت همزمان» (Comorbidity) را در افراد و جوامع بررسی میکنند. خدمات روانشناسی بالینی در چهار حوزه مختلف تقسیم میشود که در ادامه به آنها اشاره میکنیم.
- رواندرمانی فردی
- رواندرمانی زوج
- خانوادهدرمانی
- گروهدرمانی
کلمه «بالینی» در شاخه روانشناسی بالینی به این معناست که متخصصان روانشناسی بالینی بهصورت مستقیم بر روی افراد دارای اختلالهای روانی متمرکز هستند. روانشناسی بالینی یکی از مهمترین و محبوبترین انواع شاخههای روانشناسی در دنیا است.
اگر کنجکاو هستید با دیگر شاخههای محبوب روانشناسی آشنا شوید، در مطلب زیر بهطور کامل در مورد آنها توضیح دادهایم.
اختلال روانی چیست؟
همانطور که گفته شد، روانشناسی بالینی به فرایند شناخت و درمان اختلالات روانی میپردازد. «اختلال روانی» (Mental Disorder) یا «بیماری روانی» (Mental Illnesses)، نشانههای بالینی است که بر روی افکار، هیجانات و رفتارهای افراد تأثیر منفی میگذارد. در نتیجه، روابط بینفردی و فعالیتهای روزمره آنها دچار مشکلات متعدد میشود. اختلال روانی حداقل یکی از ویژگیهای زیر را دارد.
- باعث رنج فرد یا اطرافیان او میشود.
- در فعالیتهای زندگی روزمره مشکل ایجاد میکند.
انواع اختلالات روانی
در میان انبوهی از اختلالهای متنوع، «اختلالات اضطرابی و افسردگی» (Anxiety and Depressive Disorders) از شایعترین اختلالات روانی بوده و بهشکل قابل توجهی در حال رشد هستند. در ادامه، مهمترین دستههای اختلالات روانی را نام میبریم.
- «اختلالات اضطرابی» (Anxiety Disorders) که پیشتر هم در مجله فرادرس راجع به آن گفته شد.
- «اختلالات افسردگی، دوقطبی و سایر اختلالات خلقی» (Depressive، Bipolar And Other Mood Disorders)
- «اختلالات وسواسی» (Obsessive Compulsive Disorders)
- «اختلالهای مرتبط با تروما و استرس» (Trauma and Stress Related Disorders)
- «اختلالهای طیف اسکیزوفرنی» (Schizophrenia Spectrum Disorders)
- «اختلالهای شخصیت» (Personality Disorders)
- «اختلالهای خوردن» (Eating Disorders)
- «اختلالهای سوءمصرف مواد مخدر» (Substance Abuse Disorders)
- «اختلالهای خواب» (Sleep Disorders)
- «رفتارهای آسیبزا و غیراجتماعی» (Disruptive Behavior and Dissocial Disorders)
- «اختلالهای عصبیرشدی» (Neurodevelopmental Disorders)
فعالیت متخصص روانشناس بالینی و روان درمانگر چیست؟
رواندرمانگر بهصورت تخصصی بر روی فرایند رواندرمانی تمرکز میکند. در حالیکه روانشناس بالینی در کنار کار درمانی، بر روی تحقیقات حوزه آسیبشناسی روانی، تشخیصهای جدید برای اختلالات، ریشهیابی آنها و ابداع مدلهای درمانی کارآمدتر نیز میپردازد.
در ادامه، بیان میکنیم که فعالیتهای متخصص روانشناسی بالینی چیست؟
- شناخت دلیل بروز هر کدام از اختلالات روانی یا «آسیبشناسی» (Psychopathology) در طول زندگی
- جمعآوری و ترکیب اطلاعات از فرایندهای «شناختی» (Cognitive)، «رفتاری» (Behavioral)، «هیجانی» (Emotional) و «بینفردی» (Interpersonal) مراجعهکننده.
- استفاده از شیوههای مختلف جمعآوری اطلاعات که شامل «مشاهده» (Observation)، «مصاحبه بالینی» (Clinical Interview) و «تستهای بالینی» (Clinical Test) میشود.
- استفاده از تکنیکهای رواندرمانی اصولی و علمی برای بهبود حال مراجعهکننده
- انجام، انتشار و پیادهسازی فرایندهای تحقیقاتی در حوزه روانشناسی بالینی
- ایجاد رابطه درمانی پایدار و امن برای گفتگوی کاربردی با مراجعهکنندهها مختلف
- توانایی تشخیص مسائل اخلاقی و قانونی در حوزه رواندرمانی و واکنش درست به آنها
- توانایی تشخیص مراحل رشد و بهبودی مراجعهکننده در چارچوب «اجتماعی-زیستی-فرهنگی» (Biosociocultural) منحصربهفرد او
انواع نظریههای رواندرمانی
«رویکردهای مختلف روانشناسی» (Approach's of Psychology)، دلایل متنوعی را برای مشکلات روانی مطرح میکنند. بر اساس «علتشناسیهای مختلف اختلالهای روانی»(Etiology)، نظریههای روان درمانی مختلفی بهوجود آمده است. هر کدام از این نظریههای روان درمانی، برای اختلالهای مشخصی کاربرد بیشتری داشته و افرادی با آنها راحتتر ارتباط برقرار میکنند. در ادامه، انواع نظریههای رواندرمانی و مدلهای درمانی ناشی از آن را توضیح میدهیم.
درمان روانکاوی
«درمان روانکاوی» (Psychoanalytic) مبتنی بر رویکرد روانکاوی «زیگموند فروید» (Sigmund Freud) است. این رویکرد بر «اهمیت ناهشیار» (Unconscious)، آسیبهای روانی و «رفتارهای ناهنجار» (Abnormal Behaviors) تأکید دارد. همچنین بر تأثیر تجربیات چند سال اول زندگی و شکلگیری «عقده ادیپ» (Oedipus Complex) بر تمام زندگی تأکید فراوان میکند. تکنیکهای اصلی درمانروانکاوی را در ادامه بیان میکنیم.
- «تداعی آزاد» (Free Association)
- «تحلیل رویا» (Dream Interpretation)
- «تحلیل انتقال» (Transference Interpretation)
- «تخلیه هیجانی» (Catharsis)
مشکل بزرگ درمان روانکاوی، دوره درمانی چند ساله، هزینه بالا و سرعت پیشرفت پایین بود. در ادامه، با پیشرفت نظریات روانکاوی، مدلهای «درمان روانپویشی» (Psychodynamic Therapy) به وجود آمدهاند که درمانگر فعالتر بوده و در مدت زمان کمتری، فرایند درمانی نتیجه میدهد. این درمانها از تکنیکهای متنوعتری استفاده میکنند که در ادامه بیان میکنیم.
- بهکار بردن گفتگوی درمانی برای «بینش» (Insight) بیشتر افراد
- «حل مسئله» (Problem Solving)
- «تقویت ارتباط درمانی» (Therapeutic Relationship)
در ادامه، مهمترین مدلهای درمانی شکل گرفته از مکتب روانپویشی را نام میبریم.
- «نظریه روابط شیئ» (Object Relations Theory)
- «روانشناس خود» (Self Psychology)
- «روانپویشی لکانی» (Lacanian Psychoanalysis)
- «چارچوب نظری سازگاری» (Adaptive Paradigm)
- «روانپویشی عقلانی» (Relational Psychoanalysis)
درمان شناختی رفتاری
«درمان شناختیرفتاری» (Cognitive Behavioral Therapy) از نظریات دو مکتب بزرگ «روانشناسی رفتاری» (Behavioral Psychology) و «روانشناسی شناختی» (Cognitive Psychology) شکل گرفته است. در مدل درمانی شناختیرفتاری، رواندرمانگر معتقد است که هیجانات آزاردهنده و رفتارهای ناهنجار از «افکار ناکارآمد» (Dysfunctional Thoughts) بهوجود آمدهاند. در نتیجه با تکنیکهای درمانی مختلفی در تلاش است تا این افکار ناکارآمد را خنثی کند. این درمان از تکنیکهای درمانی بسیار متنوعتری استفاده میکند و درمانگر، تکالیف خانگی به مراجعهکننده میدهد تا در طول هفته تا جلسه بعدی انجام دهد. درمان شناختیرفتاری روند پیشرفت بسیار سریعتری دارد و در تعداد جلسات کمتری بهبودی حاصل میشود.
مشکل بزرگ درمان شناختیرفتاری، «عود مشکل» (Recurrence of Problem) است. روانشناسان بالینی در مدل های درمانی نوینتر و «موج سوم شناختیرفتاری» (Third Wave Cognitive Behavioral Therapies)، تلاش کردهاند تا مسئله عود مشکل را برطرف کنند. در ادامه، مدلهای درمانی مبتنی بر رویکرد شناختیرفتاری را بیان میکنیم.
- «درمان مبتنیبرپذیرش و تعهد» (Acceptance and Commitment Therapy)
- «درمان ارزیابی شناختی» (Cognitive Processing Therapy)
- «درمان رفتاری دیالکتیک» (Dialectical Behavior Therapy)
- «رفتار درمانی عقلانیهیجانی» (Rational Emotive Behavior Therapy)
- «درمان شناختیرفتاری متمرکز بر تروما» (Trauma Focused Cognitive Behavioral Therapy)
- «درمان شناختی مبتنی بر ذهنآگاهی» (Mindfulness Based Cognitive Therapy)
با توجه به ساختاریافته بودن درمان شناختیرفتاری، اطلاعات زیادی از این درمان وجود دارد.
درمان انسانگرا
«درمان انسانگرا» (Humanistic Therapy) از رویکرد روانشناسی انسانگرا بهوجود آمده است. این رویکرد بر خلاف رویکردهای روانکاوی و رفتاری، بر روی «اراده آزاد» (Free Will) تأکید ویژهای دارد. همچنین رواندرمانگرهای انسانگرا باور دارند که انسان بهصورت ذاتی بهسمت کمال یافتن و «خودشکوفایی» (Self Actualization) حرکت میکند. در نتیجه با حمایت عاطفی و ایجاد ارتباط درمانی قوی، مراجعهکننده را در مسیر رسیدن به کمال یاری میکنند. مهمترین نظریهپردازان انسانگرا شامل «آبراهام مازلو» (Abraham Maslow) و «کارل راجرز» (Carl Rogers) هستند. در ادامه، مدلهای درمانی مبتنی بر نظریه انسانگرایی را نام میبریم.
- «درمان مراجعمحور» ( Client Centered Therapy)
- «درمان گشتالت» (Gestalt Therapy)
- «درمان وجودی» (Existential Therapy)
شیوههای ارزیابی روانی
شیوههای مختلفی برای «ارزیابی روانی» (Psychological Assessing) وجود دارد. بیشتر متخصصان روانشناسی بالینی از تمام این شیوهها استفاده میکنند تا جامعترین اطلاعات مورد نیاز برای تغییر رفتار را بهدست آورند. در ادامه، این شیوهها را بیان میکنیم.
- مصاحبه تشخیصی
- ارزیابی رفتاری
- تست روانشناسی بالینی
حال که با شیوههای ارزیابی روانی آشنا شدهاید، هر کدام از آنها را توضیح میدهیم.
مصاحبه تشخیصی
«مصاحبه تشخیصی» (Diagnostic Interview) اصلیترین شیوه ارزیابی در روانشناسی بالینی است. در فرایند مصاحبه تشخیصی، روان درمانگر با سؤالات هدفمند موارد متعددی را روشن میکند که در ادامه به آنها اشاره میکنیم.
- تجربیات دوران کودکی
- الگوی ارتباطی با افراد مهم زندگی (از جمله اعضای خانواده، فامیل، دوستان و همکارن)
- تروماهای زندگی و شیوه مواجهه با آنها
- تجربیات درسی و کاری
- تجربیات قبلی رواندرمانی
- داروهای مصرفی
- میزان «هوشیاری» (Awareness)
- ارزیابی «خلقوخو» (Mood)
- ارزیابی الگوهای افکار
مصاحبه تشخیصی یکی از هنرمندانهترین بخشهای رواندرمانی است که اگر بهخوبی انجام شود، ادامه مسیر درمان آسان میشود. متخصصان روانشناسی بالینی بر اساس رویکرد درمانی خود، سؤالات خاصی را طرح کرده و از دیدگاه خاصی به مشکلات روانی مراجعهکننده نگاه میکنند. دو شیوه اصلی مصاحبه تشخیصی شامل مصاحبه تشخیصی ساختاریافته و مصاحبه تشخیصی نیمهساختاریافته است که در ادامه مطرح میکنیم.
- مصاحبه تشخیصی ساختاریافته: سؤالات موجود در مصاحبه بالینی ساختاریافته بهطور کامل و دقیق از قبل فهرست شده و درمانگر به مراجعهکننده اجازه نمیدهد که از چارچوب سؤالات خارج شود. این مدل از مصاحبه بالینی بهطور دقیق اطلاعات مورد نظر مدل درمانی را به درمانگر میدهد اما مراجعهکننده آزادی عمل نداشته و احتمال دارد که جلسه درمانی حالت مصنوعی میگیرد. همچنین ارتباط درمانی دیرتر شکل گرفته و اگر رواندرمانگر مسلط نباشد، جلسه حالت بازجویی پیدا میکند. مصاحبه ساختاریافته در رویکرد شناختیرفتاری کارکرد زیادی دارد.
- مصاحبه تشخیصی نیمهساختاریافته: در مصاحبه نیمهساختاریافته، سؤالات بهصورت کلی از قبل مشخص شده و درمانگر می داند که به چه اطلاعاتی نیاز دارد، اما برای کسب این اطلاعات انعطافپذیر است و به مراجعهکننده اجازه ميدهد که در مورد موضوع مورد نظر خود صحبت کند. مصاحبه ساختاریافته نیاز به تجربه درمانگر دارد تا جلسه از کنترل او خارج نشود.
ارزیابی رفتاری
روانشناس بالینی میتواند با «ارزیابی و مشاهده رفتارهای مراجعهکننده» (Behavioral Assessment)، اطلاعات زیادی را بهدست بیاورد. الگوهای رفتاری ناشی از هیجانات و افکار افراد است و با ارزیابی آنها، روانشناسان بالینی از دنیای درونی مراجعهکنندهها خود آگاه میشوند. در ادامه، مثالهایی از ارزیابی رفتاری را بیان میکنیم.
- توجه دقیق به تمام جوانب: مراجعهکنندهها بدبین یا «پارانوئید» (Paranoid)، همواره در حال بررسی کردن محیط اطراف و جستجوی خطرات احتمالی هستند. در نتیجه اگر فردی همواره در حال برانداز وسایل داخل اتاق و توجه دقیق به آنچه درمانگر در پرونده مینویسد داشته باشد یا سؤالات را با سوءظن پاسخ دهد، درمانگر این فرضیه را در ذهن خود ایجاد میکند.
- ظاهری بسیار مرتب و تمیز: افرادی که کفشهای آنها برق میزند، ظاهری بسیار تمیز دارند یا همواره در حال تمیز کردن خودشان هستند، این فرضیه را در ذهن مراجعهکننده ایجاد میکنند که «اختلال وسواس فکریعملی» (OCD) باشد.
- ظاهری خمیده و حرکت کُند: اگر مراجعهکنندهای که در حالت خمیده بوده و سرعت راهرفتن بسیار کمی داشته باشد، این احتمال وجود دارد که دچار «افسردگی عمده» (Major Depression) باشد.
- حرکات سریع، حجم صدای بالا و سرعت تند حرف زدن: اگر مراجعهکنندهای بعد از ورود به اتاق درمان، جنبوجوش زیاد داشته باشد و همواره در حال صحبت کردن با ریتم تند و صدای بلند باشد، احتمال قرار گرفتن در حالت «شیدایی» (Manic) وجود دارد.
تست روانشناسی بالینی
تستهای روانشناسی استاندارد میتوانند روند تشخیص را جلو بیندازند. این تستها در قالب فهرستی از سؤالات تستی هستند که اختلالات روانی مختلفی را مورد ارزیابی قرار میدهد. «تست میلون» (Millon) معروفترین تست بالینی مخصوص ارزیابی روانی است. البته تستهای فرافکن مانند «رورشاخ» (Rorschach) یا «Thematic Apperception Test |TAT» هم وجود دارند که فرایندهای ناخودآگاه مراجعهکننده را مورد ارزیابی قرار میدهند و بهصورت تستی نیستند.
فرایند تشخیصی، فرایندی پویا بوده و تا پایان فرایند رواندرمانی در کنار تکنیکهای درمانی در جریان است. در نتیجه، درمانگر با استفاده از شیوههای بالا اطلاعات را جمعآوری کرده و فرضیات مختلفی درست میکند. فرضیات گذشته همواره با شواهد جدید ارزیابی شده و دقیقتر میشوند. تا اینجا یادگرفتیم که سه شیوه ارزیابی در روانشناسی بالینی چیست و چهکاربردی دارد.
حوزههای فعالیت روانشناسی بالینی چیست؟
روانشناس بالینی در هر حوزهای که نیاز به تغییر رفتار یا فرایندهای ذهنی وجود دارد، میتواند موفق باشد. در ادامه، حوزههای فعالیت تخصصی روانشناس بالینی را بیان میکنیم.
- روانشناسی بالینی در بیمارستان: روانشناس بالینی در کنار روانپزشک و تیم سلامت روان، به ارزیابی و درمان بیماران روانشناختی میپردازد. در این فرایند، مسئولیت مصاحبه تشخیصی با روانشناس بالینی است. او تلاش میکند تا تشخیص درستی را برای بیمار قرار دهد و با ایجاد ارتباط درمانی پایدار و امن، به بیمار کمک کند تا فرایند درمانی خود را راحتتر بگذراند و سازگاری بیشتری با محیط پیدا کند. بهطور کلی، بیشترین بیماران موجود در بیمارستانهای روانی دارای اختلالات شدیدی مانند «اسکیزوفرنی» (Schizophrenia)، «دوقطبی» (Bipolar) یا «وسواسهای شدید» (Obsessive Compulsive Disorder) هستند و امکان طی کردن فرایند رواندرمانی را ندارند. در نتیجه، بعد از طی کردن درمان دارویی، فعالیت رواندرمانی شروع میشود و با این حال هم، پیشرفت فرایند رواندرمانی بسیار سخت بوده و حوزه فعالیتهای متخصص روانشناسی بالینی کمتر است.
- روانشناسی بالینی در کلینیک: بیشتر متخصصان روانشناسی بالینی در کلینیکهای روانشناسی فعالیت دارند. در این کلینیکها، جلسات فردی، خانواده، زوج و گروه درمانی برگذار میکنند و بیشتر مراجعهکنندهها کلینیک، دارای اختلالهای سبکتری مانند «افسردگی مداوم» (Persistent Depressive Disorder |PDD)، اضطراب، وسواسهای خفیف یا مشکلات ارتباطی هستند. بیشتر مراجعهکنندهها کلینیک دارای مشکلات توهم و هذیان نیستند و آسیبی برای خودشان یا دیگران ندارند، در نتیجه نیازی به دارو یا بستری در بیمارستان روانی ندارند و با فرایند رواندرمانی مناسب، بهبود پیدا میکنند. اما در صورتیکه مراجعهکنندهها نیاز به دارو داشته باشند، روانشناس بالینی مراجعهکننده خود را به روانپزشک ارجاع میدهد.
- روانشناسی بالینی در حوزه قضایی: عدهای از متخصصان روانشناسی بالینی در زندانها، دادگاهها و مراکز تربیتی کودکان مجرم فعالیت دارند. همچنین در مواقعی که احتمال جنون افراد در دادگاه میرود، متخصص روانشناس بالینی با ارزیابی روانی فرد، تشخیص احتمال وجود توهم و هذیان را در فرد میدهد. همچنین ارزیابیهای روانی و بهویژه ارزیابی احتمال خودکشی یا افسردگی شدید در زندانها توسط روانشناس بالینی انجام میشود.
- روانشناس بالینی در مراکز ترک اعتیاد: بسیاری از روانشناسهای بالینی در کنار روانپزشکها در مراکز ترک اعتیاد فعالیت دارند. این متخصصان در فرایند تحمل دوره ترک، به افراد دارای اعتیاد کمک میکنند. همچنین درصورت وجود همزمان چند اختلال (همآیندی اختلال سوءمصرف مواد با اختلالهای دیگر)، شروع به درمان اختلالهای زیربنایی میکند.
- روانشناسی بالینی در شرکتها و سازمانها: در برخی از شرکتها، روانشناس بالینی وظیفه ارزیابی وضعیت روانی افراد را داشته و در صورت وجود اختلالهای شایع در محیط کار مانند «اختلالهای اضطرابی» (Anxiety Disorder)، «اختلال شخصیت وسواسیجبری» (Obsessive Compulsive Personality Disorder)، «اختلال شخصیت خودشیفته» (Narcissistic Personality Disorder) یا اختلال افسردگی، اقدام به درمان نیروها میکنند.
- روانشناسی بالینی در مدارس و مهدکودکها: متخصصان روانشناسی بالینی کودک بهصورت تخصصی وضعیت روانی کودکان را ارزیابی میکنند و اختلالهای یادگیری، افسردگی، اضطراب، وسواس یا انواع اختلالهای تحولی مانند اختلال سلوک» (Conduct Disorder |CD) یا «نافرمانی مقابلهای» (Oppositional Defiant Disorder |ODD) را تشخیص داده و درمان میکنند. همچنین درصورت وجود «بیشفعالی» (Attention Deficit Disorder |ADHD) یا «اوتیسم» (Autism)، معلمها و اعضای خانواده را با خبر میکنند تا راهبردهای درمانی مخصوص برای فرایندهای درسی کودک انجام شود.
- روانشناس بالینی در سیستمهای اورژانسی: در مواقعی که افراد در حال خودکشی (Suicide) هستند، روانشناس بالینی وارد صحبت و مذاکره با فرد در حال خودکشی شده و با ایجاد فضایی امن و نشان دادن «همدلی» (Empathy)، تلاش میکند تا از خودکشی او جلوگیری کند. در بسیاری از مواقع، افراد افسرده و دارای «اختلال شخصیت مرزی» (Borderline Personality Disorder) که از احساس تنهایی و درک نشدن پیاپی رنج میبرند و ناامید شدهاند، اقدام به خودکشی میکنند. در این شرایط، روانشناس بالینی به این افراد نشان میدهد که تنها نیستند و از سوی این فرد درک میشوند.
البته روانشناسان بالینی در حوزههای مطالعاتی، تحقیقاتی و آموزشی نیز فعالیت دارند اما در این بخش، یادگرفتیم که اصلیترین حوزههای فعالیت روانشناسی بالینی چیست و چه فعالیتهایی بیشترین انطباق را با آموزههای روانشناسی دارد.
ویژگیهای رواندرمانگر خوب چیست؟
هر فردی نسبت به فرد دیگر ویژگیهای شخصیتی و توانمندیهای منحصربهفردی دارد. در نتیجه، فرایند رواندرمانی برای هر مراجعهکننده نسبت به مراجعهکننده دیگر متفاوت است. این حقیقت در مورد ساختارمندترین مدلهای رواندرمانی مانند درمان شناختیرفتاری نیز صادق است. در ادامه، اصلیترین ویژگیهای رواندرمانگر خوب را بیان میکنیم.
- «گوش دادن فعال» (Active Listening): رواندرمانگر با تمرکز کامل به صحبتهای شما گوش میدهد و از طریق زبان بدن او و تأییدهای کلامی، متوجه این موضوع میشوید. همچنین بعضی اوقات، صحبتی که کردهاید را به بیانی دیگر بازگو میکند و مبتنی بر صحبتهای شما، فرایند درمان را طرحریزی میکند.
- «توانایی همدلی» (Empathy): رواندرمانگر خوب باید توانایی درک هیجانات و افکار شما را داشته باشد و بهتواند خود را جای شما قرار دهد. اگر احساس درک شدن و همراه بودن را از درمانگر خود نکنید، نمیتوانید فرایند درمانی را با او جلو ببرید.
- رعایت اخلاق حرفهای: متخصص روانشناسی بالینی حرفهای، نباید اخلاق رواندرمانی را زیر پا بگذارد. در ادامه، مهمترین مؤلفههای اخلاق حرفهای را بیان میکنیم.
- رعایت اصل رازداری
- عدم تماس فیزیکی با مراجعهکننده
- عم سوءاستفاده عاطفی، مالی و جنسی از مراجعهکننده
- معرفی کامل خود و رویکرد درمانی
- «توانایی مشاهده دقیق» (Observation): درمانگر خوب توانایی بالایی در مشاهده و ارزیابی زبان بدن مراجعهکننده دارد. فرضیههای حاصل از مشاهده کمک بسیار زیادی به درمانگر میکند و باید بهتواند از این اطلاعات استفاده کند.
- ایجاد رابطه درمانی امن: شما باید بتوانید به رواندرمانگر خود اعتماد داشته باشید و با او راحت باشید. اگر فضای درمان برای شما امن و بیاسترس نباشد، هیچ درمانی اتفاق نمیفتد.
- قضاوت نکردن: درمانگر خوب بههیچ عنوان نباید صحبتهای شما را قضاوت کند ارزشی کند. شما باید بهتوانید بدون نگرانی از پیامدهای سخنان خود، بهراحتی با درمانگر خود صحبت کنید.
- هدایت نکردن: درمانگر در هیچ شرایطی نباید مراجعهکننده را به انجام کاری مجبور کند یا به او امر و نهی داشته باشد. یک روانشناس بالینی متخصص، تمام جوانب را برای مراجعهکننده روشن کرده و او بر اساس اراده خودش تصمیمگیری میکند.
- آموزش روانی لازم: در بسیاری از مواقع، مراجعهکننده نیاز دارد تا اطلاعاتی از هیجانات و افکار، مفاهیم نظری رویکرد درمانی و مهارتهای مختلف اجتماعی را یاد بگیرد. در نتیجه، درمانگر باید بهتواند با حوصلخ و بیانی خوب، این مفاهیم را توضیح دهد.
- توانایی شناسایی اختلالهای روانی: در برخی مواقع، تشخیص اختلال روانی بر اساس نشانهها و شرححال بیمار، پیچیده میشود که نیاز به مهارت رواندرمانگر متخصص دارد.
- توانایی تشخیص ریشههای مشکل: در مدلهای درمانی که ریشههای مشکل اهمیت دارد، رواندرمانگر خوب باید بهتواند ریشههای مشکل مراجعهکننده را تشخیص داده و آنها را روشن کند. اگر بعد از چندین جلسه هنوز دلیل مشکلات شما و فرایند درمانی هنوز مشخص نشده باشد، به فرایند درمانی خود شک کنید.
- عدم آشنایی اولیه: درمانگر نباید دوستی قبلی با مراجعهکننده داشته یا از اعضای فامیل باشد. در طول دوره درمانی، درمانگر در هیچ جای دیگری نباید درمانگر خود را ببینید و نباید با او ارتباطی خارج از چارچوب درمانی داشته باشد.
- تشخیص تغییرات در خود: بعد از گذشت چندین جلسه از دوره درمانی، باید بهمرور تغییراتی را در افکار، هیجانات و عادتهای زندگی خود تجربه کرده باشید. برای مثال، تابآوری شما افزایش یافته باشد، مشکل شما کمتر شده و تغییراتی در نگاهتان به زندگی و اطرافیان ایجاد شده باشد.
- «وجود سوپروایزر» (Supervisor): هر درمانگری نیاز دارد که خودش درمان شده باشد و برای انجام فرایند درمانی خود، سوپروایزری داشته باشد که فرایند درمانی شما را نظارت کند. با اینکه چنین فرایندی در ایران کمتر اتفاق میفتد، اما نظارت سوپروایزر باعث میشود که احتمال تأثیرگذاری روند درمانی افزایش بیابد.
- هوش هیجانی بالا: درمانگر باید توانایی کنترل هیجانات خود را داشته باشد و همینطور بتواند هیجانات شما را درک کرده و بر روی آن تأثیر بگذارد. اگر هوش هیجانی درمانگر کم باشد، احتمال وابستگی و سوءاستفاده از مراجعهکننده افزایش مییابد.
- اتکاء به مدل درمانی مشخص: در ابتدای فرایند درمانی، از درمانگر خود در مورد رویکرد درمانی او بپرسید و آن رویکرد را در اینترنت جستوجو کنید تا اطلاعات اولیهای از آن داشته باشید.
تاریخ روانشناسی بالینی چیست؟
پایههای روانشناسی بالینی از نظریات روانشناس اتریشی بهنام «زیگموند فروید» (Sigmund Freud) بهوجود آمد. او از اولین افرادی بود که ایده درمان اختلالات روانی را از طریق گفتگو مطرح کرد. در ادامه، او رویکرد رواندرمانی خود را ابداع کرد که تمام تکنیکهای آن از طریق صحبت کردن با بیمار انجام میشد. در ادامه، «لایتنر ویتمر» (Lightner Witmer) روانشناس آمریکایی اولین کلینیک رواندرمانی را در سال ۱۸۹۶ ابداع کرد. این کلینیک بهصورت تخصصی برای درمان کودکانی بود که از «ناتوانیهای یادگیری» (Learning Disabilities) رنج میبردند. در ادامه، ویتمر برای اولین بار در سال ۱۹۰۷ واژه روانشناسی بالینی را بیان کرد.
ویتمر، یکی از شاگردان «ویلهلم وونت» (Wilhelm Wundt) روانشناس آلمانی بود، فردی که در سال ۱۸۷۹ اولین آزمایشگاه روانشناسی را ابداع کرد. این آزمایشگاه نقطه عطف شکلگیری علم روانشناسی بود. ویلهلم وونت روانشناسی بالینی را مطالعه افراد از طریق مشاهده و ارزیابی تعریف کرد. در طول جنگ جهانی اول، روانشناسی بالینی بنیانهای علمی قویتری پیدا کرد و در سال ۱۹۱۷، «انجمن روانشناسی بالینی آمریکا» (American Association of Clinical Psychology) تأسیس شد. تا دو سال بعد، نام این انجمن به «انجمن رواشناسی آمریکا» (American Psychological Association | APA) تغییر یافت. در طول جنگ جهانی دوم، انجمن روانشناسی آمریکا، اختلالی بهنام اختلال «استرس پس از تروما» (Post Traumatic Stress Disorder | PTSD) را معرفی کرد. در طول دهه ۱۹۴۰، هیچ مدرک آکادمیکی از روانشناسی وجود نداشت اما در طول دهه ۱۹۵۰، چندین مدرک دانشگاهی روانشناسی تا مقطع دکترا تدوین شد.
سؤالات متداول
در این مطلب از مجله فرادرس، یادگرفتیم که جنبههای مختلف روانشناسی بالینی چیست و با حوزههای فعالیت رواندرمانگر آشنا شدیم. حالا به سؤالات متداول پیرامون روانشناسی بالینی پاسخ میدهیم.
مهمترین مهارت یک روانشناس بالینی چیست؟
هر کدام از جلسات درمانی با جلسه بعدی متفاوت است و روانشناس بالینی نیاز به تسلط نظری، تجربه کافی و خلاقیت دارد. مهمترین مهارتهای روانشناس بالینی، توانایی همدلی و ایجاد رابطه درمانی امن، فرموله کردن مشکل بیمار و بهکار بردن درست تکنیکهای درمانی است.
تفاوت روانشناسی بالینی و روانپزشکی
متخصصان روانشناس بالینی و روانپزشکها با شیوههای مختلفی مبتلایان به اختلالهای روانی را بهبود میدهند. اما روانپزشکی یکی از شاخههای علم پزشکی است که با استفاده از داروهای روانپزشکی، در تلاش است تا اختلالات روانی شدید را درمان کند. در حالیکه روانشناس بالینی با استفاده از تستهای بالینی و ارزیابی روانی، اختلالهای روانی را تشخیص داده و با مدلهای رواندرمانی، این اختلالها را درمان میکنند. بهطور خلاصه، روانپزشک از دارو استفاده کرده اما روانشناس بالینی دارو تجویز نمیکند.
تفاوت روانشناسی بالینی و روانشناسی عمومی چیست؟
روانشناسی عمومی تمرکز خاصی بر روی یک بخش مشخص از علم روانشناسی ندارد. این علم تمام جوانب روانشناسی را بررسی میکند و در تلاش است با نگاهی جامع، مفاهیم روانشناسی و ارتباط میان این مفاهیم را ارزیابی کند. روانشناسان عمومی بهطور تخصصی در حوزههای تحقیقاتی فعالیت دارند اما در کشور ما میتوانند فعالیتهای دیگر را هم انجام دهند. در حالیکه روانشناسی بالینی بهصورت متمرکز بر اختلالهای روانی، علتشناسی و شیوه درمان این اختلالها میپردازد و توجه چندانی به حوزههای دیگر روانشناسی ندارد.