اختلال شخصیت چیست؟ – به زبان ساده + انواع

برخی افراد بهشدت منزوی و به دور از ارتباطهای اجتماعی زندگی میکنند، بعضی دیگر بسیار بدبین و شکاک هستند، برخی حرفهای عجیبوغریب میزنند و دستهای تمایلی افراطی به رعایت نظم دارند. گروهی مدیریت زندگی خود را به دیگران میسپارند و عدهای میخواهند مرکز توجه جهان باشند. همه این رفتارها میتواند نشانههایی از اختلال شخصیت باشد. در این نوشتار ابتدا توضیح میدهیم اختلال شخصیت چیست و سپس انواع اختلال شخصیت را بررسی میکنیم. در انتها چند روش درمانی و دو تست برای اختلال شخصیت معرفی شده است.
اختلال شخصیت چیست ؟
«شخصیت» (Personality) به نحوه خاص رفتار، تفکر و احساس هر فرد گفته میشود که تحت تاثیر ویژگیهای محیطی و ژنتیکی است. بنابراین، «اختلال شخصیت» (Personality Disorder) نوعی از اختلال روانی است که فرد مبتلا به آن، الگوی فکری، احساسی و رفتاری پایدار و ناسالمی دارد. این الگوهای ناسالم باعث آشفتگی شدید در زندگی فرد و مختل شدن عملکردهای او میشوند، یعنی باعث میشوند در حیطههای علمکردی درسی، شغلی، خانوادگی، عاطفی او مشکلاتی بزرگ پیش بیاید.
رفتارهای افراد دچار اختلال شخصیت نسبت به هنجارهای فرهنگی جامعه سالم، غیرعادی است اما درک نمیکنند که رفتارشان آزاردهنده است و تاثیر منفی بر دیگران میگذارد. آنها معمولا در درک موقعیتها و ارتباط با افراد دیگر مشکل دارند. با این حال، خودشان متوجه نیستند که تا چه میزان رفتار و افکار آنها مشکلساز است، طوری که ممکن است دیگران را بابت اختلافهای پیشآمده سرزنش کنند.
اختلالهای شخصیت در نوجوانی یا اوایل بزرگسالی خودشان را نشان میدهند. این دسته اختلالها اغلب پایدار هستند اما شدت آنها میتواند در طول زمان متفاوت باشد.
تفاوت اختلال های شخصیت با دیگر اختلال های روانی چیست؟
اختلالهای شخصیت زیرمجموعهای از اختلالهای روانی محسوب میشوند اما تفاوتهایی با انواع دیگر آن دارند. برای مثال اغلب اختلالهای روانی دیگر مثل افسردگی و اضطراب، دورهای هستند. یعنی در دورهای از زندگی فرد ظاهر میشوند و سپس علائم آن کاهش مییابند. برخلاف اختلالهای دورهای، اختلالهای شخصیتی چون با شخصیت افراد ارتباط دارند، بسیار پایدارند. آنها در نوجوانی یا اوایل جوانی ظاهر میشوند و در صورت عدم درمان، تا آخر عمر همراه فرد خواهند بود.
اختلالهای روانی دیگر، باعث کاهش عملکرد در بخشهایی از زندگی فرد خواهد شد. مثلا کسی که دچار اضطراب اجتماعی است، ممکن است در مدرسه یا محیطهای اجتماعی نتواند عملکرد خوبی داشته باشد اما با دوستان صمیمی و افراد امن زندگی خود مشکلی ندارد. با این حال، اختلالهای شخصیتی بیشتر جنبههای زندگی فرد را بهشدت دربرمیگیرد و به ابعاد مختلف زندگی آسیب میزند.
همچنین در اختلالهای روانی دیگر، (به جز در اختلالهای طیف اسکیزوفرنی و حالتهای روانپریشی) اغلب افراد متوجه وجود مشکل هستند. برای مثال در اختلالهای خلقی، فرد افسرده میداند که خلق پایینی دارد که عملکرد او را کاهش داده است، اما در اختلالهای شخصیتی معمولا افراد مبتلا «بینش» (Insight) کافی ندارند. یعنی متوجه وجود الگوهای آسیبزا در رفتار خودشان نیستند.
تفاوت اختلال شخصیت با صفت های شخصیت چیست؟
مهمترین تفاوت «ویژگی شخصیتی» (Personality Trait) با اختلال شخصیت، در شدت و پایداری آن است. ویژگی شخصیتی یک الگوی ثابت از نحوه تفکر، احساس و رفتار است که میتواند مثبت یا منفی باشد. برخلاف اختلال شخصیتی، ویژگی شخصیتی همهجانبه نیست. همچنین ویژگی شخصیتی لزوما مشکلساز نیست و حتی اگر منفی باشد، تمام حیطههای زندگی فرد را با مشکل روبهرو نمیکند.
برای مثال، «درونگرایی» یک ویژگی شخصیتی است. افراد درونگرا دوستان کم اما صمیمی دارند. آنها محیطهای خلوت و فعالیتهای فردی را ترجیح میدهند اما این موضوع باعث نمیشود از زندگی و کار خود باز بمانند و از محیطهای اجتماعی فرار کنند. با این حال در اختلال شخصیت اسکیزویید، انزواطلبی فرد باعث میشود در برقراری ارتباط با دیگران ناتوان باشد و این ناتوانی سبب توقف زندگی تحصیلی، کاری، اجتماعی، عاطفی و... او میشود.
در مثالی دیگر، وقتی میگوییم کسی به عنوان یک ویژگی شخصیتی خودشیفته است، یعنی تمایل دارد خودش را بالاتر از دیگران ببیند اما نه به حدی افراطی که سبب آسیب به خودش و دیگران شود. خودشیفتگی این فرد میتواند مختص به یک حوزه خاص باشد. مثلا فقط در محیط کاری چنین رفتاری داشته باشد اما با خانواده خود گرم و پذیرا رفتار کند، اما در اختلال شخصیت خودشیفته، خودشیفتگی فرد تمام ابعاد زندگی او را در برمیگیرد و به حدی شدید است که باعث آسیب میشود.
انواع اختلال شخصیت
اختلالهای شخصیت به سه دسته عمده تقسیم میشوند که به هر دسته «خوشه» (Cluster) گفته میشود.
- «دسته الف» یا «خوشه (Cluster A) «A
- «دسته ب» یا «خوشه (Cluster B) «B
- «دسته ث» یا «خوشه (Cluster C) «C
نامهای فارسی این دستهبندیها به شکل کلاستر A، کلاستر B و کلاستر C پرکاربردتر است. به همین دلیل در ادامه از آنها استفاده خواهیم کرد.
خوشه A اختلال های شخصیت
ویژگی مشترک در افراد مبتلا به اختلالهای شخصیت خوشه A، رفتار غیرعادی و عجیبوغریب آنها است. در این خوشه، سه اختلال وجود دارد. در ابتدا برای هر اختلال شخصیت، مثالی فرضی بیان شده است و سپس به توضیح ویژگیهای آن اختلال شخصیت پرداختهایم.
اختلال شخصیت پارانویید چیست ؟
به مثالی در رابطه با این نوع اختلال توجه کنید.
«حمید همراه با همسر خود، زهرا، در رستوران نشسته است، او دائم اطراف را نگاه میکند و به همسرش میگوید «همه پیشخدمتها در حال تماشای ما هستند. باید سریع از اینجا برویم». زهرا به اطراف نگاه میکند اما متوجه چنین چیزی نمیشود، با اینحال میداند اگر با حمید مخالفت کند، حمید خشمگین میشود و پرخاش میکند. برای همین، زهرا غذایش را نیمهتمام رها میکند و همراه حمید به سمت درب خروج میروند.
هنگام خروج از رستوران، زهرا بهرسم ادب از مرد پشت پیشخوان تشکر کرده و خارج میشود اما وقتی به خانه میرسند، حمید اصرار دارد که زهرا در حال خیانت به او است وگرنه از مرد غریبه تشکر نمیکرد. مادر حمید که از این موضوع باخبر میشود، به او میگوید که افکارش منطقی نیست اما حمید باور دارد که حتما مادرش با زهرا همدست است و قصد فریب او را دارند.»
افراد مبتلا به «اختلال شخصیت پارانویید» (Paranoid Personality Disorder | PPD) همواره در شک و بیاعتمادی زندگی میکنند. آنها بدون دلیل کافی نسبت به دیگران بدبین هستند و فکر میکنند بقیه میخواهند از آنها سوءاستفاده کنند، به آنها آسیب برسانند یا آنها را فریب دهند. از نظر آنها همیشه کاسهای پشت نیمکاسه است و حتی پشت حرفهای دوستانه و خیرخواهانه دیگران، نیتی پنهان و شوم نهفته است.
این دسته افراد نمیتوانند به دیگران اعتماد کنند و معمولا اطلاعاتی در مورد زندگی خود به دیگران نمیدهند. ممکن است در پاسخ به سوالات مربوط به خود دروغ بگویند زیرا معتقدند بقیه قصد دارند از این اطلاعات علیه آنها استفاده کنند.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت پارانویید بهخاطر همین بدبینی شدید نسبت به دیگران، به عنوان نوعی مقابله با دیگران بدرفتاری میکنند. یعنی چون باور دارند دیگران قصد آسیب رساندن به آنها را دارند، از دیگران کینه به دل گرفته و با توهین، تحقیر و آسیبرساندن به دیگران انتقام خود را میگیرند. آنها در روابط عاطفی، همواره احساس میکنند مورد خیانت قرار گرفتهاند. برای همین، شریک عاطفی خود را محدود میکنند و رفتارهای بهشدت کنترلگری دارند.
شکلگیری اختلال شخصیت پارانویید میتواند بهعلت عوامل ژنتیکی و تروماهای دوران کودکی باشد. شیوع این اختلال در حدود ۲ الی ۴ درصد از جمعیت است و مردان بیشتر از زنان به آن مبتلا میشوند.
اختلال شخصیت اسکیزویید چیست ؟
به مثالی در رابطه با این نوع اختلال توجه کنید.
«محمود فردی گوشهوگیر و ساکت است که هیچ تمایلی برای برقراری ارتباط با دیگران ندارد. او ظاهر سرد و بیتفاوتی دارد و کارهای یکنفره مثل بازی کردن ویدیوهای کامپیوتری و ساز زدن را ترجیح میدهد، اما هنگام انجام همین فعالیتها نیز هیجان شدیدی از خود نشان نمیدهد. مادر محمود، سودابه، هرگز ندیده محمود برای چیزی ذوق کند. با بالا رفتن سن محمود سودابه نگران او شده و معتقد است محمود باید ازدواج کند اما محمود نسبت به ازدواج کردن نیز هیچ تمایلی نشان نمیدهد. محمود در بخش بایگانی یک شرکت در زیرزمینی ساکت کار میکند و با اینکه به نظر سودابه شغل دلگیری دارد، محمود از شرایط کاری خود بسیار راضی است.»
در «اختلال شخصیت اسکیزویید» (Schizoid Personality Disorder | ScPD) افراد الگوی پایداری از انزوای اجتماعی دارند. آنها نسبت به دیگران سرد و بیتفاوتند و از روابط نزدیک با دیگران پرهیز میکنند. ترجیح آنها، همواره فعالیتها یکنفره است و بهطور کل، چندان هیجانزده نمیشوند، طوری که انگار از فعالیت خاصی لذت نمیبرند. حتی میل آنها به رابطه جنسی نیز بسیار اندک است یا اصلا میلی وجود ندارد.
این دسته افراد از نظر دیگران آدمهایی خشک و بیروح هستند. آنها نسبت به تحسین و انتقادهای اجتماع بیتفاوتند و معمولا جز بستگان درجه یک خود (که ناگزیر است)، با کسی ارتباط برقرار نمیکنند. درواقع آنها نسبت به ارتباطهای اجتماعی و بینفردی، احساسات بسیار کمی دارند.
با وجود تشابه اسمی اختلال شخصیت اسکیزوئید به طیف اختلالهای اسکیزوفرنی، در اختلال شخصیت اسکیزوئید توهم و هذیان دیده نمیشود. شیوع این اختلال در جامعه حدود ۵ درصد است.
اختلال شخصیت اسکیزوتایپال چیست ؟
به مثالی در رابطه با این نوع اختلال توجه کنید.
«نرگس در اتوبوس نشسته است. او دوست ندارد با دیگران ارتباط برقرار کند اما مریم که کنار او نشسته است، دائم از مشکلات اخیر خود برای نرگس تعریف میکند. نرگس مریم را بیحس نگاه میکند، اغلب پاسخی نمیدهد یا پاسخهایش نسبت به صحبت مریم بیربط است. او مطمئن است کاسهای زیر نیمکاسه است. بهآرامی به مریم میگوید «میدانی چرا تو مشکل داری و غمگین هستی؟ چون فضاییها از غم ما انسانها تغذیه میکنند. آنها برنامه زندگی ما را پر غم چیدهاند. من میدانم زیرا جنها به من گفتهاند و میدانم که تو هم فرستاده آنها هستی تا ببینی من چه چیزهایی فهمیدهام». مریم جا میخورد اما چیزی نمیگوید.»

کسانی که به «اختلال شخصیت اسکیزوتایپال» (Schizotypal Personality Disorder | SPD) مبتلا هستند، ترجیح میدهند از دیگران فاصله بگیرند و در روابط صمیمی، احساس راحتی نمیکنند. تفاوت آنها با اختلال شخصیت اسکیزویید در این است که در اختلال شخصیت اسکیزوتایپال، افراد گفتار و رفتار عجیبوغریبی دارند و هیجانهای آنها عجیب یا محدود است. شیوع این اختلال در جامعه در حدود ۳ درصد است.
این اختلال را به کمک ویژگیهای زیر میتوان تشخیص داد:
- هذیان به خود بستن: در بسیاری از مواقع در اختلال شخصیت اسکیزوتایپال دیده میشود که اتفاقهای روزمره و معمولی را دارای معنایی خاص یا اهمیت شخصی ویژهای میدانند. برای مثال باور دارند که یک فیلم سینمایی ساخته شده است تا پیغامی خاص را بهطور ویژه به آن فرد برساند.
- باورهای عجیب و غریب یا تفکر جادویی: مثل باور به روشنبینی، تلپاتی، ارتباط با جن و روح، حس ششم و... .
- افکار و گفتار غیرعادی: مثل جملههای مبهم، جملههای استعاری، زمزمه کردن جملههای تکراری یا زمزمه کردن نام دیگران. همچنین، آنها ممکن است هنگام گفتوگو با دیگران، با جملاتی بسیار بیربط به مکالمه، پاسخ دهند.
- بدبینی و شک.
- هیجانهای نامتناسب: در فردی سالم، هیجانهای فرد متناسب با افکار او است. مثلا فرد سالم موقع گوش کردن به اخبار بد، غمگین میشود و هنگام صحبت در مورد موفقیتهای فرزند خود خوشحال است. اما در افراد دچار اختلال شخصیت اسکیزوتایپال، هیجان آنها چندان ربطی به موقعیت و افکارشان ندارد. ممکن است هیجانها در این افراد بسیار محدود باشد و از دید دیگران بیروح و سرد به نظر برسند.
- اعتماد به دیگران برای آنها سخت است و دوست صمیمی ندارند. در اغلب موارد جز اقوام درجه یک خود با کسی در ارتباط نیستند.
- ترس از اجتماع زیادی دارند که با آشنا شدن با محیط بهبود نمییابد. ترس از اجتماع در این افراد بیشتر بهعلت بیاعتمادی و بدبینی آنها به دیگران است و نه در مورد قضاوتهای منفی دیگران نسبت به خودشان. درنتیجه با اختلال اضطراب اجتماعی فرق میکند.
- ممکن است لباسهایی عجیبوغریب و نامتعارف بپوشند.
خوشه B اختلال های شخصیت
اختلالهای خوشه B به ناتوانی در کنترل تکانهها و تنظیم هیجانی مرتبط میشوند. افراد مبتلا به اختلالهای شخصیتی این دسته، رفتارهای نمایشی، هیجانی و بیثبات دارند که سبب مشکلات شدید در روابط بینفردی میشود.
اختلال شخصیت ضداجتماعی چیست ؟
به مثالی در رابطه با این نوع اختلال توجه کنید.
«فرانک در نوجوانی بارها به علت دزدی، حیوانآزاری و رفتارهای خشونتآمیز با نوجوانان دیگر، راهی مراجع قانونی شده است. او به ندرت اسم واقعی خود را به دیگران میگوید و حرفهای او دروغ پشت دروغ است. در دروغهایی که به دیگران میگوید وانمود میکند با دیگران صمیمی است اما در اصل از دیگران سوءاستفاده میکند تا کارهایی که میخواهد را به سرانجام برساند و سپس، غیبش میزند. فرانک هرگز از کارهایش پشیمان نشد و وقتی ناراحتی کسانی که آنها را بازی داده است میبیند، ذرهای احساس گناه ندارد.»
افراد مبتلا به «اختلال شخصیت ضداجتماعی» (AntiSocial Personality Disorder | ASPD) از دیگران بهرهکشی میکنند و دیگران را بازی میدهند. آنها دروغگوهای قهاری هستند و حتی ممکن است اسم خود را به دیگران دروغ بگویند. این افراد بهخاطر منفعت خود حقوق دیگران را پایمال میکنند و نسبت به رفتارهای غیراخلاقی خود هیچگونه پشیمانی ندارند.
آنها با هنجارها و قوانین جامعه کنار نمیآیند، قانونشکنی میکنند و اغلب بهطور مکرر دستگیر میشوند. همچنین افراد مبتلا به این اختلال رفتارهای تکانشی دارند، تصمیمهای ناگهانی میگیرند و قدرت برنامهریزی کردن ندارند. مسئولیتپذیری آنها بسیار پایین است و تغییر شغلهای ناگهانی و بسیار در آنها دیده میشود.
افراد دچار اختلال شخصیت ضداجتماعی نسبت به رفتار دیگران حساس و تحریکپذیرند. یعنی با کوچکترین حرفی ممکن است از کوره در بروند و خشونتآمیز رفتار کنند. آنها نگران امنیت خود یا دیگران نیستند و ممکن است هر بلایی را سر دیگران بیاورند بدون اینکه ذرهای احساس ندامت کنند. میتوان گفت وجدان در آنها شکل نگرفته است. اقدام به دزدی در آنها زیاد است. بسیاری از قاتلهای سریالی نیز از این دستهاند.
البته تشخیص اختلال شخصیت ضداجتماعی همیشه به این آسانی نیست. گاهی برخی از مبتلایان که هوش بیشتری دارند، به خوبی میتوانند نقش انسانهای درستکار را بازی کنند و به درجات بالا در شرکتها یا حتی دستگاههای دولتی دست بیابند. در چنین شرایطی میبینیم که فردی که اختلال شخصیت ضداجتماعی دارد، درنهایت اقدام به فساد اداری، اختلاس، دزدیهای کلان و... خواهد کرد. طوری که انگار تمام مدت درستکاری بخشی از نقشه او بوده است.
عوامل ژنتیکی و تجربیات کودکی به خصوص تجربه آزار جنسی، فیزیکی، بدرفتاری روانی و غفلت از کودک میتواند منجر به اختلال شخصیت ضداجتماعی شود. داشتن والدین مبتلا به این اختلال یا مصرف مواد و الکل توسط والدین، احتمال ابتلا به این اختلال را در فرزندان بالا میبرد.
رفتارهایی مثل آتش زدن و بدرفتاری با حیوانات توسط کودکان، نسبت به شکلگیری اختلال شخصیت ضداجتماعی در بزرگسالی آنها هشدار میدهد. این دسته رفتارها در کودکی، به نام «اختلال سلوک» (Conduct Disorder) شناخته میشود اما اگر تا ۱۸ سالگی و پس از آن ادامه یابد، به عنوان بخشی از اختلال شخصیت ضداجتماعی در نظر گرفته میشود. شیوع این اختلال در جوامع مختلف حدود ۰.۲ تا ۳ درصد است.
اختلال شخصیت مرزی چیست ؟
به مثالی در رابطه با این نوع اختلال توجه کنید.
«سیاوش به تازگی با یاسمن ازدواج کرده است اما به نظرش یاسمن از زندگی با او راضی نیست. سیاوش یاسمن را بسیار دوست دارد و به نظر او بهترین دختر روی زمین است، با این حال وقتی یاسمن در مورد رفتارهای ناگهانی و بیثباتی سیاوش انتقاد میکند، سیاوش احساس میکند یاسمن دیگر همسر خوبی نیست، بدیهای او را به خاطر میآورد و تمام زندگیاش تار میشود.
سیاوش حاضر است برای ماندن یاسمن در این زندگی هرکاری بکند، او سهشیفت کار میکند تا برای یاسمن هدایای بسیار گرانقیمت بخرد و به او گفته است که «اگر مرا رها کنی، خودم یا تو را میکشم». حتی چند بار وقتی با یاسمن دعوا کرده، اقدام به خودزنی کرده و در بیمارستان بستری شده است.»
«اختلال شخصیت مرزی» (Borderline Personality Disorder | BPD) با کلیدواژه «بیثباتی» شناخته میشود. آنها نه تصویر باثبات و مثبتی از خود دارند، نه خلق ثابتی دارند و نه تصمیمهای پایداری میگیرند. درواقع رفتارهای آنها بسیار تکانشی است و همین دلیل اصلی مشکلات آنها در ارتباطهای بینفردی است.
افراد مبتلا به این اختلال همیشه میترسند که دیگران آنها را رها کنند، درنتیجه رفتار آنها به گونهای است که انگار در تلاشی دائمی برای طرد نشدن هستند. گاهی اوقات این تلاش به شکل باج دادنها و محبتهای افراطی، و گاهی به شیوهای خشونت آمیز و همراه با تهدید است.
آنها نسبت به خودشان نگاه ثابتی ندارند اما اغلب هویت خود را پوچ و منفی میدانند. نگاه آنها به دیگران نیز ثابت نیست و همواره بین «آرمانیسازی» (Idealization) و «بیارزشسازی» (Devaluing) افراد در تناوب هستند. دنیا و آدمها برای آنها «سیاه یا سفید» است. به ناگهانی کسی را به عرش میبرند و با کوچکترین احساس منفی از عرش زمین میزنند.
رفتارهای آنها تکانشی است و رفتارهای خطرناک بسیاری از آنها سر میزند. پرخوریهای افراطی، رانندگیهای بیاحتیاط و هیجانی، رابطه جنسی ناایمن و... میتواند از ویژگیهای رفتاری این افراد باشد. همچنین، خودزنی، تهدید به خودکشی و خودکشیهای مکرر و نمایشی در آنها شایع است.
آنها همیشه احساس پوچی میکنند اما خلق در آنها پایدار نیست. ممکن است چند ساعت خوشحال باشند و چند ساعت دیگر بهشدت غمگین. این تغییرات خلقی در اختلال شخصیت مرزی تنها چند ساعت طول میکشد و به ندرت حتی برای یک روز ثبات دارد.
کنترل خشم نیز برای آنها کار سختی است. بهعلت احساسات درونی خود، خشمی نامتناسب با اتفاقها را تجربه میکنند. یعنی عصبانیت آنها بسیار بیشتر از چیزی است که باید باشد. درنتیجه قابلیت مدیریت آن را ندارند و ممکن است دست به رفتارهای تکانشی خشونتآمیز و خطرناکی بزنند.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، بدبینیهای موقتی نسبت به دیگران دارند. این بدبینیها بیشتر در زمینه طرد شدن توسط دیگران، مورد پسند واقع نشدن، فریب خوردن و خیانت دیدن از جانب آنها است. همچنین ممکن است در آنها علائم مسخ یا جدایی از واقعیت دیده شود.
اختلال شخصیت مرزی هم مانند دیگر اختلالها پایه ژنتیکی و محیطی دارد اما بهشدت از عوامل تربیتی تاثیر میگیرد. بدرفتاری توسط والدین، احساس طرد شدن و عذابوجدانهای شدید در کودکی از عوامل زمینهساز این اختلال هستند. شیوع این اختلال برابر با ۱ تا ۲ درصد جمعیت عمومی است.
ابتلا به اختلال شخصیت مرزی با تغییرات ساختاری و عملکردی مغز همراه است. یعنی در این اختلال مناطقی که در مغز کنترل تکانهها و هیجانها را به عهده دارند، تغییر شکل میدهند.
اختلال شخصیت نمایشی چیست ؟
به مثالی در رابطه با این نوع اختلال توجه کنید.
«لیلا تقریبا تمام درآمد خود را صرف ظاهر خود میکند. او لباسهای بدننما و پرزقوبرقی میپوشد، آرایش غلیظی میکند و به تازگی ماشین بسیار گرانقیمتی را قسطی خریده است. لیلا تمام تلاش خود را میکند همواره مرکز توجه باشد و با هر کس به همان شیوه که مورد تقدیر او است، صحبت میکند.
لیلا امروز به عروسی دعوت شده است اما حس خوبی ندارد زیرا بیشتر توجه به عروس و فامیلهای نزدیک عروس است و کسی چندان به او توجهی نمیکند. او خودش را از روی صندلی زمین میاندازد و وانمود میکند دستش شکسته است، حالا که تمرکز تمام مهمانی را به خود جلب کرده است، حال بهتری دارد.»
اشخاص مبتلا به «اختلال شخصیت نمایشی» (Histrionic Personality Disorder | HPD) باید مرکز توجه جمع باشند، در غیر این صورت احساس ناراحتی میکنند. بنابراین، برای جلب توجه دیگران، دست به رفتارهای کاملا تئاتری و نمایشی میزنند.
عزتنفس آنها بسیار پایین است و حس خوبی به خود ندارند. درنتیجه، با کسب تایید و پذیرشجویی افراطی از دیگران برای ایجاد حس خوب درون خود تلاش میکنند. این دسته افراد ممکن است در تعامل با دیگران رفتارهای اغواکننده و نامناسب جنسی داشته باشند.
آنها لباسهای پر زرق و برق میپوشند و با ظاهر خود سعی به جلب توجه دیگران دارند. توجهطلبی در این افراد تا به حدی پیش میرود که اگر موفق نشوند با برتریهای خود توجه دیگران را داشته باشند، در نقش قربانی فرو میروند تا از این طریق جلبتوجه کنند.
گفتار آنها معمولا فاقد جزئیات است. حرفهای آنها نه از ته دل، بلکه سطحی، اغراق آمیز و وابسته به موقعیت است که میتواند سریع تغییر کند. بهعلت اینکه دنیای افراد مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی معطوف به دیگران است، به راحتی تحت تاثیر نظر دیگران قرار میگیرند. همچنین آنها در روابط، رفتاری بسیار صمیمانهتر از واقعیت نشان میدهند.
این افراد ممکن است در زمینههای کاری افراد موفقی باشند اما موفقیت آنها نیز به نوعی در مسیر جلب توجه است. این اختلال حدود ۱ تا ۳ درصد جمعیت را تشکیل میدهند و در زنان بیشتر از مردان دیده میشود.
اختلال شخصیت خودشیفته چیست ؟
به مثالی در رابطه با این نوع اختلال توجه کنید.
«رومینا معتقد است همکلاسیهای دانشگاه او به او حسودی میکنند اما درواقع رفتارهایش دیگران را عاصی کرده است. رومینا نگاه بسیار بالا به پایینی دارد و دیگران را تحقیر میکند. همچنین، همواره در حال فخرفروشی به دیگران است.
او دائم از برتریها و دستاوردهای خودش صحبت میکند و نمیخواهد هیچ چیزی درباره دیگران بشنود. به نظر نمیرسد متوجه باشد دیگران هم نیاز به صحبت کردن و شنیده شدن دارند. او حتی متوجه ناراحتی اطرافیانش نیست و از آنها فقط برای بالا بردن خودش استفاده میکند.»
افراد مبتلا به «اختلال شخصیت خودشیفته» (Narcissistic Personality Disorder | NPD) اهمیت ویژهای برای خود قائل هستند، خود را بسیار مهمتر از واقعیت میدادند و تفکر ناسالم خودمحور دارند. آنها نسبت به دیگران همدلی نشان نمیدهند و توانایی درک نیازها و احساسات دیگران را ندارند.
بیماریهای جسمی و روانی قابلتوجهی همراه این اختلال دیده میشود که از مهمترین آنها میتوان سوءمصرف مواد و اختلالهای اضطرابی را نام برد. عزتنفس در این افراد بسیار کم است. درواقع خودشیفتگی بیمارگون پوششی است که آنها بر روی عزتنفس کم خود گذاشتهاند اما چندان از وجود آن آگاه نیستند.
این افراد در مورد دستاوردهای خود اغراق میکنند و حتی بدون وجود دستاورد ویژهای، انتظار دارند دیگران آنها را به عنوان فردی برتر بپذیرند. آنها در خیال موفقیتهای نامحدود، هوش، قدرت، زیبایی و... خود غرق هستند. درنتیجه معتقدند که به قدری خاص هستند که باید فقط با سایر انسانهای سطح بالا ارتباط داشته باشند تا درک شوند.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته نیاز به تایید مداوم از سوی دیگران دارند. با این حال، بهخاطر احساس استحقاق خود از دیگران انتظارات غیرمنطقی دارند و از آنها برای رسیدن به منفعت شخصی خود بهرهکشی میکنند. خودشیفتهها همواره در حسادت نسبت به دیگران به سر میبرند اما از سوی دیگر، باور دارند که دیگران به آنها حسادت میکنند.
افراد خودشیفته در صورتی که نتوانند برتری خود را در جمع اثبات کنند، ممکن است با تحقیر کردن دیگران سعی در بزرگ کردن شخصیت خود داشته باشند. برخی اوقات نیز خودشیفتگی به شکل رفتارهای فداکارانه بزرگمنشانه جلوه میکند. برای مثال فردی خودشیفته بدهی سنگین فرد دیگری را پرداخت میکند اما نیت اصلی او نیکوکاری نیست، بلکه میخواهد به خودش و دیگران نشان دهد او چقدر فرد توانا، بزرگ و مهمی است که زندگی دیگران به او وابسته است.
اختلال شخصیت خودشیفته مانند بقیه اختلالهای شخصیت حاصل تعاملی از ژنتیک و محیط است. این اختلال میتواند حاصل فرزندپروری به شیوهای باشد که والدین از کودک حمایت کمی میکنند و رفتاری ستیزگر، مستبد و زورگویانه دارند. درصد شیوع این اختلال در جامعه حدود ۱ تا ۶ درصد است.
خوشه C اختلال های شخصیت
مشخصه اصلی اختلالهای خوشه C، وجود ترس و اضطراب شدیدی است که زندگی روزانه فرد مبتلا را مختل میکند. اختلالهای خوشه C از اختلالهای خوشه A و B رایجتر است.
اختلال شخصیت اجتنابی چیست ؟
به مثالی در رابطه با این نوع اختلال توجه کنید.
«علی در شرکت کار میکند و خیلی دوست دارد در جمع همکاران خود وارد شود. با این حال، از ترس پذیرفته نشدن، هرگز برای ایجاد ارتباط با همکارانش پیشقدم نمیشود و چنان گوشهگیر است که همکارانش فکر میکنند او تمایلی به این موضوع ندارد. علی فکر میکند دیگران از او خیلی بهتر هستند و اگر حرفی بزند، از جانب دیگران مسخره خواهد شد، درنتیجه اغلب ساکت میماند.»
افراد مبتلا به «اختلال شخصیت اجتنابی» (Avoidant Personality Disorder | AvPD) از طرد شدن توسط دیگران و قضاوتهای منفی آنها میترسند، درنتیجه از دیگران فاصله میگیرند و از تعاملهای انسانی اجتناب میکنند. ممکن است این افراد از نظر دیگران خجالتی یا ترسو باشند.
آنها علاقهای به ارتباط با مردم ندارند، مگر اینکه مطمئن باشند فرد مقابل آنها را پذیرفته و دوست دارد. در روابط نزدیک نیز ساکت، گوشهگیر و خویشتندارند زیرا از تحقیر شدن یا مسخره شدن توسط دیگران وحشت دارند. این دسته افراد خودشان را از نظر اجتماعی غیرجذابتر و پایینتر از دیگران میبینند و بهخاطر ترس آنها از رد شدن، شروع صحبت برای آنها بسیار سخت است.
علت این اختلال میتواند طرد شدنها و سرزنش شدنهای مکرر از جانب پدر و مادر باشد. اختلال شخصیت اجتنابی ممکن است در دوران کودکی با علائم اضطراب اجتماعی شروع خودش را نشان دهد. شیوع این اختلال در جمعیت حدود ۲ تا ۳ درصد است.
اختلال شخصیت وابسته چیست ؟
به مثالی در رابطه با این نوع اختلال توجه کنید.
«زهره به تازگی در شهری دیگر دانشگاه قبول شد اما طاقت نداشت از والدینش جدا شود و به شهر دیگری برود. او به ناچار این کار را انجام داد اما معتقد است که نمیتواند از خودش مراقبت کند، برای همین قبل از مهاجرتش به شهر دیگر، با مردی از همان شهر نامزد کرد تا مراقبش باشد.
زهره حدود بیستسال سن دارد اما حتی نمیتواند به تنهایی خرید کند زیرا قادر نیست تصمیم بگیرد باید چه چیزی بخرد. او اکثر تصمیمهای زندگی خود را به نامزدش واگذار کرده است و همیشه وقتش را با او میگذراند. نامزدش زیاد از این وضعیت راضی نیست اما بارها زهره با گریه و التماس از او خواهش کرده که با او بماند و گفته «اگر ترکم کنی من میمیرم، تو بمان من هر کاری بگویی انجام میدهم». نامزدش از زهرا میخواهد مستقلتر باشد اما زهره قادر به انجام این کار نیست.»
افراد مبتلا به «اختلال شخصیت وابسته» (Dependent Personality Disorder | DPD) با احساس درماندگی، عجز و ناتوانی در مراقبت از خود سر میکنند. آنها ممکن است حتی در تصمیمگیریهای ساده مشکل داشته باشند و اغلب برای رفع نیازهای فیزیکی و عاطفی خود بیش از حد به دیگران وابسته هستند.
این افراد همواره در تلاش برای جلب حمایت دیگران هستند زیرا اگر تنها باشند، احساس درماندگی میکنند و وحشت دارند که مبادا نتوانند از خود مراقبت کنند. برای همین اگر رابطه نزدیک آنها با فردی که به آن وابسته هستند، خاتمه یابد، به سرعت شخص دیگری را جایگزین میکنند و با ترس دائمی از رها شدن زندگی میکنند.
این دسته افراد میترسند با دیگران مخالفت کنند زیرا فکر میکنند در این صورت تایید و حمایت دیگران را از دست میدهند. از شروع کردن فعالیتهای جدید نیز واهمه دارند چون به تواناییها و کارآمدی خود اعتماد ندارند. بهخاطر همین طرز فکر، ممکن است همه یا بخشی از تصمیمات زندگی خود را کاملا به فرد دیگری واگذار کنند.
از آنجایی که افراد با اختلال شخصیت وابسته دوست دارند مدیریت زندگی خود را به دیگری بسپارند و افرادی با اختلال شخصیت خودشیفته یا پارانویید، کنترلگری بالایی دارند و دوست دارند مدیریت زندگی دیگران را به دست بگیرند، معمولا وابستهها و در کنار خودشیفتهها یا پارانوییدها دیده میشوند.

اختلال شخصیت وابسته در افرادی با تجربه روابط آسیبرسان، خانوادههای بسیار وابسته یا فرقههای خاص فرهنگی و مذهبی که زندگی اعضا در خدمت فرقه است، دیده میشود. این اختلال نزدیک به ۲.۵ درصد از جمعیت عمومی را تشکیل میدهد.
اختلال شخصیت وسواسی-اجباری چیست ؟
به مثالی در رابطه با این نوع اختلال توجه کنید.
«اسماعیل پیرمردی بازنشسته است. از نظر دیگران او مرد خسیسی است زیرا به سختی پول خرج میکند و هیچچیز را دور نمیاندازد. او همهچیز را مرتب بایگانی میکند و با نظم خاصی میچیند. اسماعیل بسیار کمالگرا است و لیست بلندبالایی از ایدهآلهای ذهنی دارد که مهمانهای خانهاش باید رعایت کنند. مثلا چنگالها باید همیشه در سمت چپ بشقاب قرار بگیرند و قاشقها سمت راست. دسته لیوان نیز باید به سمت بشقاب باشد.
فرزندان اسماعیل معتقدند نظم و کمالگرایی اسماعیل افراطی است اما خودش باور دارد روش او صحیح است و دیگران نمیتوانند به خوبی او کارها را انجام دهند. بهطوری که او هرگز اجازه نداده است کس دیگری حتی ظرفهای خانه را بشورد و همیشه از کارهای دیگران ایراد میگیرد.»
«اختلال شخصیت وسواس فکری-اجباری» (Obsessive-Compulsive Personality Disorder | OCPD) با کمالگرایی و حساسیت افراطی نسبت به نظم محیط و تلاش برای مدیریت محیط شناخته میشود. آنها باید همه چیز را کاملا تحت کنترل داشته باشند و نمیتوانند چیزی را به شانس واگذار کنند.
این افراد با جزئیات ریز درگیرند و به برنامهریزی، فهرست کردن و سازماندهیهای سفت و سخت علاقه دارند. آنها بیشتر وقت خود را به کار و فعالیتهایی که از نظرشان مفید است، اختصاص میدهند، درنتیجه، اوقات فراغت کمی دارند. همچنین، تمایل دارند همه کارها را خودشان انجام دهند زیرا باور دارند دیگران نمیتوانند کیفیت مورد نظر آنها را رعایت کنند.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواس فکری-اجباری، به خصوص در مورد مسائل اخلاقی سختگیر و انعطافناپذیرند. تفکر سیاه یا سفید در این افراد شایع است و پذیرش منطقه خاکستری را ندارد. دور ریختن وسایل قدیمی، بیفایده یا فرسوده، برای افراد مبتلا به OCPD کار سختی است و تمایل دارند همهچیز را نگه دارند. از سوی دیگر، پول خرج کردن نیز برای آنها آسان نیست، همیشه دوست دارند برای روز مبادا پسانداز کنند. بنابراین، از دید دیگران افراد خسیسی هستند.
سختگیری زیاد والدین و فرزند اول بودن، شانس ابتلای فرد به OCPD را بالا میبرد با این حال، پایه ژنتیکی قوی نیز برای این اختلال دیده میشود. شیوع OCPD در جوامع گوناگون از ۲ تا ۸ درصد است.
دیگر اختلالهای شخصیت
اختلالهای روانی و اختلالهای شخصیت براساس کتاب مرجع آسیبشناسی روانی، به نام «راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی» (Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders | DSM) طبقهبندی میشوند.
در آخرین ویرایش کتاب DSM، سه الگوی شخصیتی دیگر نیز معرفی شدهاند که با ده الگوی قبلی تفاوت دارند.
- تغییر شخصیت بهدلیل شرایط پزشکی: در این مورد، تغییر الگوی شخصیت فرد نسبت به قبل باعث ناخشنودی فرد یا اختلال در عملکرد او میشود اما این تغییر الگوی شخصیت، پیامد مستقیم اتفاقی فیزیولوژیک است و نمیتوان آن را به کمک اختلالهای روانی توجیه کرد. مثلا وقتی کسی بهعلت «زوال عقل» (Dementia) دچار تغییر شخصیت میشود، مشمول این حالت است.
- اختلالهای شخصیت مشخصشده دیگر: این اختلال را هنگامی میتوان در نظر گرفت که فرد به وضوح دچار اختلال شخصیتی پایدار است اما علائم اختلال او بهطور خاص جزو علائم یک اختلال واحد قرار نمیگیرد، بهطوری که انگار به نوعی اختلال شخصیتی او مخلوطی از چند اختلال شخصیت است. مثلا ممکن است فردی چند ویژگی از اختلال شخصیت وابسته، چند ویژگی از اختلال شخصیت ضداجتماعی و چند ویژگی از اختلال شخصیت نمایشی داشته باشد اما ویژگیهای او به حد کافی (برای تشخیص) با هیچکدام همخوانی نکند.
- اختلال شخصیتی نامشخص: این حالت در صورتی بیان میشود که مراجع اختلال شخصیتی پایدار دارد و عملکرد او مختل شده است اما معیارهای اختلال او شبیه به هیچ یک از اختلالهای شخصیتی نیست یا اطلاعات کافی برای تشخیص آن وجود ندارد.

علت اختلالهای شخصیت
هنگامی به یک مشکل عملکردی، «بیماری» (Disease) گفته میشود که ریشه و دلیل تقریبا مشخصی داشته باشد. «اختلال» (Disorder) مجموعهای از علائم و نشانهها است که بهعلت ویژگیهایشان، مرتبط با هم در نظر گرفته میشوند.
اختلالها ریشه قطعی و واضحی ندارند. ممکن است شرایط گوناگونی باعث شکلگیری یک اختلال واحد در افراد مختلف شوند. برای مثال یه نفر به خاطر رشد در محیطی که عذابوجدان شدیدی به او القا شده به اختلال شخصیت مرزی دچار شود و یک نفر برای طرد شدنهای مکرر از سوی خانواده.
از سوی دیگر، میبینیم که همین وضعیتهای آسیبزا در برخی افراد دیگر باعث شکلگیری اختلال نمیشود یا اختلال دیگری را بهوجود میآورد. برخی از اختلالها نیز بیشتر از محیط رشدی به ژنتیک فرد بستگی دارد. بهطور کل فرمول قاطعی برای علت اختلالهای شخصیت وجود ندارد و باید با توجه به گذشته و ژنهای هر کس، فرد به فرد بررسی شود. این بررسی به کمک متخصصهای آسیبشناسی یعنی روانپزشکان و روانشناسان ممکن است.
امروزه رویکردهای مدرن روانشناسی، چند بعدی هستند. یعنی ترکیبی از عوامل محیطی و فرهنگی، تجربیات اولیه کودکی و ژنتیک را سبب اصلی ویژگیها و اختلالهای شخصیتی میدانند.
محیط و فرهنگ
تجربههای اجتماعی و باورهای فرهنگی بر روان آدمی تاثیر میگذارد. برای مثال در برخی مناطق رفتارهای آسیبزا مثل تنبیههای بدنی رواج دارد. فرهنگسازی در برخی نواحی پایین است و برخوردهای اجتماعی منفی همچون قلدری، تمسخر و آزار همسالان در مدرسه و محله بیشتر دیده میشود.
باورهای فرهنگی نیز میتوانند بر شکلگیری اختلالهای شخصیت اثر بگذارند. یکی از واضحترین مثالها در این زمینه، زندگیهای قبیلهای، آیینی یا فرقهای است. در این سبک از زندگی استقلال هر فرد بسیار کم است و بیشتر زندگی فرد در خدمت قبیله است. در چنین حالتی احتمال شکلگیری اختلال شخصیت وابسته بیشتر از زمانی است که افراد در فرهنگهای فردگراتر زندگی کنند.
برخی اتفاقها مانند پاندمیها، جنگ، مهاجرت، قحطی و... هم میتوانند آسیبهای روانی را بهوجود آورند که بعدها منجر به اختلال شخصیت میشوند. برای مثال، کسی که کودکی خود را در پاندمی کرونا همراه با والدینی وسواسی طی کرده است، برای داشتن باوری چون «همه به من آسیب میزنند»، مستعدتر است یا کسی که جنگ را پشتسر گذاشته است احتمالا نسبت به از دست رفتن عزیزان خود ترس بیشتری دارد.
تجربیات اولیه کودکی
این بخش از عوامل تاثیرگذار بر شکلگیری اختلال شخصیت، به تجربیات اولیه کودکی و تربیت و خانواده فرد مربوط میشود. تجربههای کودکان در سنین پایین، میتواند باورها، نحوه تفکر و دیدگاه آنها به دیگران را در بزرگسالی شکل بدهد.

برخی از این تجربهها عبارتند از:
- زندگی در خانوادههای آشفته، مثل زندگی در خانوادههایی که والدین درگیر سوءمصرف مواد هستند یا خودشان مبتلا به اختلالهای روانیاند.
- نداشتن حمایت از جانب والدین و دیگران، به خصوص در شرایط سخت
- طرد شدن از سوی همسالان یا خانواده
- تجربه تبعیض بهعلت جنسیت، نژاد یا شرایط اجتماعی
- تجربه «غفلت» (Neglect)
- تجربه طلاق یا مشاجره دائمی والدین
- از دست دادن والدین یا افراد نزدیک، تجربه سوگ
- تجربه سوءرفتار فیزیکی مثل کتک خوردن
- تجربه سوءرفتار جنسی مثل آزار جنسی یا تجاوز جنسی
- تجربه سوءرفتار روانی مثل تحقیر شدن، بیارزش شمرده شدن
- درگیر شدن با اتفاقهایی که مناسب سن کودک نیست، مثل کار کردن در سنین کودکی یا مراقبت از کودکان کوچکتر و... .
عوامل ژنتیکی
خیلی از ویژگیهای شخصیتی ما تحت تاثیر عوامل ژنتیکی هستند. نوزادان با «خلقوخو» (Temperament) متفاوتی به دنیا میآید. خلقوخو ویژگیهای شخصیتی کودک را از همان ابتدا متمایز میکند و تحت تاثیر ژنتیک است. در همان بدو تولد، برخی نوزادان فعالتر از دیگرانند، دامنه توجه بالاتری دارند، نسبت به تغییرات محیطی سازگارترند و گفته میشود این کودکان خلقوخوی آسانی دارند.
ردپای اثرات ژنتیکی بر شخصیت از همان نوزادی تا آخر عمر در زندگی دیده میشود. تقریبا همه اختلالهای شخصیت نیز از ژنتیک تاثیر میگیرند اما نقش ژنتیک در برخی اختلالهای شخصیت مثل اختلال شخصیت وسواسی-اجباری، اختلال شخصیت اسکیزویید، اختلال شخصیت اسکیزوتایپال و... پررنگتر است.
آیا اختلال شخصیت طی زمان تغییر می کند ؟
نشانههای اختلالهای شخصیت معمولا در نوجوانی یا عوامل جوانی ظاهر میشوند. در برخی اختلالهای شخصیت، مثل اختلال شخصیت مرزی با رسیدن به دوره میانسالی نشانههای رفتاری در افراد کاهش مییابد اما با این حال، هنوز اختلال شخصیت رفع نشده است. برخی اختلالها مثل اختلال شخصیت پارانویید، اسکیزوئید، اسیکزوتایپال و اجتنابی با بالا رفتن سن حتی بدتر میشوند.
بهطور کل اختلالهای شخصیت پایدار هستند و اگر درمان صورت نگیرد، تا انتهای زندگی همراه فرد خواهد بود. بهترین راه ایجاد تغییر در الگوهای شخصیتی ناسالم، مراجعه به درمانگر است.
چه عواملی اختلال شخصیت را تشدید می کند ؟
برخی برای مهار اختلال شخصیت خود به مصرف مواد و الکل پناه میبرند. این رفتار به خصوص در اختلال شخصیت مرزی و اختلالهایی با تنظیم هیجانی پایین و سطح اضطراب بالا دیده میشود. مصرف مواد و الکل نه تنها به بهبود اختلال شخصیت کمک نمیکند، بلکه با ایجاد آسیبهای روانی، اجتماعی و مغزی شرایط فرد مبتلا را بدتر میکند. در بسیاری از موارد استفاده از مواد مخدر شک و بدبینی افزایش میدهد و از سوی دیگر، قدرت مدیریت هیجانها را کمتر میکند.
علاوه بر مصرف مواد و الکل، شرایط بد خانوادگی، دعواهای درون خانواده یا گروه همسالان، فشارهای مدرسه و محیط کار، مشکلات مالی و... اضطراب فرد را بالا میبرند. درنتیجه، نشانههای اختلال شخصیت را تشدید میکنند. همراهی اختلال شخصیت با سایر اختلالهای روانی مثل اختلالهای اضطرابی، افسردگی و... نیز اثر منفی بر آنها دارد.
زندگی با افراد دارای اختلال شخصیت
اکثر افرادی که مبتلا به اختلال شخصیت هستند، نسبت به اختلال خود درک و بینشی ندارند. آنها متوجه مشکل رفتار خود نیستند و با بحث و دعوا نمیتوان آنها متقاعد ساخت، زیرا همانطور که توضیح دادیم، اضطراب اختلالهای شخصیتی را تشدید میکند.
زندگی با این افراد میتواند غیرقابل پیشبینی و ترسناک باشد. آنها ممکن است شما را کلافه کنند یا دلسوزی و ترحم شما را برانگیزند. در هر حال، در گام اول باید درک کنید که اختلالهای شخصیتی مشکلات عمیقی هستند و به تنهایی از دست شما کاری ساخته نیست. بهترین کاری که میتوانید در مواجهه با چنین افرادی انجام دهید، این است که در محیطی امن، بدون قضاوت و سرزنش، متقاعدشان کنید به درمانگری ماهر مراجع کنند.
بهطور کل در مواجهه با افراد مبتلا به اختلال شخصیت، بهتر است مرزها و خطقرمزهای خود را مشخص کنید و اجازه ندهید فرد مبتلا به اختلال شخصیت آنها را زیر پا بگذارد.
نحوه رفتار صحیح با هر فرد مبتلا بنا به نوع اختلال و افکار او متفاوت است. اگر شخص مبتلا به اختلال شخصیتی از مراجعه به درمانگر امتناع میکند، بهتر است اطرافیان او به درمانگر مراجعه کنند تا هم یاد بگیرند بهترین رفتار در مقابل شخص مبتلا چبست، هم بتوانند زخمهایی را که ارتباط با این شخص در آنها ایجاد کرده است، التیام بخشند و بهترین تصمیم را در مورد ارتباط با او بگیرند.
درمان اختلال شخصیت
اختلالهای شخصیتی به کمک روشهای درمانی حرفهای، میتوانند بهبود پیدا کنند. چندین روش برای درمان اختلال شخصیت وجود دارد اما اینکه کدام روش درمانی استفاده شود، بستگی به ترجیح فرد مبتلا و نوع اختلال شخصیتی او دارد.
درمان روانپویشی
درمانهای «روانپویشی» (Psychodynamic)، روانکاوی یا «روانتحلیلی» (Psychoanalysis) درمانهایی هستند که بر پایه نظریههای فرویدی و نوفرویدی بنا شدهاند. در این شیوه از درمان، درمانگر سعی میکند به ناخودآگاه مراجع نفود کند تا سبکهای دفاعی ناسالم مراجع را بشکند و رفتارهای سالم جایگزین آن شود. همچنین، فرض بر این است که ریشه اختلال باید بهطور عمیق از دوران کودکی بررسی شود تا بتوان اختلال را ریشهکن کرد. به همین دلیل، این دسته از درمانها مدت زمان زیادی طول میکشند.
درمانهای روانپویشی درمانهای سنگینی هستند و انرژی روانی بالایی میطلبند با این حال بینشی قوی به فرد ارائه میدهند. این سبک درمانی برای کسانی که در شرایط بحرانی به سر میبرند یا زمان کمی دارند، مناسب نیست اما برای کسی که زمان کافی دارد و به دنبال شناخت ژرف خود است، میتواند بسیار جذاب و کمککننده باشد.
درمانهای شناختی-رفتاری و طرحوارهدرمانی
«درمان شناختی رفتاری» (Cognitive-Behavioral Therapy - CBT) درمانی است که ارتباط بین افکار، هیجانها و رفتار مراجع را بررسی میکند. به کمک این روش مراجع میتواند نسبت به الگوهای رفتاری خود شناخت پیدا کند و به کمک تمرینهای عملی آنها را تغییر دهد. بینش در اختلالهای شخصیت بسیار پایین است و شکلگیری این شناخت میتواند در درمان اختلالهای شخصیت بسیار موثر باشد.
«طرحوارهدرمانی» (Schema Therapy) نوعی درمان برگرفته است درمانشناختی-رفتاری است، با این تفاوت که در طرحوارهدرمانی رفتارهای مراجع، عمیقتر و در قالب طرحوارههای ناسازگار یانگ بررسی میشوند. این دسته درمانها نسبت به درمانهای روانپویشی سرعت بیشتری دارند و کارایی خود را در زمینه بهبود اختلالهای شخصیت اثبات کردهاند.
گروه درمانی برای اختلال شخصیت
در گروهدرمانی یک درمانگر به همراه شش تا دوازده مراجع با اختلالهای مشابه در اتاق درمان قرار دارند. در این روش چون شرایط مراجعین مشابه است، احساس همدلی و حمایت بیشتری در مسیر درمان بین آنها بهوجود میآید.
همچنین، چون اکثر اختلالهای شخصیت در ارتباط گرفتن با دیگران مشکل دارند، گروهدرمانی کمک میکند معضلات ارتباطی آنها بیشتر از هنگامی که تنها با درمانگر در اتاق هستند، دیده شود. در گروهدرمانی پیشرفت یک مراجع به دیگران دلگرمی داده و مراجعها میتوانند در مسیر بهبودی از یکدیگر الگو بگیرند.
دارو درمانی برای اختلال شخصیت
در کنار فرایند رواندرمانی، از داروها نیز میتوان برای درمان اختلال شخصیت بهره گرفت. داروها به خصوص برای اختلالهای شخصیتی که پایه ژنتیکی و بیولوژیک قویتری دارند، لازم است.
هیچ داروی خاصی برای اختلالهای شخصیت، بهطور ویژه ساخته نشده اما روانپزشکها از سه گروه دارویی بهره میگیرند؛ داروهای ضد روانپریشی، داروهای ضد افسردگی و تثبیتدهندههای خلق.
داروهای ضد روانپریشی
در برخی از اختلالهای شخصیت، «روانپریشی» (Psychose) به معنی جدا شدن از واقعیت و ادراکهای نادرست دیده میشود. این ویژگی به خصوص در اختلالهای خوشه A یعنی اختلال شخصیت پارانویید، اسکیزویید و اسکیزوتایپال وجود دارد. در اختلال شخصیت مرزی نیز با بدبینی و لحظات مسخ از واقعیت روبهرو هستیم.
در چنین مواردی میتوان از داروهای ضدروانپریشی استفاده کرد. این داروها هذیان و توهم را کاهش میدهند و به رفع اضطراب و عصبانیتهای لحظهای کمک میکنند. از معروفترین داروهای این دسته میتوان کلروپرومازین، هالوپریدول، اُلانزاپین، کلوزاپین، ریسپریدون و... را نام برد.
داروهای ضد افسردگی
گروه دارویی مهارکنندههای انتخابی بازجذب سروتونین (Selective serotonin reuptake inhibitors | SSRI) مانع از بازجذب سروتونین توسط سلولهای مغزی میشوند، درنتیجه سروتونین به مدت طولانیتری در فضای سیناپسی وجود خواهد داشت. SSRI-ها از این طریق به رفع این افسردگی، کاهش اضطراب و بهبود خلق کمک میکنند. از مهمترین داروهای این گروه میتوان سرترالین (زولوفت)، پاروکستین، فلوکستین، اسیتالوپرام و... را مثال زد.
اختلال شخصیت میتواند سبب افسردگی، خلق پایین، اضطراب و خشم شود. برای مثال در اختلال شخصیت مرزی که افراد اغلب با احساس پوچی و خلق منفی سر میکنند یا در اختلالهای خوشه C (اختلال شخصیت اجتنابی، وابسته و وسواسی-اجباری) که سطح اضطراب بهشدت بالا است، داروهای SSRI میتوانند بخش مهمی از فرایند درمان باشند.
داروهای تثبیتدهنده خلق
داروهای تثبیتدهنده خلق به کاهش تصمیمهای پرخاشگرانه و رفتارهای لحظهای و همچنین تنظیم نوسانهای خلقی کمک میکنند. رفتارهای لحظهای، فکرنشده و خشن بهویژه در اختلال شخصیت ضد اجتماعی و اختلال شخصیت مرزی دیده میشوند.

این داروها در بهبود اختلالهایی که در حال پیشرفت به سمت افسردگی (مثل اختلال شخصیت اجتنابی) یا اسکیزوفرنی (مثل شخصیت اسکیزویید و اسکیزوتایپال) هستند نیز تاثیر دارند. پرکاربردترین این دسته داروها لیتیوم، کاربامازپین و والپرات سدیم هستند.
خود درمانی در اختلال شخصیت
بهعلت بینش پایین در اختلالهای شخصیت، خود درمانی بهطور کامل عملا ممکن نیست و حتما کمک درمانگر لازم است.
با این حال، اگر شخصی که به اختلال شخصیت مبتلا است، نسبت به مشکل خود آگاه شده باشد، راهکارهایی وجود دارد که میتواند از طریق آنها به خودش کمک کند.
- در مورد اختلال شخصیتی خود مطالعه کنید و الگوهای آن را در رفتار روزمره خودتان پیدا کنید. تلاش کنید در برخورد با دیگران نسبت به رفتار خود هشیار بمانید و الگوهای ناسالم را کاهش دهید.
- میتوانید احساسات و پیشرفتهای خود را در یک دفتر بنویسید تا متوجه روند بهبودی خود باشید.
- اضطراب نشانههای اختلال شخصیت را تشدید میکند، پس هرگز خود را تحت فشار اضطرابی شدید قرار ندهید. اگر احساس میکنید مضطرب هستید، به کمک روشهایی مثل دوش گرفتن، قدم زدن، یوگا و مدیتیشن و... اضطراب خود را کاهش دهید.
- از سلامت جسمانی خود غافل نشوید. دردها و نشانههای بدنی را جدی بگیرید. نشانههای بدنی میتوانند بهعلت فشارهای روانی یا سبک زندگی ناسالم بهوجود بیاید که تاثیر متقابل بر اختلالهای شخصیت دارند. درنتیجه، حتما باید بررسی شوند.
- حتما از رژیم غذایی با سبزیجات، میوهها، ویتامینها و مواد معدنی کافی استفاده کنید. کمبود برخی از مواد مدنی حالتهای اضطرابی بدن را تشدید میکند.
- به هیچ عنوان برای خوددرمانی از الکل و مواد مخدر استفاده نکنید. این مواد تنها تسکین موقتی هستند و در دراز مدت، شدت علائم اختلال شخصیت را افزایش میدهند.
- ورزشهای هوازی منظم انجام دهید. ورزش باعث ترشح دوپامین و بهبود خلق میشود.
- تفریح و سرگرمی کافی داشته باشید. سعی کنید این سرگرمیها فعالیتهای گروهی را هم در بگیرد تا به قدر کافی با دیگران در ارتباط باشید.
- از احساس و شرایط خود با یک نفر صحبت کنید. اگر دسترسی به درمانگر ندارید، این فرد میتواند دوست صمیمی یا از اعضا خانواده شما باشد.
معرفی تست اختلال شخصیت معتبر
تشخیص اختلال شخصیت تنها با وجود تست ممکن نیست و حتما بررسی مراجع توسط متخصص روانشناس یا روانپزشک لازم است. با این حال، تستهایی طراحی شده است که دقت بالایی برای تشخیص اختلالهای شخصیتی دارند. در اینجا به معرفی دو تا از معروفترین آنها پرداختهایم.
تست شخصیتشناسی MMPI
«پرسشنامه شخصیت چندمرحلهای مینهسوتا» (Minnesota Multiphasic Personality Inventory | MMPI) یک پرسشنامه خودگزارشگری است که ۵۶۷ سوال دارد. هر سوال یک ویژگی را توصیف میکند که فرد پاسخدهنده باید بگوید آیا این ویژگی در مورد او صدق میکند یا خیر.
در این پرسشنامه ابعاد متفاوت شخصیت با دیدگاه سلامت روان بررسی شده و نتایج در در ده مقیاس بالینی عمده خودبیمارانگاری، افسردگی، اضطراب، انحراف اجتماعی، سطح مردانگی و زنانگی، پارانویا، خستگی روانی، اسکیزوفرنی، شیدایی خفیف و درونگرایی ارائه میشود، البته در نتایج این تست ریزمقیاسهای جزئیتری نیز وجود دارد.
در این آزمون هشت مقیاس دروغسنج نیز در بین سوالها قرار شده است که تشخیص آنها توسط فرد پاسخدهنده ممکن نیست. این هشت مقیاس میزان دروغگویی پاسخدهنده، تلاش او برای بهتر نشان دادن خود، حالت تدافعی وی، ناسازگاری پاسخهای او با یکدیگر، بیجواب گذاشتن سوالات، پاسخهای تصادفی و عدم تمرکز پاسخدهنده هنگام آزمون را ارزیابی میکند. درنتیجه، پنهان کردن واقعیت در این آزمون کار سادهای نیست.
همانطور که در تصویر بالا دیده میشود، نتیجه آزمون MMPI به صورت نمودار است. برای تفسیر این نمودار، ابعاد شخصیتی باید نسبت به یکدیگر بررسی شوند. یعنی این مقیاسها بدون یکدیگر ارزش تشخیصی ندارند. بهعلت پیچیدگیهای این آزمون، تفسیر نتایج باید حتما توسط متخصص روانسنجی صورت بگیرد.
پرسشنامه بالینی میلون
«پرسشنامه چند شخصیتی بالینی میلون» (Millon Clinical Multiaxial Inventory | MCMI) نیز پرسشنامه خودگزارشگری است و ۱۷۵ گزینه دارد که پاسخدهنده باید بگوید هر گزینه در مورد او صدق میکند یا خیر. نتایج این آزمون سطح اختلالهای شخصیت، شخصیت آزارگر و خودآزار، اختلالهای اضطرابی، اختلالهای جسمانیسازی، مانیا، افسردهخویی، وابستگی به الکل، وابستگی به مواد، اختلال استرس پس از سانحه، افسردگی اساسی و هذیان را بررسی میکند.
پرسشنامه بالینی میلون چهار مقیاس برای دروغسنجی و ارزیابی اعتبار تست دارد. این آزمون، از نظر تشخیصی آزمون بسیار معتبری است اما نمرهگذاری آن تنها توسط متخصص روانسنجی انجام میشود.