اقتصاد رفتاری چیست؟ — به زبان ساده

۳۵۱۴ بازدید
آخرین به‌روزرسانی: ۳ دی ۱۴۰۲
زمان مطالعه: ۹۰ دقیقه
دانلود PDF مقاله
اقتصاد رفتاری چیست؟ — به زبان سادهاقتصاد رفتاری چیست؟ — به زبان ساده

اقتصاد رفتاری به مطالعه اثر عوامل روانشناختی بر فرایند تصمیم‌گیری اقتصادی افراد می‌پردازد. اقتصاد رفتاری، امکان درک بهتر مغز انسان را فراهم می‌کند. در این مطلب، مهم‌ترین تعاریف پیرامون اقتصاد رفتاری را بررسی می‌کنیم.

فهرست مطالب این نوشته
997696

اقتصاد رفتاری چیست ؟

به صورت کلی، «اقتصاد رفتاری» (Behavioral Economics) به جستجوی روشی برای دقیق‌تر و عملی‌تر کردن مدل‌های اقتصادی می‌پردازد. در واقع، هدف اقتصاد رفتاری نزدیک‌تر کردن تحلیل‌های اقتصادی به دنیای حقیقی است. همچنین اقتصاد رفتاری، موضوعاتی پیرامون انگیزه‌ها، تحلیل هزینه و فایده، علت و معلول و کارایی اقتصادی را نیز بررسی می‌کند.

اقتصاد رفتاری با در نظر گرفتن نگرش‌های برگرفته شده از روانشناسی، علوم اعصاب، جامعه‌شناسی، سیاست و حقوق به غنی‌تر کردن «علم اقتصاد متعارف» (Conventional Economics) کمک می‌کند. در نتیجه، تحلیل‌های اقتصادی متنوع‌تر و مفید‌تر خواهند بود زیرا بر اساس فروض واقعی‌تری پایه گذاری شده‌اند. در اقتصاد رفتاری، انسان‌ها ماشین‌هایی محاسبه‌گر به شمار نمی‌روند بلکه آن‌‌ها را تصمیم‌گیرندگانی در نظر می‌گیریم که با توجه به «شوق» (Passion) و منطق خود دست به عمل می‌زنند.

فرضیات واقعی‌تر

تمام اقتصاددانان-اعم از متعارف و غیرمتعارف- برای تحلیل اقتصادی فرضیاتی را برای مردم در نظر می‌گیرند. در اقتصاد متعارف حقیقی بودن این فرضیات چندان اهمیت ندارد. در واقع، از این فرضیات برای پیش‌بینی‌ها و ساختن مدل‌های اقتصادی استفاده می‌شود. بنابراین، اقتصاددانان آن‌ها را بسیار ساده و بدور از پیچیدگی‌های دنیای واقعی در نظر می‌‌گیرند.

دانشمندان اقتصاد رفتاری، از طرفی دیگر باور دارند که بسیاری از این فروض غیرواقعی، ساده‌انگارانه و اغلب غلط هستند. همچنین، آن‌ها بیان می‌کنند که این فروض غلط منجر به عدم دقت مدل‌های اقتصادی و روابط علت‌ و معلولی استنتاج شده از آن‌ها می‌شوند.

چرا واقعیت اهمیت دارد ؟

یکی از پایه‌گذاران اقتصاد رفتاری و برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۱۹۷۸ میلادی - «هربرت سایمون» (Herbert Simon)- بیان کرد که مدل‌های اقتصادی به فروضی ساده اما واقعی برای درک علل حقیقی رفتار انسان‌ها و چارچوب تصمیم‌گیری آن‌ها، احتیاج دارند. برای بوجود آوردن مدل‌های علمی هدفمند و دقیق، فرض‌های ساده شده ما باید در برگیرنده عناصر حقیقی تصمیم‌گیری افراد و محیط آن‌ها باشد. مدل‌های اقتصای واقعی باید به «هنجار‌ها» (Norms)، «تاثیر گروه‌ همسالان» (Peer Pressure)، فرهنگ، تفاوت در ترجیحات، توزیع قدرت در روابط، جنسیت و رفتار‌های پیشین توجه کنند.

دلایل اهمیت انگیزه‌ها در اقتصاد رفتاری چیست ؟

اقتصاد متعارف تاثیر انگیزه‌های اقتصادی مانند قیمت‌ها و درآمد را بر تصمیم‌گیری افراد بررسی می‌‌کند. اقتصاد رفتاری علاوه بر مطالعه پایه‌های «نهادی» (Institutional)، روانشناختی و اجتماعی فروض به انگیزه‌های اقتصادی نیز توجه می‌کند.

وقتی «عناصر رفتاری» (Behavioral Elements) در مدل‌ها لحاظ نشوند، نتایج برخلاف پیش‌بینی نظریه‌ خواهند بود. برای مثال، افراد ممکن است در زمان بالا بودن قیمت بیشتر خرید کنند (برخلاف غالب نظریات اقتصاد متعارف) و میزان کار ارائه شده را با افزایش میزان دستمزد، کاهش دهند. با این‌حال، اقتصاد رفتاری برای بهبود تحلیل اقتصادی بوجود آمده است و از انگیزه‌های اقتصادی چشم‌پوشی نمی‌کند.

بررسی انتخاب در اقتصاد رفتاری

اقتصاد متعارف انسان‌ها را موجوداتی محاسبه‌گر، همه‌چیز‌دان و در بند نفع شخصی، در نظر می‌گیرد. طبق فروض اقتصاد متعارف، انسان‌ها همواره در پی یافتن روش‌هایی برای حداکثر کردن درآمد و ثروت خود هستند.

اقتصاد رفتاری

مدل های ارائه شده توسط اقتصاد متعارف بیان می کند که انسان ها برای دریافت نتایج ایده آل خود باید چگونه رفتار کنند. در اقتصاد رفتاری به شرح چگونگی تصمیم‌گیری افراد پرداخته می‌شود و این‌که آنان چگونه در هر شرایط خاص، رفتار های متفاوتی را انجام می‌دهند.

حداکثر سازی در اقتصاد متعارف یا کسب رضایت در اقتصاد رفتاری

تقریباً هیچ‌کس با دقت تحلیل هزینه-فایده انجام نمی‌دهد، اعمال او با داشتن اطلاعات کامل نیست و پیامد هر عمل امروز را در آینده بررسی نمی‌کند. افراد به انجام اعمالی دست می‌زنند که «حس رضایت» (Satisfaction) را در آن‌ها بوجود بیاورد. آن‌ها بیشترین تلاش خود را انجام می‌دهند تا بهترین نتیجه را با توجه به موانع روانشناسی، فیزیولوژیکی و محیطی موجود، کسب کنند.

اگر اقتصاد متعارف عقیده دارد که انسان‌ها به صورت «عقلانی» (Rational) عمل می‌کنند، اقتصاد رفتاری آن‌ها را موجوداتی با «عقلانیت محدود» (Bounded Rationality) در نظر می‌گیرد. عقلانیت محدود یعنی تصمیم‌گیری انسان‌ها با «میانبرهای ذهنی» (Heuristic) همراه است. بعضی از متخصصین اقتصاد رفتاری باور دارند که این میانبر‌ها منجر به بوجودآمدن خطاهای تصمیم‌گیری یا «سوگیری» (Bias) می‌شوند. سایر دانشمندان اقتصاد رفتاری عقیده دارند که وجود این میانبر‌ها نتایج را بهبود می‌بخشند زیرا انسان‌ها تصمیم‌گیرندگان ماشینی نیستند.

بررسی تاثیر هیجانات بر تصمیم‌گیری در اقتصاد رفتاری

احساسات نقش پررنگی را در تصمیم‌گیری افراد ایفا می‌کنند و اقتصاد رفتاری از تاثیر آن‌ها غافل نیست. در مدلسازی اقتصاد متعارف نقش احساسات عموماً نادیده گرفته می‌شود. بعضی از حامیان اقتصاد رفتاری بیان می‌کنند که احساسات با ظرفیت انسان‌ها برای اتخاذ تصمیمات هوشمندانه در تضاد هستند. سایر آن ها باور دارند که ترکیب احساسات، «شهود» (Intuition) و تجربه‌های قبلی می‌تواند نقش مثبت قابل‌توجهی را در تصمیم‌گیری افراد ایفا کند.

زیان گریزی

طبق فروض اقتصاد متعارف، افراد به حداکثرسازی درآمد و ثروت خود می‌پردازند. یافته‌های اقتصاد رفتاری بیان می‌کنند که امکان دارد انسان‌ها برای کاهش ضرر و پیامد‌های آن مقداری از درآمد خود را از دست بدهند. به صورت میانگین، تلاش انسان‌ها در جهت رویگردانی از ضرر است و آن‌ها، اغلب تمایل دارند که میزانی از درآمد خود را برای اجتناب از ضرر، کسب اطمینان و پرهیز از پیامد‌های ناشناخته از دست بدهند. دانشمندان اقتصاد رفتاری، این عمل را «زیان‌گریزی» (Loss Aversion) نامیده‌اند.

دیدگاه اقتصاد رفتاری درباره چگونگی ارائه گزینه‌ها

اقتصاددانان متعارف عقیده دارند که انسان‌ها تحت تاثیر تغییرات کم اهمیت در چگونگی ارائه گزینه‌ها قرار نمی‌گیرند. برای مثال، اقتصاددانان متعارف بیان می‌کنند که اگر افراد مایل به اهدای عضو پس از مرگ باشند، این‌ کار را تحت هر شرایطی انجام خواهند داد و انجام‌ ندادن این عمل، کاملاً برگرفته از عدم تمایل آن‌هاست.

در واقعیت، اما، انسان‌ها تحت تاثیر چگونگی ارائه شدن گزینه‌‌ها قرار می‌گیرند. برای مثال، اگر در فرم اهدای عضو، گزینه پیش‌فرض عدم اهدا کردن عضو باشد -به عبارتی دیگر اهدای عضو نیازمند تلاش باشد- اغلب افراد، اعضای خود را اهدا نخواهند کرد. اگر گزینه پیش‌فرض اهدا کردن باشد -برای مثال، اهدای عضو یک قانون و برای اهدا نکردن عضو نیاز به تلاش مضاعف باشد- اغلب افراد به اهدای اعضای خود خواهند پرداخت.

بررسی اهدای عضو در اقتصاد رفتاری

در بیشتر موارد، گزینه پیش‌فرض یک مانع کمتر در راه تصمیم‌گیری به شمار می‌رود. در دنیای مملو از عدم اطمینان، گزینه‌های پیش‌فرض ما را برای انجام عمل درست راهنمایی می‌کنند. بنابراین چگونگی ارائه گزینه‌‌ها در تصمیم‌گیری حائز اهمیت به شمار می‌رود و تصمیم‌های اتخاذ شده می‌توانند پیامد‌های اقتصادی قابل‌توجهی برای جامعه داشته باشند. برای مثال، می‌توان به پس انداز برای دوران بازنشستگی اشاره کرد.

پدرمابی و انتخاب آزاد

در اقتصاد متعارف، تصمیات اتخاذ شده توسط افراد همیشه جزو بهترین تصمیم‌ها به شمار می‌روند و در صورت آسیب‌رسان نبودن آن تصمیم‌ها، نباید در فرایند تصمیم‌گیری افراد دخالت کرد. این مورد که انسان‌ها مطابق فروض اقتصاد متعارف رفتار نمی‌کنند، این سئوال را بوجود میاورد که آیا آن‌ها بهترین تصمیم را برای خود اتخاذ می‌کنند یا خیر. بعضی از دانشمندان اقتصاد رفتاری باور دارند که دولت باید با دخالت در تصمیم‌گیری افراد و بکارگیری «تلنگر» (Nudge) در اتخاذ تصمیمات پرمنفعت‌تر به افراد کمک کند.

بعضی دیگر از حامیان اقتصاد رفتاری باور دارند که اگر دولت‌ها به افراد اطمینان داشته باشند، اطلاعات دقیق و قدرت تصمیم‌گیری را در اختیار آن‌ها قرار می‌دهند. برای مثال، اگر بانوان قدرتی برای تعیین تعداد بچه‌هایی که می‌خواهند داشته باشند و اما دسترسی به اطلاعات مورد نیاز جهت پیش‌گیری برای آن‌ها امکان‌پذیر نباشد، تصمیمات اتخاذ شده حداکثر منفعت را برای آن‌ها به دنبال نخواهد داشت. در این مورد نیازی به تلنگر نیست. دولت‌ها تنها باید توانمندی لازم برای اتخاذ تصمیم‌ها درست را برای شهروندان فراهم کنند.

تلنگر در اقتصاد رفتاری چیست ؟

تلنگر، مفهومی در اقتصاد رفتاری است که به «تقویت مثبت» (Positive Reinforcement) و پیشنهاد‌های غیرمستقیم به عنوان روش‌هایی برای تاثیرگذاری بر رفتار و تصمیم‌گیری فرد یا گروهی از افراد می‌پردازد.

تاثیر پیش زمینه اجتماعی در تصمیم‌گیری در اقتصاد رفتاری

تصمیات افراد تحت تاثیر جامعه یا در سطحی خردتر، تحت تاثیر دوستان و خانواده آن‌ها قرار می‌گیرد. در واقع، افراد، تحت تاثیر هنجار‌های اجتماعی، فرهنگی و دینی قرار می‌گیرند. همچنین، تصمیات فعلی به شدت تحت تاثیر تصمیمات پیشین هستند.

این حقیقت که افراد تحت تاثیر دنیای پیرامون خود قرار می‌گیرند، از اهمیت انگیزه‌های اقتصادی نمی‌کاهد. عوامل غیراقتصادی در تصمیم‌گیری افراد اثرگذارند. این عوامل غیراقتصادی بر میزان و چگونگی واکنش افراد به متغیر‌های اقتصادی تاثیر دارند و باعث دقیق‌تر شدن مدل‌های اقتصادی می‌شوند.

موقعیت نسبی

طبق آموخته های اقتصاد متعارف، «موقعیت نسبی» (Relative Position) افراد -درآمد یا جایگاه اجتماعی فرد در مقایسه با سایرین- تاثیری بر انتخاب‌ها و سطح رضایت‌مندی آنان ندارد. این مورد صحیح نیست. در اغلب موارد، افزایش درآمد و ثروت افراد را خوشحال‌تر می‌کند. در بعضی اوقات، افراد حاضر به از دست دادن بخشی از درآمد یا ثروت در جهت بهبود موقعیت نسبی خود هستند.

بررسی موقعیت اجتماعی در اقتصاد رفتاری

همچنین، اگر درآمد افراد افزایش پیدا نکند اما موقعیت نسبی آن‌ها به علت افزایش درآمد سایرین، بدتر شود، بسیاری ترجیح می‌دهند که افزایش درآمد برای سایرین متوقف شود تا آنان موقعیت نسبی خود را حفظ کنند. در واقع، افراد ترجیح می‌دهند که در جامعه‌ای مملو از متکدیان، ثروتمند باشند تا در جامعه‌ای که اغلب افراد متمول هستند.

بازار‌های ناکارآمد و رفتار سرمایه‌گذاری

عموماً اگر قیمت دارایی‌ انعکاس‌دهنده ارزش بنیادی یا ذاتی آن‌ باشد، بازار مالی را کارآمد به شمار می‌آوریم. در واقع، عقیده اقتصاد متعارف بر این محور است اما در دنیای واقعی در بازار مالی شاهد حباب‌های قیمتی هستیم و در این دوره‌ها قیمت‌ها به شدت از ارزش ذاتی دارایی‌ها فاصله می‌گیرند.

اقتصاد رفتاری به بررسی این موارد پرداخته است. بعضی زمان‌ها، حباب‌های ایجاد شده ناشی از شایعه‌ها هستند و زمانی که سرمایه‌گذاران تحت تاثیر آن ها قرار می‌گیرند، این حباب‌ها بزرگ‌تر میٰ‌شوند. سپس ریزش رخ می‌دهد و در بلندمدت قیمت دارایی‌ها با ارزش ذاتی آن‌ها همسو می‌شوند. اقتصاد رفتاری با توجه به ناکارآمد بودن بازار‌ها ظرفیت لازم را برای درک حباب‌ها و ریزش‌ها ایجاد می‌کند. حتی در اقتصاد‌های سالم نیز، شکست بازار‌های مالی می‌تواند-درصورت عدم دخالت دولت- منجر به وقوع بحران‌های اقتصادی جدی شود.

بررسی احساسات، شهود و چرخه‌های تجاری در اقتصاد رفتاری

در اقتصاد حقیقی، دوره‌های رونق و رکود بخش مهمی از چرخه تولیدات را تشکیل می‌‌دهند. میزان عمیق و جدی بودن رکود‌های اقتصادی به تنهایی توسط متغیر‌های اقتصادی قابل تشریح نیست. در اقتصاد رفتاری، از «روح حیوانی» (Animal Spirit) - انتظارات افراد از وقوع پیشامد‌های احتمالی در آینده- برای توضیح چرخه‌های تجاری استفاده می‌شود.

با این روش، به نقش‌های احساسات، شهود و عوامل اجتماعی در مدلسازی چرخه‌های تجاری توجه می‌شود. البته همچنان، مصرف‌کننده، بنگاه اقتصادی، مخارج دولت و رفتار‌های پس‌اندازی، سرمایه‌گذاری و نرخ تبدیل ارز نیز مورد ملاحظه قرار می‌گیرند.

بر اساس رای ۲۳ نفر
آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
اگر بازخوردی درباره این مطلب دارید یا پرسشی دارید که بدون پاسخ مانده است، آن را از طریق بخش نظرات مطرح کنید.
منابع:
WikipediaBehavioral Economics Hub(Morris Altman) Behavioral Economics For Dummies
نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *