اسلنگ چیست؟‌ + ۱۰۰ اسلنگ پرکاربرد در زبان انگلیسی با ترجمه و تلفظ

۱۵۶ بازدید
آخرین به‌روزرسانی: ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
زمان مطالعه: ۶۷ دقیقه
دانلود PDF مقاله
اسلنگ چیست؟‌ + ۱۰۰ اسلنگ پرکاربرد در زبان انگلیسی با ترجمه و تلفظاسلنگ چیست؟‌ + ۱۰۰ اسلنگ پرکاربرد در زبان انگلیسی با ترجمه و تلفظ

فرض کنید با دوستان خود در حال تماشای فیلم هستید. یکی از هنرپیشه‌های فیلم می‌گوید «!That party last night was lit». معنی «lit» را در این جمله متوجه نمی‌شوید. در این جمله «lit» به معنی «عالی» است. شخصیت فیلم از Slang برای توصیف مهمانی استفاده کرده است و بدون شک موقع گفتن آن هیجان زیادی هم داشته است. در این آموزش یاد می‌گیریم که اسلنگ چیست و چه کاربردهایی دارد.

فهرست مطالب این نوشته
997696

«Slang» در زبان انگلیسی شکل غیررسمی دارد و زبان مشترک میان یک عده برای ارتباط برقرار کردن است. بنابراین، وقتی با این کلمات کلیدی آشنا باشید، می‌توانید بخشی از آن گروه به شمار بیایید. یادگیری اسلنگ در زبان انگلیسی اهمیت بسیار زیادی دارد، چون به کمک آن‌ها می‌توانید منظور گوینده را در موقعیت‌‌های مختلف متوجه شوید. به بیان ساده‌تر، می‌توانید متوجه صحبت‌های شخصیت‌های یک فیلم بشوید، متن یک آهنگ را درک کنید، مکالمات روزمره افراد را بفهمید و در موقعیت‌های مختلف آن‌‌ها را به کار ببرید.

در این مطلب از مجله فرادرس قصد داریم ۱۰۰ اسلنگ پرکاربرد را در زبان انگلیسی یاد بگیریم که با معنی فارسی و تلفظ صوتی در اختیار شما قرار می‌گیرد. همچنین به باید و نبایدهایی در خصوص نحوه استفاده از اسلنگ اشاره خواهیم کرد.

اسلنگ چیست؟

«اسلنگ» (Slang) کلمات یا عباراتی غیررسمی هستند که در موقعیت‌های اجتماعی مشخصی به کار می‌روند یا توسط گروه خاصی از افراد بیان می‌شوند. می‌توانید در هر جایی و هر موقعیتی آن‌ها را ببینید یا بشنوید. پس اگر بخواهیم یک تعریف کلی از اسلنگ داشته باشیم، می‌توانیم بگوییم که اسلنگ نوعی زبان غیررسمی و محاوره‌ای است که شامل کلمات و عبارت نامتعارف، اختصاری یا استعاری می‌شود و بیشتر در بین نوجوانان رایج است. اسلنگ‌‌ها را می‌توان با توجه به زمان، مکان و شرایط اجتماعی تغییر داد. به همین دلیل در مقایسه با زبان رسمی انعطاف‌‌پذیری بیشتری دارند.

از مهم‌ترین ویژگی‌های اسلنگ می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • غیررسمی بودن: اسلنگ برخلاف زبان رسمی در مکالمات روزمره و غیررسمی استفاده می‌شود.
  • خلاقیت زبانی: اسلنگ‌ها در مقایسه با کلمات و عبارات رسمی خلاقانه‌تر هستند و برای هر نسلی معمولاً ترکیب‌های جدیدتری به آن‌ها اضافه می‌شود.
  • تغییرپذیر بودن: اسلنگ‌ها به سرعت تغییر می‌کنند. ممکن است در یک دوره کاربرد زیادی داشته باشند و در بین جوانان از محبوبیت بالایی برخوردار باشند. اما به مرور زمان دستخوش تغییر می‌شوند. برای مثال، کلمه‌ «Groovy» به معنی «شیک» در دهه ۶۰ تا ۷۰ زیاد استفاده می‌شده است. اما در حال حاضر از «Cool» یا «Fashionable» به عنوان اسلنگ استفاده می‌شود.
  • بازتاب فرهنگی: معمولاً اسلنگ بیانگر تحولات اجتماعی و فرهنگی در یک جامعه است.

اسلنگ‌ها بین زبانی که در کتاب‌های درسی آموزش داده می‌شود و زبانی که در بین افراد به عنوان انگلیسی روزمره کاربرد دارد، فاصله ایجاد می‌کند. به همین دلیل است که وقتی در یک کشور غیرانگلیسی‌زبان در حال یادگیری زبان انگلیسی هستیم و فکر می‌‌کنیم بر قواعد، لغات و اصطلاحات آن تسلط کافی پیدا کرده‌ایم، وقتی به کشور دیگری سفر می‌کنیم، در کمال ناباوری نمی‌توانیم متوجه صحبت‌های بسیاری از افراد انگلیسی‌زبان شویم یا بخشی از مکالمات آن‌ها را درک نمی‌کنیم.

دلیل آن اسلنگ است. اسلنگ‌ها برای هر کشوری سبک و سیاق خودش را دارد و نمی‌توانیم بدون آشنایی با آن‌ها متوجه مکالمات عامیانه و شوخی‌های اطرافیان شویم. برخی از این اسلنگ‌ها را افراد از فیلم‌های مختلف یاد گرفته‌اند و شاید اصلاً نتوان آن‌ها را در هیچ کتاب یا دیکشنری پیدا کرد. به همین دلیل است که وقتی به کشور دیگری مهاجرت می‌کنیم، مدت زیادی طول می‌کشد تا بتوانیم متوجه صحبت‌های آن‌ها شویم و ما هم پا به پای آن‌ها به لطیفه‌ها و شوخی‌های آن‌ها بخندیم.

اسلنگ در زبان فارسی هم همین تعریف را دارد. اگر بخواهیم مثالی بزنیم، کلمه «باحال» که نقش صفت را دارد، در زبان فارسی یک اصطلاح کاملاً محاوره‌ای است و برای تعریف کردن از چیزی به کار می‌رود که خیلی خوب و لذت‌بخش است. کلمه‌های دیگری مانند «توپ» یا «خفن»‌ را هم حتماً شنیده‌اید که به‌‌جای «باحال» استفاده می‌شود و در بین نوجوانان کاربرد زیادی دارد. پس می‌توانیم بگوییم عجب فیلم باحالی بود!» یا «چه فیلم خفنی بود!»

با تعریفی که از اسلنگ کردیم، اکنون می‌توانیم بهتر درک کنیم که اهمیت یادگیری اسلنگ چیست و چطور در گفت‌وگوهای روزمره به کار می‌رود. در ادامه مطلب به این موضوع می‌پردازیم.

نمودار اهمیت یادگیری اسلنگ

اهمیت یادگیری اسلنگ چیست؟

شاید از خودتان بپرسید که کلمات و عبارات رسمی چه مشکلی در مکالمه دارند که باید در کنار آن‌ها بدانیم اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد. در این بخش قرار است به این پرسش پاسخ دهیم. در ادامه یاد می‌گیریم که ضرورت آشنایی با اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد.

۱. فهم بهتر مکالمات روزمره

وقتی از اسلنگ استفاده می‌شود، معنی آن با توجه به «بافت» (Context) مشخص می‌شود. یعنی نمی‌توانیم آن‌ها را به صورت کلمات یا عباراتی جداگانه در نظر بگیریم. از آنجا که معنی آن‌ها با معنی کلمه اصلی فرق می‌کند، اگر آشنایی نداشته باشیم نمی‌توانیم مکالمات روزمره بین افراد انگلیسی‌زبان را به خوبی متوجه شویم.

اما اگر بدانیم که اسلنگ چیست و با انواع رایج آن‌ها آشنا باشیم، بهتر می‌توانیم مکالمات روزمره را درک کنیم. بنابراین به ارتباط مؤثرتر کمک می‌کند و باعث می‌شود فاصله بین زبان رسمی که در کلاس‌‌ها آموزش داده می‌شود و زبان واقعی که در محیط به کار می‌رود کمتر شود.

۲. ارتباط بهتر با افراد انگلیسی‌زبان

استفاده از اسلنگ در مکالمه‌های انگلیسی، توانایی برقراری ارتباط با افراد انگلیسی‌زبان را به چالش می‌کشد. این نوع گفت‌وگو به زبان‌آموزان کمک می‌کند تا طبیعی‌تر و شبیه افراد بومی صحبت کنند و حین ارتباط حس نزدیک‌تر و راحت‌تری با آن‌ها داشته باشند. همچنین وقتی بدانیم اسلنگ چیست می‌توانیم تعاملات فرهنگی را نیز بهتر کنترل کنیم و تسلط بیشتری بر این نوع مکالمات داشته باشیم.

از دیگر مزیت‌‌‌های تعامل با افراد انگلیسی‌زبان این است که می‌توانیم از آن‌ها بابت اسلنگ‌هایی که به کار می‌بریم بازخورد بگیریم. یعنی می‌توانیم علاوه بر این‌که از آن‌ها در رابطه با عباراتی که به کار می‌برند بپرسیم، می‌توانیم درمورد اسلنگ‌‌هایی که خودمان به کار می‌بریم هم سوال کنیم و مطمئن شویم که استفاده درستی کرده‌ایم یا به تمرین بیشتری نیاز داریم.

۳. تقویت مهارت شنیداری

یکی از مهارت‌های چهارگانه زبان انگلیسی «Listening» است که به ما کمک می‌کند با لهجه افراد انگلیسی‌زبان بیشتر آشنا شویم و همچنین با تقویت آن مهارت اسپیکینگ خود را نیز بهتر کنیم. دیدن فیلم و سریال برای یادگیری اسلنگ به ما کمک می‌‌کند تا بتوانیم گفتار غیررسمی افراد انگلیسی‌زبان را بهتر درک کنیم و پاسخ مناسبی هم بدهیم.

۴. درک تقابل فرهنگی

اسلنگ‌ها بازتابی از ارزش‌‌ها، هنجارها و رویه‌های اجتماعی یک فرهنگ است. وقتی بدانیم اسلنگ چیست می‌توانیم تفاوت‌های فرهنگی را بهتر بشناسیم و با آن‌‌ها بهتر کنار بیاییم. در نتیجه با احترام بیشتری با افرادی با فرهنگ‌های مختلف تعامل خواهیم کرد.

هر کشوری فرهنگ خاص خودش را دارد. در برخی از فرهنگ‌ها، استفاده از یک کلمه به عنوان اسلنگ ممکن است مناسب باشد، اما در کشور دیگری همان کلمه حالت توهین‌آمیز داشته باشد. مانند زبان بدن که در هر کشوری ویژگی‌های خاص خودش را دارد، اسلنگ‌ها هم برای کشورهای مختلف خصوصیات متفاوتی دارند. با دانستن این تفاوت‌ها می‌توانیم از اسلنگ‌ها استفاده بهتری داشته باشیم.

۵. جذاب‌تر شدن مکالمات

مکالمه به زبان غیررسمی انجام می‌شود و برای این‌که بتوانیم آن‌ را به سمت جذاب‌تر و دلنشین‌تری سوق دهیم، بهتر است از اسلنگ‌ها کمک بگیریم. گپ‌‌و‌‌گفت‌های خودمانی و صمیمانه با دوستان، خانواده یا حتی در محیط کار معمولاً با چاشنی طنز همراه می‌شود و این کار را بدون دانستن اسلنگ نمی‌توانیم انجام دهیم.

دو خانم در حال حرف زدن با هم

منابع یادگیری اسلنگ چیست؟

تا به اینجای مطلب یاد گرفتیم که اسلنگ چیست و یادگیری آن چه اهمیتی دارد. در این بخش می‌خواهیم به این نکته اشاره کنیم که برای یادگیری اسلنگ چه منابعی را مدنظر داشته باشیم و طبق مراحلی که گفته شده است پیش برویم. به این ترتیب می‌توانیم بهتر آن‌ها را بیاموزیم و استفاده درستی بکنیم. روش‌های یادگیری اسلنگ و منابع آن را در ادامه معرفی کرده‌ایم:

  • مطالعه منابع غیررسمی: خواندن مجلات، وبلاگ‌ها یا رمان‌های عامیانه می‌تواند به عنوان منابع رسمی به شما یاد دهد که اسلنگ چیست و در چه موقعیت‌هایی می‌توان از آن استفاده کرد.
  • تماشای فیلم و سریال: اسلنگ‌ها کاربرد فراوانی در فیلم و سریال دارند و با تماشای آن‌ها می‌توانیم با بسیاری از این کلمات و عبارات روزمره آشنا شویم. دیالوگ‌های فیلم‌ها منبع بسیار خوبی برای یادگیری اسلنگ هستند.
  • مطالعه منابع آموزشی: برخی از دوره‌‌های آموزشی برای یادگیری انواع اسلنگ در نظر گرفته شده است. با شرکت در این دوره‌ها، چه به صورت حضوری و چه آنلاین این فرصت را خواهیم داشت که با رایج‌ترین اسلنگ‌ها به شکلی کاملاً اصولی آشنا شویم و بدانیم در جملات مختلف چگونه به کار می‌روند.
  • تمرین مکالمات روزمره: از دیگر منابعی که برای یادگیری اسلنگ می‌توان استفاده کرد، مکالمات روزمره است. از آنجا که اسلنگ‌ها کاملاً غیررسمی هستند و در مکالمات روزمره کاربرد فراوانی دارند، منبع مناسبی برای یادگیری به شمار می‌روند.
  • شرکت کردن در بحث‌ها: صحبت کردن با افراد انگلیسی‌زبان، به‌ویژه افرادی که جوان‌تر هستند و آشنایی بیشتری با اسلنگ‌های امروزی دارند، یکی از روش‌های بسیار مفید برای یادگیری اسلنگ است.

چگونه در فرادرس مکالمه انگلیسی یاد بگیریم؟

یادگیری مکالمه انگلیسی یکی از مهارت‌های لازم و ضروری برای زبان‌آموزان است. روش‌های مختلفی برای تقویت اسپیکینگ وجود دارد، اما باید در نظر داشته باشیم که هدف از یادگیری چیست. اگر قصد دارید برای یادگیری اصطلاحات روزمره اسپیکینگ خود را تقویت کنید، هم شرکت در کلاس‌های مکالمه به شما کمک می‌کند و هم به کمک اپلیکیشن یا پادکست می‌توانید به هدف خود نزدیک‌تر شوید.

اگر انگلیسی را برای مکالمه در سفر نیاز دارید، هم کتاب‌هایی برای این منظور وجود دارد و هم می‌توانید با صحبت کردن با افراد انگلیسی‌زبان به این منظور دست پیدا کنید. همچنین منابع مختلفی برای یادگیری و تقویت مکالمه انگلیسی برای کسب و کار یا مواردی از این قبیل وجود دارد که می‌تواند شما را در رسیدن به هدف خود یاری کند. اما اگر قصد دارید به کمک فیلم‌های آموزشی مکالمه خود را تقویت کنید و با اصطلاحات عامیانه آشنا شوید، فرادرس گزینه مناسبی خواهد و موضوعات مختلفی را برای تقویت مکالمه انگلیسی پوشش می‌دهد. لینک مجموعه آموزش‌های تقویت مکالمه زبان انگلیسی از فرادرس را در ادامه آورده‌ایم.

تصویر مجموعه آموزش مکالمه زبان انگلیسی از مقدماتی تا پیشرفته در فرادرس
برای مشاهده مجموع فیلم‌های آموزش مکالمه زبان انگلیسی در فرادرس روی تصویر کلیک کنید.

۱۰۰ اسلنگ پرکاربرد در زبان انگلیسی با معنی فارسی

در این بخش از مطلب با ۱۰۰ اسلنگ پرکاربرد در زبان انگلیسی آشنا می‌شویم. معنی فارسی و تلفظ صوتی هر یک را نیز می‌توانید در ادامه مشاهده کنید. این اسلنگ‌ها برای موقعیت‌های مختلف دسته‌بندی شده است و به کمک آن‌ها می‌توانیم کاربرد هر یک را بهتر یاد بگیریم. این دسته‌بندی به شکل زیر است:

  • اسلنگ‌ برای مکالمه‌های عامیانه
  • اسلنگ برای انگلیسی روزمره
  • اسلنگ برای موقعیت‌های اجتماعی و مهمانی
  • اسلنگ برای بیان تعجب
  • اسلنگ برای واکنش‌‌های مثبت
  • اسلنگ برای واکنش‌‌های منفی
  • اسلنگ برای بیان توافق
  • اسلنگ برای بیان عدم توافق
  • اسلنگ برای بیان هیجان
  • اسلنگ برای بیان احساس شرمندگی یا ناراحتی

در ادامه برای هر یک مثال می‌زنیم و کاربردهای هر یک را بررسی خواهیم کرد تا بهتر متوجه شوید که معنی هر اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد.

اسلنگ‌ برای مکالمه‌های عامیانه

مکالمه عامیانه با مکالمه رسمی فرق دارد. در حالت کلی از مکالمه برای صحبت کردن با دوست یا شخصی استفاده می‌کنیم که او را خوب می‌شناسیم و می‌توانیم در موقعیت‌های مختلف مانند رستوران، کافه، رویداد ورزشی یا مواردی از این قبیل گپ‌و‌گفت داشته باشیم. اما در مکالمه رسمی که معمولاً در همایش‌ها و کلاس‌های درسی انجام می‌شود، معمولاً از اسلنگ استفاده نمی‌کنیم.

در این بخش قصد داریم اسلنگ‌های رایج برای مکالمه‌های عامیانه را یاد بگیریم و با کاربردهای هر یک آشنا شویم. برای مشاهده فیلم آموزش اصطلاحات عامیانه و پرکاربرد انگلیسی در فرادرس روی لینک زیر کلیک کنید.

۱. Dude

«Dude» به معنی رفیق است و در حالت عادی برای خطاب کردن مرد به کار می‌رود. اما در برخی موقعیت‌ها می‌توانیم برای خطاب کردن زن هم از آن استفاده کنیم. از این اسلنگ می‌توانید زمانی استفاده کنید که دو شخص آشنا از دیدن همدیگر خوشحال می‌شوند. به مثال زیر دقت کنید.

Hey, dude! How have you been?

سلام، رفیق! حال و احوالت چطوره؟

۲. Bro

اصطلاح دیگر «Bro»‌ به معنی «رفیق» است که برای اشاره به دوست مذکر به کار می‌رود. همچنین می‌تواند به معنی «برادر» باشد، چون شکل کوتاه کلمه «Brother» است. این اصطلاح کاملاً عامیانه است و فقط برای موقعیت‌های غیررسمی و صمیمانه کاربرد دارد. مثال زیر را بخوانید.

Bro, you should have been there! We had a great time!

داداش! (رفیق!) کاش اونجا بودی! خیلی به ما خوش گذشت!

در نظر داشته باشید که اسلنگ «bro» می‌‌تواند هم معنی مثبت و هم معنی منفی داشته باشد.

۳. Chill

«chill» به معنی «سرما» است. اما وقتی به عنوان اسلنگ به کار می‌رود، دیگر این معنی را نمی‌دهد. بلکه به شخصی اشاره دارد که آرام و خونسرد است. درواقع گوینده می‌خواهد از شخصی نام ببرد که به راحتی کنترل خودش را از دست نمی‌دهد و همیشه آرامشش را حفظ می‌کند. مثال زیر را ببینید تا بهتر متوجه شوید که معنی این اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد.

Wow, she’s so chill.

وای، او واقعاً خونسرد و آرام است.

۴. Cool

این اسلنگ کاربرد زیادی دارد و از آن می‌توان در موقعیت‌های مختلف و به روش‌‌های متفاوت استفاده کرد. در مثال زیر به عنوان روشی برای گفتن «خوب» یا «عالی» به کار رفته است. همچنین می‌توان از آن به حالت طعنه یا کنایه استفاده کرد. یعنی در ظاهر معنی خوب یا عالی را می‌دهد، اما درواقع پایین‌تر از سطح انتظار ماست و چون شرایط ایده‌آلی ندارد، به حالت طعن آن را بیان می‌‌کنیم.

Cool, thanks for letting me know.

چه خوب، ممنون که من را هم در جریان قرار دادی.

۵. Awesome

«Awesome» روشی برای بیان احساسات مثبت است و درواقع به کمک آن چیزی را توصیف می‌کنیم که ما را شدیداً تحت تأثیر قرار داده است. برای مثال می‌تواند نوعی واکنش برای تحسین کردن، بیان اضطراب یا ترس باشد. در مثال زیر، گوینده به این موضوع اشاره دارد که آزمون خیلی سخت بوده است و با گفتن «Awesome» می‌خواهد شخص مقابل را که نمره +A گرفته تحسین کند.​

You got an A+ on your test? That’s awesome!

در امتحان نمره +A گرفتی؟‌ عالی است!

۶. Sweet

از این کلمه هم به عنوان اسلنگ برای تعریف و تمجید کردن استفاده می‌شود. برای مثال می‌توان در جواب کسی آن را گفت که درباره رویداد جالبی حرف می‌زند، مانند مثال زیر:

A: I got front-row tickets to the concert!

B: Sweet! That’s going to be amazing!

A: من برای کنسرت بلیت ردیف جلو را گرفتم.

B: عالی! حتماً کنسرت خیلی خوبی خواهد بود!

کاربرد اسلنگ به صورت نمودار

۷. No worries

این اسلنگ شبیه «It's not a problem» یا «Don't worry about it» است و معادل فارسی آن را مشکلی نیست» یا «جای نگرانی نیست» می‌نویسیم. از آن در مواقعی استفاده می‌شود که بخواهیم به کسی که اضطراب دارد یا نگران چیزی است بگوییم ناراحت نباشد، اما خیلی دوستانه و کوتاه آن را پاسخ دهیم. مثال زیر را ببینید تا بهتر متوجه شوید که معنی این اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد.

You won’t make it to dinner on time? No worries!

به‌موقع به شام نمی‌رسی؟ مشکلی نیست!

۸. Hang out

یکی از اسلنگ‌های معروف که در مکالمات‌ روزمره از آن زیاد استفاده می‌کنیم، «hang out» است. وقتی زمانی را با دوست یا دوستان خود سپری می‌کنیم و با آن‌ها وقت می‌گذرانیم، این اصطلاح را به کار می‌بریم. مثال زیر را ببینید تا بهتر متوجه شوید که معنی این اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد.

Want to hang out with me?

می‌خواهی با من وقت بگذرانی؟

۹. Catch up

«Catch up» به معنی وقت گذراندن با کسی است. از این اصطلاح زمانی استفاده می‌کنیم که بخواهیم اوقاتی را برای صرف قهوه یا خوردن ناهار به دوستمان اختصاص دهیم. مثال زیر را بخوانید.

​Let’s catch up sometime!

بیا گهگاهی با هم وقت بگذرانیم!

​۱۰. What's up

از این عبارت در مکالمه‌‌های روزمره استفاده می‌شود. این اسلنگ معنی مشابهی با «?How are you» را می‌دهد، اما عامیانه‌تر است. مثال زیر را ببینید تا بهتر متوجه شوید که معنی این اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد.

Hey man, good to see you. What’s up?

هی، پسر، از دیدنت خوشحالم. چه خبرا؟

اسلنگ برای انگلیسی روزمره

انگلیسی روزمره به نوعی از مکالمات گفته می‌شود که بین افراد مختلف رد و بدل می‌شود و چون کاربردهای زیادی دارد، به وفور آن را در جملات روزانه می‌بینیم. به همین دلیل به آن انگلیسی روزمره گفته می‌شود. اصطلاحاتی وجود دارد که در انگلیسی روزمره از آن‌ها زیاد استفاده می‌کنیم. در ادامه به برخی از این اصطلاحات اشاره می‌کنیم.

۱. ASAP

این اسلنگ مخفف «as soon as possible» است و در مواقعی استفاده می‌شود که بخواهیم به یک موقعیت اورژانسی اشاره کنیم. درواقع اگر کاری باید هر چه سریع‌تر انجام شود، این اسلنگ را به کار می‌بریم. تلفظ آن هم به دو شکل «ay-sap» یا «ay es ay pee» است. مثال زیر را بخوانید.

I need this document on my desk ASAP!

من این مدرک را در اسرع وقت روی میزم می‌خواهم.

۲. Wanna

این اسلنگ هم خیلی عامیانه است و معمولاً زمانی آن را به کار می‌بریم که بخواهیم کاری را انجام دهیم یا از کسی بپرسیم که می‌خواهد آن را انجام دهد یا نه. درواقع، شکل عامیانه «want to» است که در انگلیسی روزمره به صورت «wanna» کوتاه می‌شود.

I don’t wanna do that.

من نمی‌خواهم آن را انجام دهم.

از دیگر کاربردهایی که این اسلنگ دارد، برای دعوت کردن است که آن هم در حالتی کاملاً عامیانه و محاوره استفاده می‌شود. ​مثال زیر را بخوانید.

You wanna hang out tonight?

می‌خواهی امشب را با هم وقت بگذرانیم؟

چند کتاب کنار گلدان و یک فنجان

۳. ​Kinda

«Kinda» هم یک اسلنگ عامیانه است که از آن استفاده‌های زیادی می‌شوند. شکل کامل آن «kind of» است و در بیشتر جملات روزمره افراد انگلیسی‌زبان، به‌ویژه وقتی می‌خواهند چیزی را تعریف کنند، این اسلنگ را زیاد می‌بینیم. یکی از کاربردهای این اسلنگ زمانی است که بخواهیم نشان دهیم برای گفتن پاسخ مثبت کمی مردد هستیم، مانند مثال زیر:

That sounds kinda fun. I’ll have to check my schedule first.

یک جورهایی جالب به نظر می‌رسد.

(در این مثال شخص مطمئن نیست که پاسخ مثبت بدهد یا نه، چون ممکن است برنامه‌های دیگری هم داشته باشد.)

همچنین اگر بخواهیم پاسخ منفی مؤدبانه‌ای به کسی بدهیم، از این اسلنگ می‌توانیم استفاده کنیم. به مکالمه کوتاه زیر دقت کنید.

A: Do you mind my smoking here?

B: Actually, smoking kinda bothers me.

A: اشکالی ندارد اگر اینجا سیگار بکشم؟

B: راستش را بخواهی، سیگار کشیدن یک جورهایی اذیتم می‌کند.

۴. Lame

​این کلمه در حالت کلی به معنی «به‌دردنخور» یا «ناتوان» است. اما وقتی به عنوان اسلنگ استفاده می‌شود، از آن می‌توانیم به عنوان روشی برای توصیف شخص یا چیزی استفاده کنیم که «کسل‌کننده» یا «ضدحال» است. در مثال زیر، گوینده خوشحال نیست چون دوستش به مهمانی نیامد و او دوستش را ضدحال خطاب می‌کند.

I can’t believe he didn’t come to the party. He’s so lame.

باورم نمی‌شود که او به مهمانی نیامد. خیلی ضدحال است.

۵. ​Yikes

«Yikes» نوعی اسلنگ است که برای بیان تعجب، ترس یا هشدار به کار می‌رود. در مثال زیر دلیل این‌که گوینده از «Yikes» استفاده کرده این است که لباس شخصی که درباره او صحبت می‌کند، مناسب آن مهمانی نبوده است و به همین دلیل می‌خواهند ناراحتی خودش را با این کلمه ابزار کند.

I can’t believe she wore that… Yikes.

باورم نمی‌شود که او آن [لباس] را بر تن داشت... اه!

در برخی موارد هم برای این‌که بخواهیم درباره غذا یا یک ماده خوراکی صحبت کنیم که حالمان را به هم می‌زند، از «Yikes» استفاده می‌کنیم تا احساس بی‌میلی خود را نسبت به چیزی که دوست نداریم نشان دهیم. به مثال زیر دقت کنید.

Yikes! The garlic soup smells awful… I don’t think I can eat it.

اه! بوی سوپ سیر افتضاح است... فکر نکنم بتوانم آن را بخورم.

۶. ​Bummer

اگر چیزی طبق برنامه پیش نرود و ما درمورد آن ناامید باشیم، می‌توانیم از اسلنگ «Bummer» استفاده کنیم که به معنی «اتفاق ناخوشایند» یا در اصطلاح عامیانه‌تر «حال‌گیری» به کار می‌رود. مثال زیر را ببینید تا بهتر متوجه شوید که معنی این اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد.

The game got rained out today so we won’t be able to go. What a bummer!

به دلیل بارش باران ما نتوانستیم به بازی امروز برویم. چه ضدحالی!

۷. ​Gotta

کلمه «Gotta» شکل کوتاه «have got to» است و از آن می‌توانیم در هر موقعیت غیررسمی استفاده کنیم که همراه با فعل «go» معنی «رفتن» بدهد. به عبارت دیگر، هر بار که از این کلمه استفاده می‌کنیم، می‌‌خواهیم بگوییم که عجله داریم و باید آن موقعیت را ترک کنیم.

Good to see you, gotta go!

از دیدنت خوشحال شدم، من باید بروم!

از دیگر کاربردهای «gotta»‌ زمانی است که بخواهیم درباره اجبار به انجام کاری صحبت کنیم. یعنی خودمان دوست نداریم آن کار را انجام دهیم، ولی چاره دیگری نداریم. به مثال زیر دقت کنید.

I gotta finish this report tonight, or my boss will kill me.

من باید این گزارش را امشب تمام کنم، در غیر این صورت رئیسم عصبانی می‌شود.

۸. FYI

«FYI» شکل کوتاه «for your information» است و ​از آن زمانی استفاده می‌کنیم که پیامی بدهیم یا چت کنیم. یعنی بیشتر در انگلیسی محاوره‌ای اما به صورت نوشتاری استفاده می‌شود. بیشترین کاربرد آن هم در کسب و کار و نوشتن پیام‌های کاری است، مانند مثال زیر:

I’ll be there on Friday, FYI.

محض اطلاع شما، من جمعه آنجا خواهم بود.

۹. ​Outta

«Outta» شکل کوتاه و محاوره‌ای «Out of»‌ است. از این اصطلاح می‌توانیم در چت‌، پیام‌ یا نوشتن نامه یا ایمیل شخصی استفاده کنیم. در مثال زیر، گوینده زمان دیگری برای وقت گذراندن ندارد و تصمیم گرفته آنجا را ترک کند. در واقع نوعی آرام و با صلح خداحافظی کردن است.

I can’t stay here any longer. I’m outta here.

من دیگر نمی‌توانم از این بیشتر اینجا بمانم. بهتر است از اینجا بروم.

همچنین می‌توانیم از آن برای ابراز تعجب یا ناباوری استفاده کنیم. به مکالمه کوتاه زیر دقت کنید.

Ava: Guess what? I just won a free trip to Italy!

Liam: Get outta here! Seriously?!

Ava: Yup, all expenses paid!

Liam: That’s amazing! You’re so lucky!

آوا: حدس بزن چی شده؟ من همین چند لحظه پیش برنده بلیت سفر به ایتالیا شدم!

لیام: الکی نگو! جداً؟

آوا: بله، همه هزینه‌ها پرداخت شده!

لیام: عالیه! تو خیلی خوش‌شانسی!

۱۰. Sick

اگر مشغول رقصیدن هستید و شخصی به شما می‌گوید «!Those are sick dance moves»، یعنی دارد از شما تعریف می‌کند. «sick» در چنین جمله‌ای به معنی عالی و خیلی خوب است. در این موقعیت، گوینده از رقص شخص مقابل تعریف می‌کند.​ مثال فوق را با ترجمه فارسی مرور کنید.

Wow, those are sick dance moves!

وای! آن حرکات رقص فوق‌العاده است!

اسلنگ برای موقعیت‌های اجتماعی و مهمانی

تا به اینجای مطلب یاد گرفتیم که اسلنگ چیست و در مکالمه و انگلیسی روزمره از آن چه استفاده‌ای می‌شود. در این بخش قصد داریم توضیح دهیم که کاربرد اسلنگ چیست و چطور برای موقعیت‌های اجتماعی و مهمانی به کار می‌رود. اگر قصد دارید اسلنگ انگلیسی را به کمک فیلم‌‌های آموزشی یاد بگیرید، فرادرس این امکان را برای شما فراهم کرده است. در این فیلم آموزشی یاد می‌گیریم که چه زمانی از اسلنگ استفاده کنیم و مثال‌های کاربردی با آن‌ها را یاد می‌گیریم. لینک آموزش را هم در ادامه مشاهده می‌کنید.

۱. Party

«Party» در حالت کلی به معنی «مهمانی» است. یعنی به یک نوع دورهمی گفته می‌شود که افراد در آن شرکت می‌‌کنند. اما اگر به عنوان اسلنگ به کار برود، ممکن است معنی آن فرق کند. برای مثال، «Get ready to party» به معنی این است که گوینده قصد دارد اوقات خوشی را سپری کند. مثال را با ترجمه فارسی مرور می‌کنیم.

Get ready to party!

حاضر شو برای خوش‌گذرانی!

برای درک بهتر به دو مکالمه زیر دقت کنید که با «party» به عنوان اسلنگ ساخته شده است.​

A: It’s Friday night and the weekend is here!

B: Awesome! Let’s party!

A: جمعه شب است و به آخر هفته رسیدیم!

B: عالیه! بیا خوش‌‌گذرانی کنیم (عشق و حال کنیم)!

A: We just finished finals!

B: Time to party and celebrate!

A: ما همین چند لحظه پیش امتحانات نهایی را پشت سر گذاشتیم!

B: وقت خوش‌گذرانی و جشن گرفتن است!

دختربچه‌ای در حال کار کردن با لپ‌تاپ

۲. Turn up

«Turn up» یک فعل عبارتی است که به عنوان اسلنگ هم کاربرد دارد. اگر از آن بخواهیم برای توصیف یک موقعیت استفاده کنیم، به معنی ایجاد هیجان بیشتر است. به مثال زیر دقت کنید.

It’s going to be a wild Friday night. Turn it up!

امشب قرار است مهمانی فوق‌العاده‌ای باشد. بیا از آن حسابی لذت ببریم (حالش را ببریم)!

​برای این‌که بهتر درک کنید که کاربرد «turn up» به عنوان اسلنگ چیست و چطور می‌توانیم از آن در موقعیت‌های مختلف استفاده کنیم، در ادامه این مطلب چند مثال دیگر در قالب مکالمه کوتاه در نظر گرفته‌ایم که با ترجمه فارسی مشاهده می‌‌کنید.

A: The party starts at 9 tonight!

B: Perfect! I’m ready to turn up and have some fun!

A: مهمانی امشب ساعت ۹ شروع می‌شود!

B: عالیه! من آماده‌ام برای این‌که شادی کنم و خوش بگذارنم.

A: After a long week, we deserve to relax and enjoy.

B: Absolutely! Let’s turn up and make this night unforgettable.

A: بعد از یک هفته طولانی، لایق استراحت کردن و لذت بردن هستیم.

B: قطعاً! بیا شادی کنیم و این شب را به یک شب فراموش‌نشدنی تبدیل کنیم.

۳. Squad

«Squad» یک اسلنگ است که به گروهی از دوستان اشاره می‌کند. در انگلیسی قدیمی از «posse» یا «crew» به‌‌جای آن استفاده می‌شده است.​ پس وقتی که می‌گویید در حال انجام دادن کاری با دوستان هستید، یعنی شما و دوستان‌تان با هم دارید یک کار گروهی انجام می‌دهید. به مثال زیر دقت کنید تا بهتر متوجه شوید که معنی این اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد.

I'm going to the mall with my squad.

با بچه‌ها دارم به مرکز خرید می‌روم.

۴. BFF

این اسلنگ هم عامیانه است و زمانی به کار می‌رود که بخواهیم دوستان صمیمی خودمان را توصیف کنیم. درواقع روشی غیررسمی برای حرف زدن درباره دوستان است. شکل کامل آن هم «best friends forever» است. مثال زیر را ببینید.​

Emily? She’s my BFF.

امیلی؟ او دوست صمیمی من است.

۵. '​Chillin

از این اصطلاح زمانی استفاده می‌کنیم که بخواهیم درباره احساس آرامش و موقعیتی بدون استرس حرف بزنیم. بنابراین در معنی لغوی کلمه به کار نمی‌رود و مفهوم آن را باید با توجه به «بافت» (Context) در نظر گرفت. مثال زیر را بخوانید.

I’m just chillin’ over here.

من اینجا فقط احساس آرامش دارم.

۶. Crash​

«Crash» به معنی «افتادن» یا «برخورد تصادفی با یک شیء دیگر» است. اما اگر به عنوان اسلنگ به کار برود، به معنی ماندن در خانه شخص دیگری است. مثال زیر را ببینید.

I’m crashing at Devin’s house tonight.

من امشب در منزل «دوین» می‌مانم.

از دیگر کاربردهای این اسلنگ برای توصیف موقعیتی است که شخصی بدون دعوت به جایی می‌رود، مانند مثال زیر:

We didn’t even know him, but he crashed our party and started dancing like he owned the place.

ما اصلاً او را نمی‌شناختیم، ولی او بدون دعوت به مهمانی ما آمد و یک جوری شروع کرد به رقصیدن که انگار صاحب آنجا بود.

گاهی هم «crash» به معنی «خسته شدن» یا «افتادن از شدت خستگی» است. برای مثال، خستگی قبل از خواب را می‌توان با این اسلنگ توصیف کرد.

I was so exhausted after work that I just crashed on the couch and didn’t wake up until morning.

من بعد از کار آن‌قدر خسته بودم که فقط روی مبل افتادم و تا صبح از خواب بیدار نشدم.

۷. ​Rager

وقتی یک رویدادی را «Rager»‌ می‌نامیم، منظورمان این است که مهمانی فوق‌العاده‌ای است و خیلی به ما خوش می‌گذرد. اما «Rager» از نظر لغوی به معنی «جوش آوردن» یا «از کوره در رفتن» است. مثال زیر را ببینید تا بهتر متوجه شوید که معنی این اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد.

The party on Friday was a rager.

مهمانی جمعه فوق‌العاده بود.

اسلنگ برای بیان تعجب

برخی از اسلنگ‌ها را می‌توان برای بیان تعجب به کار برد. در این حالت، معمولاً با لحنی رو به بالا بیان می‌شود یا اگر در حالت نوشتاری باشد، بعد از اسلنگ علامت تعجب می‌گذاریم. بسیاری از این اسلنگ‌ها را در انگلیسی روزمره و در محاوره به کار می‌بریم و از این طریق برای بیان تعجب از آن‌ها استفاده می‌کنیم. برخی از این اسلنگ‌های رایج را در ادامه مشاهده می‌‌کنید.

۱. OMG

«OMG» یک نوع اسلنگ و مخفف «!Oh my God» است و زمانی از آن استفاده می‌کنیم که از شنیدن خبری شوکه یا متعجب شده‌ایم. در زبان فارسی «اوه، خدای من!»‌ ترجمه می‌شود و حتماً بارها و بارها در دیالوگ‌ فیلم‌ها با آن برخورد داشته‌اید. معمولاً بعد از این کلمه، در حالت نوشتاری، علامت تعجب می‌گذاریم، مانند مثال زیر:

OMG! I can’t believe that happened!

اوه خدای من! باورم نمی‌شود آن اتفاق افتاده است!

۲. Holy cow

«Holy cow» راهی برای بیان تعجب بیش از حد است، یعنی در حالتی که یک اتفاقی برای ما خیلی دور از انتظار بوده و اصلاً باورمان نمی‌شود که آن حادثه رخ داده باشد. در مثال زیر، گوینده از کاری که شخص انجام داده شوکه شده است. به مثال زیر دقت کنید.

Holy cow! I can’t believe that person cut you off in traffic!

ای وای! باورم نمی‌شود آن شخص در ترافیک جلوی شما پیچیده است!

۳. ?Are you serious

این سوال را زمانی مطرح می‌کنیم که در یک وضعیت شوکه‌کننده باشیم و ندانیم که قرار است چه اتفاقی بیفتد. این عبارت را «استفهام انکاری» (Rhetorical Question) می‌گویند و شما با پرسیدن آن درواقع به دنبال جواب نیستید. در رابطه با مثال زیر، چون گوینده باورش نمی‌شود که رئیس دوستش با او به این شکل در جلسه حرف زده، این سوال را مطرح می‌کند.

There’s no way that your boss spoke to you like that in the meeting, are you serious?

امکان ندارد رئیست آن‌طوری با تو در جلسه صحبت کرده باشد، واقعاً می‌گویی؟

​با توجه به اسلنگ «?Are you serious» و نقش آن، در ادامه دو مکالمه کوتاه آورده شده است.

A: My teacher gave me a zero on the assignment, even though I submitted it on time.

B: Are you serious? That’s so unfair!

A: معلمم به تکالیفم نمره صفر داد، حتی با وجود این‌‌که آن را به‌موقع تحویل دادم.

B: جدی می‌گویی؟ این اصلاً منصفانه نیست!

A: I heard that Sarah is moving to another country next month.

B: Are you serious? I had no idea!

A: شنیدم که سارا ماه آینده دارد به کشور دیگری سفر می‌کند.

B: مطمئنی؟ من هیچ ایده‌ای ندارم.

پسربچه‌ای با دو علامت سوال بالای سرش

​۴. Mind-blowing

برای این‌که بدانیم معنی این اسلنگ چیست باید بگوییم که اگر این اصطلاح را به عنوان اسلنگ به کار ببریم، درواقع می‌خواهیم به این نکته اشاره کنیم که آن چیزی که درباره‌اش حرف می‌زنیم، فوق‌العاده یا شگفت‌انگیز است. بیشترین کاربرد آن برای توصیف فیلم و سریال یا کتاب است، مانند مثال زیر:

I went to watch the new Avatar film last night. It was mind-blowing.

من دیشب فیلم جدید اوتار را تماشا کردم. فوق‌العاده بود.

برای درک بهتر می‌توانید دو مکالمه زیر را بخوانید که با اسلنگ «mind-blowing»‌ نوشته شده است. ترجمه فارسی آن را نیز می‌توانید مرور کنید.​

A: Have you seen the latest episode of that sci-fi series?

B: Yeah, it was mind-blowing! I didn’t expect that plot twist at all.

A: آخرین اپیزود آن سریال علمی تخیلی را دیده‌ای؟

B: بله، فوق‌العاده بود! انتظار آن تغییر ناگهانی را نداشتم. 

A: The magician’s performance last night was incredible.

B: Totally! His tricks were mind-blowing!

A: اجرای دیشب شعبده‌باز باورنکردنی بود.

B: واقعاً! حقه‌هایش فوق‌العاده بود!

۵. ​Insane

این اسلنگ هم به چیزی اشاره می‌کند که در عین ناباوری، خیلی شوکه‌کننده و باورنکردنی است. همچنین می‌توان به عملی اشاره داشت باشد که خیلی احمقانه به نظر برسد و در آن لحظه فقط به این فکر می‌‌کنیم که آن کار دیوانگی محض است. مثال زیر را ببینید تا بهتر متوجه شوید که معنی این اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد.

I can’t believe he didn’t show up to your date, that’s insane.

باورم نمی‌شود او سر قرار با تو نیامد، این احمقانه است.

۶. !No way

در زبان فارسی، در حالت عامیانه آن را به «عمراً!» ترجمه می‌کنیم که در میان نوجوانان رایج است. این اسلنگ را زمانی به کار می‌بریم که بخواهیم بگوییم احتمال انجام دادن کاری صفر است و محال است چنین اتفاقی بیفتد. به عبارت دیگر، این‌طور گفته می‌‌شود که گوینده یقین دارد این اتفاق نخواهد افتاد. به مثال زیر دقت کنید.

There’s absolutely no way that I’m jumping in that lake – it’s freezing!

به هیچ‌ وجه امکان ندارد که من از روی آن دریاچه بپرم - خیلی سرد است.

برای درک بهتر به دو مثال دیگر توجه کنید که با اسلنگ «No way» نوشته شده است. ​

A: Do you want to try skydiving this weekend?

B: No way! That’s way too scary for me.

A: می‌خواهی این آخر هفته سقوط آزاد با چتر نجات را امتحان کنی؟

B: به هیچ وجه! خیلی برایم کار ترسناکی است.

A: I heard they’re making a sequel to that movie you hated.

B: No way! I can’t believe it.

A: شنیدم که دارند قسمت بعدی آن فیلمی را می‌سازند که تو دوست نداشتی.

B: نگو! باور نمی‌کنم.

۷. You’ve gotta (got to) be kidding me

از این اصطلاح زمانی استفاده می‌‌کنیم که آن‌قدر از شنیدن خبر شوکه شده‌ایم یا دور از انتظار ماست که فکر می‌‌کنیم طرف مقابل دارد با ما شوخی می‌کند. مثال زیر را ببینید.

Nina: Guess what? Our math teacher just gave us a pop quiz... on a Monday!

Leo: You’ve got to be kidding me! We just had a test last week!

Nina: I know! And it’s worth 20% of our grade.

Leo: Ugh, this day just keeps getting better and better…

نینا: حدس بزن چی شده؟ معلم ریاضی ما همین چند لحظه پیش، بدون خبر قبلی، از ما امتحان گرفت... روز دوشنبه!

لئو: حتماً شوخی‌ات گرفته است! ما همین هفته پیش آزمون داشتیم!

نینا: می‌دانم! ۲۰٪ از نمره‌مان را هم شامل می‌شود.

لئو: اوه، امروز مدام خبرهای خوش به گوشمان می‌رسد...

۸. ​Unbelievable

کلمه «Unbelievable» یکی از لغات پرکاربرد انگلیسی و به معنی «باورنکردنی» است و از آن در مواقعی استفاده می‌شود که بخواهیم به چیزی اشاره کنیم که از شنیدن آن تعجب کرده‌ایم و باورمان نمی‌شود. اما این کلمه اگر به عنوان اسلنگ در یک موقعیت دیگری استفاده شود، می‌تواند معنی کاملاً متفاوتی داشته باشد. در مثال زیر از «Unbelievable» برای توصیف میزان خوشمزگی غذا استفاده شده و به معنی خوشمزه است.

The steak is unbelievable!

استیک به شکل باورنکردنی خوشمزه است!

برای این‌که بهتر درک کنید که معنی و کاربرد «unbelievable» به عنوان اسلنگ ​چیست و در چه موقعیت‌هایی به کار می‌رود، در ادامه می‌توانید دو مکالمه دیگر با این اصطلاح را مشاهده کنید.

A: Did you try the new burger at that restaurant?

B: Yes, it was unbelievable! So juicy and tasty.

A: همبرگر جدید را در آن رستوران امتحان کردی؟

B: بله، فوق‌العاده بود! خیلی آبدار و مزه‌دار بود.

A: The final score of the game was 5-4!

B: Unbelievable! I didn’t expect such a close match.

A: نمره نهایی بازی ۴-۵ بود.

B: باورکردنی نیست! انتظار چنین رقابت تنگاتنگی نداشتم.

۹. ​Can’t even (explain)

این عبارت برای بیان ناامیدی، ناباوری یا حیرت شدید از چیزی استفاده می‌شود. پس در زبان فارسی آن را «باورم نمی‌شود» ترجمه می‌کنیم و هم در جملات مثبت و هم منفی کاربرد دارد. مثال زیر را ببینید.

That quiz was so hard, I can’t even

آن آزمون به قدری سخت بود که باورم نمی‌شود...

۱۰. ​Mind-boggling

از این اسلنگ زمانی استفاده می‌‌کنیم که بخواهیم به چیزی اشاره کنیم که از نظر منطقی اصلاً باورکردنی نیست و درک یا تصور آن سخت است. یعنی به نوعی ذهن شما را درگیر کرده است. طوری که حتی از بیان آن ناتوانید. همچنین می‌توانید از آن برای توصیف فیلم یا سریال استفاده کنید. در این حالت، به معنی «تکان‌دهنده» به کار می‌رود. مثال زیر را ببینید تا بهتر متوجه شوید که معنی این اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد.

Interstellar was mind-boggling. I need to think about what I just watched.

«میان‌ستاره‌ای» فیلم تکان‌دهنده‌ای بود. باید درباره چیزی که تماشا کردم فکر کنم.

دختری در حال نقاشی کشیدن

اسلنگ برای واکنش‌‌ یا تعریف مثبت

برخی از اسلنگ‌ها برای بیان واکنش مثبت به کار می‌روند. یعنی برای این‌که نشان دهیم با صحبت یا پیشنهاد طرف مقابل موافقیم یا برای ابراز هیجان و شادی به کار می‌رود. در ادامه به برخی از روش‌های ابراز واکنش مثبت اشاره می‌کنیم.

۱. Yasss

از این اسلنگ برای بیان هیجان و خوشحالی استفاده می‌شود. درواقع، شکل عامیانه «yes» است که همیشه برای پاسخ مثبت و موافقت با طرف مقابل استفاده می‌شود. مثال زیر را ببینید تا بهتر متوجه شوید که معنی این اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد.

We’re going out tonight, yasss!

امشب قرار است بیرون برویم، بلههه!

۲. Sick

«sick» از نظر لغوی به معنی «مریض» یا «بیمار» است، اما به عنوان اسلنگ برای تعریف کردن از چیزی استفاده می‌‌کنیم. برای مثال، اگر بخواهیم بگوییم که این آهنگ فوق‌العاده است، می‌گوییم «.This song is sick». با این روش احساسات خود را نسبت به چیزی به شکلی کاملاً هیجانی بروز می‌دهیم. درواقع نشان می‌دهیم که چقدر از شنیدن آهنگ لذت می‌بریم. به مثال زیر دقت کنید.

I couldn’t believe how good the concert last night was – it was sick!

نمی‌توانستم باور کنم که کنسرت شب گذشته چقدر خوب بود - کنسرت فوق‌العاده‌ای بود!

۳. ​Hella

این اصطلاح راهی برای توصیف چیزی به معنی «very» یا «extremely»‌ است. به عبارت دیگر، می‌‌خواهیم از چیزی یا کسی تعریف کنیم. «Hella» معمولاً قبل از صفت می‌آید. مثال زیر را ببینید تا بهتر متوجه شوید که معنی این اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد.

That pizza was hella good.

آن پیتزا واقعاً خوب بود.

۴. ​Legit

«Legit» شکل عامیانه «legitimate» به معنی «قانونی» و «مشروع» است. در حالت غیررسمی می‌توان از آن برای تأیید کردن استفاده کرد. یعنی می‌توان گفت که چیزی درست است یا ممکن است درست باشد. مثال زیر را بخوانید.

I promise we’ll be back before 10 pm. Legit.

قول می‌دهم تا قبل از ساعت ۱۰ شب برگردم. واقعاً.

​۵. (On) Fire

این اسلنگ در معنی لغوی خود به کار نمی‌رود. بلکه با توجه به بافتی که در آن به کار رفته، روشی برای توصیف یک رویداد خارق‌العاده است. به بیان ساده‌تر، «fire» به معنی آتش نیست، بلکه اصطلاحی رایج بین جوانان است که فوق‌العاده بودنِ چیزی را نشان می‌دهد. مثال زیر را ببینید.

That concert was fire.

آن کنسرت محشر بود.

۶. On point

از این اسلنگ زمانی استفاده می‌کنیم که چیزی کامل و بی‌نقص باشد. یعنی می‌توان آن را هم‌معنی Perfect در نظر گرفت. همچنین اگر این اسلنگ را درمورد لباس به کار ببریم، معنی «شیک» می‌دهد. مثال زیر را در نظر بگیرید.

His outfit is on point.

لباسش شیک است.

​برای درک بهتر به چند مثال دیگر دقت کنید که با «on point» نوشته شده است.

A: Did you see Sarah’s presentation?

B: Yeah, it was totally on point. She nailed every detail.

A: آیا ارائه سارا را دیدی؟

B: بله، واقعاً بی‌نقص بود. او همه جزئیات را به بهترین شکل ارائه داد.

A: Check out Mike’s new haircut!

B: Wow, it’s on point! Really suits him.

A: مدل موی جدید «مایک» رو ببین!

B: وای، خیلی شیکه! واقعاً بهش میاد.

۷. Dope

کلمه «Dope» را زمانی به کار می‌بریم که بخواهیم نظر مثبتی درباره چیزی یا کسی در موقعیت‌های مختلفی داشته باشیم. البته این نکته را مدنظر داشته باشید که همیشه تعریف ما جنبه مثبت دارد. مثال زیر را بخوانید.

Those shoes are dope.

اون کفش‌ باحاله.

۸. Killer

از این کلمه هم به عنوان اسلنگ استفاده می​‌شود و برای توصیف چیزی به کار می‌رود که خیلی عالی یا تأثیرگذار است. پس اگر یک جمله‌ محاوره‌ای شنیدید که در آن از کلمه «Killer» استفاده شده بود، منظور این نیست که کشنده یا مضر است، بلکه منظور این است که معرکه و تأثیرگذار است.

That lecture he gave was killer.

آن ارائه معرکه بود.

۹. ​Baller

از این اسلنگ زمانی استفاده می‌کنیم که بخواهیم شخصی را توصیف کنیم و برای مثال بگوییم که خیلی آدم موفقی است. هر کسی که او را «Baller» خطاب می‌کنیم، می‌تواند ثروتمند هم باشد، مانند یک قهرمان ورزشی که هم موفق است هم پول‌دار.

He’s the CEO now. He’s such a baller.

او الآن مدیرعامل اجرایی است. او هم آدم موفقی است هم ثروتمند.

۱۰. Crushing it

از دیگر اسلنگ‌هایی که برای پاسخ مثبت استفاده می‌شود، «Crushing it» است که به عنوان عبارت به کار می‌رود و به معنی این است که کسی کاری را خیلی خوب انجام می‌دهد. در مثال زیر، «Tammy» در شغل جدیدش خیلی خوب عمل کرده است، به همین دلیل برای توصیف عملکرد او و درواقع تعریف کردن از او از این اسلنگ استفاده می‌کنیم.

Tammy is crushing it at her new job!

«تامی» در شغل جدیدش عملکرد فوق‌العاده خوبی داشته است.

اسلنگ برای واکنش‌‌ یا تعریف منفی

اگر اتفاقی بیفتد که جنبه منفی داشته باشد و بخواهید به شکل متفاوت‌تری واکنش نشان دهید، می‌توانید از روش‌هایی که در ادامه توضیح داده شده استفاده کنید.

۱. Cringy

اگر چیزی «Cringy» است، مفهومش این است که احساس خجالت و شرمندگی ایجاد کرده است. در مثال زیر، ویدئویی که گوینده درباره آن صحبت می‌کند، خوب نبوده است و احتمالاً آن‌قدر بد ساخته شده که گوینده از دیدنش احساس شرمساری پیدا کرده است.

Did you see her video? It’s so cringy.

ویدئوی او را دیدی؟ مایه شرمساری است.

۲. Meh​

«Meh» زمانی به کار می‌رود که شما به شخص یا چیز خاصی علاقه‌ای ندارید. یعنی شما را تحت تأثیر قرار نمی‌دهد و خیلی معمولی است. برای مثال، اگر در رستوران باشید و غذا اصلاً مطابق استانداردهای شما نباشد، شاید بخواهید از اسلنگ «Meh» برای توصیف کردن آن استفاده کنید.

Meh, I thought the meal was okay.

چی بگم، فکر می‌کردم غذا خوب باشد.

تصویر زنی که تعجب کرده است

۳. ​Facepalm

«Facepalm» نوعی اسلنگ است که معمولاً در حالت نوشتاری یا همراه با ایموجی به کار می‌رود. در فضاهای مجازی هم به شکل Facepalm# نوشته می‌شود. از نظر لغوی به این شکل معنی می‌شود که صورت خود را کف دستتان بگذارید. اما به عنوان اسلنگ برای توصیف حالت خجالت‌زدگی یا شرمساری استفاده می‌شود. مثال زیر را ببینید تا بهتر متوجه شوید که معنی این اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد.

Can you believe what was said in the family group chat? Total facepalm.

باورت می‌شود در گروه خانوادگی چه چیزی گفت؟ واقعاً مایه خجالت بود.

۴. ​Fail

اگر پروژه‌ای خیلی بد پیش برود، می‌توانید آن را «total fail» بنامید که به معنی این است که با شکست مواجه شده است (شکست کامل). در مثال زیر، شخص به اندازه کافی برای نمایش آماده نبود و در نهایت هم به یک فاجعه ختم شد.

I thought he had prepared for that gig, but honestly, it was a huge fail.

فکر می‌کردم او برای آن اجرای زنده آماده بود، اما صادقانه بگویم، یک شکست بزرگ بود.

​برای درک بهتر دو مکالمه کوتاه زیر را بخوانید که با معنی فارسی در دسترس شما قرار گرفته است.

A: How did John’s presentation go?

B: Honestly, it was a total fail. He wasn’t prepared at all.

A: ارائه «جان» چطور پیش رفت؟

B: صادقانه بگویم، خیلی ارائه ضعیفی بود.

A: Did you enjoy the party last night?

B: Not really. The music was bad and no one danced. It was a fail.

A: دیشب از مهمانی لذت بردی؟

B: نه راستش. موزیک خیلی بد بود و هیچ‌کس نرقصید. خیلی بد بود.

۵. ​Ugh

از این اسلنگ که یک حرف ربط است، زمانی استفاده می‌کنیم که از چیزی ناراحت باشیم یا برای ما آزاردهنده باشد. به مثال زیر دقت کنید. در این مثال، از «Ugh» استفاده شده است تا نشان دهد شما از این بابت ناراحت هستید که نتوانستید مرخصی بگیرید تا آخر هفته را با دوستان خود وقت بگذرانید.

Ugh, I am so annoyed that my boss didn’t let me have this weekend off.

اَه، من خیلی ناراحتم که رئیسم به من اجازه نداد این آخر هفته را مرخصی بگیرم.

۶. Faceplant

«Faceplant» در لغت به معنای «با صورت به زمین خوردن» است. از این اسلنگ برای بیان چیزی استفاده می‌شود که شکستی تلخ را به همراه دارد. مثال زیر را ببینید.

I watched him try to grind that rail, but he face-planted straight into the ground.

دیدم که سعی کرد روی آن میله سر بخورد (حرکات نمایشی انجام دهد)، اما با صورت به زمین خورد.

۷. ​Lousy

«Lousy» کلمه‌ای است که از آن برای توصیف چیزی استفاده می‌شود که خیلی بد و افتضاح است. پس اگر در مثال زیر برای توصیف هوا از «Lousy» استفاده شد، مفهومش این است که هوا خیلی بد است.

The weather is lousy today.

هوا امروز افتضاح است.

۸. ​Buzzkill

«|Buzzkill» یک اسلنگ است که برای شخصی به کار می‌رود که حوصله آدم را سر می‌برد. می‌توان معادل «ضد حال» را نیز برای آن به کار برد. مثال زیر را ببینید تا بهتر متوجه شوید که معنی این اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد.

I really don’t want to hang out with Mark anymore. He’s such a buzzkill.

من واقعاً دلم نمی‌خواهد با مارک وقت بگذرانم. او خیلی ضد حال (حوصله‌سربر) است.

۹. ​Flop

اگر چیزی طبق برنامه پیش نرود، می‌توانید آن را «Flop» بنامید. در اصطلاح عامیانه، وقتی چیزی شکست می‌خورد یا اصلاً موفقیتی به همراه ندارد، به آن «Flop» گفته می‌شود. از این اسلنگ برای توصیف پروژه، ایده، فیلم، نمایش یا هر چیزی که انتظار می‌رود موفقیت‌آمیز باشد اما نتیجه ناامید‌کننده‌ای به دنبال دارد استفاده می‌شود. دو مثال زیر را ببینید.

The movie was a flop at the box office.

فیلم در گیشه شکست خورد.

(یعنی فیلم فروش خوبی نداشت.)

My business plan was a flop.

برنامه کسب و کارم با شکست مواجه شد.

(یعنی ایده‌ای داشتم که جواب نداد.)

​۱۰. Bleak

«Bleak» در لغت به معنی «مأیوس‌کننده» یا «ناخوشایند» است. یعنی انگار همه‌چیز کاملاً به‌هم‌ریخته است و هیچ امیدی به آن نیست. مثال زیر را ببینید.

I was so bleak that I got sick right before the dance – there’s no way I could have made it.

آن‌قدر اوضاعم خراب بود که درست قبل از مهمانی مریض شدم - تحت هیچ شرایطی نتوانستم بروم.

در اصل «bleak» برای زمین‌های خشک و بی‌حاصل به کار می‌رود که چیزی در آن رشد نمی‌کند، اما وقتی به عنوان اسلنگ به کار می‌رود، یعنی حس بد، ناامیدی و بی‌انگیزگی. در حالت عامیانه می‌گوییم اوضاع خیلی خراب است و انگار هیچ راهی برای رفع مشکل نداریم. به یک مثال دیگر دقت کنید.

After my project got rejected, I felt so bleak, like I had no chance left.

بعد از این‌که پروژه‌ام رد شد، خیلی احساس ناامیدی (بی‌انگیزگی) می‌کردم. انگار دیگر هیچ شانسی نداشتم.

تصویر کارتونی جغد معلم که به تخته اشاره می‌کند

اسلنگ برای بیان توافق

در زبان انگلیسی روش‌های مختلفی غیر از گفتن «I agree» وجود دارد که برای موافقت کردن با کسی به کار می‌رود. در این بخش از مطلب سعی کرده‌ایم به این اسلنگ‌ها اشاره کنیم.

۱. Absolutely

از این کلمه می‌توانیم برای موافقت کردن با کسی یا ایده‌ای استفاده کنیم. در این حالت، ۱۰۰٪ با طرف مقابل هم‌عقیده هستیم. به مکالمه کوتاه زیر دقت کنید که بین رئیس و کارمند رد و بدل شده است.

A: It’s time to take a lunch break.

B: Yes, I absolutely agree.

A: وقت ناهار است.

B: بله، کاملاً موافقم.

برای این‌‌که بهتر درک کنید که این اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد، به دو مثال بیشتر دقت کنید.​

I absolutely love this movie; it’s one of my favorites!

من این فیلم را خیلی دوست دارم؛ یکی از فیلم‌های محبوب من است!

A: Are you coming to the party tonight?

B: Absolutely! I wouldn’t miss it for anything.

A: امشب به مهمانی می‌آیی؟

B: حتماً! آن را با هیچ‌چیزی عوض نمی‌کنم.

۲. ​For sure

وقتی کسی از اسلنگ «​For sure» استفاده می‌کند، درواقع روشی غیررسمی برای بیان «Definitley» یا «Without a doubt» را به کار برده است. در مثال زیر، گوینده مطمئن است که شخصی که از او صحبت می‌کند، به رستوران می‌رفته است.

I thought for sure he was going to be at the restaurant.

مطمئن بودم که او قرار است در رستوران باشد.

به یک مثال دیگر توجه کنید تا بهتر درک کنید که این اسنگ چیست و چطور به کار می‌رود.

A: Are you coming to the party tonight?

B: For sure! I wouldn’t miss it.

A: امشب به مهمانی می‌آیی؟

B: حتماً. از دستش نمی‌دم.

​۳. Totally

از این اسلنگ در زبان انگلیسی زیاد استفاده می‌شود. در نقش قید ظاهر می‌شود و می‌توانیم آن را قبل از صفت بیاوریم تا تأکید بیشتری برای اعلام موافقت خود داشته باشیم. در مثال زیر می‌خواهیم به این نکته اشاره کنیم که آن ماشین خیلی ماشین خوبی است. شاید امکانات زیادی داشته باشد یا ماشین به‌روز و گران‌قیمتی باشد. برای توصیف کردن آن می‌توانیم از جمله زیر استفاده کنیم.

Tina, that car is totally awesome!

تینا، آن ماشین واقعاً معرکه است!

اصطلاح کاربردی دیگری که برای توصیف ماشین به کار می‌رود، «Ultimate»‌ است که در نقش صفت در جمله به کار می‌رود. در زبان فارسی وقتی می‌خواهیم خیلی از چیزی تعریف کنیم و بگوییم که از هر لحاظ در بهترین وضعیت قرار دارد، اصطلاح عامیانه «Ultimate» را به کار می‌بریم که در زبان انگلیسی همان «آخرشه» است. مثال زیر را ببینید.

That Mercedes-Benz is the ultimate.

اون مرسدس بنز آخرشه!

۴. You bet

​«You bet» یک اصطلاح غیررسمی در زبان انگلیسی است که برای تأکید بر موافقت یا اطمینان از چیزی له کار می‌رود. معادل فارسی آن هم «حتماً» یا «صددرصد» است. مثال زیر را ببینید تا بهتر متوجه شوید که معنی این اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد.

Will I be at the party later? You bet!

من در مهمانی خواهم بود؟ صددرصد!

در این مثال گوینده با به کار بردن You bet تأکید می‌کند که حتماً در مهمانی حضور خواهد داشت و حتی نشان می‌دهد که برای شرکت در مهمانی مشتاق است. برای اینکه بهتر بدانید کاربرد You bet به عنوان اسلنگ چیست دو مثال مشابه دیگر را ببینید.

A: Are you coming to the concert tonight?

B: You bet! I've been looking forward to it all week.

A: امشب به کنسرت می‌آیی؟

B: بله [البته]! تمام هفته را بی‌صبرانه منتظرش بوده‌ام.

A: Can I count on you to help me move this weekend?

B: You bet! Just let me know what time you need me.

A: می‌توانم این آخر هفته برای اسباب‌کشی روی کمکت حساب کنم؟

B: شک نداشته باش! فقط به من بگو چه ساعتی به من نیاز داری؟

۵. ​No Doubt

از این اسلنگ برای تأکید بر موافقت استفاده می‌شود. در زبان انگلیسی می‌توان آن را مترادف «Certainly» دانست و البته در زبان فارسی به عنوان «شک نکن» یا «بدون شک» به کار می‌رود. مثال زیر را بخوانید.

There’s no doubt about it!

هیچ شکی درباره آن وجود ندارد!

برای این‌که بهتر درک کنید که کاربرد «No doubt» به عنوان اسلنگ چیست مثال‌های زیر را بخوانید که در قالب مکالمه‌های کوتاه در اختیار شما قرار گرفته است.

A: Is she going to win the race?

B: No doubt! She’s been training really hard.

A: آیا او برنده مسابقه خواهد شد؟

B: بدون شک! او خیلی سخت دارد آموزش می‌بیند.

A: Will the new movie be a hit?

B: No doubt about it. The reviews are amazing.

A: آیا فیلم زبانزد (معروف) می‌شود؟

B: اصلاً درباره آن شک نکن. نقدها [درباره آن] خیلی خوب است.

۶. ​Definitely

کلمه «Definitely» می‌تواند به عنوان اسلنگ برای موافقت کردن یا پاسخ مثبت دادن استفاده شود. در زبان فارسی معادل قطعاً» یا «حتماً» را برای آن در نظر گرفته‌اند. مثال زیر را ببینید.

Definitely! I’d love to go to the movies with you!

قطعاً! من میل داریم با شما به سینما بروم!

A: Do you want to grab some coffee later?

B: Definitely! I could really use a break.

A: می‌خواهی بعداً با هم قهوه‌ای بنوشیم؟

B: حتماً! واقعاً به استراحت کوتاهی نیاز دارم.

A: Are you coming to the party tonight?

B: Definitely! I wouldn’t miss it for anything.

A: امشب به مهمانی می‌آیی؟

B: قطعاً! آن را با هیچ‌‌چیزی [در این دنیا] عوض نمی‌کنم.

این مثال‌ها نشان می‌دهد که شما نه‌تنها با طرف مقابل موافق هستید، بلکه با میل و اشتیاق به آن پاسخ می‌دهید.

۷. 100٪

این اسلنگ زمانی استفاده می‌شود که به چیزی اشاره می‌کنید که کاملاً یا صددرصد درست است. برای درک بهتر به مثال زیر دقت کنید.

100%! I will get it done!

صددرصد! انجامش می‌دهم!

حالا فرض کنید در یک موقعیتی هستید که رئیس شما از شما درخواست کرده که پروژه را تا جمعه انجام دهیم. دقیقاً می‌توانید از جمله فوق برای پاسخ دادن به آن استفاده کنید. این موقعیت را به زبان انگلیسی در قالب یک مکالمه کوتاه مشاهده می‌کنید.

Boss: Are you going to be able to finish this project by Friday?

Employee: 100%! We will get it done!

رئیس: می‌توانید این پروژه را تا جمعه تمام کنید؟

کارمند: صددرصد! انجامش می‌دهیم!

دستی در حال نوشتن در دفتر

۸. I'm with you

این اصطلاح به شکل غیرمستقیم برای حمایت کردن از کسی و در حالت عامیانه برای پشت کسی درآمدن استفاده می‌شود. معنی آن این است که ​«من با تو هم‌نظرم» یا «من با تو موافقم». مکالمه زیر را ببینید تا بهتر متوجه شوید که نقش I'm with you به عنوان اسلنگ چیست و چگونه باید از آن در مکالمات خود استفاده کنیم.

A: Ugh, why did we have to leave the house so darn early for work?

B: Hey, I’m with you - I’d rather sleep in.

A: Me too. If it weren’t for the traffic, we could leave the house later.

A: اَه، چرا ما باید برای رفتن به سر کار، خانه رو این‌قدر زود ترک کنیم؟

B: هی، منم باهات موافقم- ترجیح می‌دم بخوابم.

A: منم. اگه به خاطر ترافیک نبود، می‌تونستیم دیرتر از خانه بیرون بزنیم.

۹. ​You nailed it

این اصطلاح در زبان انگلیسی و در مکالمات روزمره کاربرد زیادی دارد و از آن در مواقعی استفاده می‌کنیم که بخواهیم بگوییم کسی کاری را خیلی خوب و موفقیت‌آمیز انجام داده است. در مثال زیر، شخص مدنظر گزارشی ارائه داده است که فراتر از انتظارات گوینده است. به همین دلیل از این اسلنگ برای بیان احساسات و نظرش استفاده کرده است. در زبان فارسی و در حالت خیلی عامیانه معادل «ترکوندی» یا «زدی به هدف» را برای آن در نظر گرفته‌اند. مثال آن را در ادامه مشاهده می‌‌کنید.

That report was great. You nailed it.

اون گزارش عالی بود. ترکوندی.

A: Hey Sara, did you finish the presentation?

B: Yeah, I just sent it to the boss.

A: I saw it. You nailed it! The slides were clear, and the data was perfect.

A: سلام سارا، ارائه رو تموم کردی؟

B: بله، همین چند لحظه پیش برای رئیس فرستادمش.

A: دیدمش. ترکوندی! اسلایدها دقیق بود، و داده‌ها بی‌نقص بودند.

به مکالمه دیگری توجه کنید تا بهتر درک کنید که کاربرد You nailed it به عنوان اسلنگ چیست و در چه موقعیت‌هایی از آن استفاده می‌شود.

A: I was so nervous about the interview, but I think it went well.

B: Don’t worry, you nailed it! You answered every question confidently.

A: خیلی نسبت به مصاحبه اضطراب داشتم، ولی فکر کنم خوب انجامش دادم.

B: نگران نباش، ترکوندی! همه سوال‌ها رو با اعتماد‌به‌نفس جواب دادی.

۱۰. ​Couldn’t agree more

این اسلنگ هم در جملات روزمره کاربرد زیادی دارد و وقتی بخواهیم بگوییم که با چیزی خیلی موافقیم از آن استفاده می‌کنیم. درواقع معنی «به شدت باهات موافقم» را می‌دهد. شاید برای بیان موافقت روش‌های مختلفی وجود داشته باشد، اما این جمله کاربرد بیشتری دارد و گوینده با بیان آن تأکید بیشتری روی نظر شخصی خود دارد. برای درک بهتر به مثال زیر دقت کنید.

I couldn’t agree more, we need to hire another emlpoyee.

به شدت موافقم، ما باید کارمند دیگری را استخدام کنیم.

دو مکالمه دیگر را هم در ادامه مشاهده می‌کنید که با این اصطلاح نوشته شده است تا بهتر درک کنید که Couldn’t agree more در جایگاه اسلنگ چیست و چگونه در مکالمات روزمره استفاده می‌شود.

A: I think we should start exercising regularly to stay healthy.

B: I couldn’t agree more. It really makes a big difference in how you feel every day.

A: فکر می‌کنم باید ورزش کردن را به طور منظم شروع کنیم تا سلامت خود را حفظ کنیم.

B: به شدت موافقم. خیلی در احساسی که هر روز داری تفاوت ایجاد می‌کند.

A: The new policy will definitely improve our work environment.

B: I couldn’t agree more. It’s exactly what we needed to boost morale.

A: سیاست جدید قطعاً محیط کاری ما را بهبود می‌بخشد.

B: کاملاً موافقم. دقیقاً همان چیزی است که ما برای تقویت روحیه به آن نیاز داشتیم.

اسلنگ برای بیان عدم توافق

در بخش قبلی یاد گرفتیم که برای بیان توافق از چه اصطلاحاتی استفاده می‌‌کنیم و برای این‌‌که بدانیم کاربرد اسلنگ چیست مثال‌‌هایی در موقعیت‌های مختلف ارائه کردیم. در این بخش از مطلب، قصد داریم برخی از اسلنگ‌هایی را معرفی کنیم که برای بیان عدم توافق به کار می‌رود. همچنین اگر قصد دارید با اصطلاحات عامیانه در انگلیسی آشنا شوید، مشاهده فیلم اصطلاحات انگلیسی با عبارات روزمره و پرکاربرد از فرادرس را به شما معرفی می‌کنیم که لینک آن در ادامه آورده شده است.

۱. Nah

تصور کنید برنامه سفری با دوستان خود دارید و یکی از آ‌ن‌ها فعالیتی را پیشنهاد می‌کند که شما دوست ندارید. برای مثال پیشنهاد قایق سواری می‌دهد و شما علاقه‌ای به انجام دادن آن ندارید. در این حالت، می‌توانید بگویید «Nah» تا نشان دهید با پیشنهاد آن‌‌ها موافق نیستید و ترجیح می‌دهید کار دیگری انجام دهید. این اسلنگ همان نه گفتن است که در زبان انگلیسی با «No» بیان می‌شود، اما کمی نرم‌تر بیان می‌شود. مثال‌های زیر را ببینید که در موقعیت‌های مختلف به شما نشان می‌دهد Nah به عنوان اسلنگ چیست و چطور جمله منفی انگلیسی با آن می‌سازیم.

Nah, let’s do something different.

نه، بیایید یه کار دیگه انجام بدیم.

به دو مثال دیگر دقت کنید.

Nah, I’m not really in the mood for pizza tonight.

نه، من واقعاً امشب دلم پیتزا نمی‌خواد. 

Nah, that movie sounds boring. Let’s pick another one.

نه، اون فیلم خسته‌کننده به نظر می‌رسه. بیا یکی دیگه انتخاب کنیم.

۲. ​Not Really

این عبارت در زبان محاوره به معنای «نه خیلی» یا «نه حقیقتاً» است و معمولاً برای رد کردن یا بیان مخالفت به کار می‌رود، اما شدت آن بسیار ملایم‌‌تر و مؤدبانه‌تر است. یعنی بیشتر به حالتی غیرمستقیم برای بیان مخالفت به کار می‌رود. اگر عامیانه‌تر بخواهیم ترجمه کنیم، «نه راستش» هم معادل خوبی برای آن است. به مکالمه زیر دقت کنید.

Server: Did you enjoy dinner tonight?

Guest: If I’m being honest… No, not really. The steak was a little overcooked and my salad had too much dressing on it.

پیش‌خدمت: امشب از شام لذت بردید؟

مشتری: اگر راستش را بگویم... نه خیلی. استیک یک مقدار زیادی پخته شده بود و سالادم سس زیادی داشت.

۳. ​I’m not so sure

از این عبارت به عنوان اسلنگ برای بیان عدم قطعیت استفاده می‌شود. یعنی اگر از بابت چیزی مطمئن نیستیم، می‌توانیم آن را به کار ببریم. این عبارت دقیقاً متضاد «For sure»‌ است. اگر کسی از شما سوالی بکند، و شما مطمئن نباشید که آن‌ها دقیقاً درباره چه چیزی از شما سوال می‌کنند، می‌توانید با «I’m not so sure» به معنی «زیاد مطمئن نیستم» به او پاسخ دهید. مثال زیر را ببینید تا بهتر متوجه شوید که معنی این اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد.

I’m not so sure I understand your question.

زیاد مطمئن نیستم که سوال شما را متوجه شده باشم.

(فکر می‌کنم سوال شما را متوجه نشدم.)

A: Do you think the new project will be finished on time?

B: I’m not so sure. There have been a lot of delays lately.

A: فکر می‌کنی پروژه جدید به‌موقع تمام خواهد شد؟

B: زیاد مطمئن نیستم. اخیراً دیرکردهای زیادی وجود داشته است.

A: Are you coming to the party this weekend?

B: I’m not so sure yet. I might have to work late.

A: آیا این آخر هفته به مهمانی می‌آیی؟

B: هنوز زیاد مطمئن نیستم. شاید مجبور باشم تا دیروقت کار کنم.

تصویر دستان دختری که کتابی می‌خواند و فنجان چای کنارش است

​۴. I beg to differ

برای این‌که بهتر بتوانیم توضیح دهیم که «I beg to differ» به عنوان اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد، با یک مثال شروع می‌کنیم. جمله زیر را با دقت بخوانید.

I understand that you’re the CEO, but I beg to differ. I think you’re downplaying the severity of the situation. We need another plan of action for this problem.

درک می‌کنم که شما مدیر عامل اجرایی هستید، اما اجازه بدهید با شما موافقت نکنم. فکر می‌کنم دارید جدی بودن موقعیت را کم‌اهمیت جلوه می‌دهید. ما به برنامه عملکرد دیگری برای این مشکل نیاز داریم.

همان‌طور که در مثال فوق مشاهده می‌کنید، گوینده دارد با رئیسش صحبت می‌کند و می‌خواهد با او مخالفت کند. اما نمی‌خواهد رفتار غیرمحترمانه‌ای داشته باشد، به همین دلیل در نهایت احترام از اسلنگ «I beg to differ» استفاده می‌کند که معادل فارسی آن را «اجازه بدهید با شما موافقت نکنم/نپذیرم» ترجمه کرده‌ایم. پس روشی برای مخالفت کردن به شکلی کاملاً محترمانه است و معمولاً در موقعیت‌‌هایی استفاده می‌شود که می‌خواهیم با شخصی صحبت کنیم که جایگاه بالاتری دارد یا به هر دلیل دیگری باید احترام بیشتری به او بگذاریم و به شکلی رسمی و مؤدبانه نظر مخالف خود را مطرح کنیم. برای درک بهتر به دو مثال دیگر دقت کنید تا بهتر متوجه شوید که معنی این اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد.

A: I think this new phone model is the best on the market.

B: I beg to differ. I’ve seen better features in other brands.

A: فکر می‌کنم این مدل تلفن جدید در بازار بهترین است.

B: اجازه بدهید با شما موافقت نکنم. من قابلیت‌های بهتری در مدل‌‌های دیگر دیده‌ام.

A: Everyone agrees that the movie was boring.

B: I beg to differ. I actually enjoyed the storyline.

A: همه موافق‌اند که فیلم خسته‌کننده بود.

B: اجازه دهید موافقت نکنم. راستش را بخواهید من از پیرنگ داستان لذت بردم.

​۵. ...I see your point, but

اگر همکاری برنامه‌ای در راستای افزایش راندمان فروش ارائه دهد، اما شما فکر کنید که برنامه اصلی شانس بیشتری برای موفقیت دارد، شاید بتوانید از عبارت «...I see your point, but» کمک بگیرید. در این حالت درک می‌کنید که همکار شما از مطرح کردن این پیشنهاد چه هدفی دارد، اما می‌خواهید یک ایده جایگزین هم داشته باشید. شیوه محترمانه برای مخالفت کردن با «...I see your point, but» بیان می‌شود که نحوه استفاده و معادل فارسی آن را در مثال زیر مشاهده می‌کنید.

I see your point, but I think we should go with the first plan.

متوجه منظورتان هستم، اما فکر می‌کنم باید با برنامه اولیه پیش برویم.

برای درک بهتر به دو مکالمه زیر دقت کنید که از این عبارت استفاده شده است.

A: I think we should focus all our budget on marketing.

B: I see your point, but we also need to invest in product development to stay competitive.

A: فکر می‌کنم باید روی بودجه‌مان در بازاریابی متمرکز شویم.

B: متوجه منظورت هستم، اما باید در توسعه محصول هم سرمایه‌گذاری کنیم تا رقابتی بمانیم.

A: Working from home increases productivity for everyone.

B: I see your point, but some tasks require face-to-face collaboration to be effective.

A: دورکاری باعث افزایش کارایی برای همه می‌شود.

B: متوجه منظورت هستم، ولی برخی از کارها به همکاری رودررو نیاز دارد تا مؤثر واقع شود.

​۶. I’m on the fence

وقتی دو انتخاب داشته باشیم، تصمیم‌گیری بین آن‌ها سخت می‌شود! مثال زیر را بخوانید.

I can’t choose, I’m on the fence about it.

نمی‌توانم انتخاب کنم، درباره آن مردد هستم.

برای این‌‌که بهتر بتوانید درک کنید که این اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد، تصور کنید روی حصار بین دو حیاط نشسته‌اید. باید یک طرف را انتخاب کنید و به آنجا ورود کنید. اما مطمئن نیستید که کدام‌سمت بروید. روی حصار نشسته‌اید و به این فکر می‌کنید که کدام‌طرف بپرید. دو مکالمه زیر را هم ببینید تا بهتر بتوانید با کاربردهای این اسلنگ آشنا شوید.

A: Are you going to accept the job offer in another city?

B: I’m on the fence about it. I like the opportunity, but I’m not sure about moving away.

A: آیا تصمیم داری در شهر دیگری پیشنهاد کاری را قبول کنی؟

B: هنوز درمورد آن مردد هستم. فرصت [شغلی] را دوست دارم، اما درباره نقل‌مکان کردم مطمئن نیستم.

A: Do you want to try the new restaurant tonight?

B: I’m on the fence. I’ve heard mixed reviews, so I’m not sure if it’s worth it.

A: آیا می‌خواهی امشب به رستوران جدید بروی؟

B: درموردش مردد هستم. نقد‌های مختلفی را خوانده‌ام، برای همین مطمئن نیستم ارزش رفتن داشته باشد.

​۷. I'm not buying it

وقتی شما تصمیم دارید ماشین کارکرده بخرید، ممکن است از فروشنده جمله‌ای بشنوید که اصلاً از نظر شما باورکردنی نباشد. در چنین شرایطی می‌توانید جمله زیر را به کار ببرید:

That can’t be true, I’m not buying it.

امکان ندارد، باور نمی‌کنم (گول نمی‌خورم).

اما این اسلنگ همیشه برای خریدن چیزی به کار نمی‌رود. درواقع زمانی از آن استفاده می‌کنیم که فرد نسبت به گفته یا ادعای کسی شک دارد و آن را قبول نمی‌کند. این اصطلاح عامیانه است و در مکالمات روزمره و کاملاً غیررسمی برای نشان دادن تردید یا عدم اعتماد به صحت حرف کسی به کار می‌رود. دو مکالمه زیر را مرور کنید تا بدانید کاربرد این اسلنگ چیست و در چه موقعیت‌هایی می‌توان از آن استفاده کرد.

A: I swear I finished the report last night, but my computer deleted it.

B: Hmm, I’m not buying it. You usually back up your work.

A: قسم می‌خورم که دیشب گزارش را تمام کردم، ولی کامپیوترم آن را پاک کرد.

B: هوممم، من حرفت را باور نمی‌کنم. شما معمولاً از کارهایت بک‌آپ می‌گیری.

A: He said he was stuck in traffic, but I saw him at the mall.

B: Yeah, I’m not buying it. Sounds like he’s making excuses.

A: او گفت که در ترافیک گیر کرده بود، اما من او را در مرکز خرید دیدم.

B: بله، منم باور نمی‌کنم. به نظر می‌رسد که او دارد بهانه‌تراشی می‌کند.

​۸. That’s debatable

از عبارت «That’s debatable» زمانی استفاده می‌کنیم که بخواهیم بگوییم موضوعی که مطرح شده یا نظری که ابراز شده است جای بحث دارد و نمی‌توان به طور قطعی درباره آن تصمیم گرفت. درواقع این اسلنگ به ما نشان می‌‌دهد که درباره موضوع خاصی دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد و افراد می‌توانند درباره آن بحث و گفت‌وگو داشته باشند. مثال‌های زیر را ببینید تا بهتر متوجه شوید که معنی این اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد.

A: I think working from home is better than going to the office.

B: That’s debatable. Some people feel more productive in the office environment.

A: فکر می‌کنم دورکاری بهتر از رفتن به اداره است.

B: این موضوع جای بحث دارد. برخی از افراد در محیط اداره عملکرد بهتری دارند.

A: Chocolate ice cream is definitely the best flavor.

B: That’s debatable. I prefer vanilla, and many others do too.

A: بستنی شکلاتی بدون شک بهترین طعم را دارد.

B: جای بحث دارد. من وانیل را ترجیح می‌دهم، و بسیاری از افراد دیگر هم همین‌طور.

​۹. It’s not my cup of tea

از اصطلاحات عامیانه برای بیان چیزی که به آن علاقه ندارید، «It’s not my cup of tea» است. یعنی اگر چیزی مطرح شود که باب میل شما یا سبک شما نیست، می‌توانید بدون این‌که مستقیم یا واضح نظر خود را مطرح کنید، به شکلی ملایم‌تر آن را با این اصطلاح بگویید، طوری که طرف مقابل ناراحت نشود.

ریشه این عبارت به قرن هفدهم برمی‌گردد. در آن زمان، نوشیدن چای یک فعالیت اجتماعی مهم بود و اگر کسی از طعم چای خوشش نمی‌آمد، می‌گفت «It’s not my cup of tea»‌ که معنی آن این بود که «چای موردعلاقه من نیست». امروزه از آن به عنوان اسلنگ و یک اصطلاح عامیانه برای هر چیزی به کار می‌رود که مورد علاقه شخص نباشد. مثال زیر را ببینید.

I don’t really like reality TV, it’s not my cup of tea.

من واقعاً از برنامه‌های زنده تلویزیونی که بخش‌هایی از زندگی آدم‌ها را دنبال می‌کند علاقه‌ای ندارم.

پس همان‌طور که مشاهده کردید، از این اسلنگ در هر موقعیتی که باب میل ما نباشد، می‌توانیم استفاده کنیم. برای درک بهتر در ادامه دو مکالمه کوتاه دیگر آماده کرده‌ایم.

A: Do you want to watch the new reality TV show tonight?

B: Thanks, but reality TV is not my cup of tea.

A: می‌خواهی امشب برنامه زنده تلویزیونی جدید را تماشا کنی؟

B: ممنون، ولی به برنامه زنده تلویزیونی علاقه‌ای ندارم.

A: I love hiking every weekend. You should join us!

B: Hiking sounds fun, but it’s not really my cup of tea.

A: من عاشق پیاده‌روی آخر هفته‌ها هستم. باید به ما ملحق شوی.

B: پیاده‌روی سرگرم‌کننده به نظر می‌رسد، اما من زیاد به آن علاقه‌ای ندارم.

​۱۰. I respectfully disagree

مخالفت کردن با کسی می‌تواند همیشه به شیوه‌ای کاملاً محترمانه مطرح شود، به‌ویژه اگر رابطه برای شما مهم باشد. در طول یک جلسه کاری، می‌توانید با احترام با کسی مخالفت کنید، در عین حال آن را به گونه‌ای مطرح کنید که یک احترام متقابل بین دو طرف ایجاد شود. در این حالت می‌توانید از «I respectfully disagree» به عنوان یک اصطلاح عامیانه اما محترمانه استفاده کنید. برای درک بهتر مثال زیر را بخوانید.

You made a great point, but I respectfully disagree.

به نکته خیلی خوبی اشاره کردی، اما در کمال احترام من با آن مخالفم.

برای این‌که بهتر درک کنید که اسلنگ چیست و نقش «I respectfully disagree» در جمله به چه صورت است، در ادامه دو مکالمه کوتاه دیگر را‌ آماده کرد‌ه‌ایم که با معنی فارسی در اختیار شما قرار دارد.

​A: I believe we should increase the marketing budget to boost sales this quarter.

B: You made a great point, but I respectfully disagree. I think we should focus more on improving the product quality first.

A: من معتقدم که ما باید بودجه بازاریابی را افزایش دهیم تا بتوانیم فروش را طی این سه ماه افزایش دهیم.

B: به نکته خوبی اشاره کردی، اما من در کامل احترام مخالفم. فکر می‌کنم اول باید روی بهبود کیفیت محصول تمرکز کنیم.

A: Remote work decreases team productivity.

B: I respectfully disagree. In my experience, remote work can actually improve focus and efficiency.

A: دورکاری بهره‌وری تیم را کاهش می‌دهد.

B: در نهایت احترام مخالفم. با تجربه‌ای که دارم، دورکاری می‌تواند تمرکز و کارایی را بهبود بخشد.

تصویر پسربچه‌ای هیجا‌ن‌زده

اسلنگ برای بیان هیجان

برای بیان هیجان می‌توانیم از اسلنگ‌های مختلفی استفاده کنیم تا مکالمه ما طبیعی‌تر به نظر برسد و حالت عامیانه‌تری داشته باشد. همچنین می‌توانیم هیجانات خود را به کمک اسلنگ‌ها سریع‌تر و واضح‌تر نشان دهیم. بیشتر آن‌ها به شکل حرف ندا به کار می‌روند که پیش‌تر در مجله فرادرس به انواع آن‌ها اشاره کردیم.

از دیگر کاربردهای اسلنگ برای برقراری ارتباط بهتر و مؤثرتر با افراد انگلیسی‌زبان است. در فرهنگ امروزی اسلنگ‌هایی که برای بیان هیجان به کار می‌روند، کاربرد زیادی دارند. بیشتر آن‌ها معمولاً از نوع عبارات یا کلمات تعجبی هستند. در ادامه مطلب یاد می‌گیریم که رایج‌ترین اسلنگ‌ چیست که از آن برای ابراز احساسات سرشار از هیجان استفاده می‌شود.

۱. !Woo-hoo

کاربرد این اسلنگ در زبان انگلیسی برای بیان هیجان یا خوشحالی ناگهانی است. درواقع، بیشتر در موقعیت‌هایی از آن استفاده می‌کنیم که برای مثال در یک بازی برنده شویم، شغل خوبی به دست بیاوریم یا در کل موفقیتی کسب کنیم. در زبان فارسی معادل «یو هو!» را برای آن انتخاب کرده‌اند. مثال زیر را بخوانید.

Woo-hoo! I won the game!

یو هو! من بازی را بردم!

اما این اسلنگ فقط برای ابراز خوشحالی به کار نمی‌رود. از آن می‌توانیم برای ابراز ناراحتی یا حتی شوکه شدن از شنیدن خبری ناخوشایند استفاده کنیم. در این حالت بهتر است «ای وای!» یا «وای!» را به عنوان معادل فارسی برای آن در نظر بگیریم، مانند مثال زیر:

Woo-hoo! I just got fired!

وای! من همین چند لحظه پیش اخراج شدم!

برای درک بهتر دو مکالمه دیگر نیز با این اسلنگ نوشته‌ایم که بدانید که کاربرد این اسلنگ چیست و چطور در موقعیت‌های مختلف از آن استفاده کنیم.

A: Guess what? I just got accepted into my dream university!

B: Woo-hoo! That’s amazing news! Congratulations!

A: حدس بزن چی شده؟ من همین چند لحظه پیش در دانشگاهی که آرزویش را داشتم قبول شدم.

B: یو هو! خبر خیلی خوبیه! تبریک می‌گم!

A: I finally finished the marathon!

B: Woo-hoo! You did it! I’m so proud of you!

A: من بالاخره دوی ماراتون را تمام کردم!

B: یو هو! تو انجامش دادی! خیلی بهت افتخار می‌کنم!

​۲. Hooray

«Hooray» یک نوع اسلنگ است که برای ابراز هیجان و شادی به کار می‌رود. وقتی اتفاق خوبی می‌افتد یا برنامه‌ای دارید که بعد از تلاش بسیار به آن می‌رسید، معمولاً از «Hooray» به عنوان روشی برای ابراز احساسات استفاده می‌شود. معادل فارسی آن هم «هورا!» است. خیلی وقت‌ها هم می‌توانیم آن را به شکل «!Hip Hip Hooray» به کار ببریم و آن را با صدای بلند ادا می‌کنیم تا فضایی شاد ایجاد شود و احساسات خود را به شکل عمیق‌تری بروز دهیم. به مثال زیر دقت کنید.

We made it to our destination! Hooray!

ما به مقصد رسیدیم! هورا!

برای این‌که یاد بگیریم«Hooray» به عنوان اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد، در ادامه دو مکالمه کوتاه را در اختیار شما قرار می‌دهیم تا بهتر بتوانید با مفهوم آن در مکالمات روزمره آشنا شوید.

A: We finally finished the group project!

B: Hooray! Now we can relax.

A: من بالاخره پروژه گروه را تمام کردم.

B: هورا! حالا می‌توانم استراحت کنیم.

A: The concert tickets arrived today!

B: Hooray! I can’t wait to go!

A: بلیت‌های کنسرت امروز رسید.

B: هورا! بی‌صبرانه منتظرم که بروم!

​۳. Yay

از این اسلنگ هم می‌توان برای ابراز هیجان استفاده کرد و معادل فارسی آن «هورا!» است. مثال زیر را ببینید تا بهتر متوجه شوید که معنی این اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد.

Yay! We finally finished the project!

هورا! ما بالاخره پروژه را تمام کردیم!

برای درک بهتر دو مکالمه دیگر نیز در ادامه مشاهده می‌کنید که با ترجمه فارسی ارائه شده است.

A: We finally finished the project after weeks of hard work!

B: Yay! Now we can take a break.

A: ما بالاخره پروژه را بعد از هفته‌ها کار سخت تمام کردیم.

B: هورا! حالا می‌توانیم استراحت کنیم.

A: I got tickets to the concert next month!

B: Yay! That’s going to be so much fun.

A: من ماه آینده برای کنسرت بلیت گرفتم!

B: هورا! قرار است خیلی خوش بگذرد.

۴. ​I’m psyched

از دیگر اسلنگ‌های رایج برای ابراز خوشحالی یا هیجان «!​I’m psyched» است. این اصطلاحات عامیانه برای یک اتفاق یا موضوع خاصی استفاده می‌شود و وقتی کسی از آن استفاده می‌کند، درواقع می‌خواهد بگوید که خیلی خوشحال و مشتاق است و انتظار چیزی را می‌کشد که قرار است اتفاق بیفتد.

کلمه «Psyched» از «Psychology» به معنی روانشناسی نشئت گرفته، اما به عنوان اسلنگ برای رفتار انسان از آن استفاده نمی‌شود. بلکه به حالتی اشاره دارد که فرد از نظر ذهنی و احساسی هیجان‌زده و مشعوف است. برای درک بهتر به مثال زیر دقت کنید.

Did you hear that the Offspring is in town this weekend? I’m so psyched to see them!

شنیدی که گروه «Offspring» این آخر هفته در شهر است؟ من بی‌صبرانه مشتاقم که آن‌ها را ببینم!

برای این‌که بهتر درک کنید نقش «​I’m psyched» به عنوان اسلنگ چیست و چطور می‌توانیم از آن در جملات روزمره و عامیانه استفاده کنیم، دو مکالمه دیگر در اختیار شما قرار داده‌ایم که با معنی فارسی می‌توانید مرور کنید.​

A: Guess what? We got tickets to the concert next Friday!

B: Awesome! I’m psyched to see the band live!

A: حدس بزن چی شده؟ ما برای جمعه آینده بلیت کنسرت گرفته‌ایم!

B: عالیه! من خیلی مشتاقم که اجرای زنده گروه رو ببینم!

A: Our vacation starts tomorrow!

B: I’m psyched! I can’t wait to relax on the beach.

A: سفر ما هفته آینده شروع می‌شود!

B: من خیلی خوشحالم! بی‌صبرانه منتظرم کنار دریا استراحت کنم.

۵. ​Let’s do this

از این اصطلاح برای بیان هیجان استفاده می‌شود و معمولاً شروع انجام کاری یا فعالیتی استفاده می‌شود که باید با انگیزه و اشتیاق پیش برود. مربی یک تیم ورزشی را در نظر بگیرید که می‌خواهد بچه‌های تیمش را تشویق کند به این‌که کاری را با انرژی و تمرکز بالا شروع کنند و همکاری خوبی را در کنار هم و به عنوان یک گروه رقم بزنند. می‌تواند برای دادن انگیزه به بچه‌‌های تیم از جمله زیر استفاده کند.

Alright team, let’s do this!

خیلی خوب بچه‌ها، بزن بریم!

برای درک بهتر دو مکالمه دیگر را آماده‌ کرده‌ایم که می‌توانید با ترجمه فارسی مرور کنید.​

A: The race starts in 5 minutes. Are you ready?

B: Yes! Let’s do this!

A: مسابقه ظرف ۵ دقیقه دیگر شروع می‌شود. حاضری؟

B: بله، بزن بریم!

A: We’ve planned everything for the event. Time to get started!

B: Perfect! Let’s do this!

A: ما برای رویداد همه‌چیز را برنامه‌ریزی کرده‌ایم. الآن وقت شروع کردن است!

B: عالیه! بزن بریم!

۶. ​I can’t wait

فرض کنید در دفتر خود نشسته‌اید و به برنامه سفرتان به یک مقصد هیجان‌انگیز فکر می‌کنید. بی‌صبرانه منتظر آن سفر هستید و پیش خودتان می‌گویید ای کاش امروز می‌توانستم به آنجا بروم. پس با خودتان جمله زیر را می‌گویید:

 I can’t wait to go on vacation.

برای رفتن به سفر نمی‌توانم صبر کنم.

(بی‌صبرانه منتظم که به مسافرت بروم.)

​پس از کاربردهای این اصطلاح برای شوق و اشتیاق برای چیزی است که قرار است اتفاق بیفتد و هم در موقعیت‌های رسمی و هم غیررسمی از آن استفاده می‌کنیم. دو مکالمه زیر را بخوانید که با ترجمه فارسی در اختیار شما قرار گرفته است.

A: The concert is next weekend!

B: I know! I can’t wait to see my favorite singer.

A: کنسرت هفته آینده است.

B: می‌دانم! برای دیدن خواننده محبوبم لحظه‌شماری می‌‌کنم.

A: We’re going hiking tomorrow morning.

B: Awesome! I can’t wait to get out in nature.

A: ما می‌خواهیم فردا صبح به پیاده‌روی برویم.

B: عالیه! بی‌صبرانه منتظرم به بیرون و به آغوش طبیعت بروم.

​۷. Hyped

از این اسلنگ برای بیان هیجان زیاد و انتظار مثبت برای انجام کاری استفاده می‌کنیم. وقتی می‌گوییم کسی «Hyped» است، یعنی نسبت به آن اتفاق یا خبر بسیار هیجان‌زده است و آماده است که با انرژی زیادی آن را شروع کند یا انجام دهد. بیشترین کاربرد آن هم در موقعیت‌های دوستانه و غیررسمی است. برای مشاهده فیلم آموزش اصطلاحات عامیانه پرکاربرد و اسلنگ از فرادرس روی لینک زیر کلیک کنید.

مثال زیر به خوبی به شما نشان می‌دهد که مفهوم این اسلنگ چیست و چطور در موقعیت‌های غیررسمی به کار می‌رود.

I’m so hyped for the game tonight!

من امشب برای بازی بسیار هیجان‌زده‌ام!

برای درک بهتر در ادامه دو مکالمه دیگر را نیز مشاهده می‌کنید که با این اصطلاح نوشته شده است.

A: Are you going to the movies with us tonight?

B: Yeah, I’m so hyped! I can’t wait to see the movie.

A: می‌خواهی امشب با ما به سینما بیایی؟

B: بله، من خیلی برای آن هیجان‌زده هستم. بی‌صبرانه منتظرم فیلم را ببینیم.

A: The new video game just came out. Have you tried it?

B: Not yet, but I’m really hyped to play it this weekend.

A: بازی ویدئویی جدید به‌تازگی بیرون آمده است. آن را امتحان کرده‌ای؟

B: نه هنوز، ولی خیلی هیجان دارم که این آخر هفته آن را بازی کنم.

۸. !​OMG, I’m so pumped

«OMG» مخفف «!Oh, my God» به معنی «خدای من!» است و کاربردهای بسیار زیادی دارد. یکی از آن‌ها برای بیان هیجان یا خوشحالی ناگهانی نسبت به چیزی است که انتظارش را نداشته‌ایم. «!I'm so pumped» هم به معنی «خیلی هیجان‌زده‌ام» است و گوینده وقتی از این اصطلاح استفاده می‌کند، با هیجان زیاد و انرژی مضاعفی آن را بیان می‌کند. این دو اصطلاح در کنار هم برای بیان هیجان بسیار زیاد استفاده می‌شود و می‌توانیم آن را به عنوان اسلنگ در موقعیت‌های غیررسمی و دوستانه به کار ببریم. مثال زیر را ببینید.

We got concert tickets. OMG, I’m so pumped!

ما بلیت‌های کنسرت را تهیه کردیم. اوه، خدای من، خیلی هیجان دارم!

برای این‌که بهتر درک کنید که نقش «!OMG, I’m so pumped» به عنوان اسلنگ چیست و چطور می‌توانیم از آن در موقعیت‌های غیررسمی و دوستانه استفاده کنیم، دو مکالمه دیگر را آماده کرده‌ایم که می‌توانید با ترجمه فارسی مرور کنید.

A: Guess what? We got front-row tickets to the concert!

B: OMG, I’m so pumped! This is going to be amazing!

A: حدس بزن چی شده؟ ما بلیت‌‌های ردیف جلو را برای کنسرت گرفتیم!

B: اوه، خدای من، خیلی خوشحالم! این عالیه!

A: The team just won the championship!

B: OMG, I’m so pumped! Let’s celebrate tonight.

A: تیم همین چند لحظه پیش برنده مسابقات قهرمانی شد!

B: اوه، خدای من! خیلی خوشحال شدم! بیا امشب را جشن بگیریم.

۹.​ I’m stoked

از این اصطلاح می‌توانیم برای بیان هیجان استفاده کنیم. این اصطلاح در زبان آمریکایی کاربرد زیادی دارد و بیشتر به عنوان اسلنگ آمریکایی آن را می‌شناسیم. این عبارت در اصل ریشه در موج‌سواری کالیفرنیا در دهه ۱۹۶۰ دارد و به معنی «آتش گرفتن از شدت هیجان» است. یعنی کسی آن‌قدر خوشحال یا هیجان‌زده است که نمی‌تواند احساساتش را پنهان کند.

بیشترین کاربرد این اسلنگ در موقعیت‌‌های غیررسمی و دوستانه است و اشتیاق، خوشحالی یا انتظارِ شنیدن یک خبر خوش را نشان می‌دهد. در مثال زیر، گوینده شوق و اشتیاقش را نسبت به رفتن به جشنواره‌ای به نام «Coachella»‌ با بیان «!I’m so stoked» نشان می‌دهد.

I’m so stoked to go to Coachella this year!

من خیلی هیجان دارم که امسال به کوچلا (جشنواره موسیقی و هنر در کالیفرنیا) می‌روم.

برای درک بهتر می‌توانید دو مکالمه زیر را نیز مرور کنید.

A: We finally booked our tickets for the Europe trip.

B: Awesome! I’m so stoked for this adventure!

A: ما بالاخره بلیت‌های سفر به اروپای خود را رزرو کردیم

B: عالیه! من برای دیدن این ماجراجویی خیلی هیجان‌زده‌ام!

A: The new season of our favorite show starts tonight.

B: I know, I’m stoked! I’ve been waiting for months.

A: فصل جدید برنامه محبوب ما امشب شروع می‌شود.

B: می‌دانم، خیلی هیجان‌زده‌ام! ماه‌ها منتظرش بوده‌ام.

۱۰. !​This is gonna be epic

از این اصطلاح برای بیان هیجانات خود استفاده می‌کنیم و در زبان انگلیسی بسیار رایج است. اگر بخواهیم دقیق‌تر توضیح دهیم که این اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد، باید بگوییم که انتظار داریم خبری خیلی خوب یا هیجان‌انگیز بشنویم. از این اصطلاح عامیانه در موقعیت‌های غیررسمی و دوستانه استفاده می‌شود و ابراز هیجان را نسبت به یک اتفاق یا تجربه خیلی خوب نشان می‌دهد. مثال زیر را ببینید تا بهتر متوجه شوید که معنی این اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد.

This road trip is gonna be epic!

این سفر جاده‌ای قرار است خاطره‌انگیز شود!

برای درک بهتر به دو مکالمه زیر دقت کنید.

A: We’re camping in the mountains for the weekend with all our friends.

B: Awesome! This is gonna be epic!

A: ما برای آخر هفته با تمام دوستان خود به کوهنوردی می‌رویم.

B: عالیه! سفری به‌یاد‌ماندنی خواهد شد!

A: The festival this year is amazing, with all our favorite bands.

B: Yeah, this is gonna be epic! I can’t wait.

A: جشنواره امسال فوق‌العاده است، با تمام گروه‌های [موسیقی] محبوب‌مان.

B: بله، به‌یادماندنی خواهد شد! بی‌صبرانه منتظرش هستم.

اسلنگ برای بیان احساس شرمندگی یا ناراحتی

برخی از اسلنگ‌ها برای بیان احساس شرمندگی یا ناراحتی به کار می‌رود. این کلمات یا عبارات را می‌‌توانیم به شیوه‌های مختلفی مطرح کنیم که بیشتر به موقعیت‌ بستگی دارد. هر چقدر موقعیت غیررسمی‌تر یا دوستانه‌تر باشد، لحن بیان ما ممکن است حالت منفی‌تری داشته باشد، یعنی احساسات‌مان را شفاف‌تر مطرح می‌کنیم. اما اگر برای مثال در موقعیتی رسمی قرار بگیریم و بخواهیم طوری مطرح کنیم که باعث دلخوری یا ناراحتی طرف مقابل نشود، نوع بیان ما محترمانه‌تر و با ملاحظه بیشتری خواهد بود.

در ادامه این مطلب به برخی از رایج‌ترین اسلنگ‌ها برای بیان ناراحتی یا شرمندگی اشاره می‌کنیم. همچنین اگر قصد دارید اسلنگ‌ها و مکالمات روزمره را به کمک فیلم‌های آموزشی یاد بگیرید، فرادرس می‌تواند گزینه مناسبی برای این منظور باشد. برای مشاهده فیلم آموزش اصطلاحات عامیانه پرکاربرد انگلیسی در فرادرس روی لینک زیر کلیک کنید.

۱. !I’m about to lose it

از اصطلاح «I’m about to lose it» زمانی استفاده می‌کنیم که عصبانی، ناراحت یا کلافه هستیم. معادل کلمه به کلمه آن در زبان فارسی می‌تواند «دارم کنترل خودم را از دست می‌دهم» باشد. اما درواقع منظور این است که به دلیل شرایط پیش‌آمده ممکن است شخص از کوره دربرود، فریاد بزند یا واکنش تندش نشان دهد.

فرض کنید برای رفتن به سر کار کمی دیرتان شده است و در خیابان هم ترافیک شدید است. حسابی کلافه شده‌اید و جمله زیر را می‌گویید:

This traffic is ridiculous! I’m about to lose it!

این ترافیک افتضاح است! دارم از کوره درمی‌روم!

برای این‌که بهتر درک کنید که نقش «I’m about to lose it» به عنوان اسلنگ چیست و چطور در مکالمات روزمره از آن استفاده می‌شود، در ادامه به دو مکالمه کوتاه دقت کنید.

A: This traffic is ridiculous! I’m about to lose it!

B: Yeah, I know. We’ve been stuck here for 30 minutes. Maybe we should take a different route.

A: I don’t think there’s any other way. This city’s traffic is the worst!

A: این ترافیک افتضاح است! دارم عصبانی می‌شود!

B: بله، می‌دانم. ۳۰ دقیقه است که در ترافیک گیر کرده‌ایم. شاید باید مسیر دیگری را انتخاب کنیم.

A: فکر نمی‌کنم راه دیگری وجود داشته باشد. این ترافیک این شهر از همه‌جا بدتر است!

A: I have three deadlines today and my computer just crashed. I’m about to lose it!

B: Take a deep breath. Let me help you with the backup files.

A: Thanks, I really need that right now.

A: من امروز سه ددلاین دارم و کامپیوترم خراب شده است. دارم عصبانی می‌شوم!

B: نفس عمیقی بکش. اجازه بده در رابطه با فایل‌های بک‌آپ کمکت کنم.

A: ممنونم، واقعاً نیاز الآن به آن نیاز دارم.

تصویر گل‌های طبیعی داخل گلدان

۲.​ !This is driving me crazy

فرض کنید در حال کار کردن هستید و قرار است گزارش مهمی را برای کارتان تحویل دهید. لحظه آخر کامپیوتر شما خراب می‌شود. بنابراین نمی‌توانید گزارش را تمام کنید و این مسئله حال شما را خیلی بد می‌کند. حتی ممکن است عصبانی شوید. در این حالت می‌توانیم از اصطلاح «This is driving me crazy» استفاده کنیم که معادل عامیانه آن در زبان فارسی «دارد اعصابم را خرد می‌کند» است. مثال زیر را ببینید تا بهتر متوجه شوید که معنی این اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد.

My computer keeps crashing. This is driving me crazy!

کامپیوترم خراب شده. داره با اعصابم بازی می‌کنه!

برای درک بهتر این اصطلاح دو مکالمه کوتاه آماده کرده‌ایم که با ترجمه فارسی می‌توانید مرور کنید.

​A: The Wi-Fi keeps disconnecting every few minutes. This is driving me crazy!

B: I know, it’s so frustrating. Maybe we should call the service provider.

A: Yeah, I can’t get any work done like this.

A: اینترنت من هر چند دقیقه یک بار قطع می‌شه. داره با اعصابم بازی می‌کنه!

B: می‌دونم، خیلی آزاردهنده‌ست. شاید بهتر باشه به شرکت تأمین‌کننده زنگ بزنیم.

A: آره، با این وضعیت هیچ کاری نمی‌تونم انجام بدم.

A: The printer jammed again. This is driving me crazy!

B: Don’t worry, I’ll fix it for you.

A: Thanks! I was about to lose my patience.

A: چاپگر دوباره مشکل پیدا کرده. داره می‌ره رو اعصابم.

B: نگران نباش، من برات تعمیرش می‌کنم.

A: ممنونم! دیگه کاسه صبرم لبریز شده بود.

​۳. Gimme (give me) a break

اگر دوستی دارید که داستان‌هایی برای شما تعریف می‌کند که بیشتر آن‌ها حقیقت ندارد و از خودش درمی‌آورد، ممکن است شنیدن آن‌ها برایتان آزاردهنده باشد. کلمه «break» چندین معنی دارد، اما در این موقعیتی که توصیف شد، از آن به شکل عامیانه استفاده می‌شود تا به مخاطب نشان دهیم که حرفت را باور نمی‌کنیم. معادل فارسی آن هم «بس کن!» یا «دست از سرم بردار!» است. به مثال زیر دقت کنید.

That is such a ridiculous story. Give me a break!

این داستان واقعاً مزخرفه. بس کن!

برای این‌که بهتر درک کنیم که نقش این اسلنگ چیست و در چه موقعیت‌هایی استفاده می‌شود، در ادامه دو مثال دیگر برای شما آماده کرده‌ایم که با ترجمه فارسی مشاهده می‌کنید.

A: I swear, I saw a UFO last night hovering over my house!

B: Gimme a break! You watch too many sci-fi movies.

A: قسم می‌خورم، دیشب یک UFO دیدم که بالای خانه‌ام پرواز می‌کرد!

B: ولم کن بابا! فیلم‌های تخیلی زیاد تماشا می‌کنی.

You seriously think you can finish that 100-page report in one hour? Gimme a break!

واقعاً فکر می‌کنی می‌توانی اون گزارش ۱۰۰ صفحه‌ای رو در یک ساعت تموم کنی؟ بی‌خیال بابا!

۴. ​I’m so fed up with this

اصطلاح «​I’m so fed up with this» در زبان انگلیسی نشان می‌دهد که از انجام دادن کاری آن‌قدر خسته شده‌اید که می‌خواهید آن را رها کنید. همچنین ممکن است موقعیتی برای شما آن‌قدر آزاردهنده باشد که تصمیم بگیرید آن را رها کنید. معادل فارسی آن «از دست‌ آن خسته شده‌ام» یا «جون به لب شد‌ه‌ام» است.

مثال زیر را ببینید تا بهتر متوجه شوید که معنی این اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد.

This math test was so hard. I’m so fed up with this!

این امتحان ریاضی خیلی سخت بود. از دست آن خسته شده‌ام!

برای این‌که بهتر درک کنید که این اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد، دو مکالمه کوتاه زیر را بخوانید.

A: This math test was so hard. I’m so fed up with this!

B: Yeah, me too. I studied a lot but still found it really confusing.

A: این امتحان ریاضی خیلی سخت بود. جون به لب شدم!

B: آره، من هم همین‌طور. خیلی درس خوندم ولی به نظرم خیلی گیج‌کننده بود.

A: The new project keeps changing every day. I’m so fed up with this!

B: It’s really frustrating when nothing stays consistent.

A: I just want to finish it and move on.

A: پروژه جدید هر روز تغییر می‌کند. از دستش کلافه شده‌ام!

B: خیلی آزاردهنده‌ست که هیچ چیزی ثابت نیست.

A: فقط می‌خواهم تمامش کنم و سراغ بعدی بروم.

​۵. !What a pain

کاربرد این اصطلاح به زمانی مربوط می‌شود که کسی از چیزی ناراحت، عصبانی یا کلافه است و آن موضوع برایش مزاحمت با دردسر ایجاد کرده است. معنی آن هم «چه دردسری!» یا «عجب گرفتاری شدیما!» است. به مثال زیر دقت کنید تا بهتر متوجه شوید که این اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد.

All Jerry does is complain about work. What a pain!

«جری» مدام راجع به کار اعتراض می‌کنه. عجب گرفتاری شدیما!

دو مکالمه کوتاه دیگر را در ادامه مشاهده می‌کنید که با «!What a pain» نوشته شده است. ترجمه فارسی آن را نیز می‌توانید ببینید.

A: All Jerry does is complain about work. What a pain!

B: I know, it’s hard to stay positive around him.

A: «جری» مدام درباره کارش اعتراض می‌کنه. چقدر بد!

B: می‌دونم. خیلی سخته که کنارش باشی و روحیه‌ت رو حفظ کنی.

A: The traffic jam is so bad today. What a pain!

B: Yeah, it’s making me late for the meeting.

A: ترافیک امروز خیلی زیاده. چه بد!

B: آره، باعث شده من به جلسه دیر برسم.

​۶. That’s so annoying

اصطلاح «That’s so annoying» به معنی «چقدر آزاردهنده است!» یا «خیلی اذیت‌کننده است!» به کار می‌رود و زمانی از آن استفاده می‌کنیم که از چیزی کلافه شده باشیم یا برای ما آزاردهنده به نظر برسد. یعنی می‌توانیم با به کار بردن آن نشان دهیم که چقدر آن موضوع برای ما ناخوشایند است. مثال زیر را بخوانید.

This grocery store line is so long. That’s so annoying.

صف این مغازه خواربارفروشی خیلی طولانی است. این واقعاً آزاردهنده است.

​برای این‌که بهتر بتوانید با این اسلنگ آشنا شوید، دو مکالمه کوتاه دیگر را نیز آماده کرده‌ایم که با ترجمه فارسی در اختیار شما قرار گرفته است.

A: This grocery store line is so long.

B: Yeah, that’s so annoying. I just want to get out of here quickly.

A: صف این مغازه خواربارفروشی بسیار طولانی است.

B: بله، خیلی آزاردهنده است. من فقط می‌خواهم زود از اینجا بروم.

A: The neighbors are playing loud music again. That’s so annoying!

B: I know, it’s hard to concentrate with all that noise.

A: همسایه‌ها دوباره دارند با صدای بلند موزیک پخش می‌کنند. خیلی اذیت‌کننده است!

B: می‌دانم، سخت است که با وجود آن سروصداها تمرکز کنی.

​۷. SMH

«SMH» (شکل کامل آن «Shaking my head» است)، یک اصطلاح عامیانه است و زمانی از آن استفاده می‌شود که شخصی با یک اتفاق خیلی بد، ناامید‌کننده یا ناخوشایند روبه‌رو شده باشد و می‌خواهد حس خود را به حالت طنز یا کنایه بیان کند. برای مثال اگر کسی به خاطر رانندگی با سرعت زیاد جریمه گرفته یا اتفاق تلخ دیگری برایش پیش آمده، ممکن است در شبکه‌های اجتماعی این کلمه را بنویسد تا نشان دهد روز خیلی بدی داشته است. معادل فارسی آن «سر تکان دادن» است، اما درواقع از سر ناامیدی یا ناراحتی این کار را انجام می‌دهیم.

مثال‌های زیر را ببینید.

I missed the bus by 2 seconds… SMH!

فقط دو ثانیه تأخیر داشتم و از اتوبوس جا ماندم... واقعاً که!

Spilled coffee on my report 5 minutes before the meeting… SMH.

۵ دقیقه قبل از جلسه قهوه را روی خودم ریختم... واقعاً که!

اسلنگ با مثال

۸. I’m going to explode

​از این اصطلاح در مواقعی استفاده می‌کنیم که بخواهیم بگوییم کسی خیلی ناراحت، عصبی یا کلافه است و احساس می‌کند اگر نتواند احساساتش را کنترل کند، ممکن است مثل بمب از شدت ناراحتی منفجر شود. «Explode» به معنی «انفجار» یا «ترکیدن» است، اما به عنوان اسلنگ، منظور انفجار احساسات یا از کوره در رفتن است. مثال زیر را ببینید تا بهتر متوجه شوید که معنی این اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد.

A: This traffic is moving so slowly, I’m going to explode!

B: Take a deep breath, it’s not worth getting so upset.

A: این ترافیک خیلی آهسته پیش می‌رود، دارم از کوره درمی‌روم!

B: نفس عمیقی بکش، اصلاً ارزش ندارد که این‌قدر ناراحت شوی.

A: I have three reports due tomorrow and no time to finish them. I’m going to explode!

B: Don’t stress too much. Let me help you with one of them.

A: من سه گزارش دارم که موعد تحویل آن فردا است و هیچ فرصتی برای تمام کردن آن ندارم. دارم از شدت ناراحتی منفجر می‌شوم.

B: زیاد به خودت استرس راه نده. اجازه بده من درمورد یکی از آن‌ها کمکت کنم.

​۹. I’m done

از این اصطلاح کاربردی می‌توانیم در موقعیت‌های مختلفی استفاده کنیم که البته به Context بستگی دارد. برای مثال، یکی از معنی‌هایش می‌تواند این باشد که انجام دادن کاری را تمام کرده باشید. از دیگر معانی آن می‌توان به این اشاره کرد که تمایلی به انجام دادن کار ندارید. این مورد را در قالب مکالمه بهتر می‌توان درک کرد.

در مثال زیر، دو نفر با هم در حال حرف زدن درباره چیزی هستند که به آن علاقه‌ای ندارند. به همین دلیل تصمیم می‌گیرند به بحث پایان دهند.

I’m done with this conversation. We’ll never agree on this.

من این مکالمه را تمام می‌کنم. ما هیچ‌وقت درباره آن به توافق نمی‌رسیم.

از دیگر کاربردهای این اسلنگ می‌توان به مواقعی اشاره کرد که از انجام دادن کار خسته یا ناامید شده‌اید و دیگر نمی‌خواهید آن را ادامه دهید. مثال زیر را ببینید تا بهتر متوجه شوید که معنی این اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد.

After dealing with so many problems, I’m done.

بعد از این‌که با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کردم، خسته شدم.

(دیگر نمی‌خواهم ادامه بدهم.)

البته «I'm done» همیشه برای موقعیت‌های خسته‌کننده به کار نمی‌رود. گاهی ممکن است کار سختی را انجام دهیم و در ادامه از این‌که تمامش کرده‌ایم احساس رضایت کنیم و با خوشحالی بگوییم «I'm done»، مانند مثال زیر:

I’m done with my homework.

 من تکالیفم را تمام کردم.

​گاهی هم از آن برای خاتمه دادن به یک رابطه استفاده می‌کنیم، مانند مثال زیر:

I’m done with this relationship.

من دیگر این رابطه را تمام کردم.

برای این‌که بهتر درک کنید که کاربرد I'm done به عنوان اسلنگ چیست و در چه مواردی می‌توان از آن استفاده کرد، سه مکالمه کوتاه را در ادامه آماده کرده‌ایم که با ترجمه فارسی در اختیار شما قرار گرفته است.

A: You’ve been trying to fix that old car for weeks.

B: Yeah, I’m done. It’s just too much work and too expensive.

A: هفته‌هاست که دارید تلاش می‌کنید تا آن ماشین قدیمی را تعمیر کنید.

B: بله، خسته شده‌ام. فقط کار زیادی است و خیلی هم هزینه دارد.

A: Have you finished your project yet?

B: Yes, I’m done. I just need to submit it now.

A: آیا هنوز پروژه‌ات را تمام نکرده‌ای؟

B: بله، تمام کرده‌ام. فقط باید الآن آن را تحویل بدهم.

A: Are you still talking to Mark after what happened?

B: No, I’m done with him. It’s better this way.

A: هنوز بعد از اتفاقی که افتاد داری با «مارک» حرف می‌زنی؟

B: نه، رابطه‌ام را با او تمام کردم. این‌‌طوری بهتر است.

تصویر پسربچه‌ای غمگین و خسته در اتاقش

​۱۰. I’ve had it

وقتی از این عبارت استفاده می‌کنید، می‌خواهید بگویید که از انجام کاری خسته شده‌اید یا ادامه دادنش برای شما آزاردهنده است. معادل فارسی آن هم «خسته شده‌ام» یا «دیگر تحملش را ندارم» است. به همین دلیل می‌خواهید هرچه زودتر تمامش کنید. در مثال زیر، شغل گوینده آن‌قدر برای او آزاردهنده شده است که می‌خواهد آن را ترک کند. به آن دقت کنید تا بهتر متوجه شوید که معنی این اسلنگ چیست و چه کاربردی دارد.

I’ve had it with this job. I’m quitting.

دیگر از این شغل خسته شده‌ام و می‌خواهم استعفا بدهم.

برای این‌که بتوانید بهتر درک کنید که کاربرد «I've had» به عنوان اسلنگ چیست و چطور می‌توانیم در موقعیت‌های مختلف از آن استفاده کنیم، دو مکالمه دیگر آماده کرده‌ایم.

A: You look really stressed lately. What’s wrong?

B: I’ve had it with this job. The boss is impossible to please.

A: اخیراً خیلی مضطرب به نظر می‌رسی. چه اتفاقی افتاده؟

B: از دست این شغلم خسته شده‌ام. راضی نگه داشتن رئیسم غیرممکن شده است.

A: The neighbors are making noise again at midnight.

B: I’ve had it! I’m going to talk to the landlord about this.

A: همسایه‌ها دوباره دارند نصفه‌شبی سروصدا می‌کنند.

B: دیگر تحملش را ندارم! می‌خواهم در این مورد با صاحب‌خانه صحبت کنم.

نکات مهم در خصوص یادگیری اسلنگ انگلیسی

برای این‌که بدانیم کاربرد اسلنگ چیست و چطور باید از آن‌ها به درستی استفاده کنیم، لازم است با نکات مهمی در این رابطه آشنا شویم. در ادامه این مطلب این نکات را بررسی می‌‌کنیم.

۱. اسلنگ را در متن یاد بگیرید

اسلنگ‌ها معانی مختلفی دارند. یعنی با توجه به موقعیت و جمله‌ای که در آن به کار می‌روند، معنی آن‌ها ممکن است تغییر کند. «متن» (Context) به شما کمک می‌کند تا بتوانید معنی اسلنگ را متوجه شوید. سعی کنید از مکالمه برای یادگیری استفاده کنید یا با گوش دادن به پادکست آن‌ها را از بین گفت‌وگوهای میزبان‌ها درک کنید. گاهی حتی به کار بردن یک slang در جمله هم نمی‌تواند موقعیت را شرح دهد. بلکه باید همان جمله در یک مکالمه یا آهنگ یا متن غیررسمی قرار بگیرد تا بتوان آن را متوجه شد.

۲. فیلم و سریال ببینید

بیشترین اسلنگ‌ها را می‌توانید در فیلم و سریال ببینید. افراد انگلیسی‌زبان با لهجه‌ها و گویش‌های مختلف صحبت می‌‌کنند و اگر بتوانید از زیرنویس معتبری کمک بگیرید که به زبان مادری شما ترجمه شده باشد، نتیجه بهتری خواهید گرفت.

۳. از هوش مصنوعی برای تمرین اسلنگ کمک بگیرید

هوش مصنوعی این روزها روش بسیار خوبی برای یادگیری و تقویت زبان انگلیسی است. به‌ویژه برای افرادی که مطالعه به صورت خودآموز را به کلاس‌های زبان انگلیسی ترجیح می‌دهند. یکی از آن‌ها ChatGPT است. این برنامه به شما کمک می‌کند تا بدانید اسلنگ چیست و بتوانید اسلنگ‌های جدیدی یاد بگیرید. برای این کار باید با پرامپت‌نویسی آشنا شوید.

به ChatGPT پرامپت دهید و از او بخواهید تا اسلنگ‌های کاربردی و رایج در زبان انگلیسی مدرن را به شما معرفی کند. همچنین می‌توانید از او بخواهید که به شما معنی و کاربرد هر اسلنگ را توضیح دهد تا زبان انگلیسی را با هوش مصنوعی یاد بگیرید.

۴. یاد بگیرید که چه زمانی و چه جایی از اسلنگ استفاده کنید

این نکته را فراموش نکنید که اسلنگ‌ها معنی کاملاً غیررسمی و عامیانه‌ای دارند. بنابراین نمی‌توانید هر زمان که خواستید از آن‌‌ها استفاده کنید. به عبارت دیگر، اول باید موقعیت را بسنجید و بعد از آن‌ها استفاده کنید. برای مثال، شاید بتوانید در یک مهمانی دوستانه از اسلنگ‌های عامیانه استفاده کنید، اما در جایی که عده‌ای را برای اولین بار ملاقات می‌‌کنید، ممکن است استفاده از برخی از اسلنگ‌ها توهین‌آمیز یا زیادی خودمانی باشد.

همچنین باید با فرهنگ‌های مختلف آشنا شوید. در برخی از فرهنگ‌ها استفاده از اسلنگ‌ها معنی بدی ندارد، اما برای برخی دیگر ممکن است نامناسب به نظر برسد و نباید آن‌ها را به کار برد.

۵. از یک دفترچه برای یادداشت اسلنگ‌‌‌ها کمک بگیرید

داشتن یک دفترچه یادداشت یا چیزی که در آن بتوانید نکات مهم را حین یادگیری اسلنگ یادداشت کنید، تا حد زیادی به شما کمک خواهد کرد که برای مدت زیادی این اصطلاحات در ذهن‌تان بماند. چون می‌توانید هر روز به سراغ آن‌ها بروید و با یک برنامه‌ریزی مرتب مطالعه را پیش ببرید. همچنین می‌توانید هنگام یادداشت کردن، اسلنگ‌ را در قالب مثال یاد بگیرید. به این شکل کاربرد آن را در موقعیت‌های مختلف بهتر درک می‌کنید و به درستی از آن‌ها استفاده می‌کنید.

تقویت اسپیکینگ در فرادرس

اگر می‌خواهید اسپیکینگ خود را تقویت کنید و به دنبال منبع یا منابعی مناسب برای دست‌یابی به هدف خود هستید، فیلم‌های آموزشی را به عنوان یکی از روش‌های مؤثر در یادگیری مدنظر داشته باشید. از ویژگی‌‌های خوب فیلم‌‌های آموزشی این است که تمام سطوح را از مقدماتی تا پیشرفته شامل می‌شود و برای انواع مکالمات در موقعیت‌های مختلف تهیه شده است.

اگر قصد دارید با اسلنگ‌ آشنا شوید یا می‌خواهید اصطلاحات عامیانه پرکاربرد انگلیسی را یاد بگیرید، همچنین اگر به دنبال تقویت اسپیکینگ برای مکالمات تجاری و کسب‌وکار هستید، مشاهده فیلم‌های آموزش اسپیکینگ فرادرس را به شما پیشنهاد می‌کنیم که از سطوح مقدماتی را پیشرفته را در بر می‌گیرد و به موضوعات متنوعی اختصاص داده شده است. لینک مجموعه آموزش اسپیکینگ زبان انگلیسی در فرادرس را در ادامه مشاهده می‌کنید.

تصویر مجموعه آموزش‌‌های اسپیکینگ زبان انگلیسی در فرادرس
برای مشاهده مجموعه آموزش‌‌های اسپیکینگ زبان انگلیسی در فرادرس روی تصویر کلیک کنید.

جمع‌بندی

در این آموزش از مجله فرادرس یاد گرفتیم که اسلنگ چیست و چطور معنی آن با توجه به موقعیت‌های مختلف تغییر می‌کند. همچنین به برخی از کاربردهای اسلنگ اشاره کردیم و نکات مهمی را برای یادگیری آن‌ها توضیح دادیم. در مجموعه باید گفت که اسلنگ‌ها بخش مهمی از تسلط ما را بر زبان و فرهنگ یک جامعه نشان می‌دهند. آن‌ها هم به شکل‌گیری روابط روزمره به ما کمک می‌کنند، هم باعث می‌شوند درک عمیق‌تری از سبک و سیاق مردم داشته باشید.

برای این‌که بتوانید با هر قشری از یک جامعه انگلیسی‌زبان ارتباط برقرار کنید و برای این‌که متوجه شوخی‌ها و گفت‌وگوهای روزمره آن‌ها بشوید، به چیزی فراتر از آنچه در کتاب یا مجلات اشاره شده است نیاز دارید. برای این منظور لازم است از منابعی کمک بگیرید که به یادگیری اسلنگ‌ها به شما کمک می‌کند. در این آموزش به برخی از منابع مانند فیلم و سریال اشاره کردیم.

مطلبی که در بالا مطالعه کردید بخشی از مجموعه مطالب «مباحث متفرقه زبان انگلیسی» است. در ادامه، می‌توانید فهرست این مطالب را ببینید:

بر اساس رای ۰ نفر
آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
اگر بازخوردی درباره این مطلب دارید یا پرسشی دارید که بدون پاسخ مانده است، آن را از طریق بخش نظرات مطرح کنید.
منابع:
English Anyone
دانلود PDF مقاله
نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *