هوش هیجانی (Emotional Inteligence) یا EI، هوش عاطفی (EL)، ضریب احساسی هوش هیجانی و ضریب هوش هیجانی (EQ)، توانایی تشخیص احساسات خود و دیگران، تشخیص احساسات مختلف و نامگذاری مناسب برای آنها، استفاده از اطلاعات عاطفی برای هدایت تفکر و رفتار، مدیریت و تنظیم احساسات برای انطباق با محیط یا رسیدن به اهداف است. این اصطلاح برای اولین بار در سال 1964 مطرح شد. در این مطلب به تعریف هوش هیجانی و مدلهای هوش هیجانی پرداختهایم.
تعریف هوش هیجانی چیست؟
هوش هیجانی توسط پیتر سالووی و جان مایر به عنوان توانایی وقوف بر احساسات خود و دیگران، تشخیص بین احساسات مختلف و اطلاق آنها و استفاده از اطلاعات عاطفی برای کنترل تفکر و رفتار تعریف شده است. این تعریف بعدها به چهار توانایی اصلی تقسیم شد:
- شناسایی هیجانات
- کاربرد هیجانات
- کنترل هیجانات
- درک هیجانات
این تواناییها متمایز و در عین حال با یکدیگر مرتبط هستند. هوش هیجانی، در واقع رمز موفقیت در زندگی است. علی رغم اینکه نظریههای هوش هیجانی در سال 1990 مطرح شدند، از آن زمان تاکنون مطالب زیادی درباره این موضوع نوشته شدهاند. از نظر برخی افراد هوش هیجانی و ضریب احساسی، حتی از ضریب هوشی اهمیت بیشتری دارند.
چرا باید در مورد هوش هیجانی اطلاعات کسب کنیم؟ آیا میتوان جهانی را تصور کرد که در آن هیچ یک از احساسات خود را درک نکرده باشیم؟ یا جایی که نمیتوان درک کرد نگاه شخص دیگری، از عصبانیت یا خشم است؟ عدم شناخت احساسات خود و دیگران در دنیای ارتباطات، به نوعی فاجعه خواهد بود و بدون آن از بخش اساسی تجربه روابط انسانی سالم بیبهره خواهیم بود.
مؤلفه های هوش هیجانی چه هستند؟
هوش به توانایی ذهنی منحصر به فرد انسان در اداره و استدلال اطلاعات اشاره دارد. بر این اساس طبق نظریه مایر، هوش هیجانی مربوط به توانایی استدلال دقیق در مورد احساسات و استفاده از احساسات و دانش عاطفی برای تقویت فکر است. طبق تحقیقات سه دهه اخیر، هوش هیجانی، از تعامل هوش و احساس و ظرفیت فرد برای درک و مدیریت احساسات حاصل میشود. مفهوم هوش هیجانیِ متشکل از پنج مؤلفه مختلف خود آگاهی، خود تنظیمی، مهارتهای اجتماعی، همدلی و انگیزه است که اولین بار توسط دانیل گلمن، روانشناس و نویسنده ارائه شد:
«خود آگاهی» (Self-Awareness): خودآگاهی به ظرفیت شناخت و درک احساسات و درک احساسی از نحوه تأثیر اعمال، حالات و عواطف دیگران اطلاق میشود و شامل پیگیری احساسات و مشاهده واکنشهای مختلف هیجانی و همچنین تشخیص صحیح احساسات است. خودآگاهی، درک اینکه چه احساس، نقاط قوت و محدودیتهایی داریم و چه کاری در ارتباط با آن انجام میدهیم را به یکدیگر مرتبط میکند و با گشودگی در برابر تجارب مختلف، ایدههای جدید و آموختن از تعاملات اجتماعی همراه است.
«خود تنظیمی» (Self-Regulation): این جنبه از هوش هیجانی شامل بیان مناسب احساسات است. خودتنظیمی بر انعطافپذیری، کنار آمدن با تغییرات و مدیریت تعارضات و شرایط دشوار یا پرتنش و آگاهی از چگونگی تأثیر اعمالِ شخص بر دیگران و پذیرش مسئولیت این اقدامات اشاره دارد.
«مهارتهای اجتماعی» (Social skills): این مؤلفه هوش هیجانی به تعامل خوب با افراد دیگر اشاره دارد که شامل استفاده از درک احساسی خود و دیگران برای برقراری ارتباط روزمره و تعاملهای اجتماعی است. مهارتهای مختلف اجتماعی عبارتند از: گوش دادن فعال، ارتباط کلامی، مهارتهای ارتباطی غیرکلامی، رهبری و ایجاد رابطه.
«همدلی» (Empathy): همدلی به این معنی است که شما می توانید احساس دیگران را درک کنید. این مؤلفه هوش هیجانی، به فرد امکان میدهد تا بر اساس شناخت احساسات خود، به دیگران پاسخ مناسب دهد و افراد را قادر میسازد تا پویایی قدرت را درک کنند که در همه روابط اجتماعی، به ویژه در روابط کاری نقش دارند. همدلی شامل درک پویایی قدرت و چگونگی تأثیر این احساسات و رفتار و همچنین درک دقیق موقعیتهایی است که پویایی قدرت به اجرا در میآیند.
«انگیزه» (Motivation): انگیزه به عنوان یکی از اجزای هوش هیجانی، به انگیزش ذاتی اشاره دارد. انگیزه ذاتی به این معنی است که فرد به جای اینکه انگیزه پاداشهای بیرونی مانند پول، شهرت و شناخت را داشته باشد، برای تأمین نیازها و اهداف شخصی هدایت میشود. افرادی که انگیزه ذاتی دارند، با غوطهور شدن در یک فعالیت، پویایی را نیز تجربه میکنند. آنها به احتمال زیاد عمل محور بوده و اهداف تعیین میکنند. چنین افرادی معمولاً به موفقیت و جستجوی راههای بهبود نیاز دارند، همچنین متعهدانهتر و با ابتکار بیشتری عمل میکنند.
روانشناسی علاوه بر یک دانش تخصصی، یکی از علوم مورد علاقه عموم غیر متخصصین بوده و در فرادرس تلاش بر پوشش مطالب برای هر دو گروه است. در لینک زیر میتوانید تمامی فیلمهای آموزش روانشناسی فرادرس را ببینید.
- برای مشاهده فیلم های آموزش روانشناسی فرادرس + اینجا کلیک کنید.
مدل های هوش هیجانی چه هستند؟
هوش هیجانی همچنین توانایی پیوستن به هوش، همدلی و احساسات را برای تقویت تفکر و درک پویاییهای بین فردی منعکس میکند. با این حال، در مورد تعریف هوش هیجانی، اختلاف نظر وجود دارد. در حال حاضر سه مدل اصلی برای هوش هیجانی مطرح میشوند که عبارتند از:
- مدل توانمندی
- مدل ترکیبی
- مدل رفتاری
مدلهای مختلف هوش هیجانی، منجر به توسعه ابزارهای متفاوتی برای ارزیابی و اندازهگیری هوش هیجانی شدهاند. اگرچه، برخی از این روشهای اندازهگیری ممکن است با هم تداخل داشته باشند، همگی به دنبال شناخت و سنجش میزان درک و تنظیم هیجانات فرد هستند. مدلهای توانایی به روشهایی میپردازند که در آن احساسات، تفکر و ادراک مسائل را تسهیل میکنند.
فردی که از نظر عاطفی بیشتر به مسائل مهم پاسخ میدهد، قادر است به جنبههای مهم زندگی خود بپردازد. فاکتور تسهیلکننده جنبههای عاطفی به معنای توانایی بهره بردن یا نادیده گرفتن احساسات در تقابل با تفکر، بسته به موقعیت است. این امر همچنین به استدلال و درک عاطفی در پاسخ به دیگران، محیط و شرایطی که روزمره کمک میکند.
نظریه اولیه هوش هیجانی که توسط سالووی و مایر در سال 1990 توصیف شد، توضیح داد که هوش هیجانی، مؤلفهای از دیدگاه هوش اجتماعی گاردنر و شبیه به اصطلاحِ شخصی هوش ارائه شده توسط گاردنر، شامل آگاهی از خود و دیگران است. یک جنبه از برداشت گاردنر از هوش شخصی مربوط به احساسات است و این جنبه تقریباً همان چیزی است که سالووی و مایر به عنوان هوش هیجانی تعریف میکنند. Faltas معتقد است که سه مدل اصلی از هوش هیجانی وجود دارد:
- مدل عملکرد گلمن
- مدل صلاحیتهای بار – آن
- مدل توانایی مایر و سالووی
علاوه بر این سه، مدل دولویکس و هیگس نیز از جمله مهمترین مدلهای هوش هیجانی است. این سه مدل از تحقیقات، تجزیه و تحلیل و مطالعات علمی ایجاد شدهاند. هر یک از این مدلها را در ادامه با جزئیات بیشتری بررسی کنیم.
مدل عملکرد هوش هیجانی چیست؟
به گفته گلمن، هوش هیجانی مجموعهای از مهارتها و شایستگیها است که بر چهار قابلیت خودآگاهی، مدیریت روابط و آگاهی اجتماعی متمرکز شده است. گلمان استدلال میکند که این چهار قابلیت اساس 12 خرده مقیاس هوش هیجانی را تشکیل میدهند که عبارتند از:
- خود آگاهی عاطفی
- خویشتنداری عاطفی
- تطبیقپذیری
- جهتگیری
- موفقیت
- چشمانداز مثبت
- نفوذ
- یکدلی
- مدیریت
- کار گروهی
- آگاهی سازمانی
- رهبری الهام بخش
مدل صلاحیت های هوش هیجانی
Bar-On این پیشنهاد را مطرح کرد که هوش هیجانی، سیستمی از رفتارهای بهم پیوسته است که از صلاحیتهای عاطفی و اجتماعی ناشی میشود. او استدلال میکند که این شایستگیها بر عملکرد و رفتار فرد تأثیر دارند. مدل E-Bar-On شامل پنج مقیاس درک خود، بیان خود، ارتباط بین فردی، تصمیمگیری و مدیریت استرس است و مفهوم هوش هیجانی را با ۱۵ مقیاس مختلف معرفی میکند:
- عزت نفس
- خود واقعی سازی
- خودآگاهی عاطفی
- بیان عاطفی
- اذعان
- استقلال
- روابط بین فردی
- یکدلی
- مسئولیت اجتماعی
- حل مسئله
- آزمایش واقعیت
- کنترل تکانه
- انعطاف پذیری
- تحمل استرس
- خوش بینی
طبق نظر بار، این شایستگیها، به عنوان مؤلفههای هوش هیجانی، رفتار و روابط انسانی را پیش میبرند.
مدل توانمندی هوش هیجانی
این مدل پیشنهاد میکند که از اطلاعات حاصل از احساسات و مدیریت احساسات برای تسهیل تفکر و هدایت تصمیمگیری استفاده میشود. این چهارچوب هوش هیجانی، بر مدل چهار بُعدی تأکید دارد. مدل چهار بُعدی مایر، سالووی و کاروسو، مدل توانایی چهار بُعدی هوش هیجانی را ایجاد کردند. آنها پیشنهاد میکنند که تواناییها و مهارتهای هوش هیجانی را میتوان به 4 حوزه تقسیم کرد:
- توانایی ادراک
- استفاده از احساسات برای تسهیل تفکر
- درک احساسات
- مدیریت احساسات
این شاخهها که از درک احساسات تا مدیریت آنها مرتب میشوند با روشی که توانایی در شخصیت کلی فرد قرار میگیرد همسو میشوند. به عبارت دیگر ، شاخه های 1 و 2 تا حدودی جداگانه از پردازش اطلاعات هستند که تصور می شود در سیستم احساسات محدود هستند در حالیکه، مدیریت احساسات (شاخه 4) در برنامه ها و اهداف او ادغام شده است. همچنین، هر شاخه از مهارتهایی تشکیل شده است که از مهارتهای اساسی بیشتر به مهارتهای پیشرفتهتر رشد میکنند.
بیایید هر شاخه را بررسی کنیم: این شاخه شامل درک احساسات است، از جمله اینکه میتوانید احساسات را در حالات صورت و حالت دیگران تشخیص دهید. این نشاندهنده درک غیرکلامی و بیان عاطفی برای برقراری ارتباط از طریق چهره و صدا است. شاخه 2 شامل توانایی استفاده از احساسات به منظور کمک به تفکر است.
این شاخه ظرفیت درک احساسات را شامل میشود، از جمله توانایی تجزیه و تحلیل احساسات و آگاهی از روندهای احتمالی احساسات در طول زمان و همچنین قدردانی از نتایج حاصل از احساسات. این همچنین شامل ظرفیت برچسب زدن و تمایز بین احساسات است. این شاخه، خود مدیریت عاطفی، شامل شخصیت یک فرد با اهداف، خودشناسی و آگاهی اجتماعی است که نحوه مدیریت احساسات را شکل میدهد. این مهارتها همان چیزی است که هوش هیجانی را تعریف میکند.
در سال 2016، بر اساس تحولات در تحقیقات هوش هیجانی، مایر، کاروسو و سالووی مدل چهار بُعدی را به روز کردند. در این مدل حل مسئله و تواناییهای ذهنی درگیر در هوش هیجانی، نقش بیشتری در تعیین میزان هوش عاطفی داشتند. مایر و همکارانش اظهار داشتند که هوش هیجانی یک هوش گسترده است و مایر، رابرتز و بارساد هوش عملی، اجتماعی و عاطفی در درک خود را مجموعا هوش هیجانی گسترده میدانستند.
هوش گسترده، مجموعه تواناییهای ذهنی است که در آن افراد با موضوعات مربوط به افراد درگیر میشوند. مایر و همکاران، هوش هیجانی را با هوش شخصی و اجتماعی مقایسه و ادعا میکنند که هوش هیجانی میتواند در میان این هوش گسترده قرار گیرد. گفته شد که تواناییهای خاصی که هوش هیجانی از آنها تشکیل میشود، اشکال خاصی برای حل مسئله هستند. مدل چهار بُعدی را میتوان با استفاده از آزمون هوش هیجانی مایر، سالووی و کارسو اندازهگیری کرد.
هوش هیجانی و انحراف رفتاری
مشکل حتی وقتی متغیرهای هوشی و شخصیتی از نظر آماری کنترل میشوند، هوش هیجانی با قلدری، خشونت، مصرف دخانیات و مشکلات مواد مخدر رابطه معکوس دارد. به عنوان مثال، یک مطالعه نشان داد که هوش هیجانی، با میزان پرخاشگری دانشجو رابطه منفی دارد.
در سال 2002، سوئیفت مطالعه هوش هیجانیِ 59 فرد را که بخشی از یک برنامه پیشگیری از خشونت بودند، مورد مطالعه قرار داد و مشخص شد که ادراک احساسات با پرخاشگری روانی (که به صورت توهین و عذاب احساسی در میآید) رابطه منفی دارد. سوئیفت همچنین دریافت که میزان پرخاشگری روانشناختی، با نمرات بالاتر در مدیریت احساس همراه است.
هوش هیجانی و موفقیت
پیش از این گفته شده بود که هوش هیجانی، مهمترین عامل تعیینکننده موفقیت در زندگی است. گرچه این لزوماً درست نیست، با این وجود هوش هیجانی به موفقیت مربوط میشود. تحقیقات، ارتباط بین هوش هیجانی و طیف گستردهای از مهارتها مانند تصمیمگیری یا دستیابی به موفقیت تحصیلی را یافته است. هوش هیجانی و توسعه هوش هیجانی، به طور فزایندهای در کودکان و نوجوانان مورد مطالعه قرار گرفته است.
نشان داده شده است که هوش هیجانی، نتایج مثبت اجتماعی و تحصیلی را در کودکان پیشبینی میکند. یک مطالعه طولی روی کودکان سه تا چهار ساله که توسط Denham و همکاران انجام شد، از رتبه بندی تنظیم عاطفی و دانش هیجانی کودکان استفاده کرد. سطح بالاتری از تنظیم عاطفی و دانش هیجانی شایستگی اجتماعی را در سه تا چهار سالگی و بعداً در مهد کودک پیشبینی میکنند.
هوش هیجانی و ادراکات
طیفی از مطالعات نشان دادهاند که افرادی با سطح بالای هوش هیجانی، هیجانات خود و دیگران را از طریق چهره، تن صدا، زبان بدن و امور انتزاعی بهتر درک میکنند، هیجانات را به شکل بهتر و سازگارتری با شرایط محیطی بروز میدهند یا در مورد آنها صحبت میکنند و میتوانند ماهیت هیجانات دیگران را نیز درک کنند. ادراک هیجان یا هیجان ادراکی، یکی از مهارتهای مدل چهار بعدی یا چهار شاخه هوش هیجانی است.
رفتار و هوش هیجانی
افرادی با هوش هیجانی بالاتر، تمایل به پذیرش، گشودگی و وظیفهشناسی بیشتری دارند. هوش هیجانی همان مناطق مغزی را درگیر میکند که در وظیفهشناسی نقش دارند. یافتههای عصبی این واقعیت را تأیید میکنند که ویژگی اصلی هوش هیجانی، وظیفهشناسی است که با درجه سازماندهی، پایداری، کنترل و انگیزه در رفتار هدفمند مشخص میشود.
انواع مختلف هوش هیجانی برای بررسی انواع هوش هیجانی، میتوانیم بررسی کنیم که افراد با هوش هیجانی بالا توانایی انجام چه کاری را دارند. برای مبتدیان، آنها قادر به حل سریع و دقیق طیف وسیعی از مشکلات مربوط به احساسات هستند. نوعی هوش هیجانی توانایی حل مشکلات مبتنی بر احساسات را دارد. کسانی که دارای هوش هیجانی بالا هستند، میتوانند احساسات را در چهره دیگران به طور دقیق درک کنند. بنابراین، نوعی از هوش هیجانی، ادراک صورت است.
هوش هیجانی و رفاه
مشخص شده است که هوش هیجانی با افزایش رضایت از زندگی و عزت نفس ارتباط دارد. علاوه بر این، هوش هیجانی با رتبهبندی پایینتر افسردگی مرتبط است.
هوش هیجانی و رفتارهای مثبت اجتماعی
تحقیقات نشان دادند که بین امتیازات مدیریت احساس و کیفیت تعاملات با دوستان رابطه مثبت وجود دارد. همچنین نشان داده شده است که افرادی که امتیاز بالاتری در هوش هیجانی کسب میکنند در رتبهبندی مورد علاقه افراد جنس مخالف قرار گرفتهاند. میزان هوش عاطفی تنظیم احساسات، حساسیت اجتماعی و کیفیت تعامل با دیگران را پیشبینی میکند.
هوش هیجانی و رهبری / رفتار سازمانی
مطالعات به طور مداوم نشان میدهد که روابط مشتری تحت تأثیر مثبت هوش هیجانی قرار دارد. حتی پس از کنترل صفات شخصیتی، افرادی که به عنوان هوش هیجانی بالاتر رتبهبندی میشوند اظهارات بینایی با کیفیت بالاتر از دیگران ایجاد میکنند.
صلاحیت های هوش هیجانی
هوش هیجانی، به طور قطع شامل صلاحیتهای خاصی است. هوش هیجانی- I یک معیار خود گزارشی جامع از هوش هیجانی است. صلاحیتها در هوش هیجانی، همانطور که توسط هوش هیجانی- I اندازهگیری شده است:
- خودآگاهی احساسی: درک احساس من برای من دشوار است.
- قاطعیت: برای من دشوار است که به حق خود برسم.
- عزت نفس: من از خودم احساس خوبی ندارم.
- استقلال: من ترجیح می دهم دیگران برای من تصمیم بگیرند.
- همدلی: من نسبت به احساسات دیگران حساس هستم.
- روابط بین فردی: مردم فکر میکنند که من اجتماعی هستم.
- مسئولیت اجتماعی: من کمک به مردم را دوست دارم.
- حل مسئله: رویکرد من برای غلبه بر مشکلات حرکت قدم به قدم است.
- آزمایش واقعیت: به عنوان مثال سازگاری با شرایط جدید برای من سخت است.
- انعطافپذیری: به عنوان مثال سازگاری با شرایط جدید برای من آسان است.
- تحمل استرس: من میدانم چگونه با مشکلات ناراحتکننده کنار بیایم.
- کنترل انگیزه: این مشکل در کنترل من است.
و همچنین این صلاحیتهای خاص، خوشبختی، خوشبینی و خود واقعیسازی برای تسهیل هوش هیجانی عمل میکنند.
آیا تفاوت های جنسیتی در هوش هیجانی وجود دارند؟
تحقیقات جالبی در رابطه با ارتباط جنسیت با هوش هیجانی انجام شده است. به نظر میرسد تفاوتهای جنسیتی در هوش هیجانی وجود دارد. این تفاوتها ممکن است به دو عامل اجتماعی و زیستشناختی مربوط شوند. جنسیت به عنوان یک فرایند اجتماعی توصیف شده است و برخی از ویژگیها برای یک جنس مطلوب است اما برای جنس دیگر مطلوب نیست. به عنوان مثال، ابراز وجود یک ویژگی معمولی مرد است، در حالیکه همدلی به عنوان یک ویژگی مطلوب زن دیده میشود.
زن و مرد به طور متفاوتی معاشرت میکنند. زنان تشویق میشوند که با دنیای بین فردی خود تعاون، بیان و هماهنگی داشته باشند اما مردان به رقابت، استقلال و ابزاری تشویق میشوند. از نظر زیستشناختی، ماده ها از نظر بیوشیمیایی سازگار هستند تا بر احساسات خود و سایر موارد برای ارتقا بقا تمرکز کنند. به علاوه، از نظر عصبشناختی، مناطقی از مغز که برای پردازش عاطفی لازم هستند، در زنان بیشتر از مردان است.
پردازش مغزی احساسات نیز نشان داده شده است که بین زن و مرد متفاوت است. یافتههای تحقیق از سراسر جهان در مورد تفاوتهای جنسیتی در هوش هیجانی متناقض است. پرسشنامه کمیت عاطفی Bar-On برای 455 دانشجوی دانشگاه در مقطع کارشناسی اجرا شد. نتایج نشان داد که از نظر نمره کل اندازهگیری هوش هیجانی تفاوت معناداری بین زن و مرد وجود ندارد. با این حال در مطالعات دختران خودآگاهی هیجانی بالاتری از مردان داشتند. اما در یک مطالعه آمریکایی، نمره زنان در هوش هیجانی بالاتر از مردان در هوش هیجانی بود و از مهارتهای عاطفی و بین فردی بالاتری برخوردار بودند، در حالیکه در هند، مطالعهای در مورد فارغالتحصیلان پزشکی نشان داد که زنان در هوش هیجانی بالاتر هستند. همچنین مطالعه دانشجویان پزشکی مقطع لیسانس سریلانکا نشان داد که زنان دارای سطح متوسط بالاتری از هوش هیجانی هستند.
در دانشآموزان جوانتر، مطالعهای در دهلی نشان داد که دانشآموزان دختر دهم کلاس هوش هیجانی بالاتر از همتایان مرد خود نشان میدهند اما در مطالعهای که در ایران انجام شد، دانش آموزان دختر 17 ساله دارای هوش هیجانی پایینتر بودند. به طور کلی، زنان تمایل به کسب نمره بالاتر از مردان دارند. در برخی موارد، تفاوت واضحی بین هوش هیجانی زنان و مردان وجود ندارد.
به عنوان مثال، یک مطالعه در انگلیس نتوانست رابطهای بین جنسیت و هوش هیجانی را در یک نمونه از کارمندان پیدا کند. به همین ترتیب، در یک مطالعه مبتنی بر میانمار، هیچ تفاوتی در هوش هیجانی بین معلمان زن و مرد پیدا نشد. بنابراین، باید اجزای هوش هیجانی را بررسی کنیم. در واقع، زنان از نظر جنبه بین فردی هوش هیجانی و همچنین از نظر همدلی، مهارتهای عاطفی و ادراکات مربوط به احساسات (مانند رمزگشایی حالات صورت) از مردان بالاتر از مردان هستند.
در بیان احساسات نیز تفاوتهای جنسیتی وجود دارد، زنان تمایل دارند در بیان احساسات بهتر عمل کنند. مشخص شده است که مادران هنگام گفتن داستان برای دختران خود از کلمات عاطفی بیشتری استفاده می کنند و همچنین هنگام تعامل با زنان احساسات بیشتری نشان میدهند. مردان عموما از احساسات خود و بیان آن میترسند و تلاش میکنند تا احساساتی را که توسط خود یا دیگران تجربه میشوند را نامگذاری کنند.
تحقیقات نشان میدهند که مردان بیشتر احساسات مثبت با شدت بالا مانند هیجان را ابراز میکنند، در حالیکه زنان تمایل به ابراز احساسات مثبت پایین یا متوسط نسبت به خوشبختی یا غم و اندوه دارند. زنان بیشتر به احساسات توجه دارند، احساساتیترند و در کنترل احساسات و درک آنها بهتر عمل میکنند. از طرف دیگر، نشان داده شده است که مردان در تنظیم فشار و کنار آمدن با فشار مهارت بیشتری دارند. زنان به طور معمول احساسات خود و دیگران را هدایت و مدیریت میکنند و در توجه و همدلیِ احساسی، بهتر از مردانی هستند که در تنظیم احساسات برتری نشان میدهند. در محل کار، به طور خاص در حوزه رهبری، مردان تمایل بیشتری به ابراز وجود دارند، در حالیکه زنان سطح بالاتری از صداقت را نسبت به رهبرانِ مرد خود نشان میدهند.
یک یافته ثابت در مورد تفاوت جنسیتی در هوش هیجانی این بود که تقریباً در همه کشورها، مردان بیش از حد هوش هیجانی خود را ارزیابی میکنند در حالی که زنان تمایل دارند هوش هیجانی خود را دست کم بگیرند. همانطور که میبینید، این سوال که آیا تفاوت های جنسیتی در هوش هیجانی وجود دارد، به راحتی پاسخ داده نمیشود. به طور کلی، به نظر میرسد بین جنسیت و هوش هیجانی ارتباط وجود دارد.
نکات منفی هوش هیجانی بالا چه هستند؟
اگرچه تعاریف متفاوت است، هوش هیجانی همیشه شامل مهارتهای درون فردی و بین فردی، به ویژه سازگاری بالا، جامعه پذیری، حساسیت و تدبیر بالا است. هزاران مطالعه علمی اهمیت هوش عاطفی را در حوزههای مختلف زندگی مورد آزمایش قرار دادهاند و شواهد قانعکنندهای در مورد مزایای هوش عاطفی بالاتر در کار، سلامت و روابط ارائه دادهاند. مثلا هوش عاطفی با رهبری، عملکرد شغلی، رضایت شغلی، خوشبختی و رفاه جسمی و عاطفی، ارتباط مثبت و با رفتارهای روانپریشانه و استرس ارتباط منفی دارد.
گرچه مشکلات ناشی از هوش هیجانیِ بالا تا حد زیادی ناشناخته باقی ماندهاند اما بیشتر خصوصیات فردی در حالت تعادل کارکرد بهتری دارند. در ادامه به توضیح برخی از نکات منفی ضریب هوش عاطفی بسیار بالا پرداختهایم.
خلاقیت و نوآوری پایین
بین هوش عاطفی و بسیاری از ویژگیهایی مستعد کننده برای خلاقیت و نوآوری، همبستگی منفی وجود دارد. خلاقیت از ویژگیهای هوش هیجانی کم است که همراه با خصوصیات زیر مشاهده میشود:
- خلق و خوی هنری
- عدم انطباق
- تکانه خصمانه
- شخصیت تحریکپذیر
گرچه مطمئناً افراد خلاق نیز میتوانند از نظر عاطفی باهوش باشند، الگوی رایجتر این است که در پیگیری فرآیندها، ایجاد روابط و کار با دیگران عالی باشند اما عدم انطباق و غیر متعارف بودن آنها را دچار چالش بکشند.
عدم انتقاد و انتقادپذیری
در نگاه اول، به نظر میرسد افرادی با ضریب هیجانی بالا، هنگام بازخورد دادن یا دریافت بازخورد خوب عمل میکنند، زیرا هر دو نوعی تعامل اجتماعی هستند اما حساسیت بالای فردی و همدلی ممکن است انتقاد یا بازخورد منفی به دیگران را برای این افراد سخت کند. علاوه بر این، آنها میتوانند به قدری خونسرد عمل کنند که نسبت به هرگونه بازخورد منفی بیتفاوت باشند. در واقع، به طور کلی بسیار آرام و مثبت هستند.
بی میلی به مقابله با دیگران
افرادی با ضریب هیجانی بالا، از نظر روانشناختی مستعد انجام مشاغل مدیریتی سطح متوسط و رده بالا هستند اما نقشهای ارشد مدیریتی به توانایی انتخاب غیرمعمول، ایجاد تغییر و تمرکز بر روی نتایج، حتی با از بین بردن روابط کارمندان، نیاز دارند. علاوه بر این، رهبران و مدیران ارشد تنها درصورتی که بتوانند برای پیگیری نوآوری و رشد اقتصادی فعالیت کنند، تأثیر بسزایی در سازمانهای خود خواهند داشت. این امر به تصمیماتی بر خلاف مصالحه هستند اما افرادی با هوش عاطفی بالا، به فکر کنار آمدن هستند.
هوش هیجانی بالا ممکن است به همدلی کمک کند که اغلب خصوصیت مثبتی است اما همدلی بیش از حد، ممکن است باعث کاهش تأثیرگذاری بر دیگران شود. استفاده بیش از حد از مهارتهای اجتماعی فرد در تمرکز زیاد بر جنبههای عاطفی ارتباطات است در حالیکه از بحثهای منطقی و جنبههای داد و ستدی ارتباطات غافل میشوند. از این نظر، لبه تاریک هوش هیجانی، میتواند ابزاری برای انجام کارهای ضد اجتماعی باشد یا افراد را به خودأی بودن ترغیب کند. مانند کاریزما، هوش هیجانی، یک ویژگی مثبت تلقی میشود اما میتوان از آن برای دستیابی به اهداف غیر اخلاقی و همچنین اهداف اخلاقی استفاده کرد.
پرهیز از ریسک کردن
اکثر مشاغل نوآورانه به تعادل بین ریسکپذیری و محتاط بودن نیاز دارند. افرادی با ضریب هیجانی بالا عموما از انتخابهای جسورانه پرهیز میکنند چون هوش هیجانی بالا با سطح بالاتری از وظیفهشناسی ارتباط دارد. به عبارت دیگر، هرچه هوش هیجانی بالاتر باشد، احتمال اینکه در برابر انگیزههای خود مقاومت کرده و تصمیمات سنجیدهای بگیرید بیشتر است. هوش هیجانی با کنترل بیشتر بر خود مساوی است، اما در عین حال سطوح شدید کنترل خود به کمالگرایی و جلوگیری از ریسک تبدیل میشود.
ضریب هوشی فوق العاده، باعث میشود فرد بیشتر مناسب نقشهایی باشد که در آنها تنظیم عواطف شخصی و توانایی درک و انطباق با نیازهای عاطفی دیگران، موضوعی محوری است. این بدان معنا نیست که نمیتوانند آرزوی نقش رهبری ارشد را داشته باشند، اما نیاز به یادگیری و تمرین دارند. به عنوان مثال، فردی با هوش هیجانی بالا باید خود را در معرض ریسک، بازخورد منفی و چالش باشد تا تبعات منفی هوش هیجانی بالا را مرتفع کند.
شکی نیست که هوش هیجانی یک ویژگی مطلوب است و هر فردی به طور کلی ترجیح میدهد هوش هیجانیِ بالایی داشته باشد. با این حال، وسواس در مورد هوش هیجانی بالا باعث ایجاد نیروی انسانی از افراد با احساسات پایدار، شاد و دیپلماتیک میشود که به جای تغییر و نوآوری، با اشتیاق فعالیت و قوانین را دنبال میکنند. آنها پیروان عالی و مدیران خوبی خواهند بود اما نباید از آنها انتظار رهبری یا تغییر داشت.
راه های افزایش هوش هیجانی چه هستند؟
در این قسمت به راهبردهایی برای تقویت و افزایش هوش هیجانی میپردازیم:
- در احساسات خود تأمل کنید.
- از دیگران نظر بخواهید.
- قبل از بیان احساسات خود کمی مکث کنید.
- در مورد چرایی پدیدهها از دیگر افراد نظر بخواهید.
- هنگام انتقاد، بر احساس توهین و متهم شدن خود واقف باشید و از خود بپرسید: چه چیزی میتوانم یاد بگیرم؟
- کارهای گروهی انجام دهید.
- برقرار کردن ارتباط چشمی را تمرین کنید.
- احساسات خود را بپذیرید.
معرفی مجموعه آموزش های روانشناسی
در مجموعه آموزشهای روانشناسی فرادرس، در ارتباط با دروس و موضوعات تخصصی مرتبط با رشتههای روانشناسی همچون روانشناسی رشد و روش تحقیق که منابع کنکور کارشناسی ارشد و دکتری نیز هستند، آموزشهای مفصلی توسط متخصصین این حوزه ارائه شدهاند. در کنار این دروس برخی از مهارتها و دانشهای عمومیتری همچون کنترل خشم و استرس نیز در دسترس علاقهمندان این حوزه هستند.
- برای مشاهده فیلمهای آموزش روانشناسی فرادرس + اینجا کلیک کنید.
اگر این مطلب برای شما مفید بوده است، آموزشها و مطالب زیر نیز به شما پیشنهاد میشوند:
- مجموعه آموزشهای روانشناسی
- آموزش کمالگرایی و راههای مقابله با آن
- مجموعه آموزشهای عمومی
- آموزش مدیریت خشم
- اوتیسم چیست؟ | علل، نشانهها، تشخیص و درمان
- رشته روانشناسی | معرفی گرایشها، دروس، درآمد و بازار کار