پروداکت چیست؟ – توضیح و تعریف محصول به زبان ساده
میتوان با قطعیت گفت که همه ما در طول زندگیمان میلیونها بار راجع به محصولات مختلف صحبت میکنیم، البته که عبارت محصول یا پروداکت (Product) در حوزه بازاریابی و تبلیغات بیشتر از هر جای دیگری کاربرد دارد. رهبران کسبوکارها و سازمانهای گوناگون برای دستیابی به موفقیت تجاری، بر پروداکتهای خود اتکا میکنند. مصرفکنندگان هم برای رسیدگی به نیازهای مختلف خود به خرید آنها مشغول میشوند. در واقع همین محصولات هستند که به اسکناسها ارزش میدهند. چه بخواهید به دانش خود راجع به انواع محصولات بیفزایید و چه تبدیل به یک مدیر محصول خبره شوید، تضمین میکنیم که نکات نادانسته فراوانی را در این مقاله خواهید یافت. به مطالعه ادامه دهید تا بگوییم محصول یا پروداکت چیست، چه فرایندی را تا عرضه به بازار طی میکند و البته که چرا برخی محصولات شکست میخورند.
محصول یا پروداکت چیست؟
جستجو برای تعریفی واحد از محصول کار چندان معقولی نیست. محصول بسته به اینکه در کجا استفاده میشود، میتواند تعاریف متعددی داشته باشد. محصول یا پروداکت (Product) هرچیزی است که حاصل، فراورده یا تولید (Produce) شود و نتیجه کارکردی ریاضیاتی به حساب میآید. حتی یک ایده را میتوان محصول فرایند تفکر شخص به حساب آورد. اما تعریفی که در این مقاله به سراغش میرویم، بیشتر به دنیای کسبوکار و تجارت مربوط میشود. بنابراین محصول را میتوان اجناسی توصیف کرد که با هدف برطرفسازی نیازهای مشتریان، به آنها فروخته میشوند. این جنس میتواند فیزیکی، مجازی یا ترکیبی از این دو باشد.
محصول باید برای مشتریان ارزشسازی کند و در واقع منافع آنها در استفاده از محصول باشد. از سوی دیگر، کاربران انتظار دارند که خدماتی باکیفیت از محصول دریافت کنند. تمام محصولات با هزینهای مشخص تولید میشوند و شرکتها با فروش آنها به مشتریان، هزینههای خود را جبران میکنند. تولید و توسعه محصول نهتنها به سودهی شرکتها منجر میشود، بلکه برای شمار زیادی از مردم اشتغالزایی میکند. اگرچه در سالیان دور مردم به تبادل اجناس در ازای جنسی دیگر مشغول میشدند، امروز تقریبا تمام محصولات در ازای پول فروخته میشوند. ضمنا برخی محصولات برای مصرفکنندگان طراحی شدهاند، برخی دیگر برای شرکتهایی که از آنها در راستای تولید محصولات هرچه بیشتر استفاده میکنند.
ویژگیهای پروداکت چیست؟
کنسرت زنده، شامپو و اپلیکیشن تناسب اندام، همگی مثالهایی از محصولات مختلف هستند، هرچند که شباهتهای اندکی را میان آنها خواهید یافت. همین است که باعث میشود توسعه محصول جهانی واقعا هیجانانگیز باشد، چرا که بیشمار فرصت بالقوه برای ساخت اجناسی کاملا جدید برای هر جور مصرفکنندهای وجود دارد.
اگرچه محصولات مختلف ویژگیهایی کاملا متفاوت از یکدیگر دارند، اما چند ویژگی جهانشمول را در تمام آنها خواهید یافت.
- ساخته شده برای مشتریان: این اصلیترین موضوعی است که محصولات را از پروژهها یا هر چیز دیگری که برای مصرف یا لذت شخصی تولید میشود، متمایز میسازد. محصولات معمولا با هدف فروش و مصرف از سوی شخصی دیگر طراحی میشوند، چه مصرفکنندگان عادی و چه مشتریان سازمانی.
- نفعرسانی به بازار: شناسایی نیاز یک بازار و برطرفسازی آن کاری چالشبرانگیز است. اما در غاییترین حالت، هر محصولی باید یک جور مزیت برای کاربران خود به ارمغان آورد.
- در تبادل با ارزش: اصلیترین معیار تبادل ارزش، پول است. این یعنی محصولات قیمتی مشخص داشته و میتوانند خریده و فروخته شوند. گاهی از اوقات هم محصول در ازای ارائه بازخورد، قرارگیری در معرض توجه، یک معامله و هر شکل دیگری از «ارزش» به دست میآید.
انواع پروداکت چیست؟
درحالی که میلیونها محصول در سراسر کره خاکی داریم، خبر خوب اینکه میتوان تمامی آنها را درون ۱۰ دستهبندی کلی قرار داد. چهار مورد نخست به اجناس مصرفی ارتباط دارند و سایر موارد، پروداکتهای صنعتی هستند. دستهبندیهایی که در ادامه مطالعه میکنید براساس مشتری هدف، رفتار مشتری و هدف هر جنس شکل گرفتهاند. اگر بخواهید متوجه شوید که ماهیت یک پروداکت چیست و روی آن پژوهش کنید، ابتدا باید این را درک کرده باشید که در کدام دستهبندی جای میگیرد.
۱. محصولات راحتی (Convenience Products)
محصولات راحتی به معنای اجناسی است که مردم به صورت مداوم و زمانی که تحلیل رفتهاند تهیه میکنند. مصرفکنندگان هنگام خرید این محصولات نیازی به فکر کردن ندارند. این اجناس به صورت مداوم خریداری شده و معمولا قیمت کم داشته و ضروری و دسترسپذیر ظاهر میشوند. خریداران معمولا برند مورد نظرشان را تغییر نمیدهند و بنابراین مقایسه زیادی هم با دیگر محصولات مشابه بازار صورت نمیگیرد. وارد کردن چنین محصولی به سبد خرید مشتری دشوار است و باید اتفاق بهخصوصی بیفتد تا مشتری به آزمودن آن بپردازد. مشتریان ممکن است تنها زمانی به سراغ برندی جدید بروند که برند همیشگی در دسترس نباشد.
یک راه بازاریابی برای چنین محصولی این است که تبلیغاتی درگیرکننده بسازید که اطلاعات چندانی ارائه نمیکنند. یک راه دیگر برای ترغیب مشتریان به خرید هم قرار دادن برند جدید در نزدیکی صندوق سوپرمارکت است. مردم به شکلی یکسان به تمام محصولات راحتی نگاه نمیکنند. مشتریان هنگام خرید برخی اجناس برند را عوض میکنند، اما در اکثریت مواقع ترجیح میدهند به همان محصولات مورد علاقه خود بچسبند. برای اینکه بتوان این موضوع را به شکلی بهتر درک کرد، میتوانیم چنین اجناسی را درون سه دستهبندی دیگر جای دهیم:
- کالاهای اساسی (Staples): اینها اجناسی هستند که مردم با بیشترین تداوم خریداری میکنند. خریداران معمولا برندی یکسان را انتخاب میکنند، چون در وقتشان صرفهجویی میشود.
- خریدهای تکانهای (Impulse Buys): این اجناس در لیستهای خرید پیدا نمی شوند. مشتریان آنها را درون فروشگاه میبینند و به خاطر میلی ناگهانی، تصمیم به خرید میگیرند.
- خریدهای ضروری (Emergency Purchases): این اجناس را هم در لیستهای خرید پیدا نخواهید کرد. اما مردم پیش از اینکه چشمشان به این محصولات بیفتد، از نیاز خود به آنها باخبرند. تفاوت پروداکت ضروری با پروداکت تکانهای این است که به جای پاسخ دادن به هوس، به مشکل پاسخ میدهد.
۲. محصولات به خرید رفتنی (Shopping Products)
در زبان انگلیسی، میان «خرید کردن» (Buying) و «به خرید رفتن» (Shopping) تفاوتی معنادار وجود دارد. در واقع مردم میان برطرفسازی نیازهای روزانه مانند تهیه خواربار و رفتن به بازار و تهیه اجناسی مانند لباس، دستگاههای مختلف و اثاث منزل، تفاوت قائل میشوند. محصولات گرانقیمت مانند اتومبیلها و املاک نیز در همین دستهبندی جای میگیرند. مردم هنگام خرید این محصولات، تصمیماتی شخصی اتخاذ میکنند. علاوه بر این، چنین محصولی به صورت مداوم تهیه نمیشود و بنابراین مردم وقت زیادی را صرف بررسی سایر گزینهها و مقایسه خواهند کرد. فاکتورهای مختلف مانند کیفیت، ویژگیها، قیمت، ظاهر و پایداری بر تصمیم مشتری تاثیر خواهد گذاشت.
همینطور که مشتریان به پژوهش روی محصول مشغول میشوند، شرکتها قادر به اثرگذاری روی آنها خواهند بود. از طریق دیجیتال مارکتینگ میتوان انبوهی اطلاعات در اختیار مشتریان گذاشت. با استفاده از تبلیغات هم میتوان ویژگیهایی را برجسته کرد که در محصولات رقبا پیدا نمیشوند. تیمهای بازاریابی هم میتوانند از انبوهی ابزار مارکتینگ و پلتفرم دیجیتالی مختلف برای تحقق این نیازها کمک بگیرند. محتوایی که از طریق وبسایتها و شبکههای اجتماعی مقابل چشم قرار میگیرند احتمالا بیشترین نتایج را به همراه آورند. یک راه موثر دیگر نیز، اثرگذاری روی مشتریان کنونی به شکلی است که محصول را به دیگران توصیه کنند. میخواهید بدانید دو دستهبندی خردتر برای این نوع پروداکت چیست؟ موارد پایین را مطالعه کنید:
- محصولات همگن (Homogenous Products): اینها اجناسی هستند که از نگاه مشتری در تمام جنبهها به جز قیمتگذاری، یکسان ظاهر میشوند. لوازم خانگی یکی از رایجترین مثالهای چنین محصولاتی است.
- محصولات ناهمگن (Heterogenous Products): مصرفکنندگان، محصولات مشابه موجود در این دستهبندی را از نظر کیفیت یا ویژگیها، متمایز از یکدیگر به حساب میآورند. این تفاوت میتواند واقعی یا حسی باشد. چنین محصولاتی به شرکتها اجازه میدهند که به جای تمرکز صرف بر قیمتگذاری، بر کیفیت اجناس تاکید کنند. ترسیم چشماندازهای مختلف برای هر محصولی نیز باعث میشود گزینهای مناسب بر هر مصرفکنندهای داشته باشید.
۳. محصولات تخصصی (Speciality Products)
اینها اجناسی هستند که یا ویژگیهایی منحصر به فرد به همراه میآورند یا برندی واقعا شناختهشده دارند. محصولات تخصصی را میتوان پیشنهادی استثنایی تلقی کرد و مشتریان ترجیح میدهند تا جای ممکن به برندهای مورد علاقه خود وفادار باقی بمانند. مردم معمولا تمایلی به عوض کردن برند اتومبیلی که میخرند ندارند. همین موضوع راجع به مواد غذایی و کالاهای الکترونیکی هم صدق میکند. چالش اصلی شرکتهای سازنده چنین محصولاتی این است که دائما باید نسخههایی بهتر از همان محصول را بسازند تا مشتریان را به خرید مداوم ترغیب کنند. از سوی دیگر باید اطمینان حاصل شود که محصولات با آخرین جریانها و تکنولوژیها همگام باقی میمانند.
۴. محصولات ناخواسته (Unsought Products)
بسیاری از محصولاتی که ظاهرا معمولا توسط مردم خریده نمیشوند در این دستهبندی جای میگیرند. چه خریداران نیازی به خرید آنها احساس نکرده و چه اصلا از وجودشان باخبر نباشند. به کمک تبلیغات صحیح میتوان بسیاری از این محصولات را به اجناسی تبدیل کردن که به صورت مداوم خریداری خواهند شد. از جمله محصولات موجود در این دستهبندی میتوان به سیستمهای هشدار خانگی، باتری و کتابهای مرجع اشاره کرد. مایکروویو یکی از محصولاتی بود که در این دستهبندی قرار داشت و اکنون به صورت مداوم خریده میشود. در واقع بازاریابان توانستهاند این محصولات را به اجناسی ضروری برای مشتریان تبدیل کنند. وقتی چنین محصولی ساختهاید، نیاز به بازاریابی تهاجمی خواهید داشت.
اکنون تمرکز را از روی محصولات مصرفی (Consumer Products) برداشته و در عوض به سراغ محصولاتی میرویم که در دستهبندی کالای صنعتی جای میگیرند.
۵. مواد خام (Raw Material)
بسیاری از اجناس مانند مواد معدنی، چوب و محصولات دامی در این دستهبندی قرار میگیرند. همانطور که از نامشان پیداست، راجع به محصولاتی نهاییشده صحبت نمیکنیم و در عوض از آنها در فرایند تولید سایر کالاها استفاده میشود. محصولی که در این دستهبندی باشد، ویژگیهای منحصر به فرد خود را بعد از تبدیل شدن به محصول نهایی از دست خواهد داد. تولیدکننده به فروش چنین محصولاتی به صنایع دیگری مشغول میشود که از آنها برای تولید کالاهای مصرفی بهره میگیرند. بخش اعظمی از تبلیغات چنین محصولاتی از چشم عموم مردم دور میمانند و مردم عادی حتی بسیاری از این محصولات را در عمر خود نمیبینند.
۶. قطعات (Components)
این محصولات هم توسط تولیدکنندگان به شرکتی دیگر فروخته میشوند که از آنها برای ساخت کالای نهایی خود استفاده میکنند. اما چنین اجناسی تبدیل به چیزی دیگر نمیشوند. این محصولات به همان شکلی که هستند باقی میمانند، اما نمیتوانند به تنهایی برای مصرفکننده ارزشسازی کنند. در واقع قطعات از چشم افرادی که محصولات نهایی را میخرند، دور میمانند. خیلی هم کم پیش میآید که شرکتهای سازنده قطعاتی مانند سیستمهای روی چیپ و ریزپردازندهها به ندرت محصولات خود را تبلیغ میکنند. ناگفته نماند که به نام برندهای سازنده قطعات در محصول نهایی اشاره میشود. اما اکثر اوقات قطعات بر مبنای قیمت و خدمات خود به فروش میروند و نه بر مبنای برند سازنده.
۷. کالاهای سرمایهای (Capital Goods)
اینها محصولاتی هستند که در فرایندهای تولید کاربردی ظاهر میشوند. ماشینآلات سنگین، سازهها، ابزارها و تجهیزات اداری همگی در این دستهبندی جای خواهند گرفت. چنین محصولی معمولا تنها یکبار از سوی شخص خریداری میشود. این یعنی تولیدکننده باید انبوهی مشتری برای خود پیدا کند تا قادر به تحقق اهداف مالی باشد. اینجاست که واسطهها وارد میدان میشوند. این شرکتهای میانی به تولیدکنندگان در ارائه خدمات و نصب محصولات یاری میرسانند.
۸. تجهیزات کلان (Major Equipment)
اینها نیز تجهیزاتی هستند که در فرایند تولید سایر کالاها مورد استفاده قرار میگیرند. ماشینآلات، وسایل نقلیه، کامپیوترها و تمام موارد این چنینی را میتوان جزو چنین محصولاتی به حساب آورد. حتی گجتهایی که به پردازش یا فروش کالا کمک میکنند هم در همین دستهبندی جای دارند.
۹. تجهیزات جانبی (Accessory Equipment)
از جمله این موارد میتوان به ابزارهایی اشاره کرد که برای رسیدگی به ماشینآلات تولیدی استفاده میشوند. تفاوت اصلی با تجهیزات کلان در این است که از تجهیزات جانبی مستقیما در تولید یا پردازش محصول بهره نمیگیریم. این محصولات ضمنا طول عمر کوتاهتری دارند.
۱۰. ملزومات عملیاتی (Operating Supplies)
محصولی که در این دستهبندی قرار بگیرد، به شرکت در رسیدگی به عملیاتهای روزمره یاری میرساند. قطعات یدکی و ایستا را برای مثال میتوان جزو ملزومات عملیاتی به حساب آورد. شرکتها نیز این اجناس را به خاطر طول عمر کوتاه، به صورت مداوم میخرند.
اکنون که میدانید انواع محصول یا پروداکت چیست، لازم است بدانیم که چنین کالایی چطور سر از بازار درمیآورد. سوال این است که چه چیزی به خلق محصول منجر میشود، مراحل توسعه محصول جدید چیست و چطور میتوان تجربهای کامل برای مشتریان رقم زد. به مطالعه ادامه دهید تا به هر سه سوال پاسخ دهیم.
فرایند توسعه محصول جدید
تمام محصولات نتیجه ایدههایی هستند که در ذهن مدیر محصول و در فرایند مدیریت محصول شکل میگیرند. این ایدهها با درک مشکلات مشتریان و قرارگیری در مسیر برطرفسازی آنها به دست میآیند. سفری که محصول از ایدهپردازی تا ورود به بازار طی میکند را میتوان به هفت مرحله تقسیم کرد که در ادامه مقاله پروداکت چیست، تمامی آنها را تشریح خواهیم کرد.
ایدهپردازی
در این مرحله، بر تولید بیشترین ایدههای ممکن که میتوانند به برطرفسازی مشکلات مشتری منتهی شوند، تاکید میشود. تمرکز باید بر برطرفنیاز نیاز خریدار باشد و نه صرفا توسعه هر محصولی. هر کسبوکاری باید به جستجو و تحلیل مشکلاتی بپردازد که میتواند آنها را از میان بردارد. تیم محصول باید به فهرست کردن تمام مشکلات این چنینی و سپس اولویت بندی توسعه محصول براساس اهمیت و فوریت مشغول شود. از سوی دیگر، گزینههای مختلف از فهرست حذف میشوند تا بالاخره پتانسیل لازم برای توسعه محصول جدید به دست آید.
پایش ایده
تمام ایدهها روی میز قرار میگیرند و سپس ایدهای که بیشترین شانس موفقیت را با خود به همراه میآورد، انتخاب میشود. موضوع فقط راجع به انتخاب بهترین ایده نیست. ایده نهایی باید قابل دستیابی و واقعگرایانه نیز باشد. در واقع شرکت باید بتواند با منابع کنونی خود، چنین جنسی را بسازد. اگر هم نیاز به منابع تازه احساس میشود، باید نسبت هزینه به سود را محاسبه کرد. بهترین رویکرد این است که کسبوکار نگاهی به فعالیت رقبا و محصولات جدید آنها بیندازند و روشهای مقابله با آنها و جذب مشتریان را بررسی کنند.
توسعه مفهوم و تست
پیش از اینکه محصول جدید ساخته شود، اولویت شرکت این خواهد بود که نسخهای پرجزییات از ایده و یوزر استوری های مربوط به آن فراهم آورد. تیم محصول باید به بررسی نسبت چالشها به آوردهها مشغول شود. این یعنی باید به مقایسه تلاشهای مورد نیاز برای ساخت محصول با منافعی که به همراه میآورد، پرداخت. تیم باید به دنبال آنچیزی باشد که در محصولات رقیب وجود ندارد و تا جای امکان نیز محصول را بهبود دهد. در این مرحله، مدیر محصول نیز باید گزارشی از بازخوردهای جمعآوری شده از مشتریان را در اختیار ذینفعان بگذارد.
استراتژی بازار
استراتژی بازار کاملا راجع به یافتن راهی ایدهآل برای دستیابی به توجه مخاطبان هدف است. در این مرحله فاکتورهای مختلف مانند محصول، قیمتگذاری، تبلیغات و جایگیری در بازار باید تحلیل و نهایی شوند. در نخستین گام، تیم باید محصول را براساس گزارش تست مفهوم، نهایی کند. وقتی هم نوبت به قیمتگذاری میرسد، شرکت باید به هزینههای تولید محصول و قیمت فروش کالاهای مشابه نگاه کند. بعد نوبت به پرداختن به ویژگیهای منحصر به فرد جنس و حصول اطمینان از برقراری ارتباط مطلوب با مشتریان هدف میرسد. در واقع مشتریان باید به خوبی بدانند که محصول قرار است کدام مشکلات بزرگشان را رفع و رجوع کند.
توسعه محصول
گام بعدی، توسعه محصول از طریق مراحل مختلف در چرخه عمر است. تیم ابتدا به ساخت یک پروتوتایپ و اشتراکگذاری آن با ذینفعان میپردازد تا شمایل کلی کار را نشان دهد. در مرحله بعدی نوبت به ساخت «کمینه محصول پذیرفتنی» (Minimum Viable Product | MVP) و قابلیتهای ضروری میرسد. چنین محصولی مشکلات مشتری را رفع میکند، اما شامل تمام ویژگیها نیست. با پردهبرداری از چنین نسخهای از محصول میتوان به جمعآوری بازخورد کاربران واقعی مشغول شد. شرکتها معمولا برای توسعه محصول به سراغ مدیریت چابک یا اجایل رفته و روششناسیهایی نظیر اسکرام را در پیش میگیرند. بدین ترتیب میتوان تمام کارها را به شکلی گام به گام و اولویتبندیشده پیش برد.
استقرار
زمانی که کمینه محصول پذیرفتنی ساخته شد، نوبت به استقرار محصول در بازار میرسد. تیم کنترل کیفیت از کارکرد صحیح محصول اطمینان حاصل میکند. همینطور که میزان پذیرش محصول میان مشتریان بالقوه افزایش مییابد، قابلیتهای جدید هم از راه میرسند. تستهای مختلف پشت سر گذاشته میشوند تا مطمئن شوید محصول آنطور که انتظار میرود رفتار میکند. توسعهدهندگان به آزمودن عملکرد قابلیتهای جدید و نحوه ادغام آنها با قابلیتهای قبلی مشغول میشوند. تستهای دستی هم برای سنجش عملکرد کاربردی هستند. زمانی که نتایج به سطح رضایتبخش رسید، محصول برای استفاده از سوی مشتریان آماده است.
ورود به بازار
اکنون نوبت به تجاریسازی محصول میرسد. در این مرحله باید با دقت هرچه تمامتر راجع به مفاهیم پشت محصول صحبت کرد و نه ویژگیهای آن. مشتریان میخواهند بدانند که زندگیشان چطور آسانتر از قبل میشود، نه اینکه محصول شما چقدر منحصر به فرد است. برند سازنده محصول ضمنا باید پیامی بهخصوص به گوش مشتریان برساند. این پیام باید مظهر برند باشد و مشتریان را به خود جذب کند. تیم مارکتینگ باید به توسعه محتوایی مشغول شود که مشتریان را به آزمودن محصول ترغیب میکنند. اگر بخواهیم طوری دیگر بگوییم، شرکت باید از تمام ظرفیتهای خود برای صحبت راجع به محصول با مشتریان هدف استفاده کند.
سفر محصول با ورود به بازار به پایان نمیرسد. تازه در این لحظه است که مشتریان با محصول آشنا شدهاند و بنابراین عرضه صرف محصولات برای کسبوکارها کافی نخواهد بود. اکنون باید آنقدر به پشتیبانی از محصول ادامه داد تا دیگر هیچ منافعی برای مشتریان یا شرکت نداشته باشد. زمانی که محصول به بازار معرفی شد، زمان این میرسد که مدیران محصول به دنبال راههایی برای بهبود کارایی و افزایش سوددهی بگردند. اینجاست که وارد مرحله بعدی از مراحل توسعه محصول جدید میشویم.
رشد بازار
اکنون که مشتریان محصول را پذیرفته و به صورت مداوم مشغول به خرید آن شدهاند، مرحله بعدی برای پروداکت چیست؟ تقاضا در حال افزایش است و شرکت به سودی بیشتر دست مییابد. در این لحظه، استراتژی بازاریابی از جلب توجه مشتریان به سمت تثبیت جایگاه برند حرکت میکند. اکنون زمان آن رسیده که به مشتریان خود بگویید چرا باید محصول شما را به جای سایر گزینهها انتخاب کنند. شرکتها در این مرحله شروع به افزودن قابلیتهای جدید به محصول میکنند. از سوی دیگر با تاسیس مراکز پشتیبانی هرچه بیشتر، سطح خدمترسانی به مشتریان بالاتر میرود. شبکه توزیع هم به مرور زمان گسترش مییابد تا افراد بیشتری را تحت پوشش قرار دهد.
بلوغ
در این فاز، سطح فروش شروع به کاهش میکند و دیگر خبری از رشد فزاینده نیست. از سوی دیگر جلو ماندن از رقبا در بازار سختتر میشود، زیرا هیجان اولیه برای محصول از بین رفته است. در این لحظه تیم بازاریابی باید شروع به تمرکز روی برجستهسازی قابلیتهایی کند که همچنان محصول را از رقبا متمایز میکنند. فاز آگاهیبخشی به مشتریان به پایان رسیده است. همینطور که هزینههای تولید پایینتر میآید و فروشی باثبات تجربه میشود، معمولا تمرکز شرکت بر این جنس کمتر میشود. اما حالا زمان بهبود دادن محصول و حفظ دست بالا نسبت به دیگران فرا رسیده است.
افول
این آخرین مرحله از عمر هر محصولی است. تمام اجناس موجود در بازار طول عمری مشخص دارند و از روزی به بعد، نرخ فروش کاهش مییابد. حتی اگر تمام تلاش خود را به کار ببندید هم فروختن هرچه بیشتر محصول واقعا دشوار خواهد بود. دلایل مختلفی برای این موضوع وجود دارد. مشتریان ممکن است علاقه خود را از دست داده و به سراغ اجناس جدیدتر بازار رفته باشند. خود محصول ممکن است انقضا گذشته باشد. یادتان میآید نوارهای VHS چطور جای خود را به DVD دادند؟ این روزها دیگر دیویدی هم به زحمت در بازار پیدا میشود. همین موضوع راجع به هر محصول دیگری مصداق میکند.
چرا برخی محصولات شکست میخورند؟
دانستن اینکه روش ورود به بازار برای پروداکت چیست و چطور رشد میکند کافی نخواهد بود. یک مدیر محصول آبدیده باید دلایل پشت شکست برخی محصولات را هم بداند.
- عدم سازگاری محصول و بازار: برای اینکه محصول پا بگیرد باید ارزش صحیح را برای بازاری که روی آن تمرکز کردهاید خلق کند. بدون چنین ارزشی، محصول قطعا شکست میخورد.
- راه حلی برای مشکل اشتباه: اینکه محصول مشکلی را برطرف کند کافی نیست. تعداد افرادی که با آن مشکل بهخصوص در بازار شما مواجه میشوند نیز باید به مقدار کافی باشد.
- زمانبندی اشتباه: بسیاری از محصولات به این خاطر شکست خوردهاند که شرکتها زمان زیادی را صرف طراحی آنها به بینقصترین شکل ممکن کرده است. با عرضه زودتر، تا زمانی که سایر کمپانیها محصولات رقیب را بسازند، بازخوردهای مشتریان را دریافت کرده و محصول را بهبود دادهاید.
- نادیده گرفتن بازخوردها: بازخورد مشتری واقعا مهم است. نادیده گرفتن نظرات منجر به شکلگیری این باور در شرکت میشود که محصول بینقص بوده و نیاز به هیچگونه تغییر ندارد. بدین ترتیب مشتریان هم محصول را پس خواهند زد.
- سرعت عمل پایین در پیادهسازی تغییرات: دریافت بازخورد از کاربران کافی نیست. سازمانها باید به سرعت تغییرات لازم را پیادهسازی کنند تا رضایت مشتریان را به دست آورند. به تعویق انداختن این تغییرات باعث میشود محصول در همان روزهای نخست شکست بخورد.
- فرضیات اشتباه راجع به مشتریان: گاهی از اوقات تیم محصول فرضیاتی راجع به کاربران دارند که اشتباه از آب درمیآیند. با بازخوردگیری مداوم میتوان با چنین مشکلی مقابله کرد.
- قیمتگذاری اشتباه: قیمتگذاری بیش از حد بالا یا پایین باعث میشود محصولتان پیش از اینکه پا بگیرد به پایان عمر خود برسد. مشتریان زیر بار هزینههای محصولی بیش از اندازه گرانقیمت نمیروند. با قیمتگذاری پایین هم منافع چندانی نصیب شرکتها نمیشود.
- پژوهش بازار اشتباه: عدم شناخت کافی از بازار باعث میشود محصول اشتباه را خواسته و به تبع آن، شکست بخورید.
- استفاده اشتباه از منابع: استفاده از منابع ارزشمندی مانند پول، نیروی انسانی و زمان برای رسیدگی به امور اشتباه هم منجر به شکست محصول میشود.
- رقابت: اگر شرکت به سرعت بهبودهای ضروری را به محصول نیاورده و ماهیت منحصر به فرد آن را حفظ نکند، رقبای قدرتمند میتوانند شکستتان دهند.
جمعبندی و پاسخ به چند پرسش راجع به اینکه پروداکت چیست ؟
در این لحظه به خوبی میدانید که محصول یا پروداکت چیست، چه انواعی دارد و چطور توسعه مییابد. همینطور به طور یقین متوجه شدهاید که موفقیت محصول تا حد زیادی به بهینگی عملکرد مدیران محصول و تیمهای زیر نظر آنها بستگی دارد. اکنون که مفاهیم بنیادین را فرا گرفتهاید، مطالعه مقاله «استراتژی توسعه محصول» را نیز پیشنهاد میکنیم تا متوجه شوید روشهای تعریف محصول یا پروداکت چیست.
مثالهای مختلف محصول یا پروداکت چیست؟
موبایل هوشمند، یک لیوان قهوه، کلاسی آموزش و اپلیکیشنی در زمینه تناسب اندام، همگی از جمله مثالهای محصولات مختلف موجود در بازار به حساب میآیند. تقریبا هرچیزی که از سوی کسبوکارها قابل فروش باشد - چه فیزیکی و چه دیجیتالی - میتواند در دستهبندی محصولات یا پروداکتها قرار بگیرد. اما بسیار مهم است که به خاطر بسپارید محصولات نمایانگر تمام تجربهای هستند که مشتری هنگام گذران وقت با برند شما به دست میآورد و نه فقط آن خدمات بهخصوص.
سمتهای شغلی حوزه توسعه پروداکت چیست؟
پشت هر محصول معرکهای، تیمی معرکه حضور دارد. هسته اصلی تیم توسعه محصول معمولا نقشهایی مرتبط به شش کارکرد مختلف دارد: نوآوری، مدیریت محصول، مدیریت پروژه، بازاریابی محصول، مهندسی و عملیاتها. سمتها و عناوین شغلی بسته به نیازهای سازمان تغییر میکنند.
از چه ابزارهایی برای مدیریت محصولات استفاده میشود؟
تیمهای توسعه محصول از گستره وسیعی از ابزارهای مختلف برای مدیریت محصولات خود استفاده میکنند، از پورتالهای مدیریت ایده گرفته تا نرمافزار طراحی نقشه راه و ابزارهای توسعه اجایل. از آنجایی که ساخت محصول فرایندی واقعا پیچیده است، طبیعی خواهد بود که شرکتها به سراغ بستههای نرمافزاری کامل مانند مجموعه آفیس، برنامههای ادوبی و تمام موارد مشابه بروند.