اضافه وزن و چاقی چرا گریبانگیر نسل امروز شده است؟
زیست شناسی تکاملی به این سوال که چرا بیماری اضافه وزن و چاقی بیش از پیش، گریبان گیر نسل امروز بشر شده است پاسخ میدهد.
اضافه وزن و چاقی مفرط
«در سال 2016 نزدیک به دو میلیارد نفر از افراد بالای 18 سال سراسر جهان از «اضافه وزن» (overweight) رنج میبردند که 650 میلیون نفر از این افراد دارای علائم بیماری «چاقی مفرط» (obesity) هستند». این گزارش تکاندهنده، نتیجه تحقیقات همهگیریشناسی یا «اپیدمیولوژیک» (Epidemiologic) سازمان بهداشت جهانی (WHO) است که از شیوع خطرناک این بیماری در جامعه قرن ۲۱ خبر میدهد. بیماریهای مربوط به اضافه وزن به طور معمول، بر اساس «شاخص توده بدنی» (BMI) اندازه گرفته میشوند که نسبت وزن به قد فرد را اندازه میگیرد. در صورتی که عدد خروجی از این نسبت بالاتر از 25 باشد فرد دارای اضافه وزن است و اگر این عدد بزرگتر از 30 باشد میتوان با درصد بالای اطمینان ابتلای شخص به چاقی مفرط را اعلام کرد.
چاقی به طور مستقل میتواند موجب مرگ افراد شود اما کشندگی این اختلال بیشتر طی بیماریهایی است که به صورت مستقیم و غیر مستقیم در نتیجه اضافهوزن اتفاق میافتند. اضافه وزن میتواند بهطور چشمگیری شیوع بیماریهای متابولیکی همچون دیابت نوع دو، کبد چرب، اختلالهای کلیوی و همچنین بیماریهای قلبی عروقی مانند فشار خون بالا را افزایش دهد.
مشکلاتی که در نتیجه چاقی ایجاد میشوند به این موارد محدود نمیشود؛ همبستگی معناداری بین اضافه وزن و ابتلا به بعضی سرطانها، مشکلات بارداری، آرتروز و سکتههای مغزی وجود دارد. این در حالی است که پژوهشهای اخیر ارتباط چاقی را با بیماریها و اختلالهای متعدد دیگری نیز تأیید میکند. تخمینهای سازمان بهداشت جهانی نشان میدهد که سالانه حدود دو میلیون نفر در جهان، در نتیجه بیماریهای مربوط به اضافه وزن، جان خود را از دست میدهند. دلیل بروز این اختلال هنوز به طور دقیق شناخته شده نیست اما حدود پنجاه ژن مؤثر در ابتلا به اضافه وزن و چاقی شناسایی شدهاند. عواملی همچون پرخوری و تحرک کم نیز از دلایل محیطی عمده در بروز چاقی و اضافه وزن هستند. بعضی اختلالهای هورمونی نیز میتوانند موجب افزایش احتمال ابتلا به اضافه وزن شوند.
نمودارهای مرکز کنترل و پیشگیری بیماریها (CDC) نشان میدهند که شیوع چاقی در سالهای اخیر بیش از پیش گریبانگیر بشر شده است. طبق مطالعهای که در نشریه «Global Health Observatory» چاپ شد، از سال 1975 تا سال 2016 شیوع اضافه وزن چهار و نیم برابر شده و به بیان دیگر، نسبت جمعیت مبتلا به این بیماری در جوامع از چهار درصد به 18 درصد افزایش یافته است. این مطالعه دو موضوع را نشان میدهد، نخست اینکه شیوع بیماری چاقی روز به روز در حال افزایش است. همچنین درصد ابتلای پایین در اواسط قرن بیستم، از نوظهور بودن این پدیده حکایت دارد. در واقع بیماری اضافه وزن در انسانهایی که پیش از قرن بیست میلادی زندگی میکردهاند، معضل خطرناکی تلقی نمیشد. این پرسش مطرح میشود که چرا بدن انسان علیرغم سازگاریهای تکاملی متعدد، اینگونه نسبت به چاقی ضعف نشان میدهد. برای پاسخ به این سؤال، به نگاه پژوهشگران زیستشناسی تکاملی نیازمند هستیم.
انتخاب طبیعی چگونه عمل می کند؟
هدف زیستی تمام موجودات زنده زادآوری است، به این معنا که ژنهای خود را به نسل بعدی منتقل کنند. واضح است که هر جانداری برای رسیدن به هدف تولید مثل و انتقال ژن، نیازمند یک بستر مناسب برای بلوغ و در نهایت زادآوری است. در زیستشناسی تکاملی، تلاش برای زیست در این بستر «تنازع بقا» نامیده میشود. انتخاب طبیعی که یکی از اصلیترین سازوکارهای تکامل بر پایه منطق «هرچه سازگارتر بهتر» اتفاق میافتد، یعنی هر فردی که در راستای بقا سازگارتر باشد، موفق میشود بیشتر تولید مثل کند و ژنهای او بیشتر تکثیر خواهند شد.
به عنوان مثال، دو دسته کفشدوزک را در نظر بگیرید که رنگ یکی از آنها سبز و رنگ دسته دیگر قهوهای است. این کفشدوزکها بر روی تنه درختان زندگی میکنند و خطری که بقای آنها را تهدید میکند نوعی پرنده شکارچی است. واضح است که کفشدوزکهایی به رنگ قهوهای روی تنه درخت استتار بهتری دارند و این باعث میشود که پرنده شکارچی کفشدوزکهای سبز را بیش از قهوهای ببیند و شکار کند.
طی نسلهای متوالی به دلیل این که کفشدوزکهای قهوهای توانایی بقای بیشتری دارند، ژنهای خود را بیش از کفشدوزکهای سبز به نسل بعد منتقل میکنند و این موضوع باعث میشود که جمعیت کفشدوزکهای قهوهای نسبت به سبز بیشتر شود و ژن رنگ قهوهای در خزانه ژنی افزایش یابد. در مثال کفشدوزک، مسئله تنازع بقا، استتار از چشم شکارچی بود. بسیاری از تنوعهای مشاهده شده در جمعیت گونههای مختلف نیز بر اثر چنین انطباقی رخ دادهاند.
یوزپلنگ نر هم طی تنازع بقا برای «کسب انرژی» با سرعت هفتاد کیلومتر در ساعت میدود تا بتواند آهویی را شکار و انرژی لازم برای بقا را کسب کند و در نهایت از طریق جفتگیری با یوز ماده، ژنهایش را به نسل بعد انتقال بدهد. در گذشته یوزهایی وجود داشتهاند که قابلیت دویدن با سرعت 70 کیلومتر در ساعت را نداشتهاند و در نتیجه از عرصه تکامل حذف شدهاند. این پدیده برای بسیاری از رفتارهای انسانی نیز وجود دارد. بررسی انطباقی رفتارهای انسانی در شاخه نوظهور روانشناسی تکاملی مورد بررسی قرار میگیرد. البته باید در نظر داشت که معدودی از رفتارهای انسانی ناشی از تنازع بقا نیستند که فعلا آنها را در نظر نمیگیریم. با این مقدمه میتوان به پاسخ پرسش اصلی مطرح شده پرداخت.
سازگاری تکاملی چگونه در شکل گیری رفتار نقش ایفا کرده است؟
انسان برای رسیدن به بلوغ و تولید مثل نیازی اساسی به «کسب انرژی» دارد. از زمانی که نیاکان ما به شکار و خوردن گوشت جانوران دیگر برای کسب انرژی روی آوردند، به نیروی محرکه بسیار کارآمدی برای انجام عملیات خستهکننده و پرخطر شکار کردن نیاز داشتند. در صورت عدم جذب انسانها به شکار کردن، به احتمال زیاد از گرسنگی میمردند و یا در انتخاب جفت برای تولید مثل دچار مشکل میشدند. بنابراین آن گروه از انسانها که بیشتر از سایرین تمایل به خوردن پروتئین و چربی داشتهاند، موفقتر عمل کرده، زنده ماندهاند و ژنهای خود را به نسل بعد منتقل کردهاند تا نهایتاً ما پا بر روی زمین بگذاریم.
انسان امروزی وارث نیاکانی حریص و مشتاق به خوردن غذای زیاد است. البته این تمایل صرفاً به گونه انسان محدود نمیشود بلکه نیازی تکاملی برای همه جانوران به شمار میرود و انسان هم در عمل، میراثدار همین میل و غریزه نیایی شده است. پس این نیروی محرکه قوی که نیاکان بشر را به عملیات دشوار و گاهی مرگبار شکار وامیداشت، تمایل آنها به خوردن مقدار زیادی پروتئین و چربی بوده است.
این نیاز در بیشتر موارد طی فرایندهای هورمونی و عصبی پیچیدهای در مغز انسان و به صورت گرسنگی نمود پیدا میکند. هنگام گرسنگی، غریزه به فرد میگوید که به جستجوی غذا برو و تا میتوانی بخور. همین نیروی محرکه قوی، موجب انجام اعمال پرهزینه، خطرناک و خستهکننده یعنی جستجوی غذا و شکار میشده است. به طور واضح، در گذشته دور به دلیل خطرناک بودن شکار و سختیهای فراوان آن، دسترسی به پروتئین و چربی هم بسیار محدود و در نتیجه میان تمایل زیاد به پروتئین و چربی، با دسترسی و بخت موفقیت در دریافت مواد غذایی نسبتی بزرگ برقرار بوده است. یعنی به رغم گرسنگی و نیاز فراوان به خوردن غذا، غذای کمی نصیب نیاکان بشر میشد و بنابراین، افراد بسیار کمی دچار اضافه وزن بودند.
انسان امروزی با توجه به تواناییهای ذهنی و فناورانه و پیشرفتهای بزرگی که نسبت به سایر رقبای طبیعی داشته، تغییراتی اساسی در نحوه زندگی خود ایجاد کرده است. انسان امروزی به شکار نمیرود و برای دسترسی به غذا به مغازهای در نزدیکی خانهاش مراجعه میکند. این دسترسی، محدود به موقعیت زمانی نیست. به این معنا که در زمستان (در گذشته فصل دشواری برای شکار بود) و بهار (که در گذشته فصل مساعد کسب انرژی بوده است)، میتوان به منابع غذایی دسترسی داشت و همچنین مقدار آن را به راحتی انتخاب کرد. از طرفی تمایل به قند و چربی همچون گذشته در فیزیولوژی بدن ما باقی مانده و ذرهای کاهش نداشته، پس توازن میان تمایل به غذا و دریافت آن کاملاً به سمت دریافت منابع پیش رفته است و دریافت افسارگسیخته منابع غذایی موجب اضافه وزن میگردد.
یکی دیگر از عوامل محیطی اضافه وزن کاهش تحرک و مصرف انرژی است؛ نسلهای متأخر انسان با پیشرفت دسترسیها و فناوریها موجب کاهش هر چه بیشتر تحرک افراد گشته است. به عنوان مثال در گذشته فرد برای به دست آوردن غذا در طول شکار میزان بسیار زیادی انرژی صرف میکرده اما در حال حاضر این مصرف انرژی به کمترین حد خود در طول تاریخ تکاملی انسان رسیده است. به این مسئله و مانند آن «ناهماهنگی زیست محیطی» گفته میشود. در ناهماهنگیهای زیست محیطی ضعف تکاملی بدن در مدیریت مشکلات و آیندهنگری فیزیولوژیک دیده میشود چرا که اکثر پیشرفتهای اساسی انسان قدمت زیادی ندارند و این برهه کوتاه تاریخی از لحاظ تکاملی بسیار ناچیز است. در نتیجه تکامل فرصت بهبود آنها به صورت بهینه عمل کند. به عنوان مثال، کمخوابی و «محرومیت از خواب» (Sleep Deprivation) در بدن انسان تقریباً تمامی فرایندهای فیزیولوژیکی بدن را دچار اختلالاتی مانند کاهش سطح فعالیت سیستم ایمنی بدن، اختلالات حافظه و اختلالات متابولیسم کرده است.
رویآوردن انسان به پدیده شب زندهداری، با بدنی که طی چند میلیون سال عادت به خواب شبانه داشته است، نمیتواند در مدت چند صد سال، سازگاری فیزیولوژیک کارآمدی برای تنظیم چرخه خواب ایجاد کند. با توجه به اینکه قدمت دسترسی راحت به منابع غذایی هم به چند صد سال نمیرسد، این پدیده برای بدن بسیار تازگی دارد و با توجه محدودیت زمانی، نتوانسته سازگاری زیستی مناسبی جهت این مسئله را ایجاد کند و همانطور که میبینیم عواقب اضافه وزن موجب طیف گستردهای از بیماریها میشود. مهر تأیید بر درست بودن خطر ناهماهنگی زیستمحیطی، آمارهای هستند که سازمانهای سلامت به تفکیک کشورها، منتشر میکنند. با رجوع به مطالعات آماری میتوان فهمید که شیوع اضافه وزن در کشورهای توسعه یافته بیش از سایر کشورها است. به عنوان مثال، ایالت متحده و انگلستان از کشورهایی هستند که با وجود زیر ساختهای قوی سلامت و بهداشت با این معضل دست و پنجه نرم میکنند. این موضوع میتواند نشان دهد که افزایش دسترسی و پیشرفتهای انسانی و نتیجتاً دورتر شدن از زندگی طبیعی، موجب افزایش خطر ناهماهنگیهای زیست محیطی شود.
ظهور زندگی مدرن و افزایش دسترسیهای انسان موجب شدهاند که نسل ما بیش از گذشته دچار چالشهایی از این دست شود. گستردگی ناهماهنگیهای زیست محیطیِ این چنینی، به گونهای زیاد شده است که برای سلامت جسمی انسان به شدت خطر دارد. به عنوان مثال، مسائلی همچون کم خوابی، چاقی و مشکلات ستون فقرات تا حد زیادی تحت تأثیر زندگی مدرن افزایش یافتهاند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که پیشرفت فناوری و علم پزشکی در زندگی انسان، به درستی مدیریت نشده است.
معقول، مستند و مفید بود.
با تشکر