۱۵۰ جمله انگلیسی حال ساده با معنی + تمرین جمله سازی با جواب

Lions hunt and eat meat.

شیرها شکار می‌کنند و گوشت می‌خورند.

Linda lives in a big house.

«لیندا» در خانه بزرگی زندگی می‌کند.

I read the newspaper every morning.

من هر روز صبح روزنامه می‌خوانم.

Tom feels sad.

«تام» ناراحت است.

I want to eat salmon for dinner.

می‌خواهم برای شام ماهی سالمون بخورم.

The movie starts at 7 p.m. tonight.

فیلم امروز ساعت ۷ شب شروع خواهد شد.

To make a cake, first you measure the flour, then you crack two eggs, then you mix the ingredient.

برای درست کردن کیک، ابتدا آرد را اندازه می‌گیرید (وزن می‌کنید)، سپس دو عدد تخم‌مرغ را می‌شکنید، بعد مواد را با هم مخلوط می‌کنید.

Don't you want to come with us?

نمی‌خواهی با ما بیایی؟

Do you not think technology has made our lives better?

فکر نمی‌کنید که تکنولوژی زندگی ما را بهتر کرده است؟

He drinks tea at breakfast.

او هنگام صبحانه چای می‌نوشد.

She only eats fish.

او فقط ماهی می‌خورد.

They watch television regularly.

آن‌ها مرتب تلویزیون تماشا می‌کنند.

We catch the bus every morning.

ما هر روز صبح سوار اتوبوس می‌شویم.

It rains every afternoon in the rainy season.

در فصل بارانی هر بعدازظهر باران می‌بارد.

They drive to Monaco every summer.

آن‌ها هر تابستان با ماشین به «موناکو» می‌روند.

Water freezes at zero degrees.

آب در صفر درجه یخ می‌زند.

The Earth revolves around the Sun.

زمین به دور خورشید می‌چرخد.

Her mother is Peruvian.

مادرش اهل «پرو» است.

Open the packet and pour the contents into hot water.

بسته را باز کنید و محتویات آن را در آب داغ بریزید.

You take the No.6 bus to Watney and then the No.10 to Bedford.

با اتوبوس شماره 6 به «واتنی» و سپس با شماره 10 به «بدفورد» بروید.

His mother arrives tomorrow.

مادرش فردا می‌آید.

Our holiday starts on the 26th of March.

تعطیلات ما از 26 مارس شروع می‌شود.

She'll see you before she leaves.

او شما را قبل از رفتن می‌بیند.

We'll give the book to her when she arrives.

وقتی آمد، کتاب را به او می‌دهیم.

I always study hard for exams.

من همیشه برای امتحانات سخت مطالعه می‌کنم.

Ben goes to football practice every Tuesday.

«بن» هر سه‌شنبه به تمرین فوتبال می‌رود.

In general, I believe that all people can live in peace.

در کل معتقدم همه مردم می‌توانند در آرامش زندگی کنند.

Do you go to the supermarket every week?

هر هفته به سوپرمارکت می‌روی؟

I don’t like the food they serve at that restaurant.

من از غذایی که در آن رستوران سرو می‌کنند، خوشم نمی‌آید.

Jim doesn’t work on Fridays.

«جیم» جمعه‌ها به سر کار نمی‌رود.

My friends don’t usually leave so early.

دوستانم معمولاً خیلی زود نمی‌روند.

I do not want to go with you!

نمی‌خواهم با تو بیایم!

Do you surf the Internet every day?

هر روز در اینترنت گشت‌وگذار می‌کنید؟

Does your boss give you positive feedback?

آیا رئیس‌تان بازخورد مثبتی به شما می‌دهد؟

Does Jonathan always turn off the lights?

آیا «جاناتان» همیشه چراغ‌ها را خاموش می‌کند؟

Don’t you ever clean your room?

هیچ‌وقت اتاق خود را تمیز نمی‌کنید؟

When do you want to meet me?

کی می‌خواهی من را ببینی؟

Why does Betsy always complain so much?

چرا «بتسی» همیشه این‌قدر شاکی است؟

How much does the ticket cost?

قیمت بلیت چقدر است؟

Why don’t you ever go on vacation?

چرا هیچ‌وقت به تعطیلات نمی‌روی؟

John likes me, doesn’t he?

«جان» از من خوشش می‌آید، نه؟

All those girls speak French, don’t they?

همه آن دخترها فرانسوی صحبت می‌کنند، این‌طور نیست؟

Keisha doesn’t speak Spanish, does she?

«کیشا» اسپانیایی صحبت نمی‌کند، نه؟

Those boys don’t play sports, do they?

آن پسرها ورزش نمی‌کنند، نه؟

She eats four times a day.

او چهار بار در روز غذا می‌خورد.

Her mother works at a bank.

مادرش در بانک کار می‌کند.

He doesn’t know how to swim.

او شنا کردن بلد نیست.

She likes to walk barefoot.

او دوست دارد پابرهنه راه برود.

Johnny works as a chef.

«جانی» به عنوان آشپز کار می‌کند.

She comes to the office by bus.

او با اتوبوس به دفتر می‌آید.

He loves to play table tennis.

او عاشق بازی تنیس روی میز است.

My grandmother lives in Russia.

مادربزرگ من در روسیه زندگی می‌کند.

He spends all his time watching TV.

او تمام وقت خود را صرف تماشای تلویزیون می‌کند.

He speaks better English than me.

او بهتر از من انگلیسی صحبت می‌کند.

This market sells only vegetables.

این بازار فقط سبزیجات می‌فروشد.

We walk together to the school.

با هم به مدرسه می‌رویم.

My sister, Julia, likes to read novels.

خواهرم «جولیا» دوست دارد رمان بخواند.

The sun shines brightly every day.

خورشید هر روز می‌درخشد.

I wash my clothes on Sundays.

من یکشنبه‌ها لباس‌هایم را می‌شویم.

It rains a lot here in Spring.

اینجا در فصل بهار باران زیاد می‌بارد.

We listen to the radio in the evening.

ما عصر به رادیو گوش می‌دهیم.

Tom usually goes to work by train.

«تام» معمولاً با قطار به سر کار می‌رود.

We get up at 6 am every morning.

ما هر روز صبح ساعت ۶ از خواب بیدار می‌شویم.

My brother goes to the library at noon.

برادر من ظهر به کتابخانه می‌رود.

I never enjoy reading romantic novels.

هرگز از خواندن رمان‌های عاشقانه لذت نمی‌برم.

We never work on Sunday evenings.

هرگز عصرهای یکشنبه کار نمی‌کنیم.

When water freezes, it becomes ice.

وقتی آب منجمد می‌شود، به یخ تبدیل می‌شود.

John drives his father’s car.

«جان» با ماشین پدرش رانندگی می‌کند.

My sister likes to play with her dolls.

خواهرم دوست دارد با عروسک‌هایش بازی کند.

I usually spend 2 hours in the gym.

من معمولاً 2 ساعت از وقت خود را در باشگاه می‌گذرانم.

Melissa likes to eat spicy food.

«ملیسا» دوست دارد غذاهای تند بخورد.

Cathy loves living on her own.

«کتی» دوست دارد تنها زندگی کند.

We get up early in the morning.

ما صبح زود بیدار می‌شویم.

We usually go to the park at 5 pm.

معمولاً ساعت 5 عصر به پارک می‌رویم.

The plane leaves for Italy at 11.40.

هواپیما ساعت 11:40 به مقصد ایتالیا حرکت می‌کند.

My brother plays tennis with me.

برادرم با من تنیس بازی می‌کند.

They speak English in America.

آن‌ها در آمریکا انگلیسی صحبت می‌کنند.

The bus from Delhi arrives at 12:30.

اتوبوس از «دهلی» ساعت 12:30 می‌رسد.

We leave home every day at 7 o’clock.

ما هر روز ساعت 7 از خانه خارج می‌شویم.

Do you know the route to the airport?

آیا مسیر فرودگاه را می‌دانید؟

He spends a lot of money on friends.

او پول زیادی را خرج دوستان می‌کند.

I never like to hurt people’s sentiments.

من هرگز دوست ندارم احساسات مردم را جریحه‌دار کنم.

Which school do your children go to?

بچه‌های شما به کدام مدرسه می‌روند؟

Carla takes part in many class activities.

«کارلا» در بسیاری از فعالیت‌های کلاسی شرکت می‌کند.

He rarely stays at home on weekends.

او به ندرت آخر هفته‌ها در خانه می‌ماند.

Do you want to play hockey tomorrow?

آیا می‌خواهید فردا هاکی بازی کنید؟

Every mother loves her children very much.

هر مادری بچه‌هایش را خیلی دوست دارد.

She always goes shopping on weekends.

او همیشه آخر هفته‌ها به خرید می‌رود.

My father wants to buy me a bicycle.

پدرم می‌خواهد برایم دوچرخه بخرد.

I don’t think you want to go there.

فکر نمی‌کنم بخواهید به آنجا بروید.

He always reads a book before bed.

او همیشه قبل از خواب کتاب می‌خواند.

She knows every student in the school.

او همه دانش‌آموزان مدرسه را می‌شناسد.

She runs two miles every morning.

او هر روز صبح دو مایل می‌دود.

We usually go to bed at 9 o’clock.

ما معمولاً ساعت 9 به رختخواب می‌رویم.

I really don’t care what you think.

واقعاً برایم مهم نیست که چه فکری می‌کنی.

She loves to win an argument.

او عاشق برنده شدن در بحث است.

I like sports like tennis and football.

ورزش‌هایی مثل تنیس و فوتبال را دوست دارم.

I don’t know what to do on vacation.

نمی‌دانم در تعطیلات چه کار کنم.

She knows the local area very well.

او محله خود را به خوبی می‌شناسد.

She washes her hair every other day.

او یک روز در میان موهایش را می‌شوید.

I always go to church on Sundays.

من همیشه یکشنبه‌ها به کلیسا می‌روم.

We go to the club every other day.

ما یک روز در میان به باشگاه ورزشی می‌رویم.

Water boils at 100 degrees Celsius.

آب در 100 درجه سانتیگراد به جوش می‌آید.

He doesn’t go to work by train.

او با قطار به سر کار نمی‌رود.

She likes to be alone at home.

او دوست دارد در خانه تنها باشد.

He likes to read romantic stories.

او دوست دارد داستان‌های عاشقانه بخواند.

We go to the beach every summer.

ما هر تابستان به ساحل می‌رویم.

She comes to visit us once a week.

او هفته‌ای یک بار به دیدن ما می‌آید.

It usually rains every day here.

اینجا معمولاً هر روز باران می‌بارد.

He likes to play football with friends.

او دوست دارد با دوستانش فوتبال بازی کند.

My uncle works in a museum.

عموی من در موزه کار می‌کند.

Does he drink green tea?

آیا او چای سبز می‌نوشد؟

He lives in a remote mountain village.

او در یک روستای کوهستانی دورافتاده زندگی می‌کند.

I don’t know how to fly an airplane.

نمی‌دانم چطور هواپیما را به پرواز دربیاورم.

Whenever he plays football, he gets hurt.

هر وقت فوتبال بازی می‌کند، آسیب می‌بیند.

Which newspaper do you read regularly?

کدام روزنامه را مرتب می‌خوانید؟

Seabirds often come inland to find food.

پرندگان دریایی، اغلب برای پیدا کردن غذا به داخل خشکی می‌آیند.

She spends hours chatting with friends.

او ساعت‌ها با دوستانش چت می‌کند.

We usually go to the movies on Sundays.

ما معمولاً یکشنبه‌ها به سینما می‌رویم.

It takes two years to complete this course.

تکمیل این دوره دو سال طول می‌کشد.

My dog, Max, usually barks at strangers.

سگ من، «مکس»، معمولاً به غریبه‌ها پارس می‌کند.

Which bus goes to the Market?

کدام اتوبوس به بازار می‌رود؟

The children love to play with toys.

بچه‌ها عاشق بازی کردن با اسباب‌بازی‌ها هستند.

They speak with a strong Southern accent.

آن‌ها با لهجه جنوبی غلیظ صحبت می‌کنند.

He comes to see his parents every day.

او هر روز به دیدن پدر و مادرش می‌آید.

He only eats a small portion of food.

او فقط مقدار کمی از غذا را می‌خورد.

We speak on the phone twice a week.

ما هفته‌ای دو بار تلفنی صحبت می‌کنیم.

Do you like to watch horror movies?

دوست دارید فیلم‌های ترسناک تماشا کنید؟

I don’t like watching TV on Sundays.

من دوست ندارم یکشنبه‌ها تلویزیون تماشا کنم.

My dad usually takes a nap after lunch.

پدرم معمولاً بعد از ناهار چرت می‌زند.

She usually sings in the church choir.

او معمولاً در گروه کرِ کلیسا می‌خواند.

On Sundays, he seldom goes to the library.

او یکشنبه‌ها به ندرت به کتابخانه می‌رود.

Do you play the piano?

آیا شما پیانو می‌نوازید؟

Where do you live?

کجا زندگی می‌کنید؟

Does Jack play football?

«جک» فوتبال بازی می‌کند؟

Where does he come from?

او اهل کجاست؟

Do Rita and Angela live in Manchester?

«ریتا» و «آنجلا» در منچستر زندگی می‌کنند؟

Where do they work?

آن‌ها کجا کار می‌کنند؟

Where do Angela and Rita live?

«آنجلا» و «ریتا» کجا زندگی می‌کنند؟

What does Angela do?

شغل «آنجلا» چیست؟

When does Rita usually get up?

ریتا معمولاً چه زمانی بیدار می‌شود؟

Who lives in London?

چه کسی در لندن زندگی می‌کند؟

Who plays football at the weekend?

چه کسی آخر هفته فوتبال بازی می‌کند؟

Who works at Liverpool City Hospital?

چه کسی در بیمارستان شهر «لیورپول» کار می‌کند؟

A: Do you watch horror movies?

B: Yes, I do.

فیلم‌های ترسناک تماشا می‌کنید؟

بله، همین‌طور است.

A: Do you like to eat Ice Cream?

B: No, I don’t.

A: دوست داری بستنی بخوری؟

B: نه، ندارم.

A: Does she like to run?

B: Yes, she does.

A: آیا او دویدن را دوست دارد؟

B: بله، همین‌طور است.

A: Does she work in Website design?

B: No, She doesn’t.

A: آیا شغل او طراحی وب‌سایت است؟

B: نه، این‌طور نیست.

A: Do they save money for the holidays?

B: Yes, They do.

A: آیا برای تعطیلات پول پس‌انداز می‌کنند؟

B: بله، همین‌طور است.

A: Do they play soccer professionally?

B: Yes, They do.

A: آیا آن‌ها به صورت حرفه‌ای فوتبال بازی می‌کنند؟

B: بله، همین‌‌طور است.

Who lives in that house?

چه کسی در آن خانه زندگی می‌کند؟

Who teaches in this classroom?

چه کسی در این کلاس درس می‌دهد؟

Who likes to do exercises?

چه کسی دوست دارد تمرین ها را حل کند؟

Who loves going to the gym?

چه کسی باشگاه رفتن را دوست دارد؟

Who works in this office?

چه کسی در این دفتر کار می‌کند؟

Who manages this office?

چه کسی این دفتر را مدیریت می‌کند؟

Do you listen to podcasts?

آیا به پادکست گوش می‌دهید؟

What kind of music do you like?

چه نوع موسیقی را دوست دارید؟

What kind of music do you dislike?

چه نوع موسیقی را دوست ندارید؟

Do you watch anime?

انیمه تماشا می‌کنی؟

How often do you watch anime?

چند وقت یک بار انیمه تماشا می‌کنی؟

What type of anime do you like to watch?

چه نوع انیمه‌ای دوست داری تماشا کنی؟

Do you like psychological books?

آیا کتاب‌های روان‌شناسی را دوست دارید؟

What movies do you recommend?

چه فیلم‌هایی را پیشنهاد می‌کنید؟

Jane wants to study English, doesn't she?

«جین» می‌خواهد زبان انگلیسی بخواند، این‌طور نیست؟

You don't like to see a movie, do you?

نمی‌خواهی فیلم ببینی، درست است؟

They have a big house in the suburbs, don't they?

آن‌ها خانه بزرگی در حومه شهر دارند، مگر نه؟

We never go to that café, do we?

ما هیچ‌وقت به آن کافه نمی‌رویم، مگر نه؟

(در این مثال، «never» قید منفی است، به همین خاطر تگ کوئسشن آن مثبت است.)

It rarely rains in summer, does it?

به‌ندرت در تابستان باران می‌بارد، این‌طور نیست؟

(در این جمله «rarely» قید منفی است، به همین دلیل از تگ کوئسشن مثبت استفاده شده است.)

He speaks English.

او انگلیسی صحبت می‌کند.

She practices the piano every Tuesday.

او سه‌شنبه‌ها پیانو تمرین می‌کند.

A: Do you like chocolate?

B: Yes, I do.

B: No, I don’t.

A: شکلات دوست داری؟

B: بله، [دوست] دارم. / نه، [دوست] ندارم.

A: Does it have four wheels?

B: Yes, it does.

B: No, it doesn’t.

A: آیا آن چهار چرخ دارد؟

B: بله، همین‌طور است. / نه، این‌طور نیست.

I like your dress.

من لباست را دوست دارم.

I do like your dress.

من واقعاً لباست را دوست دارم.

I apologize.

معذرت می‌خواهم.

I do apologize.

واقعاً معذرت می‌خواهم.

The train leaves at 4 p.m.

قطار ساعت ۴ بعدازظهر حرکت می‌کند.

The film starts at 10 p.m.

فیلم ساعت ۱۰ شب شروع می‌شود.

I leave for Panama next week.

هفته آینده عازم «پاناما» هستم.