رشته علوم اقتصادی — جذابیت‌ ها و سختی ها در گفتگو با حامد باقری؛ کارشناس ارشد علوم اقتصادی و مدرس فرادرس

۶۹۱ بازدید
آخرین به‌روزرسانی: ۲۰ شهریور ۱۴۰۲
زمان مطالعه: ۲۹ دقیقه
رشته علوم اقتصادی — جذابیت‌ ها و سختی ها در گفتگو با حامد باقری؛ کارشناس ارشد علوم اقتصادی و مدرس فرادرس

علم اقتصاد چیست و به چه کارِ بشر می‌آید؟ بی‌شک تعاریف متعددی در پاسخ به این سوالات وجود دارد. اما ساده‌ترینِ آنها ما را به این جمله می‌رساند؛ مطالعه روش‌های استفاده از منابع محدودی که در اختیار جوامع است. با تسلط بر این دانش هم می‌توان نحوه مصرف این منابع محدود را زیر نظر گرفت و هم با توجه به تمایلاتِ بشری، برای رسیدن به سود برنامه‌ریزی کرد.

اما نکته طلایی که یک دانش‌آموخته علوم اقتصادی می‌تواند نظرها را به آن جلب کند این است؛ سودی که ما درباره آن صحبت می‌کنیم، چیست؟ آیا سودِ اقتصادی است یا سود حسابداری؟ حامد باقری؛ کارشناس ارشد علوم اقتصادی با گرایش اقتصاد نظری می‌گوید:

مطلوبیت‌هایی که ما به دست می‌آوریم، بزرگترین سودها در اقتصاد است. بحث اقتصاد این است که سودهای واقعی را بشناسیم و بدانیم چه چیزهایی حالِ مردم را خوب نگه می‌دارد؟

مصاحبه ما با حامد باقری حول معرفی رشته علوم اقتصادی، بازار کار این رشته و پاسخ به انتقاد کاربران از برخی آموزش‌های پربازدید ایشان شکل گرفت. پرسیدیم چطور می‌شود از میان آموزش‌های‌تان برخی عناوین مانند استراتژی کسب و کار، مدیریت ارتباط با مشتریان، آموزش رهبری و مدیریت در کسب و کار پرطرفدارتر می‌شود؟ علاقه‌مندان به شنیدن پاسخ‌های حامد باقری؛ مدرس عناوین مربوط به رشته علوم اقتصادی در «فرادرس» ما را تا انتهای این گفت و گو همراهی کنید.

نسخه صوتی مقدمه

ذخیره کردن این فایل صوتی: لینک دانلود

نسخه ویدیویی مصاحبه

نسخه ویدیویی این مصاحبه در ادامه آورده شده است. همچنین، برای دانلود نسخه‌های ۷۲۰p و ۴۸۰p این مصاحبه نیز می‌توانید از لینک‌های زیر استفاده کنید.

نسخه صوتی مصاحبه (فایل صوتی) به صورت یکجا

ذخیره کردن این فایل صوتی: لینک دانلود

نسخه متنی مصاحبه

سلام خدمت شما دوستان و عزیزان فرادرسی. امیدوارم که خوب و سلامت باشید. در ادامه مصاحبه‌هایی که با مدرسان مجموعه فرادرس و فعالان حوزه آموزش انجام می‌دادیم، امروز هم در خدمت یکی از مدرسان این مجموعه هستیم. آقای حامد باقری؛ کارشناس ارشد علوم اقتصادی که از ایشان دعوت کرده‌ایم.

از شما تشکر می‌کنم و خواهش می‌کنم اگر با مخاطبان ما صحبتی دارید بفرمایید تا به سراغ طرح سوالات برویم.

من هم عرض سلام و ادب خدمت همه مخاطبان محترم فرادرس دارم. امیدوارم که ایام به کام آنها باشد و با توجه به اطلاعاتی که از طریق فرادرس و رسانه‌های دیگر در اختیار آنها قرار داده می‌شود، بتوانند موفقیت‌های روزافزون کسب کنند. از همه همکارانی که پشت صحنه فرادرس تمامی زحمات آماده شدن یک درس را می‌کشند تشکر می‌کنم.

 

آقای باقری ساعت الان چند است؟ (زمان مصاحبه)

ساعت 7:30 دقیقه صبح است.

 

می‌توانم از تصویربردار محترم خواهش کنم اگر ساعت در اختیار ایشان است ما ساعت را جلوی دوربین ببینیم. 7 و خرده‌ای صبح! خب. معمولا مصاحبه این زمان‌ها انجام نمی‌شود آقای باقری. من از شما خیلی ممنونم با وجود مشغله‌ای که داشتید پذیرفتید و تشریف آوردید. ساعت را به این دلیل پرسیدم تا مخاطبان هم در جریان قرار بگیرند و من بتوانم سوال اول را مطرح کنم. معمولا کسی که علوم اقتصادی می‌خواند، در برنامه‌ریزی زمانی هم انقدر مقتصد است؟

می‌شود گفت بله.

 

یعنی علاوه بر اینکه روی زندگی کاری شما تاثیر می‌گذارد، روی زندگی معمول شما هم تاثیر می‌گذارد؟

تبعات آن و تمرین‌هایی که می‌شود، همینطور اقداماتی که تمرین و تحصیل می‌شود، روی زندگی شخصی و کاری افراد تاثیر می‌گذارد. اگر این تمرینات نباشد احساس می‌کنم نمی‌تواند به نتیجه برسد. یکجور مدل‌سازی کوچک از فضایی است که در آن تحصیل می‌کند. یک نوع آزمون و خطا انجام می‌دهد که ببیند این نسخه‌پیچی‌هایی که برای افراد دارد، چقدر می‌تواند اجرایی شود.

خیلی از ما شنیده‌ایم صبح ساعت 6 بیدار شویم، تا ساعت 6:30 قهوه‌مان را بخوریم. تا ساعت 7 بقیه کارهایمان را انجام بدهیم و کلی برنامه‌ریزی دیگر. آیا این برنامه‌ریزی‌ها ممکن است؟ چه میزانی می‌تواند موفقیت ما را تضمین کند؟ اصلا آیا ساعت فیزیولوژیک بدن می‌تواند این برنامه‌ریزی‌ها را قبول کند؟ بله. می‌توان گفت تمرین و مدل‌سازی خوبی است.

 

شما قبل از اینکه وارد این رشته شوید چنین انسان منظمی بودید یا نه؛ علوم اقتصادی روی شما تاثیر گذاشت؟

به مثابه سیستمی که پدرم در زندگی ما پیاده‌سازی کرده، این فضا در زندگی ما هست. این فضا از ابتدای بچگی‌مان وجود داشت. ایشان یک انسان منظم هستند که خیلی به نظم اعتقاد دارند. با توجه به تاثیری که از شغل خیاطی می‌گیرند و با توجه به حساسیت‌های دوخت یک لباس، به نوعی این نظم در زندگی ما انتقال پیدا می‌کند.

ایشان فرد جمعی هستند و تنهایی را دوست ندارند. من یادم است زمانی که ایشان بیدار می‌شدند که سر کار بروند، همه ما باید بیدار می‌شدیم و دور یک سفره می‌نشستیم و صبحانه می‌خوردیم. بعد از اینکه ایشان سر کار می‌رفتند، ما هم سراغ کارهای خودمان می‌رفتیم. این موضوع به ما فرزندان هم انتقال پیدا کرد.

من قبل از اینکه وارد فضای اقتصادی دانشگاه شوم، علاقه داشتم که شغل خیاطی را ادامه بدهم و بعد وارد فضای بیزینس، بازاریابی و فروش شدم. قبل از دانشگاه اقدامات مختلف انجام دادم و این نظم دارد بهتر جواب می‌دهد چون به نحوی سردرگمی‌ها را کاهش می‌دهد. یک خط سیر تعریف می‌کند که با آن خط سیر می‌توان اهداف را محقق کرد.

اما نمی‌گوییم صد درصد چون همیشه عوامل بیرونی هم هستند که تاثیر می‌گذارند. اما اگر انسان زمانی فکر کند که درصد موفقیت من چقدر بوده، حداقلش این است که زیاد ناراحت نیست که کم‌کاری از سمت من بوده. عوامل بیرونی، تاثیرات منفی یا مثبتی داشته‌اند و آنها زیاد ناراحت‌کننده نیستند.

من معتقد نیستم به اینکه اگر می‌خواهیم موفق باشیم، همگی باید ساعت 5 صبح بیدار شویم یا همه ما باید ساعت 21 بخوابیم. نیاز نیست همه ما «کپی پِیست»ی از همدیگر باشیم هم از بابت زمانی و هم رفتاری.

چون شخصیت‌ها و ویژگی‌های مختلفی برای هر انسان وجود دارد. اگر آن انسان ویژگی‌های خودش را بشناسد، شاید در مدت زمان کمی -مثلا زمانی که حالش خوب است و بازدهی دارد- می‌تواند به اندازه یک فرد که کل روز را به طور کم‌رغبت کار می‌کند بازدهی داشته باشد. جنس آن فرق می‌کند.

 

چه شد که رشته علوم اقتصادی را انتخاب کردید؟ چون تا جایی که من خواندم تدریس خصوصی دروس مربوط به این رشته را هم انجام می‌دهید و این اصلا کار ساده‌ای نیست.

انتخاب رشته اقتصاد شانسی بود. این رشته جزو آن 100 انتخابی بود که زمان کنکور انجام دادم. شاید کمتر فکرم به سمت اقتصاد می‌رفت.

 

چندمی بود؟

اگر اشتباه نکنم هشتاد و یکمین انتخاب بود.

 

اولی چه رشته‌ای بود؟

اولین‌ها برای پسرهایی که مهندسی خوانده‌اند، قطعا مهندسی و ایده‌آل‌هایی است که دارند. اقتصاد و حسابداری پشت سر هم بودند. اگر اشتباه نکنم انتخاب 81 و 82 بودند. ولی انتخاب اقتصاد خیلی شانسی بود. حتی من ترم اول اقتصاد خیلی تمایل داشتم که دروس عمومی پاس کنم.

با توجه به فرایند دانشگاه پیام نور تغییر رشته بدهم و سراغ رشته دیگری بروم. ولی به مرور زمان و بعد از آشنایی با جزئیات رشته اقتصاد و مزیت‌ها، زیبایی‌ها و جذابیت‌هایی که دارد باعث شد که اقتصاد را خیلی بهتر و مداوم‌تر پی بگیرم.

 

درباره زیبایی‌ها و جذابیت‌های اقتصاد برای ما می‌گویید؟ تعریف ساده‌ای که به ذهن من می‌آید این است که با منابع و محدودیت‌هایی که وجود دارد، بیشترین سود را ببریم. ولی این تعریف خیلی ساده است. من از شما دو خواهش را دارم. یکی اینکه هدف رشته اقتصاد را بفرمایید و دوم آنکه درباره جذابیت‌های آن بگویید.

در مورد رشته اقتصاد آن تعریفی را که گفتید می‌توان پذیرفت. یعنی با کمترین منابع و با وجود محدودیت‌هایمان بیشترین سود را ببریم. اینجا یک پرانتز باز می‌کنیم و می‌گوییم این سودی که انتظار داریم چه سودی است؟ آیا سود اقتصادی است یا سود حسابداری است؟ اگر به اعداد و ارقام باشد، بله ما دیگر از اقتصاد خارج می‌شویم و وارد فضای حسابداری می‌شویم و عدد و رقم آنجا تعیین می‌کنند که اصولی که در نظرمان بود، به دست آوردیم یا نه.

ولی در فضای اقتصاد تا جایی که من یاد گرفتم و لمس کردم، سودهایی که بحث می‌کنیم خیلی فراتر از این مباحث است. مطلوبیت‌هایی که به دست می‌آوریم بزرگترین سودها در اقتصاد است. خیلی وقت‌ها با منابع و پول‌های خیلی کم و زندگی سخت، لذت‌هایی برای افراد وجود دارد که با توجه به آن برنامه‌ریزی‌های اقتصادی در سطح خرد و آنچه در سطح کلان برای یک کشور طرح‌ریزی می‌شود مطلوبیت‌های به وجود آمده جذابیت خیلی بالایی دارد.

من همیشه به دنبال این سودها در اقتصاد بودم و به دنبال اعداد نبودم چون از فضای اقتصاد خارج می‌شود و وارد فضای حسابداری می‌شود. بحث اقتصاد این است که ما سودهای واقعی را بشناسیم. ببینیم که در جوامع چه چیزهایی حال مردم را خوب می‌کند. چه چیزهایی اصطلاحا می‌تواند رفاه مردم را تامین کند.

می‌تواند زندگی آنها را بهتر کند. جذابیت‌های رشته اقتصاد هم همین است. دنبال رفاه افراد و مزیت‌های بیشتر و مقیاس‌بندی‌های مختلف است که با توجه این مقیاس‌بندی‌ها افرادی که در آن فضا قرار دارند، چه به عنوان ارائه‌دهنده و چه به عنوان مصرف‌کننده بتوانند بیشترین منافع را ببرند.

بهتر است بگوییم در اقتصاد سود بعد از منافع است. ما به جای سود از منافع استفاده کنیم بهتر است.

مصاحبه حامد باقری

 

یک بعد انسانی به آن می‌دهید.

بله. بعد انسانی به آن می‌دهیم. چون ما در حسابداری با اعداد و ارقام مواجه هستیم. ولی در اقتصاد به دنبال منافع و رفاه و طرح‌ریزی فرایندهایی هستیم که قطعا بلندمدت است. اینکه در بلندمدت چه میزان می‌توان در مسیر خود باشد و چقدر می‌تواند تحت تاثیر جامعه قرار بگیرد و از مسیرش منحرف شود؟

افراد مختلفی در جامعه حضور دارند با شخصیت‌ها و ویژگی‌های مختلف. چه طرح‌ریزی‌هایی می‌توان انجام داد؟ چه نظراتی می‌توان داد که برای همه یکسان باشد. این کار بسیار سختی است در ظاهر بگوییم خیلی ایده‌آلیستی است. ولی خب بچه‌های اقتصاد بیشتر دنبال این مباحث هستند.

 

چقدر لذت می‌برید از توضیح این مباحث. به نظرم می‌رسد برای شما خیلی جذاب است. همان جذابیت‌هایی که در مورد آن صحبت کردید و با آن در رشته علوم اقتصادی مواجه بوده‌اید. چطور شد سراغ تدریس و به اشتراک گذاشتن دانش‌تان آمدید؟

وقتی با رشته اقتصاد وارد دانشگاه شدیم، مخصوصا زمانی که داشتیم ادامه می‌دادیم متوجه شدیم رشته اقتصاد یا مناسب تدریس است یا باید پشت باجه‌های بانک بنشینیم یا کارمند ادارات دولتی و شرکت‌های خصوصی بشویم. واقعا آنچیزی نبود که به آن احساس علاقه کنم. همانطور که گفتیم که هدف از اقتصاد افزایش رفاه است، گفتم با این هدف، اطلاعاتمان را به اشتراک بگذاریم که رفاه را بالا ببریم.

ببینیم چقدر می‌توان هدف را عملی کرد. اگر می‌نشینیم پشت میزمان و نظر می‌دهیم که این اقدام تاثیر خوبی در جامعه دارد، آیا من به عنوان یک فرد می‌توانم آنچه در ذهنم است، پیاده کنم و نتیجه بگیرم؟ که حالا بیایم در مورد یک جامعه نظر بدهم. این پایه تدریس بود و علاقه‌ای که من برای مواجهه با بچه‌ها و افراد مختلف داشتم. انرژی گرفتن و یاد گرفتن از آنها و زکات علم مرا به تدریس جذب کرد.

تدریس حضوری و خصوصی که با افراد مختلف داشتم. خیلی خوشحالم که این عزیزان را شناختم از دانشگاه زنجان و شهر زنجان شروع شد و همچنان ادامه دارد. ولی «فرادرس» نقطه عطف تدریس من بود و است.

 

چه سالی؟

من از سال ۱۳۹۵ همکاری با «فرادرس» را شروع کردم. یکی از هم اتاقی‌های من در خوابگاه، یک شب میان صحبت‌هایمان «فرادرس» را به من معرفی کرد. او فکرش را هم نمی‌کرد با حساسیت‌ها و دقت نظرهایی که در «فرادرس» هست، من ادامه بدهم. فکر می‌کردند من خیلی زود کنار می‌کشم.

پیشنهاد عنوان درس و بقیه موارد که خیلی خوب است مخاطب بداند که پشت صحنه چه خبر است و چقدر حساست وجود دارد تا یک مطلب به صورت صحیح به دست آنها برسد. اینطور ادامه‌دار شد در مجموعه «فرادرس» که نگاه حرفه‌ای و کاریزماتیک از بالاترین سطوح مدیریتی تا همکارانی که من با آنها به صورت حضوری یا غیرحضوری مواجه بودم، مرا جذب کرد تا همکاری با «فرادرس» را ادامه بدهم.

یادم است اولین درسی که در «فرادرس» داشتم را در یک آمبولانس ضبط کردم.

 

چرا؟

دانشگاه زنجان که درس می‌خواندم، دانشجویی داشتم که کارمند اورژانس زنجان بود. من می‌رفتم به صورت حضوری تدریس می‌کردم. برای اینکه صدا زیاد نباشد در پارکینگ و داخل آمبولانس ادامه تدریس و ضبط‌ آموزش‌های فرادرس را انجام می‌دادم. از آنجا شروع شد و آن جذابیت ادامه داشت و همچنان ادامه دارد.

 

یک موضوع دیگری که وجود دارد این است که من آموزش‌های شما را به صورت گذرا نگاه کردم و نظرات کاربران را نگاه کردم. بین آموزش‌های بسیار زیادی که شما دارید، مثلا استراتژی کسب و کار یا مدیریت کسب و کار خیلی بازدید و نظر گرفته است. علت این از نظر شما چیست؟

سردرگمی‌هایی که در فضای مارگتینگ و بازاریابی ما وجود دارد، همچنان جواب داده نشده. بخش عظیمی از آن مربوط به منِ استفاده‌کننده یا منِ بازاریاب است و یک بخش هم مربوط به افرادی است که در فضای تولید محتوا اطلاعات در اختیار ما قرار می‌دهند. انتظاری که اکنون می‌توان از افراد داشت و فکر نکنم انتظار دور از ذهنی باشد این است که با وجود رسانه‌هایی که در فضای کنونی دنیا وجود دارد، نمی‌توانیم به افرادی که در کشور هستند خرده بگیریم و ما باید منتظرشان باشیم تا منابع مختلف را ترجمه کنند تا از آنها استفاده شود.

سردرگمی‌های موجود را می‌توان با وجود رسانه‌های قدرتمند و معتبر برطرف کرد و اینها به این دلیل بازدید می‌خورد که افراد شاید احساس می‌کنند توانمندی‌اش را ندارند و نمی‌توانند سراغ منابع اصلی و جدیدی که در دنیا وجود دارد بروند و از آنها استفاده کنند.

من درباره استراتژی کسب و کار جدیدا کتابی مطالعه می‌کردم و حتی پیپرهایی برای سال 2022 وجود دارد که شاید 10 روز از سال 2022 گذشته و وارد این سال شده‌ایم ولی پیپرهای قدرتمندی وجود دارد. وقتی فضا اینقدر به روز است همگی باید دنبال این منابع برویم. شاید یکی از دلایل این باشد.

دلیل دیگری که می‌تواند وجود داشته باشد این است که الان بازاریاب‌ها حرفه‌ای‌تر از فضای سنتی پیش می‌روند. یک زمانی فضای سنتی بود و افراد فقط به صحبت کردن و متقاعد کردن خریدار، بسنده می‌کردند تا بتوانند محصولشان را در اختیار ایشان قرار بدهند. الان همه بازاریاب‌ها به این باور رسیده‌اند که فقط فروش برای آن لحظه نیست.

باید حواسشان باشد که بتوانند مشتریان را نگه دارند. باید مشتریان را درگیر فروش کنند. خودشان نمی‌توانند با همه در ارتباط باشند. باید یک نوع سیستم‌سازی ایجاد کنند. سیستم باید خودمحور باشد. یعنی اگر یک روز این فرد پایش را از مجموعه خود بیرون گذاشت، آن سیستم منتظر او نماند و مسیر را ادامه بدهد. این باعث می‌شود که فعالان این حوزه بیشتر دنبال مطالب جدیدتر بروند.

 

و یکسری انتقاد هم شده بود. علیرغم توجه بسیار زیاد به این دو عنوان، یکسری انتقاد هم شده بود. من نگاه کردم دیدم تاریخ این نظرات مربوط به سال 99 است. آیا به نظر شما راه‌حلی وجود دارد برای اینکه این عناوین آموزشی همانطور که کاربران ما می‌خواهند کاربردی‌تر شود؟اگر قرار باشد که این اتفاق بیفتد چه اصلاحاتی در آنها نجام می‌شود؟

بخش بسیار مهمی از کاربردی بودن آموزش مربوط به فردی است که دارد از آن آموزش استفاده می‌کند. زمانی که ما یک عنوان آموزشی را تدریس می‌کنیم، نمی‌توانیم با جزئیات کاملا ریز وارد مبحث شویم با توجه به محدودیت‌های زمانی و غیره عملا نمی‌توان به صورت جزئی و ریز وارد یک مبحث شویم.

غالبا استراتژی‌های من در دروسم این است که بیشتر آن سرنخ را خدمت افراد ارائه دهم. دوست دارم که خودشان وارد بحث شوند و بیایند وسط گود و با توجه به ویژگی‌های آن بازاری که در آن فعالیت می‌کنند، این استراتژی‌ها را به عنوان چارچوب در نظر بگیرند. یک صنعت ساده را در نظر بگیرید هزاران زیرمجموعه برای خودش دارد.

اگر درباره هر کدام از آن زیرمجموعه‌ها یک ساعت فکر و مطالعه کنیم، می‌بینیم که چقدر ویژگی‌ها و جزئیات خاص دارند. نمی‌شود در یک آموزش چند ساعته این جزئیات را گنجاند. این افراد هم نباید بترسند. من همیشه در انتهای همه آموزش‌هایم یک جمله دارم و می‌گویم موفق‌ترین افراد آنهایی هستند که آموخته‌هایشان را به عمل تبدیل کنند.

خیلی برای من مهم بود که آنچه یاد گرفتم و مطالعه شده و شنیدم، اجرایی کنم. اجرایی کردنِ اینها به عهده خودم است. نمی‌توانم انتظار داشته باشم یک آموزش تخصصی وارد حیطه‌ای شود که من کار می‌کنم و بتواند برای من خط مشی ایجاد کند یا خط مشی در اختیار من قرار دهد چون ویژگی‌های شخصیتی و ویژگی‌های بازاری که من در آن فعالیت می‌کنم، فرق دارد.

بی‌تعارف بازاری که در تهران وجود دارد با بازار شهرستان‌ها خیلی فرق دارد. بازار شهرستان‌ها با بازار شهرهای کوچک‌تر خیلی فرق دارد. هر کدام از اینها فضای جالب و بسیطی ایجاد می‌کنند و نمی‌توان برای همه اینها نسخه واحدی پیچید. اگر بخواهیم راه حلی برای این موضوع پیشنهاد بدهیم، تنها راه حل این است که اگر دانشجویان سوالاتی دارند، تخصصی در مورد حیطه فعالیت خودشان آنها را مطرح کنند.

اگر در توانم باشد حتما جواب می‌دهم با توجه به ویژگی‌هایی که از آنها می‌پرسم و در نهایت نظر و تجربیات خودم را به عنوان کسی که در این فضا کار می‌کند در اختیار آنها قرار می‌دهم.

 

یک سوال دیگر هم که دارم این است؛ چون برخی از پیش‌نیازها را مدرسان دیگر فرادرس تدریس می‌کنند، برای تدریس انواع و اقسام عناوین آموزشی با آن عزیزان تعاملی دارید یا نه؛ کار خودتان را انجام می‌دهید یعنی ارتباط بین مدرسان وجود ندارد و همه مدرسان کار خود را انجام می‌دهند؟

زمانی که برای یک تدریس می‌روم، غالبا عناوینی که پیشنهاد می‌شود با توجه به آن فضایی لست که در فرادرس وجود دارد و عناوین درسی که در حال هماهنگی است. من عناوین را انتخاب می‌کنم و با توجه به مطالب روز رسانه‌ها که به دست می‌آورم و دغدغه کاربران در بازارهای کسب و کار یا مثلا دروس حسابداری و سایر موارد، عناوین آموزشی را پیشنهاد می‌دهم.

اما به خاطر مشغله کاری اگر بگویم با همکاران چقدر ارتباط دارم خیلی محدود است. ولی تنها کاری که می‌توانم انجام بدهم این است که زمانی که داریم بازنگری‌هایی انجام می‌دهیم و آموزش دارد مراحل پایانی خود را طی می‌کند و پیشنهاد می‌شود که من به عنوان دروس پیش‌نیاز اگر درسی را مدنظر دارم معرفی کنم برای نهایی شدن آموزش، آن زمان برای عناوین آموزشی که فکر می‌کنم پیش‌نیاز است حتما دروس این عزیزان را نگاه می‌کنم.

حداقل چند ویدئویی که خود «فرادرس» در پیج درس گذاشته را مطالعه می‌کنم. سعی می‌کنم رئوس مطالبی که ایشان می‌خواهند تدریس کنند، مطالعه کنم که هم اصطلاحا تشابه و تکرار نباشد و هم بتواند سیر منظمی از ابتدا تا انتها باشد.

در مورد بچه‌های اقتصاد مثل همه رشته‌ها دو مسیر پیش روی خودشان دارند. یا در فضای آکادمیک باقی می‌مانند و جذب فضاهای آکادمیک می‌شوند و معایب و مزایای فضاهای آکادمیک برای همه رشته‌ها قطعا وجود دارد و ملموس است برای دانشجویان اقتصاد هم وجود دارد.

برخی از بچه‌ها پا را از فضای آکادمیک فراتر می‌گذارند و وارد فضای کسب و کار، مشاوره‌های اقتصادی، تحقیق و توسعه می‌شوند و تحقیقات مختلفی را انجام می‌دهند. آنها راحت‌تر و ملموس‌تر می‌توانند متوجه شوند. اگر بخواهیم درباره بچه‌های اقتصاد نظر بدهیم و بگوییم دوستانی هستند که مطالب برای آنها شاید کمی غریب است، احساس می‌کنم افرادی هستند که در فضای آکادمیک فعالیت می‌کنند.

این افراد به خاطر کار و محدوده زندگی‌شان در فضای آکادمیک باقی می‌مانند. ولی پیشنهاد من این است که از آن فضا بیرون بیایند. چون اقتصاد خیلی فضای گسترده‌ای دارد. همه رشته‌ها اینطور هستند ولی اقتصاد هم بازه گسترده‌ای دارد. اگر قدم فراتر بگذارند و وارد فضای کسب و کار شوند و با این فضا تعامل داشته باشند فکر کنم خیلی بهتر باشد.

 

و یک انتقادی که به شما شده بود این بود در مورد یکی از آموزش‌ها که متاسفانه اسمش را فراموش کردم. حسابداری میانه بود فکر می‌کنم. چون از حسابداری صنعتی همه رضایت دارند و خیلی تعریف می‌کنند و می‌گویند با جزئیات کامل توضیح داده شده. من پیش‌نمایش را که نگاه کردم چنین احساسی به من دست داد.

علاوه بر اینکه حس کردم چقدر برای تدریس انرژی می‌گذارید. انتقادی که کاربران درباره حسابداری میانه کرده بودند این بود که مطالب مربوط به کتاب‌های موجود است و ما انتظار بیشتر از این داریم. شاید عنوان آموزشی را اشتباه بگویم ولی یادم است که یا در مورد حسابداری میانه یا مدیریت کسب و کار چنین چیزی عنوان شده بود که ما از مدرس انتظار بیشتری داشتیم.

آیا واقعا مواردی وجود دارد که بیشتر از کتب درسی است و این انتظار، انتظار به‌جایی از مدرس است که فراتر از کتب کسب و کار که گردآوری شده مطالب را عنوان کند؟ فکر می‌کنم عنوان آموزش مدیریت کسب و کار بود. اگر وجود دارد چه مواردی هستند آقای باقری؟

اگر مدیریت کسب و کار است که بحث آن فرق دارد. مدیریت کسب و کار یک درسی است که پایه تدریس در آن این نبود که اکثر استفاده کنندگان این درس افرادی باشند که دارند این رشته را تحصیل می‌کنند. برای همین مطالبی که عنوان می‌شود با توجه به منابعی است که در انتهای دروس حتما معرفی می‌شود.

از آن منابع حتما استفاده می‌شود. ولی برای دروسی که در دانشگاه تدریس می‌شود، این محدودیت‌ها وجود دارد. برای دروس دانشگاهی قطعا این مورد وجود دارد و دلیل آن این است که الزاما سعی می‌کنیم اولین اقدام ما پیش رفتن در راستای سرفصل‌های پیشنهادی وزارت علوم است.

چون این سرفصل‌ها در دانشگاه از دانشجو طلب می‌شود و سعی می‌کنیم که یک همراهی با کلاس‌های دانشگاهی داشته باشیم. ولی برای فضا و دروسی که خارج از فضای دانشگاه هستند، باز هم گستردگی آن درس‌ها را تعریف می‌کند. شاید برای یک مخاطب این درس‌ها خیلی ساده باشند و مطالب، کلی جلوه داده شود که می‌شد از این بهتر هم می‌بود.

ولی برای خیلی‌ها این اتفاق بیفتد که چه مطالب جالبی. شاید من اصلا دقت نکرده بودم. این مطالب برای من نو هستند با توجه به نیازهای افراد و پیش‌زمینه‌های افراد قطعا سعی می‌کنیم معرفی کنیم که برای مطالعه و استفاده از این درس چه پیش‌زمینه‌ها و پیش‌نیازهایی باید وجود داشته باشد.

با توجه به آنها سعی می‌کنیم دروس را اصلاح کنیم. یا دروس را در یک چارچوب خاص پیش ببریم. ولی می‌توان این انتقاد را پذیرفت.

 

بنابراین مواردی هستند که می‌توانند آموزش‌های مثلا سال 1398 را کاربردی‌تر کنند؟

قطعا برای دروس دانشگاهی مثل حسابداری میانه 1 جدیدا بخشی الحاق کردیم با توجه به تغییرات استانداردهای حسابداری. چون تغییرات استانداردهای حسابداری ما تغییرات اساسی بود و جزو تغییراتی بود که ما را به استانداردهای بین‌المللی خیلی نزدیک کرد. استفاده از صورت‌های مالی و گزارشگری‌های مالی برای همه مصرف‌کنندگان اطلاعات در خارج از ایران خیلی راحت است.

چون دقیقا دارد با همان استانداردهای بین‌المللی پیش می‌رود. برای همین فضا بخش الحاقی آماده کردیم که در روزهای آینده به درس حسابداری میانه 1 الحاق می‌شود. این بخش کمی بیشتر به تغییراتی می‌پردازد که از سال 1398 با توجه به آن استانداردها لازم‌الاجرا شد.

 

خبر خیلی خوبی است برای مخاطبانی که آموزش‌های شما را دنبال می‌کنند. آقا اگر بخواهم از شما بپرسم که چه کسانی علوم اقتصادی نخوانند چه می‌گویید؟

علوم اقتصادی نخوانند؟ آنهایی که خیلی حساس هستند.

 

منظور از حساسیت چیست؟

آنهایی که نمی‌توانند خیلی زود از خیلی موارد رد شوند. چون ما با علوم اقتصادی که سر و کار داریم خیلی جاها ناراحت می‌شویم و بعضی جاها هم خوشحال می‌شویم. با تبعات برخی تصمیم‌ها خوشحال یا ناراحت می‌شویم. این نباید خیلی روی عواطف افراد تاثیر بگذارد. اگر فردی وجود دارد که عاطفه حساسی دارد و این تصمیمات و اطلاعات تاثیر منفی روی دیدگاه او می‌گذارد بهتر است سراغ رشته اقتصاد نیاید.

چون خیلی از واقعیت‌ها اینجا رو می‌شود. اقتصاد با سیاست عجین است. سیاست‌گذاری بدون اقتصاد هم امکان‌پذیر نیست. اقتصاد هم بدون سیاست امکان‌پذیر نیست. این دو باعث می‌شوند که ما نیاز داشته باشیم که ظرفیت‌مان بالا برود. خیلی زود پا پس نکشیم و خیلی زود حساس نشویم.

آن هیجان باعث نشود تصمیمات اشتباه و مقطعی و هیجانی و کوتاه‌مدت بگیریم. برای همین فکر می‌کنم افرادی که غالبا خیلی فعال هستند و زود هیجانی می‌شوند و تصمیمات آنها از هیجانشان متاثر می‌شود بهتر است سراغ اقتصاد نیایند.

 

ما الان با یک مصاحبه‌شونده توانا در کنترل کردن خودشان مواجه هستیم. چه اتفاقی بیفتد این کنترل دچار تزلزل می‌شود؟ لو می‌دهید خودتان را؟

زمانی که احساس کنم کاری جواب منفی داد و از مسیرش خارج شد و عامل یا تعیین‌کننده خروج از آن مسیر من نبودم.

 

آها یعنی اگر خودتان مسئولیتش را به عهده داشته باشید، برایتان راحت‌تر است پذیرش آن؟ حتی اگر نتیجه نامطلوب بگیرید؟

حتی اگر نتیجه نامطلوب بگیرم و مقصر خودم باشم، هضم و درک آن برای من راحت‌تر است. ولی اگر عوامل بیرونی وجود داشته باشد و مانع شود و باعث شود که یک تصمیم از مسیرش خارج شود چرا.

 

بنابراین اینطور که متوجه شدم شما تلاش می‌کنید همه کارها را خودتان انجام بدهید.

نه الان دیگر زمان، زمانِ این اقدامات نیست. زمانِ سیستم‌سازی است ولی یک سیستم‌سازیِ درست. یک چارچوب‌بندی کاملا درست و یک مسیر مشخص که خودِ من یا هر فردی بخواهد یک اقدام را انجام بدهد، بداند باید از کجا شروع کند و کجا به پایان برساند.

 

پس یک مقدار در انتخاب همکاران‌تان سختگیر هستید که آن حالت به وجود نیاید؟

قطعا سعی می‌کنم همکارانی باشند که هم‌نظر نباشند و نظرات مخالفی داشته باشند که فضا همیشه چالش‌برانگیز بماند. البته اصطلاحا همکارانی که پایه باشند و زود کوتاه نیایند.

 

در تدریس کردنتان هم این سختگیری هست؟ چون من انرژی زیادی در تدریس شما دیدم. شاید فقط حس من بوده. به نسبت عزیزانی که قبلا تدریس‌هایشان را دیده بودم به نظرم رسید انرژی زیادی از شما می‌گیرد؟ آیا این سختگیری در تدریس شما هم وجود دارد؟ می‌خواهم بدانم آیا آموزشی وجود داشته که بارها آن را قطع کنید، دوباره ضبط کنید؟ برود و برگردد؟

حساسیت من از منابع دروسم شروع می‌شود. سعی می‌کنم کتاب‌هایی که انتخاب می‌کنم، غالبا منابع خارجی باشند. منابعی که از طرف مولفان معتبر ارائه شده. من فکر می‌کنم یکی از مدرسان بی‌نظم مجموعه هستم. به این دلیل که خیلی فراتر از زمانی که استاندارد ضبط  است، زمان می‌گیرم.

همکاران اذیت می‌شوند. دلیلش این است که ضبط می‌شود، در استودیو گوش‌ می‌دهم و ایرادات را یادداشت می‌کنم. سعی می‌کنم ایرادها را تکرار نکنم و اصلاح کنم. این حساسیت‌ها هست و امیدوارم روز به روز بهتر شود.

 

حتما همینطور است. البته به نظرم آمد با توضیحات کاملی که می‌دهید و جزئیاتی که عنوان می‌کنید، جزو مدرسان بسیار خوب مجموعه فرادرس هستید. در یکی از آموزش‌های‌تان داشتید درباره مدیرعاملی صحبت می‌کردید که می‌خواهد یک خبر ناگوار به پرسنل شرکت بدهد. آنجا به نظر من رسید شاید مدیرعاملی داشته باشیم که از شما درخواست کرده باشد با توجه به توانمندی و دانش شما به جای ایشان صحبت کنید. این اتفاق برای شما افتاد که بگویند: بفرمایید آقای باقری! این خبر آنقدر ناگوار است که نمی‌توانیم به پرسنل منتقل کنیم. شما این قضیه با کمترین هزینه ممکن منتقل بفرمایید.

نه یادم نمی‌آید این اتفاق افتاده باشد.

 

به شما پیشنهاد بدهند قبول می‌کنید؟

سعی می‌کنم در یک موضوع خاصی، خودم برند باشم و این موضوع خاص از اول اکتیو بودن و پرانرژی بودن است. سعی می‌کنم در تیمی که بودم همیشه انرژی وجود داشته باشد. با همه سختی‌ها و استرس‌های که آن تیم دارد سعی کردم همیشه انرژی از خودم خرج کنم تا حداقل فردی نباشم که همراهان خودم را ناراحت کنم.

می‌شود گفت همیشه نقل می‌کنم این موضوع را. یک قطار می‌تواند چندین واگن داشته باشد. هر واگن ده تا کوپه دارد و در هر کوپه یک ترمز هست که هر کدام از این ترمزها کشیده شود، کل قطار می‌ایستد. خیلی معتقدم به اینکه کسی که آن ترمز را می‌کشد من نباشم. سعی می‌کنم یک فرد اکتیو و پرانرژی باشم و دادن خبر منفی کار من نیست.

 

یک جایی در آموزش‌هایتان فرمودید که نقل قول از اساتید گرامی‌تان که برای شروع یک کار تمام مواردی که به ذهنتان می‌رسد، بنویسید که در آینده وقتی برگشتیدو مروز کردید خودتان را سرزنش نکنید و بگویید ای کاش مثلا آن خانه 60 میلیونی را خریده بودم تا بدانید در آن زمان چه شرایطی داشتید. شما با این وصف باید چند کتابچه داشته باشید اگر این توصیه استادتان را عملی کرده باشید. چنین کتابچه‌هایی وجود دارد؟

نه کتابچه وجود ندارد.

 

ننوشتید؟

کتاب‌های مختلفی وجود دارد از اساتید خیلی بزرگتر و قدرتمندتر. من سعی می‌کنم بیشتر از آنها استفاده کنم و وقتم را صرف از نظرات این عزیزان باشند. تا اینکه بخواهم سراغ این کتابچه‌ها بروم. بهتر است از نظرات این عزیزان استفاده کنم. در حد توانم انتقال دادن این مطالب برای خودم ایده‌آل است.

 

یعنی از نظر ذهنی به این نتیجه رسیدید که نوشتن برای شما لزومی ندارد؟ کاملا درونی شده؟

دقیقا. من زیاد اهل نوشتن نیستم. سعی می‌کنم یا به خاطر بسپرم یا فضایی که در آن کار می‌کنم، فضای دیجیتال باشد. برای همین ارتباطاتی که دارم اگر قرار باشد کمک یا مشاوره به فردی داده شود در حد شفاهی و صحبت و مکالمه است.

 

سوال دیگری که از خدمت شما داشتم این است که کدام آموزش شما تلاش می‌کند فاصله آموزش‌های دانشگاهی با آنچه در کسب و کار وجود دارد را پر کند. اگر چنین آموزشی نداریم آیا به تدارک این آموزش فکر می‌کنید؟

این برای من دغدغه بزرگی است. غالبا دروسی که در «فرادرس» داریم یا مربوط به دانشگاه است یا مربوط به فضای کسب و کار است. اصطلاحا باید یک آشتی بین فضای دانشگاهی و صنعت به وجود بیاید. خیلی سراغ این مطالب و عناوینی می‌روم که بتواند این آشتی را برقرار کند. ولی اگر بخواهم صادقانه بگویم نه.

غالبا دروس من یا بیشترین استفاده‌کنندگانش دانشجویانی هستند که در یک فضای آکادمیک تحصیل می‌کنند یا غالبا برای افرادی است که در فضای کسب و کار فعالیت می‌کنند.

 

و در نظر ندارید این آموزش‌هایی که اینقدر موردنیازند، تدارک ببینید؟

چرا خیلی وقت‌ها فکرش را می‌کنم که چه عناوین و موضوعاتی می‌توانند باشند. ولی با توجه به ملاحظاتی که وجود دارد و محدودیت‌هایی که از طرف دانشگاه روی دانشجو اعمال می‌شود. شاید اگر بخواهیم زیربنایی‌تر این قضیه را برطرف کنیم باید به سراغ منابع دانشگاهی برویم. باید منابع دانشگاهی به روزتر شوند. دانشجوها به روزتر باشند و به جای پاس کردن واحدهای تئوریک بیشتر بتوانند با فضایی که در آن تحصیل می‌کنند مواجهه داشته باشند.

این اتفاق بعدش منجر به آمادگی ذهنی می‌شود و یک پذیرش که ما بتوانیم این آموزش‌ها را در اختیار افراد قرار بدهیم تا واقعا برای آنها ملموس باشد. آن زمان ادعا کنیم که این درس ما دانشگاه و صنعت آشتی می‌دهد. ولی بی‌تعارف بگویم یک زیربنا هم برای رشته اقتصاد و هم برای مارکتینگ و بازاریابی می‌توانم وجود ندارد.

خیلی از دانشجویان رشته اقتصاد می‌ترسند از خارج شدن از فضای دانشگاهی. شاید بگوییم معدود افرادی هستند که بیرون می‌آیند و سعی می‌کنند خودشان را به چالش بکشند. شاید افرادی کمی وجود داشته باشند که سراغ تحقیق و توسعه می‌روند یا سراغ امکان‌سنجی visibility study. این افراد ترسی را همراه دارند که دانشگاه به آنها تحمیل می‌کند.

 

اگر بخواهیم درباره خودِ رشته علوم اقتصادی صحبت کنیم، بازار کارش در ایران چطور است آقای باقری؟

بازار کار رشته اقتصاد در ایران یا کارمندی است یا مشاغل محدودی که وجود دارد. کارمندی برای بانک، بعضی ادارات و سازمان‌ها و نهادهای دولتی یا برخی شرکت‌ها که غالبا تمایل دارند بروند سراغ فارغ‌التحصیلان حسابداری تا رشته‌های اقتصاد. فضای خصوصی که برای رشته اقتصاد وجود دارد از فضای کارمندی محدودتر است.

مگر اینکه فردی به خودش جرات بدهد و وارد یک استارتاپ یا فضای کارآفرینی شودو برای خودش کارآفرینی انجام دهد. آنجاست که مزایای اقتصاد می‌تواند خودش را نشان بدهد.

 

با توجه به تجربیاتی که دارید، بدون نام بردن از اسم برندها آیا ما چنین مواردی را در ایران داریم که این اتفاق در موردشان افتاده باشد؟

نه. ما اگر بخواهیم برندی نام ببریم که با توجه به اصول مارکتینگ و اصول اقتصادی در ایران یش برود متاسفانه نمی‌توانیم نام ببریم. چون هیچ برند و فردی به قطعیت ندارمی.

 

و این با توجه به اینکه شما اول، مواجهه را تجویز می‌کنید و بعد تدریس، خیلی این پروسه طول می‌کشد. چون آن ترس اولیه وجود دارد و تا وقتی ترس وجود دارد مواجهه‌ای اتفاق نمی‌افتد. بعد از آنهم تدریسی است که وابسته به مواجهه است. این یک جا دچار سکون و توقف می‌شود. راه حلی به ذهن شما می‌رسد؟

این مزیت رشته اقتصاد است. می‌گوییم رشته اقتصاد دنبال رفاه و پیامدهای انسانی اقدامات اقتصادی است. دارد اعداد را به عواطف و رفاه تبدیل می‌کند. این می‌تواند مزیت رشته اقتصاد باشد. زمانی که در مورد مواجهه قبل از تدریس صحبت می‌کنم، در نظرم است که همیشه باید آموزش یک زیرساخت داده شود و بعد برویم سراغ خود آن پتانسیل.

چون قطعا اگر آن پتانسیل به یکباره در اختیار افراد قرار داده شود، از مسیر خود خارج می‌شود. مثل خیلی اقداماتی که داریم. یک زمانی سیم‌کارت گرفتن خیلی محدودیت داشت بعد به یکباره آزادی استفاده از سیم‌کارت آمد و ما نتوانستیم آن را مدیریت کنیم. سیم‌کارت‌های بین‌نام و نشانی به وجود آمدند.

مشکلاتی که این سیم‌کارت‌ها به وجود آوردند، تبعات سنگینی که بر جا گذاشت. شبکه‌ها و رسانه‌های اجتماعی هم همینطور. یک زمانی مکالمات ما به خاطر هزینه بسیار محدود بود. بعد به یکباره طرح‌های تشویقی مکالمه در اختیار افراد قرار می‌دهیم و افراد را به زیاده‌گویی بدعادت می‌کنیم.

بعد که اینها از بین می‌روند، یک جای خالی ایجاد می‌شود. شبکه‌های اجتماعی می‌آیند و مکالمات را هم فراتر و هم رایگان در اختیار ما قرار می‌دهند. بدون آنکه روش استفاده‌ای از اینها بلد باشیم. به همین علت است که تا زمانی که روش استفاده از یک پتانسیل را بلد نباشیم نمی‌توانیم تجویز کنیم که افراد بروند و وارد آن فضا شوند.

اگر تدریسی درباره موضوعی در یک محیط ایزوله باشد و دانشجو پشت لپ‌تاپ خود بنشیند و تدریس ما را ببیند و همزمان چیزی برعکس آن را از استاد خود بشنود به نظرتان برخورد او چه خواهد بود؟ چه تصمیمی در مورد ما خواهد گرفت یا چه تصمیمی در مورد استادش خواهد گرفت؟

 

اگر بخواهید توصیه‌ای داشته باشید با توجه به اینکه می‌فرمایید اول بچه‌ها با فضای کار مواجهه داشته باشند و بعد آموزش‌هایی را ببینند، این توصیه چه روندی را پیشنهاد می‌کند؟ یعنی ابتدا شروع به تحصیل دانشگاهی بدون اینکه کوچکترین آموزشی خارج از آن ببینند. و اگر بخواهند در زمان تحصیل دانشگاهی، آموزشی خارج از آن ببینند چه اتفاقی برایشان می‌افتد؟

ما می‌خواهیم یک توصیه از زبان کسی داشته باشیم که این مسیر را طی کردند و فرد موفقی هستند. آموزش‌های ایشان بسیار زیاد در «فرادرس» دیده شده و بازخورد زیادی گرفته. در خدمت هستم که بشنوم.

نه اینکه ما یا فقط دانشگاه را داشته باشیم یا فقط بازار کار را، اینطور نیست.

 

با هم که نمی‌شود.

چرا. بحث ما این بود که نگاهمان از دانشگاه باید تغییر کند.

 

یعنی منابع تغییر کنند؟

منابع تغییر کنند. اشاره کردیم به این مطلب که نگاهمان به دانشگاه باید از فضای مطلق آکادمیک تغییر پیدا کند و به فضای مهارت‌آموزی تبدیل شود. مهارت بچه‌ها را تقویت کند. اگر این نگاه پیش بیاید، فکر کنم این اختلاف نظر ما هم از بین می‌رود. این نگاه دانشجوها را تقویت می‌کند.

دانشجوهایی که وارد فضای دانشگاهی می‌شوند، با توجه به مطالعاتی که قبل از ورود به دانشگاه داشتند و البته مطالعات بعد از ورود به دانشگاه انتخاب‌های درست‌تری می‌کنند. چون در فیلم‌ها ممکن است یک پرستار مهربان می‌بینیم و همه‌مان دوست داریم یک پرستار باشیم.

خیلی‌ از ما ظرفیت پرستار بودن را نداریم. خیلی از ما ظرفیت خیلی از کارها را نداریم. در مقابل، ظرفیت خیلی از کارها را داریم که افراد دیگر ندارند. با توجه به تغییر نگرش دانشگاه و مشخص شدن ظرفیت‌ها اعم از اینکه چقدر و در کجاها توانمندی داریم، می‌رویم سراغ منابعی که بیرون هست.

و این منابع بعد از این ظرفیت شناختی افراد است. چون این افراد دیگر سردرگم نیستند. ولی در فضای کنونی این مورد وجود ندارد. افراد کاملا سردرگم هستند. فقط می‌خواهند به هر قیمتی وارد بازار کار شوند. این سردرگمی باعث می‌شود به سراغ هر آموزشی بروند که وجود دارد.

تبلیغات جالبی در تلویزیون برای شرکتی وجود دارد. شاید بگوییم به جای اینکه چندین کتاب را بخوانید، کتاب‌های این شرکت را چندین بار بخوانید. این تبلیغی است که پشت آن حرف عظیمی وجود دارد. دارد می‌گوید به جای اینکه چندین منبع را به صورت سردرگم در جامعه آزمون و خطا کنیم، آنهم در جامعه کنونی که هر دقیقه داریم از افراد دیگر عقب می‌افتیم، اول بدانیم که می‌خواهیم چه کنیم.

بعد از آن به سراغ انتخاب برویم که خیلی مهم است. اینکه به ما یاد بدهد که چه کار کنیم، باید از دانشگاه شروع شود. چون فضای آکادمیک را نمی‌توان کنار گذاشت. باید باشد و لازمه زندگی افراد است. هم رفتار جمعی به ما یاد می‌دهد و هم مهارت کار تیمی. خیلی از ما چالش‌های زیادی در دانشگاه داشتیم.

ولی بعدها از آن چالش‌ها استفاده مثبت کردیم. شاید آن زمان خیلی ناراحت شدیم. مثلا با استاد و همکلاسی درگیر بودیم. ولی وقتی بیرون می‌آییم، می‌بینیم که انگار ظرفیت ما تقویت شده و بالا رفته. انگار اتفاقی قبلا افتاد و ما آن را حل کرده‌ایم. الان برای بار دوم حل کردن آن راحت‌تر است. اگر این اتفاق بیفتد و بچه‌ها آن زمان پرورش پیدا کنند و بدانند کجا می‌خواهند بروند، فضای آموزشی بیرون می‌تواند منحصرا برای یک شغل یا حرفه خاص یا صنعت برای یک بازه خاص راهنمای خوبی باشد.

 

سوالات من از خدمت شما تمام شده آقای باقری. می‌خواهم صحبت پایانی را به عهده خودتان بگذارم. اگر خاطره یا تجربه شیرین یا خدای ناکرده تلخی دارید که دوست دارید با ما به اشتراک بگذارید، با کمال میل می‌شنویم. خیلی دوست دارم که خاطره خوشی باشد. اگر انتقاد یا پیشنهادی دارید. اگر صحبتی با مخاطبان ما دارید که تمایل دارید رو در رو مطرح کنید، بفرمایید.

خیلی ممنونم. موردی که من می‌توانم بازگو کنم این است که در فضای آکادمیک امروزی ما نمی‌توانیم مشکلاتمان را به گردن فضای آکادمیک بینداریم. خیلی از ما حوصله‌اش را نداریم. خیلی از افراد هستند که با استفاده از فضا و پتانسیل کنونی همچنان به دنبال آموختن مطلب جدید نیستند.

این افراد ذاتا به دنبال ایرادگیری هستند و به دنبال گزافه‌گویی‌های بیشتر درباره فضایی که وجود دارد. این صحبت هم نافی این نیست که مشکلات و محدودیت‌های تفکر و منابع وجود دارد. ولی یک مثل معروفی هم داریم که می‌گوید «مستمع، صاحب‌سخن را بر سر ذوق آورد». خیلی اساتید قدرتمندی داریم که اگر آنها به عنوان اساتید معرفی شوند, اصلا من به عنوان باقری نمی‌توانم خودم را به عنوان مدرس و معلم معرفی کنم.

این اساتید با توجه به طلب دانشجوها اطلاعات خود را در اختیار آنها قرار می‌دهند. همه ما این دوران را طی کردیم که در یک کلاس و برای یک ساعت محدود نمی‌شود که استاد ابتکار عمل خیلی بالایی به خرج دهند. ولی اساتید اطلاعات خود را صادقانه در اختیار دانشجویان قرار می‌دهند مخصوصا خارج از فضای کلاس‌ها.

اگر کسی طالب و خواهان این قضیه باشد، این مطلب می‌تواند خیلی از دانشجویان ما را تقویت کند که سعی کنند خودشان را محدود نکنند. یعنی قناعت به خرج ندهند در مورد استفاده از اطلاعات شخصی که می‌خواهد صادقانه اطلاعات خود را در اختیار آنها قرار دهد. از طرفی ناراحتی هم پیش نیاید.

همه ما انسان هستیم و دغدغه‌های زیادی داریم. نمی‌شود به این علت که استاد یکبار با اخم جواب داد، دیگر رها کنم و پا پس بکشم. ابتدای صحبت‌هایم هم گفتم افرادی که روحیه حساسی دارند بهتر است وارد فضای اقتصاد نشوند. چون معمولا جواب سوالات آنها بسیار گسترده است و از یک نفر هم نمی‌توانند جواب سوالشان را بگیرند.

مجبورند چندین نفر را به چالش بکشند و با آنها مباحثه کنند، مطالعه کنند تا به جواب برسند. چون اقتصاد یک رشته فرارشته‌ای است و با سیاست و روانشناسی ارتباط دارد. امروزه همه رشته‌ها فرارشته‌ای شده‌اند و اقتصاد هم از این مهم مستثنی نیست. اگر بخواهم مطلبی به بچه‌ها بگویم این است که از شروع کردن هیچوقت نترسند.

حداقل برای خودِ من سخت‌ترین قسمتِ کار شروع کردن است. وقتی شروع می‌کنید در مسیری قرار می‌گیرید که مشکلات را پشت سر هم حل می‌کنید ولی آن شروع کردن خیلی مهم است. من افراد زیادی را می‌شناسم که بسیار قدرتمند و صاحب‌نظر هستند اما همچنان در کنج عزلت خودشان هستند و متاسفانه نه تنها خودشان تنها می‌مانند بلکه جامعه را از دانش و توانمندی‌هایشان محروم می‌کنند.

اینجا خواهش و پیشنهاد من این است که حتما شروع کنند از هر جایی که می‌توانند. بالاخره آن اقدام یک جا به بلوغ می‌رسد و در جایی جواب می‌دهد. و آنجا که جواب می‌دهد چه بسا تاثیر حیاتی روی جوامع مختلف بگذارد.

 

آقای باقری! تا جایی که به خاطر دارم اولین بار است چنین صحبت‌هایی را از زبان مدرس یا استاد دانشگاه می‌شنوم. به نظرم می‌آید شما یا روحیه جنگجویی بالایی دارید. ببخشید قضاوت می‌کنم. یا اساتید دانشگاه‌تان را خیلی دوست داشتید. نمی‌دانم شاید دلیل دیگری وجود داشته باشد.

ولی سوالی که این بین مطرح است، شما بخش عظیمی از یادگیری را روی دوش دانشجو گذاشتید. چند درصد از بار یادگیری روی دوش دانشجوست؟ چون دارید خودش را می‌فرستید دنبال یادگیری در سیستمی که اگر مطلق هم نگاه نکنیم همه اساتید ما شاید اینطور نباشند و همه دانشجوهای ما آنطور که شما می‌فرمایید کم‌کار نباشند.

می‌خواهم بدانم آقای باقری چند درصد از این بار یادگیری را با این چارچوب و قطعیتی که در گفتار شما می‌بینم روی دوش دانشجو می‌گذارند؟

اگر خودم را بگویم، 80 درصد این اتفاق همیشه به عهده خودم بوده. اما اگر بخواهم نسخه بپیچم 50 درصد است. ولی آن 50 درصد اولیه مال دانشجوهاست. یعنی حرکت و استارت مال دانشجوهاست و بعد بازخوردی که از اساتید می‌گیرند. ولی هیچوقت نمی‌توان مطلق صحبت کرد. همیشه افرادی را داریم که اطلاعات خود را مخلصانه در اختیار بقیه قرار می‌دهند.

البته هستند افرادی که اطلاعات آنها خیلی محدود است یا دلشان نمی‌خواهد و از ارائه کردن این آموزش‌ها خودداری می‌کنند. دانشجویانی هم هستند که طالب علم و دنبال کردن مطلب هستند. دانشجویانی هم برای مدرک و تجربه کردن فضا یا برای گذران زندگی حضور دارند. فطعا نمی‌شود مطلق صحبت کرد.

ولی اگر 50 درصد اول و دوم را تقسیم‌بندی کنیم، قطعا دانشجویان هستند. چون تا خودشان نخواهند ممکن نیست. اگر فردی خودش نخواهد کاری را انجام بدهد، قطعا استاد هم یا وقت ندارد یا دلش نمی‌خواهد. خیلی اوقات ما به عنوان یک مدرس دوست نداریم به چالش کشیده شویم.

آنجاست که اگر دانشجو ما را به چالش بکشد می‌تواند استفاده کند. به دلیل خیلی از ملاحظات و مشکلات و درگیری‌های ذهنی که وجود دارد. خیلی اوقات به چالش کشیدن توسط دانشجو انگار از خواب بیدار کردنِ منِ مدرس است. انگار فکرم یک جای دیگر است و خودم در کلاس هستم. با یک تلنگر به خودم می‌آیم و تازه متوجه می‌شوم که کجا هستم.

تازه متوجه می‌شوم الان چه باید بگویم و از دانشجویان چه چیزهایی بخواهم یا دانشجویان از من چه می‌خواهند و چه جوابی برای آنها دارم. یا باید دنبال چه جوابی باشم که دفعه بعد جواب خودم را اصلاح کنم. ولی آن ۵۰ درصد اصلی مال خود دانشجو است. برای خودِ من بالای ۸۰ درصد بوده.

من هیچوقت استادانم را رها نکردم. بله راست می‌گویید. من خیلی دوستشان دارم و برای آنها احترام قایل هستم. خیلی اوقات افرادی را می‌بینیم که قبل از اسمشان دکتر وجود دارد. آن کلمه دکتر برای من خیلی مهم و مقدس است و با توجه به اساتیدی که در دوره کارشناسی ارشد داشتم.

همیشه همه دکترها را با اساتیدم مقایسه می‌کنم. می‌گویم اگر ایشان هم دکتر باشند و استاد من هم دکتر باشد، مغایرت‌ها و تشابه‌هایی که وجود دارد چه چیزهایی هستند؟ انگار این اساتید سنگ محک زندگی من شده‌اند. به قدری صادقانه اطلاعاتشان را در اختیار من قرار دادند.

خودم همیشه دنبال آنها رفتم و رهایشان نکردم. شاید ساعت ۲۱ در زنجان با یکی از اساتیدمان درِ خانه ایشان قرار گذاشتم. شاید این کار نرمال به نظر نیاید و معمول نباشد. چه از طرف استاد چه از طرف دانشجو. نمی‌گویم دانشجو نمی‌رود. شاید برخی استادها در کلاس جواب دانشجو را ندهند، چه برسد به اینکه جلو درِ خانه‌شان جواب دانشجو را بدهند.

ولی اگر ممارست به خرج بدهیم و از یک نفر که جواب سوالاتمان را نمی‌گیریم، پا پس نکشیم. برویم سراغ یک نفر یا منبع دیگر. الان شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های قدرتمندی داریم که خیلی اوقات ما را از وجود یک استاد بی‌نیاز می‌کنند. همه اطلاعات را با همه جوانب آن در اختیار ما قرار می‌دهد. اینکه ما اصطلاحا بهانه کنیم که اساتید کم می‌گذارند یا اساتید بهانه کنند که دانشجوها کم می‌گذارند، کم‌لطفی به خودشان است.

 

خیلی هوشمندانه روی ۵۰ درصد و لبه تیغ ایستادید. تبریک می‌گویم خدمت شما. آقای باقری شما در جایگاه مدرس آن تلنگرهایی که به شما می‌زنند را دوست دارید؟

قطعا. مخصوصا یک نظری است که مربوط به سال ۱۳۹۶ است. یکی از بچه‌ها در مورد لهجه من نظری داده. آن برای خودِ من خیلی مهم بود. باور می‌کنید خیلی تلاش کردم که عوضش کنم؟ ولی چون زبان مادری ما زبان آذری است، هر قدر تلاش می‌کنیم نمی‌شود اصلاحش کرد.

برخی ویژگی‌هایی هست که در طول عمر پرورش پیدا کرده و به بلوغی رسیده و تغییر و اصلاح آن سخت است. تمرین می‌کنم و سعی می‌کنم به حدی که می‌توانم حتما نظرات را ببینم. برای من خیلی مهم است. من زمانی که تدریس‌های حضوری داشتم در بخش‌های مختلف هیچوقت آزمون نمی‌گرفتم. در فضایی قرار باشد آزمون بگیریم قرار نمی‌گیرم.

 

چرا؟

برای من مهم است که دانشجو بدون خوف از نمره سر کلاس من حضور داشته باشند. برایم مهم است که واقعا به خاطر مطالب آنجا باشند. ولی در مقابل یک کار از بچه‌ها می‌خواهم. روز آخر، با توجه به گذران عمری که با هم داشتیم، در مورد من نظر بدهند. یک یا دو نظر بنویسند و سر کلاس بیاورند و بخوانند و بقیه بچه‌ها امتیاز بدهند.

هر چقدر بچه‌ها امتیاز بیشتر بدهند، نمره این فرد بیشتر است. ببینیم که چه نظراتی در مدت زمانی که با هم بودیم وجود دارد و من چقدر توانستم موفق باشم و چقدر آن ایده‌آل‌ها و شعارها محقق شده. باز هم فکر می‌کنم به مزیت‌های رشته اقتصاد برمی‌گردد که دارد یک مدل‌سازی کوچک می‌کند از اینکه شعارها چقدر محقق می‌شوند.

 

فکر کنم این برای عزیزانی که می‌خواهند انتخاب رشته کنند و علوم اقتصادی را انتخاب کنند، مفید بوده باشد. من صحبتی ندارم اگر شما فرمایشی ندارید از شما و عزیزانی که صدا و تصویر ما را دارند خداحافظی کنم.

خیلی ممنون از وقتی که به من دادید. ممنوونم از مجموعه «فرادرس» به خاطر همه خوبی‌هایی که دارند. از سطوح مدیریتی «فرادرس» و همکارانی که من می‌شناسم و قطعا همکارانی که افتخار نداشتم چهره به چهره ملاقاتشان کنم ولی پشت صحنه این آموزش‌ها تلاش ارزشمندی دارند.

قدم نوین و مهم و ارزشمندی برداشتند. الان اگر من به عنوان مدرس در خدمت شما هستم، نتیجه تلاش بزرگوارانی است که غالبا شاید اسامی آنها هم شنیده نمی‌شود. ولی همیشه اگر موفقیتی بوده که قطعا برای فرادرس است، آن موفقیت‌ها را مدیون زحمات این عزیزان هستم.

 

من از شما تشکر می‌کنم با وجود مشغله‌ای که داشتید، چون فکر می‌کنم حدودا ۲۰ روز پیش یا بیشتر خدمت شما تماس گرفتم و انقدر که مشغله داشتید که ما مجبور شدیم مصاحبه را صبحِ زود انجام بدهیم. می‌خواهم از شما تشکر کنم؛ تشکر ویژه بابت این وقتی که به ما دادید و امیدوارم حضور شما را همچنان پررنگ در «فرادرس» داشته باشم.

من از همه شما عزیزانی که گفتگوی ما را تا اینجا دنبال کردید هم تشکر می‌کنم. ما تلاش می‌کنیم در مصاحبه‌هایمان سوالات شما را از مدرسان و فعالان حوزه آموزش بپرسیم. بنابراین لطفا با ما در ارتباط باشید. خدا نگهدار.

بر اساس رای ۷ نفر
آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
اگر بازخوردی درباره این مطلب دارید یا پرسشی دارید که بدون پاسخ مانده است، آن را از طریق بخش نظرات مطرح کنید.
نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *