انواع صفت ها در زبان فارسی — به زبان ساده + مثال

۴۰۶۱۹ بازدید
آخرین به‌روزرسانی: ۲۶ فروردین ۱۴۰۳
زمان مطالعه: ۸ دقیقه
انواع صفت ها در زبان فارسی — به زبان ساده + مثال

در آموزش‌های پیشین مجله فرادرس، به معرفی موصوف و صفت پرداختیم. در این آموزش می‌خواهیم با جزئیات بیشتری به معرفی انواع صفت ها در زبان فارسی بپردازیم و آن‌ها را از جنبه‌های مختلف دسته‌بندی کنیم. از آنجا که صفت‌های بیانی دسته بزرگی از انواع صفت های زبان فارسی را تشکیل می‌دهند، مطالعه آموزش «صفت بیانی چیست؟ – ادبیات فارسی به زبان ساده + مثال»‌ را پس از خواندن این مطلب پیشنهاد می‌کنیم.

صفت چیست؟‌

هر کلمه‌ای که چگونگی و حالت اسمی دیگر یا جانشین اسم را بیان کند، «صفت» نامیده می‌شود. همچنین، اسمی که صفت چگونگی و حالتش را بیان کرده است، «موصوف» نام دارد. برای مثال، در «زن دانا» زن موصوف است و دانا صفت او.

در ادامه، برخی از مهم‌ترین خصوصیات صفت را مرور می‌کنیم.

۱. گاهی صفت به‌عنوان جانشین اسم می‌آید. برای مثال، در بیت زیر از حافظ، «سیاه» که صفت است، به‌عنوان جانشین اسم آورده شده است:

خزینه دلِ حافظ به زلف و خال مده
که کارهای چنین، حَدِّ هر سیاهی نیست

یا در بیت زیر از مخزن‌الاسرار نظامی، «ظالم« که خود صفت است، به‌عنوان جانشین اسم آمده است:

گفت: خدایا با توِ ظالم چه کرد؟
در شبت از روز مظالم چه کرد؟‌

۲. صفت همواره نکره است و موصوف گاهی نکره و گاهی معرفه.

۳. موصوف معمولاً قبل از صفت می‌آید که در این صورت آن را «صفت مستوی» می‌گویند. در این حالت، موصوف کسره می‌گیرد. برای مثال، «مردمِ نادان». گاهی نیز پیش می‌آید که صفت پیش از موصوف می‌آید که در این حالت، صفت را صفت مقلوب یا صفت معکوس می‌نامند. برای مثال، سفیددندان، سیاه‌چشم. برای مثال، در بیت زیر از حافظ، «حکمت» موصوف است و «قادر» صفت مقدم:

این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است
کاین همه زخمِ نهان هست و مجالِ آه نیست

امروزه، در زبان فارسی، صفتی را که قبل از موصوف بیاید صفت پیشین و صفت پس از موصوف را صفت پسین می‌گوییم. صفت‌های پرسشی و اشاره‌ همواره پیش از اسم می‌آیند. صفت بیانی اغلب پس از اسم واقع می‌شود، اما در قدیم گاهی پیش از اسم نیز می‌آمده است. صفت‌های عددی و مبهم قبل از اسم می‌آیند، اما گاهی در گذشته پس از اسم می‌آمده‌اند. صفت توصیفی یا بیانی اغلب پس از موصوف می‌آید. اما در گذشته و در شعر گاهی پیش از موصوف می‌آمده و می‌آید، مثلاً‌ «پروین بزرگ زنی بود».

نقاشی آبرنگ درختان پاییزی

برای آشنایی با موضوعات زبان و ادبیات فارسی مدرسه، پیشنهاد می‌کنیم به مجموعه آموزش‌های دروس دبیرستان و پیش دانشگاهی فرادرس مراجعه کنید که لینک آن در ادامه آورده شده است.

4. در زبان فارسی، مطابق صفت با موصوف ضرورتی ندارد و صفت همواره مفرد و نکره است، حتی اگر موصوف جمع و معرفه باشد. برای مثال، «مرد دانا» و «مردان دانا». البته در جایی که موصوف حذف شود و صفت به‌جای آن بنشیند، حکم آن را می‌گیرد و باید مطابقت آن رعایت شود. برای مثال، در جمله «نیکان روزگار را دریاب»، منظور از «نیکان» مردمان نیک است.

۵. «یا»ی وحدت (مفرد) را می‌توان هم پیش از موصوف و هم پیش از صفت آورد. برای مثال، می‌توان چنین نوشت:

  • احمد پسری شجاع است.
  • احمد پسر شجاعی است.

البته این مورد برای همه صفت‌ها شدنی نیست.

۶. از نظر ساخت، صفت یا مفرد یا بسیط است و تنها یک کلمه دارد. برای مثال، پست و بلند دو صفط بسیط هستند. همچنین، صفت می‌تواند مرکب باشد که از دو کلمه یا بیشتر از آن تشکیل شده باشد.

در ادامه، دسته‌بندی انوع صفت ها را بیشتر شرح می‌دهیم.

انواع صفت از نظر جایگاه قرارگیری نسبت به اسم

از نظر قرارگیری صفت نسبت به اسم، می‌توان آن را در دو دسته صفت پیشین و صفت پسین قرار داد.

صفت‌های پیشین عبارت‌اند از:

  • صفت اشاره
  • صفت پرسشی
  • صفت تعجبی
  • صفت مبهم
  • صفت شمارشی اصلی
  • صفت شمارشی ترتیبی نوع ۱ (با پسوند ــُـ مین)
  • صفت عالی

مهم‌ترین صفت‌های پسین نیز موارد زیر هستند:

  • صفت شمارشی ترتیبی نوع ۲ (با پسوند ــُـ م)
  • صفت بیانی

انواع صفت های پیشین

در این بخش به مهم‌ترین صفت‌های پیشین می‌پردازیم.

صفت اشاره

از صفت‌های اشاره می‌توان به این، آن، چنین، چنان، همین، همان اشاره کرد که قبل از هسته گروه یا همان موصوف می‌آیند. نکته‌ای در رابطه با صفت اشاره وجود دارد و آن اینکه قبل از آن هیچ صفت یا وابسته دیگری نمی‌آید. برای مثال، در عبارت «آن سه نفر معلم»، «آن» صفت اشاره است و «معلم» هسته.

صفت پرسشی

اگر کلمه‌های کدام، چند، چندمین، چه قبل از اسم بیایند و مفهوم یک پرسش را برسانند، صفت پرسشی را می‌سازند. برای مثال، جمله‌های زیر صفت پرسشی دارند:

  • کدام شهر رفتید؟
  • چند روز درس خواندی؟
  • چندمین روز هفته به اینجا می‌آیید؟
  • چه کتابی آورده بود؟

دقت کنید که کلمات چند و چندمین، اگر مفهوم پرسش را نرسانند، صفت مبهم خواهند بود. برای مثال، جملات زیر را ببینید که صفت مبهم دارند:

  • چند مداد خریدم.
  • چندمین بار است که این کار را شروع می‌کنم.

صفت تعجبی

کلمات چه و عجب اگر پیش از اسم بیایند و مفهوم تعجب را برسانند، در دسته صفت‌های تعجبی قرار می‌گیرند. صفت‌های تعجبی معمولاً در موقعیت‌هایی که موضوعاتی از قبیل فراوانی، شگفتی، تحسین، و شدت وجود داشته باشد، به کار می‌روند. چند مثال را در ادامه آورده‌ایم.

  • چه کتابی!
  • عجب بارانی!
  • چه دوستانی!
  • چه چیزی گفت!

صفت مبهم

صفت مبهم صفتی است که ویژگی غیرمعین بودن را به اسم اضافه می‌کند یا اسم را غیرمعین و نکره می‌کند یا اینکه تعداد را به‌طور غیردقیق نشان می‌دهد. بدین ترتیب، چگونگی، تعداد یا نوع موصوف را به صورت مبهم بیان می‌کنیم. صفت‌های مبهم عبارت‌اند از هر، هیچ، همه، فلان، خیلی، بسیار، کمی، قدری، بعضی، پاره‌ای، چند، دیگر. برای مثال، در جمله «هر میوه‌ای که دوست داری بچین» صفت مبهم به کار رفته است.

در آموزش «صفت مبهم چیست؟ – در فارسی و به زبان ساده + مثال» از مجله فرادرس می‌توانید با صفت مبهم آشنا شوید.

صفت شمارشی اصلی

صفت‌های شمارشی اصلی همان اعداد اصلی هستند که اگرچه تعداد آن‌ها نامحدود است، تعداد عناصر پایه تشکیل‌دهنده آن‌ها محدود است. عناصر پایه اعداد یک، دو، ...، ده، بیست، سی، چهل، ...، صد، دویست، سیصد، ...، هزار، میلیون، میلیارد و... هستند. سایر اعداد را می‌توان از جمع و یا ضرب این اعداد به‌دست آورد.

توجه به این نکته ضروری است که اگر اعداد وابسته اسم نباشند، خودشان گروه اسمی هستند و می‌توان آن‌ها را به‌صورت جمع یا مفرد آورد. برای مثال، در جمله‌های زیر:

  • پنج از هفت کوچک‌تر است.
  • بعضی وقت‌ها یاد بیست‌هایی می‌افتم که در دوران مدرسه می‌گرفتم.

اعداد ده، صد، هزار، میلیون، میلیارد، اگر صفت‌ها باشند، می‌توان آن‌ها را جمع بست. البته در این موارد، دیگر نمایانگر یک رقم دقیق نیستند و تنها برای بیان کثرات به کار می‌روند. مثال‌های زیر این موضوع را نشان می‌دهند:

  • صدها نفر در میدان شهر جمع شده بودند.
  • ده‌ها روز طول می‌کشد پیاده به آنجا بروی.

نکته: موصوف صفت شمارشی همواره مفرد است.

نکته: بین صفت شمارشی و موصوف، برای شمارش تعداد یا اندازه و وزن آن، اسمی می‌‌آید که وابسته صفت است و به آن ممیز می‌گوییم. جمله زیر مثالی از این دست دارد:

  • ده نفری شرکت‌کننده برای روز آزمون آمده بودند.

در جمله بالا، منظور از ده نفری حدود ده نفر است.

نکته: گاهی برای بیان اعداد تقریبی از چند عدد پشت سر هم استفاده می‌کنیم که چیزی بین آن‌ها نمی‌آید. برای مثال، جمله‌های زیر را ببینید:

  • دو سه کیلو میوه خریدم.
  • چهار پنج نفر حضور داشتند.
  • دویست سیصد سال از دوران حکومت آن‌ها گذشته است.

نکته: همه صفت‌های اشاره، تعجبی، پرسشی، مبهم به‌جز چند، دیگر، همه، را می‌توان پیش از صفت‌های شمارشی آورد. برای مثال:

  • همین سه کتاب
  • آن پانزده درخت
  • هر چهار نفر
  • فلان سه شخص
نقاشی درختی با شکوفه های بهاری

صفت شمارشی نوع ترتیبی نوع ۱ با پسوند ــُـ مین

این صفت شمارشی از ترکیب یک عدد اصلی و پسوند ــُـ مین ساخته می‌شود. برای مثال:

  • سومین خانه
  • هفتمین کوچه

نکته: به‌جای یکمین، معمولاً از اولین و نخستین استفاده می‌کنیم.

این کلمات با صفت‌های اشاره، تعجبی و مبهم می‌آیند:

  • همان چهارمین درخت
  • عجب اولین همکارانی!
  • به هیچ سومین برنده‌ای جام نمی‌دهند.

صفت عالی

صفت عالی یا برترین از ترکیب صفت بیانی و پسوند «ترین» ساخته می‌شود. موصوف صفت‌های عالی هم می‌تواند مفرد و هم جمع باشد.

مفرد برای وقتی است یک چیز وجود داشته باشد و با سایر هم‌طبقه‌های خودش سنجیده شود:

  • تهران پرجمعیت‌ترین شهر ایران است.

جمع برای حالتی است که وقتی موصوف بیش از یکی باشد و با سایر هم‌طبقه‌های خود مقایسه شود.

  • به بهترین ورزشکاران مدال می‌دهند.
  • حافظ، سعدی، فردوسی، مولوی و نظامی معروف‌ترین شاعران پارسی‌گو هستند.

صفت عالی خود می‌تواند هسته یک گروه اسمی باشد. در این صورت باید وابسته اسم نباشد یا خودش کسره بگیرد. مانند مثال‌های زیر:‌

  • این درخت در نوع خود بلندترین است.
  • در این جمله بلندترین مسند است.
  • بزرگ‌ترین شما پرهیزگارترین شماست.

در جمله آخر، «بزرگ‌ترین» نهاد است و در مقام مضاف‌الیه قرار دارد. برای آشنایی با ترکیب‌های اضافی به آموزش «مضاف و مضاف الیه چیست؟ — به زبان ساده» از مجله فرادرس مراجعه کنید.

انواع صفت های پسین

در این بخش، به دو نوع صفت پسین می‌پردازیم.

صفت شمارشی نوع ترتیبی نوع ۲ با پسوند ــُـ م

این نوع صفت‌ها از اعداد اصلی و پسوند «ــُـ م» ساخته می‌شوند. مانند «درخت پنجم»، «خانه دوم» و... .

نکته: پس از کلمه ساعت، صفت شمارشی نوع ترتیبی نوع ۲ بدون پسوند می‌آید. برای مثال:

  • ساعت ۵ عصر به خانه آمدم.

صفت بیانی

صفت بیانی صفتی است که پس از اسم می‌آید، چگونگی و ویژگی اسم را شرح می‌دهد. حرف آخر کلمه پیش از صفت بیانی معمولاً دارای کسره (ـــِــ) است یا حرف «ی». برای مثال، مردِ دانا، زنانِ بزرگ، خانه‌ بزرگ، خدای بخشنده.

در اغلب موارد، صفت بیانی تنها به بیان چگونگی هسته (موصوف) نمی‌پردازد، بلکه از کلیت آن و شمولش کم می‌کند. برای مثال، «زن زیبای دانا» از «زن زیبا» کلیت کمتری دارد. همچنین کلیت «زن زیبا» از «زن» کمتر است.

از اقسام صفت‌های بیانی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:‌

صفت ساده: صفتی است که بر چگونگی و ویژگی موصوف دلالت دارد و مفهوم فاعلی یا مفعولی یا نسبی یا… آن را نمی‌رساند، مانند آسمان زیبا، پدر مهربان و… .

صفت فاعلی: کننده کار یا دارنده معنی را نشان می‌دهد و به صورت‌های مختلف ساخته می‌شود. از مثال‌های آن می‌توان به این موارد اشاره کرد: خواننده، بافنده، پرسان، خواهان، گویا، خوانا، خواستار، خریدار، آموزگار، پروردگار، ستمکار، دغل‌کار، دادگر، خنیاگ.

صفت مفعولی: بر آنچه فعل بر او واقع شده باشد دلالت می‌کند، مانند پوشیده و برده.

صفت نسبی: همان‌گونه که از نامش برمی‌آید، صفتی است که به کسی یا چیزی نسبت داده می‌شود. چند مثال از این نوع صفت عبارت است از همدانی، گیاهی، نمادین، زیرین، بیشینه، پشمینه، چندکاره، سه‌لایه، رایگان، شایگان، شبانه، زنانه، ظلمانی، روحانی، گیوه‌چی، توتون‌چی، سه‌گانه.https://blog.faradars.org/%D8%B5%D9%81%D8%AA-%D9%86%D8%B3%D8%A8%DB%8C/

صفت لیاقت: همان‌گونه که از نامش پیداست، بیانگر لیاقت و شایستگی موصوف است. مثلاً صفت لیاقت «شنیدنی» در «آهنگ شنیدنی» منظور آهنگی است که شایسته «شنیدن» است.

انواع صفت از نظر ساختمان

از نظر ساختمان، صفت را می‌توان به دو دسته جامد و مشق تقسیم کرد که در ادامه آن‌ها را توضیح می‌دهیم.

صفت جامد

صفت جامد صفتی است که از بن فعل گرفته نشده است. برای مثال،‌ بزرگ و پیر در دسته صفت‌های جامد قرار می‌گیرند.

صفت مشتق

صفت مشتق صفتی است که از بن فعل ساخته می‌شود. صفت فاعلی، صفت مفعولی و صفت لیاقت، از نوع مشتق هستند. صفت مشتق را خود می‌توان به سه دسته صفت‌ پیشوندی، میانوندی و پسوندی تقسیم کرد.

صفت‌ پیشوندی از یک پیشوند به‌علاوه یک اسم ساخته می‌شود. از این انواع صفت های بیانی، می‌توان به بخرد، باهوش، بینوا، فرومایه، همدل، ناسپاس، نامرد، نترس، برو، نایاب، نادار و ناشایست اشاره کرد. در صفت‌های میانوندی، یک وند بین دو تکواژ می‌آید. رنگارنگ، سرازیر، جوروارجور و دلواپس از این صفت‌ها هستند. صفت پسوندی نیز صفتی مشتق است که از تکواژ به‌علاوه یک پسوند در انتهایی آن تشکیل می‌شود که شنونده، فروزان و برخوردار مثال‌هایی از آن هستند.

انواع صفت از نظر معنی و مفهوم

از نظر معنی و مفهوم، می‌توان صفت‌ها را به دسته‌های زیر تقسیم کرد:

  • صفت بیانی یا توصیفی
  • صفت شمارشی یا عددی
  • صفت اشاره‌
  • صفت پرسشی
  • صفت مبهم
  • صفت تعجبی

در بخش‌های قبل به معرفی هریک این انواع صفت ها پرداختیم.

جمع‌بندی

در این آموزش از مجله فرادرس، ابتدا به معرفی صفت پرداختیم، سپس از جنبه‌های گوناگون انواع صفت ها را دسته‌بندی کردیم و درباره هریک توضیحاتی دادیم و مثال‌هایی ارائه کردیم.

بر اساس رای ۰ نفر
آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
اگر بازخوردی درباره این مطلب دارید یا پرسشی دارید که بدون پاسخ مانده است، آن را از طریق بخش نظرات مطرح کنید.
منابع:
دس‍ت‍ور زب‍ان‌ ف‍ارس‍ی‌ ام‍روزدستور زبان فارسی ۱مجله فرادرس
۲ دیدگاه برای «انواع صفت ها در زبان فارسی — به زبان ساده + مثال»

با سلام.
ببخشید بزرگترین‌ شما چطور مضاف‌الیه‌ی هست؟
شما مضاف‌الیه هست ولی بزرگترین شما به نظرم نیست.
با تشکر

با سلام و وقت بخیر؛
«بزرگترین شما» می‌تواند یک ترکیب اضافی و ساخته شده از دو بخش مضاف و مضاف‌الیه باشد. به این ترتیب که «بزرگترین» مضاف و «شما» نقش مضاف‌الیه این ترکیب را بازی می‌کند.
این در حالی است که «بزرگترین» در جایگاه مضاف خودش یک ترکیب همراه با صفت برترین (بزرگ + ترین) است.
از همراهی شما با مجله فرادرس سپاگزاریم.

نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *