اصطلاحات رانندگی به انگلیسی – ۱۰۰ اصطلاح کاربردی + تلفظ و مثال
رانندگی در انگلیسی واژگان و اصطلاحات مخصوص به خود را دارد که ممکن است در بافتهای دیگر به شکل متفاوتی مورد استفاده قرار بگیرند. در این مطلب از «مجله فرادرس» ابتدا واژگان، افعال عبارتی و اصطلاحات رانندگی به انگلیسی درموقعیتهای مختلف را شرح میدهیم و سپس مثالهایی را در خصوص یادگیری اصطلاحات رانندگی به انگلیسی به شما ارائه میکنیم.
اصطلاحات رانندگی به انگلیسی
رانندگی فعالیتی رایج با مجموعه وسیعی از واژگان بسیار خاص، از جمله تعداد بسیار زیاد و شوکهکنندهای از «افعال عبارتی» (Phrasal Verb) است.افعال عبارتی شامل ترکیبی از فعل و حرف اضافه یا قید میشود. ترکیب شدن فعل با این موارد باعث تغییر معنایی آن میشود. در واقع، افعال عبارتی بخشی از زبان محاورهای انگلیسیزبانان به شمار میآیند و در بافتهای مختلفی مورد استفاده قرار میگیرند.
اصطلاحات رانندگی به انگلیسی همچنین یکی از حوزههایی است که در آن تفاوتهای زیادی بین انگلیسی بریتانیایی «windscreen» و در انگلیسی آمریکایی «windshield» نامیده میشود و به صندوق عقب خودرو در انگلیسی بریتانیایی «boot» و در انگلیسی آمریکایی «trunk» گفته میشود. در ادامه اصطلاحات رانندگی به انگلیسی را با شرح واژگان مربوط به رانندگی و نمونه جملات مربوط به رانندگی به شما آموزش خواهیم داد.
واژگان مربوط به رانندگی
پرکاربردترین واژگان و افعال عبارتی مربوط به رانندگی به انگلیسی که باید حتما از آنها اطلاع داشته باشید در جدول زیر ذکر شده است و در ادامه برای هر کدام چند مثال زده شده است.
به یاد داشته باشید که برخی از افعال عبارتی بیش از یک معنا دارند و اگرچه در این بافت اصطلاحات رانندگی به انگلیسی در نظر گرفته میشود، ممکن است در بافتهای دیگر معانی متفاوتی را انتقال دهد.
واژگان مربوط به رانندگی |
driver's license |
گواهینامه رانندگی |
The paper or card that says you have passed your test and are allowed to drive. |
trunk (US) / boot (UK) |
صندوق عقب |
The space in the back of the car where you can put shopping or suitcases. |
hood (US) / bonnet (UK) |
کاپوت |
This is like a door that covers the engine. |
windshield |
شیشه جلو |
This is the name of the front window. |
gas(US) / petrol (UK) |
بنزین |
The liquid you put in the car at the petrol/gas station to make it go. |
accelerator/gas pedal |
پدال گاز |
The thing you push with your foot to make the car go. |
stick shift (US) / gear (UK) |
دنده |
A car in which you have to operate the gears. The opposite is an automatic. |
tire |
تایر |
The black rubber part of the wheel. |
parking lot (US) /car park (UK) |
پارکینگ |
A large outdoor area with many spaces for people to park their cars. |
handle |
دستگیره در |
A handle specifically designed to operate a car door. |
side mirror |
آینه بغل |
a mirror on the outside of a car door that allows the driver to see the vehicles that are behind or passing. |
tail light |
چراغ عقب |
a red light at the rear of a motor vehicle, train, or bicycle. |
license plate |
پلاک |
a sign affixed to a vehicle displaying its registration details; a number plate. |
parking garage |
گاراژ |
A building with many levels for parking a car. |
intersection |
تقاطع |
Where two roads cross each other, like a letter X. |
highways (US) / motorways (UK) |
بزرگراه |
A main road, especially one connecting major towns or cities. |
crosswalk |
گذرگاه عابر پیاده |
A place where pedestrians (people on foot) can cross the road safely. |
pavement/sidewalk |
پیادهرو |
This is the path next to the road where people can walk. |
back seat |
صندلی عقب |
The seat in the back of a car. |
back up |
دنده عقب |
To move a vehicle backwards. |
turn signal (US) / indicator (UK) |
چراغ راهنما |
A flashing light that drivers use to show others that they will turn their car left or right. |
flat tire |
پنچر |
When a tire loses all of its air. |
gas station (US) / petrol station (UK) |
پمپ بنزین |
A small store that sells gasoline, snacks, and drinks. |
hazard lights |
چراغ خطر |
The special flashing lights on a car that drivers use when there is an emergency or danger. |
headlights |
چراغ جلو |
The lights located at the front of a vehicle. These are usually used when driving at night. |
honk |
بوق زدن |
The action of pressing a vehicle’s horn. |
steering wheel |
فرمان |
The round wheel drivers use to control a car’s direction. |
merge |
از جاده فرعی به جاده اصلی وارد شدن/ادغام شدن |
merging means that the roads or the lanes are going to come together. |
windshield wipers |
برف پاککن |
a device for keeping a windshield clear of rain. |
change lanes |
لاین عوض کردن |
a simple movement from one lane to another on roads with two or more lanes in the same direction. |
to buckle up |
بستن کمربند ایمنی |
to put on your seat belt. |
pass (US) / overtake (UK) |
سبقت گرفتن |
the act of one vehicle going past another slower-moving vehicle, traveling in the same direction, on a road. |
fast lane |
مسیر سرعت |
a traffic lane intended for vehicles traveling at higher speeds. |
break the speed limit |
رد کردن محدودیت سرعت |
means you are going too fast and breaking the law. |
get pulled over |
متوقف شدن توسط پلیس |
The police stopping your car at the side of the road. |
to load something up |
بار زدن |
to put packages or parcels or luggage or something big and bulky into the back of your car/van. |
to fill something up |
پر کردن [باک] |
to put the gas, diesel or gasoline in the fuel tank of your car. |
to block somebody or something In |
مسیر ماشین دیگری را مسدود کردن |
to park in an awkward position that they cannot move. |
to slow down |
آرام حرکت کردن |
to take your foot off the accelerator and put your foot on the brake and to go down through the gears, to drive more slowly. |
to pull out |
راهنما زدن و وارد مسیر ترافیک شدن |
to indicate and enter the traffic lane or the line of traffic. |
to pull in |
از مسیر ترافیک خارج شدن و توقف کردن |
to move out of the traffic flow and stop. |
to pull over |
در کنار جاده نگه داشتن |
similar to pull in; to drive the car to get to the side of the road. |
to pull up |
ایست کردن |
to stop. |
to drop off |
کسی را با ماشین به جایی بردن |
to take someone to a place in a car. |
to drive off |
با ماشین به جایی رفتن |
to leave in a car. |
to cut In/cut off |
راه کسی را بُریدن |
to make a sudden and quick movement to position your car in front of another car, often without indicating properly |
to tick over |
روشن بودن موتور (بدون حرکت خودرو) |
we use it to describe a car engine operating at an idle pace in neutral without your car moving. |
drive by |
کاری را در بیرون پنجره ماشین در حال حرکت انجام دادن |
do something out of a car. |
get out of |
ترک کردن |
Leave. |
run over |
زیر گرفتن |
hit something/someone with a car and drive over them. |
run into |
برخورد کردن |
crash into somebody/something |
knock down |
با ماشین به کسی زدن |
hit somebody and make them fall to the ground. |
pick up |
سوار کردن |
take someone in a vehicle. |
speed up |
گاز دادن |
to go faster. |
turn off |
از جادهای به جاده دیگری رفتن |
to leave a road to go along another. |
برای درک بهتر اصطلاحات رانندگی به انگلیسی به مثالهای زیر توجه کنید.
According to the GPS, we should turn off at exit 35.
طبق دستگاه مسیریاب، باید از خروجی شماره 35 برویم.
Suddenly, a car cut in in front of me forcing me to brake sharply.
ناگهان ماشینی جلوی مسیرم را برید و مجبورم کرد تا یهویی ترمز بگیرم.
Pull out of the garage and go left.
از گاراژ بیرون بیا و به سمت چپ برو.
Start the car! It's freezing!
ماشین را روشن کن! هوا به شدت سرد است!
The lanes merge up ahead.
مسیرها جلوتر ادغام میشوند.
Look all around your car before you change lanes.
قبل از تغییر مسیر، به اطراف ماشین خود نگاه کنید.
Use your turn signal when making a turn.
هنگام پیچیدن از چراغ راهنما استفاده کنید.
Windshield wipers are important on rainy days.
برف پاککن در روزهای بارانی مهم است.
You need to pass this guy. He's so slow.
باید از ماشین این یارو سبقت بگیری. او خیلی کند است.
Use the fast lane!
در مسیر سرعت حرکت کن!
The police pulled up in front of me and blocked me in.
پلیس در مقابلم توقف کرد و مسیرم را مسدود کرد.
You forgot to turn off your turn signal after you merged.
فراموش کردی راهنمای خود را بعد از ادغام خاموش کنی.
You should slow down, you're speeding and we're going to get fined.
باید سرعتت را کم کنی. داری گاز میدهی و ممکن است جریمه شویم.
Speed up a bit; we’re being overtaken by a bicycle.
کمی گاز بده؛ دوچرخهای از ما سبقت گرفت.
We got in the car and headed for the airport.
سوار ماشین شدیم و به سمت فرودگاه حرکت کردیم.
Get out of the car slowly with your hands up.
دستها بالا و به آرامی از ماشین خارج شوید.
See if you can back up a bit further.
ببین میتوانید کمی بیشتر دنده عقب بگیری.
We pulled in at the side of the road.
ما کنار جاده نگه داشتیم.
You must not get out of the car when it is in motion.
وقتی ماشین در حال حرکت است نباید از آن پیاده شوید.
The bus went out of control and ran into a line of people.
اتوبوس از کنترل خارج شد و با ردیفی از مردم برخورد کرد.
She saw the ambulance coming up behind her and pulled over.
او آمبولانس را دید که از پشت سرش میآید و کنار جاده نگه داشت.
A car pulled out in front of me.
ماشینی [از مسیر فرعی وارد مسیر اصلی شد و] در مقابل ماشین من قرار گرفت.
Okay, kids, buckle up, and we’ll be on our way.
خیلی خب، بچهها. کمربندهای ایمنی خود را ببندید تا حرکت کنیم.
We need to go to the gas station on the way back and fill the tank up.
باید در راه برگشت به پمپبنزین برویم و باک را پر کنیم.
مطلبی که در بالا مطالعه کردید بخشی از مجموعه مطالب «مباحث متفرقه زبان انگلیسی» است. در ادامه، میتوانید فهرست این مطالب را ببینید:
- آموزش خواندن ساعت به انگلیسی – رایگان و به زبان ساده
- جواب دادن تلفن به انگلیسی + عبارت های مهم و کاربردی
- طرز صحیح نوشتن اعداد انگلیسی — با مثال و ساده
- آموزش اعداد به انگلیسی – با مثال و تمرین
- داستان کوتاه انگلیسی با افعال گذشته استمراری + ترجمه و نکات گرامری
- قواعد جمله سازی در انگلیسی – به زبان ساده + مثال، تمرین و تلفظ صوتی
- سیلاب در زبان انگلیسی چیست ؟ – توضیح به زبان ساده + مثال و تمرین
- اعضای خانواده به انگلیسی — به زبان ساده + مثال
- سلام و احوالپرسی به انگلیسی – به زبان ساده + مثال، تمرین و تلفظ
- متن انگلیسی درباره تعطیلات تابستان + نمونه متن، ترجمه و بررسی اصطلاحات
- اصطلاحات رایج انگلیسی در رستوران – با معنی و مکالمه
- برای یادگیری زبان انگلیسی از کجا شروع کنیم ؟ — بهترین راهنمای رایگان
- ۳۰ روش تقویت مکالمه انگلیسی – راهنمای کامل و ساده
- نمونه ایمیل رسمی انگلیسی – قالب های متنوع، با ترجمه
- طریقه نوشتن ایمیل رسمی به انگلیسی – از صفر تا صد
- آموزش کمک خواستن به انگلیسی + نمونه مکالمه، مثال و تلفظ صوتی
- اصطلاحات رایج انگلیسی در بازرگانی – ۱۰۰ عبارت مهم با معنی
- کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی + 600 کلمه کاربردی و ضروری
- اعداد ترتیبی در انگلیسی — مثال و تمرین
- کاربرد ویرگول در زبان انگلیسی — کامل و با مثال
- کاربرد علامت سوال در زبان انگلیسی — به زبان ساده + مثال، تمرین و تلفظ
- بهترین کتاب گرامر زبان انگلیسی – معرفی 43 عنوان ضروری
- توصیف ظاهر افراد به انگلیسی – صفات ظاهری پرکاربرد + مثال و تمرین
- کشورها و ملیت ها به انگلیسی – توضیح گرامر ملیت + تمرین و تلفظ
- اعضای صورت به انگلیسی + مثال، مکالمه، تمرین، تلفظ و ترجمه فارسی
- مسافرت به انگلیسی — 7 روش استفاده در مکالمه + تلفظ و ترجمه فارسی
- آدرس دادن به انگلیسی — آموزش اصطلاحات رایج + مثال و تلفظ
- اجزای کلام در انگلیسی یا Parts of Speech چیست؟ — به زبان ساده + مثال
- اصول نامه نگاری انگلیسی – هر آنچه باید بدانید + مثال
- 150 ضرب المثل انگلیسی رایج و کاربردی که باید بدانید + ترجمه و تلفظ