آناتومی گوش انسان – تصویری و به زبان ساده


گوش، چشم، زبان و بینی چهار اندام حسی سر هستند. این اندامها اطلاعات محیط را دریافت و به مغز منتقل میکنند. گیرندههای حسی این اندامها، سلولهای تمایزیافتهای هستند که با تغییرات شیمیایی و مکانیکی محیط تحریک میشوند. آناتومی بینی از حفرهها جلویی و مجاری تشکیل شده که با حلق و دهان در ارتباط هستند. پیام عصبی گیرندههای شیمیایی این بخش بهوسیله عصب بویایی به مغز منتقل میشود. آناتومی چشم از ساختارهای پیچیده بافت پیوندی و عصبی تشکیل میشود که در حدقه استخوان جمجمه قرار دارند. گیرندههای بینایی تنها گیرندههای حسی بدن هستند که با تغییرات نور تحریک میشود. پیام عصبی این بخش بهوسیله عصب بینایی به مغز منتقل میشود. آناتومی زبان از ساختارهای بافت پوششی و ماهیچهای تشکیل شده که در دهان قرار دارند. گیرنده حسی زبان، سلولهای پوششی تمایزیافتهای هستند که با تغییرات شیمیایی محیط تحریک میشوند و پیام آنها بهوسیله اعصاب صورت، حلقی-زبانی و واگ به مغز منتقل میشود. آناتومی گوش از ساختارهای ماهیچهای، غضروفی و استخوانی در سه بخش خارجی، میانی و داخلی تشکیل شده است.
لاله گوش و مجرای شنوایی خارجی بخشهای اصلی گوش خارجی، پرده صماخ مرز بین گوش خارجی و میانی، حفره تیمپانی، استخوانچهها و ماهیچههای اسکلتی کوچک ساختارهای اصلی گوش میانی و کانالهای استخوانی حلزونی، دهلیزی و نیمدایره بخشهای اصلی گوش داخلی هستند. امواج صوتی وارد مجرای خارجی گوش شده و پرده صماخ را می لرزاند. ارتعاشات پرده صماخ بهوسیله استخوانچهها به گوش داخلی منتقل میشود. حرکت مایع گوش داخلی، گیرندههای حسی شنوایی را تحریک میکند و پیام عصبی آنها در مغز درک میشود. در نتیجه ما صداهای اطراف را میشنویم. در این مطلب آناتومی گوش داخلی، میانی و خارجی را به ترتیب بررسی میکنیم.
آناتومی گوش انسان
گوش انسان یکی از اندامهای حسی است که امواج صوتی را به پیام عصبی تبدیل کرده و در حفظ تعادل بدن نقش دارد. این اندام در دو طرف سر و همسطح بینی قرار دارد. گوش انسان از بافت پیوندی، ماهیچهای، استخوانی، غضروفی، رگهای خونی و اعصاب تشکیل شده و به سه قسمت خارجی، میانی و داخلی تقسیم میشود. بیشتر بخش خارجی گوش را بافت غضروفی و پوست، و بخش داخلی را مجموعهای از حفرههای استخوان گیجگاهی تشکیل میدهد.

آناتومی گوش خارجی
آناتومی گوش خارجی از دو بخش لاله گوش یا «اوریکل» (Auricle) و مجرای شنوایی یا اوکوسیتیک تشکیل شده است که وظیفه آنها انتقال امواج صوتی به گوش میانی است. پرده صماخ یا «تیپانی» (Tympanic Membrane) در انتهای مجرای خارجی گوش قرار دارد و مرز بین گوش خارجی و داخلی را مشخص میکند. لاله گوش ساختاری از غضروف و ماهیچهای است که به استخوان گیجگاهی جمجمه متصل میشود. استخوان گیجگاهی از پشت به استخوان پسسری، از جلو به استخوان اسفنوئید و از بالا به استخوان آهیانه متصل است. زائده ماستوئید استخوان گیجگاهی پشت و تقریبا پایین مجرای شنوایی خارجی است. «پتروس» (Petrous) بخشی از سطح داخلی استخوان گیجگاهی است که دیواره حفرههای گوش داخلی و بخشی از گوش میانی را تشکیل میدهد. دهانه مجرای شنوایی داخلی یا شیپور اوستاش در بخش پشتی استخوان پتروس قرار دارد.

لبه خارجی لاله گوش از غضروف کمانیشکلی تشکیل شده که به آن هلیکس گفته میشود. نرمه یا «لوبول گوش» (Ear Lobe) در بخش پایینی این غضروف (نزدیک گردن) قرار دارد. آنتیهلیکس برآمدگی کمانی که موازی هلیکس در بخشهای داخلیتر لاله گوش قرار دارد. انتهای این غضروف (در قسمت بالای لاله گوش) به دو شاخه بالایی و پایینی (شبیه حرف Y انگلیسی) تقسیم میشود. بافت پیوندی الاستیک این دو غضروف را به هم وصل میکند. صدفک گوش یا کونکا (Concha) حفرهای در بخش میانی لاله گوش که به دهانه مجرای شنوایی ختم میشود. این فرورفتگی بهوسیله بخشی غضروفی (در امتداد هلیکس لاله گوش) به دو قسمت تقسیم میشود. تراگوس و آنتیتراگوس دو غضروف مثلثی گوش خارجی است که دو طرف کونکا قرار دارند.

مجرای شنوایی خارجی کانالی شبیه حرف S انگلیسی، بین انتهای کونکا و پرده صماخ است. طول این کانال در بزرگسالان حدود ۲٫۵ و قطر آن ۰٫۷ سانتیمتر است. یکسوم ابتدایی این مجرا (بخش خارج از جمجمه) از بافت غضروفی تشکیل شده و دوسوم انتهایی (بخش داخل جمجمه) آن را استخوان گیجگاهی جمجمه میسازد. موم ترشح شده از غدد عرق دیواره غضروفی این مجرا از ورود ذرات گرد و غبار، باکتریها و حشرات به بخشهای داخلی گوش جلوگیری میکند.
پرده صماخ کجاست؟
پرده صماخ غشایی از بافت پیوندی است که بهوسیله حلقه غضروفی و رباطها به بخش تیمپانی استخوان گیجگاهی وصل میشود. این پرده به دو بخش «پارس تنسا» (Pars Tensa) و «پارس فلاسیدا» (Pars Flaccida)، و دو سطح داخلی (میانی) و سطح خارجی (جانبی) تقسیم میشود. سطح داخلی این پرده با بافت مخاطی و سطح خارجی آن با پوست مجرای شنوایی خارجی پوشیده شده است. لایه سطحی پوست از اپیتلیوم کراتینه با سلولهای بدون هسته و اندامک (سلولهای مرده) تشکیل شده است. پارس تنسا از رشتههای کلاژن فراوان با آرایش نامنظم تشکیل شده است و بخش اصلی لایه فیبروزی پرده صماخ را تشکیل میدهد.
«پارس فلاکسیدا» (غشای شراپنل | Shrapnell’s Membrane) بخش کوچک و نازکی در قسمت بالایی این پرده است که لایه بافت پیوندی در آن وجود ندارد. سطح میانی این پرده برآمده و سطح خارجی آن فرورفته است و ساختاری مخروطی ایجاد میکند که راس آن سمت گوش میانی قرار دارد. طناب صماخی شاخهای از عصب کرانیال VII (عصب صورت) است که از مرز بین دو بخش پرده گوش عبور کرده و وارد گوش میانی میشود. استخوانچه چکشی با سطح تماسی پرده صماخی در تماس است. ضخامت سه لایه پرده صماخ کمتر از یکدهم ۱ میلیمتر، قطر آن بین ۸ تا ۱۰ میلیمتر و مساحت سطح آن حدود ۵۵ میلیمتر مربع است. مساحت سطح این ساختار نقش مهمی در انتقال صوت از گوش میانی به گوش داخلی دارد.
آناتومی ماهیچه های گوش خارجی
ماهیچههای گوش خارجی به دو گروه داخلی و خارجی تقسیم میشوند. ماهیچههای داخلی (ماهیچههای اصلی و فرعی هلیکس، ماهیچههای تراگوس و آنتیتراگوس، ماهیچه مثلثی، مورب و عرضی لاله گوش) بین غضروفهای لاله گوش قرار دارند و به شکلدهی این بخش از آناتومی گوش خارجی کمک میکند. سه ماهیچههای خارجی بالایی، قدامی و خلفی موقعیت لاله گوش در دو طرف سر را حفظ میکند. این ماهیچهها از استخوان جمجمه شروع شده و غضروفهای لاله گوش وصل میشوند.

رگ های گوش خارجی
سرخرگ پشتی اوریکل، سرخرگ سطحی گیجگاه، سرخرگ پسسری و سرخرگ ماگزیلار انشعابات سرخرگ کاروتید خارجی هستند که خون بافتهای گوش خارجی را تامین میکند. سرخرگ پشتی اوریکل علاوه بر بخش پشتی لاله گوش به بافتهای مجرای شنوایی خارجی نیز خونرسانی میکند. سرخرگ ماگزیلا خون بخشهای داخلی مجرای شنوایی خارجی و پرده صماخ را تامین میکند. سرخرگ جلویی اوریکل شاخهای از سرخرگ سطحی گیجگاه است که به بخش جلویی لاله گوش خونرسانی میکند. خون سیاهرگی این بخش گوش در شبکه پتریگوئید، سیاهرگ خارجی گردن و سیاهرگ ماگزیلا تخلیه میشود.
اعصاب گوش خارجی
ماهیچههای خارجی و داخلی این بخش بهوسیله شاخههای حرکتی اعصاب صورت (شاخه گیجگاهی و شاخه پشتی اوریکل) عصبرسانی میشود. پیام حسی مجرای شنوایی خارجی بهوسیله شاخه اوریکل-گیجگاهی اعصاب آرواره پایینی و عصب واگ به مغز منتقل میشود. شاخه اوریکل-گیجگاهی اعصاب آرواره پایینی علاوه بر مجرای شنوایی پیام حسی تراگوس و بخشی از هلیکس را به سیستم عصبی مرکزی منتقل میکند. شاخههای اعصاب بزرگ اوریکل و کوچک پسسری، پیام حسی بخشهای مختلف لاله گوش را دریافت میکند.
گوش میانی از چه بخش هایی تشکیل شده است؟
گوش میانی حفرهای استخوانی با پوشش بافت مخاطی است که از هوا پر شده است. این بخش گوش از حفره تیمپانی پشت پرده صماخ و حفره اپیتیمپانی (بالای حفره تیمپانی کنار حفرههای زائده ماستوئید استخوان گیجگاهی) تشکیل شده است. گوش میانی را میتوان مکعبی با شش سطح میانی، جانبی، بالایی، پایینی، پشتی و جلویی فرض کرد. پرده صماخ دیواره جانبی این مکعب را تشکیل میدهد. دیواره میانی این مکعب (حفره تیمپانی) بهوسیله منفذ بیضی و دایرهای با کانالهای استخوانی گوش داخلی در ارتباط است. بخشی از برآمدگی دیواره میانی بین این دو منفذ قرار دارد.
دیواره بالایی (سقف حفره گوش میانی) استخوان نازک «تگمن تیمپانی» (Tegmen Tympani) قرار دارد که حفره گوش میانی را از بخشهای داخلی جمجمه جدا میکند. منفذ «آدیوتوس» (Aditus) در قسمت بالایی دیواره پشتی و برآمدگی هرمی در قسمت پایینی این دیواره قرار دارد. ماهیچه استاپدوس به این برآمدگی وصل میشود. دیواره پایینی (کف حفره گوش میانی) استخوان باریکی است که گوش میانی را از سیاهرگ داخلی گردن جدا میکند. دهانه شیپور اوستاش و کانال استخوانیِ ماهیچه تنسور تیمپانی در دیواره جلویی این حفره قرار دارد.

آدیتوس در حفره اپیتیمپانی قرار دارد و از طریق آنتروم استخوان ماستوئید به حفرههای هوایی وصل میشود. گوش میانی لرزش حاصل از امواج صوتی را از پرده صماخ به ساختارهای گوش داخلی منتقل میکند. شیپور اوستاش مجرایی با طول حدود ۳٫۷ است که گوش میانی را به حلق وصل میکند. بخشهای ابتدایی این مجرا از استخوان و بخشهای پایینی آن از بافت غضروفی تشکیل شده است و تقریبا همسطح حفرههای بینی به حلق میرسد. این مجرا فشار هوای گوش میانی را تنظیم میکند و محل ورود اعصاب کرانیال و رگهای خونی به گوش است.
دهانه حلقی مجرای شنوایی داخلی معمولا بهوسیله انقباض خودبهخودی ماهیچههای تنسور ولی پالاتینی، سوپریر کانستریکتر و لویتر ولی پلاتینی معمولا بسته است و در زمان بلع، خمیازه و جویدن غذا باز میشود. باز و بسته شدن متناوب این دریچه به تنظیم فشار گوش میانی کمک میکند و در نتیجه در گوش سالم فشار هوای گوش میانی با فشار هوای مجرای شنوایی خارجی برابر و معادل فشار اتمسفر است.
سه استخوانچه چکشی، سندانی و رکابی استخوانها این بخش از آناتومی گوش قرار دارد. این استخوانها پرده گوش را به منفذ بیضی در گوش داخلی وصل میکنند.
- استخوانچه چکشی: استخوانه چکشی با پرده گوش در تماس است. این استخوان از سر، گردن و سه زائده استخوانی تشکیل میشود. سر استخوان چکشی در حفره بالای تیمپانی با استخوانچه سندانی مفصل کپسولدار تشکیل میدهد. سه رباط جلویی (بین گردن و دیواره جلویی)، جانبی (بین بخش پایینی سر و دیواره جانبی) و بالایی (بین بخش بالایی سر و تگمن تیمپانی) این استخوان را به دیواره استخوانی حفره گوش میانی وصل میکند.
- استخوانچه سندانی: استخوانچه سندانی از تنه و دو بازو تشکیل شده است. تنه این استخوان در تشکیل مفصل با استخوان چکشی شرکت میکند. بازوی کوتاه این استخوان به دیواره پشتی گوش میانی و بازوی بلند آن با استخوانچه چکشی مفصل تشکیل میدهد. تنه این استخوان در اپیتیمپانی و بازوی بلند آن در حفره تیمپانی قرار دارد. این استخوان بهوسیله دو رباط به دیواره استخوانی گوش میانی وصل میشود. رباط پشتی بازوی کوتاه استخوان سندانی را در نزدیکی منفذ آدیتوس به دیواره پشتی و رباط بالایی تنه این استخوان را به تگمن تیمپانی وصل میکند.
- استخوانچه رکابی: استخوانچه رکابی کوچکترین استخوان بدن است که از سر، دو بازو و قاعده تشکیل شده است. سر این استخوان در تشکیل مفصل کپسولدار با استخوان سندانی شرکت میکند و قاعده آن بهوسیله رباط حلقوی با منفذ بیضی در تماس است.
آناتومی ماهیچه های گوش میانی
تنسور تیمپانی و استاپدوس دو ماهیچه اسکلتی در آناتومی گوش میانی هستند. این ماهیچهها در پاسخ به صدای بلند منقبض میشوند و لرزش استخوانچههای شنوایی را مهار میکند. ماهیچه تنسور تیمپانی به استخوانچه چکشی متصل است. انقباض این ماهیچه استخوان چکشی و پرده صماخ را عقب کشیده و استخوانچه رکابی را روی منفذ بیضی فشار میدهد. ماهیچه استاپدوس به استخوانچه رکابی وصل است. انقباض این ماهیچه استخوان رکابی را از منفذ بیضی دور میکند.
رگهای گوش میانی
خون بافتهای مختلف آناتومی گوش میانی بهوسیله سرخرگ ماگزیلا (انشعاب سرخرگ کاروتید خارجی) تامین میشود. سرخرگ عمقی اوریکل یکی از شاخههای این سرخرگ است که به بخش خارجی پرده صماخ و کف حفره تیمپاینی خونرسانی میکند. سرخرگ جلویی تیمپانی خون استخوانچهها را تامین میکند. این سرخرگ به سرخرگ پشتی تیمپانی (شاخه سرخرگ استیلوماستوئید) وصل شده و به پرده صماخ خونرسانی میکند.
سرخرگ استیلوماستوئید یکی از انشعابات سرخرگ پسسری یا سرخرگ پشتی اوریکل است که خون حفرههای ماستوئیدی و دیواره پشتی حفره تیمپانی را تامین میکند. شاخههای این سرخرگ خون به ماهیچه استاپدوس و سطح داخلی پرده صماخ خونرسانی میکند. سرخرگ میانی مننژ، شاخه دیگر سرخرگ ماگزیلا است که شاخههای آن خون مورد نیاز تنسور تیمپانی و حفره تیمپانی را تامین میکند. خون سیاهرگی این بخش گوش در سینوس بالایی پتروس و شبکه سیاهرگی پتریگوئید تخلیه میشود.
اعصاب گوش میانی
پیامهای حسی سطح جانبی پرده صماخ بهوسیله عصب اوریکل-گیجگاه (شاخه از CN V3) و شاخه عصب واگ، و پیام سطح میانی این ساختار بهوسیله شاخههای عصب زبانی-حلقی (CN IX) به مغز منتقل میشود. تنسور تیمپانی بهوسیله شاخه حرکتی اعصاب سهقلو و استاپدوس بهوسیله شاخه حرکتی اعصاب صورت عصبرسانی میشود. به علاوه شاخههای شبکه عصبی سمپاتیک کاروتید به بخشهای مختلف گوش میانی عصبرسانی میکنند.
آناتومی گوش داخلی
گوش داخلی در بخش پتروس استخوان گیجگاهی قرار دارد. این بخش از آناتومی گوش انسان از ساختارهای مارپیچی استخوانی و غشایی تشکیل شده است. حفرههای دهلیزی، حلزونی و سه مجرای نیمدایرهای بخش استخوانی آناتومی گوش میانی هستند و مجرای غشایی داخل آنها قرار میگیرد. فضای بین کیسههای غشایی و دیواره استخوانی مجاری را مایعی شبیه پلاسما به نام پریلنف و فضای داخل کیسهها را اندولنف پر میکند. غلظت و نوع یونها بین اندولنف و پریلنف تفاوت دارد. غلظت یون سدیم در پریلنف مثل سایر مایعات بدن (مایع مغزی-نخاعی، پلاسما و مایع میانبافتی) بیشتر غلظت یون پتاسیم است. اما در پریلنف غلظت یون پتاسیم از سدیم بیشتر است. مجاری غشایی از بافت اپیتلیومی تشکیل شده است.

مجرای دهلیزی
دهلیز حفره مرکزی در آناتومی گوش داخلی است که دو کیسه غشایی یوتریکل و ساکول در آن قرار دارند. استخوان حلزونی جلوی این حفره و مجاری نیمدایره بالای آن قرار دارد. این سه حفره با هم در ارتباط هستند. دهلیز و مجاری نیمدایرهای بخشی از گوش داخلی است که برای تنظیم تعادل بدن با ساقه مغز در ارتباط است. دیواره داخلی ساکول و یوتریکل از تعدادی ماکولا تشکیل شده که محل تجمع گیرندههای حس تعادل است. ماکولاهای یوتریکل در دیواره جلویی این کانال غشایی و در محور افقی، و ماکولاهای ساکول در محور عمودی زیر دیواره داخلی دهلیز قرار دارد. هر ماکولا از نورواپیتلیوم (گیرندههای حسی و سلولهای پشتیبان)، غشای پایه، فیبرهای عصبی و انتهای نورونی تشکیل میشود که لایهای از بافت پیوندی زیر آن قرار دارد.

گیرندههای حس تعادل از انواع گیرنده های مکانیکی و سلولهای مویی هستند که در سطح لومنی آنها تعداد زیادی مژه ثابت (استریوسیلیا) و یک مژه متحرک (کینوسیلیا) وجود دارد. سطح این سلولهای با لایه متراکمی از کوتیکول پوشیده شده است. مژکهای ثابت در لایه کوتیکولی قرار دارند و مژک متحرک از ناحیه بدون کوتیکول، در یک انتهای غشای پلاسمایی خارج میشود. بلندترین مژک ثابت کنار کینوسیلیا قرار دارد و طول مژکها با دور شدن از کینوسیلیا کاهش مییابد. سر و بخشهای میانی مژکها بهوسیله رشتههای پروتئینی کدهرین به هم متصل است.
ساختاری از ماده ژلهای به نام غشای اوتولیت سطح ماکولا را میپوشاند. روی غشای اوتولیت بلورهای اوتوکونیا قرار دارد که از کلسیت (کلسیم کربنات) تشکیل شده است. وزن این بلورها تقریبا سه برابر غشای اوتولیت است. حرکت اوتوکونیا در تغییر موقعیت سر، ماده ژلهای و مژکها را حرکت میدهد. دو نوع سلول مویی در ماکولای ساکول و یوتریکل وجود دارد. تعداد سلولهای دایرهای نوع I در مرکز ماکولا و تعداد سلولهای استوانهای نوع II در بخشهای محیطی ماکولا بیشتر است.
مجرای حلزونی
استخوان حلزونی کانال مارپیچی شبیه صدف حلزون است که دور استخوان مخروطی به نام «مودیولوس» (Modiolus) میچرخد. قطر این استخوان در بخشی که به استخوان دهلیزی متصل میشود (قاعده) بیشتر و در انتهای بسته آن کمتر است. اسپرال لیمبوس زوائد استخوانی است که در دیوارههای استخوان مودیلوس قرار دارد. کیسه غشایی (ساکالا مدیا) در مرکز مجرای حلزونی قرار دارد و این کانال را به دو بخش تقسیم میکند. بخش بالایی یا «ساکالا وستیبولار» (Scala Vestibuli) استخوان حلزونی را به مجرای دهلیزی وصل میکند و با منفذ بیضی دیواره گوش میانی در ارتباط است.
بخش پایینی یا اسکالا تیمپانی پایین منفذ دایرهای به دیواره میانی گوش میانی وصل میشود. غشای وستیبولار یا «غشای ریزنز» (Reissner Membrane) بین کیسه غشایی و ساکالا وستیبولار، و غشای قاعدهای بین ساکالا تیمپانی و کیسه غشایی قرار دارد. غشای وستیبولار از دو لایه سلولهای صاف و شفاف تشکیل شده است.
تراکم فیبرهای الاستیک در بخش قاعدهای غشای ساکالا مدیا بیشتر از تراکم فیبرهای کاپولا است. در نتیجه بخشهای قاعدهای با امواج صوتی بسامد بالا و بخشهای انتهایی با امواج صوتی بسامد پایین تحریک میشود. در راس مجرای حلزونی پریلنف دو مجرا با هم ادغام میشود. «استرایا وسکولار» (Stria Vascularis) بافت سطح خارجی کیسه غشایی است و به وسیله رباط مارپیچی به دیواره استخوانی کانال حلزونی وصل میشود. این بافت از لایههای سلولی مختلف تشکیل شده است که پتاسیم را از پریلنف به اندولنف که منتقل میکند.

اندام کورتی
گیرندههای شنوایی مثل گیرندههای حس تعادل، سلولهای مویی هستند و در دیواره داخلی کیسه غشایی (غشای قاعدهای) قرار دارند. رتیکولار لامینا ساختاری پروتئنی است که بالای غشای قاعدهای قرار دارد و بهوسیله کانال کورتی به غشای قاعدهای وصل میشود. گیرندههای شنوایی، سلولهای پشتیبان (سلولهای پیلار، فالانژیال، هنسن و دیتر) آنها اپینوریوم یا «اندام کورتی» (Corti Organ) بخش حلزونی گوش داخلی را تشکیل میدهند. سلولهای پشتیبان «پیلار» (Pillar) در اندام کورتی بین غشای قاعدهای و رتیکولار لامینا قرار دارند و یک ردیف از سلولهای مویی داخلی را از سه ردیف سلول مویی خارجی جدا میکند.
سلولهای مویی داخلی در شنیدن صدا و سلولهای مویی خارجی در تشخیص ویژگیهای صدا نقش دارند. غشای تکتوریال، ساختاری از ترکیب پروتئین و پلیساکاریدها است که بالای رتیکولار لامینا قرار دارد. در سطح لومنی گیرندههای شنوایی مثل گیرندههای حس تعادل مژکهای ثابت و متحرک وجود دارد. مژک متحرک بلندتر از مژکهای ثابت است و در یک انتهای غشای لومنی سلولهای مویی قرار دارد. طول مژکهای متحرک با دور شدن از مژک متحرک کاهش مییابد.
مجرای نیم دایره ای
سه مجرای نیمدایره استخوانی با هم زاویه قائمه تشکیل میدهند و یک مجرای غشایی در هر کدام وجود دارد. قطر بخش انتهایی مجاری نیمدایرهای از سایر بخشهای آن بیشتر است و به استخوان دهلیزی وصل میشود. به این بخش آمپیولا گفته میشود. مجرای نیمدایرهای جانبی، همراستای محور X (با زاویه ۲۵ درجه نسبت به محور افقی بدن) و در جهت لاله گوش، مجرای نیمدایرهای بالایی همراستای محور Y (با زاویه ۴۲ درجه نسبت به محور ساژیتال بدن) و در جهت مغز، و مجرای نیمدایرهای پشتی همراستای محور Z (با زاویه ۵۶ درجه نسبت به محور ساژیتال بدن) و در جهت استخوان پسسری جمجمه قرار دارد.
گیرندههای حسی در آمپیولا و در لایه بافتی به نام کریستا قرار دارند. سلولهای مویی (شبیه دهلیز و حلزونی) همراه سلولهای پشتیبان نورواپیتلیوم این بخش از گوش داخلی را تشکیل میدهند. سطح سلولهای مویی را مادهای ژلهای پلیساکارید و پروتئین به نام کاپولا میپوشاند و دیواره جلویی آمپیولا را به دو قسمت تقریبا مساوی تقسیم میکند. قاعده کاپولا به کریستا متصل و راس آن آزاد است. حرکت پریلنف در چرخش سر، کاپولا و مژکها را حرکت میدهد.
رگهای گوش داخلی
از ادغام سرخرگهای مهرهای راست و چپ، سرخرگ قاعدهای تشکیل میشود. سرخرگ شنوایی داخلی یکی از انشعابات سرخرگ قاعدهای است که در محل خروج اعصاب کرانیال VI از ساقه مغز جدا میشود. این سرخرگ از مجرای شنوایی داخلی وارد گوش داخلی شده و دو شاخه آن خون مورد نیاز بخش حلزونی و دهلیزی را تامین میکند. خون سیاهرگی گوش داخلی در سینوسهای بالایی و پایینی استخوان پتروس تخلیه میشود.
اعصاب گوش داخلی
اعصاب کرانیال ۸ از شیپور استاش وارد گوش داخلی شده و به دو شاخه دهلیزی و حلزونی تقسیم میشود. شاخه دهلیزی گانگلیون دهلیزی را تشیکل میدهد که دو فیبر عصبی خروجی (بالایی و پایینی) از آن با سلولهای مویی ساکول، یوتریکل و سه مجرای نیمدایره سیناپس میدهد. اعصاب حلزونی وارد قاعده مودیلوس شده و شاخههای آن پس از عبور از لامینا با سلولهای مویی اندام کورتی سیناپس میدهد. اعصاب صورت از گوش میانی عبور میکند اما با ساختارهای این بخش سیناپس ندارد.
جمع بندی آناتومی گوش
در این مطلب از مجله فرادرس توضیح دادیم که گوش یکی از اندامهای حسی سر است که تغییرات مکانیکی ایجاد شده بهوسیله امواج صوتی را از بخشهای داخلی به مغز میفرستد. این اندام از سه بخش خخارجی، میانی و داخلی تشکیل شده است. گوش خارجی از بافت غضروفی لایه گوش تشکیل شده که ماهیچههای اسکلتی بین آنها قرار میگیرد و لایهای از پوشت روی آن را میپوشاند. بخش میانی از مجاری تشکیل شده که به پرده صماخ و استخوانچههای شنوایی ختم میشود. شیپور استاش یکی از این مجاری است که با حلق در ارتباط است و به تنظیم فشار هوا در گوش میانی کمک میکند. لرزش پرده صماخ و استخوانچههای سندانی، رکابی و چکشی، مایع اندولنف و پریلنف گوش داخلی را حرکت میدهد.
گوش داخلی از مجرای حلزونی، دهلیزی و سه مجرای نیمدایره تشکیل شده است. گیرندههای شنوایی در غشای مجرای حلزونی و گیرندههای حس تعادل در غشای مجاری نیمدایره قرار دارد. حرکت پریلنف و اندولنف سبب تحریک این گیرندهها و انتقال پیام عصبی بهوسیله عصب حلزونی-دهلیزی به مغز و مخچه میشود. در نتیجه ما صداهای اطراف را میشنویم و تعادل خود را در حرکات سر از دست نمیدهیم.