۱۴ نشانه اختلال شخصیت خودشیفته – به زبان ساده + نحوه تشخیص و درمان


گاهی اوقات با افرادی مواجه میشویم که خودشان را بسیار خاص و بالاتر از دیگران در نظر میگیرند، طوری که انگار آنها مرکز تمام دنیا هستند و همه باید حول محور آنها زندگی کنند. گاه این افراد در نگاه اول بسیار جذاب بهنظر میرسند و با رفتار خود به شما نیز احساس خاص بودن میدهند اما به مرور زمان، متوجه میشوید در رابطه با چنین افرادی حال خوبی ندارید، نادیده گرفته میشوید و از شما بهرهکشی میشود. از دیدگاه علم روانشناسی این افراد معمولا مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته هستند که یکی از انواع اختلال شخصیت است. با شناخت این اختلال شما میتواند آزار چنین افرادی را در زندگی خود موقف کنید و از بازیهای روانی آنها در امان باشید. در این مقاله ابتدا توضیح دادیم اختلال شخصیت خودشیفته چیست، سپس نشانهها و نحوه تشخیص آن را بررسی کردیم. پس از آن انواع مختلف خودشیفتگی و همچنین علت و راههای درمان اختلال شخصیت خودشیفته را بیان کردیم و توضیح دادیم نحوه صحیح برخورد با این افراد یا ترک آنها به چه شکل است. در انتها نیز چند تست معتبر برای بررسی این اختلال معرفی کردیم.
اختلال شخصیت خودشیفته چیست ؟
«اختلال شخصیت خودشیفته» (Narcissistic Personality Disorder | NPD) یکی از انواع اختلالهای شخصیت در روانشناسی است. فرد مبتلا به این اختلال خودش را بسیار مهمتر از آنچه که هست، میپندارد و همواره به دریافت توجه و تمجید از دیگران نیاز دارد. همچنین، این افراد معمولا توانایی همدلی، درک و اهمیت دادن به احساسات دیگران را ندارند.
از طرفی دیگر، اعتمادبهنفسی که در افراد خودشیفته دیده میشود، واقعی نیست و تنها نقابی است که بر روی احساس درونی خود گذاشتهاند. خودشیفتهها از درون بهشدت عزتنفس پایینی دارند و احساس کمارزشی میکنند، برای همین به کوچکترین انتقاد از طرف دیگران حساس هستند و با کوچکترین احساس شکستی از پا در میآیند.

اختلال شخصیت خودشیفته میتواند سبب مشکلات بسیار در حیطههای گوناگون زندگی از جمله روابط صمیمی و عاطفی، کار، تحصیل و زمینههای اقتصادی شود. افراد مبتلا به این اختلال وقتی توجه و ستایشی را که مد نظرشان است، از محیط دریافت نمیکنند، بهشدت ناامید و ناراحت هستند و همچنین، بهخاطر رفتار خود-محوری دارند، نمیتوانند به درستی با دیگران ارتباط برقرار کنند و از روابط صمیمی محرومند.
معنی واژه خودشیفته در روانشناسی چیست ؟
گاهی اوقات میبینیم که وقتی کسی توسط متخصص روانشناس شخیص خودشیفته دریافت میکند، با خوشحالی بیان میکند «پس یعنی به خودم اهمیت میدهم» اما این برداشت بسیار اشتباهی است. واژه خودشیفته در روانشناسی به معنی دوست داشتن واقعی خود نیست، بلکه به معنی این است که فرد شیفته تصویری کمالگرایانه، بزرگبینانه و غیرواقعی از خود باشد تا احساس بیارزشی درونی خود را مخفی کند.
واژه «نارسیس» از افسانهای یونانی به نام «نارسیسوس» (Narcissus) گرفته شده است. طبق این افسانه، نارسیسوس به قدری شیفته زیبایی خود بود که نمیتوانست از نگاه کردن به انعکاس خود در آب دست بردارد و تا زمان مرگ به تصویر خود خیره ماند. البته در حال حاضر واژه نارسیس فقط به زیباییهای ظاهری مربوط نمیشود و میتواند با تواناییهای دیگری مثل هوش، مهارتهای هنری و ورزشی، ثروت، قدرت، موفقیت و... مرتبط باشد.

۱۴ نشانه اختلال شخصیت خودشیفته
نشانههای اختلال شخصیت خودشیفته و شدت آنها از فرد به فرد دیگری متفاوت است. در ادامه به چهارده تا از مهمترین علائم خودشیفتگی اشاره شده است.
۱. گویش و افکار خودبزرگبین دارند
خودبزرگبینی و بیش از حد مهم پنداشتن خود، ویژگی اصلی شخصیتهای خودشیفته است. آنها بهشکلی غیرواقعبینانه، نسبت به دیگران حس برتری دارند و تصور میکنند که بیهمتا و خاص هستند، در نتیجه تنها عده انگشتشماری از مردم میتوانند آنها را درک کنند.
خودشیفتهها باور دارند که چیزهای سطح متوسط در شأن آنها نیست و همواره باید بهترین هر چیز را داشته باشند. برای همین دوست دارند با مردمی که جایگاه بالایی دارند، مراوده کنند، خاصترین و برترین مکانها (مثل بهترین رستوران، بهترین دانشگاه و...) را مناسب خود میدانند و دوست دارند باکیفیتترین چیزها را تهیه کنند. حتی وقتی واقعا چنین چیزی را ندارند، طوری صحبت میکنند که انگار فقط آنها توانستند به بهترین هر چیز دست یابند.

آنها حتی زمانی که هیچ دستاورد خاص و چشمگیری ندارند، طوری رفتار میکنند که انگار بهتر از دیگران هستند و از بقیه نیز انتظار دارند این برتری آنها را درک کنند. این افراد در مورد استعدادها و دستاوردهای خود، با بزرگنمایی و دروغ صحبت میکنند. همچنین وقتی در مورد کار یا روابط خود توضیح میدهند، طوری بیان میکنند که انگار آنها مهره اصلی تمام پیشرفتها هستند و دیگران تنها سیاهیلشگرهایی هستند که از روی خوششانسی و سعادت در کنار ایشان قرار گرفتند.
۲. در دنیایی ساختگی و خیالی خود زندگی میکنند
در واقعیت، خودشیفتهها بسیار کماهمیتتر از آنچه که میپندارند، هستند و دنیای واقعی مطابق با هذیانهای خودبزرگبین آنها نیست، در نتیجه این افراد به دنیای خیالی خود پناه میبرند. آنها خطاهای فکری، خود-فریبیها و افکار جادویی بسیاری دارند. همچنین بسیاری از اوقات در خیالات کمالگرایانه خود در مورد موفقیتهای بینهایت، قدرت، شکوه، جذابیت و عشق غرق میشوند، البته عشق برای این افراد به معنی ارتباطی است که به آنها حس خاص بودن و قدرت کنترل بدهد.
چنین خیالپردازیهایی آنها را از گزند احساس پوچی و شرم درونی حفظ میکنند، در نتیجه هر حقیقت یا نظری را که با خیالات آنها در تضاد باشد، نادیده میگیرند یا توجیه میکنند. همچنین در برابر کوچکترین چیزی که بتواند حباب خیالی آنها را نابود کند، بهشدت پرخاشگر و دفاعی رفتار میکنند.
۳. به ستایش و تجمید مداوم دیگران نیاز دارند
حس برتری در افراد خودشیفته مثل بالونی است که به بدون جریان مداوم تمجدید دیگران، به مرور هوای خود را از دست داده و سقوط میکند. برای این افراد تعریفهای گاه و بیگاه دیگران کافی نیست و باید همواره مورد ستایش قرار بگیرند. در نتیجه، آنها اطرافیان خود از میان کسانی انتخاب میکنند که مایلند به ولع وسواسی آنها برای تجمید شدن پاسخ بدهند.
روابط آنها با دیگران کاملا یک طرفه است و همواره خودشان در محور روابط قرار دارند. تنها چیز مهم در این روابط این است که دیگران چه کاری را میتوانند برای فرد خودشیفته انجام دهند و نه برعکس. در صورتی که حتی برای مدتی، فردی از ستایش و خدمت به این افراد دست بکشد، فرد خودشیفته او را خائن به حساب میآورد و از دایره اطرافیان خود خارج میکند.
۴. احساس حقانیت و برتری دارند
با توجه به اینکه خودشیفتهها خودشان را خاص و برتر از دیگران میدانند، انتظار رفتار بسیار مطلوبی از دیگران دارند و دوست دارند همیشه حق با آنها باشند. آنها واقعا معتقدند باید هر چیزی را که میخواهند، به دست آورند و اگر اطرافیان نتوانند نیازهای آنها پیشبینی و برطرف کنند، بیفایده هستند. در صورتی که کسی مخالف اراده آنها عمل کند یا در ازای خدمات خود از فرد خودشیفته چیزی بخواهد، از نظر فرد خودشیفته آدمی خودخواه است که لیاقت بیمحلی و پرخاشگری او را دارد.

۵. بدون احساس گناه از دیگران بهرهکشی میکنند
افراد خودشیفته هرگز قدرت شناسایی احساسات و نیازهای دیگران را ندارند و نمیتوانند خودشان را جای دیگران بگذارند تا آنها را درک کنند. بهطور خلاصه، خودشیفتهها اصلا قدرت «همدلی» (Empathy) ندارند، دیگران را به چشم ابزارهایی برای ارتقای زندگی خود میبیند، از آنها سوءاستفاده میکنند و آنها را مورد بهرهکشی قرار میدهند. افراد مبتلا به این اختلال احساسات و زندگی دیگران را «بازی میدهند» (Manipulating) تا به چیزی که دلخواه خودشان است، دست یابند.
همچنین، آنها به این فکر نمیکنند که اعمال و رفتار آنها چه تاثیری بر زندگی دیگران میگذارد و حتی اگر به آنها گوشزد کنید، فایدهای نخواهد داشت. تمام آنچه که آنها میتوانند ببیند، خودشان است.
۶. دیگران را تحقیر و تهدید میکنند
اگر فرد خودشیفته با کسی که احساس میکند در موقعیت بالاتری از خود فرد قرار دارد، روبهرو شود، احساس خطر میکند؛ به خصوص زمانی که آن فرد دیگر اعتمادبهنفسی بالا داشته باشد یا در جمع محبوب باشد. حتی کسانی که در برابر استبداد آنها سر خم نمیکنند یا به هر طریقی دنیای خیالی آنها را به چالش میکشند، برای آنها خطر محسوب میشوند و مکانیسم دفاعی آنها در برابر این خطر، تحقیر کردن است.

آنها سعی میکنند با تحقیر کردن، این افراد خطرناک را پایین بکشند و تخریب کنند. گویی با پا گذاشتن بر دیگری، آنها بالا میروند و برتری خود را اثبات میکنند. این تحقیر کردن، ممکن است با توهین، تهمت و تهدید همراه باشد یا به شکلی بسیار ظریف در قالبی حمایتگرایانه انجام شود.
۷. افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته قدرت همدلی با دیگران را ندارند
افراد خودشیفته توانایی درک احساسات و نیازهای دیگران را ندارند و تمایلات دیگران را به عنوان نقطه ضعفهای آنها میبینند. آنها اصلا متوجه نیستند که رفتارشان تا چه میزان به دیگران آسیب میزند و اهمیتی به این موضوع نمیدهند. همچنین، نمیتوانند جواب محبتهای دیگران را بهطور متقابل بدهند. این افراد گاه وانمود میکنند به دیگران اهمیت میدهند و آنها را میفهمند، اما این تنها رفتاری نمایشی در راه رسیدن به مقصود خودخواهانه خودشان است.
۸. حسودند و باور دارند دیگران به آنها حسودی میکنند
افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته خود را در یک رقابت دائمی با دیگران میبینند و همیشه در حال مقایسه خود با دیگران هستند. به خصوص زمانی که کسی موفقتر از آنها باشد یا چیزی را داشته باشد که فرد خودشیفته ندارد، به او حسودی میکنند و تلاش میکنند با تحقیر کردن یا کمرنگ کردن دستاوردهای دیگران، خود را تسکین دهند. از سوی دیگر، آنها تصور میکنند که دیگران نیز دنیا را شبیه آنها میبینند و انتظار دارند دیگران نیز به آنها حسودی کنند.
۹. تفکر خودمحور دارند
خودشیفتگی همواره با تفکر خودبزرگبین بارز همراه نیست، بلکه گاه افراد خودشیفته عزتنفس ضعیف خود را آشکار میکنند اما باز هم میبینیم طوری صحبت میکنند که انگار مرکز دنیا هستند. همه چیز را به خودشان میگیرند، گویی مقصود تمام اعمال انسانهای دیگر رو به آنها است و از سوی دیگر انتظار دارند همه مطابق خواست آنها رفتار کنند تا بتوانند حال خوبی تجربه کنند. انگار همه باید مطابق ساز آنها برقصند و از آنها مراقبت نمایند.
۱۰. هرگز تقصیرات خود را نمیپذیرند
کوچکترین نقص و اشتباهی میتواند حباب بینقص افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته را بترکاند، در نتیجه افراد خودشیفته از پذیرفتن کوچکترین اشتباهی امتناع میکنند و همیشه با بهانهجویی، تقصیرات را گردن دیگران میاندازند. حتی ممکن است برای فرار از حس درونی خود، احساس گناه خود را که نمیخواهند با آن روبهرو شوند، روی شما «فرافکنی» (Projection) کنند. یعنی شما را برای کاری که خودشان انجام دادند مقصر بدانند و اصرار کنند که شما چنین کاری انجام دادهاید. حتی ممکن است با استفاده از «احمقانگاری» (Gaslighting)، ذهن شما را بازی دهند تا بپذیرید واقعا مقصر شمایید.
۱۱. نسبت به تغییرات بسیار مقاوم هستند
همانطور که اشاره کردیم، افراد خودشیفته هرگز نمیتوانند مشکلات رفتاری خود را بپذیرند. ساختار روانی این افراد بسیار شکننده است و گویی با کوچکترین تغییری به کلی بهم میریزند. آنها نیاز دارند همهچیز را مدیریت کنند و در وضعیتی نگه دارند که در آن بتوانند در حباب خیالی خود زندگی کنند. در نتیجه در برابر هر گونه تغییر مقاومت میکنند. معمولا حتی وقتی قول میدهند اوضاع عوض خواهد شد، چنین اتفاقی واقعا رخ نمیدهد زیرا این افراد در مدیریت رفتار خود، مواجهه با استرس و سازگاری با تغییرات مشکل دارند.

۱۲. گاهی با رفتارهای حمایتگرایانه ظاهر میشوند
خودشیفتگی انواع متفاوتی دارد و همواره مستقیم و آشکار نیست. این اختلال گاه در زیر جلد رفتارهای حمایتگرانه و فداکاریها پنهان میشود. فردی را میبینید که خودش را درگیر مشکلات دیگران کرده و بار دیگری را به دوش میکشد یا خودش را غرق در مسائل اجتماعی میکند، اما نیت اصلی او از تمام این رفتارها، کسب احساس مهم بودن، مدیریت کردن و القای این حس به دیگران است. آنها معمولا در طی این فداکاریها، با ظرافت دیگران را تحقیر میکنند و طوری رفتار میکنند که انگار تنها راه حل مشکلات هستند. افراد خودشیفته معمولا درک درستی از اعمال خود ندارند و ممکن هست حتی خودشان متوجه رفتار خود نباشند و در نقش قربانی فرو روند.
۱۳. از آسیبپذیری و شکست وحشت دارند
افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته بهشدت از آسیبپذیری و شکست خوردن وحشت دارند، طوری که انگار با کوچکترین شکستی کل وجود آنها زیر سوال میروند یا کوچکترین آسیبی میتواند جهان آنها را زیر و رو کند. آنها ممکن است برای جلوگیری از تجربه چنین حسهایی از هر موقعیتی که ممکن است نتیجه آن مطلوب نباشد، بهکلی اجتناب کنند.
معمولا بعد از تجربه شکست این افراد بهشدت پریشان و افسرده میشوند اما نمیتوانند از دیگران طلب کمک کنند. گاه حتی شکستها و حال بد خود را کاملا مخفی میکنند. برای همین، بهشدت در معرض خطر خودکشی یا مصرف مواد هستند.
۱۴. افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته بسیار کمالگرا هستند
خودشیفتگی با کمالگرایی زیاد و معیارهای صفت و سخت همراه است. مشکل از جایی شروع میشود که معیارهای ذهنی آنها به حدی بالا است که نمیتوانند در واقعیت به آن دست پیدا کنند. به همین علت، معمولا خلقوخوی افسرده دارند و ناراضی بهنظر میرسند.
تشخیص اختلال شخصیت خودشیفته در DSM
تمامی اختلالهای روانی بر اساس کتاب آسیبشناسی روانی مرجع به نام «راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی» (Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders | DSM) طبقهبندی و شناسایی میشوند. ملاکهای اختلال شخصیت خودشیفته در این کتاب به شرح زیر است.
- A: الگویی پایدار از خودبزرگبینی (در خیالات و رفتار)، عدم همدلی با دیگران و نیاز به تجمید شدن دارند که در اوایل بزرگسالی آغاز شده، در زمینههای گوناگونی از زندگی دیده میشود و با پنج مورد (یا بیشتر) از موارد زیر مشخص میشود.
- احساس خودبزرگبینی دارند و خودشان را بسیار مهم میدانند (مثلا در مورد دستاوردها و استعدادهایشان اغراق میکنند یا بدون هیچ دستاورد خاصی انتظار دارند توسط دیگران برتر شناخته شوند).
- در خیالات خود در مورد موفقیتهای بیپایان، قدرت، شکوه، زیبایی یا عشقی کمالگرایانه غرق هستند.
- باور دارند که خاص و بیهمتا هستند و تنها افراد با جایگاه بالا و خاص جامعه توانایی درک و شایستگی ارتباط با آنها را دارند.
- به تجمید افراطی توسط دیگران نیاز دارند.
- احساس استحقاق دارند (برای مثال بهشکلی غیرمنطقی انتظار دارند دیگران با نیازهای آنها منطبق شوند و در حق آنها لطفهای ویژه بکنند).
- در روابط بینفردی خود، از دیگران بهرهکشی میکنند (مثلا از دیگران سوءاستفاده میکنند تا به مقصود نهایی خود دست یابند).
- همدلی ندارند، یعنی نمیتوانند نیازها و احساسات دیگران را شناسایی کنند و به رسمیت بشناسند.
- معمولا به دیگران خسودی میکنند یا باور دارند که دیگران به آنها حسودی میکنند.
- رفتاری یا نگرشی متبکرانه و پرغرور دارند.
تشخیصهای افتراقی اختلال شخصیت خودشیفته
«اختلال شخصیت مرزی» (Borderline Personality Disorder)، «اختلال شخصیت نمایشی» (Histrionic Personality Disorder) و «اختلال شخصیت ضداجتماعی» (AntiSocial Personality Disorder) معمولا ویژگیهای مشترکی با اختلال شخصیت خودشیفته دارند. با این حال راههایی برای تمایز این اختلالها از یکدیگر وجود دارد. افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته اغلب در ظاهر بسیار آرامتر از افراد مرزی هستند و اضطراب کمتری نشان میدهند، زندگی خودشیفتهها از مرزیها منظمتر است و کمتر از آنها در معرض خطر خودکشی هستند یا رفتارهای خودکشی دارند.

افراد مبتلا به شخصیت ضداجتماعی، معمولا گذشتهای مملو از رفتارهای تکانشی، قانونشکنی، مصرف الکل و مواد مخدر دارند اما این سوابق معمولا در اختلال شخصیت خودشیفته دیده نمیشود (البته در خودشیفتههای بدخیم که در بخش انواع خودشیفتگی توضیح داده شده است، وجود دارد). مبتلایان به اختلال شخصیت نمایشی رفتارهای خودبرتربین کمتری دارند. آنها به دنبال جلب توجه چه مثبت و چه منفی هستند اما افراد خودشیفته تنها ستایش و تمجید دیگران را میخواهند.
انواع اختلال شخصیت خودشیفته
خودشیفتگی انواع گوناگونی دارد و میتواند به شکلهای سازگار و ناسازگار ظهور پیدا کند. خودشیفتگی ناسازگار نیز خود به پنج نوع مختلف تقسیم میشود که در ادامه هر کدام از آنها را توضیح دادیم.
خودشیفتگی سازگار
«خودشیفتگی سازگار» (Adaptive Narcissism) زمانی شکل میگیرد که فرد تنها به حد معقولی به صفات مثبت خودشیفتگی مثل خودکفایی و اعتمادبهنفس تمایل پیدا کند. چنین شکلی از خودشیفتگی میتواند سالم باشد و تا حدی به پیشرفت افراد کمک کند. مثلا کسی که خودشیفتگی سازگار دارد، در محیط کار رفتاری جاهطلبانه و پیشرفتگرایانه دارد و روابط رضایتبخشی را بدون وابستگی بیشازحد به دیگران تجربه میکند.

انواع خودشیفتگی ناسازگار
«خودشیفتگی ناسازگار» (Adaptive Narcissism) در نقطه مقابل با خودشیفتگی سازگار قرار دارد و شامل رفتارهای سمی مثل بهرهکشی از دیگران، احساس استحقاق بیشازحد، تحقیر دیگران و... میشود. خودشیفتگی ناسازگار خود شامل انواع زیر است:
- «خودشیفتگی خود-بزرگبین یا آشکار» (Overt Or Gandiose Narcissism)
- «خودشیفتگی آسیبپذیر یا پنهان» (Covert Or Vulnerable Narcissism)
- «خودشیفتگی جمعگرا» (Communal Narcissism)
- «خودشیفتگی ستیزهجو» (Antagonistic Narcissism)
- «خودشیفتگی بدخیم» (Malignant Narcissism)
خودشیفتگی خود-بزرگبین یا خودشیفتگی آشکار
خودشیفتگی آشکار در واقع شکلی واضح و شناختهشده از خودشیفتگی است. این گروه که خودشیفتههای خودبزرگبین نیز نام میگیرند، تمایل به برونگرایی دارند اما در عین حال، خودخواه و سرسخت هستند و با دیگران همکاری نمیکنند. تصویر اغراقآمیز آنها از خود، به آنها اجازه رفتاری استبدادگر، سلطهجو و قاطع با دیگران میدهد. همچنین، نیاز دائمی به دریافت تجمید و ستایش از سوی دیگران دارند.

خودشیفتگی آسیبپذیر یا خودشیفتگی پنهان چیست؟
معمولا وقتی صحبت از خودشیفتگی به میان میآید، اغلب مردم افرادی سلطهگر و جاهطلب را تصور میکنند اما نوع دیگری از خودشیفتگی به نام خودشیفتگی آسیبپذیر یا خودشیفتگی پنهان نیز وجود دارد که کمتر شناخته شده است. افرادی که دچار این نوع از خودشیفتگی هستند، افرادی درونگرا و زودرنج هستند که مانند خودشیفتههای آشکار از عزتنفس پایین رنج میبرند و نسبت به انتقاد شنیدن بسیار حساسند اما نیاز به توجه خود را بهشکل مستقیم نشان نمیدهند.

خودشیفتههای پنهان ممکن است برعکس خودشیفتههای آشکار عمل کرده و دستاوردهای خود را ناچیز جلوه دهند تا دیگران مجبور شوند به آنها اطمینان بدهند چقدر مهم و خوب هستند. گاه این افراد در نقش قربانی فرو میروند و نیاز به توجه خود را با دریافت کمکی دائمی و یکطرفه از سوی دیگران برطرف میکنند. در کنار این افراد، همیشه همهچیز در مورد آنها است و انتظار دارند همواره مراقب باشید کاری نکنید که ناراحت شوند. همچنین، برعکس خودشیفتههای آشکار که خشم خود را مستقیمتر نشان میدهند، این گروه معمولا در قالب قربانی و بهشکل «منفعل-پرخاشگر» (Passive-Aggressive) عصبانیت خود را خالی میکنند.
خودشیفتگی جمعگرا
خودشیفتههای جمعگرا در ظاهر افرادی نوعدوست هستند که وانمود میکنند به عدالت و بشریت اهمیت میدهند. آنها خود را به عنوان فردی حامی و فداکار جا میزنند اما در پس تمام این رفتارها، انگیزه اصلی رفتار آنها رسیدن به قدرت اجتماعی یا کسب احساس برتری و استحقاق است. به همین دلیل اعمال آنها همیشه با اعتقادات آنها یکسان نیست و وقتی که به آنها نزدیک میشوید، متوجه میشوید برای منافع شخصی بر روی شعارهای خود پا میگذارند.
خودشیفتگی ستیزهجو
برخلاف خودشیفتههای جمعگرا، خودشیفتههای ستیزهجو رفتارهای بسیار خصمانه دارند. آنها همواره خود را در رقابت با دیگران میبینند و معتقدند در پس هر فعالیتی یک بازنده و برنده وجود دارد. نگاه آنها به جهان تهاجمی و بدبینانه است و بیشتر از دیگر انواع خودشیفته ممکن است دیگران را تحقیر و تخریب کنند.

اختلال شخصیت خودشیفته بدخیم
زمانی که خودشیفتگی فردی فراتر از اختلال شخصیت خودشیفته باشد و با اختلال شخصیت ضداجتماعی همراه شود، به او خودشیفته بدخیم میگوییم. فردی که مبتلا به خودشیفتگی بدخیم است، ممکن است رفتارهای پرخاشگرانه، افکار پارانوئید یا حتی رفتارهای «دگرآزار» (Sadistic) از خود نشان بدهد و حقوق و امنیت دیگران را به کلی نادیده بگیرد.
عوارض اختلال شخصیت خودشیفته
خودشیفتهها همواره در روابط بینفردی خود مشکل دارند و نمیتوانند روابطی حقیقی، گرم و صمیمی را تجربه کنند. آنها بهخاطر رفتارهای خود در محیط کار و تحصیل، با دیگران به اختلافهای شدید برمیخورند.
در اغلب موارد افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته به نوع دیگری از اختلالهای روانی نیز دچار هستند. اختلالهای خلقی مثل افسردگی، اختلالهای اضطرابی و دوقطبی میان افراد خودشیفته رایج هست. از سوی دیگر، اختلالهای شخصیت مثل اختلال شخصیت مرزی یا اختلال شخصیت ضداجتماعی نیز همراه با خودشیفتگی دیده میشود و همچنین، «اختلال بدشکلانگاری بدن» (Body Dysmorphic Disorder) و «کمخوری عصبی» (Anorexia) در بین افراد خودشیفته شیوع دارد.

خودشیفتهها در بسیاری از موارد دست به مصرف مواد مخدر و الکل میزنند تا بتوانند به خوبی واقعیت را برای خود انکار کنند و در توهم خود غرق شوند. استفاده از مواد محرک به خصوص کوکائین در میان این افراد رایج است چرا که درست همان احساس برتری را ارائه میدهد که این افراد به دنبال آن هستند.
در نهایت هنگامی که اختلال شخصیت خودشیفته با افسردگی شدید همراه باشد (که چنین اتفاقی میتواند با کوچکترین احساس شکست یا پذیرفته نشدن رخ بدهد)، این افراد در معرض خطر خودکشی قرار میگیرند. بهخصوص که کمتر از دیگران تمایل دارند از کسی کمک بخواهند.
اگر دچار اختلال شخصیت خودشیفته هستید چه کاری باید انجام دهید؟
اکثر افرادی که دچار اختلال شخصیت خودشیفته هستند، تمایلی به اعتراف به مشکل خود ندارند. حتی وقتی خود این افراد مایل به درمان باشند، درمان اختلال شخصیت خودشیفته بسیار چالش برانگیز خواهد بود اما به این معنی نیست که هیچ امیدی وجود نخواهد داشت.

در بخش بعدی به روشهای رواندرمانی و دارودرمانی افراد خودشیفته اشاره شده است. در کنار این روشها، در این قسمت راهکارهایی ارائه شده است که به شما کمک میکند در صورتی که مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته هستید، به بهبود اختلال خود کمک کنید.
- روی توسعه هوش هیجانی خود کار کنید تا توانایی درک، استفاده و مدیریت احساسات خود به روش مثبت را بیاموزید. هوش هیجانی به شما برای شکلدهی همدلی و ارتباط قلبی صمیمی با دیگران کمک میکند.
- راههای سالم برقراری ارتباط، کنار آمدن با چالشها و ناراحتیهای عاطفی را بیاموزید.
- به کمک یک درمانگر ماهر، سعی کنید یاد بگیرید مسئولیت اعمال خود را بپذیرید و دست از مقصر دانستن دیگران بردارید.
- سعی کنید در روابط خود احساسات و نیازهای دیگران را نیز در نظر بگیرید و به آنها اجازه ابراز خودشان را بدهید.
- راههای مواجهه سالم با چالشها و شکستها را بیاموزید.
- طی برنامه منظم به درمانگر مراجعه کنید و مسیر درمانی خود را ترک نکنید.
- از مصرف مواد یا الکل پرهیز کنید. این مواد گرچه در کوتاه مدت به شما احساس خوبی خواهند داد اما در دراز مدت اوضاع را برای شما بسیار بدتر میکنند.
درمان اختلال شخصیت خودشیفته
افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته از مقاومترین مراجعهکنندهها نسبت به درمان هستند. آنها باور دارند که مشکلی در آنها وجود ندارند و معمولا به دنبال درمان رفتار خود نیستند. اگر هم به دنبال درمان باشند، به احتمال زیاد برای رفع علائم افسردگی، سوءمصرف مواد یا الکل، اضطراب یا دیگر مشکلات سلامت روان است که در کنار خودشیفتگی دیده میشوند.
با این حال روشهایی موثر رواندرمانی و دارودرمانی برای افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته وجود دارد که در زیر بهاختصار به آنها اشاره شده است.
رفتار درمانی دیالکتیک برای اختلال شخصیت خودشیفته
در «رفتار درمانی دیالکتیک» (Dialectical Behavioral Therapy | DBT) درمانگر با استفاده از تقویت چهار مهارت ذهنآگاهی و تمرکز بر روی لحظه، مقابله با چالشها، برقراری ارتباط موثر و تنظیم هیجانها به مراجعهکننده کمک میکند تا با افکار و عواطف خود به شیوهای موثر و سالم کنار بیاید. رفتار درمانی دیالکتیک میتواند برای افرادی مثل افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته یا اختلال شخصیت مرزی که رفتارهای تکانشی دارند، بسیار مفید باشد.

درمان شناختی رفتاری
در «درمان شناختی رفتاری» (Cognitive Behavioral Therapy | CBT) درمانگر با بررسی افکار و رفتار مراجعهکننده، الگوهای روانی او را کشف میکند و به او کمک میکند بهطور تدریجی آنها را تغییر دهد. طرحوارهدرمانی نیز شاخهای از درمان شناختی رفتاری است که در کنار موارد فوق، به بررسی عمقی ریشههای مشکلات مراجعهکننده میپردازد.
روانکاوی برای درمان اختلال شخصیت خودشیفته
«روانکاوی» (Psychoanalysis) شکلی از درمان است که از شیوههای فرویدی پیروی میکند. در روانکاوی درمانگر به کمک روشهای فرافکن و تداعی آزاد به دنبال عمیقترین ریشههای مشکل مراجعهکننده در ناخودآگاه او میگردد. همچنین دفاعهای روانی ناسازگار او را شناسایی کرده و از بین میبرد تا سازوکارهای سازگار بتوانند جایگزین آن شوند. در افراد مبتلا به اختلال خودشیفته، حباب اعتمادبهنفس کاذب آنها همان دفاع روانی ناسازگار است و روانکاو با از بین بردن تدریجی آن مراجعهکننده را با واقعیت روبهرو میسازد.

گروهدرمانی
در «گروهدرمانی» (Group Therapy)، چند مراجعهکننده که مشکل مشابهی دارند، به همراه یک درمانگر در اتاق درمان حاضر میشوند و در مورد افکار خود صحبت میکنند. این شیوه درمانی به مراجعهکنندهها کمک میکند تا بدانند در برابر مشکل خود تنها نیستند و همچنین می از راهحلها و پیشرفتهای دیگر مراجعین نیز الگو بگیرند.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته، در روابط بینفردی به شدت مشکل دارند. در این شیوه درمانی، آنها به کمک درمانگر روش موثر ارتباط با دیگر افراد گروه را میآموزند و میتواند مهارتهای ارتباطی خود را توسعه دهند.
خانوادهدرمانی و زوجدرمانی در درمان اختلال شخصیت خودشیفته
از آنجا که افراد خودشیفته معمولا با همسر یا اعضای خانواده خود به مشکل میخورند، «خانوادهدرمانی» (Family Therapy) و «زوجدرمانی» (Couple Therapy) نیز میتواند برای آنها مفید باشد. بهخصوص که در این دو سبک درمانی، اطرافیان میآموزند که چطور باید با چنین شخصیتهایی برخورد کنند تا آسیبهای ارتباط را برای دو طرف به حداقل برسانند.

دارو درمانی برای اختلال شخصیت خودشیفته
داروی ویژه و بهخصوصی برای اختلال شخصیت خودشیفته وجود ندارد اما داروهایی هستند میتوانند در مدیریت برخی علائم این اختلال کمک کنند. تجویز این داروها صرفا با نظر پزشک انجام میشود و اطلاعاتی که در ادامه آمده صرفا جنبه افزایش آگاهی دارد و مجله فرادرس مسئولیتی در این رابطه ندارد. از جمله این داروها میتوان به داروهای ضدافسردگی مثل سرترالین و فلوکستین، داروهای ضداضطراب مثل کلونازپام و آلپروزولام، داروهای ضدروانپریشی مثل رسپریدون و داروهای تثبیت خلق مثل لیتیوم اشاره کرد.
گاه داروهای ضدتشنج نیز برای افراد خودشیفته تجویز میشود. این داروها معمولا در درمان صرع کاربرد دارند اما برخی از آنها مثل لاموتریژین به پایدار کردن حالات خلقی در این افراد کمک میکند.
نحوه برخورد با اختلال شخصیت خودشیفته
افراد خودشیفته میتوانند در نظر اول بسیار جذاب و کاریزماتیک جلوه کنند و تصویری بسیار شیرین از خود ارائه دهند. آنها به سادگی میتوانند دیگران را بازی دهند و در دام خود گرفتار کنند، بهطوری که معمولا در ابتدا دیگران باور میکنند که با فردی رویایی ارتباط برقرار کردهاند اما... این تنها یک رویا است که هزینه گزافی هم دارد.
در صورت امکان تا جایی که ممکن است فاصله روانی خود را با افراد خودشیفته حفظ کنید اما در صورتی که مجبور به حفظ ارتباط با چنین فردی هستید، نحوه برخورد صحیح با افراد خودشیفته را بیاموزید تا کمترین آسیب ممکن را در کنار این افراد تجربه کنید. در ادامه به راهکارهایی برای برخورد با این افراد اشاره شده است، در بخش بعدی چگونگی ترک کردن افراد خودشیفته و مراقبتهای بعد از آن را توضیح دادیم.
بپذیرید نیازهای شما برآورده نمیشوند
در کنار افراد خودشیفته نیازهای شما برآورده یا حتی شناخته نمیشوند. این افراد به دنبال دوست یا همراه واقعی نیستند بلکه فقط به دنبال تحسینکنندگانی مطیع هستند. تنها فایده شما برای فرد خودشیفته این است که از او تعریف کنید تا او غرور سیریناپذیر خود را تقویت کند. هرگز فکر نکنید که او پاسخ متقابلی به شما خواهد داد و به دنبال رفع نیازهای روانی خود در کنار چنین آدمی نباشید.
به رفتار فرد خودشیفته با دیگران دقت کنید
به رفتار شخصی که در کنار او قرار دارید، نگاه کنید. اگر فرد خودشیفته به دیگران دروغ میگوید، آنها را بازی میدهد و به آنها بیاحترامی میکند، شما نیز از این قاعده مستنثا نخواهید بود و او در نهایت همین رفتار را با شما نیز خواهد داشت. هرگز گرفتار این خیال نشوید که شما متفاوت هستید و در امان خواهید ماند.
مرزهای سالم تعیین کنید
روابط سالم مبتنی بر احترام و مراقبت متقابل است اما خودشیفتهها قادر به انجام عمل متقابل واقعی در روابط خود نیستند. آنها واقعا نمیتوانند شما را ببینید و شما را به عنوان فردی جدا از نیازهای خودشان، به رسمیت نمیشناسند. به همین خاطر، افراد خودشیفته بهطور مکرر مرزهای دیگران را زیر پا میگذارند و از این موضوع پشیمان نمیشوند. در ارتباط با فرد خودشیفته، شما باید مراقب مرزهای خود باشید، با قاطعیت بر آنها تاکید کنید و هرگز عقبنشینی نکنید.

البته توجه کنید که با اشاره به رفتار آزاردهنده و ناکارآمد آنها، تصویر کمالگرایانه این افراد از خودشان آسیب میبیند و به شکل پرخاشگر و تدافعی جواب میدهند. در نتیجه، سعی کنید پیام خود را با آرامش، محترمانه و ملایم به آنها منتقل کنید.
واقعگرا باشید و از توجیه دست بردارید
در ارتباط با افراد خودشیفته، بسیار مهم است که واقعگرا باشید و او را به همان شکلی که واقعا هست ببینید، نه به شکلی که دوست دارید. از بهانهتراشی در مورد علت رفتار بد او دست بردارید. انکار آزار باعث از بین رفتن آن نمیشود. از سوی دیگر افراد خودشیفته در برابر تغییر و اصلاح خود بسیار مقاوم هستند، پس از امیدواری دست بکشید و خودتان بپرسید آیا میتوانید تا ابد به همین شکل زندگی کنید؟
برای تغییرات ناگهانی آماده باشید
خودشیفتهها از تلاشهای شما برای به دست گرفتن زندگی خودتان احساس خطر و ناراحتی میکنند، برای همین ممکن است برای جبران، خواستهها و فشار خود را در جنبههای دیگر رابطه افزایش دهند. مثلا از شما فاصله بگیرند تا شما را تنبیه کنند یا با تحقیر، تهدید و فرسایش روانی شما را بازی دهند تا مرزهای خود را کنار بگذارید. نسبت به رفتارهای آنها آگاه باشید و سعی کنید محکم در برابر این رفتارها بایستید.
مسائل را شخصی در نظر نگیرید
افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته، برای مقابله با احساس حقارت و شرم درونی خود، همواره کاستیها، ظلمها و اشتباهات خود را انکار میکنند و در مقابل، عیبهای خود را روی دیگران فرافکنی میکنند. در کنار این افراد، شما برای کارهایی که نکردهاید سرزنش میشوید و برچسبهایی منفی میخورید که تناسبی با واقعیت شما ندارد. سعی کنید نسبت به این موضوع آگاه بمانید و بدانید که مشکل از شما نیست.
اجازه ندهید بازیهای روانی آنها عزتنفس شما را تضعیف کند. از پذیرش مسئولیتهای نابهجا، سرزنش یا انتقادهای ناشایست آنها خودداری کنید، بدانید که این منفیگراییها متعلق به خود فرد خودشیفته است و باید نظر او باقی بماند. برای شناخت خودتان وقت بگذارید و با نقاط ضعف و قوت خود آشنا شوید. هنگامی که به این موضوعات آگاهی داشته باشید، رد هر گونه حمله ناعادلانه از طرف آنها، آسانتر میشود.
بر روی شناخت و خواستههای خود تمرکز کنید
حتما زمانی را به تقویت خودشناسی اختصاص دهید. افرادی که مبتلا به «اختلال شخصیت وابسته» (Dependent Personality Disorder) هستند یا به هر دلیلی عزتنفس پایینی دارند، به آسانی با افراد خودشیفته همراه میشوند. بهطوری که معمولا شخصیتهای وابسته و خودشیفته در کنار یکدیگر دیده میشوند. سعی کنید ویژگیهای شخصیتی خود را شناسایی کنید و در صورت نیاز از روانشناس کمک بگیرید.
همچنین به جای اینکه شما نیز در توهمات فرد خودشیفته غرق شوید، روی چیزهایی تمرکز کنید که برای خود میخواهید. چه چیزی را دوست دارید در زندگی خود تغییر دهید؟ کدام استعداد خود را پرورش دهید؟ برای ایجاد خوشبختی واقعی چه معیارهایی دارید و باید از چه خیالاتی دست بکشید؟
با آدمهای خودشیفته بحث نکنید
افراد خودشیفته اکثر اوقات در حال حمله به دیگران و مقصر شمردن آنها هستند. هنگام حمله، غریزه طبیعی هر آدمی این است که از خود دفاع کند و ثابت کند فرد خودشیفته اشتباه میکند اما مهم نیست که چقدر منطقی باشید یا چقدر خوب استدلال کنید، در هر حال بعید است که آنها حرف شما را بشنوند.

بحث در مورد موضوعات آنها را عصبانی کرده و باعث میشود به روشی بسیار ناخوشایند پاسخ دهند و تلخی اوضاع را تشدید کنند. وقت خود را با بحث کردن با این افراد هدر ندهید، تنها به سادگی به چنین فردی بگویید که با نظر او مخالف هستید و از جزئیات بحث عبور کنید.
به دنبال جلب حمایت نباشید
اگر مجبور هستید با فرد خودشیفته در ارتباط باشید، در مورد واقعیت این ارتباط با خود صادق باشید. فرد خودشیفته قرار نیست به کسی تبدیل شود که واقعا برای شما ارزش قائل است، در نتیجه به دنبال دریافت حمایت عاطفی در جای دیگری باشید. میتوانید دایره دوستان خود را گسترش دهید یا از روانشناس کمک بخواهید.
توجه داشته باشید که فرد خودشیفته سعی میکند برای کنترل زندگی شما، شما را منزوی و تنها کند. اگر در چنین موقعیتی هستید حتما سعی کنید برای بازسازی دوستیهای از دست رفته و ایجاد صمیمیتهای جدید وقت بگذارید.
در مورد روابط سالم بیاموزید
در یک رابطه سالم شما احساس احترام، دیده شدن و آزادی خواهید داشت. بیاموزید روابط سالم چه شکلی هستند و شما باید در رابطه سالم چه احساسی داشته باشید. اگر از یک خانواده با والدین خودشیفته هستید، ممکن است اصلا درک درستی از رابطه سالم نداشته باشید و الگوی آشنای ارتباط با افراد خودشیفته را به عنوان الگویی سالم در نظر بگیرید. توجه داشته باشید که این الگو، گرچه احساسی خوب و آشنا دارد اما همزمان احساسات بدی نیز به وجود میآورد.

به دنبال معنا، هدف، کار و سرگرمیهای خود باشید
به جای اینکه به دنبال تائید فرد خودشیفته باشید تا احساس خوبی به خودتان داشته باشید، فعالیتهای معنادار و مستقل دیگری را دنبال کنید. هدف زندگی خود را پیدا کنید و در این راستا تلاش کنید. حتی اگر توانایی کار یا تحصیل ندارید، سرگرمیهای خود را کنار نگذارید و زمانی را به تفریحات خاص خود اختصاص دهید.
نحوه ترک افراد خودشیفته و مراقبتهای بعد از آن
پایان دادن به یک رابطه پر آسیب هرگز آسان نیست. جدایی از افراد خودشیفته میتواند سختتر از حد معمول نیز باشد چرا که میتوانند دستکم در شروع رابطه بسیار جذاب و دلربا به نظر برسند. حتی ممکن است هنگامی که خطر ترک شدن را احساس کنند، خودشان را جذابتر نشان دهند تا شما را به دام بیندازند.
همچنین ممکن است با القای احساس گناه، شما را بازی دهند تا به قضاوت خود شک کنید اما مهم است که به یاد داشته باشید هیچ کس در رابطه مستحق آزار و اذیت، نادیده گرفته شدن، تهدید یا آزار کلامی و عاطفی نیست و راههایی برای جدا شدن از افراد خودشیفته، کاهش احساس گناه و سرزنش خود وجود دارد. در ادامه به چند مورد از این روشها اشاره شده است.
۱. در مورد اختلال شخصیت خودشیفته مطالعه کنید
با مطالعه در مورد اختلال شخصیت خودشیفته، بهتر میتوانید روشهای سمی چنین آدمی برای حفظ رابطه را درک کنید و تشخیص دهید. اگر شما فردی خودشیفته را برای قطع رابطه تهدید کنید، او ممکن است با احساس گناه دادن یا حتی «بمباران عشقی» (Love Bombing) تلاش کند علاقهمندی اولیه شما را زنده کند. همچنین ممکن است به شما قول بدهد که رفتار خود را به کلی تغییر خواهد داد اما باید آگاه باشید که قصد چنین کاری را ندارد.

۲. دلایل اتمام این ارتباط را برای خودتان بنویسید
یک برگه کاغذ بردارید و تمامی دلایل خود برای قطع رابطه با فرد خودشیفته را در این برگه بنویسید. افراد خودشیفته سعی میکنند ذهن شما را به بازی بگیرند و شما را گمراه کنند تا در این ارتباط سمی باقی بمانید، در نتیجه نوشتن این دلایل به شما کمک میکند خط فکری خود را از دست ندهید و بر تصمیم خود قاطع بمانید. هر زمان که به تصمیم خود شک کردید، به این کاغذ رجوع کنید.
۳. تهدیدهای تو خالی نکنید
هنگامی تصمیم خود به اتمام رابطه را اعلام کنید که مطمئن باشید قادر به انجام این کار هستید و به سادگی از تصمیم خود دست نمیکشید. تهدیدهای تو خالی باعث تغییر رفتار فرد خودشیفته نمیشود، بلکه فقط به او هشدار میدهد و او را قادر میسازد تا راه فرار را برای شما دشوارتر کند.
۴. از دیگران کمک بگیرید
اگر مدتی است که با فردی خودشیفته در ارتباط هستید، ممکن است او به روابط شما با دوستان و خانواده آسیب رسانده باشد یا زندگی اجتماعی شما را محدود کرده باشد اما باید بدانید که شما تنها نیستید. حتی اگر راهی وجود ندارد که بتوانید روابط خود با دوستان قدیمی را بازسازی کنید و از آنها یاری بخواهید، میتوانید از مراکز روانشناسی حضوری و تلفنی کمک بگیرید.
۵. بعد از ترک افراد خودشیفته، تمامی راههای ارتباطی او را قطع کنید
ترک افراد خودشیفته ضربه بزرگی به احساس استحقاق و خودبزرگبینی آنها خواهد زد. غرور آنها هنوز باید تغذیه شود، در نتیجه دست از تلاش برای کنترل اعمال شما بر نمیدارند و اگر بمباران عشقی شما کارساز نباشد، به روشهای خشنتری متوسل میشوند. برای مثال ممکن است سعی کنند از طریق دوستان و آشنایان دوباره شما را به دام رابطه بکشانند یا در شبکههای اجتماعی مزاحمت ایجاد کنند. نسبت به این رفتار آگاه باشید و تمامی مسیرهای تماس فرد خودشیفته را مسدود کنید.
۶. بعد از ترک افراد خودشیفته، به خود اجازه سوگواری بدهید
جدایی در هر شرایطی میتواند دردناک باشد. حتی پایان دادن یک رابطه مسموم میتواند باعث احساس غم و عصبانیت بابت رویاهای از دست رفته شود. به خودتان اجازه سوگواری بدهید اما بدانید که فرد خودشیفته در غم شما شریک نخواهد بود. او به محض اینکه طعمه خود را از دست بدهد، به سراغ استثمار فرد دیگری خواهد رفت و نسبت به پایان رابطه احساس گناه یا از دست دادن نخواهد داشت.

رفتار چنین فردی را به معنای بیارزشی خود برداشت نکنید. این رفتار به معنی بیارزشی شما نیست بلکه فقط نشان میدهد چقدر روابط او سمی و یکطرفه است. پس از پایان رابطه از دوستان و روانشناس کمک بگیرید تا مراحل سوگ را پشت سر گذاشته و عزتنفس خود را که احتمالا توسط فرد خودشیفته آسیب دیده، بازسازی کنید.
تست اختلال شخصیت خودشیفته
خوشبختانه دو تست بسیار معتبر برای سنجش اختلال شخصیت خودشیفته در افراد وجود دارد که در ایران نیز پایایی و روایی آنها سنجیده شده است. این دو تست عبارتند از:
- «پرسشنامه شخصیت خودشیفته» (The Narcissistic Personality Inventory | PNI)
- «پرسشنامه پنج عاملی خودشیفتگی» (Five-Factor Narcissism Inventory | FFNI)
پرسشنامه PNI سطح خودشیفتگی خودبزرگبین و خودشیفتگی آسیبپذیر را به همراه زیرمقیاسهای رفتاری آنها بررسی میکند. پرسشنامه FFNI نیز انواع خودشیفتگی را به همراه زیرمقیاسهایی چون بازی دادن دیگران، احساس استحقاق، عدم همدلی و... میسنجد.

همچنین، «پرسشنامه چند شخصیتی بالینی میلون» (Millon Clinical Multiaxial Inventory | MCMI) توانایی ارزیابی اختلالهای شخصیت از جمله اختلال شخصیت خودشیفته را دارد. نمرهگذاری و تفسیر هر سه این پرسشنامهها تنها توسط متخصص روانسنجی ممکن است. امروزه در اکثر مراکز روانشناسی این تستها توسط متخصص اجرا میشوند.
علت ایجاد اختلال شخصیت خودشیفته
چه چیزی باعث شکلگیری اختلال شخصیت خودشیفته میشود؟ پاسخ به این سوال هنوز به طور دقیق مشخص نیست اما چند عامل زیستی و محیطی در این مشکل نقش دارند.
- ژنتیک: گرچه که هیچ ژن منفرد و خاصی برای خودشیفتگی شناخته نشده است اما اگر کسی در اقوام خود فردی مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته داشته باشد، به احتمال بیشتری به این اختلال دچار خواهد شد. در نتیجه میتوانیم بگوییم که پایههای ژنتیکی و بیولوژیکی در شکلگیری این اختلال بیتاثیر نیست.
- یادگیری محیطی: کودکان میتوانند ویژگیهای رفتاری والدین خود را بیاموزند و تقلید کنند. در نتیجه یکی از عوامل شکلگیری اختلال شخصیت خودشیفته میتواند الگوبرداری از رفتار والدین باشد.
- سبک فرزند پروری: والدینی که بیشازحد محافظتگر هستند و دائم دور کودک خود میگردند تا تمام نیازهای او را به هر قیمتی برطرف کنند، به فرزند خود احساس استحقاق خواهند داد. از سوی دیگر، والدینی که به خود کودک و عواطف او توجه نمیکنند اما فرزندشان را برای داشتههایی چون زیبایی، درسخوان بودن، هوش بالا، مهارتهای ورزشی و... بیشازحد ستایش میکنند (گاه حتی دستاوردهای کودک را به عنوان ابزاری برای خودنمایی قرار میدهند) یا بابت هر اشتباه کوچکی بیشازحد از او انتقاد میکنند، مستعد پرورش کودکی با اختلال شخصیت خودشیفته هستند.
- فرهنگ: در فرهنگهایی که فردگرایی و استقلال شخصی بیشتر تشویق میشود، اختلال شخصیت خودشیفته بیشتر از فرهنگهای جمعگرا شیوع دارد.

اختلال شخصیت خودشیفته چقدر رایج است؟
اختلال شخصیت خودشیفته بین 1 تا 6 درصد جمعیت را در برمیگیرد. این اختلال در مردان بیشتر از زنان دیده میشود و معمولا علائم آن در نوجوانی یا اوایل جوانی ظاهر میشوند. گاه برخی کودکان نیز علائم خودشیفتگی نشان میدهند اما به خصوص در 3 تا 6 سالگی و نوجوانی، این علائم ویژگی سنی آنها است و به معنی بروز اختلال شخصیت خودشیفته در آینده نیست.
سلام این یکی از خلاصه و مفیدترین متون در مورد اختلال شخصیت خودشیفته ست…
فقط اگر نمونه تستی برای بررسی اختلال میبود یا لینکی میبود که تست انجام میدادن خواننده ها خیلی خوب بود
اما این زحمتی که کشیدین و مطلب خوبی که جمع آوری کردین واقعا ارزشمنده… متشکرم