گرامر Which در زبان انگلیسی – به زبان ساده + مثال و تمرین

Which plane is he catching?

او در حال رساندن خودش به کدام هواپیما است؟

Which one would you like?

کدام‌یک را دوست داری؟

Which ones did Ruth want?

«روث» کدام‌یک را خواست؟

Which would you like, tea or coffee?

کدام را دوست داری، چای یا قهوه؟

Which way did they go?

از کدام سمت رفتند؟

Which do they want me to do, declare war or surrender?

از من چه می‌خواهند، اعلام جنگ یا تسلیم؟

Which are the ones you really like?

آن‌هایی که واقعا دوست داری کدامند؟

Which vitamin supplements are good value?

کدام مکمل‌های ویتامین قیمت مناسبی دارند؟

Which color shall we use?

از کدام رنگ استفاده کنیم؟

Which book sells the most copies?

کدام کتاب بیشترین فروش را دارد؟

Which of these colors shall we use?

از کدام‌یک از این رنگ‌ها استفاده کنیم؟

Of all your novels, which of them did you enjoy writing the most?

از بین تمام رمان‌هایتان، از نوشتن کدام‌یک از آن‌ها لذت بیشتری بردید؟

They’re all so pretty. I don’t know which one to choose.

همه آن‌ها خیلی زیبا هستند. نمی‌دانم کدام را انتخاب کنم.

It was either tea or coffee. I forgot which.

چای بود یا قهوه. یادم رفت کدام.

Did he say which hotel he was staying at?

گفت که در کدام هتل اقامت دارد؟

I don’t know which is worse; spending Christmas alone or watching my friends get wild.

نمی‌دانم کدام بدتر است؛ کریسمس را به تنهایی گذراندن یا تماشای دیوانگی‌های دوستانم.

I wanted to know which school it was you went to.

می‌خواستم بدانم که به کدام مدرسه رفتی.

I can't remember which teachers I had.

به خاطر نمی‌آورم چه معلمانی داشتم.

Scientists have long wondered which parts of the brain are involved in musical intelligence.

دانشمندان مدت‌ها درگیر این بودند که کدام بخش‌های مغز درگیر هوش موسیقایی هستند.

I’ve been thinking about those questions which you asked me last week.

ذهنم درگیر سوالاتی بود که هفته گذشته از من پرسیدی.

It’s a story which every child will enjoy.

این قصه‌ای است که هر کودکی از آن لذت خواهد برد.

last session, we talked about the air crash in which Hammarskjöld died.

جلسه گذشته، ما در مورد سانحه هوایی صحبت کردیم که در آن «هامارشولد» درگذشت.

Soldiers opened fire on a car which failed to stop at an army checkpoint.

سربازان خودرویی را که در ایست بازرسی ارتش توقف نکرد به گلوله بستند.

He's based in Banja Luka, which is the largest city in northern Bosnia.

او در «بانیا لوکا»، که بزرگترین شهر در شمال «بوسنی» به شمار می‌آید، مستقر شده است.

He was rushed to the hospital and put in a little room which had dust all over the bed.

او را سریع به بیمارستان بردند و در اتاق کوچکی گذاشتند که سراسر تختش را گرد و غبار گرفته بود.

Bogart starred in the film Casablanca, which was made in 1942.

«بوگارت» در فیلم «کازابلانکا» که در سال 1942 ساخته شد نقش‌آفرینی کرد.

A skilled workforce is essential, which is why our training program is so important.

نیروی کار ماهر ضروری است، به همین دلیل برنامه آموزشی ما بسیار مهم است.

The search will not begin until dawn, by which time it will probably be too late.

جستجو تا سپیده‌دم آغاز نخواهد شد و احتمالاً تا آن زمان دیگر خیلی دیر شده است.

Since we started in September we have raised fifty thousand pounds, which is pretty good going.

از زمانی که [کارمان را] در ماه سپتامبر آغاز کردیم، پنجاه هزار پوند جمع آوری کرده‌ایم، که پیشرفت بسیار خوبی است.

Visited Park West. Viewed flat, no. 76. Which I like.

از پارک «وست» دیدن کردم. از آپارتمان شماره 76 بازدید کردم که از آن خوشم آمد.

He bought a book and a pen.

او کتاب و خودکار خرید.

She ate an apple and a mango.

او سیب و انبه خورد.

I forgot to bring my laptop and camera.

فراموش کردم لپ‌تاپ و دوربینم را بیاورم.

You can meet me at my house or at my office.

می‌توانی در خانه یا دفترم به دیدن من بیایی.

He always sits in the classroom or in the library.

او همیشه در کلاس درس یا کتابخانه نشسته است.

I waited for him, but he did not come.

منتظرش ماندم، اما او نیامد.

You cannot succeed unless you work sincerely.

تا وقتی خالصانه کار نکنید، نمی‌توانید به موفقیت دست پیدا کنید.

We saw a man in the street who was crying.

مردی را در خیابان دیدیم که گریه می‌کرد.

I sent him an email, but he did not respond.

برای او ایمیل فرستادم، اما جواب نداد.

She laughed and entered the room.

او خندید و وارد اتاق شد.

I went to a market where I saw a girl with basket full of fresh fruits.

به بازاری رفتم و در آن‌جا دختری را دیدم که سبدی پر از میوه‌های تازه داشت.

I saw him while I was driving my car.

وقتی در حین رانندگی با ماشینم بودم او را دیدم.

He studies biology because he wants to become a doctor.

او زیست‌شناسی می‌خواند چون می‌خواهد دکتر شود.

In her panic she couldn't remember which was Mr. Grainger's cabin.

او در هنگام وحشت‌زدگی نمی‌توانست به خاطر بیاورد کابین آقای «گرینجر» کدام بود.

There are so many diets, how do you know which to choose?

رژیم‌های غذایی زیادی وجود دارد، چگونه می‌دانید باید کدام‌یک را انتخاب کنید؟

You live a happy life as long as you think optimistically.

تا زمانی که خوش‌بینانه فکر کنید، زندگی شادی خواهید داشت.

I will not tell him the secret even if he insists a lot.

راز را به او نمی‌گویم حتی اگر خیلی اصرار کند.

He bought a laptop as well as a bag for it.

او لپ‌تاپ و همچنین یک کیف برای آن خرید.

Always speak the truth in order to avoid problems in life.

همیشه حقیقت را بگویید تا در زندگی از مشکلات پیشگیری کنید.

He as well as I had gone to a cinema.

او هم مثل من به سینما رفته بود.

As far as I know him, he cannot cheat someone.

تا جایی که او را می‌شناسم، نمی‌تواند کسی را فریب دهد.

He is coming here so that you can meet him.

او دارد به اینجا می‌آید تا او را ملاقات کنید.

I went to a musical theater in which a traditional Chinese opera was held.

من به تئاتر موزیکالی رفتم که در آن اپرای سنتی چینی برگزار می‌شد.

Some people are allergic to the gelatin in the capsule, in which case you can get drops.

برخی از افراد به ژلاتین موجود در کپسول حساسیت دارند، در این صورت می‌توانید قطره بگیرید.

Heinlein once said that love is that condition in which the happiness of another person is essential to your own.

«هاینلین» روزی گفت که عشق شرایطی است که در آن شادی شخص دیگری برای ایجاد شدن حس شادی در شما ضروری است.

The students did an exercise in which they had to categorize the new vocabulary according to the part of speech.

دانش آموزان تمرینی را انجام دادند که در آن باید واژگان جدید را بر اساس نقش دستوری آن دسته‌بندی می‌کردند.

She ate three ice creams, of which her favorite flavor was orange.

او سه بستنی خورد که در میان آن‌ها، طعم مورد علاقه‌اش پرتقالی بود.

The boy was worried sick about the questions on his test, of which there were at least thirty.

پسرک به شدت بابت سؤالات آزمون خود دلشوره داشت که دست‌کم سی مورد بود.

Margaret and Jonathan bought their cat, of which they were very fond, only the most expensive food.

«مارگارت» و «جاناتان» برای گربه خود که به آن علاقه بسیار زیادی داشتند گران‌ترین غذا را خریدند.

She ate three ice creams, which her favorite flavor of was orange.

او سه بستنی خورد که در میان آن‌ها، طعم مورد علاقه‌اش پرتقالی بود.

The boy was worried sick about the questions on his test, which there were at least thirty of.

پسرک به شدت بابت سؤالات آزمون خود دلشوره داشت که دست‌کم سی مورد بود.

Margaret and Jonathan bought their cat, which they were very fond of, only the most expensive food.

«مارگارت» و «جاناتان» برای گربه خود که به آن علاقه بسیار زیادی داشتند گران‌ترین غذا را خریدند.

She ate three ice creams. Her favorite flavor was orange.

او سه تا بستنی خورد. طعم مورد علاقه‌اش پرتقالی بود.

The boy was worried sick about the questions on his test. There were at least thirty.

پسرک به شدت بابت سؤالات آزمون خود دلشوره داشت. حداقل سی مورد بود.

Margaret and Jonathan bought their cat only the most expensive food. They were very fond of their cat.

«مارگارت» و «جاناتان» برای گربه خود گران‌ترین غذا را خریدند. آن‌ها به گربه خود بسیار علاقه داشتند.

Choose whichever time suits you best then write your name against that time on the list.

هر زمانی را که برای شما مناسب‌تر است انتخاب کنید، سپس نام خود را روی آن زمان در لیست بنویسید.

Wherever you go you'll always find someone who speaks English.

هر جا بروید همیشه کسی را خواهید یافت که انگلیسی صحبت می‌کند.

I don't want to talk to you, - whoever you are!

هر که هستی، نمی‌خواهم با تو صحبت کنم!

Wear whichever shoes are the most comfortable.

هر کفشی را که راحت‌تر است بپوش.

Whatever you do, don't forget your grandmother's birthday.

هر کار می‌کنی، تولد مادربزرگت را فراموش نکن.

Take whichever one you want.

هر کدام را که می‌خواهی بردار.

You can borrow my dictionary whenever you like.

شما می‌توانید فرهنگ لغت من را هر زمان که دوست دارید قرض بگیرید.

Choose whichever earrings you like - it's your birthday!

هر گوشواره‌ای را که دوست داری انتخاب کن، تولد توست!

Take whatever you want from the fridge if you're hungry.

اگر گرسنه هستی، هر چه می‌خواهی از یخچال بردار.

I'm so annoyed with whoever borrowed the dictionary and didn't put it back!

از دست هر کسی که فرهنگ لغت را امانت گرفت و پس نداد بسیار ناراحت هستم!

He interrupts me whenever I start to speak.

هر وقت شروع به صحبت می‌کنم حرفم را قطع می‌کند.

Put that thing away whatever it is!

آن چیز را، هر چه که هست، کنار بگذار!

Whenever we plan a picnic it rains!

هر وقت برای پیک‌نیک برنامه‌ریزی می‌کنیم، باران می‌بارد!

She won't listen to you whatever you say.

او هر چه بگویی به تو گوش نمی‌دهد.

Take any book you like - whichever one interests you.

هر کتابی را که دوست داری و برایت جالب است بردار.

Whoever opened the gate didn't close it.

هر کسی که دروازه را باز کرد آن را نبست.

Wherever you live, you have the right to a good postal service.

در هر کجا که زندگی می‌کنید، حق دارید خدمات پستی خوبی داشته باشید.

We'll go on holiday wherever you want to go - you choose!

ما برای تعطیلات به هر کجا که بخواهی می‌رویم. تو انتخاب کن!

Whenever I open this cupboard something falls out!

هر وقت این قفسه را باز می‌کنم، چیزی بیرون می‌افتد!

My grandfather accompanies my grandmother wherever she goes.

پدربزرگم هر جا مادربزرگم می‌رود او را همراهی می‌کند.

Whoever you ask, you will get the same answer: no.

از هر کسی که بپرسید همین پاسخ را خواهید گرفت: نه.

Whatever you do, don’t lose this key.

هر کاری که می‌کنی، این کلید را گم نکن.

Please take whatever you want from the fridge if you feel hungry.

اگر احساس گرسنگی می‌کنی، لطفاً هر چه می‌خواهی از یخچال بردار.

However you try to explain it, I still can’t understand it.

هر طور توضیح می‌دهید، باز هم نمی‌توانم این را درک کنم.

She'll be happy wherever she decides to live.

او هر جا که تصمیم بگیرد زندگی کند خوشحال خواهد بود.