تجربه کاری مهم‌تر است یا مدرک تحصیلی؟

۷۰۲ بازدید
آخرین به‌روزرسانی: ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
زمان مطالعه: ۵ دقیقه
تجربه کاری مهم‌تر است یا مدرک تحصیلی؟

کارفرمایان به طور منظم در حال بالا بردن سطح مدارک مورد نیاز برای استخدام هستند. حدود یک سوم از مشاغلی که قبلا تنها به دیپلم نیاز داشتند، الان به مدرک چهار ساله‌ دانشگاهی نیاز دارند، و مشاغلی که قبلا به مدرک کارشناسی نیاز داشتند، حالا به مدارک کارشناسی ارشد نیاز دارند. با وجود همه‌ این‌ها، 75% از مردم آمریکا بر این باور هستند که تحصیلات دانشگاهی از نظر هزینه‌ قابل دسترسی نیست.

کارفرمایان اغلب عمدا مدارک مورد نیاز را از حد مورد نیاز بالاتر اعلام می‌کنند، تا به عبارتی محکم‌کاری کرده باشند، با این حال هنوز هم در استخدام کارمندان اشتباه رخ می‌دهد. توجه به میزان تحصیلات باعث نادیده گرفتن بسیاری از متخصصان می‌شود. طبق اطلاعات به دست آمده، مشخص شده است، که اولا مدرک تحصیلی بالاتر دال بر انجام بهتر کار نیست و ثانیا 8% از مدیران، حتی دانشگاه را تمام نکرده‌اند.

به راس رسیدن هیچوقت آسان نیست، ولی وقتی ویژگی‌های لازم برای تحت تاثیر گذاشتن کارفرمایان را ندارید، این کار سخت‌تر نیز می‌شود. پس چگونه 8% از مدیران بدون داشتن هیچ مدرک دانشگاهی‌ به راس رسیده‌اند؟ مدیرانی که توانسته‌اند برخلاف همه‌ی احتمالات به راس برسند، به سه روش به این درجه دست یافته‌اند.

یک کارمند قابل اعتماد باشید و خودتان را اثبات کنید

وقتی اعتبار از پیش نوشته شده‌ای که با مدارک دانشگاهی همراه است را نداشته باشید، می‌توانید با به دست آوردن دانش لازم و ضروری هر زمینه‌ کاری، این اعتبار و اعتماد را ایجاد کنید.

89% از مدیرانی که بدون مدارک دانشگاهی به این سمت رسیده‌اند، در همان صنعتی رشد کرده‌اند که در حال حاضر مدیریت آن را بر عهده دارند، و 40% زمان بیشتری را نسبت به همنوعان خود با مدارک دانشگاهی، در آن صنعت گذرانده‌اند. معمولا کارفرمایان راحت‌تر از کارکنان شرکت و صنعت خود استخدام می‌کنند. دانش و روابط عمیق این مدیران، محیطی برای موفقیت آن‌ها فراهم کرده‌است، که از تحصیلات رسمی نیز فراتر رفته‌است. همچنین، مدیرانی که مدرک دانشگاهی نداشتند، به طور میانگین 25% بیشتر در نقش‌های خودشان مانده‌اند و 13% نقش‌های کمتری را نسبت به همنوعان خودشان با مدرک دانشگاهی، قبل از رسیدن به این سمت، در آن صنعت داشته‌اند.

در سال 1970، شخصی به نام باب شغل خود را به عنوان یک کد شکن (شغلی که در آن، فرد به حل کدها می‌پردازد) در هنگام جنگ ویتنام آغاز کرد. به عنوان اولین شغلش خارج از ارتش، وی برای یک شرکت ساخت زنگ‌های هشدار کار می‌کرد. باب با کار کردن در چندین نقش در دو شرکت و برای چهار مدیر متفاوت، اعتماد و اعتباری جلب کرد که دیگر کسی به کمبود مدارک وی توجه نمی‌کرد. بزرگترین دستاورد وی فروش یک کمپانی امنیتی بود. هنگامی که باب آن کمپانی را خریداری می‌کرد، تنها چند هزار دلار سرمایه از آن مانده بود، و صاحبانش آن کمپانی را به عنوان یک "سرمایه گذاری" معرفی کرده بودند. وی بعدها آن کمپانی را به قیمتی حدود 50 میلیون دلار فروخت. دانش عمیقی که وی در آن صنعت داشت به او کمک کرد تا طی 9 سال، آن کمپانی را به درجاتی بالاتر برساند، 24 بیزینس ایجاد کند، بدهی‌هایش را 88% کاهش بدهد و درآمد حاصل را دو برابر کند.

اگر خیلی فعالیت چشمگیری در یک شرکت یا صنعت ندارید، شاید شانس بهتری در یک شرکت کوچکتر پیدا کنید. تحقیقات نشان داده‌اند که کمپانی‌های کوچکتر، نسبت به تاریخچه‌ی تحصیلی و مدارک، انعطاف‌پذیری بیشتری دارند که بخشی از دلیل آن این است که تعداد افراد با استعدادی که حاضر به کار در آنجا باشند کمتر است. در نهایت، همیشه می‌توانید شرکت خودتان را راه اندازی کنید. تعداد مدیرانی که مدارک دانشگاهی ندارند و خودشان صاحب شرکت هستند، دو برابر مدیرانی با مدرک دانشگاهی است.

برروی نتایج تمرکز کنید

مدیرانی که بدون مدارک دانشگاهی به سمت مدیریت رسیده‌اند، به لطف نتایج خوب و زیادی که به دست آورده‌اند، به این درجه دست یافته‌اند. قابل اعتماد بودن، یکی از مهمترین شاخص‌هایی است که یک مدیر موفق را مشخص می‌کند، و تنها شاخصی است که شانستان برای رسیدن به این سمت را افزایش می‌دهد.

یکی از مدیرانی که برروی آن تحقیق شده است، به نام مارک، به طور مداوم دست کم گرفته‌ می‌شد و هدفش این بود که از انتظارات مردم فراتر برود. هنگامی که وی شغل خودش را به عنوان یک راننده کامیون آغاز کرد، یک کمپانی رقیب متوجه این موضوع شد که وی روزانه 3 بار کامیون را به مقصد می‌رساند، در حالی که تعداد مورد انتظار تنها یک بار در روز بود. پس از تماس با مارک به وی گفتند که تا به حال همچین چیزی ندیده بودند و از او خواستند تا برای آن‌ها کار کند. مارک در اولین شغلی که به عنوان فروشندگی انجام داد نیز همین نتایج غیر منتظره را به دست آورد. در حالی که از همکارانش انتظار می‌رفت 5 تا 10% فروش خودشان را افزایش دهند، رئیس مارک او را به چالش طلبید تا فروش خودش را تا 30% افزایش دهد و به او قول داد که هر عددی بیشتر از 10% برای او یک جایزه به همراه خواهد داشت. مارک بی باک، فروش خودش را تا 60% افزایش داد و رد شرکت را به جای یک شهر، بر 13 استان بر جای گذاشت. با تمرکز کامل برروی نتایج، مارک طی کمتر از 2 دهه، از یک راننده کامیون به مدیریت یک شرکت 50 میلیون دلاری رسید. موفقیت مارک به دلیل تمرکز زیادی بود که در کار خود داشت. در تحقیق صورت گرفته مشخص شده‌ است که 56% از مدیرانی که مدارک دانشگاهی نداشتند، از طریق فروش و بازاریابی به سمت‌های خود رسیده‌اند. اعداد از مدارک مهمتر هستند و وقتی در کارهای خودتان نتیجه بگیرید، بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرید.

جالب است بدانید که در این تحقیقات، مدیرانی که مدارک دانشگاهی نداشتند، تقریبا دو برابر تجربه‌ی بیشتر در ارتش داشتند. وقتی مدارک دانشگاهی نداشته باشید، داشتن تجربه در ارتش و مراکز نظامی می‌توانند موقعیت خوبی برای یادگیری مهارت‌های مهم باشند و تجربه‌ای اولیه از رهبری را ارائه دهند.

استعدادها را مثل آهنربا جذب کنید

در تحقیقاتی که صورت گرفته‌ است، مدیرانی که فاقد مدارک دانشگاهی بودند، بیشتر افراد با استعداد را دور خود جمع می‌کردند و برای انجام کارها، به تیم خود تکیه می‌کردند. آن‌ها افراد فروتنی بودند و نسبت به سایر مدیران، بیشتر به ایده‌های سایر افراد توجه می‌کردند و به وضعیت یا درجه‌ی آن‌ها کمتر اهمیت می‌دادند.

شخصی به نام برایان مدیریت یک شرکت کاریابی 350 میلیون دلاری را بر عهده دارد. دلیل موفقیت وی نگهداری افراد با عملکرد قوی و جست‌وجو برای ایده‌های بزرگ در تمام سطوح سازمان است. خیلی زود پس از اینکه وی یک معاون اداری جدید استخدام کرد، معاون جدید یک ایده‌ای داد که بزرگترین قرارداد تاریخ صنعت را به وجود آورد. برایان در اوایل کارش در یک شرکت دیگر، شروع به یک کار جدید کرد که در آن از مشتریان می‌خواست تا بااستعدادترین کسی را که در این صنعت می‌شناسند معرفی کنند. یکی از مشتریان شخصی را نام برد که خیلی با تجربه‌تر از برایان بود و حتی درآمد بیشتری هم از او داشت، با این حال برایان او را قانع کرد تا به تیم او ملحق شود. به گفته‌ برایان، آن شخص الان یکی از پرسودترین شعبه‌های شرکت را مدیریت می‌کند. همچین تمرکزی در ساخت یک تیم قوی، خیلی منافع به همراه دارد. بالعکس، مدیرانی که شخصیت خودشان را به عنوان «مستقل» تعریف می‌کردند، خیلی بیشتر از سایر مدیران در عملکرد خود ضعف داشتند.

هرکدام از ما موانع مختلفی را در راه رسیدن به راس تجربه می‌کنیم. با اینکه مدیرانی که در این تحقیق بودند دیگر مانعی به نام دانشگاه را در سر راه خود ندیده‌اند، ولی همه‌ این مدیران می‌توانند یک درس برای سایر رهبران، با هر سطح تحصیلاتی، باشند. اگر همه‌ی ما مشاغل‌مان را عمیقا یاد بگیریم، برروی نتایج تمرکز کنیم و یاد بگیریم که به دیگران تکیه کنیم، می‌توانیم کارمان را بهتر انجام دهیم.

درصورتیکه به موضوعات مرتبط با مدیریت علاقه ‌مند هستید، شاید آموزش‌ها و مطالب زیر بتوانند برای شما مفید باشند:

::.

منبع

بر اساس رای ۰ نفر
آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
اگر بازخوردی درباره این مطلب دارید یا پرسشی دارید که بدون پاسخ مانده است، آن را از طریق بخش نظرات مطرح کنید.
نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *