اولویت بندی توسعه محصول با ۹ ابزار کاربردی

۹۲۱ بازدید
آخرین به‌روزرسانی: ۳ مرداد ۱۴۰۱
زمان مطالعه: ۱۵ دقیقه
دانلود PDF مقاله
اولویت بندی توسعه محصول با ۹ ابزار کاربردیاولویت بندی توسعه محصول با ۹ ابزار کاربردی

اولویت‌بندی توسعه محصول صرفا راجع به فراهم آوردن مجموعه‌ای از وظایف با ترتیبی مشخص نیست. در واقع باید در این مسیر با جزییات بسیار زیادی سر و کله زد، مراحل توسعه محصول را مشخص کرد و از سوی دیگر، خواستار نظرات و پیشنهادات تمام ذی‌نفعان نیز شد. خلوت کردن فهرست نیازها و قابلیت‌های درخواستی مشتریان که باید در یک بازه توسعه یا به اصطلاح «اسپرینت» (Sprint) به آن‌ها رسیدگی کرد و همین‌طور تهیه کردن نقشه راه محصول یکی از چالش‌برانگیزترین بخش‌های شغل مدیر محصول به حساب می‌آید.

فهرست مطالب این نوشته
997696

یک چالش دیگر که به صورت معمول گریبان‌گیر مدیران محصول می‌شود، آگاهی از این است که هر یک از اعضای تیم، ذی‌نفعان و مشتریان باید چقدر در فرایند توسعه محصول دخیل باشند و تا چه حد باید به نظرات آن‌ها راجع به قابلیت‌ها، وظایف و به‌روزرسانی‌هایی که در آینده توسعه می‌یابند احترام گذاشت.

محبوب‌ترین قابلیت و دومین قابلیت محبوب، هر دو قرار نیست لزوما سر از محصولی یکسان و نهایی درآورند. در واقع شما باید یک استراتژی جامع و روشن راجع به مسیر پیشِ رو داشته باشید. ما قشر خاصی از مشتریان را به خود جذب کرده‌ایم که می‌خواهیم به آن‌ها خدمات برسانیم و از سوی دیگر سعی می‌کنیم بزرگ‌ترین مشکلات آن‌ها را به گونه‌ای رفع و رجوع کنیم که به درآمدزایی برای خودمان منجر شود. بنابراین یافتن نقطه تعادل میان نیازهای هر طرف چالشی پیچیده به حساب می‌آید و از سوی دیگر نیازی به اشاره نیست که خواسته‌ها نیز باید آن‌قدر معقول باشند که تیم توسعه از پس چالش‌های فنی آن‌ها بر آیند.

در حالت ایده‌آل، بسترهای صحیح اولویت‌بندی مدیریت محصول به شما اجازه می‌دهند که با استفاده از رده‌بندی‌های کمی، نمودارها و معیارهای ارزشمندی که مستقیما با بازخورد مشتری و استراتژی محصول پیوند خورده‌اند، کار را به درستی پیش ببرید و با نظرات غیرعقلانی مقابله کنید.

دقیقا به همین خاطر است که قصد داریم در این مقاله به دو بستر اولویت‌بندی توسعه محصول و مدیریت ایده بپردازیم: بسترهایی که تحت عناوین RICE و «ارزش در برابر تلاش» (Value Vs. Effort) شناخته می‌شوند. علاوه بر این، در بخش‌های دیگر مقاله به مفاهیم زیر نیز خواهیم پرداخت:

  • KANO
  • نقشه داستانی (Story Mapping)
  • روش MoSCoW
  • امتیازدهی فرصت (Opportunity Scoring)
  • درخت محصول (Product Tree)
  • هزینه تاخیر (Cost of Delay)
  • خرید یک قابلیت (Buy a Feature)

۱. بستر اولویت بندی توسعه محصول RICE

این بستر که در واقع سیستم امتیازدهی درون‌سازمانی شرکت Intercom برای اولویت‌بندی ایده‌ها بود، به تیم‌های توسعه محصول اجازه می‌دهد به کار روی ابتکارات و نوآوری‌هایی مشغول شوند که بیشترین شانس را برای تاثیرگذاری روی هدفی مشخص دارند. سیستم امتیازدهی RICE، قابلیت‌ها و نوآوری‌ها را براساس چهار فاکتور می‌سنجد: «دامنه» (Reach)، «اثرگذاری» (Impact)، «اطمینان» (Confidence) و «تلاش» (Effort) و بنابراین عبارت RICE نیز مخفف این چهار کلمه است.

حال بیایید به بررسی این بپردازیم که هر فاکتور دقیقا چه معنایی دارند و چطور باید هر یک را کمیت‌سنجی کرد:

  • دامنه (Reach): قابلیت مورد نظر در یک بازه زمانی مشخص قرار است چه تعداد از کاربران را تحت‌الشعاع خود قرار دهد؟

سنجش می‌تواند به عنوان مثال براساس «تعداد مشتریان در هر سه‌ماهه» یا «تعداد تراکنش‌ها در ماه» صورت بگیرد.

  • اثرگذاری (Impact): این قابلیت چقدر روی تجربه هر کاربر تاثیر می‌گذارد؟

برای سنجش این فاکتور می‌توان از یک سیستم نمره‌دهی مطابق مثال زیر استفاده کرد و برای مثال خود از پرسید که این قابلیت چقدر قرار است میزان گفتگوها در برابر محصول را افزایش دهد:

  • ۳ = تاثیر شگرف
  • ۲ = تاثیر زیاد
  • ۱ = تاثیر متوسط
  • ۰.۵ = تاثیر کم
  • ۰.۲۵ = کمترین تاثیر ممکن
  • اطمینان (Conficdence): چقدر از امتیاز دامنه و اثرگذاری خود اطمینان داریم؟ چقدر داده در اختیار داریم که تخمین‌هایمان را تایید کنند؟

می‌توان برای سنجش اطمینان از یک سیستم امتیازدهی این چنینی استفاده کرد:

  • ۱۰۰ درصد = اطمینان بالا
  • ۸۰ درصد = اطمینان متوسط
  • ۵۰ درصد = اطمینان کم
  • تلاش (Effort): از منظر توسعه محصول و طراحی، این نوآوری یا ویژگی نیازمند چه میزان سرمایه‌گذاری زمانی است؟

واحد اندازه‌گیری براساس میزان فعالیت‌های هر فرد در ماه است (به عبارت دیگر، هر یک از اعضای تیم قادر به رسیدگی به چه میزان کار در هر ماه است).

امتیاز rice

بعد از این، هرکدام از این اعداد مجزا درون یک فرمول قرار می‌گیرند که امتیاز نهایی را در اختیار ما می‌گذارد: این فرمول یک عدد استاندارد به تیم‌های توسعه محصول می‌دهد که می‌توان از آن برای رسیدگی به تمام نوآوری‌ها و قابلیت‌هایی که باید در نقشه راه قرار بگیرند استفاده کرد:

پس از قرار دادن تمام قابلیت‌ها درون این فرمول، یک امتیاز RICE نهایی به دست خواهید آورد. سپس می‌توانید امتیازات پایانی را از بالاترین تا پایین‌ترین رده‌بندی کنید و متوجه شوید که ابتدا باید به سراغ کدام ایده، نوآوری یا قابلیت رفت. به عنوان مثال به تصویر پایین نگاه کنید:

مزایای استفاده از روش RICE

مزایای این روش را می‌توان در نکات زیر خلاصه کرد.

  • این روش از تیم‌های توسعه محصول می‌خواهد که پیش از کمیت‌سنجی معیارهای محصول خود، از رویکرد SMART استفاده کنند. بنابر روش SMART، رویکرد شما باید «واضح» (Specific)، «قابل اندازه‌گیری» (Measurable)، «قابل دست‌یابی» (Attainable)، «مرتبط» (Relevant) و - همانطور که در پارامتر امتیاز «دامنه» دیده‌ایم - «متکی بر زمان» (Time-Based) باشد.
  • روش RICE اثرگذاری سوگیری‌های ذاتی بر اولویت‌بندی‌ها را کاهش می‌دهد. با افزودن یک بعد «اطمینان» به محاسبات، اولویت‌بندی توسعه محصول از تلاش برای پیش‌بینی موفقیت فاصله گرفته و بیشتر به اندازه‌گیری میزان اعتماد به نفس هر یک از اعضای تیم نسبت به قابلیت‌ها نزدیک می‌شود. بنابراین مباحثات به جای این‌که به شکل «به نظرمان این قابلیت فلان‌قدر می‌ارزد» ظاهر شوند، شکلی تخصصی‌تر گرفته و به شکل «ما بدین صورت به کمیت‌سنجی سطح اطمینان‌مان نسبت به هر قابلیت می‌پردازیم» ظهور پیدا می‌کنند.

معایب استفاده از روش RICE

امتیازهای RICE به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که برخی عوامل وابسته را در نظر نمی‌گیرند. گاهی از اوقات، قابلیتی که امتیاز RICE بسیار بالایی دارد باید اولویتی کمتر نسبت به چیزی دیگر بیابد. بنابراین تیم‌های توسعه محصول باید به این امتیازها به چشم یک سرمشق نگاه کنند و نه پاسخی برای تمام سوالات و چالش‌هایشان.

تخمین‌ها هیچوقت به صورت ۱۰۰ درصدی دقیق نخواهند بود. سیستم اولویت‌بندی RICE خیلی ساده تلاشی در راستای کمیت‌سنجی قابلیت‌ها است، به گونه‌ای که تیم‌ها بتوانند سطح اطمینان خود از پروژه را نیز در تخمین‌ها بیاورند.

۲. بستر اولویت‌بندی توسعه محصول ارزش در برابر تلاش

این رویکرد ساده در اولویت‌بندی توسعه محصول از شما می‌خواهد که فهرستی کامل از قابلیت‌ها و نوآوری‌های خود را برداشته و سپس آن‌ها را براساس امتیازهای «تلاش» (Effort) و «ارزش» (Value) کمیت‌سنجی کنید.

هنگام بهره‌گیری از این رویکرد، باید در نظر داشته باشید امتیازهای نهایی چیزی بیشتر از یک تخمین نیستند. این رویه شامل انبوهی حدس و گمان و ارائه نظرات گوناگون (البته با بیشترین داده ممکن) می‌شود تا بتوان در نهایت به بزرگ‌ترین سوال در فرایند اولویت‌بندی پاسخ داد: این‌که فلان قابلیت یا به‌روزرسانی، در نهایت به بهبود وضعیت اهداف و معیارهای تیم منجر می‌شود یا خیر؟ و این‌که آیا می‌توان با منابعی که همین حالا در اختیار داریم، همان قابلیت یا به‌روزرسانی را بیش از پیش گسترش دهیم؟

روش‌های امتیازدهی مشابه به «ارزش در برابر تلاش» راهی سریع و آسان برای تیم‌های توسعه به حساب می‌آیند تا مجموعه‌ای از اولویت‌های کمی را برای خود تجسم کنند.

این روش اولویت‌بندی توسعه محصول باعث می‌شود که مباحثاتی سالم میان ذی‌نفعان شکل بگیرد، مباحثاتی عمدتا راجع به این‌که به نظرشان «ارزش» و «تلاش» اصلا چه معنایی دارند و چطور می‌توان آن‌ها را به کار گرفت تا خلاهای استراتژیک پر و موانع برطرف شوند. به عنوان مثال یک صفحه امتیاز ارزش در برابر تلاش می‌تواند چنین شکل و شمایلی داشته باشد:

اولویت بندی توسعه محصول

مزایای استفاده از روش ارزش در برابر تلاش

  • تلاش و ارزش می‌توانند معانی انعطاف‌پذیری داشته باشند. برای برخی سازمان‌ها، تلاش خیلی ساده به معنای میزان زحمتی است که صرف توسعه می‌شود و برخی دیگر ممکن است آن را هزینه پیاده‌سازی زیرساخت‌های مختلف تلقی کنند. هر شرکتی، در هر صنعتی و با هر محصولی می‌تواند یک بستر اولویت‌بندی توسعه محصول انعطاف‌پذیر برای خود داشته باشد و هیچ رویکرد کاملا استاندارد و واحدی نداریم.
  • سیستم ارزش در برابر تلاش ابزاری عالی افزایش هم‌سویی میان اعضای تیم به حساب می‌آید. با ترغیب تیم‌ها به کمیت‌سنجی و امتیازدهی عددی به قابلیت‌ها، تیم‌های محصول می‌توانند بر سر این‌که کدام قابلیت‌ها و نوآوری‌ها بیشترین وزن را دارند به توافق نظر برسند. به این ترتیب دیگر خبری از حدس و گمان‌های گنگ و پیش‌فرض‌های اشتباه در گفتگوها نخواهد بود.
  • در شرکت‌هایی که منابع بسیار محدود دارند، کاری به سادگی سنجش ارزش در برابر تلاش به تیم‌ها اجازه می‌دهد که صرفا بر آن چیزی تمرکز داشته باشند که بیشترین تاثیرگذاری را روی کسب‌وکار و همینطور اهداف محصول دارد.
  • استفاده از این روش آسان است، چراکه نیازمند رسیدگی به هیچ‌گونه فرمول پیچیده یا مدل‌سازی نیست. فقط لازم است بر سر مقادیری عددی توافق کنید که در نهایت یک امتیاز کلی را تحویل می‌دهند.

معایب استفاده از روش ارزش در برابر تلاش

مثل تمام رویکردهای اولویت‌بندی، همه‌چیز راجع به تخمین و حدس است. بنابراین احتمال سوگیری شناختی از سوی افرادی که دست به تخمین می‌زنند زیاد است. امتیاز نهایی برای هر قابلیت می‌تواند زیادی بالا باشد یا از دقت کافی برخوردار نباشد.

وقتی نوبت به رای‌گیری راجع به میزان بالا یا پایین امتیازهای تلاش/ارزش برسد، هر ناسازگاری کوچکی نیازمند بحث‌هایی طولانی خواهد بود تا به سرانجام برسد. استفاده از این رویکرد درون شرکت‌های بزرگی که چندین خط محصول، اجزای گوناگون و تیم‌های توسعه مختلفی دارند بسیار دشوار خواهد بود.

۳. مدل KANO

مدل Kano دو مجموعه پارامتر را درون یک محور افقی و یک محور عمودی قرار می‌دهد. در محور افقی، شما «مقادیر پیاده‌سازی» (Implementation Values) را دارید که به معنای میزان رسیدگی به نیاز مشتریان است. این مقادیر را می‌توان درون سه دسته‌بندی مختلف قرار داد:

  • قابلیت‌های بنیادین و ضروری: اگر این قابلیت‌ها را نداشته باشید، مشتریان حتی به استفاده از محصول شما به عنوان راهکاری برای مشکلات خود فکر هم نخواهند کرد.
  • قابلیت‌های عملکرد: هرچه بیشتر روی این قابلیت‌ها سرمایه‌گذاری کنید، به سطوح بالاتری از رضایت مشتریان دست خواهید یافت.
  • قابلیت‌های دلنشین و هیجان‌انگیز: این قابلیت‌ها در واقع غافلگیری‌هایی جذاب هستند که مشتریان انتظار دیدن آن‌ها را ندارند، اما زمانی که پیاده‌سازی می‌شوند واکنشی هیجان‌انگیز در آن‌ها پدید می‌آورند.

در محور عمودی نیز، سطوح رضایت مشتریان را داریم (یا به عبارت دیگر، مقادیر رضایت). این محور بازه بزرگی را در بر می‌گیرد که از عدم رسیدگی کامل به نیازها در سمت چپ شروع می‌شود و تا رسیدگی کامل به نیازهای آن‌ها در سمت راست ادامه می‌یابد (یا همان چیزی که مقادیر پیاده‌سازی نام دارند).

برای به دست آوردن این دانش راجع به مشتریان و سطوح رضایت آن‌ها، شما یک پرسش‌نامه Kano توسعه می‌دهید و در آن از مشتریان می‌پرسید که چه احساسی نسبت به وجود یا عدم وجود یک قابلیت به‌خصوص خواهند داشت.

ایده اصلی در مدل Kano این است که هرچه زمان بیشتری را صرف بررسی منابع خود (یعنی زمان، پول و تلاش) کنید تا قادر به نوآوری و ساخت و بهبود قابلیت‌های هر سه دسته‌بندی باشید، رضایت مشتری نیز بیشتر می‌شود.

بر اساس رای ۱۰ نفر
آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
اگر بازخوردی درباره این مطلب دارید یا پرسشی دارید که بدون پاسخ مانده است، آن را از طریق بخش نظرات مطرح کنید.
منابع:
Roadmunk
نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *