مشاغل به انگلیسی — اسامی انواع شغل ها + مثال، تمرین و تلفظ
مشاغل مختلفی در دنیا وجود دارد که برای یاد گرفتن آنها به زبان انگلیسی، لازم است با املا و تلفظشان آشنا شویم. همچنین باید نحوه استفاده از آنها را در جمله یاد بگیریم. در این آموزش انواع مشاغل به انگلیسی را با معنی، مثال و تلفظ توضیح میدهیم و به فهرستی از اصطلاحات و عبارتهای رایج در این خصوص اشاره میکنیم. در انتها نیز تمرینهایی با پاسخ، برای درک بهتر شغل ها به انگلیسی ارائه شده است.
لیست مشاغل به انگلیسی
در زبان انگلیسی، شغل را با کلماتی مانند «job» یا «occupation» بیان میکنند. هر نوع فعالیتی که به طور روزانه یا مرتب انجام شود و در ازای آن دستمزدی نصیب فرد شود، در این دستهبندی قرار میگیرد. در جدول زیر میتوانید فهرستی از مشاغل به انگلیسی را با معنی و تلفظ مطالعه کنید.
لیست انواع مشاغل به انگلیسی | ||
Nun | Secretary | Waiter |
راهبه | منشی | پیشخدمت |
Painter | Soldier | Paramedic |
نقاش | سرباز | بهیار |
Mechanic | Repairman | Dentist |
مکانیک | تعمیرکار | دندانپزشک |
Magician | Scientist | Train conductor |
شعبدهباز، جادوگر | دانشمند | مدیر یا نگهبان قطار |
Lifeguard | Reporter | Nurse |
غریقنجات | گزارشگر | پرستار |
Lunchroom supervisor | Construction worker | Electrician |
مسئول ناهارخوری | کارگر ساختمان | برقکار |
Clown | Professor | Doctor |
دلقک | استاد دانشگاه | پزشک |
Housekeeper | Police officer | Businessman |
خانهدار | مأمور پلیس | تاجر |
Gardener | Postman | soccer player |
باغبان | پستچی | بازیکن فوتبال آمریکایی |
Dancer | Photographer | Surgeon |
رقصنده | عکاس | جراح |
Footballer | Pilot | Doorman |
بازیکن فوتبال | خلبان | دربان |
Foreman | Builder | Forest ranger |
متصدی | سازنده، بساز و بفروش | جنگلدار |
Fireman | Flight attendant | Farmer |
آتشنشان | مهماندار | کشاورز |
Architect | Carpenter | Engineer |
معمار | نجار | مهندس |
Detective | Cameraman | Boxer |
کارآگاه | فیلمبردار | مشتزن |
Diver | Housewife | Journalist |
غواص | خانهدار | روزنامهنگار |
Salesman | Priest | Pope |
فروشنده | کشیش | پاپ |
Singer | Pirate | Librarian |
خواننده | دزد دریایی، غارتگر | کتابدار |
کلمه های مترادف Job
«job» به معنای «شغل»، در زبان انگلیسی مترادفهای زیادی دارد. به همین دلیل در این بخش از مبحث مشاغل به انگلیسی، تعدادی از آنها را در جدول زیر معرفی کردهایم. این کلمهها به طور کامل هممعنی نیستند، اما در دسته کلمات مترادف قرار میگیرند، زیرا شباهت زیادی به هم دارند.
Employment | Position |
place | post |
appointment | situation |
function | employ |
capacity | work |
office | career |
connection | profession |
berth | occupation |
task | vocation |
business | billet |
posting | spot |
living | gig |
service | duty |
pursuit | livelihood |
mission | calling |
practice | trade |
engagement | racket |
line | lifework |
practise |
به چند مثال با برخی از کلمههای پرکاربرد جدول فوق توجه کنید.
She works a nurse in a hospital.
او به عنوان پرستار در یک بیمارستان کار میکند.
She is now concentrating on a career as a fashion designer.
او در حال حاضر به شغلی به عنوان طراح مد فکر میکند.
Most professions in the medical field require years of training.
حرفه من در رشته پزشکی به سالها آموزش نیز دارد.
She hopes to find employment as a teacher.
او امیدوار است به عنوان معلم کار پیدا کند.
He is thinking about changing occupations and becoming a police officer.
او در پی تغییر شغل و کار کردن به عنوان مأمور پلیس است.
انواع شغل ها به انگلیسی با مثال
برای اینکه بتوانیم در جملهها و مکالمههای خود از مشاغل به انگلیسی استفاده کنیم، باید نحوه به کار بردن آنها را در جمله بلد باشیم. در ادامه به چند مثال با شغل ها به انگلیسی اشاره کردهایم.
The waiter brought up the next dish.
گارسون ظرف بعدی را آورد.
A paramedic bandaged his foot.
امدادگری پایش را پانسمان کرد.
You should visit your dentist at least twice a year.
شما باید حداقل سالی دو بار به دندانپزشک خود مراجعه کنید.
He is a train conductor.
او راهبر قطار است.
The nurse should try to develop empathy between herself and the patient.
پرستار باید سعی کند بین خود و بیمار همدلی ایجاد کند.
We need an electrician to mend the iron.
به یک برقکار برای تعمیر اتو نیازمندیم.
The doctor forbids him to smoke.
دکتر او را از کشیدن سیگار منع میکند.
The rich businessman gave his whole fortune to the hospital.
تاجر ثروتمند تمام دارایی خود را به بیمارستان داد.
I was a fairly good American football player in my youth.
من در دوران جوانی بازیکن نسبتاً خوب فوتبال آمریکایی بودم.
The teacher told the student to pay attention to his spelling.
معلم به دانشآموز گفت که به املای خود دقت کند.
The surgeon is performing an eye operation.
جراح در حال انجام عمل چشم است.
I showed the doorman my card and he gave a friendly nod.
کارتم را به دربان نشان دادم و او سرش را دوستانه تکان داد.
My secretary will phone you to arrange a meeting.
منشی من با شما تماس خواهد گرفت تا جلسهای ترتیب دهید.
He wants to be a soldier when he grows up.
او میخواهد وقتی بزرگ شد سرباز شود.
The repairman installed an iron latch on the door.
تعمیرکار ضامن آهنی روی در نصب کرد.
Einstein was a great scientist.
انیشتین دانشمند بزرگی بود.
She was a TV reporter and worked long hours.
او گزارشگر تلویزیون بود و ساعتها کار میکرد.
My father is a temporary construction worker. He moves around all the time.
پدرم کارگر موقت ساختمان است. او همیشه به جاهای مختلف در رفتوآمد است.
Tom reported his discoveries to the professor.
«تام» کشفیات خود را به پروفسور گزارش داد.
I was a police officer in the city of New York.
من افسر پلیس در شهر نیویورک بودم.
The postman has brought a parcel for you.
پستچی برای شما بستهای آورده است.
I think she will be successful as a photographer.
فکر میکنم او به عنوان عکاس موفق خواهد بود.
The pilot inquired about the weather condition.
خلبان وضعیت آب و هوا را جویا شد.
Later in her life, she became a Catholic nun.
او بعدها در زندگی خود راهبه کاتولیک شد.
The young painter has exhibited in several galleries.
این نقاش جوان در چندین گالری، نقاشیهایی را به نمایش گذاشته است.
The mechanic was busy repairing the machine.
مکانیک مشغول تعمیر دستگاه بود.
The magician conjured a rabbit out of his hat.
شعبدهباز خرگوشی را از کلاهش بیرون آورد.
There is always a lifeguard to ensure that no one comes to any harm.
همیشه یک نجاتغریق وجود دارد تا اطمینان حاصل شود که به هیچکس آسیبی نمیرسد.
He is a lunchroom supervisor at a school.
او ناظر سالن ناهارخوری در مدرسه است.
She dressed up as a clown with a white face and red nose.
او شبیه دلقکها با صورت سفید و بینی قرمز لباس پوشیده بود.
You need a housekeeper to nurse your property.
شما به یک خانهدار برای مراقبت از اموال خود نیاز دارید.
The gardener mows the grass regularly.
باغبان به طور مرتب چمن را هرس میکند.
The footballer took a strike at the goal.
این فوتبالیست ضربهای به دروازه زد.
The group was noticed by a forest ranger, who notified border guards.
این گروه مورد توجه یک جنگلبان قرار گرفت و به مرزبانان اطلاع داد.
Her father was a builder in Birmingham.
پدرش در «بیرمنگام» معمار بود.
The foreman is always swearing at the workers.
سرکارگر همیشه به کارگران فحش میدهد.
The farmer grows potatoes in this field.
کشاورز در این زمین سیبزمینی میکارد.
The flight attendant welcomed us aboard.
مهماندار هواپیما از ما استقبال کرد.
The fireman sent jets of water into the burning house.
آتشنشان آبفشانها را به داخل خانه در حال سوختن فرستاد.
The young engineer rejoiced in his success.
مهندس جوان از موفقیت خود خوشحال شد.
The carpenter was hammering in his workshop.
نجار در کارگاهش چکش میزد.
He is the architect who planned the new shopping center.
او مهندس معماری است که مرکز خرید جدید را طراحی کرد.
The boxer has fought many opponents.
مشتزن با حریفان زیادی مبارزه کرده است.
A cameraman and the art director were injured in the incident.
در این حادثه یک فیلمبردار و کارگردان هنری مجروح شدند.
My job as a journalist is to expose the truth.
وظیفه من به عنوان روزنامهنگار افشای حقیقت است.
I don’t want to be a housewife after marriage.
من نمیخواهم بعد از ازدواج خانهدار باشم.
He was the first pope to visit the White House.
او اولین رهبر پاپی بود که از کاخ سفید دیدن کرد.
She asked the priest to pray with her.
او از کشیش خواست که همراه با او دعا کند.
Edward played at being a pirate.
«ادوارد» در نقش دزد دریایی ظاهر شد.
She’s a singer with a band.
او خوانندهای است گه گروه دارد.
کالوکیشنهای Job
«کالوکیشنها» (Collocations) به کلمههایی گفته میشود که در زبان انگلیسی کنار هم قرار میگیرند تا معنی پیدا کنند و درست به کار بروند. برای مثال، «pay» همواره با فعل «attention» به کار میرود. بنابراین، کالوکیشن «attention» به شمار میرود. کالوکیشنها میتوانند به صورت ترکیب قید و صفت، اسم و فعل، فعل و حرف اضافه و غیره به کار بروند و انواع مختلفی دارند. برای یاد گرفتن کالوکیشنها، استفاده از منابعی مانند «Collocations in Use» یا یک دیکشنری که به کالوکیشنها اشاره کرده است (مانند Longman)، میتواند تمرین خوبی باشد.
کلمه «job» نیز کالوکیشنهای مختلفی دارد. این کلمهها میتوانند به سه شکل زیر با کلمه job همراه شوند:
- Adjective + Job
- Verb + Job
- Job + Noun
به متن زیر و کالوکیشنهای بهکاررفته با job توجه کنید. ترجمه آن نیز در ادامه ارائه شده است.
Do you know that on average we spend more than 80,000 hours of our entire life in pursuit of a job? It all starts when you begin looking for a job and then appear in various job interviews. Over the course of time, you hone your job skills to match the job description of your dream job. Sometimes it is difficult to get the right job opportunities in this ever-changing job market yet you continue the job hunt. There are some people you could hardly find job satisfaction in a dead-end job or routine job and they keep switching jobs in order to get a worthwhile job. It happens that sometimes low-paid and demanding jobs compel you to quit the job or you are fired from the job. At times you are tempted to get a freelancing job and give up a regular job just to maintain a work-life balance.
آیا میدانید که ما به طور میانگین، بیش از 80000 ساعت از کل زندگی خود را صرف تلاش برای رسیدن به اهداف کاری میکنیم؟ همهچیز از وقتی شروع میشود که به دنبال شغل میگردید و سپس در مصاحبههای شغلی مختلف حضور پیدا میکنید. با گذشت زمان، مهارتهای شغلی خود را تقویت میکنید تا با توصیف شغل رؤیایی شما مطابقت داشته باشد. گاهی به دست آوردن فرصتهای شغلی مناسب در این بازار کاری که همیشه در حال تغییر است، کار دشواری به نظر میرسد. با این حال، شما همچنان در پی پیدا کردن شغل هستید. برخی افراد هستند که شما رضایت شغلی آنها را در یک کار بهدردنخور یا تکراری نمیبینید و برای به دست آوردن شغلی ارزشمند، مدام در حال تغییر شغل هستند. پیش میآید که بعضی وقتها شغل کمدرآمد و طاقتفرسا شما را ناچار به ترک شغل میکند یا از کار اخراج میشوید. گاهی وسوسه میشوید که شغل آزاد داشته باشید و فقط برای حفظ تعادل بین کار و زندگی، کار همیشگی و ثابت را رها کنید.
Adjective + Job
برای این که بتوانیم اطلاعات بیشتری درباره شغل بدهیم یا آن را با ویژگیهای مثبت و منفی توصیف کنیم، صفتهای مختلفی به کار میبریم. این صفتها معمولاً قبل از کلمه job میآیند. در جدول زیر میتوانید تعدادی از این صفتهای پرکاربرد را مشاهده کنید. معنی هر کلمه نیز در ردیف زیر آن نوشته شده است.
Adjective + Job | ||
Cool (informal) | Good | High-powered |
باحال (غیررسمی) | خوب | بلندپایه |
Comfortable | Worthwhile | Top |
راحت | ارزشمند | (شغل) مهم |
Safe | Interesting | Dream |
مطمئن، دارای امنیت شغلی | جالب | رؤیایی |
Dead-end | Plum | Ideal |
بهدردنخور، بیثمر | شغل پردرآمد | ایدهآل |
Boring | Right | Decent |
کسلکننده | درست، مناسب | درخور، شایسته |
Demanding | Challenging | Routine |
طاقتفرسا | چالشبرانگیز | یکنواخت |
Well-paid | Highly-paid | Difficult |
با درآمد خوب | پردرآمد | سخت |
Part-time | Full-time | Low-paid |
پارهوقت | تماموقت | کمدرآمد |
Proper | Regular | 9-to-5 |
مناسب | همیشگی، ثابت | کار روتین (ساعت کاری رایج در آمریکا و انگلیس) |
Temporary | Permanent | Steady |
موقت | دائمی | دائمی، ثابت |
Skilled | Weekend | Summer |
حرفهای | آخرهفتهای | تابستانی |
به چند مثال با صفتهای فوق در جمله توجه کنید.
He was tempted to give up freelancing and get a proper job.
او وسوسه شد که شغل آزاد را رها و شغل مناسبی پیدا کند.
He never thought of getting the dream job that soon.
او هرگز فکر نمیکرد به این زودی شغل رویایی را پیدا کند.
Of late, the manufacturing sector is creating millions of semi-skilled and skilled jobs.
اخیراً بخش تولید میلیونها شغل نیمهحرفهای و حرفهای ایجاد کرده است.
Right now I am looking for a well-paid and undemanding job.
در حال حاضر به دنبال شغلی با درآمد خوب و راحت هستم.
Verb + Job
فعلهای زیادی به عنوان کالوکیشن با کلمه job همراه میشوند. در جدول زیر به تعدادی از فعلها در زبان انگلیسی اشاره شده است.
Verb + Job | ||
Hunt | Give up | Have |
پیدا کردن (شغل) | رها کردن، ترک کرد (شغل) | داشتن |
Quit | Resign from | Do |
دست کشیدن از شغل | استعفا کردن | انجام دادن کار |
Get fired from | Hold down | Know |
اخراج شدن از | بر منصب شغلی ماندن | دانستن |
Lose | Keep | Look for |
از دست دادن شغل | به کار خود ادامه دادن | به دنبال کار گشتن |
Land | Interview | Apply for |
شغل را به دست آوردن | مصاحبه کردن | درخواست کردن برای شغل |
Take | Give someone | Go for |
شغل را تصاحب کردن | شغل را به کسی دادن | تلاش برای دستیابی به کار |
Provide | Offer someone | Find |
فراهم کردن | پیشنهاد (شغی) به کسی دادن | پیدا کردن |
Protect | Create | Get |
حمایت شغلی | (شغل) ایجاد کردن | به دست آوردن |
به چند مثال توجه کنید که با کالوکیشنهای جدول فوق ساخته شده است.
She got a temporary job at a hotel.
او شغل موقتی در هتل پیدا کرد.
Rachel took a job as a receptionist.
«راشل» شغلی به عنوان مسئول پذیرش گرفت.
I’m just doing my job and I don’t care about others.
من فقط کارم را انجام میدهم و به دیگران اهمیت نمیدهم.
He’s always had difficulty keeping a job.
او همیشه در حفظ شغل مشکل داشته است.
He didn’t even care to show little respect for the person who gave him the job.
او حتی اهمیتی نمیداد که به کسی که این کار را به او داده احترام بگذارد.
Policy makers hoped that the scheme will create new jobs in the sector.
سیاستگذاران امیدوارند که این طرح مشاغل جدیدی را در این بخش ایجاد کند.
The deal between the union and management should safeguard 300 jobs.
معامله بین اتحادیه و مدیریت، باید 300 شغل را حفظ کند.
The company is planning to shed 2000 jobs.
این شرکت قصد دارد 2000 شغل را از بین ببرد.
We’re interviewing for the job in the marketing department.
ما در حال مصاحبه برای کار در بخش بازاریابی هستیم.
Job + Noun
بعد از کلمه «job»، اسمهای انگلیسی متنوعی به عنوان کالوکیشن به کار میروند. در ادامه میتوانیم تعدادی از آنها را مشاهده کنیم. چون این واژهها با «job» همراه میشوند، در ترجمه فارسی نیز کلمه شغل به کار رفته است.
Job + Noun | ||
Satisfaction | Title | Search |
رضایت شغلی | عنوان شغلی | پیدا کردن کار |
Security | Description | Hunt (informal) |
امنیت شغلی | توصیف شغل | کار پیدا کردن (غیررسمی) |
Seeker | Specifications | Advertisement |
جوینده کار | مشخصههای شغلی | آگهی کاری |
Interview | Market | Vacancy |
مصاحبه کاری | بازار کار | فرصت شغلی |
Opportunities | Loss | Application |
فرصتهای شغلی | از دست دادن شغل | درخواست کار |
به چند مثال توجه کنید که با برخی از کالوکیشنهای جدول فوق نوشته شده است.
The first step in a job search is to upgrade your job skills.
اولین قدم در پیدا کردن کار، ارتقای مهارتهای شغلی شماست.
Cleaning the coffee machine is not in his job description.
تمیز کردن دستگاه قهوهساز جزو شرح وظایف او نیست.
How would you rate your job satisfaction?
میزان رضایت شغلی خود را چطور تعیین میکنید؟
There is an enormous job market for engineers at the moment.
در حال حاضر بازار کار زیادی برای مهندسان وجود دارد.
The portal is perfect for job seekers.
این پورتال برای افراد جویای کار مناسب است.
After switching jobs for four years, now I am looking for job security.
پس از چهار سال تغییر شغل، اکنون در پی امنیت شغلی هستم.
محل کار مشاغل به انگلیسی
در رابطه با یادگیری شغل ها به انگلیسی بهتر است با محل کار برخی از مشاغل هم آشنا شویم. در جدول زیر به محل کار مشاغل به انگلیسی اشاره کردهایم.
Where do they work? | What do they do? | Job |
They work in an office. | Look after the finances in an organization. | Accountants |
They work in a bakery. | Bake bread. | Bakers |
They work in a barbers. | Shave men's beards and cut men's hair. | Barbers |
They work in a bar, pub or restaurant. | Serve drinks. | Barmen/women |
They work in a butchers. | Prepare and sell meat. | Butchers |
They work in a hotel. | Clean and tidy rooms. | Chambermaids |
They work in a kitchen. | Prepare and cook food. | Chefs |
They work in a dentists. | Look after people's teeth. | Dentists |
They work in a hospital or surgery. | Look after people's health. | Doctors |
They work in a fishmongers. | Prepare and sell fish. | Fishmongers |
They work in an airplane (airplane AmE). | Look after passengers. | Flight attendants |
They work in a hair salon. | Cut and style people's hair. | Hairdressers |
They work in a law court. | Judge and sentence people. | Judges |
They work in a law court and in a lawyer's office. | Defend and prosecute people. | Lawyers |
They work in a hospital or doctor's surgery. | Look after patients. | Nurses |
They work in an opticians. | Look after people's eyesight. | Opticians |
They work in a hotel or train station. | Carry other people's bags and luggage. | Porters |
They work in reception. | Meet and greet visitors. | Receptionists |
They work in a shop. | Sell goods and look after customers. | Sales Assistants |
They work in an office. | Arrange appointments, type letters and organize meetings. | Secretaries |
They work in a hospital. | Operate on people who are sick. | Surgeons |
They work in factories and shops. | Design, make, alter or repair garments, | Tailors |
They work in a school. | Teach people. | Teachers |
They work everywhere! | Organize and repair technical equipment. | Technicians |
They work in a veterinary surgery or vets. | Look after people's animals. | Vets |
They work in a restaurant. | Serve people food and drink. | Waiters/Waitresses |
They work in factories and construction. | Weld metal to make things. | Welders |
مکالمه درباره مشاغل به انگلیسی
در ادامه این مطلب به مکالمههای در رابطه با مشاغل به انگلیسی اشاره کردهایم. ترجمه آن نیز در ادامه آمده است.
John has a job interview for a Saturday job
Interviewer: So, you've applied for the Saturday position, right?
John: Yes, I have.
Interviewer: Can you tell me what made you reply to our advertisement?
John: Well, I was looking for a part-time job to help me through college. And I think that I'd be really good at this kind of work.
Interviewer: Do you know exactly what you would be doing as a shop assistant?
John: Well I imagine I would be helping customers, keeping a check on the supplies in the store, and preparing the shop for business.
Interviewer: That about covers it, you would also be responsible for keeping the front of the store tidy. What sort of student do you regard yourself as... did you enjoy studying while you were at school?
John: I suppose I'm a reasonable student. I passed all my exams and I enjoy studying subjects that interest me.
Interviewer: Have you any previous work experience?
John: Yes. I worked part-time at a takeaway in the summer holidays.
Interviewer: Now, do you have any questions you'd like to ask me about the position?
John: Yes. Could you tell me what hours I'd have to work?
Interviewer:
We open at 9:00, but you would be expected to arrive at 8:30 and we close at 6:00 pm. You would be able to leave then.
I think I have asked you everything I wanted to. Thank you for coming along to the interview.
John: Thank you. When will I know if I have been successful?
Interviewer: We'll be making our decision next Monday, we'll give you a call.
ترجمه مکالمه
«جان» برای شنبه مصاحبه کاری دارد
مصاحبهکننده: بنابراین، شما برای موقعیت کاری شنبه درخواست دادهاید، درست است؟
جان: بله، همینطور است.
مصاحبهکننده: میتوانید به من بگویید چه چیزی باعث شد به آگهی ما پاسخ دهید؟
جان: خوب، من به دنبال کار پارهوقت بودم تا در دانشگاه به من کمک کند. و فکر میکنم که در این نوع کار واقعاً خوبم.
مصاحبهکننده: آیا دقیقاً میدانید که به عنوان فروشنده چه کار میکنید؟
جان: خوب، فکر میکنم که به مشتریان کمک میکنم، لوازم موجود در فروشگاه را بررسی میکنم، و فروشگاه را برای کسب و کار آماده میکنم.
مصاحبهکننده: بله، این موارد را انجام میدهید، همچنین مسئول تمیز نگه داشتن جلوی فروشگاه خواهید بود. شما خود را چه نوع دانشآموزی میدانید... آیا در دوران مدرسه از درس خواندن لذت میبردید؟
جان: فکر میکنم دانشآموز خوبی هستم. در تمام امتحاناتم قبول شدم و از مطالعه کتابهایی که برایم جالب است لذت میبرم.
مصاحبهکننده: سابقه کار دارید؟
جان: بله. در تعطیلات تابستان به صورت پارهوقت در رستوارن بیرونبر کار میکردم.
مصاحبهکننده: خب، آیا سؤالی دارید که بخواهید در مورد این موقعیت شغلی از من بپرسید؟
جان: بله. ممکن است بگویید ساعتهای کاری چگونه است؟
مصاحبهکننده: ما ساعت 9:00 شروع به کار میکنیم، اما انتظار میرود که شما ساعت 8:30 برسید و ساعت 6:00 بعدازظهر کارمان تمام میشود. آن موقع میتوانید بروید.
فکر کنم هر چیزی که میخواستم از شما پرسیدم. از اینکه به مصاحبه آمدید متشکرم.
جان: ممنون. چه زمانی متوجه میشوم که استخدام شدهام یا نه؟
مصاحبهکننده: دوشنبه آینده تصمیم میگیریم، با شما تماس خواهیم گرفت.
اصطلاحات مشاغل به انگلیسی
در زبان انگلیسی معمولاً از واژههای مربوط به مشاغل در برخی از اصطلاحات روزمره نیز استفاده میشود. در ادامه به چند اصطلاح رایج و کاربردی در این رابطه اشاره کردهایم که همراه با معنی و مثال ارائه شده است.
Learn the Ropes |
Meaning: Become more familiar with a job or field of endeavor; be trained |
فوت و فن کاری را یاد گرفتن |
Example: It will take me several months to learn the ropes, but I’m sure you’ll be satisfied with my performance. |
چند ماه طول میکشد تا فوت و فن کار را یاد بگیرم، اما مطمئنم که از عملکردم راضی خواهید بود. |
Get the Sack/ Be Sacked |
Meaning: To be fired |
اخراج شدن |
Example: I just got the sack, and so did 20 other people. I have three hours to pack up my things and leave the office. |
من همین الآن اخراج شدم و 20 نفر دیگر هم همینطور. سه ساعت فرصت دارم وسایلم را جمع کنم و از اداره بروم. |
Off the Hook |
Meaning: Free from blame or responsibility to do something |
قسر در رفتن، از شر چیزی خلاص شدن |
Example: Jason said he’d finish the project, so you’re off the hook. |
«جیسون» گفت که پروژه را تمام کرده است، پس از شر آن خلاص شدی. |
Hanging by a Thread |
Meaning: In great danger of elimination or failure |
به تار مویی بند بودن |
Example: After you botched a third sales presentation, your job hangs by a thread - you need to improve. |
بعد از اینکه سومین ارائه فروش را خراب کردید، کار شما به تار مویی بند است - شما واقعاً باید پیشرفت کنید. |
Burn the Candle at Both Ends |
Meaning: Work very long hours |
بیش از حد کار کردن |
Example: I’ve been working two jobs so we can buy a car, but I’m very tired. I’m burning the candle at both ends. |
من دارم دو جا کار میکنم تا بتوانم ماشین بخرم، اما خیلی خستهام. بیش از حد از خودم کار میکشم. |
Rank and File |
Meaning: The ordinary members of an organization |
مردم عادی سازمان |
Example: Labor leaders announced that they have agreed to a new contract, but the rank and file still don’t like it. |
رهبران کارگری اعلام کردند که با قرارداد جدیدی موافقت کردهاند، اما مردم عادی هنوز آن را دوست ندارند. |
Pink Slip |
Meaning: A layoff notice; loss of a job, typically because of layoffs |
برگه اخراج (از شرکت یاغیره) |
Example: After teaching for ten years in that district, I got a pink slip last Tuesday. |
پس از ده سال تدریس در آن منطقه، سهشنبه گذشته برگه اخراج گرفتم. |
Out of Work |
Meaning: Unemployed |
بیکار |
Example: I’ve been out of work since December. Hope I find a new job soon! |
من از ماه دسامبر بیکار شدهام. امیدوارم به زودی کار جدیدی پیدا کنم! |
Move Up in the World |
Meaning: Become more successful |
ترقی کردن |
Example: You’re driving a Lexus now. I can see you’re moving up in the world. |
شما در حال حاضر سوار لکسوس میشوید. میتوانم ببینم که ترقی کردهاید. |
Give Someone The Old Heave-Ho |
Meaning: Fire someone, remove someone from a group or team |
(عامیانه) اخراج شدن |
Example: Linda hasn’t done a bit of work in months. I think it’s time we gave her the old heave-ho. |
«لیندا» چند ماه است که کار خاصی انجام نداده است. فکر میکنم وقت آن رسیده که بندازیمش بیرون. |
All In A Day’s Work (Excl.) |
Meaning: That’s what I’m here for; although I have accomplished something, it is part of what I’m expected to do. |
اصطلاحی که برای اشاره به وظایف عادی استفاده میشود، کار همیشگی |
Example: Jim, you really did well on that presentation! – Oh, all in a day’s work! |
«جیم»، شما واقعاً در آن ارائه خوب عمل کردید! - اوه، برای همین است که اینجام! |
اصطلاحات مربوط به مصاحبه شغلی
وقتی در مصاحبه شغلی باید به زبان انگلیسی صحبت کنید، باید بتوانید تأثیر اولیه خوبی بر شخص مصاحبهکننده بگذارید. در واقع باید به گونهای به نظر برسید که هم از لحاظ مهارتهای زبانی خوب به نظر برسید و هم نشان دهید که برای آن کار بهترین گزینه هستید. در ادامه این مطلب سعی کردهایم به تعدادی از اصطلاحات مربوط به مصاحبه شغلی با معنی اشاره کنیم.
- اگر میخواهید نشان دهید که شخص مناسبی برای شغل موردنظر هستید، میتوانید از جملههای زیر استفاده کنید.
I think I am a good fit for this job.
فکر میکنم برای این کار مناسبم.
I think I am a good match for this job.
فکر میکنم به درد این کار میخورم.
This job suits me down to the ground.
این کار تا آخر عمر برای من مناسب است.
I think this job ties in with my future plans.
فکر میکنم این کار با برنامههای آینده من مرتبط است.
- برای نشان دادن انگیزه و علاقه خود و برای اینکه نشان دهید تمام تلاشتان را برای شرکت خواهید کرد، میتوانید از جملههای زیر کمک بگیرید:
I am excited to showcase my skills.
من برای نشان دادن مهارتهای خود هیجانزده هستم.
I am eager to make a contribution.
من مشتاق مشارکت هستم.
I am sure I can bring a lot to this job.
شک ندارم که میتوانم چیزهای زیادی برای این کار به ارمغان بیاورم.
- اگر میخواهید تأثیر اولیه خوبی بگذارید و نشان دهید که برای سختکوشی آمادهاید، از اصطلاح زیر کمک بگیرید:
I never shy away from hard work.
من هیچوقت دست از کار سخت نمیکشم.
- اگر میخواهد درباره وظایف و مهارتهای کاری خود صحبت کنید، میتوانید عبارتهای زیر را به کار ببرید:
I’m in charge of ________
I’m responsible for ________
It’s down to me to ________
به پاراگراف زیر دقت کنید که از عبارتهای فوق در آن استفاده شده است.
I’m in charge of the company’s marketing strategy. That means I’m responsible for setting our marketing goals. On top of that, it’s down to me to make are we meet all our marketing goals.
من مسئول استراتژی بازاریابی شرکت هستم. این بدان معناست که من مسئول تعیین اهداف بازاریابی خود هستم. علاوه بر این، این امر به من بستگی دارد تا بتوانیم به همه اهداف بازاریابی خود برسیم.
- اگر میخواهید درباره تواناییهای خود صحبت کنید که به خوبی از عهده آنها برمیآیید، از عبارتهای زیر کمک بگیرید:
My forte is _____
I excel at _____
به مثال زیر توجه کنید که از عبارتهای فوق کمک گرفته است.
My forte is making creative graphics and I excel at graphics for Facebook advertisements.
نقطه قوت من ساخت گرافیکهای خلاقانه است و در گرافیک برای تبلیغات فیسبوک، خیلی خوب هستم.
اصطلاحات مربوط به تغییر شغل
روزهای کاری به سرعت و یکی پس از دیگری میگذرند. این روزها، تغییر شغل بعد از مدتی کار کردن امری عادی به شمار میرود. این کار میتواند دلایل مختلفی داشته باشد، برای مثال ممکن است برای پیشرفت بیشتر یا به علت نارضایتی از محل کار باشد. نیروهای جوان معمولاً مدتی در محلی مشغول به کار میشوند تا به اندازه کافی تجربه کاری کسب کنند و بتوانند مهارتهای جدیدی را بیاموزند. سپس شغل دیگری را انتخاب میکنند و تا زمانی که رضایت شغلی ایجاد شود، این روند ادامه خواهد داشت.
در ادامه میتوانید به چند اصطلاح برای تغییر شغل توجه کنید. معنی هر جمله را نیز میتوانید در کنار آن ببینید.
It’s time to move on.
الآن وقتش است که کار جدیدی را شروع کنی.
It’s time to move on to a new challenge.
الآن وقت تغییر شغل برای ایجاد چالشی جدید است.
I want to make a career change.
میخواهم شغلم را عوض کنم.
میتوانید از عبارتهای زیر برای بیان دلایل تغییر شغل خود کمک بگیرید. این عبارتها نشان میدهند که از کارتان خسته شدهاید یا تواناییهای بیشتری دارید و به دنبال یافتن فرصت شغلی بهتری هستید.
I’m stuck in a rut.
من در چرخه کار یکنواختی گیر کردهام.
I’m not realizing my potential.
من از تمام تواناییهایم استفاده نمیکنم.
I’ve got untapped potential.
من تواناییهایی دارم که هنوز به کار گرفته نشده است.
عبارت های مربوط به مشاغل به انگلیسی
برای بیان مشاغل در زبان انگلیسی از عبارتهای مختلفی نیز استفاده میشود که در ادامه این مطلب به برخی از انواع پرکاربرد و رایج اشاره کردهایم.
عبارتهای مربوط به شغل
برای پرسیدن یا پاسخ دادن درباره شغل میتوانیم از عبارتهای زیر استفاده کنیم.
What do you do?
شغلت چیست؟
What do you do for a living?
شغل شما چیست؟
What sort of work do you do?
در چه کاری مشغول هستید؟
What line of work are you in?
فعالیت کاری شما در چه حوزهای است؟
I'm a … teacher / student / doctor.
من معلم / دانشآموز / پزشکم.
I work as a … journalist / programmer.
من به عنوان خبرنگار / برنامهنویس کار میکنم.
I work in … television / publishing /PR (public relations) / sales / IT.
در صدا و سیما / انتشارات / روابط عمومی / واحد فروش / بخش فناوری اطلاعات کار میکنم.
I work with … computers / children with disabilities.
من با کامپیوتر کار / بچههای ناتوان جسمی میکنم.
I stay at home and look after the children.
من در خانه میمانم و از بچهها نگهداری میکنم.
I'm a housewife.
خانهدارم.
عبارتهای مربوط به موقعیت کاری
برای صحبت کردن درباره وضعیت شغلی میتوانیم از عبارتهای زیر کمک بگیریم:
I've got a part-time job.
من شغل پارهوقت دارم.
I've got a full-time job.
من کار تماموقت دارم.
I'm … unemployed / out of work / looking for work / looking for a job.
من بیکارم / کار ندارم / به دنبال کار میگردم.
I'm not working at the moment.
در حال حاضر مشغول به کار نیستم.
I've been made redundant.
من بیکار شدهام.
I was made redundant two months ago.
من دو ماه پیش بیکار شدم.
I do some voluntary work.
من در امور خیریه مشارکت دارم.
I'm retired.
من بازنشسته هستم.
Who do you work for?
برای چه کسی کار میکنید؟
I work for … a publisher / an investment bank / the council.
من در یک انتشارات / بانک سرمایهگذاری / شورا کار میکنم.
I'm self-employed.
من شغل آزاد دارم.
I work for myself.
من برای خودم کار میکنم.
(شغل آزاد دارم.)
I have my own business.
من کسب و کار خودم را دارم.
I'm a partner in … a law firm / an accountancy practice / an estate agents.
من در شرکت حقوقی / حسابداری / بنگاه املاک کار میکنم.
I've just started at … IBM.
من برای شرکت آیبیام کار میکنم.
حال کامل و حال کامل استمراری در مشاغل به انگلیسی
استفاده از دو زمان حال کامل و حال کامل استمراری برای توصیف مشاغل به انگلیسی کاربرد زیادی دارند. در ادامه به چند مثال اشاره کردهایم که با این زمانها نوشته شدهاند.
I’ve worked here since 2011.
من از سال ۲۰۱۱ در اینجا مشغول به کار بودهام.
I’ve been working here since 2011.
من از سال ۲۰۱۱ اینجا کار میکنم.
I’ve been trying to get this to work for 6 hours now.
الآن ۶ ساعت است که دارم تلاش میکنم تا این کار را شروع کنم.
I’ve been trying to call Paul for a few days now.
چند روزی است که دارم تلاش میکنم تا با «پاول» تماس بگیرم.
You haven’t worked for ages.
خیلی وقت است که کار نکردهای.
She hasn't gotten back to work since her mom died.
از وقتی مادرش فوت کرده به سر کار برنگشته است.
I have been working for this company for about 10 years.
ده سالی میشود که در این شرکت مشغول به کارم.
نکات مهم درباره مشاغل به انگلیسی
برای استفاده از کلمههای مربوط به مشاغل در انگلیسی باید نکات مهمی را در نظر بگیریم. در ادامه به تعدادی از آنها اشاره شده است.
- برای برخی از مشاغل، باید بتوانیم تفاوت بین مذکر و مؤنث را تشخیص دهیم. در جدول زیر میتوانید مثالهایی در این رابطه را مشاهده کنید:
Female | Male |
a policewoman | a policeman |
a waitress | a waiter |
an actress | an actor |
- وقتی مشاغل در حالت مفرد به کار میروند، حتماً باید قبل از آنها از حرف تعریف استفاده کنیم. حروف تعریف در زبان انگلیسی به سه نوع «a» و «an» و «the» تقسیم میشوند. برای شغلها میتوانیم حروف تعریف «a» و «an» را به کار ببریم. اگر اسم با یکی از «حروف صدادار» (Vowels) شروع شود، قبل از آن از «an» و اگر با حرف بیصدا شروع شود، قبل از آن از «a» استفاده میکنیم:
a postman
a teacher
an engineer
an actor
- برای توصیف شغل میتوانیم انواع مختلف صفات را به کار ببریم. این صفتها هم میتوانند معنی مثبت و هم منفی داشته باشند:
It's a tough job, but I am paid well.
کار سختی است، اما حقوق خوبی به من میدهند.
Office work can be demanding and stressful sometimes.
کار اداری میتوانند گاهی طاقتفرسا و پراسترس باشد.
سوالات رایج درباره مشاغل به انگلیسی
برای درک بهتر مشاغل به انگلیسی در ادامه به تعدادی از پرسشهای رایج در این زمینه پاسخ دادهایم.
مشاغل در جمله چگونه به کار میروند؟
هنگامی که مشاغل به انگلیسی در جمله به کار میروند، حتماً باید در نظر داشته باشیم که اگر در حالت مفرد استفاده شدهاند یا برای ضمایر فاعلی مفرد (مانند he و she) به کار رفتهاند، از حروف تعریف قبل از آنها استفاده کنیم. حروف تعریف با توجه به حرف اول کلمه انتخاب میشود و میتواند «a» یا «an» باشد، مانند «an engineer» یا «a nurse».
چه فعلهایی با job به کار میروند؟
کلمه job کالوکیشنهای مختلفی دارد. یکی از این کالوکیشنها فعل است که همراه با این کلمه به کار برده میشود. ازجمله این فعلها میتوان به «find» یا «leave» و همچنین «look for» یا «apply for» اشاره کرد. علاوه بر فعل، برخی از اسمها و صفتها نیز به عنوان کالوکیشن با «job» استفاده میشوند.
برای مشاحبه شغلی از چه کلمههایی استفاده کنیم؟
در مصاحبه شغلی، اگر فرد مصاحبهکننده از شما بخواهد که به انگلیسی با او صحبت کنید، باید بتوانید اصطلاحات و عبارتهای مربوطه را به خوبی و به درستی به کار ببرید. همچنین میتوانید کالوکیشنهای مربوط به مشاغل به انگلیسی را تمرین کنید. برای مثال اگر میخواهید انگیزه و علاقه خود را برای این کار نشان دهید، میتوانید بگویید «I am eager to make a contribution». این جمله نشان میدهد برای کار کردن اشتیاق کافی دارید.
چه زمانهایی برای مشاغل کاربرد دارد؟
برای صحبت کردن درباره رزومه کاری خود، معمولاً از زمانهای حال کامل و حال کامل استمراری کمک میگیریم، زیرا مدت زمان را توصیف میکنند. برای مثال اگر ۷ سال در جایی مشغول به کار هستیم، میتوانیم بگوییم «I have been working here for 7 years».
تمرین مشاغل به انگلیسی
برای ارزیابی عملکرد خود در رابطه با «مطلب مشاغل به انگلیسی»، میتوانید از تمرینهایی که در ادامه در اختیار شما قرار گرفته است استفاده کنید. آزمون اول شامل ۱۲ سوال است که از شما خواسته شده کلمههای ستون A را به عبارتهای ستون B وصل کنید. پاسخ آن نیز در ادامه آمده است. در تمرین دوم نیز از شما خواسته شده که جاهای خالی را با کلمه مناسب پر کنید.
تمرین اول
شغلهای زیر را به تعریف آنها وصل کنید.
B | A |
A. designs buildings. | 1. An architect |
B. uses his or her knowledge and skills to create solutions to problems. | 2. A journalist |
C. is qualified in medicine and treats people who are sick. | 3. A cook |
D. provides education to students. | 4. An engineer |
E. decides or presides over court cases. | 5. A doctor |
F. helps in an office. | 6. A firefighter |
G. is responsible for enforcing the law. | 7. A secretary |
H. writes for a newspaper. | 8. A police officer |
I. puts out fires. | 9. A waiter |
J. serves food in a restaurant. | 10. A plumber |
K. cooks meals as their job. | 11. A teacher |
L. fixes water pipes. | 12. A judge |
پاسخ تمرین فوق را میتوانید در ادامه مشاهده کنید.
7. F | 1. A |
8. G | 2. H |
9. J | 3. K |
10. L | 4. B |
11. D | ۵. C |
12. E | 6. I |
تمرین دوم
جاهای خالی را با مشاغل مناسب کامل کنید.
Q1: _____ work in hospitals and _____ help them attend patients.
Answer: Doctors work in hospitals and Nurses help them attend patients.
Q2: ______ fly planes and helicopters too.
Answer: Pilots fly planes and helicopters too.
Q3: ______ can travel to space in spacecrafts.
Answer: Astronauts can travel to space in spacecrafts.
Q4: A _____ brings correspondence to your house.
Answer: A Postman brings correspondence to your house.
Q5: A _____ prepares delicious food in Restaurants and the _____ brings it to your table.
Answer: A Chef prepares delicious food in Restaurants and the Waiter brings it to your table.
Q6: ______ fix cars when they broke down.
Answer: Mechanics fix cars when they broke down.
Q7: A _____ cuts your hair when it grows.
Answer: A Barber cuts your hair when it grows
Q8: ______ help you learn new things every day.
Answer: Teachers help you learn new things every day.
جمعبندی
در این آموزش با انواع مشاغل به انگلیسی آشنا شدیم و تلفظ هر یک را یاد گرفتیم. همچنین مثالهایی در این زمینه ارائه کردیم و محل کار شغلها را نیز توضیح دادیم. در ادامه به نکات مهمی درباره مشاغل به انگلیسی پرداختیم و اصطلاحاتی که برای شغلها به کار میرود را توضیح دادیم. همچنین به مکالمهای پرداختیم که درباره مصاحبه شغلی بود.
در ادامه، عبارتهای مربوط به مشاغل انگلیسی را توضیح دادیم و به کمک معنی و تلفظ آنها را به طور کامل بررسی کردیم. در انتهای مطلب نیز تمرینی ارائه کردیم که برای یادگیری مشاغل به انگلیسی میتواند به شما کمک کند.
مطلبی که در بالا مطالعه کردید بخشی از مجموعه مطالب «مباحث متفرقه زبان انگلیسی» است. در ادامه، میتوانید فهرست این مطالب را ببینید:
- آموزش خواندن ساعت به انگلیسی – رایگان و به زبان ساده
- جواب دادن تلفن به انگلیسی + عبارت های مهم و کاربردی
- طرز صحیح نوشتن اعداد انگلیسی — با مثال و ساده
- آموزش اعداد به انگلیسی – با مثال و تمرین
- داستان کوتاه انگلیسی با افعال گذشته استمراری + ترجمه و نکات گرامری
- قواعد جمله سازی در انگلیسی – به زبان ساده + مثال، تمرین و تلفظ صوتی
- سیلاب در زبان انگلیسی چیست ؟ – توضیح به زبان ساده + مثال و تمرین
- اعضای خانواده به انگلیسی — به زبان ساده + مثال
- سلام و احوالپرسی به انگلیسی – به زبان ساده + مثال، تمرین و تلفظ
- متن انگلیسی درباره تعطیلات تابستان + نمونه متن، ترجمه و بررسی اصطلاحات
- اصطلاحات رایج انگلیسی در رستوران – با معنی و مکالمه
- برای یادگیری زبان انگلیسی از کجا شروع کنیم ؟ — بهترین راهنمای رایگان
- ۳۰ روش تقویت مکالمه انگلیسی – راهنمای کامل و ساده
- نمونه ایمیل رسمی انگلیسی – قالب های متنوع، با ترجمه
- طریقه نوشتن ایمیل رسمی به انگلیسی – از صفر تا صد
- آموزش کمک خواستن به انگلیسی + نمونه مکالمه، مثال و تلفظ صوتی
- اصطلاحات رایج انگلیسی در بازرگانی – ۱۰۰ عبارت مهم با معنی
- کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی + 600 کلمه کاربردی و ضروری
- اعداد ترتیبی در انگلیسی — مثال و تمرین
- کاربرد ویرگول در زبان انگلیسی — کامل و با مثال
- کاربرد علامت سوال در زبان انگلیسی — به زبان ساده + مثال، تمرین و تلفظ
- بهترین کتاب گرامر زبان انگلیسی – معرفی 43 عنوان ضروری
- توصیف ظاهر افراد به انگلیسی – صفات ظاهری پرکاربرد + مثال و تمرین
- کشورها و ملیت ها به انگلیسی – توضیح گرامر ملیت + تمرین و تلفظ
- اعضای صورت به انگلیسی + مثال، مکالمه، تمرین، تلفظ و ترجمه فارسی
- مسافرت به انگلیسی — 7 روش استفاده در مکالمه + تلفظ و ترجمه فارسی
- آدرس دادن به انگلیسی — آموزش اصطلاحات رایج + مثال و تلفظ
- اجزای کلام در انگلیسی یا Parts of Speech چیست؟ — به زبان ساده + مثال
- اصول نامه نگاری انگلیسی – هر آنچه باید بدانید + مثال
- 150 ضرب المثل انگلیسی رایج و کاربردی که باید بدانید + ترجمه و تلفظ