آرایه مجاز چیست؟ — ادبیات فارسی به زبان ساده

۵۶۵۵۷ بازدید
آخرین به‌روزرسانی: ۱۸ آذر ۱۴۰۲
زمان مطالعه: ۱۳ دقیقه
آرایه مجاز چیست؟ — ادبیات فارسی به زبان ساده

در آموزش‌های قبلی مجله فرادرس، با آرایه‌های ادبی آشنا شدیم. در آن آموزش دیدیم که این آرایه‌ها را معمولاً می‌توان به دو دسته لفظی و معنوی دسته‌بندی کرد. همچنین، به برخی از آرایه‌های ادبی از قبیل سجع، واج‌آرایی و جناس پرداختیم. در این آموزش می‌خواهیم ببینیم که آرایه مجاز چیست و چه ویژگی‌هایی دارد. همچنین، مثال‌های متنوعی از این آرایه را بررسی می‌کنیم.

فهرست مطالب این نوشته

آرایه مجاز چیست؟

شاعران از زاویه نگاه خود دنیا را می‌بینند و به همین دلیل، کلماتی را در شعر خود به‌کار می‌برند که در معنای حقیقی خود نیست و منظور دیگری دارند از آنچه در روزمره در بین مردم استعمال می‌شود. در نگاه نخست، ممکن است این امر برای خواننده عادی غریب به نظر برسد، اما شاعر علامت و قرینه‌‌ای به خواننده می‌دهد تا بتواند منظور و مقصود او از این کلمه را که در معنای حقیقی خود به‌کار نرفته کشف کند. به‌عنوان یک مثال ساده، بسیار شنیده اید که مثلاً می‌گوییم «سرم را اصلاح کردم»؛ در اینجا منظور ما این است که «موی سرم» را اصلاح کردم و «سر» مجاز از «موی سر» است. ارتباط یا همان علاقه نیز این است که موی سر بخشی از سر است. در ادامه، بیشتر با این موضوع آشنا می‌شویم.

مَجاز واژه‌ای عربی به‌معنای غیرِ حقیقت است و در اصطلاح ادبی به استعمال کلمه‌ای در غیر معنی حقیقی خود گفته می‌شود، به شرط آنکه آن معنی از جهتی ارتباط با معنی اصلی داشته باشد. بنابراین،‌ می‌توان چنین گفت کلمه‌ای که شاعر از آن استفاده می‌کند یک معنای حقیقی دارد و یک معنای مجازی و این دو معنی با چیزی که در اصطلاح ادبی به آن «علاقه» یا «قرینه» می‌گویند، به هم ربط داده می‌شوند. اگر این علاقه نباشد، یافتن ارتباط بین معنای حقیقی (اولیه) و مجازی (ثانویه) عملاً ناممکن خواهد بود.

جالب است بدانید که مجاز لزوماً محدود به حوزه ادبیات نیست و قدمتی به درازای زبان بشر دارد. ممکن است بسیاری از افراد در صحبت‌های روزانه خود از مجاز استفاده کنند. آنچه در مجاز در ادبیات اهمیت دارد، وجه هنری و زیبایی‌شناسانه آن است.

استعاره را که در آموزش «استعاره چیست و چه انواعی دارد؟ — به زبان ساده و با مثال» از مجله فرادرس با آن آشنا شدیم، می‌توان به‌عنوان نوع ادبی و تصویرساز و خیال‌آفرین مجاز دانست.

نکته دیگری که دانستن آن خالی از لطف نیست، این است که مجاز را برای اسم به‌کار می‌بریم نه فعلِ تنها.

قرینه در مجاز چیست؟

در مجاز، شاعر برای آنکه خواننده مقصود او را متوجه شود، یعنی متوجه معنای ثانویه مد نظر شاعر شود، نشانه‌ای به مخاطب ارائه می‌کند که به این نشانه «قرینه» گفته می‌شود.

علاقه در مجاز چیست؟

علاقه، در واقع، پیوند و تناسبی است که میان معنای حقیقی و معنای مجازی کلمه وجود دارد.

انواع مجاز بر اساس علاقه

مطابق آنچه در بخش قبل گفتیم، برای مجاز باید یک قرینه لفظی یا علاقه وجود داشته باشد تا معنای حقیقی و مجازی کلمات با هم مرتبط شوند. در این بخش، انواع علاقه در آرایه مجاز را معرفی می‌کنیم.

مجاز به علاقه کلیت (کل به جزء)

این نوع علاقه برای مجازی است که در آن کلی را در معنای مجازی به‌کار می‌بریم. به‌عبارت بهتر و به‌زبان ادبی، کل را ذکر می‌کنیم و اراده‌ و مقصودمان جزء است. برای مثال، ممکن است بگوییم «دستم درد گرفت» و در واقع، منظورمان این باشد که مثلاً مچ دستمان درد گرفته است.

برای مثال، بیت زیر از حافظ را در نظر بگیرید:

هزار نکته باریک‌تر ز مو اینجاست
نه هرکه سر بتراشد قلندری داند

در بیت بالا، منظور از سر، موی سر است و در واقع، سر مجاز است از موی سر به علاقه کلیّت یا کل به جزء.

یا بیت زیر از مولوی را در نظر بگیرید:‌

جمله یاران تو سنگند و توی مرجان چرا
آسمان با جملگان جسم است و با تو جان چرا

در بیت بالا، منظور از آسمان خورشید است که جزئی از آسمان به حساب می‌آید.

مجاز به علاقه جزئیت (جزء به کل)

در مجاز به علاقه جزئیت، جزء را ذکر می‌کنیم و منظورمان کل است.

برای مثال، بیت زیر از نظامی را در نظر بگیرید:

به یاد روی شیرین بیت می‌گفت
چو آتش تیشه می‌زد کوه می‌سفت

در این بیت، منظور شاعر از بیت همان شعر است. می‌بینیم که در اینجا بیت که جزئی از کلِ شعر است آمده و این‌گونه می‌گوییم: بیت مجاز است از شعر به علاقه جزئیت یا جزء به کل.

به‌عنوان یک مثال دیگر، به بیت زیر از سعدی دقت کنید:

پیش دیوار آنچه گویی هوش دار
تا نباشد در پس دیوار گوش

در مصراع دوم این بیت، منظور شاعر از کلمه گوش همان انسان است.

نکته مهمی که باید در دو علاقه کلیت و جزئیت در نظر بگیریم، این است که جزء معمولاً مهم‌ترین یا یکی از مهم‌ترین بخش‌های کل باشد.

برای آشنایی با مباحث ادبیات فارسی دبیرستان، پیشنهاد می‌کنیم به مجموعه آموزش‌های دروس دبیرستان و پیش دانشگاهی فرادرس مراجعه کنید که لینک آن در ادامه آورده شده است.

مجاز به علاقه محلیه (محل به حال)

این مجاز مربوط به حالتی است که در آن، به یک مکان و ظرف اشاره می‌کنیم، اما منظورمان آن چیزی است که در آن مکان قرار می‌گیرد. برای مثال، در کلاممان پیش آمده که جمله‌ای مانند «نشانی کتابخانه را از نانوایی بپرس» بگوییم. در این جمله، منظورمان از نانوایی، افراد داخل نانوایی است. در واقع، در اینجا نانوایی مجاز از افراد داخل نانوایی است.

برای مثال، بیت زیر از سعدی را در نظر بگیرید:

سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
چه خیال‌ها گذر کرد و گذر نکرد خوبی

در مصراع اول این بیت، منظور شاعر از سر فکر و اندیشه و قصد است که در واقع محل آن در سر است. بنابراین، می‌توان گفت سر مجاز است از اندیشه به علاقه محل به حال یا به علاقه محلیه یا به علاقه ظرف به مظروف.

مجاز به علاقه حالیه (حال به محل)

در این مجاز، مظروف را بیان می‌کنیم و منظورمان ظرف است. برای مثال، در بیت زیر، منظور حافظ از مِی، در واقع جام مِی یا همان ظرف مِی است:‌

گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
سلطان جهانم به چنین روز غلام است

اینجاست که می‌گوییم مِی مجاز از جام مِی است به علاقه مظروف به ظرف یا حال به محل یا حالیه.

این نکته را در نظر داشته باشید که بهتر است از واژه‌های ظرف و مظروف برای اشیا و از حال و محل برای انسان استفاده کنیم.

پرنده روی شاخه درخت پر از شکوفه

مجاز به علاقه لازمیت

در این مجاز، لازم و ملزومی را که معمولاً رابطه‌ای دارند و همراه هستند به‌جای همدیگر به‌کار می‌بریم. برای مثال، وقتی می‌گوییم یخ اتاق را سرد کرد، منظورمان این است که برودت و سرمای یخ اتاق را سرد کرده است، زیرا لازمه یخ سرماست و به عبارت دیگر، سرما ملزوم یخ است.

برای مثال، در بیت زیر از ملک‌الشعرای بهار، منظور از خون مجاز از مرگ است، زیرا مرگ معمولاً با خون همراه است:

دیدی که خون ناحق پروانه شمع را
چندان امان نداد که شب را سحر کند

مجاز به علاقه لازمیت (لازم به ملزوم)

در این مجاز، لازم می‌آید و ملزوم مراد است. برای مثال، در شعر زیر از سهراب سپهری، فانوس مجاز است از نور:

راه مي‌بينم در ظلمت، من پر از فانوسم

محاز به علاقه علیت (علت به معلول)

در مجاز به علاقه علیت یا علت به معلول، علت (سبب) را می‌آوریم و منظورمان معلول (مسبَّب) است. دقت کنید که مسبِّب (با کسره روی ب) یعنی کننده کار و باعث و مسبَّب (با فتحه روی ب) یعنی معلول و آنچه روی آن کاری انجام شده.

برای مثال، به بیت زیر از عطار دقت کنید:

خسروی کار گدایی کی بود
این به‌ بازوی چو مایی کی بود

همان‌طور که مشاهده می‌کنیم، بازو در مصراع دوم در معنی قدرت آورده شده است که می‌شود مجاز به علاقه علیت، زیرا بازو علت قدرت داشتن است.

البته این مجاز را به علاقه آلیت نیز می‌توان در نظر گرفت، که در ادامه با آن آشنا می‌شویم.

به‌عنوان یک مثال دیگر، در بیت زیر از خاقانی وحی به‌معنای قرآن در نظر گرفته شده است:

پس از تحصیل دین از هفت مردان
پس از تأویل وحی از هفت قرا

مجاز به علاقه معلولیت (معلول به علت)

در مجاز به علاقه معلولیت (معلول به علت یا مسبَب به سبب)، معلول ذکر می‌شود و منظور از آن، علت است‌.

برای مثال، وقتی می‌گوییم آب را ببیند، منظورمان این است که شیر آب را ببند. این نوع مجاز به‌ندرت به‌کار می‌رود.

مجاز به علاقه آلیت

در مجاز به علاقه آلیت، عضوی از بدن ذکر می‌شود و منظور عمل آن عضو است. مثلاً وقتی می‌گوییم زبان تندی دارد، منظورمان این است که گفتار تندی دارد. یا وقتی می‌گوییم گوش تیزی دارد، یعنی قدرت شنیداری او زیاد است.

بیت زیر از سعدی، مثالی از مجاز به علاقه آلیت است:

سودای لب شکردهانان
بس توبه صالحان که بشکست

همان‌طور که می‌بینیم، در مصراع اول این بیت، شکردهانان مجاز از خوش‌گفتاران است.

به‌عنوان یک مثال دیگر، بیت زیر از منوچهری را در نظر بگیرید:

رسد دست تو از مشرق به مغرب
ز اقصای مداین تا به مدین

دست مجاز از قدرت است به علاقه آلیت، زیرا دست یکی از ابزار و آلات قدرت است.

این مجاز را به علاقه علیت نیز می‌توان قلمداد کرد.

مجاز به علاقه عمومیت (عام به خاص)

در این مجاز، نامی عام را ذکر می‌کنیم و منظورمان نام خاص آن است. برای مثال، وقتی می‌گوییم «معلم گفت امروز نقاشی طبیعت را تمرین می‌کنیم» منظورمان معلم هنر است.

مجاز به علاقه خاصیت (خاص به عام)

در مجاز به علاقه خاص به عام، اسم خاصی را بیان می‌کنیم و منظور اسم عام آن است.

برای مثال، بیت زیر از سعدی را در نظر بگیرید:

ای خواجه ارسلان و آغوش
فرمانده خود مکن فراموش

در اینجا، ارسلان و آغوش،‌ هر دو، اسم خاص ترکی هستند که در گذشته برای نامیدن غلامان از آن استفاده می‌کرده‌اند. در این بیت، منظور از آوردن این دو نام خاص، واژه عام غلام است.

نقاشی ورودی خانه قدیمی ایرانی

مجاز به علاقه ماکان (ماکان به مایکون)

ماکان ترکیبی عربی به‌معنی «آنچه بود» است. همچنین، مایکون به‌معنی «آنچه خواهد بود» است.

در مجاز به علاقه ماکان، اسم یا صفت گذشته چیزی یا کسی را ذکر می‌کنیم و منظورمان وضع کنونی او است.

برای مثال، احتمالاً شنیده‌اید که به انسان خاک می‌گویند. در واقع خاک مجاز است از انسان به علاقه ماکان به یکون، زیرا خلقت انسان در گذشته از آب و گِل بوده است.

به‌عنوان یک ممثال دیگر، مولوی در بیت زیر، واژه چوب را به‌جای عصای موسی به‌کار برده است، زیرا ابتدا چوب بوده، سپس به‌عنوان عصا استفاده شده است:

هر چوب در تجمل چون بزم میر گشت
گر در دو دست موسی یک چوب مار شد

مجاز‌ به علاقه مایکون (مایکون به ماکان)

همان‌طور که در بخش قبل گفتیم، ماکان ترکیبی عربی به‌معنی «آنچه بود» است. همچنین، مایکون به‌معنی «آنچه خواهد بود» است.

در مجاز علاقه مایکون به ماکان، اسم یا صفت آینده کسی یا چیزی را می‌گوییم، اما منظورمان حال کنونی اوست. یک مثال ساده و آشنا این است که مثلاً به کسی که دانشجوی پزشکی است، بگوییم دکتر.

به‌عنوان یک مثال دیگر، در بیت زیر از نظامی، «کشتنی» مجاز است از شیرویه (پسر خسروپرویز)‌ به علاقه مایکون.

فریبش داد تا باشد شکیبش
نهاد آن کشتنی‌دل بر فریبش

مجاز‌ به علاقه جنس

در مجاز به علاقه جنس، همان‌گونه که از نامش پیداست، نام چیزی را ذکر می‌کنیم، اما منظورمان خود آن چیز است. البته باید شواهدی نیز در جمله وجود داشته باشد که بتوان از آن منظور را دریافت.

برای مثال، سهراب سپهری در شعر زیر به‌زیبایی از واژه خاک استفاده کرده که منظورش زمین است:

و هواپیمایی که در آن اوج هزاران پایی
خاک از شیشه آن پیدا بود

از این نوع مجاز گاهی برای تحقیر نیز استفاده می‌شود. برای مثال، ممکن است

نکته: مجاز به علاقه جنس را می‌توان از انواع مجاز به علاقه ماکان دانست.

مجاز‌ به علاقه بدلیت و پی‌آمد

این نوع مجاز را با مثالی توضیح می‌دهیم. بیت زیر از خواجوی کرمانی را در نظر بگیرید:

ای که هر لحظه در خاطرم بگذری
یک زمان از سر خون ما درگذر

خون در مصراع دوم مجاز به علاقه بدلیت و پی‌آمد است از خونخواهی کردن.

از طرفی، خون را می‌توان مجاز به علاقه لازمیت نیز در نظر گرفت.

مجاز‌ به علاقه قوم و خویشی

احتمالاً دیده‌اید پدری به فرزندش بگوید بابا (مثلاً احمد بابا، بیا اینجا) یا خانمی به خواهرزاده‌اش بگوید «بیا اینجا خاله جان.» در این موارد، در واقع، بابا و خاله و امثال‌ این‌ها مجاز از کسانی هستند که صدایشان می‌کنیم. دلیل این نوع گفتن رابطه قوم و خویشی است و می‌گوییم مجاز است به علاقه قوم و خویشی.

در بیت زیر از سنایی، به‌جای حسین‌بن منصور حلاج، نام منصور و منصور حلاج استفاده شده است:

گر چو بوذر آرزوی تاج داری روز حشر
دار چون منصور حلاج انتظار تاج دار

نقاشی های رنگی روی دیوار خانه قدیمی ایرانی

مجاز به علاقه صفت و موصوف

در مجاز به علاقه صفت، صفت به‌جای موصوفی می‌آید که حذف شده است. برای مثال، کلمه مصطفی که در اصل صفتی برای پیامبر اسلام است، به‌جای نام او به‌کار می‌رود.

مجاز‌ به علاقه مضاف و مضاف‌الیه

در مجاز به علاقه مضاف‌الیه، مضاف‌الیه به‌جای کل ترکیب اضافی می‌آید.

برای مثال، حافظ در بیت زیر از کلمه غم که مضاف‌الیه است، به‌جای کل ترکیب اضافی «ایجاد غم» استفاده کرده است:

ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق
گفتم ای خواجه عاقل هنری بهتر از این

گاهی نیز مجاز به علاقه مضاف داریم که در آن، تنها مضاف به‌جای کل ترکیب اضافی می‌آید.

مثلاً‌ در بیت زیر منظور از مثنوی معنوی آن خانه خانه کعبه است و منظور از این خانه خانه دل است:

تا بکرد آن خانه را در وی نرفت
واندر این خانه به‌جز آن حی نرفت

مجاز‌ به علاقه احترام

در مجاز به علاقه احترام، مثلاً به‌جای تو می‌گوییم شما، به‌جای او می‌گوییم ایشان و... .

مجاز‌ به علاقه مجاورت

در مجاز به علاقه مجاورت، واژه‌ای را به‌کار می‌بریم که به‌دلیل نزدیکی و مجاورت و در کنار واژه‌ای دیگر بودن آن را به ذهن متبادر کند.

مثلاً در بیت زیر، ناصرخسرو صبح را به‌جای خورشید آورده است، زیرا این واژه همان خورشید را در ذهنمان متبادر می‌کند:

چو زاغ شب به جابلسا رسید از حد جابلقا
برآمد صبح رخشنده چو از یاقوت عنقائی

مجاز‌ به علاقه تضاد

در مجاز به علاقه تضاد، واژه‌ای را می‌آوریم که معنایش دقیقاً ضد آن چیزی است که منظور و مقصودمان است. مثلاً ممکن است بگوییم عالی و منظورمان افتضاح باشد.

یا مثلاً فرض کنید وقتی چند نفر قصد خرید دارند و یکی از آن‌ها می‌بیند که مغازه مورد نظرشان بسته است، می‌آید و می‌گوید: مژده! مژده که مغازه بسته است.

حافظ در بیت زیر کلمه عاقل را به‌کار برده، اما منظور او نادان است:

ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق
گفتم ای خواجه عاقل هنری بهتر از این

این کار برای استهزا و تحقیر انجام شده است.

نکته: گاهی ممکن است از مجاز تضاد برای بیان اظهار بزرگی و عظمت استفاده شود. برای مثال، ممکن است عالمی خود را حقیر یا بنده کمترین خطاب کند. این مجاز را مجاز تعظیم یا فروتنی می‌گوییم.

مجاز‌ به علاقه غلبه

در مجاز به علاقه غلبه، اکثریت بیان می‌شود که منظور از آن اقلیت نیز هست. برای مثال، وقتی می‌گویند مردم ایران مسلمان‌اند، به این دلیل است که تعداد مسلمانان بر تعداد پیروان سایر دین‌ها غلبه دارد. یا مثلاً می‌گوییم بچه‌ها چطورند، در واقع منظورمان این است که خانواده چطورند.

مجاز‌ به علاقه شباهت

در مجاز به علاقه شباهت، واژه‌ای را به‌جای واژه دیگر به‌کار می‌بریم که از جنبه یا جنبه‌هایی با هم شباهت دارند. مثلاً به‌جای چشم ممکن است بگوییم نرگس.

مجاز به علاقه شباهت مهم‌ترین نوع مجاز است که به آن مجاز ادبی نیز می‌گویند. این مجاز را استعاره نیز می‌پندارند.

مجاز مرکب چیست؟

مجازهایی که تا اینجا با آن‌ها آشنا شدیم، جز مجاز به علاقه مشابهت (استعاره)، مجاز مفرد مُرسَل نام دارند. همان‌طور که دیدیم، در همه این مجازها یک کلمه در معنای حقیقی خود به کار نمی‌رود. در واقع، تأکیدمان روی کلمات بود.

حال فرض کنید یک جمله در معنای واقعی خود به‌کار نرود. در این صورت، نوعی مجاز داریم که به آن، مجاز مرسل مرکب می‌گوییم. برای مثال، وقتی می‌گوییم «کلاس تعطیل است»، منظورمان این است که در کلاس دانشجو و استاد نیست.

تفاوت استعاره و مجاز چیست؟

آرایه استعاره را می‌توان نوعی مَجاز نیز دانست که در آن، واژه‌ای به علاقه مشابهت به‌جای واژه دیگر به کار می‌رود. به‌عبارت دیگر، مجاز مفهوم عام‌تری از استعاره دارد. همان‌طور که در این آموزش نیز توضیح دادیم، در مجاز، کلمه‌ای با علاقه‌ای خاص در معنای غیرحقیقی خود می‌آید. برای مثال، ممکن است کلمه «سر» را به‌جای «بدن» بیاوریم و بگوییم «سرتان سلامت». می‌دانیم که سر جزئی از بدن است و تشبیهی در کار نیست. اما در استعاره تشبیهی وجود دارد و اگر کلمه‌ای را به‌جای کلمه‌ای دیگر به‌کار ببریم، باید مشابهتی بین آن‌ها باشد. مثلاً اگر بگوییم «مروارید در دهانش درخشان است»، دهان را به صدفی تشبیه کرده‌ایم که مروارید (دندان) در آن قرار گرفته است.

زنی در خانه قدیمی در حال نگاه به آسمان

مثال‌های آرایه مجاز

در این بخش، مثال‌هایی از آرایه مجاز را بیان می‌کنیم. سعی کنید علاقه آن‌ها را مشخص کنید.

گوش مجاز از انسان است:

گوش فریاد شنو نیست خدایا در شهر
ورنه از دست تو کس نیست که فریاد نداشت

***

دُم مجاز‌ است از سگ‌های گرسنه:

وقتی در انتظار یکی پاره استخوان
هنگامه‌ای ز جنبش دُم‌ها به پا شود

***

سر مجاز‌ از فکر و خیال است:

برو هر چه می‌بایدت پیش گیر
سرِ ما نداری، سرِ خویش گیر

***

چشم مجاز‌ از انسان است:

شبی یاد دارم که چشمم نخفت
شنیدم که پروانه با شمع گفت

***

سر مجاز‌ است از موی سر:

سپید شد چو درخت شکوفه دار سرم
وزین درخت همین میوه غم

***

الحمد مجاز‌ از سوره فاتحه است:

اگر رفت و آثار خیرش نماند
نشاید پس مرگش الحمد خواند

***

در این بیت مجاز‌ نداریم، دو کلمه دست در معنای حقیقی خود به‌کار رفته‌اند:

اگر به زلف دراز تو، دست ما نرسد
گناه بخت پریشان و دست کوته ماست

***

سر در مصراع اول مجاز‌ از فکر و خیال است. سر اول در مصراع دوم در معنای حقیقی خود به‌کار رفته و سر دوم در مصراع دوم مجاز‌ از فکر و خیال است:

ما را سری است با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم

***

دل مجاز‌ است از میل و رغبت، زیرا دل جایگاه میل و رغبت است:

هرگز وجود حاضر غایب شنیده‌ای
من در میان جمع و دلم جای دیگر است

***

دست مجاز‌ از انگشت است:

دست در حلقه آن زلف دو تا نتوان کرد
تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد

***

نفس مجاز‌ است از سخن:

دیدم که نفسم در نمی‌گیرد و آتشم در هیزم تر اثر نمی‌کند

***

خون مجاز‌ از کشتن است:

محتاج قصه نیست، گرت قصد خون ماست
چون رخت از آن توست، به یغما چه حاجت است

***

سر مجاز‌ از فکر و خیال است:

برو هر چه بایدت پیش گیر
سر ما نداری، سر خویش گیر

***

جان مجاز‌ از انسان است:

آفرین جان‌آفرین پاک را
آنکه جان بخشید و ایمان خاک را

***

پيمانه مجاز‌ از شراب است و قرینه آن آشامیدن:

چو آشامیدم این پیمانه را پاک
در افتادم ز مستی بر سر خاک «گلشن راز»

***

دست مجاز‌ است از قدرت:

 از تو به که نالم که دگر داور نیست
و ز دست تو هیچ دست بالاتر نیست

***

در این بیت دو واژه شیر در معنای حقیقی خود به‌کار رفته‌اند و مجاز‌ نداریم. اولی شیر درنده و دومی شیر خوردنی است:

کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گرچه ماند در نبشتن شیر و شیر

***

عالم مجاز‌ از مردم عالم و نرگس جادو مجاز‌ از چشم است:

عالَم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت
فتنه‌انگیز جهان نرگس جادوی تو بود

***

سر مجاز‌ از تصمیم و اندیشه است:

زبان خامه ندارد سر بیان فراق
وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق

***

مجلس مجاز‌ از اهل مجلس است:

دفتر فکرت بشوی، گفته سعدی بگوی
دامن گوهر بیار بر سر مجلس ببار

سوالات متداول آرایه مجاز

در این بخش به برخی از سوالات پر تکرار در رابطه با مبحث آرایه ادبی مجاز به اختصار پاسخ می‌دهیم.

بهترین راه تشخیص مجاز در ادبیات چیست؟

بهترین راه توجه به قرینه مجاز است. در مجاز، شاعر برای آنکه خواننده مقصود او را متوجه شود، یعنی متوجه معنای ثانویه مد نظر شاعر شود، نشانه‌ای به مخاطب ارائه می‌کند که به این نشانه «قرینه» گفته می‌شود.

استعاره چه تفاوتی با مجاز دارد؟

مجاز مفهوم عام‌تری از استعاره دارد. آرایه استعاره را می‌توان نوعی مَجاز نیز دانست که در آن، واژه‌ای به علاقه مشابهت به‌جای واژه دیگر به کار می‌رود.

تمرین مربوط به آرایه مجاز

برای ارزیابی عملکرد خود در رابطه با «مطلب …»، می‌توانید از تمرین‌هایی که در ادامه در اختیار شما قرار گرفته است استفاده کنید. تمرین شامل ۵ سؤال است و پس از پاسخ دادن به تمامی پرسش‌ها و ظاهر شدن دکمه «دریافت نتیجه آزمون»، می‌توانید نمره عملکردتان را مشاهده کنید و جواب‌های درست و نادرست را نیز ببینید. پاسخ سؤالات نیز بعد از هر آزمون آمده است.

۱. در کدام گزینه آرایه مجاز وجود ندارد؟ 

از توبه که نالم؟ که کسی داور نیست / وز دست تو هیچ دست بالاتر نیست

مرا سری‌ست با تو که گر خلق روزگار / دشمن شوند و سر برود، هم بر آن سریم

در شجاعت شیر ربا نیستی / در مروت خود که داند کیستی؟

الا ای باد شبگیری! بگو آن ماه مجلس را / تو آزادی و خلقی در غم رویت گرفتاران 

۲. کدام گزینه مجاز ندارد؟ 

زین نمط آن مست شده از غرور / رفت و ز مبدا چو کمی گشت دور

بر سر آنم که گر ز دست برآید / دست به کاری زنم که غصه سرآید

دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای / فرشته‌ات به دو دست دعا نگه دارد

سر و زر و دل و جانم فدای آن یاری / که حق صحبت مهر و وفا نگه دارد

۳. در همه گزینه‌ها آرایه مجاز وجود دارد به جز .....

خروش سواران و اسپان ز دشت  /  ز بهرام و کیوان همی بر گذشت

بشد تیز رهام با خود و گبر  /  همی گرد رزم اندر آمد به ابر

برآویخت رهام با اشکبوس  /  برآمد ز هر دو سپه بوق و کوس

کمان را به زه کرد زود اشکبوس  /  تنی لرز لرزان و رخ سندروس

۴. کدام گزینه هم آرایه تشبیه دارد و هم کنایه؟ 

از در درآمدی و من از خود بدر شدم

جهان دل نهاده بر این داستان

هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی

خروشی برآمد ز دشت و ز شهر

۵. در گزینه زیر همه گزینه‌ها به جز گزینه .... مجاز است. «همه گوش شده بودند و ایشان زبان، عجب در این است که فرو رفتن لقمه‌های پی در پی ابدا جلوی صدایش را نمی‌گرفت.»

صدا

گوش

زبان

جلو

جمع‌بندی

در این آموزش از مجله فرادرس، با آریه مجاز آشنا شدیم. همچنین مطالبی را درباره علایق مختلف مجاز همراه با بررسی مثال‌های متنوعی بیان کردیم.

بر اساس رای ۴۹ نفر
آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
اگر بازخوردی درباره این مطلب دارید یا پرسشی دارید که بدون پاسخ مانده است، آن را از طریق بخش نظرات مطرح کنید.
منابع:
بیان (سیروس شمیسا)مجله فرادرس
۱ دیدگاه برای «آرایه مجاز چیست؟ — ادبیات فارسی به زبان ساده»

فوق العاده و کامل بسیار ممنون از فرادرس

نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *