ضمیر ناخودآگاه چیست و چگونه کار می‌کند؟ – آنچه باید بدانید‌

۲۴۷ بازدید
آخرین به‌روزرسانی: ۹ آبان ۱۴۰۳
زمان مطالعه: ۲۳ دقیقه
دانلود PDF مقاله
ضمیر ناخودآگاه چیست و چگونه کار می‌کند؟ – آنچه باید بدانید‌ضمیر ناخودآگاه چیست و چگونه کار می‌کند؟ – آنچه باید بدانید‌

بسیاری از وقت‌ها، تمایلاتی داریم یا رفتارهایی انجام می‌دهیم که دلیل اصلی آن‌ها را نمی‌دانیم، چراکه ریشه‌‌ بخش عمده‌ای از افکار، هیجان‌ها و رفتارهای ما در ضمیر ناخودآگاه نهفته است. ضمیر ناخودآگاه بخشی از ذهن است که فرایندهای ناهشیار را در خود جای می‌دهد. در این مقاله از مجله فرادرس ابتدا توضیح می‌دهیم ضمیر ناخودآگاه چیست، چگونه کار می‌کند و چقدر قدرتمند است. سپس به بررسی معنای ضمیر ناخودآگاه در نظریه‌های روانشناسی، همچون نظریه «سیگموند فروید» و «کارل یونگ» می‌پردازیم. پس از آن، در مورد ضمیر ناخودآگاه از دیدگاه روانشناسی شناختی و نوروساینس صحبت می‌کنیم. در گام بعدی، توضیح می‌دهیم چطور می‌توان به محتویات ضمیر ناخودآگاه دسترسی پیدا کرد. سپس، قوانین و نحوه تسلط بر ضمیر ناخودآگاه را بررسی می‌کنیم. در آخر به نقش ضمیر ناخودآگاه در اختلال‌های روانی، بیماری‌ها و سوگیری‌های ذهنی انسان اشاره می‌کنیم.

فهرست مطالب این نوشته
997696

ضمیر ناخودآگاه چیست؟

تمام فرایندهای شناختی و عملکردی انسان در ذهن او رخ می‌دهد. ما با ذهن خود می‌اندیشیم، به خاطر می‌سپاریم، احساس می‌کنیم، صحبت می‌کنیم و تصمیم می‌گیریم چه کاری انجام بدهیم. این در حالی است که تنها از بخش کوچکی از این فرایندها آگاه هستیم و قسمت عمده آن‌ها در خارج از حیطه هوشیاری و آگاهی رخ می‌دهند، با این حال به شدت بر تفکر، هیجان‌ها و تصمیم‌گیری‌های ما تاثیر می‌گذارند. به بخشی از ذهن که این فرایندهای ناهشیار در آن‌ رخ می‌دهد، «ضمیر ناخودآگاه» (Unconscious Mind) می‌گویند.

ضمیر ناخودآگاه چگونه کار می‌کند؟

ضمیر ناخودآگاه بخشی از ذهن انسان است که بدون آگاهی او کار می‌کند اما تاثیر زیادی بر تصمیم‌گیری‌ها، عواطف و رفتارهای فرد دارد. این بخش از ذهن، اطلاعاتی را که ممکن است فرد به خاطر نیاورد، پردازش می‌کند و آن‌ها را در زمان‌های خاص یا هنگام مواجهه با محرک‌های مشابه، فعال می‌سازد. برای مثال، فرض کنید فردی از رانندگی کردن و ماشین‌ها به شکلی غیرمنطقی می‌ترسد. چنین فردی ممکن است در کودکی شاهد یک تصادف مهیب بوده باشد که بسیار او را ترسانده اما این خاطره را به یاد نمی‌آورد. همچنین، ممکن است فردی از پوشیدن لباسی به رنگ زرد بیزار باشد، زیرا در کودکی لباسی زرد پوشیده بوده و دیگران او را به خاطر لباسش مسخره کرده‌اند؛ در حالی که خود این خاطره را کاملا فراموش کرده است. به طریق مشابه، ضمیر ناخودآگاه بر تمام احساسات و تصمیم‌گیری‌های ما تاثیر می‌گذارد.

از سوی دیگر، بسیاری از رفتارهای انسان به صورت خودکار و بدون فکر کردن رخ می‌دهند، زیرا ضمیر ناخودآگاه بر اساس الگویی از عادت‌ها و تجربه‌های قبلی عمل می‌کند. مثلا برای انجام حرکت‌های ورزشی، پرتاب کردن اجسام، رانندگی کردن و...‌ ، دانش اولیه و محاسبات فیزیکی پیچیده‌ای لازم است که اغلب در سطح ناخودآگاه و به شکل خودمختار رخ می‌دهند. همچنین، یکی دیگر از نمونه‌های بارز عملکرد ضمیر ناخودآگاه، تاثیرات محیط بر انسان است. برای مثال، وقتی فردی در محیطی گرم و آرام قرار می‌گیرد، اغلب احساس صمیمیت بیشتری نسبت به دیگران دارد، حتی اگر به‌طور آگاهانه دلیل این احساس را نداند. علت چنین اتفاقی این است که ضمیر ناخودآگاه میان تجربه‌های حسی مانند گرما و احساسات اجتماعی، رابطه‌ای مثبت ایجاد می‌کند.

صحبت کردن دوستانه

مثال‌های مربوط به چگونگی عملکرد ناخودآگاه بی‌شمار است. پیام‌های پنهان در رسانه، بیماری‌های روان‌تنی، انتخاب شریک عاطفی، رویاها، لغزش‌های کلامی و... همگی مربوط به ضمیر ناخودآگاه هستند. در ادامه مثال‌های بیشتری را بررسی می‌کنیم.

قدرت ضمیر ناخودآگاه

ضمیر ناخودآگاه قدرت بسیار زیادی در هدایت رفتار، افکار و احساسات انسان دارد و بدون آگاهی خود فرد، تصمیم‌ها و واکنش‌های او را شکل می‌دهد. این ضمیر می‌تواند حجم بسیار بالایی از اطلاعات گذشته را بدون نیاز به تلاش آگاهانه پردازش کند و با ذخیره الگوی تجربه‌های گذشته، هنگام برخورد با موارد مشابه، واکنش‌هایی خودکار نشان دهد. برای مثال، ضمیر ناخودآگاه ممکن است بر اساس تجربه‌های گذشته فرد در روابط اجتماعی، قضاوت‌هایی سریع و غیرارادی درباره دیگران ارائه دهد. یعنی می‌تواند باعث شود که فرد، به‌ سرعت و بدون تحلیل آگاهانه، به سمت افراد خاصی جذب شود یا از افراد خاصی فاصله بگیرد. ممکن است شما جذب دوستی با فرد خاصی شوید به این علت که برخی از رفتارهای او، ناخودآگاه شما را یاد مادرتان می‌اندازد.

یکی دیگر از جنبه‌های قدرت ضمیر ناخودآگاه، تاثیر آن بر انگیزه و موفقیت افراد است چراکه این ضمیر می‌تواند رفتارهای ما را بر اساس باورهای ناخودآگاه‌مان شکل دهد. برای مثال، کسی که در عمق ذهنش، خود را فردی شکست‌خورده و ناتوان می‌داند، احتمالا ناخودآگاه به سمت شکست‌ حرکت می‌کند، حتی اگر در بخش خودآگاه در جست‌وجوی موفقیت باشد. برعکس، ضمیر ناخودآگاه کسی که خود را فرد موفقی می‌داند، به او کمک می‌کند عادت‌های مثبت ایجاد کند و به سمت اهدافش پیش برود.

یک مرد موفق خوشحال در کنار یک مرد غمگین شکست خورده - ضمیر ناخودآگاه

شناخت ناخودآگاه با آموزش‌ های فرادرس

تا این بخش از این مطلب در مجله فرادرس، توضیح دادیم ضمیر ناخودآگاه چیست، چطور کار می‌کند و چه قدرتی دارد. در ادامه در مورد ماهیت ضمیر ناخودآگاه و جزئیات آن در نظریه‌های گوناگون روانشناسی توضیح می‌دهیم. شناخت این دسته از مباحث اساسی و عمومی روانشناسی در درک بهتر ما از خود، دیگران و زندگی بسیار موثر است. در صورتی که تمایل دارید بیشتر و اصولی‌تر با این نوع مباحث آشنا شوید،‌ می‌توانید از مجموعه فیلم‌ آموزش‌ آنلاین فرادرس بهره ببرید. فهرستی از این فیلم‌های آموزشی در این بخش آورده شده است.

آموزش روانشناسی در فرادرس
برای تماشای مجموعه فیلم‌های آموزش روانشناسی در فرادرس، روی عکس کلیک کنید.

ضمیر ناخودآگاه در نظریه‌ های روانشناسی

تقریبا تمام رویکردهای روانشناسی وجود ضمیر ناخودآگاه در ذهن انسان را تایید می‌کنند. با این حال، هر کدام دیدگاه خاص خود را در مورد این موضوع دارند. در ادامه این مقاله به بررسی ناخودآگاه از دیدگاه رویکردهای زیر می‌پردازیم.

  • نظریه «سیگموند فروید» (Sigmund Freud) و رویکرد «روانکاوی» (Psychoanalysis)
  • نظریه «کارل یونگ» (Carl Jung) و رویکرد «روان‌تحلیلی» (Analytical psychology)
  • رویکرد «روانشناسی شناختی» (Cognitive Psychology)
  • رویکرد «علوم اعصاب» یا «نوروساینس» (Neuroscience)
نقاشی چند نفر که به یک مغز بزرگ نگاه میکنند - ضمیر ناخودآگاه چیست

ضمیر ناخودآگاه در نظریه فروید

نظریه اولی که بررسی می‌کنیم، نظریه «سیگموند فروید»، پدر علم روانکاوی است. «فروید» بر اهمیت ضمیر ناخودآگاه تاکید بسیاری داشت. از نظر او، شخصیت و رفتار انسان از تعامل و تعارض بین نیروهای روانشناختی مختلف در سه سطح هوشیاری زیر شکل می‌گیرد.

ضمیر خودآگاه

«خودآگاه»‌ (Conscious) هر چیزی را که انسان بتواند نسبت به آن هشیار باشد، شامل می‌شود. فرض کنیدفردی در محیط کار، اشتباه بزرگی انجام می‌دهد که باعث خسارت زیادی برای رئیسش می‌شود. در سطح خودآگاه، فرد علت این اشتباه را خستگی و فشار کاری زیاد می‌داند.

ضمیر ناخودآگاه

«ناخودآگاه» (Unconscious) مخزنی از احساسات، افکار، تمایلات و خاطراتی است که خارج از حیطه هوشیاری ما قرار دارند. از نظر «فروید» ناخودآگاه اغلب شامل محتواهایی می‌شود که اضطراب‌آور، ناخوشایند و ناپسند هستند. مثلا در مثال بالا، ممکن است دلیل اشتباه کارمند، خشم زیاد او از رئیس خود باشد؛ خشمی که برای مدت زیادی آن را سرکوب کرده و به آن آگاه نیست. حال کارمند با خسارتی که به بار آورده، از رئیس خود انتقام گرفته است.

ضمیر نیمه‌خودآگاه

«نیمه‌خودآگاه» (Preconscious) شامل تمام افکار، خاطرات، هیجان‌ها و آرزوهایی می‌شود که همواره در هوشیاری ما قرار ندارند اما با کمی اندیشیدن می‌توانیم به آن‌ها دسترسی پیدا کنیم. خاطرات و دانش عمومی ما جزو این دسته اطلاعات هستند. همچنین، تصور کنید در مثال قبلی، کارمند اندکی می‌اندیشد و به رفتارهای سابق رئیس خود دقت می‌کند. سپس، متوجه می‌شود که از دست او عصبانی است. در چنین شرایطی، می‌توان گفت که این افکار و هیجان‌ها در سطح نیمه‌خودآگاه قرار داشته‌اند. همچنین، نیمه‌خودآگاه می‌تواند مدیریت کند که چه محتوایی از ناخودآگاه به خودآگاه راه پیدا کنند.

نظریه فروید و کوه یخ

برای فهم بهتر این سه سطح، «فروید» ذهن انسان را به کوه یخ تشبیه کرد. تنها بخش کوچکی از کوه یخ که نوک کوه است، از آب بیرون می‌زند و برای انسان قابل مشاهده است که نماد خودآگاه است. قسمت پایینی این بخش، زیر آب قرار می‌گیرد اما هنوز به شکلی محو قابل دیدن است؛ این قسمت، نیمه‌خودآگاه نام دارد. در آخر، قسمت بزرگی از کوه یخ، زیر آب است و به هیچ عنوان دیده نمی‌شود. از نظر «فروید» این بخش از کوه یخ، نشان‌دهنده ناخودآگاه انسان است. هر اتفاقی که در زیر آب اقیانوس می‌افتد، پنهان است اما اثرات آن بر کوه یخ باقی می‌ماند.

سه سطح ذهن در نظریه فروید - ضمیر ناخودآگاه
این تصویر مقایسه کوه یخ و سه سطح ذهن در «نظریه فروید» را نشان می‌دهد.

محتوای ناخودآگاه در نظریه فروید

از نظر «فروید»، ضمیر ناخودآگاه شامل افکار، تمایلات، خاطرات و احساساتی است که فعالانه از خودآگاه فرد «سرکوب» (Suppress) می‌شوند. دلیل سرکوب شدن این محتویات، می‌تواند دردناک بودن آن‌ها باشد. برای مثال بسیاری از وقت‌ها، محتویات ناخودآگاه شامل خاطرات تلخ یا تعارض‌های حل‌نشده از دوران کودکی است. فرض کنید مردی بزرگسال به شدت از تاریکی می‌ترسد اما دلیل موجهی برای این موضوع ندارد. ممکن است طی جلسات درمانی مشخص شود که ترس او به این علت شکل گرفته است که در کودکی والدینش او را با حبس کردن در اتاقی تاریک تنبیه می‌کردند اما این خاطره به حدی اضطراب‌آور و دردناک بوده که در ذهن این فرد سرکوب شده است.

نقاشی کودکی ترسیده در اتاقی تاریک

از سوی دیگر، به عقیده «فروید» ناخودآگاه می‌تواند شامل تمایلاتی باشد که در زندگی روزمره به دلیل محدودیت‌های اجتماعی و اخلاقی سرکوب می‌شوند. برای مثال، مردی را در نظر بگیرید که بسیار بیش از حد درگیر زندگی کاری خود شده است. همسر این زن، از شوهر خود به حدی عصبانی است که آرزوی شکست او در کارش را دارد اما از آنجا که چنین چیزی از نظر اجتماعی پسندیده نیست، نمی‌تواند این میل را در سطح خودآگاه خود تحمل کند. در این حالت، این زن آرزوی خود را سرکوب می‌کند و به اعماق ناخودآگاه می‌فرستد. با این حال، ممکن است گاه بدون اینکه خودش بداند با همسر خود بدرفتاری کند، شغل او را به خطر بیندازد یا در رویاهایش، خواب شکست خوردن او را ببیند.

دفاع‌ های ناخودآگاه در نظریه فروید

به عقیده «فروید»، گاه روان ما تحمل محتویات ناخودآگاه را ندارد. در نتیجه، به کمک دفاع‌های روانی، از این محتویات فاصله می‌گیرد تا از خود در برابر اضطراب، افسردگی و حالت‌های منفی دیگر محافظت کند. شناخت این دفاع‌ها،‌ باعث می‌شود با تاثیر ضمیر ناخودآگاه بر رفتار انسان بیشتر آشنا شوید. برخی از این دفاع‌ها خام‌تر و برخی پخته‌تر هستند اما دقت کنید که از نظر «فروید»، این دفاع‌ها الزاما بد نیستند. در واقع، وجود این دفاع‌ها برای از هم نپاشیدن روان آدمی لازم است. زمانی استفاده از دفاع‌های روانی تبدیل به مشکل می‌شود که بیش از اندازه به کار گرفته شود. در ادامه به هفت تا از مهم‌ترین دفاع‌های فرویدی اشاره می‌کنیم و هر کدام از آن‌ها را همراه با مثال توضیح می‌دهیم.

مکانیسم دفاعی سرکوب

طی مکانیسم دفاعی «سرکوب» (Repression)، ذهن فرد، خاطرات، افکار یا هیجان‌های او را به درون ضمیر ناخودآگاه می‌فرستد و فرد دیگر از وجود آن‌ها آگاه نیست. برای مثال، ممکن است فردی که در کودکی تجربه تروما داشته است، خاطره مربوط به آن را سرکوب کند اما این خاطره سرکوب شده هنوز می‌تواند رفتار او را تحت تاثیر قرار دهد.

مکانیسم دفاعی انکار

در مکانیسم دفاعی «انکار» (Denial)، فرد واقعیت و حقیقت موجود را نمی‌پذیرد زیرا برای او بسیار ناراحت‌کننده است. برای مثال، کسی که از پزشک تشخیص یک بیماری بدون درمان را دریافت کرده‌، ممکن است جدی بودن شرایط خود را انکار کند و طوری رفتار کند که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است.

مکانیسم دفاعی جابه‌جایی

در مکانیسم «جابه‌جایی» (Displacement)، فرد منبع اصلی پریشانی خود را، از منبع غیرقابل‌پذیرش به چیزی که امن‌تر یا پذیرفته‌تر است، منتقل می‌کند. برای مثال، اگر کسی از کار خود راضی نیست اما نمی‌تواند ناخشنودی‌اش را به رئیس خود ابراز کند، ممکن است همسر و فرزند خود را مقصر هیجان‌های منفی‌‌اش بداند و با آن‌ها دعوا کند.

مکانیسم دفاعی فرافکنی

«فرافکنی» (Projection) یعنی کسی افکار یا هیجان‌های غیرقابل‌قبول خود را به دیگری نسبت دهد. برای مثال، کسی که خود افکار خیانت‌آمیزی در سر می‌پروراند، ممکن است دیگران را به خیانت متهم کند.

نقاشی انتزاعی نیم رخ چهره انسان - ضمیر ناخودآگاه

مکانیسم دفاعی واکنش وارونه

طی «واکنش وارونه» (Reaction Formation)، فرد درست متضاد احساس واقعی خود رفتار می‌کند، برای مثال کسی که نسبت به ارزش خود شک دارد و از عزت‌نفس پایین رنج می‌برد، طوری رفتار می‌کند که انگار بسیار از خود مطمئن است. «اختلال شخصیت خودشیفته» (Narcissistic Disorder Personality) نمونه بارز استفاده اغراق‌آمیز از این دفاع روانی است.

مکانیسم دفاعی منطقی‌سازی

«منطقی‌سازی» (Intellectualization) زمانی به کار می‌رود که فرد برای مواجه نشدن با هیجان‌های ناراحت‌کننده، به جای تمرکز بر احساسات، به تحلیل عقلانی و منطقی موقعیت‌ها می‌پردازد. مثلا کسی که به یک بیماری جدی مبتلا است، به جای احساس کردن ترس و اضطراب، تنها به جنبه‌های علمی بیماری فکر می‌کند.

مکانیسم دفاعی بهانه‌تراشی

در «بهانه‌تراشی» (Rationalization)، فرد به جای قبول مسئولیت، برای توجیه رفتارهای خود دلایل منطقی و پسندیده‌ای بیان می‌کند. مثلا، مادری که فرزند خود را تنبیه بدنی کرده، ممکن است به جای اینکه بپذیرد کار اشتباهی انجام داده،‌ بگوید «تقصیر فرزندم بود که مرا عصبانی کرد و من برای تربیت او این کار را کردم».

مکانیسم دفاعی والایش

«والایش» (Sublimation) یکی از دفاع‌های روانی پخته است. در والایش، فرد یک میل یا تکانه نامناسب را به شکلی که برای اجتماع پسندیده باشد، بیان می‌کند. برای مثال، کسی که میل به خشونت زیادی دارد، انرژی خود را به سمت ورزش‌ یا هنرهای رزمی هدایت می‌کند.

نقش ضمیر ناخودآگاه در رویا دیدن

طبق «نظریه فروید»، ضمیر ناخودآگاه نقشی اساسی در شکل‌گیری رویاهای انسان دارد. در واقع، او معتقد بود که رویاها راهی برای ابراز خواسته‌ها و تمایل‌های سرکوب شده ناخودآگاه هستند. گاهی وقت‌ها ما تمایلات ناپسند خود را در خواب‌‌هایی می‌بینیم که اغلب اضطراب‌آور و پریشان‌کننده هستند اما در بیشتر وقت‌ها، رویاهای ما سانسور می‌شوند. به این معنی که تمایلاتی که در بیداری ناپسند و ناخوشایندند، در خواب از طریق نمادها و تصاویر غیرمستقیم ظاهر می‌شوند. بنابراین، تحلیل رویاها می‌تواند به درک بهتر کشمکش‌های درونی و اضطراب‌های روانی کمک کند.

مردی در فضای وهم آلود - ضمیر ناخودآگاه

برای مثال فرض کنید دختری نوجوان خواب می‌بیند که خانه آن‌ها در حال آتش گرفتن است اما مادر او، بی توجه به این موضوع، به بازی با چند عروسک می‌پردازد. تعبیر چنین خوابی ممکن است به این موضوع اشاره داشته باشد که مادر این دختر، بیش از حد سرگرم رسیدن به نیازها و خوش‌گذرانی‌های شخصی خود است در حالی که خانواده آن‌ها در حال فروپاشی و در آستانه طلاق قرار دارد. از آنجا که پرداختن به شکل اصلی این اتفاق بسیار تلخ است، این دختر این موضوع را در خواب خود به شکلی تغییر یافته می‌بیند.

نقش ضمیر ناخودآگاه در لغزش فرویدی

گاهی وقت‌ها وقتی می‌خواهیم جمله‌ای را به زبان بیاوریم، به اشتباه جمله‌ای بسیار شبیه به آن را می‌گوییم. مثلا فردی به جای اینکه بگوید «مادرم مریض شده، حالا باید بار او را هم به دوش بِکشم»، می‌گوید «مادرم مریض شده، حالا باید بار او را هم به دوش بُکشم». از نظر «فروید» این لغزش‌ها که «لغزش فرویدی» (Freudian Slip) نام دارند، اتفاقی رخ نمی‌دهند بلکه نشانه‌ای از فعالیت ضمیر ناخودآگاه انسان است. در همین لغزشی که مثال زده شد، واژه «بُکشم» نشان‌گر عصبانیت گوینده و تمایل سرکوب شده او به تغییر شرایط است. بنابر «نظریه فروید»، افکار سرکوب شده از بین نمی‌روند بلکه مثل آتش زیر خاکستر هستند و به‌طور ناخواسته در گفتار یا رفتار روزمره افراد ظاهر می‌شوند. در نتیجه، افراد با پذیرش و تحلیل این لغرش‌های فرویدی می‌توانند به شناخت بهتری از ضمیر ناخودآگاه خود دست یابند.

ناخودآگاه جمعی در نظریه یونگ

«کارل گوستاو یونگ»، روان‌پزشکی سوئیسی است که به عنوان بیان‌گذار رویکرد روان‌تحلیلی شناخته می‌شود. «یونگ» از شاگردان و همکاران بسیار نزدیک «فروید» بود اما به مرور نظریه‌های متفاوتی در مورد ضمیر ناخودآگاه ارائه داد. او با وجود ناخودآگاه در ذهن انسان موافق بود اما ناخودآگاه را به دو بخش تقسیم می‌کرد: ناخودآگاه فردی و ناخودآگاه جمعی.

ناخودآگاه فردی در «نظریه یونگ» همچون «نظریه فروید» محل تجربه‌های فراموش‌ شده و سرکوب شده است. ناخودآگاه جمعی شامل خاطره‌ها و الگوهای مشترک میان انسان‌ها است که از بدو تولد همراه آن‌ها است و به واسطه تاریخ شکل می‌گیرد. از نظر «یونگ»، محتویات ناخودآگاه جمعی به صورت موروثی و ژنتیکی از نیاکان به انسان‌ می‌رسد و حاصل تجربه فردی انسان نیست. این محتویات میان تمام انسان‌ها مشترک است و باورهای عمیق و غرایز انسانی را شکل می‌دهد. برای مثال،‌ عقاید مربوط به معنویت، مرگ و زندگی در ناخودآگاه جمعی جای دارند.

نقاشی مردمی که به آسمان رنگارنگ نگاه میکنند - ضمیر ناخودآگاه جمعی

باورهای مشترک میان انسان‌ها

«یونگ» معتقد بود که تشابه باورهای انسان‌ها در سراسر جهان و شباهت ادیان گوناگون به یکدیگر،‌ بیان‌گر وجود ناخودآگاه جمعی انسان‌ها است. یعنی مفاهیمی مثل خداوند، عدالت، مرگ، زندگی و... که در ناخودآگاه جمعی انسان‌ها قرار دارند، میان تمام انسان‌ها مشابه یکدیگر هستند. مفاهیم اخلاقی را نیز می‌توان به همین شکل توضیح داد.

نقش ناخودآگاه جمعی در فوبیاها

«یونگ» از نظریه ناخودآگاه جمعی برای توضیح دادن ترس‌ها و فوبیاهایی که در کودکان و بزرگسالان بدون هیچ دلیل آشکاری ظاهر می‌شوند، استفاده کرد. ترس از تاریکی، صداهای بلند، خون، مار و... از جمله این ترس‌های ارثی هستند. بعضی تحقیقات نشان می‌دهند که در تاریکی، قسمت «بادامه» (Amygdala) مغز برخی از کودکان، بدون اینکه تجربه‌ای منفی از تاریکی داشته باشند، به شکل اغراق‌آمیزی فعال می‌شود. بادامه بخشی از مغز است که مسئول ترس‌های ذاتی است. در نتیجه، این تحقیقات به نوعی نظریه ناخودآگاه جمعی «یونگ» در مورد فوبیاها را تایید می‌کنند.

نقاشی دختری ترسیده در جنگل - ضمیر ناخودآگاه

نقش ناخودآگاه جمعی در رویاها

به عقیده «یونگ»، رویاها بینشی کلیدی در مورد ناخودآگاه جمعی ارائه می‌دهند. او معتقد بود نمادهایی خاص در رویاهای انسان‌ها مشترک و جهانی هستند. به عبارت دیگر، نمادهای یکسان برای افراد مختلف به معنای چیزهای مشابه هستند. در عین حال، «یونگ» معتقد بود که رویاها بسیار شخصی هستند و تعبیر خواب مستلزم دانستن اطلاعات زیادی در مورد فرد بیننده است. او بیش از اینکه بر امیال سرکوب شده تاکید کند، باور داشت که رویاها بخش‌هایی از روان انسان را که در بیداری توسعه‌ نیافته‌اند، جبران می‌کنند. این باور امکان مطالعه رویاها را به عنوان ابزاری برای تحقیق، تشخیص و درمان شرایط روانی افراد فراهم کرده است.

کهن‌الگوها در نظریه یونگ

از دیگر محتویات مشترک ناخودآگاه جمعی می‌توان اسطوره‌ها و نمادها را نام برد. «یونگ» این اسطوره‌ها و نمادهای مشترک را «کهن‌الگو» (Archetypes) می‌نامد. هر کهن‌الگو نشانه‌ای از طرز فکر یا رفتاری است که از اجداد ما به ارث رسیده‌ است. به نظر «یونگ»، این تصاویر اساطیری ایستا یا ثابت نیستند. در عوض، بنا به فرهنگ، بسیاری از کهن‌الگوهای مختلف ممکن است با هم ترکیب شوند.

فردی که نقاب به چهره میزند - ضمیر ناخودآگاه

برخی از کهن‌الگوهای رایجی که «یونگ» برای توضیح ضمیر ناخودآگاه ارائه کرد عبارتند از:

  • «آنیما» (Anima): از نظر «یونگ» هم در مردان و هم در زنان،‌ بخش‌های مردانه و زنانه وجود دارد. کهن‌الگو آنیما نماد بخش زنانه در مردان است.
  • «آنیموس» (Animus): آنیموس نقطه مقابل آنیما قرار دارد و به بخش مردانه در شخصیت زنان گفته می‌شود.
  • «پرسونا» (Persona): پرسونا، به چهره اجتماعی افراد گفته می‌شود. در واقع می‌توان گفت پرسونا نقابی است که ما برای پنهان کردن خود حقیقی و سازگار شدن با جهان اجتماعی بر چهره می‌زنیم.
  • «خود» (Ego): خود همان نفس انسان و هسته روانی او است.
  • «سایه» (Shadow): سایه به جنبه‌های غیراخلاقی و تاریک روان گفته می‌شود.
  • «قهرمان» (Hero): کهن‌الگوی قهرمان درست مانند اسم خود، بیانگر شخصیتی است که زندگی فروتنانه دارد. سپس، بر شر و مرگ غلبه می‌کند.
  • «حیله‌گر» (Trickster): حیله‌گر، کودکی است که تنها به دنبال ارضای نیازهای خود است و گاهی وقت‌ها برای رسیدن به اهداف خود، اخلاقیات را زیر پا می‌گذارد.
  • «پیرمرد خردمند» (Wise Old Man): این کهن‌الگو نمادی از شخصیت‌های بیان‌گر دانش و خرد است. برای مثال، معلم‌ها چنین کهن‌الگویی را منعکس می‌کنند. در فیلم‌ها نیز بسیاری از وقت‌ها شاهد حضوری شخصیتی عاقل و دانا هستیم که نمادی از همین کهن‌الگو است.

در مطلب زیر از مجله فرادرس مفصل در مورد روانشناسی «یونگ» مفصل توضیح داده‌ایم. در صورتی که به روانشناسی «یونگ» علاقه دارید و مایل هستید بیشتر در این باره مطالعه کنید، می‌توانید از مطلب زیر بهره بگیرید.

ضمیر ناخودآگاه در روانشناسی شناختی

روانشناسی شناختی، شاخه‎‌ای از روانشناسی است که به بررسی فرایندهای شناختی مثل تفکر، حافظه، تصمیم‌گیری،‌ برنامه‌ریزی و... می‌پردازد. از نظر روانشناسی شناختی، ضمیر ناخودآگاه شامل فرایندهایی است که در خارج از آگاهی افراد رخ می‌دهند. این فرایندها شامل حافظه ضمنی، پردازش اطلاعات و تصمیم‌گیری‌هایی است که بدون آگاهی مستقیم فرد اتفاق می‌افتند. برای مثال، هنگامی که با یک مسئله ریاضی روبه‌رو هستید، به‌طور آگاهانه مسئله را می‌خوانید و به دنبال راه‌حل مناسب با آن می‌گردید. حال فرض کنید جواب مناسب را پیدا نمی‌کنید و نسبت به حل مسئله تسلیم می‌شوید. در این شرایط، ذهن بدون تمرکز مستقیم بر مسئله، به‌طور ناخودآگاه به پردازش اطلاعات مرتبط ادامه می‌دهد و ممکن است پس از مدتی، در حین استراحت یا حتی خواب، ناگهان راه‌حلی به ذهنتان برسد. این پدیده به «اثر نهفتگی» (Incubation Effect) معروف است.

همچنین، هنگامی که می‌خواهیم از خیابان رد شویم، برای جلوگیری از تصادف با خودروهای پرسرعت، باید محاسبات دقیقی برای تخمین سرعت و مسیر مناسب خود به عمل بیاوریم. تمامی این محاسبات فیزیکی بدون اینکه ما متوجه شویم، در ذهن ما انجام می‌شوند. به بیان دیگر، بسیاری از فعالیت‌ها و پردازش‌های ذهنی انسان به صورت ناخودآگاه انجام می‌شوند و ما فقط از نتایج آن‌ها در حالت خودآگاه بهره‌مند می‌شویم. به این طریق،‌ روانشناسی شناختی نیز وجود ضمیر ناخودآگاه را تایید می‌کند. برخلاف «نظریه‌ فروید» که بیشتر بر تمایلات ناخودآگاه و سرکوب آ‌ن‌ها تمرکز داشت، روانشناسی شناختی بیشتر بر جنبه‌های عملکردی و پردازش اطلاعات تاکید دارد.

ضمیر ناخودآگاه در نوروساینس

تقریباً هر کاری که ذهن انجام می‌دهد، از دیدن و شنیدن گرفته تا انجام حرکات ورزشی، به تعداد زیادی فرآیند ناخودآگاه نیاز دارد. تمام فعالیت‌های ذهن، به شکل زیستی در مغز رخ می‌دهد. در نتیجه، امروزه بررسی بسیاری از فعالیت‌های ضمیر ناخودآگاه به کمک نوروساینس ممکن است چراکه این علم با روش‌هایی پیشرفته فعالیت‌ قسمت‌های مختلف مغز را بررسی می‌کند. برای مثال، پیش از دیدیم که چطور نوروساینس به تایید نظریه ناخودآگاه جمعی «یونگ» کمک کرد. در ادامه به بررسی یکی دیگر حوزه‌های از ناخودآگاه می‌‎پردازیم که توسط نوروساینس و روانشناسی فیزیولوژیک تایید شده‌اند.

در یک پژوهش نوروساینس، از شرکت‌کنندگان خواسته شد تا بین چند گزینه ساده، تصمیم‌گیری کنند. مثلا از بین چند رنگ یا عدد، یک مورد را انتخاب نمایند. در همین حین، به کمک دستگاه‌های تصویربرداری مغزی مثل fMRI یا EEG فعالیت مغزی آن‌ها ثبت شد. در نهایت، دانشمندان موفق شدند با استفاده از تحلیل فعالیت مغزی شرکت‌کنندگان توسط الگوریتم‌های کامپیوتری، تا ۷ ثانیه قبل از آنکه شرکت‌کنندگان به طور خودآگاه تصمیم‌گیری کنند و تصمیم خود را ابراز کنند، تصمیم آن‌ها را پیش‌بینی کنند. این یافته‌ها نشان می‌دهد که فرایند تصمیم‌گیری، پیش از خودآگاه در ضمیر ناخودآگاه اتفاق می‌افتد. در واقع، حتی پیش از آنکه فرد از تصمیم خود مطلع شود، ضمیر ناخودآگاه تصمیم خود را گرفته است.

چگونه به ضمیر ناخودآگاه دسترسی پیدا کنیم؟

امیال و تکانه‌های برخاسته از ضمیر ناخودآگاه معمولا به شکلی پیچیده و نمادین به خودآگاه راه پیدا می‌کنند. شناخت و تفسیر این نمادها عملی پیچیده است که به تخصص و توجه نیاز دارد. با این حال، این کار غیرممکن نیست. امروزه روان‌تحلیل‌گرها برای دستیابی به محویات ضمیر ناخودآگاه، از دو روش استفاده می‌کنند که از زمان «سیگموند فروید» بر جای مانده است. در ادامه به معرفی و بررسی این دو روش می‌پردازیم.

تداعی آزاد

«تداعی آزاد» (Free Association) یکی از روش‌های دستیابی به ضمیر ناخودآگاه است. در این تکنیک، فرد سعی می‌کند به‌طور آزادانه، بدون سانسور کردن افکارش و بدون ترس از قضاوت شدن هر آنچه را که به ذهنش می‌رسد، بیان کند. روان‌کاو با شنیدن این جریان افکار می‌تواند متوجه نکاتی شود که ممکن است به محویات ناخودآگاه مربوط باشند. این روش اغلب در درمان‌های روان‌کاوی برای شناسایی عوامل ریشه‌ای اضطراب‌ها، افسردگی و سایر مشکلات روانی استفاده می‌شود.

نقاشی انتزاعی از جلسه روان درمانی - ضمیر ناخودآگاه

به عنوان مثال، تصور کنید زنی از شکاک بودن همسر خود گلایه می‌کند. او با خود فکر می‌کند «رفتار او مرا به یاد پدرم و اخم کردن‌هایش می‌اندازد» اما اگر از او بپرسیم این دو موضوع چه ارتباطی به یکدیگر دارند، نمی‌تواند توضیح بدهد. بنابراین، از بیان این افکار اجتناب می‌کند. در تداعی آزاد، او می‌تواند این افکار را هر چند که به ظاهر بی‌ربط به نظر برسند، بدون فیلتر کردن بیان کند.

در این حالت، ممکن است به کمک تشویق‌ها و راهنمایی‌های روان‌کاو، فرد بتواند خاطره‌‌های سرکوب شده را به خاطر بیاورد. یکی از این خاطرات، مربوط به زمانی است که پدر این مراجعه‌کننده، با اخمی ترسناک، او را به دزدیدن عروسک همسایه‌ متهم می‌کند، در حالی که او واقعا بی‌گناه است. سپس، به کمک تحلیل‌های روان‌کاو، فرد متوجه می‌شود که هم در این خاطره و هم به واسطه شکاکیت همسرش، او به گناهی متهم می‌شود که انجام نداده است. در نتیجه، رفتارهای همسرش او را به یاد اخم پدرش می‌اندازد.

تحلیل رویاها

پیش از این بیان کردیم که «فروید» و «یونگ»، معتقد بودند محتواهای ناخودآگاه به شکلی سانسور شده و نمادین از طریق رویاها بروز پیدا می‌کنند. از دیدگاه «فروید»، رویاها پنجره‌ای به ناخودآگاه انسان هستند و می‌توانند به عنوان ابزاری برای دستیابی به احساسات و افکار سرکوب شده عمل کنند. او معتقد بود که رویاها به‌طور غیرمستقیم به امیال، خاطرات و ترس‌هایی اشاره می‌کنند که در زندگی روزمره سرکوب شده‌اند. فردی را تصور کنید که بارها خواب می‌بیند از ارتفاع سقوط کرده است. این خواب می‌بایست با توجه به زندگی فرد تعبیر شود. به عنوان مثال، در صورتی که اخیرا اوضاع زندگی او نا‌به‌سامان شده باشد، می‌توان گفت این خواب بیانگر ترس او نسبت به از دست دادن کنترل زندگی در شرایط کنونی است.

قوانین ضمیر ناخودآگاه چیست؟

با اینکه دسترسی به ضمیر ناخودآگاه به آسانی ممکن نیست، متخصصینی که در این زمینه مطالعه می‌کنند، معتقدند که ضمیر ناخودآگاه قوانین خاص خود را دارد. به کمک این قوانین می‌توانیم ضمیر ناخودآگاه خود را بهتر بشناسیم و بر آن مسلط شویم. در ادامه به بررسی قوانین ضمیر ناخودآگاه می‌پردازیم.

۱. ضمیر ناخودآگاه تفاوتی بین واقعیت و تخیل قائل نمی‌شود

یکی از مهم‌ترین قوانین ضمیر ناخودآگاه این است که نمی‌تواند تفاوت بین واقعیت و تخیل را تشخیص دهد. یعنی، برای ضمیر ناخودآگاه تفاوتی ندارد که یک اتفاق واقعا رخ داده است یا فرد آن‌ را تصور کرده است و در هر صورت از آن تاثیر می‌پذیرد. به عنوان مثال، اگر فردی دائم خود را در شرایط شکست تجسم کند، ضمیر ناخودآگاه این تصویر را باور می‌کند، سپس با توجه به همین باور گام برمی‌دارد و احتمالا فرد را به سمت شکست سوق می‌دهد. این موضوع در روانشناسی بالینی نیز اهمیت دارد. در بسیاری از وقت‌ها اگر فردی تصور کرده باشد که در کودکی‌اش اتفاق ناگواری رخ داده در حالی که واقعا این‌طور نیست، درمان‌گر باز هم به آن اتفاق ناگوار و عوارض ناشی از آن می‌پردازد چراکه ناخودآگاه متوجه تفاوت واقعیت و خیال نیست.

پسری در فضای وهم آلود - ضمیر ناخودآگاه

۲. ضمیر ناخودآگاه به زبان ساده و مستقیم پاسخ می‌دهد

ضمیر ناخودآگاه پیام‌هایی را بهتر درک می‌کند که به‌صورت مستقیم و ساده بیان شده باشند. مثلا اگر به کسی بگویید «تو فرزند بدی هستی چون به والدینت سر نمی‌زنی... البته فراموش کرده بودم هفته پیش از آن‌ها مراقبت کردی، پس آن‌قدر ها هم مشکلی نیست»، ضمیر ناخودآگاه این فرد بیشتر از همه از جمله ساده «تو فرزند بدی هستی» تاثیر می‌گیرد. به همین علت، باید به گفته‌ها و شنیده‌های خود بیشتر توجه کنیم. از سوی دیگر، با تکرار جمله‌های کوتاه و مثبت، می‌توانیم به تدریج پیام‌های مثبتی وارد ضمیر ناخودآگاه خود کنیم و باورهای مثبتی را به شکل ریشه‌ای شکل دهیم.

۳. ضمیر ناخودآگاه بر اساس تکرار عمل می‌کند

یکی دیگر از قوانین ضمیر ناخودآگاه این است که به تکرار حساس است. هر چقدر که یک فکر یا عمل بیشتر تکرار شود، بیشتر در ضمیر ناخودآگاه ثبت می‌شود. به عنوان مثال، اگر فردی به‌طور مداوم درباره توانایی‌های خود مثبت فکر کند، این تکرار باعث می‌شود که ضمیر ناخودآگاه این پیام‌ را به‌عنوان حقیقت بپذیرد و رفتار فرد نیز به‌طور خودکار به سمت دستیابی به این اهداف پیش برود.

۴. ضمیر ناخودآگاه همیشه در زمان حال زندگی می‌کند

ضمیر ناخودآگاه درک درستی از زمان ندارد و نمی‌تواند تفاوتی بین زمان گذشته، حال و آینده قائل شود. ناخودآگاه انسان تنها داده‌هایی را که در لحظه حال دریافت می‌کند، پردازش می‌کند؛ صرف‌نظر از اینکه این داده‌ها مربوط به آینده باشند یا گذشته. این ضمیر همیشه در لحظه حال عمل می‌کند. به همین دلیل اگر شما خاطره‌های خود را مرور کنید، ضمیر ناخودآگاه باور می‌کند که این خاطره مجدد رخ داده است، و اگر آینده‌ خود را تصور کنید، از نظر ضمیر ناخودآگاه این تصور کاملا واقعی است.

نقاشی یک وهم در فضای ابر آلود - ضمیر ناخودآگاه

۵. ضمیر ناخودآگاه به تصاویر و احساسات پاسخ می‌دهد

ضمیر ناخودآگاه نسبت به تصاویر ذهنی و احساساتی که با آن‌ها همراه است، حساس است. هرچه تصویری که در ذهن ساخته می‌شود واضح‌تر باشد و با احساسات قوی‌تری همراه شود، تاثیر بیشتری بر ضمیر ناخودآگاه خواهد داشت. به عنوان مثال، اگر فردی هنگام تجسم موفقیت، هیجان و رضایت را تجربه کند، این احساس‌ها به تقویت تصویر موفقیت در ذهن او کمک می‌کنند. سپس، ضمیر ناخودآگاه او را به‌طور موثرتری در مسیر رسیدن به آن موفقیت قرار می‌دهد. به همین ترتیب، «نشخوارفکری» (Overthinking) و تکرار زیاد لحظه‌های تلخ در ذهن، تاثیر منفی بر سلامت روان انسان می‌گذارد. این به این معنی نیست که خاطرات منفی خود را سرکوب کنید بلکه باید به‌ شکلی سالم و به‌ اندازه به آن‌ها بپردازید.

چگونه بر ضمیر ناخودآگاه مسلط شویم؟‌

تا این بخش از مجله فرادرس،‌ با چیستی ناخودآگاه و قوانین حاکم بر آن آشنا شدیم. روان‌شناس‌ها با استفاده از این قوانین، راهکارهایی را تبیین کرده‌اند که به انسان کمک می‌کند بتواند به شکل موثرتری ضمیر ناخودآگاه خود را مدیریت کند. توجه کنید که برای اثربخش بودن این راهکارها، باید به شکل منظم آن‌ها را تکرار کنید. در ادامه به پنج راهکار برای تسلط بر ضمیر ناخودآگاه اشاره می‌کنیم.

۱. موفقیت و خواسته‌های خود را تصویرسازی کنید

همان‌طور که گفتیم ضمیر ناخودآگاه نسبت به تصاویر ذهنی حساس است و به خوبی‌ به تکنیک «تصویرسازی» (Visualization) پاسخ می‌دهد. برای استفاده از این تکنیک، هر روز ۱۰ دقیقه از وقت خود را صرف تصویرسازی کنید. در مکانی آرام بنشینید و بدن خود را در وضعیتی راحت قرار دهید. سپس چشمان خود را ببندید و نتایج مثبتی را که جزو اهداف شما هستند، تجسم کنید. برای مثال، می‌توانید موفقیت ورزشی، هنری، تحصیلی یا شغلی خود را در ذهن‌تان به تصویر بکشید. فراموش نکنید که هر چقدر تصاویر جزئی‌تر باشند و با احساس بیشتری همراه شوند، تصویرسازی تاثیر بیشتری دارد. هنگامی که این کار با تلاش و پشتکار شما همراه شود، به تمرکز شما بر موفقیت و کاهش ترس‌ها و تردیدها کمک می‌کند.

نقاشی مردی که موفقیت خود را تصور میکند - ضمیر ناخودآگاه

۲. گفت‌وگوی درونی مثبت انجام دهید

بسیاری از وقت‌ها، محتویات ناخودآگاه انسان را جمله‌های منفی تشکیل می‌دهند. ضمیر ناخودآگاه ما ممکن است گاه با صدایی سرزنش‌گر و دل‌سردکننده با ما صحبت کند. استفاده از گفت‌وگوی درونی مثبت یا «جملات تاکیدی» (Affirmations) به معکوس کردن این روند کمک می‌کنند. تکرار این دسته از جملات مثبت می‌تواند به مرور بر ناخودآگاه شما تاثیر بگذارد. با تکرار روزمره جملاتی مثل «من موفق هستم»، «من دوست‌داشتنی هستم»، «من هر روز پیشرفت می‌کنم» و... می‌توانید احساس و گفت‌وگوی درونی خود را از منفی به مثبت تغییر دهید. در نظر داشته باشید که با توجه به قوانین ضمیر ناخودآگاه، این جملات می‌بایست ساده، مثبت و مربوط به زمان حال باشند.

۳. ‌از ذهن‌آگاهی و مدیتیشن استفاده کنید

تمرین‌های «ذهن‌آگاهی» (Mindfulness) و مدیتیشن، به تمرکز بر افکار و احساسات،‌ بدون قضاوت کردن آن‌ها کمک می‌کنند. در این حالت فرد می‌تواند جریان افکار خود را با سانسور کمتر و دقت بیشتری دنبال کند. در نتیجه، به احتمال بیشتری به افکار ناخودآگاه خود آگاه می‌شود. همچنین، مدیتیشن با کاهش سرعت امواج مغزی و ایجاد نوعی خلسه، به انسان کمک می‌کند تا به بخش‌های عمیق‌تر ناخودآگاه دسترسی پیدا کند. در مطلب زیر از مجله فرادرس توضیح دادیم ذهن‌آگاهی چیست و ده تمرین کاربردی برای تقویت آن به کار بردیم.

۴. اطراف خود را با مثبت‌اندیشی احاطه کنید

ضمیر ناخودآگاه همواره در حال جذب اطلاعات از محیط اطراف است، اطلاعاتی که در نهایت باورهای زیربنای زندگی و شخصیت ما را تشکیل می‌دهند. حتی کوچک‌ترین نشانه‌های محیط زندگی، از جمله محتوای یک تابلوی نقاشی در محیط، بر ضمیر ناخودآگاه انسان تاثیر می‌گذارد. تاثیر گفته‌های اطرافیان، اعمال و رویکرد آن‌ها نیز بر ضمیر ناخودآگاه به شدت زیاد است. به همین علت، سعی کنید اطراف خود را با مثبت‌اندیشی احاطه کنید. با افراد مثبت‌نگر و سالم وقت بگذرانید، از روابط سمی دوری کنید، اخبار منفی را کمتر دنبال کنید، پادکست‌ها و موسیقی‌های نشاط‌آور گوش کنید و از آثار هنری نشاط‌آور بهره بگیرید. تمامی این موارد می‌توانند ضمیر ناخودآگاه شما را به سمت مثبت‌اندیشی سوق دهند.

۵. به اثر پیام‌های پنهان آگاه باشید

در بسیاری از تبلیغ‌ها، موسیقی‌ها، فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی از پیام‌های پنهان استفاده می‌شود که «پیام‌های سابلیمینال» (Subliminal Messages) نامیده می‌شوند. شما به صورت خودآگاه متوجه این پیام‌ها نمی‌شوید اما این پیام‌ها بر ذهن ناخودآگاه تاثیر می‌گذارند. برای مثال، در اکثر صحنه‌های فیلم «باشگاه مشت‌زنی» (Fight Club) لیوان‌های قهوه از یک برند خاص وجود دارد که باعث تبلیغ این برند می‌شوند اما بیننده به‌طور خودآگاه متوجه آن نیست.

ضمیر ناخودآگاه در تبلیغات
تصویر بالا، دو صحنه از فیلم باشگاه مشت‌زنی را نشان می‌دهد. در این دو صحنه، لیوان‌هایی از یک برند خاص نمایش داده می‌شود.

با آگاهی از این پیام‌ها، می‌توانید از ورودی‌های منفی اجتناب کنید و در عوض، ورودی‌های مثبتی مثل پادکست‌های انگیزشی یا توسعه فردی را جایگزین آن‌ها کنید. این کار به «بازبرنامه‌ریزی» (Reprogramming) ضمیر ناخودآگاه شما برای داشتن شرایط روانی بهتر کمک می‌کند.

ضمیر ناخودآگاه در اختلال‌ ها و بیماری‌ ها

ضمیر ناخودآگاه انسان نقش مهمی در بروز اختلال‌های روانشناسی و بیماری‌ها دارد. به عقیده مختصصین این حیطه، بسیاری از ناهنجاری‌های روانی انسان از تعارض‌های ناخودآگاه او سرچشمه می‌گیرند. این تعارض‌های سرکوب شده می‌توانند به شکل اختلال‌های مختلف مانند اضطراب، افسردگی یا رفتارهای اجباری بروز کنند، در حالی که فرد به منبع اصلی این مشکل‌ها آگاه نیست. پیش از این نیز توضیح دادیم چطور تعارض‌های ناخودآگاه می‌توانند به اختلال‌های شخصیت مثل اختلال شخصیت خودشیفته منجر شوند. برای درمان این اضطراب‌ها از طریق ضمیر ناخودآگاه، روان‌کاوها و روان‌تحلیل‌گرها تلاش می‌کنند تا با استفاده از تداعی آزاد و تحلیل رویاها به محتویات ناخودآگاه دسترسی پیدا کنند و تعارض‌های آن را برطرف نمایند.

نقش ضمیر ناخودآگاه در هیستری

یکی از معروف‌ترین مراجعه‌کنندگان در تاریخ روان‌کاوی «آنا او» (Anna O) نام دارد که توسط «فروید» و همکار او «جوزف بروئر» (Josef Breuer) مورد بررسی قرار گرفت. آنا او در دهه ۱۸۸۰ با علائم متعددی از جمله فلج عضلات، ناتوانی در صحبت کردن، اختلال‌ بینایی و مشکلات شنوایی مواجه بود، در حالی که هیچ علت جسمانی مشخصی برای این علائم وجود نداشت. در علم روان‌کاوی به این نوع بیماری‌ها «هیستری» (Hysteria) گفته می‌شود. «بروئر» تلاش کرد با استفاده از تکنیک‌های مختلف به خاطرات سرکوب شده دوران کودکی «آنا او» دسترسی پیدا کند و متوجه شد که با بیان کردن این خاطرات و تخلیه هیجان‌های ناشی از آن‌ها، علائم جسمانی «آنا او» به مرور کاهش پیدا می‌کنند و از بین می‌روند. بعدها «فروید» از مثال «آنا او» به عنوان اثبات نظریه خود در مورد اهمیت افکار سرکوب شده در ناخودآگاه استفاده کرد.

آنا او و فروید
این تصویر به ترتیب از سمت راست به چپ، تصاویر واقعی فروید، آنا او و بروئر را نشان می‌دهد.

نقش ضمیر ناخودآگاه در بیماری‌های روان‌تنی

امروزه نیز پزشکان اختلال‌های «روان‌تنی» (Psychosomatic) را به رسمیت می‌شناسند. اختلال‌های روان‌تنی، اختلال‌هایی همراه با علائم جسمانی هستند که منشا اصلی آن‌ها عوامل روان‌شناختی مثل اضطراب است. علائم این اختلال‌ها ممکن شامل درد مزمن، سردرد، معده‌ درد، مشکلات گوارشی، مشکلات تنفسی و... باشد اما هیچ‌گونه دلیل پزشکی آشکاری برای این اختلال‌ها وجود ندارد. وجود اختلال‌های روان‌تنی نشان می‌دهد که ضمیر ناخودآگاه و بدن به شدت به هم مرتبط هستند و عوامل روان‌شناختی می‌توانند به‌طور مستقیم بر سلامتی جسمانی تاثیر بگذارند.

سوگیری‌ های ناخودآگاه انسان

ضمیر ناخودآگاه می‌تواند درک و رفتار ما نسبت به دیگران را به گونه‌ای تحت تاثیر قرار دهد که گاه حتی متوجه آن نباشیم. در ذهن ناخودآگاه ما اغلب «سوگیری‌‌» (Bias) وجود دارد و باعث قضاوت‌های نادرست و تبعیض‌آمیز ما نسبت به دیگران و به خصوص افراد غریبه‌ می‌شود. به عنوان مثال، یکی از سوگیری‌های ضمیر ناخودآگاه نسبت به افراد دیگر، «اثر هاله‌ای» (Halo Effect) نام دارد. در این سوگیری، افراد تمایل دارند بر اساس یک ویژگی مثبت یا منفی در یک شخص یا گروه، در مورد سایر ویژگی‌های آن‌ها قضاوت کنند. یعنی مثلا اگر ظاهر فردی جذاب به نظر می‌رسد، افراد به‌طور ناخودآگاه متصور می‌شود که او باهوش یا قابل‌اعتماد نیز هست، حتی اگر هیچ مدرکی برای این قضاوت وجود نداشته باشد.

این نوع سوگیری‌ها نه تنها روی قضاوت‌های روزمره ما تاثیر می‌گذارند، بلکه می‌توانند در محیط‌های حرفه‌ای نیز مانع انتخاب‌های عادلانه شوند. یکی از رایج‌ترین سوگیری‌های ضمیر ناخودآگاه در این زمینه، سوگیری جنسیتی است. برای مثال، در جلسات کاری ممکن است افراد ناخودآگاه تصور کنند که مردان در تصمیم‌گیری‌های مهم، بهتر عمل می‌کنند یا بیشتر حق صحبت دارند، در حالی که زنان کمتر دیده یا شنیده می‌شوند. سوگیری‌های اجتماعی و فردی بسیار دیگری در زمینه‌هایی از جمله نژاد، زیبایی، نوع پوشش و... وجود دارد. این نوع سوگیری‌ها می‌توانند بدون وجود آگاهی و بدخواهی، بر تصمیمات حرفه‌ای تاثیر بگذارد و منجر به نابرابری‌ شود​.

یک دست که یک فرد را از میان افراد زیادی بر می گزیند

تاثیر ضمیر ناخودآگاه در انتخاب شریک عاطفی

ضمیر ناخودآگاه در انتخاب شریک عاطفی نیز نقش مهمی دارد. بسیاری از ما ممکن است تحت تاثیر سوگیری‌های ناخودآگاه جذب افرادی شویم که یادآور ویژگی‌های خاصی در کودکی‌مان هستند. مثلا ممکن است این افراد ویژگی‌های فیزیکی یا رفتاری والدین ما در گذشته را یادآوری کنند. در واقع، این امر باعث می‌شود ناخواسته به افرادی تمایل پیدا کنیم که به الگوهای گذشته ما شبیه‌اند. این موضوع زمانی هشداردهنده خواهد بود که در کودکی محیط ناامن و آزاردهنده‌ای را تجربه کرده باشیم، زیرا در این صورت ممکن است در بزرگسالی نیز به شکل ناخودآگاه به سمت چنین روابطی جذب شویم. در چنین حالتی، توصیه می‌شود که حتما از خدمات روان‌درمانی بهره بگیرید.

بر اساس رای ۰ نفر
آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
اگر بازخوردی درباره این مطلب دارید یا پرسشی دارید که بدون پاسخ مانده است، آن را از طریق بخش نظرات مطرح کنید.
منابع:
Very Well MindPsychology TodayMPGVery Well MindWellLife HackContemporary PsychologyMy Cleveland Clinic
دانلود PDF مقاله
نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *