ویژگی های افراد کمال گرا چیست و چطور بر کمال گرایی غلبه کنیم؟


آیا فکر میکنید شما هم یکی از آن افراد کمال گرا هستید؟ آیا معمولا سعی میکنید به استانداردهایی کاملا بینقص در امور مختلف دست پیدا کنید؟ آیا احساس میکنید در هر کاری که به انجام میرسانید باید بهترین وجهه خود را به نمایش بگذارید، حتی اگر به قیمت سلامت روان و بدنتان تمام شود؟
شخص کمال گرا کسی است که نمیتواند استانداردهایی کمتر از کمال مطلق را بپذیرد. در روانشناسی، مشخصه کمال گرایی این چنین توصیف شده است: «تلاش مداوم شخص برای بینقص بودن و دستیابی به استانداردهایی بسیار بالا» و همینطور «ارزشسنجی شخصی بسیار انتقادی و نگرانی راجع به ارزشسنجی دیگران نسبت به خود». از دید افراد کمال گرا هرچیزی که سطحی پایینتر از تمام و کمال بودن داشته باشد، غیر قابل پذیرش است. این استانداردهای بالا و ترس از شکست منجر به عقب انداختن کارها شده و افراد کمالگرا را نیازمند درمان اهمالکاری میکند.
اگر برای شما هم این سوال پیش آمده که آیا شخصیتی کمال گرا دارید یا خیر، باید بگوییم که به احتمال فراوان این ویژگی را در خود خواهید یافت، حداقل تا حدودی. اگر بخواهیم صادق باشیم، این احتمال نیز وجود دارد که روی ابعاد کمال گرایانه خود کار کرده باشید، زیرا کمال گرایی نوعی ذهنیت جذاب به نظر میرسد و چه کسی دلش نمیخواهد بینقص باشد؟ اما لازم است که دانش خود را در این زمینه افزایش دهید و دقیقا بدانید که چرا کمال گرایی در بسیاری از مواقع یک خصوصیت منفی به حساب میآید. هرچه دانش بیشتری در این زمینه داشته باشید، بهتر قادر به کنار زدن وجوه منفی شخصی کمال گرای خود خواهید بود و با درمان کمالگرایی، به سطحی بالاتر از بهرهوری دست مییابید.
ویژگیهای رایج افراد کمال گرا

مشکل اصلی کمال گرایی - و دلیل اینکه شما به سراغ این مطلب آمدهاید تا متوجه شوید شخصیت کمال گرا دارید یا خیر - این است که افراد کمال گرا معمولا در قیاس با افراد کامیاب دستاوردهای کمتری داشته و استرس بیشتری را تحمل میکنند. البته کمال گرایان شباهت زیادی به افراد کامیاب (آنهایی که دستاوردهای متعدد کسب میکنند) دارند، اما شاهد چند تفاوت کلیدی نیز هستیم. در ادامه این نوشتار از ۱۰ ویژگی رایج افراد کمال گرا میگوییم که شاید قادر به شناسایی آنها در خود و یا اطرافیان خود باشید.
ذهنیت همهچیز یا هیچچیز
افراد کمال گرا درست مانند افراد کامیاب اهدافی بزرگ برای خود ترسیم کرده و برای دستیابی به آنها سختکوش ظاهر میشوند. اما شخص کامیاب حتی کاملا به اهداف خود دست پیدا نکند هم از انجام دادن کاری معرکه و دستیابی به موفقیت (یا چیزی نزدیک به اینها) راضی خواهد بود. کمال گرایان از پذیرفتن هرآنچه کمتر از بینقص باشد سر باز میزنند. «تقریبا بینقص» نیز معمولا به چشم شکست دیده میشود.
شدیدا منتقد
افراد کمال گرا بیشتر از افراد کمیاب به انتقاد از خود و دیگران میپردازند. درحالی که اشخاص کامیاب به دستاوردهای خود افتخار کرده و حامی دیگران ظاهر میشوند، کمال گرایان عمدتا به شناسایی اشتباهها و عیبها مشغول میشوند. ذهن آنها کاملا روی کمبودها متمرکز است و به سختی قادر به مشاهده چیزی دیگر هستند. هر زمان که «شکست» رخ میدهد نیز آنها بیشتر از دیگران دست به قضاوت و سختگیری میزنند.
رانش با ترس
کامیابها معمولا به سمت اهداف خود کشیده میشوند و تمایلی حقیقی به دستیابی به آنها دارند. آنها از تمام گامهایی که در جهت درست برداشته میشود رضایت دارند. کمال گرایان از طرف دیگر معمولا به وسیله ترس به سمت اهداف خود کشیده میشوند و این ترس معمولا راجع به عدم دستیابی به اهداف و شکست خوردن در کارهایی است که باید انجام شوند.
استانداردهای غیر واقعگرایانه
متاسفانه، اهدافی که افراد کمال گرا برای خود ترسیم میکنند حتی منطقی هم نیستند. درحالی که افراد کامیاب اهدافی شگرف برای خود ترسیم میکنند و بعد از دستیابی به آنها با تحت فشار قرار دادن بیش از پیش خود اندکی خوش میگذرانند، افراد کمال گرا معمولا هدف ابتدایی را در نقطهای خارج از دسترس قرار میدهند.
متمرکز بر نتایج
کامیابها میتوانند از پروسه دنبال کردن یک هدف به اندازه دستیابی به خود هدف لذت ببرند و گاهی حتی بیشتر. در طرف عکس ماجرا، کمال گرایان تنها هدف غایی را میبینند و نه هیچچیز دیگر. آنها آنقدر نگران دستیابی به هدف و اجتناب از شکست خوردن هستند که نمیتوانند از پروسه رشد و سختکوشی لذت ببرند.

افسردگی ناشی از اهداف برآورده نشده
کمال گرایان خوشحالی و آسانگیری به مراتب کمتری نسبت به افراد کامیاب دارند. درحالی که کامیابها میتوانند به شکلی نسبتا آسان ناامیدی خود را کنار بگذارند، افراد کمال گرا معمولا بیشتر به خودشان سخت میگیرند و وقتی انتظاراتشان برآورده نشده، درون گردابی از احساسات منفی غرق میشوند.
ترس از شکست
افراد کمال گرا ضمنا به مراتب بیشتر از کامیابها از شکست خوردن وحشت دارند. عمدتا به این خاطر که آنها حساب زیادی روی نتیجه کار باز میکنند و از هرچیزی که کاملا بیعیب و نقص نباشد ناامید میشوند. با چنین ذهنیتی، شکست تبدیل به اتفاقی دهشتناک میشود. از آنجایی که هرچیزی کمتر از بیعیب و نقصی محض شکست به حساب میآید، کمال گرایان معمولا کارها را به دقایق پایانی واگذار میکنند.
اهمالکاری
شاید بسیار ضد و نقیض به نظر برسد که افراد کمال گرا بیشتر مستعد اهمالکاری هستند، زیرا خصیصه اصلی آنها باید به بهرهوری بالاتر منجر گردد. اما کمال گرایان معمولا رابطهای صمیمی و تنگاتنگ با اهمالکاری دارند. این بدان خاطر است که در نتیجهی ترس از شکست، کمال گرایان گاهی آنقدر نگران انجام رساندن کارها به شکلی بینقص میشوند که توان حرکت را از دست داده و اصلا هیچ کاری را به انجام نمیرسانند.
مکانیسم دفاعی
از آنجایی که هرچیزی به جز بینقص بودن بسیار دردناک و ترسناک به حساب میآید، افراد کمال گرا معمولا هنگام مواجهه با انتقاد سازنده رویکرد تدافعی میگیرند. کامیابها از طرف دیگر انتقاد را اطلاعاتی ارزشمند به حساب میآورند که به آنها در کارهای آتی یاری خواهد رساند.
اعتماد به نفس پایین
کمال گرایان معمولا انتقادات فراوانی به خود وارد میکنند، خوشحال نیستند و از اعتماد به نفس پایین رنج میبرند. به خاطر همین ماهیت انتقادی، چنین افرادی میتوانند بسیار تنها و ایزوله شوند و دیگران را نیز از خود میرانند. همین موضوع بار دیگر به اعتماد به نفس پایین آنها دامن میزند.
وجوه منفی پنهان افراد کمال گرا

در ظاهر، کمال گرا بودن هیچ ایرادی ندارد. نهتنها میتوانید جزییات را به شکلی جسورانه پیدا کنید، بلکه همیشه برای فشار آوردن به خود برای رسیدن به دستاورد بزرگ بعدی، همان هدفی که هیچکس دیگر قبلا محقق نکرده، آماده هستید. شما همیشه با کارهای خود از انتظارات فراتر ظاهر میشوید و خروجی کارهایتان بهترین چیزی است که میتوان یافت.
اما کمال گرا بودن معایب خودش را نیز دارد. این معایب قابل شناسایی نخواهند بود مگر اینکه یک گام به عقب برداشته و عمیقا به کمال گرایی خود فکر کرده و از تبعات آن بر ذهن خودتان باخبر شوید.
مشکل اول: اهمالکاری
اگرچه اندکی خندهدار به نظر میرسد، اما اهمالکاری از جدیترین مشکلاتی است که گریبانگیر افراد کمال گرا میشود. کم پیش نمیآید که با افرادی کمال گرا روبهرو شوید که شدیدا در مسیر دستیابی به اهداف خود اهمالکاری میکنند، حتی با اینکه اشتیاق فراوانی نسبت به آنها دارند. اما چرا این اتفاق میافتد؟
پیش از هر چیز، یک کمال گرا معمولا چشماندازی بیکم و کاست از کارها ترسیم میکند. بنابراین وقتی زمان کار کردن میرسد، او توجهی ویژه و بیش از اندازه به جزییات نشان میدهد، نوعی رفتار وسواسگونه در قبال ابعاد مختلف ماجرا در پیش میگیرد، هر مشکلی روی شانههایش سنگینی خواهد کرد و در نهایت وقت زیادی صرف این میشود که همهچیز بیعیب و نقص باشد. در گذر زمان، این توجه بیش از حد به جزییات شکلی دردناک به خود میگیرد و به شکلی غیر قابل اجتناب، اهمالکاری رخ میهد. در ظاهر اینطور به نظر میرسد که کار مورد نظر کنار گذاشته شده تا شخص اندکی استراحت کند، اما او در واقع در حال اجتناب از دردی است که هر وظیفهای با خود به همراه میآورد.
دلیل دیگر این است که کمال گرایان پیش از شروع کار نیاز به شرایطی کاملا بینقص نیز دارند. در ابتدا باید زمان کافی برای رسیدگی به کار وجود داشته باشد، بعد باید شرایط الف و ب و پ نیز به وجود آید. وقتی تمام این پیشنیازها رعایت شده باشند، کمال گرا احساس میکند بالاخره برای شروع آمده است. مادامی که یکی از پیشنیازها وجود نداشته باشد، حس و حال شروع کار نیز به وجود نمیآید. کارها دوباره و دوباره عقب میافتند و صبوری آنقدر ادامه مییابد تا لحظه «بینقص» برای انجام دادن کار به صورت «بینقص» فرا برسد.
البته که در غاییترین حالت، شخص کمال گرا در حال فریب دادن خود است. زیرا وقتی به خاطر کمال گرایی کاری را به تعویق میاندازید، در نهایت هیچ کاری را به انجام نخواهید رساند. رویکرد بهتر میتوانست حداقل تلاش برای انجام کار باشد، حتی اگر خروجی آنقدرها ایدهآل نبود.
مشکل دوم: ذهنیت تحریف شده از واقعیت
کمال گرایان یک ویژگی پنهان دیگر نیز دارند. آنها حساسیت زیادی نسبت به اجزای پیرامون نشان داده و اصوات، تصاویر، کلمات، احساسات و رفتارها را به شکلی واضح شناسایی میکنند، معمولا با مهارت بیشتری نسبت به افراد عادی. این توانایی معرکهای است، زیرا به فرد کمال گرا اجازه میدهد جزییات را با ظرافت بیشتری شناسایی کند. او میتواند صرفا با نگاه انداختن به چیزی، اشتباهات را تشخیص داده و در نتیجه آنها را برطرف سازد. اما بخش دیوانهوار ماجرا این است که افراد کمال گرا هیچوقت نمیدانند چه زمانی از این کار دست بکشند. آنها نمیدانند چه زمانی دیگر نیاز به بهبود نیست و باید خیلی ساده یک پروژه را به پایان رساند.
منظورمان چیست؟ افراد کمال گرا به شکلی رایج ذهنیت و نگاهی دقیق و افراطی نسبت به این دارند که هر اثری باید چه شکل و شمایلی داشته باشد. این ذهنیت احتمالا بر مبنایی استوار نیز باشد، مثلا استانداردهای شخصی سختگیرانه و تجارب پیشین.
اما این ذهنیت میتواند تحریف شده باشد. شخصیت کمال گرا ممکن است فکر کند که یک اثر باید فاکتورهای الف، ب، پ، ت، ث و ج را در خود جای داده باشد تا معرکه به حساب آید، اما شرایط لزوما اینطور نیست. شاید کیفیت کار صرفا به فاکتورهای الف و ب وابسته باشد و فاکتورهای بعدی کماهمیتتر به حساب آیند. اما در تلاش برای پرفکت کردن همهچیز، گاهی از اوقات تصویر بزرگتر از چشم دور میماند. گاهی از اوقات برای دستیابی به آن تصویر نهایی بیعیب و نقص، شخص از لحاظ روانی و عاطفی تحلیل میرود.
مشکل سوم: نارضایتی عمیق از زندگی
بسیاری از افراد کمال گرا درگیریهای درونی و بیشتر از افراد عادی دارند. آنها از رسیدگی به وظایفی که در پیش دارند رنج میبرند و در عین حال از کمک گرفتن سر باز میزنند. افراد کمال گرا انتظاراتی نابهجا از خود دارند و طبیعتا دچار اهمالکاری میشوند. آنها میخواهند در هر چیزی به بینقصی و دقت محض دست یابند، اما دقیقا همین خواسته باعث میشود نوعی نارضایتی عمیق از شرایط زندگی داشته باشند. در غاییترین حالت، آنها دیواری از درد به دور خود میکشند، به درون غاری از فلاکت میروند و هر روز را به سوگواری سپری میکنند.
این درد و رنج دائمی در وجود کمال گرایان بسیار موفق هم دیده میشود. یکی از خوانندگان پاپ معروف میگوید که همیشه از آثار خود ناراضی است. او میگوید: «من همیشه از آنچه میسازم ناراضی هستم. حتی با اینکه آهنگ Edge of Glory من شاهکاری در موسیقی پاپ است، اما وقتی کار به پایان میرسد همواره نکاتی وجود دارند که از آنها وحشت میکنم و هربار آهنگ را گوش میدهم به آنها توجه نشان میدهم». وسواس او در دستیابی به اثری کاملا بیعیب و نقص باعث میشود استرسی دائمی نیز داشته باشد و همواره نگران این باشد که کنسرتها به خوبی پیش نروند.
البته که میزان و شدت رنجهای عاطفی میتواند بسته به هر شخصی متغیر باشد. برخی هر از چندگاهی با احساس نارضایتی روبهرو میگردند و برخی دیگر از پشیمانی ناشی از ایرادات کوچک کاملا فلج میشوند. نکته مهم این است که کمال گرا بودن گرچه افتخارآمیز به نظر میرسد، اما افراد کمال گرا از رنج و پشیمانی عمیق رنج برده و انتظاراتی دیوانهوار از خود دارند. اگر این انتظارات و رنجها کنترل نشوند، شخص میتواند به افسردگی دچار شود. در موارد شدیدتر، ترکیب اعتماد به نفس پایین و ممانعت قاطعانه از کمک گرفتن از دیگران میتواند به خودکشی یا کارهای مشابهی که مرگی آرام را رقم میزنند منجر شود.

مشکل چهارم: عدم توجه به سلامت
بسیاری از کمال گرایان وسواسی شدید روی دستیابی به استانداردی مشخص دارند، آنقدر شدید که توجهی اندک به سلامت خود نشان میدهند. برای مثال ممکن است در تلاش برای انجام کاری به صورت بینقص، شخص تا صبحهنگام بیدار بماند و هنگام نیاز به رسیدن به یک ددلاین، از خواب کافی طی چند روز دست بکشد. اما مشخصا این رویهای صحیح نیست. با کارهایی که باید بینقص باشند و ظاهرا هیچوقت به پایان نمیرسند، شخص کمال گرا ممکن است در تمام روزهای سال دیر به خواب برود.
به صورت کلی پژوهشهای گوناگونی روی افراد کمال گرا صورت گرفته که نشان میدهد آنها وضعیت سلامت بدتری نسبت به افراد عادی دارند:
- پژوهش دانشگاه کومبرا پرتغال در سال ۲۰۱۰ میلادی نشان میدهد که افراد کمال گرا با دشواری بیشتری نسبت به دیگران در خوابیدن و خواب باقی ماندن روبهرو میشوند. یک دلیل میتواند این باشد که آنها نگران شکست خوردن هستند. خواب ناکافی خطر دیابت، برخی از اشکال سرطان، حمله قلبی و آلزایمر زودهنگام را افزایش میدهد.
- در پژوهش صورت گرفته روی ۳۸۳ نفر در کشور سوئد، مشخص شد کمال گرایی حداقل تا حدودی به مشکلات خواب مرتبط است. در پژوهشی ثانویه، ۷۰ نفر که از اختلالات خواب رنج میبردند و مداوما دچار بیخوابی بودند، امتیازهای بیشتری نسبت به دیگران در تستهای کمال گرایی به دست میآوردند. در حال حاضر این نظریه مطرح است که کمال گرایی فاکتوری است که شخص را مستعد بیخوابی مداوم میکند.
- پژوهشی روی ۱۰۰ بیماری که پیشتر از حمله قلبی رنج برده بودند مشخص شد کمال گرایان با سرعت کمتری رو به بهبود میگذارند و بیشتر در معرض خطر مشکلات قلبی هستند. در واقع مشخص شد ۳ فاکتور روی سرعت کمتر ریکاوری آنها تاثیر میگذارد: ۱) استرس ناشی از فشاری که شخص کمال گرا به خود میآورد ۲) احساسات منفی به خاطر عدم کسب احساس رضایت از دستاوردها و ۳) عدم وجود حمایت اجتماعی.
- همین نتایج در پژوهش دیگری که طی سال ۲۰۱۰ در ژورنال Circulation منتشر شد هم آمده. کمال گرایانی که ذهنیتی منفی داشتند تا سه برابر بیشتر از افرادی که شخصیتی مثبتنگر به حساب میآیند، مشکلات قلبی را تجربه میکنند.
آیا این بدان معنا است که کمال گرایان به صورت اتوماتیک وضعیت سلامتی بدی دارند؟ خیر. این دادهها نشان میدهند که بیتوجهی افراد کمال گرا به سلامت به خاطر دستیابی به نتایج بینقص میتواند پیامدهای فاجعهبار به همراه داشته باشد. نگرانی همیشگی آنها راجع به دستیابی به استانداردهای خاص ضمنا زمینهای برای مشکلات نظیر بیخوابی، بیماریهای قلبی و سردرد خواهد بود. در همین راستا، برخی افراد کمال گرا برای دستیابی به حس رضایت به سراغ پرخوری یا نوشیدنیهای الکلی میروند. سخن نهایی این است که شخصیت کمال گرا بعد از سالها فشار به خود، کاری که میکند که وضعیت سلامتی بدتری نسبت به افراد عادی داشته باشد.
مشکل پنجم: دشواری در رهایی
افراد کمال گرا به سختی قادر به رها کردن هستند. در اینجا داریم راجع به کنترل کردن کارها صحبت میکنیم و همینطور اشتباهاتی که شخص مرتکب شده و ایرادهایی که در کار خود یافته.
به همین خاطر است که اگر شما هم کمال گرا باشد، احتمالا این موارد را تجربه کردهاید:
- از سپردن کارها به دیگران میترسید، زیرا نگران هستید که دیگران کار شما را خراب میکنند.
- نمیتوانید از تفکر راجع به کار دست بکشید، زیرا نگران هستید با عدم تفکر راجع به آن، همهچیز به نقطه فروپاشی برسد.
- حتی بعد از سپردن کارها به دیگران نگران اتفاقی که خواهد افتاد هستید. حتی اگر دیگران به خوبی کارها را پیش ببرند هم دائما در صدد مدیریت خرد خواهید بود.
- زمان زیادی را صرف برطرفسازی اشتباهات ریزی میکنید که تفاوت معناداری به وجود نمیآورند.
- دائما به «شکست» های پیشین خود فکر میکنید، حتی با اینکه زمان زیادی از آنها گذشته است.
این اجتناب از رهایی باعث میشود که مجبور به حمل وزنههایی سنگین روی شانههای خود باشید و مسئولیتهای بیشتری را برعهده بگیرید. در نهایت احساس سنگینی فراوان خواهید کرد، حتی با اینکه هیچ دلیلی برای این کار ندارید.
مشکل ششم: به خطر افتادن روابط
در نهایت نیز به مشکلی میرسیم که دست کمی از موارد قبلی ندارد. کمال گرایی میتواند معمولا به خطر افتادن روابط را به همراه بیاورد.
چرا؟ زیرا به عنوان یک کمال گرا، شما معمولا بینقص بودن کارها را در اولویتی بالاتر از هرچیز دیگر، از جمله روابط، قرار میدهید. این یعنی اوقات با کیفیت کمتری را با افرادی که دوست دارید سپری خواهید کرد. وقتی شرایط دشوار میشود نیز ترجیح میدهید زمان خود را صرف پرفکت کردن کارها کنید و در نتیجه از روابط دور شوید.
برخی کمال گرایان مشکلات کاری خود را وارد روابط نیز میکنند و وقتی شرایط از کنترل خارج است، بازتابی منفی روی سایرین میگذارند. از آنجایی که افراد کمال گرا استانداردهای شخصی بسیار بالایی از نظر عملکرد دارند، دوستان و اعضای خانواده شاهد تاثیر منفی مشکلات بر خورد خواهند بود. و اگر بخواهییم صادق باشیم، به خاطر استانداردهای غیر واقعگرایانه این افراد، چنین اتفاقی تقریبا همیشه رخ میدهد.
برخی کمال گرایان حتی ممکن است استانداردهای خود را به افرادی که دوست دارند نیز تحمیل کنند و از همسر یا عضوی از خانواده انتظار دارند به استانداردهایی کاملا مشابه پایبند باشند. به عنوان مثال میتوان به مادری اشاره کرد که انتظار دارد فرزندش در تمام آزمونها و همیشه نمره کامل را کسب کند. یا همسری که شریک زندگی خود را به خاطر عدم انجام کارها به شیوهای خاص و مشخص سرزنش میکند. مشخصا چنین فشارهایی به روابط آسیب جدی وارد میکنند. در غاییترین حالت، کمال گرایی نهتنها به شما آسیب میزند، بلکه روابط را نیز تحت تاثیر قرار داده و باعث رانده شدن افرادی که دوست دارید میشود.
تا به حال پیش آمده است که کتابهای زیادی در کتابخانه خود داشته باشید، اما هنوز شروع به خواندن آنها نکرده باشید؟ تا به حال شده است که قصد داشته باشید کاری را شروع کنید اما نیرویی قوی مانع شما برای شروع آن کار شده باشد؟ آیا شما هم نمیتوانید کسبوکار خود را شروع کنید؟ آیا دیگران دائم به شما میگویند که خیلی به خود سخت میگیرید؟ آیا شما نیز حسرت گذشته را خوردهاید که چرا به خاطر یک سری دلایل واهی، کاری را عقب انداختهاید و دیگر وقت آن گذشته است؟ ریشه تمام این مشکلات در کمال گرایی است. فرادرس در مجموعه آموزشهایی با مدتزمان ۵ ساعت و ۲۳ دقیقه، هرآنچه باید راجع به کمالگرایی و راههای غلبه بر آن بدانید را آموزش داده است.
فیلمهای آموزش کمالگرایی فرادرس در قالب ۱۲ درس به شما ارائه میشوند. درس اول و دوم شما را به صورت کامل با کمال گرایی آشنا میکنند، درس سوم بیماریهای ناشی از کمال گرایی را پوشش میدهد و درس چهارم رفتارهای مخرب افراد کمال گرا را تشریح میکند. درس پنجم و ششم با محوریت عوامل ایجاد کننده کمال گرایی و رویکردهای موثر در غلبه بر کمال گرایی تهیه شدهاند. در درسهای باقیمانده نیز میتوانید منتظر آشنایی با آزمایشهای رفتاری، رهایی از تفکر هیچ یا همه، توجه به نکات مثبت، خطاهای شناختی، روشهای رهایی از اهمالکاری و در نهایت رهایی از خود انتقادگری باشید.
چطور بر کمال گرایی غلبه کنیم؟
احترام و عشق ورزیدن به خود را بیاموزید
هرکسی که کمال گرایی را در خود شاهد باشد میتواند اثر منفی صحبتها و انتقادهای درونی که مداوما اتفاق میافتد را درک کند، خصوصا زمانی که شرایط شکلی دشوار به خود میگیرد. وقتی کارها طبق برنامه پیش نمیروند، سرزنش کردن خود آسانترین کاری است که میتوان انجام داد. وقتی شما ارزش فراوانی برای کارها قائل باشید، به آسانی میتوانید سلامت خود را قربانی کنید. گاهی حتی سرزنش کردن خود به خاطر مشکلات و اشتباهات دیگران هم آسان است.
اما این اتفاق معمولا زمانی میافتد که شما به اندازه کافی برای خودتان ارزش قائل نمیشوید. برای مثال ممکن است چیزهایی مانند «از خودم متنفرم» یا «من آدم تنبلی هستم» را به خود بگویید و به شکلی درونی، از روندی که طی میشود ابراز نارضایتی کنید. اما تمام این سخنان به آن خاطر بیان میشوند که اجازه میدهید اهداف شما یا مشکلات دیگران، روی هویت شما و همینطور عشقی که به خود میورزید تاثیر بگذارند. شما ممکن است از خواب خود بزنید تا کارها را انجام برسانید و به ددلاینها پایبند بمانید. صرفا به این خاطر که سلامت خود را در قیاس با ماموریتی که در پیش دارید کماهمیتتر میپندارید.
آیا میگوییم باید از نیازهای دیگران چشمپوشی کرده و تنها برای خودتان ارزش قائل شوید؟ البته که نه. آنچه میگوییم این است که باید احترام و عشق ورزیدن به خود را بیاموزید و در کنار آن، به نیازهای دیگران هم اهمیت بدهید. همانطور که به دیگران بدون هیچ پیششرطی عشق میورزیم، لازم است خودمان را نیز با تمام ایرادهایمان دوست داشته باشیم. در عین حال بدون تردید باید به سمت بهبود وظایف خود حرف کنیم، اما نه بدون به خاطر انداختن سلامت روانی و فیزیکی.
اگر نیاز به راهنمایی هرچه بیشتر دارید، این موارد میتوانند یاریرسان باشند:
- صحبتهای درونی منفی را کنار بگذارید. دفعه بعدی که شروع به انتقاد کردید، به سراغ صحبتهای درونی مثبت بروید. به جای گفتن «از خودم متنفرم»، بگویید «برای خودم ارزش قائل هستم». به جای گفتن «من آدم تنبلی هستم» بگویید «من انسان خوبی هستم که تلاش میکند بهترین ورژن خود باشد». به جای «من به اندازه کافی خوب نیستم» بگویید «من استعدادهای منحصر به فرد خودم را دارم و هر لحظه پیشرفت میکنم».
- از سرزنش کردن خود دست بردارید. میدانیم که وقتی شرایط به خوبی پیش نمیرود، سرزنش کردن خود آسان میشود. اما این را درک کنید که شما بهترین خروجی خود را به نمایش گذاشتهاید. شما کاری را کردهاید که در آن شاریط خاص قادر به انجامش بودهاید. به جای سرزنش کردن، بابت کاری که انجام میدهید از خودتان تجلیل کنید. به خودتان عشق بورزید.
- به سه کاری که درست انجام میدهید فکر کنید. یک کمال گرای عصبی معمولا روی کمبودها و چیزهایی که به خوبی پیش نمیروند تمرکز میکند. این رویه را عوض کرده و در عوض روی کارهایی متمرکز باشید که به خوبی انجام میدهید. در مسیر زندگی و در مسیر دستیابی به فلان هدف، کدام سه کار را به درستی انجام میدهید؟ روی آنها متمرکز باشید و هر زمان که به سراغ صحبتهای درونی منفی رفتید، این سه سوال را در ذهن تکرار کنید. با دستیابی به تداوم در این رویکرد، به شکلی طبیعی قادر به شناسایی نقاط قوت خواهید بود.
- سلامت را در اولویت قرار دهید. هیچکس نمیتواند شما را از قربانی کردن برخی چیزها در ازای کاری بینقص باز دارد. اما باید این را از خود بپرسید که آیا میخواهید رویه کنونی طی ۴۰ سال آتی نیز ادامه یابد یا خیر. سلامت ما وابستگی فراوان به این دارد که در سراسر زندگی چطور از بدن خود مراقبت کردهایم، نه اینکه طی ماه گذشته دست به چه کارهایی زدهایم. این یعنی که کمبود مداوم استراحت و رسیدگی به خود، سلامت شما را طی ۱۰ الی ۲۰ آینده تحت تاثیر قرار خواهد داد. آیا این همان چیزی است که میخواهید؟ اگر خیر، بهتر است همین حالا مراقبت از بدن و روان خود را آغاز کنید.

به ایدهآلها به چشم راهنما نگاه کنید، نه حقیقتهای مطلق
افراد کمال گرا معمولا وابستگی فراوان به اهداف خود پیدا میکنند. هدفی خاص محقق نشده؟ این یعنی «من شکست خوردهام». آیا در برهه زمانی مشخصی، موفقیت مورد نظر کسب نشده؟ این یعنی «من آدمی بهدردنخور هستم». این افراد در واقع اهداف خود را بازتابی از ارزش خود میپندارند و وقتی کارها به درستی پیش نمیروند به سرزنش خود مشغول میشوند. برخی به این نتیجه میرسند که هدفگذاریهای این چنینی رویکردی مطلوب برای آنها نیست، برخی دیگر درون چاه افسردگی سقوط میکنند.
اما آیا تمام اینها حقیقت دارد؟ اینکه وقتی شما به اهداف خود نمیرسید، انسانی تنبل و بیارزش هستید؟ مطلقا خیر. صرفا به این خاطر که نتوانسته در برهه زمانی مورد نظر به هدف برسید به این معنا نیست که شکست خوردهاید. خیلی ساده به این معنا است که در آن برهه نتوانسته کارها را به اتمام برسانید. شاید فاکتوری بیرونی وجود داشته که در کارها اختلال به وجود آورده. شاید رویکردی که در پیش گرفته بودید اشتباه بوده. شاید هدفی که برای خود تعیین کردهاید به اندازه کاری سازگاری و انعطافپذیری ندارد و باید هدفی واقعگرایانهتر تعیین کنید.
باید به این درک برسید که اهداف به شما راهنمایی میرسانند و حقیقتهایی مطلق نیستند. «راهنما» یعنی هدف تعیین شده تا شما را در مسیر بهتر شدن قرار دهد. مطلق نبودن یعنی دستیابی یا عدم دستیابی به هدف، تعیینکننده ناقص یا کامل بودن شما به عنوان یک انسان نیست. شما ارزشی فراتر از اهداف و دستاوردهای خود دارید. شما اینجا هستید تا یک دندانه عظیم در جهان هستی به وجود آورید.
این یعنی که به تعیین اهداف بزرگ ادامه دهید. اجازه دهید خونتان با بزرگترین رویاها و اهداف به جوش آید و اجازه دهید همین اهداف راهنمای شما در تمام مسیر باشد. مادامی که در حال حرکت و پیشرفت باشید، رسیدن به هدفی خاص اهمیت چندانی ندارد.
یک نکته مهم را به خاطر بسپارید: هدف شما در زندگی رشد کردن و پدید آوردن بهترین ورژن از خودتان است. اهداف شما صرفا دستورالعملهایی برای رسیدن به این مهم هستند.
تمام پیشرفتها، پیروزیها و شکستها را جشن بگیرید
همانطور که بارها در طول این نوشتار اشاره کردیم، شخصیت کمال گرا معمولا روی کمبودها متمرکز است و انتظاراتی سختگیرانه از خود دارد. آنها هیچوقت پیش از اتمام کارهایی که انجام میدهند استراحت نمیکنند. آنها به ندرت از کاری که انجام میدهند رضایت دارند. آنها همواره به دنبال ایرادات و مشکلاتی میگردند که میتوان برطرف کرد. و آنها آنقدرها جشن نمیگیرند، حتی با اینکه کاری فوقالعاده انجام دادهاند.
لیدی گاگا، خواننده کمال گرای آمریکایی یکبار گفت که از تمام آثاری که خلق کرده ناراضی است. جان لنون از گروه بیتلز، یکی از مشهورترین گروههای راک جهان، در یک مصاحبه گفت که «از تمام آثاری که بیتلز خلق کرده» ناراضی است. او گفت هیچ اثری در میان کارهای این گروه و همینطور کارهای شخصیاش وجود ندارد که او نخواهد بازسازی کند. مایکل جکسون هم یکبار گفت که «من هیچوقت با هیچچیز راضی نمیشوم. من کمال گرا هستم و این بخشی از هویت من است». بسیاری از ما نیز با به وجود آوردن این انتظار که باید در بالاترین سطوح فعالیت کنیم، در همین دام افتاده و به سرزنش درونی مشغول میشویم.
میتوان این ذهنیت را در پیش گرفت که این هم راه و روشی برای زندگی است؛ اینکه همواره از کارها ناراضی باشیم. چنین رویکردی میتواند به تمرکز روی اهداف جدید و بهبود همیشگی کمک کند. اما بگذارید رویکردی متفاوت را به شما پیشنهاد کنیم. تمام کارهایی که انجام دادهاید را جشن بگیرید و این شامل تمام پیشرفتها، پیروزیها، اشتباهات و شکستها میشود. درست خواندید.
لازم است اشتباهات و شکستها را هم جشن بگیرید. این یعنی اگر تنها ۱ درصد در پیشبرد وظایف پیشرفت داشتهاید هم باید جشن بگیرید. اگر به یک مانع برخوردید، کشف این نقطه کوری که پیشتر نمیدانستید وجود دارد را جشن بگیرید. اگر اشتباهی بزرگ کردهاید، مسئولیت آن را پذیرفته و برطرفش ککنید. بابت تجربه و دانشی که برای دستیابی به پیشرفت هرچه بیشتر کسب کردهاید قدردان باشید. نیازی به اشاره نیست که از طرف دیگر باید تمام پیروزیها را نیز جشن گرفته و برای کاری که به زیبایی انجام شده، به خود افتخار کنید.
نکته جالبی که با در پیشگیری این رویکرد مشاهده میشود این است که نسبت به کارهای خود سست نخواهید شد. در واقع انگیزه بیشتری برای بهتر شدن به دست خواهید آورد. شما نقاط قوت و تواناییهای خود را شناسایی کردهاید و به شکلی موثرتر آنها را به کار میگیرید. از سوی دیگر، زندگی هم بسیار سرگرمکنندهتر و رضایتبخشتر میشود. زیرا به جای تمرکز همیشگی روی کمبودها، حالا میدانید چه ابزارهایی در اختیار دارید. چنین ذهنیتی تاثیر شگرف روی ساختن احساسات درونی مثبت، عشق ورزیدن به خود و رضایت عاطفی میگذارد.
تفویض و رهایی
در نهایت نیز باید تفویض و رها کردن کارها را بیاموزید.
به عنوان یک کمال گرا، ممکن است همکاری با دیگران برای شما دشوار باشد. به عنوان یک کارگر ابرقهرمان، احتمالا احساس میکنید در قیاس با سپردن کارها به دیگران، کارها به دست خودتان سریعتر و بهتر انجام میشوند. نهتنها این، بلکه فرصتی خواهید داشت که کارها را همانطور که خود تصور کردهاید پیش ببرید و دیگر نیازی به اتکا به دستورالعملهای دیگران و سر و کله زدن با خطاها و مشکلات ارتباطی بالقوه نیست.
با این همه انجام دادن تمام کارها به تنهایی غیر ممکن است، خصوصا وقتی میخواهید سطح تولید را بالا ببرید و به همان استانداردهای کیفی پیشین پایبند بمانید. میتوانید تا سر حد مرگ کار کنید و هیچ وقتی برای خودتان یا دیگران نداشته باشید. اما آیا این همان چیزی است که از زندگی میخواهید؟
لازم نیست هنگام انجام تمام کارها تنها باشید. افراد درستی که شما را درک میکنند را بیابید، به آنها آموزش دهید و همین رویکرد را در سراسر مسیر تکرار کنید. اگرچه یافتن افراد صحیح دشوار است، اما بدان معنا نیست که باید جا بزنید. در جهان بیرون استعدادهای زیادی وجود دارد و صرفا باید افراد منحصر به فرد را از سایرین جدا کنید. اگر با افرادی همکاری میکنید که آنها را انتخاب نکردهاید -مثلا روسا یا همکاران- همهچیز راجع به شکل دادن رابطهای سازنده با آنها و یافتن نقاط اشتراک است.
تمام اینها یعنی باید:
- نقاطی که در آنها نیاز به کمک دارید را شناسایی کنید.
- از مردم بخواهید در این زمینهها به شما کمک کنند. موضوع میتواند راجع به هرچیزی باشد، از استخدام نیرو برای یک کسبوکار و قانع کردن کردن شرکا گرفته تا تعامل یا همکار یا رییس و حتی تعامل با یک مربی برای آموختن مهارتی تازه که میخواهید سریعا به دست آورید.
- انتظارات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید و به درکی مشترک برسید تا هیچکس گیج نشود.
- و در نهایت به خود اجازه رها کردن کارها را بدهید. هرکسی قرار نیست کارها را همانطور که شما انتظار دهید انجام دهد و نباید هم چنین ذهنیتی داشته باشید؛ خصوصا وقتی راجع به کارهای خلاقانه و شدیدا تخصصی صحبت میکنیم. حتی اگر خطایی به وجود میآید، به جای اینکه خودتان همهچیز را اصلاح کنید، به ارائه راهنمایی به همکاران مشغول شوید تا از اشتباهات خود درس بگیرند. با رها کردن انتظارات کاملا مشخص و فضا دادن به دیگران -البته تحت خطوط مشی مشخص- به آنها اجازه یادگیری، رشد و نمایش بهترین خروجی را خواهید داد.
سلام یعنی دمتون گرم خیییلی مطالب دقیق و عالی نوشتین من واقعا فکر کردم دارم معروفترین کتاب ترجمه شده از بهترین نویسنده را میخونم ایول خداییش عالی بود
خیلی دقیق افراد کمالگرا را توصیف کردید ولی راه حل های خیلی خوبی اراعه ندادید
مثلا داخل مقاله گفتید ک افراد کمال گرا اینجوری و اونجورین بعد برای راه حلش گفتید ک اینجوری نباشید 😂 خب اینا ک خودمون میدونم ولی نمیدونیم چطوری برطرفش کنیم!
اصلا چجور میشه ک یه فردی کمال گرا میشه به مرور اینطوری میشه یا از اول درون شخصیتش بوده؟!
با سلام؛
از بازخورد شما بسیار سپاسگزاریم. برای پیدا کردن راهکارهای بیشتر پیشنهاد میکنیم مطلب زیر را مطالعه کنید.
کمال گرایی چیست و چطور درمان می شود؟ – به زبان ساده
با تشکر از همراهی شما با مجله فرادرس
سلام
واقعا ممنونم توضیحات های بی اندازه کامل و جامع بود و مشخصا زمان زیادی صرف تایپ این محتوی کردید متشکرم اول از خدا که با دستان شما ارزشی رو تولید کرد
متشکرم
با سلام و درود
نوشتار بسیار بسیار خوبی بود. می تونم بگن بهترین نوشتاری که تا الان تو فرادرس خواندم. مرسی
یه نکتهٔ دیگه هم می خواستم بگم. اونم اینکه دفعهٔ قبلی که نظر دادم نظرم ثبت نشد و پیغام داد که خیلی سریع نظر می دید. پیگیری کنید خواهشاً
بسیارسپاس👍
با سلام؛
خوشحالیم که مظالعه مطلب برای شما مفید بوده است. درصورتیکه چند پیام به طور متوالی ارسال شود، سیستم به طور خودکار آنها را به عنوان اسپم شناسایی میکند و از انتشار آن جلوگیری میکند.
با تشکر از همراهی شما با مجله فرادرس