هدف گذاری چیست؟ – از مزایا تا اصول به زبان ساده
یافتن هدف مشخص و دستیافتنی در زندگی اصول و مراحلی دارد و برای رعایت آن باید به اصول مدیریت زمان تسلط داشته باشید. بسیاری از افراد نمیدانند که چطور هدفگذاری انجام دهند و اغلب با انتخابهای اشتباه و نرسیدن به آنها دچار کمبود عزت نفس میشوند. در این مطلب میآموزیم که هدف گذاری چیست و چطور میتوانید برای زندگی و محل کار خود هدفهای درستی را برگزینید.
هدف گذاری چیست؟
افراد متخصص «هدف گذاری» (Goal Setting) را عمل انتخاب هدفی تعریف میکنند که میخواهید به آن برسید. هدف داشتن کار آسانی است. هرکسی دوست دارد به وزن ایدهآل خود برسد یا کتابی پرفروش بنویسد یا در طول یک سال به درآمدهای بالا دست یابد. سختی کار در این نیست که چه چیزی را واقع میخواهید. موضوع مهم این است که تا چه حد برای رسیدن به هدفهای تعیین شده فداکاری میکنید و تفریحات و کارهای متفرقه را محدود میکنید. باید با خودتان صادق باشید و ببینید که آیا میتوانید راه سخت و حتی نازیبای رسیدن به مقصد را طی کنید یا صرفا آرزویی دلفریب را در ذهن خود میپرورانید.
به طور مثال همه ورزشکاران، مدال طلا میخواهند اما فقط یک نفر در المپیک اول میشود. بنابراین هدف گذاری فقط مربوط به پاداشهای رسیدن به موفقیت نمیشود و در این امر باید مشخص کنید که برای رسیدن به آن نقطه میخواهید چه هزینههایی بدهید.
قایق کوچکی را تصور کنید. اهداف شما سکان قایق هستند و جهت را نشان میدهند و همچنین تعیین میکنند که قایق چه مسیری را در پیش بگیرد. اگر به هدف خود پایبند باشید مسیر قایق ثابت میماند و مدام از این سمت به آن سمت نمیروید. ولی اگر دائم مقصد خود را تغییر دهید پس از مدتی میبینید که فقط درجا زدهاید و قایق به دور خود چرخیده است. بخش دیگری در قایق وجود دارد که اهمیت آن از سکان بیشتر است و پاروهای قایق هستند. اگر سکان را هدف خود در نظر بگیرید پاروها فرایند شما برای رسیدن به آن هدف محسوب میشوند. سکان مسیر را مشخص میکند و پاروها میزان پیشرفت در رسیدن به این هدفها را نشان میدهند.این مثال ساده تمایز میان هدفها و سیستم رسیدن به آنها را نشان میدهد. در ادامه چند مثال برای درک بهتر تفاوت این دو عنوان میکنیم.
- اگر رهبر هستید: هدف شما برنده شدن در رقابتها است و سیستم شما تمرینهایی است که اعضای تیم هر روز انجام میدهند.
- اگر نویسنده هستید: هدف شما نوشتن کتاب است و سیستم همان برنامه نوشتنی است که به صورت هفتگی آن را پیگیری میکنید.
- اگر دونده هستید: هدف شما دویدن در ماراتن است و سیستم شما تمرینهای ماهیانه مطابق جدول مدیریت زمانی است.
- اگر کارآفرین هستید: هدف شما کسب و کار میلیون دلاری و سیستم، فرایند فروش در بازاریابی است.
هدفها برای تعیین جهت بسیار مفید هستند و سیستمها برای انجام کارهای واقعی اهمیت زیادی دارند. در حقیقت، مزیت اصلی هدف داشتن، این است که به شما بهترین سیستم را نشان میدهد.
چطور بهترین اهداف را انتخاب کنیم؟
اکنون که تفاوت میان هدفها و سیستمهای رسیدن به اهداف را میدانید سه استراتژی برای هدف گذاری معرفی میکنیم تا به بهترین نحو این کار را انجام دهید.
۱. حذف بیرحمانه هدفها
موضوع بسیار شایع در هدفگذاری، بروز رقابت میان اهداف است و به این معنا است که یکی از مهمترین موانع برای رسیدن به هدف، این سوال است که به راستی هدف چیست. در واقع آرمانهای شما در رقابت با یکدیگر هستند تا تلاش و توجه شما را به سوی خودشان جلب کنند.
وقتی آرزو یا قصد جدیدی برای خود در نظر میگیرید، تمام تمرکز و انرژی شما معطوف آن میشود و توجهی به هدفهای دیگرتان نمیکنید. در واقع هدفهای دیگر فدای مورد جدید میشوند. اینجا است که اهمیت هدف گذاری مشخص میشود و باید انتخاب کنید که کدام را فدا کنید و تمام انرژی و تمرکز خود را به کدام اختصاص دهید.
بهترین روش برای رهایی از فشار انتخاب هدف این است که همه هدفهای دیگر را از بین نبرید بلکه آنها را تا تحقق هدف جدید متوقف کنید و پس از اتمام آن دوباره روی این هدفهای متوقفشده وقت و انرژی بگذارید.
به طور مثال از طرفی قصد دارید که در آزمون آیلتس شرکت کنید و باید دورههای آموزشی زبان انگلیسی را بگذرانید و از طرف دیگر پروژهای کاری را پذیرفتهاید و باید آن را تا ماه آینده تکمیل کنید. در این حالت اگر روی هرکدام از این اهداف انرژی و زمان بگذارید در دیگری ناموفق میشوید. بهترین کار این است که مطالعات زبان را به ماه دیگر موکول کنید و در حال حاضر فقط به پروژه برسید. به این ترتیب هیچکدام از هدفها فدای دیگری نشدند و صرفا به یکی از آنها کمی دیرتر میرسید.
این موضوع دقیقا به توانایی شما در تصمیم گیری چند معیاره و اولویتبندی و هدف گذاری مربوط است. متدهای زیادی برای انجام این کار وجود دارد. میتوانید به قصدهای خود با کمک چند شاخص ثابت، امتیاز بدهید و هرکدام که امتیاز بیشتری داشت در اولویت اول قرار بگیرد و بقیه بهترتیب امتیازها در اولویتهای بعدی شما باشند.
۲. تعیین زمان برای هدف
تحقیقات نشان میدهند که اگر زمان و مکان و چگونگی هدف را مشخص کنید احتمال دستیابی به آن را برای خود ۲ یا ۳ برابر میکنید. در این تحقیقات فرمی را در اختیار گروهی از افراد قرار دادند تا این جمله را در آن فرم پر کنند: «من میخواهم در روز … و در ساعت … و در محل … حداقل ۲۰ دقیقه به صورت فشرده ورزش کنم.» آنها با گروهی دیگر درباره ورزشهای سنگین ۲۰ دقیقهای صحبت کردند اما تیم تحقیقات فرمی برای پرکردن در اختیار آنها قرار ندادند. در نهایت دریافتند که گروه اول ۲ الی ۳ برابر بیشتر از گروه دوم به این هدف پایبند بودند زیرا دقیقا تعیین کرده بودند که در چه روز و ساعت و مکانی میخواهند به هدف خود برسند.
یکی از روشهای بسیار کاربردی برای رسیدن به هدفهای تعیین شده این است که جمله زیر را کامل کنید.
قبل/بعد (کار فعلی) مشغول انجام (کار جدید) میشوم. به این ترتیب تمام محدودیتهای زمانی را برای خود تعیین میکنید و در انجام آن وقفه نمیاندازید. برخی از مثالهای استفاده از این جمله در زیر آمدهاند.
- مدیتیشن: بعد از اینکه قهوه را جوشاندم به مدت یک دقیقه مدیتیشن و ذهن آگاهی را تمرین میکنم.
- ورزش: پیش از رفتن به حمام ۱۰ بار دراز و نشست تمرین میکنم.
- شکرگزاری: پس از خوردن شام یک جمله برای قدردانی از داشتههایم بر زبان میآورم.
- شبکه سازی: پس از خوردن ناهار و استراحت، ایمیلی برای یکی از افراد مهم میفرستم تا با او ملاقات کنم.
این عادتهای ساده و کوچک نتایج درخشانی برای شما خواهند داشت. در واقع به این روش میآموزید که چطور هدف گذاری انجام دهید و چون قبل از آرمانهای بزرگ این کار را برای هدفهای کوچک پیادهسازی کردهاید اعتماد به نفس کافی دارید و در اجرای آن موفق عمل میکنید.
۳. تعیین بیشترین حد
ما معمولا در هدف گذاریها حد پایینتر را در نظر میگیریم. در واقع حداقل میزان موفقیت مورد نظرمان را تعیین میکنیم. اما آنچه در هدف گذاری صحیح وجود دارد این است که باید بالاترین حد توان را نیز در نظر بگیرید. برخی از مثالها در هدف گذاریهای متداول در زیر آمدهاند.
- میخواهم در ماه حداقل ۳ کیلوگرم وزن کم کنم.
- میخواهم امروز حداقل با استفاده از بازاریابی تلفنی با ۱۰ نفر تماس بگیرم.
- میخواهم امروز حداقل ۵۰۰ کلمه بنویسم.
- میخواهم امروز حداقل یک کیلومتر بدوم.
حال میتوانید علاوه بر تعیین کمترین مقدار، بیشترین مقدار را نیز تعیین کنید. به این منظور مثالهای بالا را به جملههای پایین تغییر میدهیم.
- میخواهم در ماه حداقل ۳ کیلوگرم وزن کم کنم اما نمیخواهم بیش از ۶ کیلو لاغر شوم.
- میخواهم امروز با بازاریابی تلفنی حداقل ۱۰ تماس بگیرم اما نمیخواهم بیش از ۲۰ تماس در روز داشته باشم.
- میخواهم ۵۰۰ کلمه بنویسم اما نمیخواهم بیش از ۱۵۰۰ کلمه بنویسم.
- میخواهم امروز حداقل ۱ کیلومتر بدوم اما نمیخواهم تا ۳ کیلومتر بدوم.