شاخص اقتصادی چیست و چه چیزی را نشان می دهد؟ — به زبان ساده
در علم «اقتصاد» (Economics) و «آمار» (Statistics)، «شاخص» (Index) یک ابزار آماری برای سنجش تغییر در یک گروه از دادهها تعریف میشود. «شاخص اقتصادی» (Economic Indicator) نیز آماری در مورد یک فعالیت اقتصادی است. شاخصهای اقتصادی امکان تجزیه و تحلیل عملکرد اقتصادی و پیشبینی عملکرد آینده را فراهم میکنند. همچنین گاهی شاخصهای اقتصادی ابزاری مناسب برای بررسی سلامت اقتصادی یک کشور هستند. مرور این شاخصها اطلاعات بسیار ارزشمندی در مورد کلیات اقتصاد یک کشور در اختیار پژوهشگران و سیاستگذاران قرار میدهد. شاخصهای اقتصادی انواع مختلفی دارند که برای اهداف متفاوتی طراحی شدهاند. در این نوشتار این موضوع بررسی خواهد شد که شاخص اقتصادی چیست و انواع شاخص های اقتصادی کدامند.
شاخص اقتصادی چیست ؟
شاخص اقتصادی بخشی از دادههای اقتصادی است که معمولاً در مقیاس اقتصاد کلان گزارش میشوند و توسط تحلیلگران برای اهداف مختلفی از جمله احتمالات سرمایهگذاری فعلی یا آتی استفاده میشوند. این شاخصها همچنین به قضاوت در مورد سلامت کلی یک اقتصاد کمک میکنند. شاخص اقتصادی تنها زمانی مفید است که تحلیلگران آن را به درستی تفسیر کنند. تفسیر نادرست شاخصهای اقتصادی منجر به پیشبینی یا عملکرد اشتباه برای فعالیتهای آینده اقتصادی خواهد شد.
شاخصهای اقتصادی، آمارهای کلیدی در مورد اقتصاد ارائه میکنند که میتوانند که به تحلیلگران در شناسایی مسیر آینده اقتصاد کمک کنند. این شاخصها میتوانند به سرمایهگذاران برای تصمیمگیری در مورد اقدام یا عدم اقدام به سرمایهگذاری کمک کنند. شاخصهای اقتصادی میتوانند به افراد در فهم نوسانات بازار و عوامل تاثیرگذار بر آن کمک کنند.
انواع شاخص های اقتصادی کدامند ؟
شاخصهای اقتصادی بسیار گسترده هستند و با اهداف خاصی طراحی و اندازهگیری میشوند. شاخصهای اقتصادی را میتوان به دستهها یا گروههای مختلفی تقسیم کرد. اکثر این شاخصهای اقتصادی دارای یک برنامه زمانبندی مشخص برای انتشار هستند که به سرمایهگذاران اجازه میدهند برای مشاهده اطلاعات خاصی در زمانهای مشخصی از ماه یا سال برنامهریزی کنند. انواع شاخصهای اقتصادی که در این نوشتار مورد بررسی قرار میگیرند در ادامه فهرست شدهاند.
- شاخص تولید ناخالص داخلی (GDP)
- شاخص رشد اقتصادی
- شاخص توسعه اقتصادی
- شاخص پیچیدگی اقتصادی
- شاخص رفاه اقتصادی
- شاخص قیمت مصرفکننده (معیار تورم)
- شاخص فلاکت اقتصادی
در ادامه این شاخصها مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
شاخص تولید ناخالص داخلی چیست ؟
تولید ناخالص داخلی (GDP)، ارزش پولی یا بازاری کلیه کالاها و خدمات نهایی تولید شده در داخل مرزهای جعرافیایی یک کشور را طی یک دوره زمانی مشخص نشان میدهد. شاخص GDP، معیاری از عملکرد اقتصاد کلان است که تاثیراتی گسترده بر تمامی متغیرهای کلان اقتصادی دارد. توجه داشته باشید که GDP فقط کالاها و خدمات نهایی را شامل میشود. یعنی هر چیزی که مستقیماً به مصرفکننده فروخته میشود. انرژی الکتریکی فروخته شده به کارخانه فولاد در GDP محاسبه نمیشود در حالی که تمام نیروی الکتریکی که به طور مستقیم به مصرفکنندگان در سطح خانوار فروخته میشود در GDP محاسبه میشود.
دلیل این امر ساده این است که از «محاسبه مضاعف» (Double Counting) خودداری شود. به عنوان مثال تولید اتومبیل را در نظر بگیرید. تولیدکنندگان خودرو قطعاتی دارند که توسط بنگاههای دیگر تولید میشوند که به نوبه خود دارای قطعات تحویل شده توسط سایر بنگاههای دیگر نیز هستند. اگر ارزش قطعات تولید شده توسط بنگاههای مختلف در GDP محاسبه شود، دچار محاسبه مضاغف خواهیم شد. بنابراین فقط از ارزش اتومبیل تولید شده در محاسبه تولید ناخالص داخلی (GDP) لحاظ میشود.
اگرچه تولید ناخالص داخلی معمولاً به صورت سالانه محاسبه میشود، اما گاهی اوقات به صورت فصلی نیز محاسبه میشود. به عنوان مثال، تولید ناخالص داخلی در ایران علاوه بر دوره سالانه، به صورت فصلی نیز توسط بانک مرکزی ایران منتشر میشود. برای اینکه بتوان با گذشت زمان مقایسه منطقی از تولید ناخالص داخلی (GDP) در سالهای مختلف انجام شود، باید GDP را براساس تورم تعدیل کرد.
«تولید ناخالص داخلی واقعی» (Real Gross Domestic Production) یک معیار تعدیل شده نسبت به تورم است که ارزش همه کالاها و خدمات تولید شده طی یک سال را بر اساس قیمتهای سال پایه نشان میدهد و اغلب با عنوان تولید ناخالص داخلی با قیمت ثابت شناخته میشود. به عنوان مثال، ممکن است مقدار تولید کالا و خدمات تولیدی برای یک سال مشخص مانند سال 2021 مشابه با سال 2018 باشد. اما چون سطح عمومی قیمتها در سال 2021 افزایش یافته است، ارزش دلاری آن را بیش از ارزش سال 2018 نشان دهد.
در صورتی که ارزش GDP در سال 2021 بر شاخص قیمت CPI سال 2018 تقسیم شود، GDP واقعی به قیمت ثابت سال 2018 به دست خواهد آمد. به عبارتی برای از بین بردن تأثیر تورم، تولید ناخالص داخلی بر یک شاخص قیمت تقسیم میشود و تولید ناخالص داخلی واقعی به دست میآید. دادههای تولید ناخالص داخلی (GDP) هر ساله توسط بانک مرکزی کشورهای مختلف و همچنین بانک جهانی ارائه میشود.
شاخص رشد اقتصادی چیست ؟
منظور از رشد اقتصادی اسمی، درصد تغییر در تولید ناخالص داخلی (اسمی) طی یک دوره زمانی مشخص (معمولاً یک سال) است. رشد تولید ناخالص داخلی واقعی نیز به عنوان درصد تغییر در تولید ناخالص داخلی واقعی طی یک دوره زمانی مشخص (معمولاً یک سال) است. رشد واقعی به بیان میکند که حجم اقتصاد طی دوره خاص (که اثرات قیمتی از آن حذف شده است)، چقدر رشد کرده است. به بیانی دیگر رشد اقتصادی به صورت افزایش تولید کالاها و خدمات اقتصادی از یک دوره زمانی به دوره دیگر تعریف می شود.
رشد اقتصادی را میتوان به صورت اسمی یا واقعی اندازه گیری کرد. به طور سنتی، رشد اقتصادی بر حسب تولید ناخالص ملی (GNP) یا تولید ناخالص داخلی (GDP) اندازه گیری میشود. به عبارت سادهتر، رشد اقتصادی به افزایش تولید کل در یک اقتصاد اشاره دارد. رشد اقتصادی در بیشتر موارد با سود کل یا افزایش متوسط بهرهوری در ارتباط است. در اقتصاد، رشد معمولاً تابعی از سرمایه فیزیکی، سرمایه انسانی، نیروی کار و فناوری مدلسازی میشود. به عبارت ساده افزایش رشد در نتیجه موارد زیر حاصل میشود.
- افزایش کمیت یا کیفیت نیروی کار
- بهبود ابزارهایی تولید
- رشد تکنولوژی
- دسترسی بهتر به مواد اولیه
- بهبود محیط کسبوکار
همچنین راههای مختلفی برای افزایش رشد اقتصادی وجود دارد. برخی مسیرها تاثیرات قویتری بر رشد اقتصادی دارند. در ادامه این مهمترین مسیرها فهرست شده است.
- روش اول: روش اول از طریق افزایش در میزان کالاهای سرمایه فیزیکی در اقتصاد امکانپذیر است. افزودن سرمایه به اقتصاد منجر به افزایش بهرهوری نیروی کار میشود. ابزارهای تولید جدیدتر و بهتر به این معنی است که کارگران میتوانند خروجی بیشتری در هر دوره زمانی تولید کنند.
- روش دوم: روش دیگر برای افزایش رشد اقتصادی، بهبود فناوری است. نمونهای از این اختراع، سوخت بنزین است. قبل از کشف قدرت تولید انرژی بنزین، ارزش اقتصادی نفت نسبتاً پایین بود. استفاده از بنزین به روشی بهتر و پربارتر برای حمل و نقل کالا در فرآیند تولید و توزیع کالاها تبدیل شد. فناوری بهتر، به کارگران این امکان را میدهد که با ترکیب کالاهای سرمایهای مشابه، خروجی بیشتری تولید کنند.
- روش سوم: راه دیگر برای ایجاد رشد اقتصادی، افزایش نیروی کار است. نیروی کار بیشتر، کالاها و خدمات اقتصادی بیشتری تولید میکنند. در طول قرن نوزدهم، بخشی از رشد اقتصادی قوی ایالات متحده به دلیل هجوم بالای نیروی کار ارزان و مولد بود. با اینحال، مانند رشد سرمایهمحور، برخی شرایط کلیدی برای این فرآیند وجود دارد. افزایش نیروی کار نیز لزوماً میزان تولید را افزایش نمیدهد. بنابراین کارگران جدید باید حداقل به اندازه کافی بهرهوری داشته باشند تا افزایش نیروی کار منجر به رشد بیشتر تولید شود. مهارتهای نیروی کار نیز برای این افزایش در تولید لازم و ضروری است.
- روش چهارم: روش چهارم برای بهبود رشد اقتصادی، افزایش سرمایه انسانی است. این بدان معناست که کارگران شاغل در صنایع، مهارتهای بیشتری کسب کنند. به عبارتی سرمایه انسانی از طریق آموزش، تکرارپذیری و تقویت مهارتها رشد میکند. نیروی کار ماهر، میتواند نسبت به نیروی کار غیر ماهر تولید بیشتری در زمانی یکسان داشته باشد.
اقتصاد رو به رشد یا مولدتر، کالاهای بیشتری تولید میکند و خدمات بیشتری نسبت به قبل ارائه میدهد. با این حال، برخی از کالاها و خدمات ارزشمندتر از سایرین تلقی میشوند. به عنوان مثال، یک موبایل هوشمند ارزشمندتر از یک جفت جوراب در نظر گرفته میشود. رشد باید در ارزش کالاها و خدمات و نه فقط کمیت آن سنجیده شود.
مشکل دیگر این است که همه افراد برای کالاها و خدمات یکسان، ارزش یکسان قائل نیستند. یک بخاری برای ساکنان قطب شمال ارزش بیشتری نسبت به ساکنان صحرای آفریقا دارد. همچنین برخی از افراد برای گوشت گاو بیشتر از ماهی ارزش قائل هستند و بالعکس. از آنجا که ارزشها ذهنی هستند، اندازهگیری آنها برای همه افراد، بسیار مشکل است.
شاخص توسعه اقتصادی چیست ؟
«اقتصاد توسعه» (Development Economics) شاخهای از علم اقتصاد است که بر بهبود شرایط مالی، اقتصادی و اجتماعی در کشورهای در حال توسعه تمرکز دارد. اقتصاد توسعه عواملی مانند بهداشت، آموزش، شرایط کار، سیاستهای داخلی و بینالمللی و شرایط بازار را با تمرکز بر بهبود شرایط در فقیرترین کشورهای جهان در نظر میگیرد. این رشته همچنین عوامل خرد و کلان مربوط به ساختار اقتصادهای در حال توسعه و رشد اقتصادی داخلی و بینالمللی را بررسی میکند.
اقتصاد توسعه به مطالعه چگونگی تبدیل کشورهای نوظهور به کشورهای مرفهتر میپردازد. استراتژیهای دگرگونی اقتصادی در کشورهای در حال توسعه منحصربهفرد هستند، زیرا پیشینه اجتماعی و سیاسی کشورها میتواند بهطور چشمگیری متفاوت باشد. همچنین چارچوب فرهنگی و اقتصادی هر ملتی نیز متفاوت است. تحلیلگران و اقتصاددانان حرفهای، نظریهها و روشهایی را پایهگذاری میکنند که متخصصان را در تعیین شیوهها و سیاستهای صحیح توسعه در عرصه داخلی و خارجی راهنمایی کند.
در مورد اینکه مفهوم «توسعه» (Development) چیست، مباحث مختلف و تعاریف زیادی بیان شده است. مطالعات توسعه از دهه 1940، نخست در حوزه علوم اقتصادی و با تاسیس مکتب ساختاری توسعه اقتصادی در آمریکای لاتین مطرح شد که «رائول پربیش» (Raul Prebisch) و «سلسو فورتادو» (Celso Furtado) اقتصاددانان آرژانتینی و برزیلی نقش عمدهای در این زمینه ایفا کردند. اساسیترین فرضیه نهفته در مفهوم عمومی توسعه، نیاز به کاهش فقر و به طور گسترده، افزایش رفاه توده مردم معمولی بود.
به نظر میرسید که این موارد برای ترغیب توسعه اقتصادی، انسانی و سیاسی ضروری بودند. این فرضیهها ظهور و گسترش مطالعه علمی توسعه را در دوره پس از جنگ جهانی دوم مطرح کرد و برای اولینبار در دستور کار ملی و بینالمللی قرار گرفت. اما به زودی آشکار شد که موضوع توسعه پیچیدهتر از آن است که تصور میشد. توسعه در لغت به معنای «گسترش دادن» است. واژه توسعه از نظر اندیشمندان علوم اقتصادی و اجتماعی، جریانی چندبعدی به معنای ارتقای مستمر کل جامعه و نظم اجتماعی به سوی زندگی بهتر یا انسانیتر است.
«ژوزف اسپنگلر» (Joseph Spengler) اهمیت فراوانی به فرهنگ ملل و نقش عقاید و فرهنگهای جامعه به صورت انگیزههای رفتاری انسان و عامل تعیینکننده در توسعه اقتصادی و سیاسی میدهد. توسعه، شاخصهای مختلفی دارد، اما برخی جنبههای آن در بین نظریهپردازان، برجستهتر بوده است. از اصلیترین معیارها در شاخصهای توسعه میتوان سه عامل زیر را نام برد.
- کاهش فقر
- کاهش بیکاری
- کاهش نابرابری
این سه معیار، نماینده بسیاری از متغیرهای دیگر است. به عنوان مثال کاهش فقر با رشد اقتصادی، افزایش تولید و بهبود فضای کسبوکار ارتباط نزدیکی دارد. امروزه مفهوم توسعه، فرآیندی همهجانبه است و صرفاً بر متغیرهای کمی (مقداری) متمرکز نیست. تعاریف در زمینه توسعه بسیار گسترده است.
شاخص توسعه انسانی چیست ؟
عموم نظریهپردازان اقتصادی تا مدتها توسعه را به معنای رشد تولید ناخالص داخلی میدانستند. در همین رابطه، رشد اقتصادی به عنوان نرخ رشد درآمد سرانه دربازه یکساله مورد مقبولیت عام قرار گرفت. با ايجاد شكاف بين كشورهاي غني و ساير كشورهاي جهان، درآمد سرانه به عنوان تنها عامل مؤثر در توسعه و تبيينكننده شاخص اندازه گيري توسعهيافتگي مورد ترديد واقع شد. در این دوره چگونگي توزيع منافع حاصل از رشد اقتصادي مورد توجه قرار گرفتند. از جملهمهمترین منافع حاصل از رشد میتوان مزایای زیر را فهرست کرد.
- عدالت اجتماعي
- كاهش فقر
- کاهش نابرابري
- کاهش بيكاري
حاصل این تحولات، طرح اصطلاح «شاخص توسعه انسانی» (Human Development Index | HDI) بود. مفهوم توسعه انسانی علاوه بر توجه به جنبه کمی رشد، تاکید بیشتری به جنبههای کیفی دارد. شالوده اصلی این مفهوم آن است که توسعه باید چیزی بسیار بیشتر از افزایش درآمد و ثروت باشد. در واقع تاکید شاخص توسعه انسانی به جایگزین کردن دیدگاه انسانمدار بهجای دیدگاه تولیدمدار است. ایده توسعه انسانی با این پیشفرض اساسی ظهور پیدا کرد که درآمد به تنهایی نمیتواند مبنای توسعه قرار بگیرد.
شاخص توسعهانساني يك شاخص تركيبي است كه سه بعد اساسي زندگي، يعني دسترسي به امكانات لازم براي كسب دانش، برخورداري از يك عمر طولاني و زندگي سالم و رسيدن به سطح استاندارد زندگي را انداز ه گيري ميكند. این شاخص از جمله شاخصهاي مهم توسعه اقتصادي است که هر ساله توسط سازمان ملل برای تمامی کشورهای جهان محاسبه و انتشار مییابد.
كشورهايي كه در ردههاي بالاي شاخص توسعه انساني قرار دارند، كشورهاي توسعهيافته و كشورهايي كه در ردههاي پايين شاخص توسعهانساني قرار دارند، كشورهاي توسعهنيافته و کمتر توسعهیافته از نظر پيشرفتهاي اقتصادی هستند. توسعه انسانی، فرآیندی از انتخابهای مردم است که فرصتهای بیشتری را برای لذت بردن از افزایش امکانات در دسترس، فراهم میکنند. در واقع توسعه انسانی، توسعه مردم از طریق ایجاد قابلیتهای انسانی است که از طریق خود انسانها با مشارکت فعال در فرآیندهایی که زندگی آنها را شکل میدهد، به دست میآید.