گرامر Countable Nouns – توضیح کامل + مثال، تمرین و تلفظ

I want an orange.

من یک پرتقال می‌خواهم.

He had a dog when he was a child.

او در کودکی یک سگ داشت.

John wrote a song last week.

«جان» هفته پیش آهنگی نوشت.

They have an office on the first floor.

آن‌ها در طبقه اول دفتری دارند.

She had an aneurysm when she was a child.

او در کودکی دچار گرفتگی عروق شد.

Many employees of the company owned an iPhone.

بسیاری از کارمندان این شرکت گوشی آیفون داشتند.

I left a banana on the table for you.

من برایت یک موز روی میز گذاشتم.

Some businesses have closed on my street.

در خیابان ما برخی از مشاغل تعطیل شده‌اند.

I gave her some apples to take to her mother.

چند سیب به او دادم تا برای مادرش ببرد.

I have some information for you about flights to Paris.

من اطلاعاتی در مورد پرواز به پاریس برای شما دارم.

We met some friends for drinks after work yesterday.

دیروز بعد از کار با چندتا دوستانمان برای صرف نوشیدنی دیدار کردیم.

I think he will have some time to speak to you today.

من فکر می‌کنم او امروز فرصت دارد تا با شما صحبت کند.

How many apples are there?

چند سیب وجود دارد؟

How many cars are on the street?

چند ماشین در خیابان هستند؟

How many people are coming to the wedding?

چند نفر به عروسی می‌آیند؟

How many stars are in the sky?

چند ستاره در آسمان وجود دارد؟

How many children are in the class?

چندتا بچه در کلاس هستند؟

How many books are there about Physics?

چند کتاب در مورد فیزیک وجود دارد؟

How many brothers and sisters do you have?

چند برادر و خواهر دارید؟

How many chefs are in the kitchen?

چند سرآشپز در آشپزخانه هستند؟

How many trees are in the forest?

چند درخت در جنگل وجود دارد؟

How many numbers are on a calculator?

روی ماشین حساب چند عدد وجود دارد؟

How much space do we have?

چقدر فضا داریم؟

How much butter is in the fridge?

چقدر کره در یخچال وجود دارد؟

How much equipment do we need for the gym?

برای باشگاه چقدر تجهیزات نیاز داریم؟

How much information does he have?

او چقدر اطلاعات دارد؟

How much bread do you need?

چقدر نان نیاز دارید؟

How much progress did you make?

چقدر پیشرفت کرده‌ای؟

How much traffic is on the road?

چقدر ترافیک در جاده است؟

How much smoke do you see?

چقدر دود می‌بینید؟

These dogs can sprint.

این سگ‌ها می‌توانند با سرعت بدووند.

I love these new woolen mobile phone covers that you can get.

من عاشق این کاورهای پشمی جدید تلفن همراه هستم که می‌توان تهیه کرد.

These two people are my neighbors, Paul and Carol.

این دو نفر، همسایه‌های من، «پل» و «کرول» هستند.

You can use any one of these computers.

می‌توانید از هر یک از این کامپیوترها استفاده کنید.

These flowers look fresher than those in the vase.

این گل‌ها از آن گل‌های داخل گلدان تازه‌تر به نظر می‌رسند.

These young singers are better than those of the church choir.

این خوانندگان جوان بهتر از گروه کر کلیسا هستند.

What does this music make you think of?

این موسیقی شما را به یاد چه می‌اندازد؟

This puppy was found abandoned.

این توله‌سگ در حالی پیدا شد که رها شده بود.

This weather looks bad.

هوا بد به نظر می‌رسد.

This is the best concert I’ve ever been to.

این بهترین کنسرتی است که تا‌به‌حال در آن حضور داشته‌ام.

I’ll be with you sometime this evening.

حوالی امروز عصر پیش شما خواهم بود.

Johan seemed very happy this afternoon.

«یوهان» امروز بعدازظهر بسیار خوشحال به نظر می‌رسید.

Try to repeat this exercise every morning and evening.

سعی کنید این تمرین را هر روز صبح و عصر تکرار کنید.

I have a few dollars left.

من چند دلار دیگر دارم.

I don't have any cinnamon left.

من دیگر دارچین ندارم.

I didn't see any friends there on Thursday.

روز پنجشنبه هیچ دوستی را آنجا ندیدم.

I don't have any information for you about flights to Paris.

من هیچ اطلاعاتی در مورد «پرواز» به «پاریس» برای شما ندارم.

I don't think he will have any time to speak to you today.

فکر نمی‌کنم امروز فرصتی برای صحبت کردن با شما داشته باشد.

I didn't eat any salad but Peter ate some.

من سالاد نخوردم اما «پیتر» مقداری خورد.

Sean took lots of photos of the mountains but Emma didn't take any.

«شان» عکس‌های زیادی از کوه‌ها گرفت، ولی «اِما» هیچ عکسی نگرفت.

A cat is a mammal.

گربه یک پستاندار است.

You will never regret reading a book.

هرگز از خواندن کتاب پشیمان نخواهید شد.

My dog is a Labrador Retriever.

سگ من از نژاد «لابرادور رتریور» است.

I have two dogs. One is a Labrador Retriever, and the other is a Golden Shepherd.

من دوتا سگ دارم. یکی «لابرادور رتریور» است و دیگری «گلدن شپرد».

I have a car.

من یک ماشین دارم.

When I was a child I loved paying chess.

وقتی بچه بودم عاشق بازی شطرنج بودم.

My phone is missing.

گوشی من گم شده است.

I am holding this adorable bird.

من این پرنده دوست‌داشتنی را در آغوش گرفته‌ام.

The coin fell to the ground.

سکه روی زمین افتاد.

My shoe is missing.

کفشم گم شده است.

I have a bottle of juice in my bag.

من یک بطری آب‌میوه در کیفم دارم.

I have three bottles of juice in my bags.

من سه بطری آب‌میوه در کیفم دارم.

I enjoy collecting stickers.

من از جمع‌آوری برچسب لذت می‌برم.

She has pens in her bag.

او خودکار در کیفش دارد.

Please buy oranges.

لطفا پرتقال بخرید.

One boy → two boys

یک پسر ← دو پسر

One folder → two folders

یک پوشه ← دو پوشه

One box → two boxes

یک جعبه ← دو جعبه

One church → two churches

یک کلیسا ← دو کلیسا

One family → two families

یک خانواده ← دو خانواده

One party → two parties

یک مهمانی ← دو مهمانی

One toy → two toys

یک اسباب‌بازی ← دو اسباب‌بازی

One donkey → two donkeys

یک الاغ ← دو الاغ

One potato → two potatoes

یک سیب‌زمینی ← دو سیب‌زمینی

One tomato → two tomatoes

یک گوجه‌فرنگی ← دو گوجه‌فرنگی

One thief → two thieves

یک دزد ← دو دزد

One hoof → two hooves

یک سُم ← دو سُم

One foot → two feet

یک پا ← دو پا

One person → two people

یک نفر ← دو نفر

One tooth → two teeth

یک دندان ← دو دندان

One criterion → two criteria

یک معیار ← دو معیار

There are at least twenty Italian restaurants in Little Italy.

حداقل بیست رستوران ایتالیایی در «لیتل ایتالی» وجود دارد.

Megan took a lot of photographs when she went to the Grand Canyon.

«مگان» وقتی به «گرند کنیون» رفت عکس‌های زیادی گرفت.

Your book is on the kitchen table.

کتاب شما روی میز آشپزخانه قرار دارد.

How many candles are on that birthday cake?

چند شمع روی آن کیک تولد قرار دارد؟

You have several paintings to study in the art appreciation class.

شما در کلاس بزرگداشت هنر، باید روی چندین نقاشی مطالعه کنید.

There’s a big brown dog running around the neighborhood.

یک سگ قهوه‌ای بزرگ در اطراف محله می‌دود.

I have only traveled to one Asian country.

من فقط به یک کشور آسیایی سفر کرده‌ام.

The doctors are coming to help you.

پزشکان در حال آمدن هستند تا به شما کمک کنند.

All of her teeth are permanent now.

حالا تمام دندان‌های او دائمی هستند.

Our bathroom is located upstairs.

دستشویی ما در طبقه بالا قرار دارد.

Bananas are my favorite.

موز میوه موردعلاقه من است.

The price of freedom is constant vigilance.

بهای آزادی، هوشیاری مداوم است.

Her writing shows maturity and intelligence.

نگارش او نشان از پختگی و هوش دارد.

The price of oil has stabilized recently.

قیمت نفت اخیرا ثابت مانده است.

May I borrow some rice?

آیا می‌توانم کمی برنج قرض بگیرم؟

There are some cookies in the jar. (قابل‌شمارش)

مقداری شیرینی در شیشه وجود دارد.

There is some water on the floor. (غیر قابل‌شمارش)

مقداری آب روی زمین است.

Did you eat any food? (غیر قابل‌شمارش)

غذایی خوردی؟

Do you serve any vegetarian dishes? (قابل‌شمارش)

آیا غذاهای گیاهی سرو می‌کنید؟

How much money will we need?

چقدر پول نیاز خواهیم داشت؟

They ate so much cake that they started to feel sick.

آن‌ها آن‌قدر کیک خوردند که حالشان بد شد.

Much effort will be required to solve this problem.

برای حل این مشکل تلاش زیادی لازم است.

How many children do you have?

چند فرزند دارید؟

They had so many books that they had to stack them in the hall.

آن‌ها آن‌قدر کتاب داشتند که مجبور شدند آن‌ها را در سالن روی هم بگذارند.

Many Americans travel to Europe each year.

بسیاری از آمریکایی‌ها هر ساله به اروپا سفر می‌کنند.

Lots of effort will be required to solve this problem. (غیر قابل‌شمارش)

برای حل این مشکل تلاش زیادی لازم است.

A lot of Americans travel to Europe each year. (قابل‌شمارش)

سالانه تعداد زیادی از آمریکایی‌ها به اروپا سفر می‌کنند.

We had a little ice cream after dinner.

بعد از شام کمی بستنی خوردیم.

They offered little help with my problem.

آن‌ها برای حل مشکل من کمک زیادی نکردند.

They offered quite a little help with my problem.

آن‌ها به حل مشکل من کمک کمی کردند.

A few doctors from the hospital play on the vollyball team.

تعداد کمی از پزشکان بیمارستان در تیم والیبال بازی می‌کنند.

Few restaurants in this town offer vegetarian dishes.

رستوران‌های کمی در این شهر غذاهای گیاهی ارائه می‌دهند.

Quite a few restaurants in this town offer vegetarian dishes.

تعداد کمی از رستوران‌ها در این شهر غذاهای گیاهی ارائه می‌دهند.

There's a little bit of pepper in the soup.

در سوپ کمی فلفل وجود دارد.

There's quite a bit of pepper in the soup.

مقدار زیادی فلفل در سوپ وجود دارد.

I don't have enough potatoes to make the soup.

من برای تهیه سوپ سیب‌زمینی کافی ندارم.

We have enough money to buy a car.

ما برای خرید ماشین پول کافی داریم.

There are plenty of mountains in Switzerland.

در «سوئیس» کوه‌های زیادی وجود دارد.

She has plenty of money in the bank.

او در بانک پول زیادی دارد.

There were no squirrels in the park today.

امروز هیچ سنجابی در پارک نبود.

We have no time left to finish the project.

فرصتی برای اتمام پروژه نداریم.

work، equipment، homework، money، transportation، clothing، luggage، jewelry, traffic

air، ice، water، fire، wood، blood، hair، gold، silver

milk، rice، coffee،, bread، sugar، meat، water

advice، happiness, health، education، research، knowledge، information، time

soccer، tennis، basketball، hockey، football، chess، checkers

diabetes، measles، polio، influenza، malaria، hypothyroidism، arthritis

economics، physics، astronomy، biology، history، statistics

Arabic، Chinese، Spanish، English

swimming، dancing، reading، smoking، drinking، studying

They can give you some information about accommodation at the tourist office.

آن‌ها می‌توانند اطلاعاتی در مورد اقامت در دفتر گردشگری به شما بدهند.

There has been a lot of research into the causes of this disease.

تحقیقات زیادی در مورد علل این بیماری انجام شده است.

He gave me a great deal of advice before my interview.

او قبل از مصاحبه‌ام به من توصیه‌های زیادی کرد.

Can you give me some information about uncountable nouns?

آیا می‌توانید اطلاعاتی در مورد اسامی غیر قابل‌شمارش به من بدهید؟

He did not have much sugar left.

شکر زیادی برایش باقی نمانده بود.

Measure 1 cup of water, 300g of flour, and 1 teaspoon of salt.

۱ فنجان آب، ۳۰۰ گرم آرد و ۱ قاشق چایخوری نمک را اندازه‌گیری کنید.

Can you give me some advice about buying a second-hand car?

ممکن است مرا در مورد خرید ماشین دست‌دوم راهنمایی کنید؟

How much rice do you want?

چقدر برنج می‌خواهی؟

There is no more water in the pond.

دیگر آبی در حوض نیست.

Please help yourself to some cheese.

لطفا بفرمایید کمی پنیر میل کنید.

I need to find information about Pulitzer Prize winners.

من باید اطلاعاتی در مورد برندگان جایزه «پولیتزر» پیدا کنم.

You seem to have a high level of intelligence.

به نظر می‌رسد هوش بالایی دارید.

Please take good care of your equipment.

لطفا مراقب وسایل خود باشید.

Let’s get rid of the garbage.

بیایید از شر زباله‌ها خلاص شویم.

I need to buy honey at the market.

من باید از بازار عسل بخرم.

He asked for some advice.

او کمی نصیحت خواست.

Happiness is running through me.

خوشبختی در وجودم جاری است.

She showed a great display of bravery.

او شجاعت بسیار خوبی از خود نشان داد.

He received some valuable advice.

او توصیه‌های ارزشمندی دریافت کرد.

She has a lot of money in her bank account.

او پول زیادی در حساب بانکی خود دارد.

We need more information about the situation.

ما به اطلاعات بیشتری در مورد موقعیت نیاز داریم.

The furniture in my living room is very comfortable.

مبلمان اتاق نشیمن من بسیار راحت است.

He has a lot of knowledge of computers.

او دانش زیادی از کامپیوتر دارد.

I want to pursue higher education.

من می‌خواهم تحصیل در مقاطع بالاتر را دنبال کنم.

She needs some new exercise equipment.

او به تجهیزات ورزشی جدید نیاز دارد.

I love classical music.

من عاشق موسیقی کلاسیک هستم.

The traffic was terrible this morning.

ترافیک امروز صبح وحشتناک بود.

She is filled with happiness.

شادی وجود او را فرا گرفته است.

His health is not good.

وضعیت سلامتی او خوب نیست.

We need more fresh air in the room.

ما به هوای تازه بیشتری در اتاق نیاز داریم.

We have an abundance of water in the lake.

ما آب فراوانی در دریاچه داریم.

The weather is very nice today.

امروز هوا خیلی خوب است.

Have you heard the latest news?

آیا اخبار جدید را شنیده‌اید؟

I don’t have time to finish this job.

وقت ندارم این کار را تمام کنم.

I am hungry, let’s get some food.

من گرسنه‌ام، بیا غذا بخوریم.

I love reading poetry.

من عاشق خواندن شعرم.

His paintings are works of art.

نقاشی‌های او آثار هنری هستند.

She is full of beauty.

او مملو از زیبایی است.

Nature is an amazing thing.

طبیعت چیز شگفت‌انگیزی است.

Laughter is the best medicine.

خنده بهترین دوا است.

(معادل ضرب‌المثل: خنده بر هر درد بی‌درمان دواست)

I would like to give you some advice.

من می‌خواهم به شما توصیه‌ای کنم.

How much bread should I bring?

چقدر نان بیاورم؟

I didn't make much progress today.

امروز پیشرفت زیادی نکردم.

This looks like a lot of trouble to me.

به نظر من این کار دردسر زیادی دارد.

We did an hour of work yesterday.

دیروز یک ساعت کار کردیم.

She has long blond hair.

او موهای بلند طلایی دارد.

The child's hair was curly.

موهای بچه مجعد بود.

I washed my hair yesterday.

دیروز موهایم را شستم.

My father is getting a few grey hairs now.

پدرم چند تا موی سفید درآورده است.

(در این مثال به تار مو اشاره شده و به همین دلیل اسم قابل‌شمارش محسوب می‌شود.)

I found a hair in my soup!

درون سوپم یک تار مو پیدا کردم!

(در این مثال به تار مو اشاره شده و به همین دلیل اسم قابل‌شمارش محسوب می‌شود.)

When I went outside, the bright light of the sun took me by surprise.

وقتی بیرون رفتم، نور درخشان خورشید مرا غافلگیر کرد.

They switched on the lights of the cabin.

چراغ‌های کابین را روشن کردند.