ترکیب بندی در نقاشی چیست؟ – انواع، اصول و مثال هایی از نقاشی های معروف


به چیدمان و طرز قرارگیری اجزا و المانهای بصری مانند شکلها، رنگها و خطوط نقاشی نسبت به یکدیگر، «ترکیب بندی یا کمپوزوسیون» (Composition) گفته میشود. هدف از ترکیببندی در عکاسی، طراحی و نقاشی ایجاد هماهنگی و تعادل در اثر هنری برای بهتر جلوه دادن و اثرگذاری بیشتر پیام و احساسات موجود در آن به ذهن بیننده است. در این نوشته از مجله فرادرس، یاد میگیریم ترکیب بندی در نقاشی چیست و انواع ترکیب بندی حلزونی، مثلثی، دایرهای، عمودی و ... را در نقاشی با مثالهایی از نقاشیهای معروف دنیا بررسی میکنیم. در گام بعدی، اصول و تکنیک های ترکیب بندی در نقاشی و طراحی را توضیح میدهیم و چند کتاب معروف در این حوزه را نیز معرفی میکنیم.
ترکیب بندی در نقاشی چیست؟
اصطلاح ترکیب بندی در هنرهای بصری و بهطور ویژه نقاشی، به چیدمان عناصر مختلف مانند خط، شکل، رنگ، تناژ، فرم، بافت و فضا در یک اثر هنری گفته میشود. اصول و مفاهیم ترکیب بندی در اغلب رشتههای هنری مانند عکاسی، موسیقی و مجسمهسازی کاربرد دارند ولی در هنرهای بصری بهطور خاص نحوه سازماندهی عناصر اثر در داخل قاب یا بوم نقاشی را مشخص میکنند.
ترکیببندی مناسب باعث میشود بخشهای مختلف یک اثر هنری با هم هماهنگ باشند و متعادل به نظر برسند. به این ترتیب، نگاه بیننده بهدرستی در اثر حرکت میکند و پیام یا احساسی را که هنرمند قصد داشته منتقل کند، بهتر درک میشود. در واقع ترکیببندی متعادل باعث میشود بیننده بیشتر با اثر هنری درگیر شود.
برای مثال، به نقاشی «دختری در کنار پنجره» (The Girl by the Window) از «ادوارد مونک» (Edward Munch) توجه کنید. تکنیک و قانون ترکیب بندی یک سوم (که در ادامه در مورد آن توضیح میدهیم) به هنرمند کمک کرده با قرار دادن سوژه اصلی نقاشی در یک سوم سمت راست اثر، توجه بیننده را ابتدا به سمت دختر، سپس به سمت پنجره و بعد به سمت کف اتاق جلب کند.

در ادامه، بهترین تکنیکهای ترکیببندی را با مثالهای متعدد بررسی میکنیم. پیش از آن پیشنهاد میکنیم برای شروع یادگیری نقاشی با آبرنگ، مداد رنگی، رنگ روغن و ... پیشنهاد میکنیم به صفحه مجموعه فیلم آموزش نقاشی و طراحی از تئوری تا عملی و کاربردی فرادرس مراجعه کنید.
در ادامه، در مورد انواع ترکیب بندی در نقاشی و قوانین مهم آن توضیح میدهیم و نمونههای مختلفی را بررسی میکنیم تا بهتر درک کنید مفهوم ترکیب بندی در نقاشی چیست و چگونه میتوان از آن به شکل درستی استفاده کرد.
انواع و قوانین ترکیب بندی در نقاشی
عناصر یک نقاشی میتوانند در ساختارها و چینشهای مختلفی در کنار هم قرار بگیرند و انواع مختلفی از ترکیببندی را بسازند. ازآنجاییکه بعضی از این ترکیببندیها چشمنوازتر و متعادلتر هستند، قوانین و تکنیکهایی برای رسیدن به آنها توسط نظریهپردازان هنر و هنرمندان مشهور بیان شده است که در فهرست زیر به آنها اشاره کردهایم:
- ترکیببندی قرینه یا متقارن
- ترکیببندی غیرقرینه یا نامتقارن
- ترکیببندی عمودی
- ترکیببندی افقی
- ترکیببندی دایره ای
- ترکیببندی مثلثی
- ترکیببندی با مثلث طلایی
- ترکیببندی با قانون یک سوم
- ترکیببندی حلزونی
- ترکیببندی مورب
- ترکیببندی تودههای متمرکز
- ترکیببندی منحنی مرکب
در ادامه همه موارد بالا را بهطور کامل معرفی میکنیم. البته به این نکته نیز اشاره کنیم که در ترکیببندی هیچ قانون مشخص و قطعی وجود ندارد ولی بر اساس تجربه هنرمندان و تحلیل آثار معروف، به نظر میرسد که استفاده از قوانین و انواع بالا، میتواند به تعادل و هماهنگی بیشتر اثر هنری کمک کند. برای آشنایی با مفاهیم طراحی مانند پرسپکتیو و انواع خطوط نیز پیشنهاد میکنیم فیلم آموزش طراحی ساده اشیا بهصورت عملی و به زبان ساده از فرادرس را مشاهده کنید.
ترکیب بندی قرینه یا متقارن در نقاشی چیست؟
در «ترکیب بندی قرینه یا متقارن» (Symmetrical Composition) عناصر نقاشی در داخل قاب، بهطور آینهای اطراف یک محور مرکزی قرار میگیرند. این تقارن باعث میشود حس تعادل، ثبات، هماهنگی و نظم به چشمان بیننده منتقل شود. برای رسیدن به ترکیب بندی قرینه، باید محور تقارن صفحه را مشخص و عناصر و اجزای هر طرف را با فاصلههای مساوی نسبت به این محور رسم کنید.
این نوع ترکیب بندی گزینه بسیار مناسبی برای نقاشیهای پرتره و معماری است و گاهی هنرمندان برای جذابیت بخشیدن به آن، جزییات کوچک غیرقرینه به نقاشی اضافه میکنند.
مثال ترکیب بندی قرینه در نقاشی
بهترین مثال ترکیب بندی قرینه، نقاشی «شام آخر» (The Last Supper) اثر «لئوناردو داوینچی» (Leonardo Da Vinci) است که تصویر آن را در زیر مشاهده میکنید:

گفته میشود در این تصویر، یک «پرسپکتیو یکنواخت یا یک نقطهای» (One-point Perspective) وجود دارد که یعنی خطوط موازی نقاشی در افق به هم میرسند تا حس عمق داشتن و فضای سه بعدی واقعی را روی یک سطح دو بعدی به تصویر بکشند. مسیح در بخش مرکزی نقاشی جا گرفته است و در سمت راست و چپ او، شش نفر نشستهاند.
ترکیب بندی غیرقرینه یا نامتقارن
«ترکیب بندی غیرقرینه یا نامتقارن» (Asymmetrical Composition) به چیدمان غیرآینهای عناصر روی بوم نقاشی گفته میشود. این ترکیببندی در مقایسه با ترکیببندی قرینه، پویایی بیشتری دارد، طبیعیتر به نظر میرسد و با وجود غیرآینهای بودن، حس تعادل و توازن را به بیننده منتقل میکند چون اشیا بهطور هارمونیک و متعادل در بخشهای مختلف نقاشی پخش شدهاند.
برای رسیدن به این ترکیببندی، هنرمند سعی میکند عناصر اصلی و فرعی نقاشی را بهشکلی متوازن و در عینحال غیرقرینه روی بوم پخش کند و با اضافه کردن جزییات به بخشهای کوچکتر، تفاوت محسوس آن را با بخشهای بزرگتر، کم کند.
برای خلق آثار هنری، باید قوه خلاقیت خود را تکمیل کنید. برای تقویت این مهارت، پیشنهاد میکنیم فیلم آموزش خلاقیت و ایده پردازی در هنر از فرادرس را مشاهده کنید که لینک آن در زیر قرار گرفته است:
مثال ترکیب بندی غیرقرینه
نقاشی «جادهای با درخت سرو و ستاره» (Road with Cypress and Star) نیز از ونگوگ، نمونه دیگری از ترکیب بندی غیرقرینه است. تصویر این نقاشی را در زیر مشاهده میکنید:

در مرکز این نقاشی، درخت سرو باشکوهی قرار گرفته است که سیاهی آن به سمت آسمان و نمادی از طبیعت ابدی و دایرهوار زندگی است. از نظر ونگوگ، درخت سرو پیوندی بین زندگی و مرگ بوده است. شاخههای مارپیچی درخت نیز حس حرکت را ایجاد میکند. همانطور که میبینید هیچیک از بخشهای نقاشی با هم قرینه نیستند و در عین حال، هماهنگی و پویایی خاصی در آن وجود دارد.
ترکیب بندی عمودی
در «ترکیب بندی عمودی» (Vertical Composition) هنرمند چیدمان عناصر داخل نقاشی را با خطوط و اشکال قالب عمودی یا بالا به پایین به تصویر میکشد. کاربرد ترکیببندی عمودی ایجاد حس قدرت، ثبات، انرژی و حرکت روبهبالا است. این ترکیببندی را اغلب در آثاری با ساختمانهای بلند، درختان، پرترهها یا شخصیتهای ایستاده میبینیم.
مثال ترکیب بندی عمودی
این ترکیببندی کاربرد بسیار زیادی در نقاشیهای انتزاعی و سبک اکسپرسیونیسم دارد. به همین دلیل یکی از بهترین مثالهای ترکیببندی عمودی، «نقاشی شماره ۱۱» (Number 11 | Blue Poles) از «جکسون پولاک» (Jackson Pollack) نقاش آمریکایی است که تصویر آن را در زیر مشاهده میکنید.

در این اثر نمادین، خطوط عمودی پویایی وجود دارند که حس حرکت و پویایی را انتقال میدهند. پولاک در این اثر، از تکنیک مشهور و امضای خود یعنی «نقاشی قطرهای» (Drip Painting) استفاده کرده است.
ترکیب بندی افقی
در «ترکیببندی افقی» (Horizontal Composition) چیدمان اشکال و خطوط با خط افق یا سطح زمین موازی هستند. این ترکیببندی حس آرامش، ثبات و تعادل را به چشمان بیننده القا و فضایی آرام و متعادل ایجاد میکند و بیشتر در آثار هنری دارای افق، مناظر مسطح یا اشیایی استفاده میشود که بهصورت افقی روی یک سطح قرار گرفتهاند. نقاشیهای منظره اغلب با ترکیببندی افقی خلق میشوند تا حس سکون را به مخاطب منتقل کنند.
مثال ترکیب بندی افقی
نقاشی «مزرعه کنار ساحل» (Farm by the Shore) اثر «توماس وورثینگتون ویترج» (Thomas Worthington Whittredge) است که آرامش یک مزرعه در امتداد خط افق به تصویر میکشد. رنگهای سبز آرامشبخش، نور ملایم و فضای آرام نقاشی در کنار ترکیببندی افقی آن، حس آرامش و سکون را به مخاطب منتقل میکند.

ترکیب بندی دایره ای در نقاشی و طراحی چیست؟
«ترکیب بندی دایرهای» (Circular Composition | O Composition) چیدمان مرسوم دیگری است که در آن اجزای اثر بهگونهای سازماندهی میشوند که حرکت چشم به شکل دایره صورت بگیرد. این ترکیببندی میتواند شکل عمودی یا افقی داشته باشد و در واقع بهعنوان ابزاری برای برقراری نظم و رفع سردرگمی در طراحیها عمل میکند. در واقع در این ترکیببندی، هنرمند اغلب تلاش میکند با حذف لبهها و گوشهها، ترکیب را سادهتر کند و حس نظم و هماهنگی به آن بدهد.
مثالهای ترکیببندی دایرهای در نقاشی و طراحی
این ترکیببندی نمونههای زیادی دارد که یکی از بهترین آنها، نقاشی «راهب» (Hermit) اثر نقاش هلندی، «جرارد داو» (Gerard Dou) است. تصویر این نقاشی را در زیر مشاهده میکنید.

در این اثر، صلیب، ساعت شنی و کتاب در گوشه چپ بوم هستند اما چون سر شخصیت زیر یک طاق هلالی شکل قرار گرفته است به مرکز ترکیب دایرهای تبدیل شده است. سایههای زیر و دو سر بازوی راهب قرار گرفتهاند نیز، ترکیب دایرهای را تقویت میکنند. گوشههای نقاشی زیر فضای مرکز نقاشی را تقویت میکنند و نگاه بیننده بهطور کامل به سر شخصیت متمرکز میشود.
ترکیب بندی با قانون یک سوم چیست؟
«ترکیب بندی با قانون یک سوم» (Rule of Thirds) یکی از پایهایترین اصول و انواع ترکیببندی در نقاشی، طراحی و عکاسی است. در این نوع ترکیببندی، تصویر با استفاده از دو خط عمودی و دو خط افقی با فواصل برابر، به ۹ ناحیه مساوی تقسیم میشود. آنچه مهم است قرار دادن سوژهها و عناصر کلیدی در امتداد این خطوط یا در محل تقاطع آنها است تا توجه بیننده بیشتر به آنها جلب شود.
در بیان سادهتر، برای استفاده از این ترکیب بندی، باید اجزای اصلی نقاشی را روی خطوط یک سوم، نقاط تلاقی آنها یا در امتداد این خطوط قرار دهید.

مثال ترکیببندی با قانون یک سوم
این ترکیببندی محبوبیت زیادی دارد و ممکن است بتوانید آن در آثار زیادی تشخیص دهید. در نقاشی «قایقهای ماهیگیری» (Fishing Boats on the Beach)، ونگوگ نقطه تمرکز نقاشی را روی قایقهای سمت راست قرار داده است و همانطور که میبینید، این قایقها در گوشه نقاطع پایین سمت چپ خطوط یک سوم بوم قرار گرفتهاند.

در نقاشی مونالیزا نیز داوینچی از همین قانون استفاده میکند. با توجه به تصویر زیر متوجه میشوید که صاحب اثر احتمالا بهعمد صورت و لبخند اسرارآمیز مونالیزا را در دو سوم بالایی نقاشی و در امتداد اولین خط افقی قرار داده است.

جالب است بدانید ترکیببندی با قانون یک سوم در واقع قانون ساده شده ترکیببندی نسبت طلایی است که در ادامه در مورد آن توضیح میدهیم.
ترکیب بندی حلزونی در نقاشی چیست؟
«ترکیببندی حلزونی» (Spiral Composition) یکی از دشوارترین و در عین حال زیباترین ترکیببندیهای در آثار هنری است که با نام ترکیببندی با «نسبت طلایی» (Golden Ratio) یا «منحنی فیبوناتچی» نیز شناخته میشود. در این ترکیببندی از شکلهای حلزونی یا منحنیهای مارپیچی برای سازماندهی و چیدمان عناصر و المانها استفاده میشود و هدف از آن ایجاد عمق و تمرکز بصری در تصویر است. قاعده این تکنیک ترکیب بندی این است که بخش اصلی سوژه را در شروع منحنی حلزون و بقیه اجزا را در امتداد منحنی قرار دهید.
اما فلسفه و ایده اصلی ترکیب بندی حلزونی در نقاشی چیست و چطور باید از آن استفاده کرد؟ این ترکیببندی بر اساس نسبت طلایی ۱:۱٫۶۱۸ کار میکند. به این نسبت، «نسبت الهی» (Divine Proportion) نیز گفته میشود و بسیار بین هنرمندان محبوب است چون باعث میشود طراحیها بسیار زیبا و متعادل به نظر برسند انگار که همه عناصر در جای خود قرار گفته باشند.

رمز ساخت آن این است که اگر یک مربع را داخل این مستطیل قرار دهید، فضای باقیمانده همان نسبت طلایی را حفظ میکند.
داوینچی نیز در سال ۱۴۷۲ از نسبت طلایی در ترکیببندی نقاشی بشارت (Annunciation) استفاده میکند. به بیان ساده، اشیاء زمانی با نسبت طلایی مرتبط هستند که طول یکی از آنها، ۱٫۶۱۸ برابر دیگری باشد.
مثالهای ترکیببندی حلزونی در نقاشی
بسیاری از آثاری که در بخشهای بعدی معرفی میشوند، از ترکیببندی حلزونی پیروی میکنند. اما از بین آثار هنری، چند نقاشی مطرح وجود دارند که بهطور ویژه برای استفاده از این ترکیببندی معرفی میشوند که البته تابلوی مونالیزا یکی از آنها است. نقاشی «آسیاب بادی در وگ بگ دورستیده» (Windmill at Wijk bij Duurstede) اثر «جاکوب رویسدائل» (Jacob van Ruisdael) نقاش هلندی نیز یکی از آثاری است که با ترکیببندی حلزونی خلق شده است:

تا اینجا یاد گرفتید اصلیترین تکنیکها و انواع ترکیب بندی در نقاشی چیست. در ادامه در مورد چند نوع ترکیب بندی دیگر میخوانید.
ترکیب بندی مورب
«ترکیب بندی مورب» (Diagonal Composition) یکی از دیگر انواع ترکیببندی و از پویاترین انواع روشهای ترکیببندی نقاشیها و عکسها است که در آن عناصر نقاشی روی خطوط اریب قرار میگیرند. خط مورب نوعی حس جریان یافتن از یک گوشه به گوشه دیگر بوم نقاشی را در ذهن مخاطب ایجاد میکند. این ترکیببندی برای افزودن حس هیجان و تنش در آثار هنری استفاده میشود و نگاه مخاطب اثر را پس از هدایت به بخشهای مختلف به نقطه مرکزی نقاشی منتقل میکند.
ایده این نوع ترکیببندی این است که اگر می خواهید نقطهای از تصویر را بیشتر در چشم بیننده فرو کنید، آن را در امتداد خط موربی قرار دهید که از گوشههای تصویر به سمت مرکز میآیند. در واقع برخلاف قاعده نسبت طلایی و قانون یک سوم، که نیاز است جزییات مهم را بیشتر در محل تقاطع خطوط قرار دهیم، در ترکیببندی مورب، جزییات سوژه میتوانند هرجایی از این خطوط مورب قرار بگیرند.
مثال نقاشی با ترکیب بندی مورب
یکی از نمونههای مشهور این ترکیببندی، نقاشی «دختری با گوشواره مروارید» (Girl with a Pearl Earring) اثر «یوهانس فرمیر» (Johannes Vermeer) است. همانطور که در تصویر این نقاشی مشاهده میکنید میتوان خط مورب را در نقاشی تصور کرد که از دو نقطه حیاتی و مهم سوژه عبور میکنند: یکی از چشم چپ و یکی از گوشواره مرواریدی که در گوش دختر وجود دارد.

در بحث ترکیب بندی با اشکال هندسی، میتوان از مثلث نیز استفاده کرد. در ادامه در مورد آن توضیح میدهیم.
ترکیب بندی مثلثی
در چیدمان «ترکیب بندی مثلثی» (Triangle Composition)، اجزا و المانهای تصویر، روی اضلاع مثلث قرار میگیرند. از زمانهای گذشته، بسیاری از هنرمندان زمانیکه تصمیم به ایجاد حس تعادل در آثار خود داشتهاند از این ترکیببندی در آثار خود استفاده میکردهاند. قرار گرفتن اجزای نقاشی روی اضلاع مثلث باعث میشود چشم بیننده ناخودآگاه از یک گوشه مثلث به گوشه دیگر جابهجا شود و در نهایت روی «نقطه کانونی» (Focal Point) اثر متمرکز بماند.
مثال برای ترکیب بندی مثلثی در نقاشی
داوینچی در بسیاری از آثار خود مانند مونالیزا و شام آخر از این ترکیببندی استفاده کرده است و ترکیببندی مثلثی را در بسیاری از آثار هنری عرفانی و مذهبی دیده میشود زیرا مثلث نماد تثلیث (پدر، پسر، روحالقدس) شناخته میشود. بههمین دلیل بسیاری از آثار هنری در این ترکیببندی تا این مفهوم الهی را القا کنند که البته از نمایش آنها در مجله فرادرس معذرویم.
یکی از نمونههای مشهور این ترکیببندی را میتوان در نقاشی به نام «شطرنجبازان» (The Chess Players) اثر «توماس ایکینز» (Thomas Eakins) مشاهده کرد که تصویر آن را در زیر مشاهده میکنید:

ترکیب بندی هرمی نیز با کاربرد تعالی عناصر نقاشی به همین شکل استفاده میشود.
ترکیب بندی با مثلث طلایی
به قانون بعدی ترکیببندی با «مثلث طلایی» (Golden Triangle) گفته میشود که در آن هنرمند بوم نقاشی را به ۴ مثلث قائمالزاویه که دوبهدو با یکدیگر هماندازه هستند، تقسیم میکند. این کار از طریق رسم یک خط مورب از یک گوشه به گوشه دیگر بوم انجام میشود. در ادامه، دو خط مورب از دیگر گوشههای صفحه رسم میشوند و با قطر بزرگتر، دو مثلث قائمالزاویه تشکیل میدهند. برای رسیدن به این ترکیببندی باید

مثال ترکیب بندی با مثلث طلایی
نقاشی «نبرد سگها» (Dogs Fighting) اثر «فرانس سنیدرز» (Frans Snyders) یکی از مشهورترین نمونههای استفاده از قانون مثلث طلایی در ترکیب بندی در نقاشی است که تصویر آن را در زیر مشاهده میکنید. همانطور که میبینید، نقطه کانونی نقاشی در امتداد خطوط مورب اضلاع مثلث رسم شدهاند و هارمونی و هماهنگی بالایی را در تصویر به شکل میکشند:

ترکیب بندی تودههای متمرکز
«تودههای متمرکز» (Grouped Mass) شکل دیگری از ترکیببندی است که کاربرد اصلی آن القای حس یکپارچگی است و با قرار دادن چند توده در یک فضا بهصورت گروهی ایجاد میشود. از این ترکیببندی بیشتر در نقاشیهای «طبیعت بیجان» (Still Life) استفاده میشود. نمونهای از این ترکیببندی را در نقاشی زیر مشاهده میکنید.

ترکیببندی تودههای متمرکز بهخوبی ترکیببندی سیلوئت ترکیب میشود. در ترکیببندی سیلوئت، رنگ تودههای متمرکز ممکن است تا حد زیادی تیره شود. در این روش انگار که منبع نوع پشت سوژه قرار دارد.
ترکیب بندی منحنی مرکب
«ترکیببندی منحنی مرکب» (Compound Curve | S) نوع دیگری از ترکیببندی است که بهطور ویژه برای نقاشی رودها، مسیرها و جادهها مفید است و بهطور کلی برای چیدمان خطوط و لبهها، بهجای تودهها استفاده میشود. نکته استفاده از این ترکیببندی این است که اگر یک نقطه کانونی یا ناحیه خاصی وجود داشته باشد که بخواهید آن را در چشم بیینده مشخصتر کنید، باید آن را در نزدیکی خطوط همگرای انتهای خطوط اصلی قرار دهید.
نمونهای از این ترکیببندی را در نقاشی زیر مشاهده میکنید:

یادگیری اصولی ترکیب بندی در نقاشی، طراحی و عکاسی با فرادرس
ترکیببندی یکی از اصول و مفاهیم بنیادی در هنرهای بصری است که تاثیر زیادی برای نحوه درک و دریافت مخاطب از یک اثر هنری دارد. در حقیقت ترکیببندی یکی از راههایی است که هنرمند از طریق آن پیام مورد نظر خود را به مخاطب منتقل میکند. ازآنجاییکه ترکیببندی به نحوه چینش اجزا و عناصر در فضا اشاره میکند، صاحب اثر میتواند از طریق آن توجه بیننده را به نکته خاصی جلب کند. در مقابل، اثر هنری که ترکیببندی مناسبی ندارد، احتمالا بهدلیل آشفتگی بصری، جذابیت خاصی برای مخاطب ندارد و احساسات دلخواه هنرمند را در او بیدار نمیکند.
بنابراین اگر به نقاشی، عکاسی، مجسمهسازی و سایر فعالیتهای هنری علاقهمند هستید، یادگیری اصول ترکیببندی به شما کمک میکند آثار متوازنتر، هماهنگتر و زیباتری را از نظر بصری خلق کنید. برای یادگیری این هنر پیشنهاد میکنیم از آموزشهای ساده و کاربردی فرادرس که نام چند مورد از آنها را در فهرست زیر آوردهایم، بهره ببرید:
- فیلم آموزش خلاقیت و ایده پردازی در هنر از فرادرس
- فیلم آموزش رایگان انواع سبک ها و تکنیک های نقاشی بههمراه بررسی نمونه آثار از فرادرس
- فیلم آموزش تکنیک های طراحی بههمراه نکات کاربردی از فرادرس
- فیلم آموزش طراحی ساده اشیا بهصورت عملی و به زبان ساده از فرادرس
- فیلم آموزش مبانی ترکیب بندی در عکاسی از فرادرس
- فیلم آموزش نقاشی با آبرنگ سطح مقدماتی از فرادرس
- فیلم آموزش تکنیک مداد رنگی در نقاشی در سطح مقدماتی از فرادرس
- فیلم آموزش رایگان عکاسی با توضیح ۲۷ تکنیک ترکیب بندی از فرادرس
- فیلم آموزش رایگان خط افق در عکاسی بههمراه روش های استفاده و کاربرد خط افق از فرادرس
برای دسترسی به آموزشهای بیشتر نیز پیشنهاد میکنیم از مجموعههای آموزشی زیر بهره ببرید:

- مجموعه فیلم آموزش نقاشی و طراحی از تئوری تا عملی و کاربردی از فرادرس
- مجموعه فیلم آموزش نقاشی با مداد رنگی از مقدماتی تا پیشرفته از فرادرس
- مجموعه فیلم آموزش عکاسی از مقدماتی تا پیشرفته در فرادرس
- مجموعه فیلم آموزش طراحی از تئوری تا عملی و کاربردی در فرادرس
با کمک این آموزشها میتوانید دانش خود را در زمینههای مختلف نقاشی و عکاسی و تکنیکهای هرکدام ارتقا دهید و بهتر یاد بگیرید که کاربرد ترکیب بندی در نقاشی و عکاسی چیست.
بهترین تکنیک ها و قوانین ترکیب بندی در نقاشی
قوانین، نظریهها و تکنیکهای مختلفی وجود دارند که با استفاده از آنها میتوان ترکیببندیهای جذابتری را خلق کرد. البته این موارد بیشتر بهعنوان راهنما در نظر گرفته میشوند و نباید مانع خلاقیت شما شوند. بر همین اساس، مهمترین تکنیک های ترکیب بندی در نقاشی را در زیر فهرست کردهایم:
- کادربندی
- قرار دادن سوژه در مرکز
- استفاده از خطوط هدایتگر
- سادهسازی
- قانون اعداد فرد
- استفاده از نسبت طلایی
- استفاده از قانون یک سوم
- استفاده از تضاد
- استفاده از مثلثها
در ادامه در مورد هریک از این تکنیکها توضیح میدهیم و چند نقاشی معروف را نیز مقایسه میکنیم تا بهتر درک کنید که راز ترکیب بندی در نقاشی چیست و چگونه میتوانید از قوانین آن برای خلق آثار بهتر استفاده کنید.
آنچه بین همه تکنیکهای ترکیببندی مشترک است و در استفاده از همه آنها اولویت دارد، این است که سوژه اصلی اثر را در «نقطه کانونی» (Focal Point) قرار دهید. نقطه کانونی در هنر، طراحی، نقاشی و عکاسی، بخشی از تصویر است که بیشترین توجه بیننده را به خود جلب میکند و هر اثر برای متعادل به نظر رسیدن، به حداقل یک نقطه کانونی نیاز دارد. برای مشخص کردن این نقطه، باید مشخص کنید که هدف یا پیام اصلی نقاشی چیست و نیاز است نگاه بیننده ابتدا به کدام نقطه هدایت شود. ترکیببندی در واقع روشی برای چیدمان اصولی و مشخص کردن این نقطه است.
کادربندی
«کادربندی» (Framing) شامل چیدمان عناصر و اشکال بهگونهای است که یک بخش خاص را قاب کند. در واقع در کادربندی، هنرمند توجه مخاطب را به یک بخش خاص از تصویر با قرار دادن آن داخل یک قاب یا کادربندی مشخص، جلب میکند. قاببندی ممکن است بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم انجام شود. قابهای مستقیم مانند پنجرهها و چارچوبها واضح هستند (قاب در قاب) مانند نقاشی «پنجره ماهی قرمز» (The Goldfish Window) از «چایلد هسام» (Childe Hassam). همانطور که میبینید تنگ ماهی قرمز بهعنوان نقطه کانونی نقاشی، بین قابهای پنجره قرار گرفته است:

در قاببندی غیرمستقیم هنرمند از همترازی عناصر یا تغییر در بافت و رنگ اجزا استفاده میکند تا نقطه کانونی را برجسته کرده و در چیدمان مناسبی قرار دهد. نقاشی «کوه سنت ویکتور» (Mont Sainte-Victoire) اثر پائول سزان (Paul Cezanne) نمونهای از این روش است:

ایده پشت قاببندی تقریبا به این موضوع که ما نقاشیها را با قابهای فیزیکی روی دیوار نصب میکنیم برمیگردد. وجود قاب به تمرکز بیننده کمک و توجه او را بیشتر جلب میکند.
قرار دادن سوژه در مرکز
قرار دادن سوژه اصلی در مرکز، سادهترین روش برای قرار دادن آن در نقطه کانونی اثر است. البته این کار باعث میشود نقاشی شما کمی حالت ایستا پیدا کند ولی میتوانید نگاه بیننده را خیلی سریع به نقطه کانونی جلب کنید. «خودنگاره» (Self-portrait) زیر از ونگوگ را ببینید. واضح است اولین نقطهای که نگاه شما به آن جلب میشود، چشمان ونگوگ است که در مرکز بوم نقاشی قرار گرفته است:

استفاده از خطوط هدایتگر
«خطوط هدایتگر» (Leading Lines) یکی دیگر از ابزارهای قدرتمند ترکیب بندی در نقاشی هستند که همانطور که از نام آنها پیداست، برای هدایت نگاه بیننده در سراسر یک اثر هنری استفاده میشوند. این خطوط میتوانند بهصورت واقعی (خطوطی که در تصویر وجود دارند) یا خطوط ضمنی (خطوطی که فقط بهصورت تلویحی یا ذهنی قابلدرک هستند) باشند.
در نقاشی «پائول هالئو در حال طراحی همسرش» (Paul Helleu Sketching His Wife) اثر «جان سینجر سارجنت» (John Singer Sargent) از خطوط هدایتگر برای جلب توجه بیننده به جهت نگاه شخصیتها استفاده شده است و چین لباسها نیز به شکلی است که این حس را تقویت میکند.

استفاده از نسبت طلایی
نقش ریاضی در هنر غیرقابلانکار است و در «قانون نسبت طلایی» (Golden Ratio) خود را بهتر نشان میدهد. بر اساس این قانون، نسبت طلایی ۱ به ۱٫۶۲۸ است و طراحیهایی که از این نسبت اندازه اجزای سوژهها پیروی میکنند از نظر زیباییشناسی برای چشم بیننده خوشایندتر هستند. این نسبت را میتوان با استفاده از مستطیل طلایی یا دنباله فیبوناتچی به دست آورد.
قانون یک سوم
در «قانون یک سوم» (Rule of Thirds)، تصویر به ۹ قسمت مساوی توسط دو خط افقی و عمودی تقسیم میشود. نقاط تقاطع بین این خطها، بهعنوان نقاط طلایی یا نقاط کلیدی برای قرار دادن عناصر مهم در تصویر انتخاب میشوند. در تصویر زیر که نقاشی «صبح در جنگل کاج» (Morning in a Pine Forest) از «ایوان شیشکین» (Ivan Shishkin) است، دقت کنید که چطور اتفاقات زیر رخ داده است:
- خرسها در بخش میانی نزدیک به یکی از نقاط طلایی قرار گرفتهاند.
- توله خرس سمت راست با یکی از خطوط عمودی شبکه همراستا است.
- برجستهترین درخت تقریبا با خط عمومی سمت چپ همخوانی دارد.
- زمین تقریبا با خط افقی پایینی قانون یک سوم هماهنگ است.
- همه عناصر منحصربهفرد هستند.

منظور از سادهسازی در ترکیب بندی در نقاشی چیست؟
«سادهسازی» (Simplification) احتمالا مهمترین مفهوم و ابزار در ترکیب بندی نقاشی باشد. در این تکنیک تمام عناصر و جزییات اضافی تا جای ممکن ساده و قابلدرک میشوند. با سادهتر کردن عناصر غیرمهم، تمرکز نقاشی به اجزای اصلی و مهم آن معطوف میشود. در فهرست زیر به چند مثال از سادهسازی در ترکیببندی نقاشی اشاره کردهایم:
- استفاده از پالت رنگ محدودتر (سادهسازی رنگها)
- محدود کردن تناژ رنگها (سادهسازی تناژ)
- استفاده از قلمموهای بزرگتر (سادهسازی ابزارها)
- ضربههای قلمموی غیردقیقتر و با جزییات کمتر برای بخشهای کماهمیت
نقاشان سبک امپرسیونیسم استادان سادهسازی بودهاند چون تلاش میکردند تمام جزییات بیهوده را تا جای امکان ساده رسم کنند و بیشتر به عناصر اصلی و جوهره پایه اثر توجه میکردهاند.
یکی از نمونههای خوب استفاده از این تکنیک، نقاشی «منظره کریمه» (Crimean Landscape) از «کنستانتین کوروفین» (Konstantin Korovin) است که در آن بهجای تلاش برای رسم جزییات و سایهها، فقط جزییات مهم تصویر روی بوم نقاشی آمدهاند. این موضوع با اینکه باعث شده بخش بزرگی از نقاشی مبهم و کلی باشد، زیبایی خاصی دارد چراکه جزییات مهم در آن بهخوبی توجه مخاطب را جلب میکنند.

در مطلب زیر از مجله فرادرس، بهطور کامل در مورد سبک امپرسیونیسم (دریافتگری)، آثار و هنرمندان مشهور آن توضیح دادهایم.
قانون اعداد فرد
بر اساس «قانون اعداد فرد» (Rule of Odd Numbers) اشیا با تعداد فرد جذابتر و طبیعیتر از اشیا با تعداد زوج به نظر میرسند. بهعنوان مثال، در نقاشی گروهی از پرندگان، سه پرنده جذابتر از تصویر دو یا چهار پرنده است. یکی از دلایل این موضوع این است که اعداد زوج ممکن است بیش از حد متقارن به نظر برسند.
پائول سزان در بسیاری از نقاشیهای طبیعت بیجان خود از این ایده استفاده کرده است. مانند نقاشی «سه جمجمه» (The Three Skulls) او که در تصویر زیر آن را مشاهده میکنید.

استفاده از مثلثها
چیدمان مثلثی در نقاشی، به قاعده اعداد فرد مربوط است. بهطور کلی این چیدمانها از نظر بصری جذابیت دارند چون بهطور طبیعی متقارن نیستند. علاوه بر آن، اگر مثلث بهصورت عمودی قرار بگیرد، احساس ثبات قویتری در ذهن بیننده ایجاد میکند (اهرام مصر را در نظر بگیرید.)
در نقاشی «طبیعت بیجان گلها در گلدان» از «پائول سزان» که تصویر آن را در پایین آوردهایم، به شکل مثلثی گلها و گلدان توجه کنید. نکته اصلی استفاده از این قاعده این است که میتوانید اشیای مختلف را بهصورت مبهم در یک شکل مثلثی بچینید و نیازی نیست مثلث بهطور واضح در چشم مخاطب فرو کنید. در نقاسی اغلب یک کار کوچک، اثربخشی بیشتری دارد.

جدا کردن سوژه
ایده جالب دیگر برای ترکیببندی و قرار دادن سوژه در نقطه کانونی، «جداسازی» (Isolation) آن است. وقتی یکی از سوژههای نقاشی را از بقیه جدا میکنید و در فاصلهای دورتر نسبت به آنها قرار میدهید، در حقیقت بهطور ناخودآگاه توجه بیننده را به طرف او جلب میکنید. به نقاشی زیر توجه کنید که با نام «صحنه اتاق بار» (Bar-room Scene) از «ویلیام سیدنی مونت» (William Sidney Mount) است توجه کنید.
نقاش در این اثر، برای نشان دادن اینکه مرد سیاهپوست با وجود حضور در میخانه نتوانسته با دیگر افراد جامعه معاشرت کند، او در گوشه سمت راست نقاشی به تصویر کشیده است. با وجود شلوغ بودن تصویر، نگاه بیننده بهطور ناخودآگاه به طرف او کشیده میشود:

استفاده از فضا
در تکنیک «استفاده از فضا» (Rule of Space) برای ترکیب بندی بهتر عناصر، از فضای سفید یا فضای منفی (فضای اطراف سوژه اصلی) برای ایجاد حس حرکت استفاده میشود. این کار بهطور ناخودآگاه نگاه بیننده را به سمت عناصر خاص نقاشی میکشاند. قانون استفاده از فضا، به ایجاد عمق و زمینه نیز برای تاکید بیشتر بر روابط بین عناصر کمک میکند و هنرمندان میتوانند با استفاده از آن حس حرکت یا جهت دادن را به چشمان مخاطب القا کنند.
این ترکیب در واقع بخشی از تکنیک کادربندی است که در آن هنرمند آنقدر با فضای اطراف سوژه بازی میکند تا آن را بخشی از قاب نشان دهد. یکی از بهترین نمونههای استفاده از فضا در آثار معروف، نقاشی «موج موج عظیم کاناگاوا» (The Great Wave off Kanagawa) از «کاتسوشیکا هوکوسائی» (Katsushika Hokusai) است که تصویر آن را در زیر مشاهده میکنید.
برجسته کردن با ایجاد تضاد یا کنتراست
تکنیک بعدی برای هدایت توجه مخاطب به نقطه کانونی و ترکیب بندی بهتر اثر، استفاده هدفمند از تضاد یا «کنتراست» (Contrast) است. تضاد میتواند از طریق رنگآمیز متفاوت سوژه مورد نظر، تغییر تناژ رنگی آن نسبت به محیط اطراف یا تغییر در بافت (نرمی و زبری سوژه) آن ایجاد شود.
به نقاشی زیر که نام آن «زنی در حال مطالعه» (Woman Reading) و از «ادوارد مانه» (Edouart Manet) است، توجه کنید. بلافاصله با دیدن این اثر، چشم ما به سمت صورت زن جلب میشود چون صاحب اثر آن را با حالت متفاوت، رنگهای صافتر و روشنتر و حتی واضحتری نسبت به بقیه اجزای نقاشی کشیده است (این تکنیک را در آثار سبک امپرسیونیسم بیشتر میبینیم.).

تقارن
تقارن یکی دیگر از تکنیکهای اصلی ترکیببندی در هنر و طراحی است که برای ایجاد تعادل و هماهنگی در آثار به کار میرود. در این روش، عناصر بهگونهای در ترکیب قرار میگیرند که هر دو طرف بهطور مساوی یا تقریبا مساوی، قرینه هم باشند. این کار اثرگذاری بصری نقاشی را بیشتر میکند و احساسی از نظم و ثبات ایجاد میکند.
ترکیببندیهای متقارن معمولا از اشکال هندسی و الگوهای طبیعی استفاده میکنند تا حس هماهنگی و کمال را ایجاد کنند. نسبت طلایی نیز معمولا در ایجاد ترکیببندیهای متقارن به کار میرود زیرا بهطور کامل تناسب اندازه اجزای تصویر را متوازن میکند. علاوه بر آن، با کمک تقارن میتوان برخی از عناصر را در ترکیب برجستهتر و تاثیرات دراماتیکتری ایجاد کرد.

تا این بخش بهخوبی میدانیم تکنیکهای ترکیب بندی در نقاشی چیست و هرکدام با چه هدفی استفاده میشود. در ادامه بهطور کامل به این سوال پاسخ میدهیم که اصول ترکیب بندی در نقاشی چیست و مفاهیمی مانند تعادل، ریتم، یکپارچگی و ... در ترکیببندی به چه معنی هستند. پس از آشنایی با این اصول، درک بهتری از قوانین و تکنیکها پیدا خواهید کرد.
اصول ترکیب بندی در نقاشی چیست؟
در فهرست زیر به اصول ترکیب بندی در نقاشی اشاره شده است.
- «تعادل» (Balance)
- «حرکت» (Movement)
- «ریتم» (Rhythm)
- «تاکید» (Emphasis) یا «تمرکز» (Focus)
- «هارمونی» (Harmony)
- «یکپارچگی» (Unity)
- «تنوع» (Variety)
- «الگو» (Pattern)
- «تناسب» (Proportion)
در ادامه در مورد هرکدام توضیح میدهیم.
مفهوم تعادل در ترکیب بندی در نقاشی چیست؟
منظور از تعادل، توزیع برابر عناصر بصری در یک ترکیببندی است. از این تعادل اغلب از طریق تکنیکهای طراحی متقاران یا نامتقارن، گروهبندی عناصر مشابه یا تکرار (Mirroring) اشکال و خطوط به دست میآید. برای رعایت اصل تعادل در ترکیببندی، درک چگونگی ارتباط بین عناصر مختلف با هم بسیار مهم است. یک ترکیببندی متعادل، حس پایداری و جذابیت بصری ایجاد میکند درحالیکه یک ترکیببندی نامتعادل میتواند حس ناآرامی و بیثابتی را به ذهن بیننده متبادر کند.
یکی از نمونههای زیبای رعایت اصل تعادل در ترکیببندی را میتوان در نقاشی «ستایش بره مقدس» (The Ghent Altarpiece) اثر «یان وان آیک» (Jan van Eyck) مشاهده کرد. در این اثر، چیدمان متقارن شخصیتها و عناصر معماری ترکیببندی، هماهنگی و دید بصری بسیار دلپذیری ایجاد کرده است.
تصویر این نقاشی را در زیر مشاهده میکنید:

حرکت
حرکت در ترکیببندی باعث میشود نوعی حس متحرک بودن اجزای نقاشی به ذهن مخاطب منتقل شود. حرکت معمولا از طریق تکرار خطوط، منحنیها، قطرها و ریتمها ایجاد میشود. هدف از ایجاد حرکت در یک ترکیببندی، خلق حس جریان داشتن و هدایت چشم ببینده در سرتاسر اثر هنری است. با این اصل توجه بیننده جلب و عناصر خاصی برجسته میشود و درنهایت ترکیب بندی بصری زیباتری شکل میگیرد.
یکی از مثالهای زیبای این اصل در ترکیب بندی در نقاشی، نقاشی موج بزرگ کاناگاوا است. در این تصویر نمادین، هنرمند با ترکیب خطوط منحنی و قطری، حرکت قدرتمند و پویای امواج دریا را به تصویر میکشد. نمونه دیگر، نقاشی زیر است:

نقش ریتم در ترکیب بندی نقاشی چیست؟
ریتم با تکرار عناصر بصری مانند خطوط، اشکال یا رنگها در نقاشی ایجاد میشود. این تکرار میتواند حس جریان داشتن و انرژی را در یک ترکیببندی به وجود بیاورد. هدایت چشم بیننده و برجسته کردن عناصر از کاربردهای ریتم است. البته علاوه بر این موارد، ریتم در صورت استفاده درست در کنار سایر عناصر اثر، قادر است واکنشهای احساسی خاصی مانند آرامش یا هیجان را در بیننده برانگیزد.
نمونه بسیار معروف ریتم، نقاشی «شب پرستاره» اثر «ونسان ونگوگ» است که الگویهای چرخشی ریتمیک آن در آسمان و درخت سرو حس حرکت زیادی در ذهن مخاطب ایجاد میکند. به این ترتیب بیننده فکر میکند که آسمان شب پویا و بهنوعی ضرباندار است. تصویر این نقاشی را ببینید و در جاری بودن شگفتانگیز آن غرق شوید.

تاکید
منظور از تاکید و تمرکز در ترکیب بندی نقاشی این است که هنرمند سعی کند برخی از عناصر تصویر را برجستهتر یا مهمتر از بقیه نشان دهد. در واقع هنرمند تلاش میکند با بهکارگیری تاکید، یک سلسه مراتب بصری در ذهن بیننده ایجاد کند تا به بخشهای کلیدی اثر هدایت شود. تاکید معمولا از طریق کنتراست (نواحی تاریک و روشن)، رنگها و تفاوت در تناژ آنها یا لبههای تیز یا نرم شکل میگیرد. به این صورت، هندمند میتواند پیام موردنظر خود را به شکل موثرتری منتقل کند.
یکی از آثاری که تاکید در آن بهخوبی مشهود است، نقاشی «نگهبان شب» (The night Watch) اثر «رامبرانت» (Rembrandt van Rijn) است. در این نقاشی هنرمند تلاش میکند از طریق نور و سایه، کنتراستی بین شخصیتهای روشن و پسزمینه تاریک نقاشی ایجاد کند تا چشم بیننده به شخصیتهای مرکزی جلب شود. در حقیقت با این کار، یک نقطه کانونی ایجاد شده است که اثر دراماتیک نقاشی را تقویت میکند.
تصویر این نقاشی را در زیر مشاهده میکنید.

هارمونی
منظور از هارمونی در ترکیب بندی، رابطه هماهنگی بین عناصر مختلف نقاشی است که میتواند نوعی حس یکپارچگی و کامل بودن در ذهن ایجاد کند. در واقع هارمونی زمانی ایجاد میشود که رنگها، اشکال، اندازهها و تناژ همه چیز یکدیگر را کامل میکنند. برای مثال، استفاده کردن از رنگهای مشابه و متعلق به یک خانواده رنگی یا تکرار اشکال خاص میتواند نوعی هماهنگی و هارمونی بین اجزا ایجاد کند.
این احساس تعادل و هماهنگی از نظری بصری برای بیننده بسیار خوشایند است. در نقاشی «هارمونی زمستانی» (Winter Harmony) اثر «جان توآچمن» (Twachtman John Henry)، یک منظره زمستانی آرام با یک پالت رنکی محدود و سرد به تصویر کشیده شده است. این ترکیب هماهنگ رنگهای ملایم در کنار هم حس وحدت و یکپارچگی ایجاد میکند. علاوه بر آن، تکرار اشکال نرم و گرد در منظره برفی این احساس را بیشتر تقویت میکند و یک صحنه زمستانی آرامشبخش را خلق میکند.
تصویر این نقاشی را در زیر مشاهده میکنید:

منظور از یکپارچگی در ترکیب بندی در نقاشی چیست؟
اصل بعدی در ترکیببندی یکپارچگی است. منظور از یکپارچگی این است که اشکال داخل نقاشی به نحوی در کنار یکدیگر قرار بگیرند که حس نظم و کامل بودن در مخاطب ایجاد شود. به کمک یکپارچگی ارتباط قویتری بین مخاطب و اثر ایجاد میشود و مفهوم اصلی اثر قابلدرکتر میشود.
هارمونی و یکپارچگی ارتباط نزدیکی با هم دارند ولی یک مفهوم نیستند. در واقع هارمونی بیشتر به معنی استفاده از عناصر مشابه است درصورتیکه یکپارچگی به نحوه ترکیب همه عناصر با هم برای ایجاد یک اثر واحد گفته میشود.

تنوع
تنوع به تفاوت در رنگها، بافت ها، اشکال، خطوط و تغییرات نور، سایه، فرم، مقایس و موقعیت اشاره دارد. تنوع باعث میشود اثر هنری جذابتر شود و با استفاده از کنتراست توجه بیننده را بیشتر به جزییات اثر جلب میکند. البته استفاده بیش از حد از این اصل، یک ترکیببندی شلوغ و بینظم ایجاد میکند. بنابراین برقراری تعادل بین هارمونی و تنوع بهطور همزمان برای خلق یک اثر هنری جذاب و دلپذیر بسیار مهم است.
تناسب
منظور از تناسب در هنر، رابطه اندازه بین اشیا و عناصر به کار رفته در اثر هنری است. تناسب کمک میکند نقاشی حس تعادل، هارمونی و یکپارچگی را در ترکیب بندی خود بهطور همزمان القا کند. تناسب درست اجزا به عمق و پرسپکتیو آنها کمک میکند. هنرمندان با تنظیم تناسب و مقایس اشیا میتوانند آنها را نزدیکتر یا دورتر نسبت به هم به تصویر بکشند. علاوه بر آن، تناسب میتواند احساساتی مانند هیجان یا آرامش و حرکت را نیز منتقل کند.
نقاشی «کانال بزرگ ونیز» (The Grand Canal, Venice) اثر «کانالتو» (Kanaletto)، یکی از آثاری است که از نظر ترکیب بندی تناسب بسیار موفق عمل میکند. اندازه ساختمانها و قایقها نسبت به یکدیگر و نسبت به کل صحنه واقعگرایانه است و این موضوع نقاشی را به زندگی واقعی و عمق داشتن بیشتر نزدیک میکند.

عناصر ترکیب بندی در نقاشی کدام اند؟
حال که بهخوبی میدانید اصول، تکنیکها و انواع ترکیب بندی در نقاشی چیست، در فهرست زیر عناصر ترکیب بندی و در حقیقت عناصر تشکیلدهنده یک نقاشی را فهرست کردهایم:
- «خط» (Line)
- «شکل» (Shape)
- «فرم» (Form)
- «رنگ» (Color)
- «تناژ» (Value)
- «بافت» (Texture)
- «فضا» (Space)
در ادامه در مورد هرکدام توضیح میدهیم.
خط
استفاده هدفمند از خطوط در هنر نقاشی، حیاتی است. خطها میتوانند خمیده، مستقیم، باریک، ضخیم و ... باشند. هدف از رسم خط ایجاد حس حرکت در نقاشی و هدایت چشم بیننده است و زمانیکه با رنگ، بافت، شکل، تناژ و کنتراست ترکیب میشوند، قدرت و پویایی زیادی به نقاشی میدهند.
برای مثال، در نقاشی انتزاعی «ترکیببندی شماره هشت» (Composition VIII) اثر «واسیلی کاندیسنکی» (Wassily Kandinsky)، هنرمند از خطوط منحنی، مسقیم، مورب و متقاطع برای ایجاد حرکت، ریتم و عمق استفاده کرده است. با دنبال کردن خطوط چشم ببیننده در سراسر اثر حرکت میکند، به نقاط کانونی مختلف میرود و ترکیببندی پویایی را شکل میدهد.
شکل زیر این نقاشی را نشان میدهد:

شکل
شکل به فضای بستهای گفته میشود که از بهم رسیدن خطوط یا برخورد نواحی رنگ کنتراست و بافت ایجاد میشوند. اشکال میتوانند هندسی باشند مانند دایره و مربع یا به صورت فرمهای طبیعی مانند گیاهان، انسانها و حیوانات دربیایند. هنرمند به کمک شکل به اثر خود عمق و جذابیت بیشتری میدهد و دیگر عناصر نقاشی را یکپارچه میکند.
یکی از مثالهای قابلتوجه در مورد استفاده از شکل، نقاشی «ترکیببندی با قرمز، آبی و زرد» (Composition with Red, Blue, and Yellow) از «پیت موندریان» (Piet Mondrian) است. هنرمند در این نقاشی از اشکال هندسی ساده استفاده میکند و مربعها و مستطیلها را در خطوط متعادلی نسبت به هم قرار میدهد. این شکلها بههمراه رنگهای اصلی قرمز، آبی و زرد، نوعی حس هارمونی، تعادل و نظم را در ذهن بیننده ایجاد میکند. در تصویر زیر، بخشی از این نقاشی را مشاهده میکنید:

مفهوم فرم در ترکیب بندی در نقاشی
فرم در هنر روشی برای ایجاد تصویری سهبعدی روی یک بوم صاف است. پرسپکتو، سایهها و نورهای برجسته از عناصر فرم هستند که هنرمند با کمک آنها، نوعی توهم عمق در ذهن بیننده ایجاد میکند. بنابراین فرم ترکیبی از خطوط، اشکال، رنگ و بافت است.
در نقاشی «سبد سیبها» (Basket of Apples) از پائول سزان، مکعب، استوانه، کره و اشکال دیگر برای نمایش اشیا به کار رفتهاند و هنرمند با دستکاری فرمهای اصلی تلاش کرده تصویری واقعگرایانه و پویا از نظر ترکیببندی خلق کند.

رنگ در ترکیب بندی در نقاشی
رنگ گویاترین عناصر ترکیب بندی در نقاشی است و استفاده درست از آن هارمونی، کنتراست و عمق بالایی در اثر ایجاد میکند. رنگ این قدرت را دارد که توجه ببینده را به بخشهای خاصی از اثر جلب کند. البته صرفنظر از زیباییشناسی، رنگ میتواند بهعنوان نوعی نماد یا استعاره در آثار هنری نقش داشته باشد همانطور که رنگ آبی برای به تصویر کشیدن آرامش و رنگ قرمز برای ایجاد حس شور یا خشم به کار میرود.
در واقع هنرمندان به کمک رنگ است که میتوانند معنا را بدون استفاده از کلمات منتقل کنند. یک مثال خوب در این مورد، نقاشی «امپرسیون، طلوع آفتاب» (Impression, sunrise) از «کلود مونه» است که در آن از رنگهای گرم و نارنجی در اطراف خورشید و رنگهای آبی و خاکستری در بقیه بخشهای نقاشی استفاده کرده تا خورشید برجستهتر شود و در کنار بقیه صحنه بهعنوان نقطه کانونی، درخشانتر به نظر برسد.
تصویر این نقاشی را در زیر مشاهده میکنید.

تا اینجا میدانید چند مورد از مهمترین عناصر ترکیب بندی در نقاشی چیست و هرکدام چگونه استفاده میشوند. در ادامه در مورد چند عنصر مهم دیگر میخوانید.
تناژ
منظور از تناژ میزان روشنایی یا تاریکی یک رنگ یا طیف رنگی است. تناژ به کنتراست و عمق اثر مرتبط است و تفاوت میان روشنترین نقاط برجسته و عمیقترین سایهها را نشان میدهد و سایههای بین آنها را با هم ترکیب میکند. تغییرات رنگها از روشن به تیره به نقاشی حس واقعگرایی، بافت و عمق بیشتری میدهد.

نقش بافت در ترکیب بندی در نقاشی
بافت در نقاشی توصیفکننده کیفیت سطحی یا احساسی یک شیء است که به درک بصری یا فیزیکی آن کمک میکند. بافت نوعی بعد حسی به ترکیب بندی نقاشی اضافه میکند. نقاشان با استفاده از ضربات قلممو روی بوم، لایهبندی، مخلوط کردن مواد نقاشی و تکنیکهای دیجیتال به آثار خود بافت میدهند.
در نقاشی واقعگرایانه «خرگوش» (Hare) از «آلبرت دوور» (Albrecht Dürer)، هنرمند با مهارت فراوان خز بدن خرگوش را با استفاده از ضربات ظریق قلممو و سایهزنیهای دقیق به تصویر کشیده است. همانطور که در تصویر زیر میبینید، خز، نرم، پفدار و قابللمس به نظر میرسد و بافتی زنده و واقعی دارد.

فضا
منظور از فضا در ترکیببندی، نواحی اطراف و بین اشیا است و در حقیقت این فضا است که مرز و شکل اشیا را تعریف میکند. فضا به دو شکل فضای مثبت و منفی در اثر وجود دارد. فضای مثبت فضایی است که توسط اشیا و عناصر نقاشی اشغال میشوند و فضای منفی به محیط پیرامون اشیا گفته میشود.
هنرمندان از فضای مثبت برای نمایش موضوع اصلی و از فضاهای منفی برای کنتراست و تاکید بیشتر بر اشیا استفاده میکند. نقاشی «کوه کورکرن» (Mount Corcoran) از «آلبرت بیراشتاد» (Albert Bierstadt) نمونهای عالی از فضا برای ایجاد حس عظمت و مقیاس است. آسمان وسیع (فضای منفی) با کوه و دریاچه (فضای مثبت) در تضاد است و توجه را به بافتها و فرمهای دقیق جلب و اثرگذاری کلی منظره را تقویت میکند. تضاد بین دو ناحیه نیز در تصویر کاملا مشخص است:

همانطور که یک ترکیب بندی هماهنگ و متعادل به هدایت و حرکت بهتر چشم بیننده روی اثر کمک میکند، ترکیببندی ضعیف حتی در صورت زیبایی بصری و پرمفهوم بودن یک اثر، اثرگذاری آن را کم میکند. ترکیب بندی اصلی مجزا از مفهوم و پیام اثر هنری است و یک هنرمند برای دستیابی به ترکیببندی درست باید اطلاعات هنری داشته باشد.
تا این بخش از مطلب یاد گرفتید ترکیب بندی در نقاشی چیست، چه عناصر و انواعی دارد و با چه تکنیکهایی میتوان به چیدمانهای متعادل و هماهنگ در آثار رسید. برای یادگیری بیشتر، میتوانید کتابهای معروف ترکیب بندی در نقاشی را که در ادامه معرفی کردهایم، مطالعه کنید.
معرفی چند کتاب ترکیب بندی در نقاشی
کتابها و منابع مختلفی برای آموزش و یادگیری ترکیب بندی در نقاشی وجود دارد که ازجمله مهمترین آنها میتوان به موارد جدول زیر اشاره کرد که چهار مورد اول به فارسی ترجمه و منتشر شدهاند:
نام کتاب | نویسنده و موضوع اصلی |
کتاب «کمپوزوسیون در نقاشی» | دیوید فرند، بررسی مشکلات و چالشهای ترکیببندی و ارائه راهحل برای آنها، مناسب برای مبتدیان |
کتاب «ترکیببندی پویا» | ویلیام اف پاول، آموزش و بررسی اصول طراحی و ترکیببندی با ارائه تمرینهای خلاقانه |
کتاب «ترکیببندی در هنر (نقاشی)» | هنری رنکین پور، بررسی اصول تعادل، بهکارگیری زوایا و نور و زاویه در ترکیببندی نقاشی با تحلیل آثار هنری |
کتاب «کمپوزوسیون» | لوئیس ولکانوک، آموزش نحوه تاوزیع وزن بصری عناصر در سراسر اثر و استفاده از ریتم، کنتراست و یکپارچگی بین عناصر مختلف |
کتاب «Composition of Outdoor Painting» | ادگار پین، قدیمیترین کتاب در مورد ترکیببندی در نقاشی منظره با ارائه تصاویر متعدد در مورد انواع ترکیببندی با تکنیکهای مختلف |
کتاب «Landscape Painting Inside and Out» | کوین مکفرسن، راهنمای جامع و عملی نقاشی در فضای باز و کار در استودیو با پالت رنگ محدود و استفاده از تکنیکهای امپرسیونیستی |
کتاب «Conversations in Paint» | چارلز دان، راهنمای کامل و دفترچهمانند برای درک اصول اساسی نقاشی و آموزش مفاهیم پایه مانند تعادل، کنتراست، پرسپکتیو، نور، سایه و ... |
کتاب «Mastering Composition» | یان رابرت، آموزش گامبهگام پیادهسازی ترکیببندیهای مختلف در نقاشی |
پایبندی به قوانین ترکیب بندی در نقاشی یا خلاقیت؟
در این مطلب از مجله فرادرس، یاد گرفتیم ترکیب بندی در نقاشی چیست و نمونههای متعددی را در آثار معروف از نظر ترکیببندی بررسی کردیم. ترکیب بندی در واقع توصیفکننده شیوهای است که عناصر مختلف یک اثر هنری در کنار هم قرار میگیرند یا چیده میشوند. البته هنرمند در انتخاب ترکیببندی اثر خود آزادی کامل دارد. برای مثال، ممکن است آثاری را ببینید که همه عناصر آن در مرکز بوم نقاشی رسم شدهاند یا اجزای بصری در گوشههای اثر پخش شده باشند. در بسیاری از موارد زیر، ممکن است فقط یک شکل یا سوژه اصلی، بخش بزرگی از بوم را به خود اختصاص داده باشد.
واقعیت این است که قانون مشخص و ثابتی برای ترکیببندی اجزا در آثار هنری وجود ندارد و مکاتب هنری مختلف از گذشته تا به امروز، رویکردهای متفاوتی نسبت به ترکیب بندی داشتهاند. در واقع آنچه امروز معمول است، در گذشته غیرقابلتصور بوده است و برعکس. از سوی دیگر، همانطور که در ابتدای مطلب اشاره شد، ترکیببندی قانون ندارد و گاهی اوقات بهتر است بهجای درگیر شدن بیش از حد در تکنیکهای آن، به حس خلاقیت خودتان در زمان نقاشی اعتماد کنید.
یکی از نمونههای جالب شکستن قوانین ترکیب بندی در نقاشی، نقاشی «دختر خندان» (Smiling Girl) اثر «آبراهام آرخیپوف» (Abram Arkhipov) است که در آن قوانینی مانند رسم نکردن سوژه در نزدیکی لبه بوم و ایجاد فضای منفی برای نمای بهتر آن نقض شده است.

همانطور که میبینید، چسبیدن سر سوژه به بالای قاب، نهتنها چندان بد نیست، بلکه حس صمیمیت نقاشی را نیز بیشتر کرده است. در واقع، هر تکنیک ترکیببندی که در این مطلب بررسی شد، میتواند یک مثال نقض در سایر آثار هنری داشته باشد.