اسم فاعل در عربی — نحوه ساخت + مثال
در آموزشهای پیشین مجله فرادرس، با انواع فعل در عربی، از قبیل فعل ماضی و فعل مضارع در عربی آشنا شدیم. همچنین، نحوه صرف فعل در عربی را بیان کردیم. در این آموزش، با اسم فاعل در عربی آشنا میشویم و مثالهای متنوعی از آن را بیان خواهیم کرد.
در آموزش «انواع فعل در عربی — به زبان ساده + فرمول ساخت» انواع فعلها در عربی را بررسی کردیم و دیدیم که از جنبههای مختلف میتوان این فعلها را دستهبندی کرد. یکی از این دستهبندیها، فعل صحیح و معتل بود. پیش از پرداختن به اسم فاعل در عربی، بهتر است این انواع فعلها را مرور کنیم. در ادامه آن نیز با فعل مزید و مجرد آشنا میشویم.
فعل صحیح و فعل معتل در عربی
به فعلی که یکی از حروف اصلی آن حرف علّه (یکی از حروفِ و، الف، ی) باشد، «فعل مُعتَل» میگوییم. در مقابل، فعلی که ریشهاش حرف علّه نداشته باشد، «فعل صحیح» نام دارد.
فعل صحیح، خود به سه دسته تقسیم میشود:
- مهموز: یکی از حرفهای اصلی آن همزه است؛ مانند أخذَ، سألَ، قَرأ.
- مضاعف: ریشهاش دو حرف همجنس دارد؛ مانند فکَّ، فرَّ، وسوَسَ، زَلزلَ.
- سالم: نه مهموز است، نه مضاعف و نه معتل؛ مانند کتبَ، نَصرَ.
فعل معتل نیز انواعی دارد:
- مثال: اولین حرف اصلی آن «ی» یا «و» است؛ مانند وَعَدَ، یَسَرَ.
- أجوف: دومین حرف اصلی آن عله است؛ مانند قوَلَ، فَوَز، سیَرَ، بَیعَ.
- ناقص: سومین حرف اصلی آن عله است؛ مانند دَعوَ، تلَوَ، هدَیَ، شَفیَ.
- لَفیف: دو حرف از حروف اصلی آن عله است:
- لفیف مفروق: اگر حرف اول و سوم عله باشند، لفیف مفروق نام دارد؛ مانند وَلی، وَقی
- لفیف مقرون: اگر حرف دوم و سوم عله باشند، لفیف مقرون است؛ مانند سَویَ، شَویَ
فعل مجرد و فعل مزید
فعل بسیط یا ساده یا مجرد (الفِعْل المُجَرَّد) فعلی است که ریشه ماضی آن سه یا چهار حرف اصلی دارد و بهترتیب به دو نوع ثلاثی و رباعی تقسیم میشود. فعلهای ثلاثی مجرد سهحرفی و ساده هستند. حروف ریشه این فعلها میتواند شامل حروف عله (حرفهای «و»، «الف»، «ی») باشد. این نوع افعال فعلهای مزید را در عربی تشکیل میدهند. از فعلهای ثلاثی مجرد میتوان به این موارد اشاره کرد: کَتَبَ، قَالَ، فَتَحَ، دَعَا، ضَرَبَ، جَرَى، فَرِحَ، وَعَدَ، حَفِظَ، صَامَ، قَطَعَ، نَسَى، سَهَا، شَرِبَ اشاره کرد.
اما، مزید فعلی است که با افزودن حرف به فعلهای مجرد بهدست آمده و معنای جدیدی از آنها را ساخته است. فعل مزید خود به دو دسته ثلاثی مزید و رباعی مزید تقسیم میشود. حروف اضافهشده معنی دیگری به ریشه میدهند؛ یعنی معنای جدید که با ثلاثی مجرد متفاوت، اما همچنان به آن مربوط است. مثلاً اِسْتَوْقَفَ از ریشه وَقَفَ به معنای توقف کردن است و اِسْتَوْقَف به معنای درخواست توقف کردن است. از مثالهای فعل ثلاثی مزید میتوان به این فعلها اشاره کرد: هَاجَمَ، اِنْفَعَلَ، خَمَّنَ، تَحَدَّثَ، اِسْتَفْهَمَ، خَوَّفَ، اِسْتَقَال، أَوْجَد، نَاهَضَ، اِسْتَوْقَفَ، اِجْتَمَعَ.
نکته: آنچه در ادامه برای ساخت اسم فاعل بیان میکنیم، مربوط به افعال ثلاثی مجرد است. در انتهای آموزش به افعال ثلاثی مزید نیز میپردازیم.
برای آشنایی با مباحث عربی دبیرستان، پیشنهاد میکنیم به مجموعه آموزشهای دروس دبیرستان و پیش دانشگاهی فرادرس مراجعه کنید که لینک آن در ادامه آورده شده است.
دو شکل اسم فاعل در عربی
در آموزش «صفت چیست | موصوف چیست و انواع آن کدامند؟ — به زبان ساده» دیدیم که صفت فاعلی یکی از انواع صفت است که کننده کار یا دارنده معنی را مشخص میکند و صفتهایی مانند خواننده، پُرسان، خوانا، خریدار، آموزگار، ستمکار و دادگر از این دستهاند. یکی از وجوه اصلی اسم فاعل در عربی همان صفت فاعلی و اسم وصفی است که در زبان فارسی داریم. وجه دیگر اسم فاعل در عربی اسم غیروصفی بودن آن است. در ادامه، بیشتر با این دو وجه آشنا میشویم.
فاعل در زبان عربی به اِسمُ الفَاعِل معروف است. این اسم یکی از انواع اسم عربی است که از افعال فاعلی مشتق شده است. بسته به نحوه استفاده از آن در عبارات یا جملات، اسم فعال را میتوان به دو شکل دستهبندی کرد: اسم وصفی (یعنی مانند یک صفت) و اسم غیروصفی (یعنی عامل و کننده کار). در ادامه، قواعد مربوط به اسم فاعل و نحوه تشکیل آن را معرفی خواهیم کرد و درباره تأثیر آن بر سایر کلمات در عبارات یا جملات بحث خواهیم کرد.
در جملات اسمیه و فعلیه اگر اسم فاعل بعد از اسم دیگر به کار رود، یک اسم وصفی است. همچنین، اگر در موقعیت فاعلی (یعنی به عنوان فاعل یا عامل یک عمل) استفاده شود، یک اسم قاعدهمند خواهد بود. مثالهای زیر اسم فاعل دارند:
- یَعْمَل المُوَظَّف المُخْلِص بِهِمَّة عالِیَة (کارمند باوجدان بسیار مصمم کار میکند).
- الطَّالِب النَاجِح مُرَکِّز (دانشآموز موفق متمرکز است).
جمله اول جمله فعلیه است (چون با فعل یَعْمَل آغا شده است) و دو فاعل دارد: المُوَظَّف و المُخْلِص. اولی اسم فاعل عامل است و فاعل جمله است و دومی اسم فاعل وصفی که بهعنوان صفت عمل میکند. بنابراین، با اسم قبل (یعنی اسمی که آن را توصیف میکند) از نظر جنسیت و عدد و معرفه یا نکره بودن موافق است.
جمله دوم جمله اسمیه است (چون با اسم الطَّالِب شروع شده است). همانطور که میدانیم جمله اسمیه دارای دو رکن اساسی مبتدا و خبر است. جمله دوم از سه کلمه تشکیل شده است که هریک از آنها اسم فاعل هستند. الطَّالِب فاعل یا عامل است، پس یک اسم فاعل معمولی یا همان عامل است. النَّاجِح از نظر دستوری از کلمه الطَّالِب پیروی میکند و در جنس و عدد و معرفه و نکره بودن با آن موافق است؛ بنابراین، به آن اسم فاعل وصفی میگویند.
نكته مهم: اسم فاعل در عربی (ثلاثی مجرد و ثلاثی مزيد) صرف میشوند و شش صیغه دارند.
نحوه ساخت اسم فاعل ثلاثی مجرد در عربی
اسم فاعل در عربی با افزودن «الف» به بعد از حرف دوم ریشه فعل «فَعَلَ» تشکیل میشود و حرف میانی ریشه (عین الفعل) را کسرهدار « -ِ » و و حرف آخر را تنویندار میکند. برای مثال:
- سَجَدَ / سَاجِدٌ (سجده کردن / سجدهکننده)
- حَمِدَ / حَامِدٌ (ستاش کردن / ستایشکننده)
- كَفَرَ / كَافِرٌ (کفر کردن / کافر)
در ادامه، به روش ساخت اسم فاعل در عربی میپردازیم.
اسم فاعل (رفع، نصب و جر)
اسم فاعل مذکر را میتوان برای سه حالت رفع، نصب جر بیان کرد که در ادامه به آن میپردازیم. اگر اسم فاعل در نقش فاعل در جمله ظاهر شود، بهشکل جدول زیر خواهد بود.
جنس | حالت↓/ عدد ← | مفرد | مثنی | جمع |
مذکر | حالت رفع | فَاعِلٌ | فَاعِلانِ | فَاعِلُوْنَ |
حالت نصب | فَاعِلً | فَاعِلَيْنِ | فَاعِلِيْنَ | |
حالت جرّ | فَاعِلٍ | فَاعِلَيْنِ | فَاعِلِيْنَ | |
مؤنث | حالت رفع | فَاعِلَةٌ | فَاعِلَتَانِ | فَاعِلاتٌ |
حالت نصب | فَاعِلَةً | فَاعِلَتَيْنِ | فَاعِلاتٍ | |
حالت جرّ | فَاعِلَةٍ | فَاعِلَتَيْنِ | فَاعِلاتٍ |
در ادامه، چند مثال از اسم فاعل در قرآن آورده شده است.
- قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ (بگو: ای کافران)
- وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتُّمْ (و من پرستنده آنچه شما میپرستید نخواهم بود)
- وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ (و شما پرستنده آنچه من میپرستم نخواهید بود)
- فَيُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا أَسَرُّوا فِي أَنفُسِهِمْ نَادِمِينَ (و از آنچه در خود پنهان داشتهاند پشیمان میشوند)
- وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ ۖ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (و در آنجا همسرانی پاکیزه خواهند داشت و جاودانه در آن خواهند بود)
ساخت اسم فاعل از فعل مهموز و مثال
الگوی اسم فاعل افعال مهموز (دارای همزه)، برای مثال أَکَلَ، سَأَلَ و قَرَأَ یا فعلهای مثال، مانند وَعَدَ و یَسِرَ بهشکل «فَاعِلٌ» است. برای مثال، موارد زیر را داریم:
- أَكَلَ / آكِلٌ (خوردن / خورنده)
- سَأَلَ / سَائِلٌ ( پرسیدن / پرسشگر)
- قَرَأَ / قَارِئٌ (خواندن / خواننده)
- وَعَدَ / وَاعِدٌ (وعده دادن / وعدهدهنده)
- یَسِرَ / یَاسِرٌ (آسان گرفتن / کسی که آسان میگیرد)
جمله زیر نمونهای از اسم فاعل را دارد که فعل آن مهموز است:
- 〈سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ〉 (پرسندهاى از عذابى پرسيد)
نکته: برخی از اسمهای فاعل بر اساس الگوی «فَعِیْلٌ» هستند. این کلمات بهعنوان صفت میآیند و ویژگیهای ذاتی را توصیف میکنند؛ مثلاً عَظِيْكٌ (بزرگ)، حَسِیْنٌ (خوب)، کَبِیْرٌ (بزرگ).
آیههای زیر، مثالهایی از این نوع را نشان میدهند:
- 〈قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ〉 (از آنجا بيرون شو كه مطرود هستى)
- 〈إِنْ هَـٰذَا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ〉 (کسی نیست جز یک فرشته ارزشمند)
- 〈الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ〉 (بخشنده بخشاینده)
ساخت اسم فاعل از فعل اجوف
وقتی حرف دوم ریشه دارای حروف عله «و» یا «ى» باشد، اسم فاعل آن در الگوی فَاعِلٌ بیان خواهد شد؛ مثلاً: قَالَ / قَائِلٌ ( گفتن / گوینده)، بَاعَ / بائِعٌ (فروختن / فروشنده)
ساخت اسم فاعل از فعل ناقص
هنگامی که حرف سوم ریشه (لام الفعل)، یکی از حروف عله «و» و «ى» باشد، مثلاً دَعَا و رَمَى، اسم فاعل بهشکل «فَاعِلٌ» خواهد بود، مانند دَاعِوٌ و دَامِوٌ. با این حال، تغییر در شکل آن ایجاد میشود، زیرا هنگامی که «و» یا «ى» تنوین رفع ( ٌ ) داشته باشد و قبل از آن کسره بیاید، «و» و «ى» حذف میشوند و حرکت حرف قبل به تنوین کسره یا همان جر ( ٍ ) تبدیل خواهد شد. مثالهایی از این دسته اسم فاعل، بهصورت زیر است:
- دَعَا ← دَاعِوٌ – دَاعٍ (ندا دادن / ندادهنده)
- رَمَى ← رامِوُ – رامٍ (پرتاب کردن / پرتابکننده)
- لَقِیَ ← لاقِوٌ – لاقٍ (ملاقات کردن / ملاقاتکننده)
برای مثال، نقش اسم فاعل دَاعٍ را جمله بررسی میکنیم. جدول زیر، این اسم را در جایگاههای مختلف و برای همه جنسها و عددها نشان میدهد.
جنس | حالت↓/ عدد ← | مفرد | مثنی | جمع |
مذکر | حالت رفع | دَاعٍ | دَاعِيَانِ | دَاعُوْنَ |
حالت نصب | دَاعِيًا | دَاعِيَيْنِ | دَاعِيْنَ | |
حالت جرّ | دَاعٍ | دَاعِيَيْنِ | دَاعِيْنَ | |
مؤنث | حالت رفع | دَاعِيَةٌ | دَاعِيَتَانِ | دَاعِيَاتٌ |
حالت نصب | دَاعِيَةً | دَاعِيَتَيْنِ | دَاعِيَاتٍ | |
حالت جرّ | دَاعِيَةٍ | دَاعِيَتَيْنِ | دَاعِيَاتٍ |