اصطلاحات ورزشی به انگلیسی – لیست کامل ۱۰۰+ اصطلاح
آشنایی با لغات و عبارات ورزشی به ما کمک میکند تا بهتر متوجه اخبار و تفسیرهای ورزشی شویم. اگر به ورزش علاقهمندید و اخبار و مسابقات مربوط به آن را دنبال میکنید، بهترین فرصت برای تقویت زبان انگلیسی در این زمینه است، زیرا بیشتر خبرها به مسابقات بینالمللی یا اروپایی اختصاص یافته است و دانستن لغات و اصطلاحات مرتبط با هر یک از رشتههای ورزشی میتواند در تقویت لغات و اسپیکینگ شما مؤثر باشد. در آین آموزش با بیش از ۱۰۰ اصطلاحات ورزشی به انگلیسی آشنا میشویم و به کمک مثالهای مختلف، کاربرد آنها را در جملات و موقعیتهای گوناگون بررسی میکنیم.
- با پرکاربردترین اصطلاحات ورزشی به انگلیسی آشنا خواهید شد.
- با اصطلاحات مخصوص هر ورزش از فوتبال تا تنیس آشنا میشوید.
- یاد میگیرید چگونه درباره ورزشها به انگلیسی صحبت کنید.
- با ده اصطلاح ورزشی پرکاربرد و معنی دقیق آنها آشنا خواهید شد.
- در این مقاله کاربرد سه فعل مهم در مکالمات ورزشی را میآموزید.
- با نحوه استفاده از این اصطلاحات در مکالمه آشنا خواهید شد.


اصطلاحات ورزشی به انگلیسی
اصطلاحات ورزشی به انگلیسی مجموعهای از لغات و عبارات هستند که در گفتوگوها، مسابقات، گزارشهای ورزشی و تربیت بدنی از آنها استفاده میکنیم. آموختن این اصطلاحات به ما کمک میکند تا اخبار ورزشی را بهتر متوجه شویم و با خیال راحت به تماشای مسابقات ورزشی بینالمللی بنشینیم. برخی از اصطلاحات رایج و کاربردی را برای شروع معرفی کردهایم.
- «Athlete» به معنی ورزشکار
- «Coach» به معنی مربی
- «Referee» به معنی داور
- «Player» به معنی بازیکن
- «Competition» به معنی مسابقه یا رقابت
- «Score» به معنی امتیاز
- «Win / Lose» به معنی برد / باخت
اصطلاحات ورزشی به انگلیسی برای انواع ورزش ها
اولین و مهمترین چیزی که باید در رابطه با لغات ورزشی یاد بگیریم، نام انواع ورزشها و اصطلاحات رایجی است که در بسیاری از مسابقات به صورت مشترک استفاده میشود. همچنین لازم است با مشاغل مرتبط با ورزش آشنا شویم. در جدول زیر میتوانید نام انواع ورزشها را به زبان انگلیسی و معادل فارسی مشاهده کنید.
| نام ورزشهای مختلف به انگلیسی و فارسی | ||
| Baseball | Basketball | Badminton |
| بیسبال | بسکتبال | بدمینتون |
| Cricket | Boxing | Chess |
| کریکت | بکس / مشتزنی | شطرنج |
| Football | Diving | Cycling |
| فوتبال (در انگلیسی بریتانیایی) | شیرجه زدن | دوچرخهسواری |
| Soccer | Skating | Field hockey |
| فوتبال (در انگلیسی آمریکایی) | اسکیت | هاکی روی چمن |
| Ice hockey | Horse racing | Golf |
| هاکی روی یخ | مسابقه اسبسواری | گلف |
| Karate | Judo | Jogging |
| کاراته | جودو | راه رفتن تند |
| Billiards / Pool | Kayaking | Paintball |
| بیلیارد | قایقرانی | پینتبال |
| Softball | Ski jumping | Rock climbing |
| سافتبال | پرش با اسکی | صخرهنوردی |
| Track and field / Running | Rugby | Snowboarding |
| دو / دو میدانی | راگبی | اسنوبرد |
| Table tennis | Sailing | Squash |
| تنیس روی میز | قایقرانی | اسکواش |
| Tennis | Yoga | Swimming |
| تنیس | یوگا | شنا |
| weightlifting | Fitness | gymnastics |
| وزنهبرداری | تناسب اندام | ژیمناستیک |
| Tekwando | Chess | Wrestling |
| تکواندو | شطرنج | کشتی |
برای درک بهتر به چند مثال زیر دقت کنید که با کلمات جدول فوق نوشته شده است.
She enjoyed playing badminton with her friends on the weekends.
او از بدمینتون بازی کردن با دوستانش در آخر هفته لذت برد.
He grew up playing cricket with his siblings in the backyard.
او کودکیاش را با کریکت بازی کردن با خواهر و برادرهایش در حیاطخلوت سر کرد.
He trained hard for months in preparation for his upcoming boxing match.
او ماهها سخت آموزش دید تا برای بازی مشتزنی که در پیش رو بود، آماده شود.
He played hockey in high school and was the team’s top scorer.
او در دبیرستان هاکی بازی کرد و بالاترین نمره تیم را به دست آورد.
He had always been a natural athlete and excelled at basketball in high school.
او همیشه قهرمان واقعی بود و در دبیرستان در ورزش بسکتبال از همه بهتر بود.

اصطلاحات ورزشی به انگلیسی برای فوتبال
فوتبال یکی از بازیهای محبوب افراد در سرتاسر دنیا است و چون بیشتر وقتها در بسیاری از کشورها به صورت لیگ برگزار میشود، میتوانید تقریباً همیشه به تماشای آن بنشینید و زبان انگلیسی خود را تقویت کنید. در جدول زیر میتوانید لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی را برای فوتبال مشاهده کنید که با معنی فارسی و مثال در دسترس شما قرار گرفته است.
| اصطلاحات ورزشی به انگلیسی برای فوتبال | ||
| Bench | Goalkeeper | Referee |
| نیمکت | دروازهبان | داور |
| Headband | Penalty | Defender |
| هد بند | پنالتی | مدافع |
| Touchline | Crossbar | Socks |
| خط اطراف زمین فوتبال | دیرک دروازه | جوراب ورزشی |
| Pass | Foul | Dribble |
| پاس دادن | فول (خطا) | دریبل زدن |
| Corner | Offside | Shoot |
| کرنر (گوشه) | آفساید | شوت کردن |
| Defense | Tackle | Player |
| دفاع | تکل زدن | بازیکن |
| Clean sheet | Red Card | Yellow Card |
| کلینشیت | کارت قرمز | کارت زرد |
به چند مثال زیر دقت کنید که با کلمات جدول فوق نوشته شده است.
He scored a goal in the last minute of the match.
او در آخرین دقیقه بازی گل زد.
She made a precise pass to her teammate in the penalty area.
او یک پاس دقیق به همتیمیاش در محوطه جریمه داد.

He managed to dribble past three defenders.
او توانست از بین سه مدافع دریبل بزند.
The team earned a corner after the defender blocked the ball.
پس از اینکه مدافع توپ را مهار کرد، تیم یک کرنر گرفت.
The referee called a foul for tripping the striker.
داور به دلیل زمین زدن مهاجم، خطا گرفت.

اگر تا به اینجای مطلب با اصطلاحات رایج فوتبال در انگلیسی آشنا شدید، در ادامه این مطلب میتوانید سایر اصطلاحات ورزشی به انگلیسی را برای والیبال، بسکتبال، فوتبال و... یاد بگیرید.
به منظور مطالعه بیشتر و برای اینکه به مجموعه مطالب مشابه دسترسی همیشگی داشته باشید، پیشنهاد میکنیم اپلیکیشن فرادرس را روی گوشی موبایل خود نصب کنید تا هر زمان که اراده کردید، از مجموعه آموزشهای زبان انگلیسی مجله فرادرس بهرهمند شوید.
برای نصب اپلیکیشن رایگان مجله فرادرس، کلیک کنید.
اصطلاحات ورزشی به انگلیسی برای والیبال
از دیگر ورزشهای محبوب دنیا والیبال است. در جدول زیر میتوانید اصطلاحات ورزشی به انگلیسی برای والیبال را مشاهده کنید که با معنی فارسی در اختیار شما قرار گرفته است.
| اصطلاحات ورزشی به انگلیسی برای والیبال | ||
| Spike | Block | Serve |
| اسپک | دفاع | سرویس |
| Court | Net | Dig |
| زمین بازی | تور | دریافت |
| Timeout | Substitution | Rotation |
| وقت استراحت | تعویض بازیکن | چرخش بازیکنان |
| Setter | Libero | Referee |
| پاسور | لیبرو (بازیکن آزاد) | داور |
| Defense | Attack | Ace |
| دفاع | حمله | امتیاز مستقیم از سرویس |
| Reception | Captain | Rally |
| دریافت اول | کاپیتان | رالی (تبادل توپ) |
برای درک بهتر به چند مثال زیر دقت کنید که با کلمات جدول فوق نوشته شده است.
She made a strong serve that the opponent couldn’t return.
او یک سرویس محکم زد که حریف نتوانست آن را برگرداند.
He jumped high to spike the ball into the opponent’s court.
او بلند پرید تا توپ را به زمین حریف اسپک بزند.
The front-row players managed to block the attack.
بازیکنان جلوی تور توانستند حمله را بلوکه کنند.
She performed an excellent dig to save the ball from hitting the floor.
او یک دریافت عالی انجام داد تا توپ به زمین نخورد.
The setter carefully set the ball for a perfect spike.
پاسور با دقت توپ را برای یک اسپک عالی پاس داد.

اصطلاحات ورزشی به انگلیسی برای تنیس
در این بخش، به برخی از اصطلاحات ورزشی به انگلیسی که در بازی تنیس (Tennis) به کار میرود اشاره کردهایم.
| اصطلاحات ورزشی به انگلیسی برای تنیس | ||
| Backhand | Forehand | Serve |
| بکهند | فورهند | سرویس |
| Net | Ace | Smash |
| تور | امتیاز مستقیم از سرویس | اسمش |
| Advanatge | Deuce | Court |
| امتیاز برتر | دوایس (برابر شدن امتیاز) | زمین بازی |
| Baseline | Let | Break |
| خط انتهای زمین | لت (توقف و تکرار سرویس) | شکست سرویس حریف |
| Trophy | Topspin | Lob |
| جام قهرمانی | توپ اسپین (چرخش بالا به پایین) | پرتاب بلند به صورت قوسی |
| Rally point | Slice | Drop shot |
| امتیاز رالی برابر | اسلایس (ضربه با چرخش کم) | دراپ شات (ضربه کوتاه نزدیک تور) |
به چند مثال زیر دقت کنید که با کلمات جدول فوق نوشته شده است.
She practiced her serve for an hour to improve accuracy.
او برای بالا بردن دقتش، یک ساعت سرویس تمرین کرد.
He hit a powerful forehand down the baseline.
او یک فورهند قوی در امتداد خط انتهایی زد.
They exchanged a fast volley near the net.
آنها نزدیک تور چند ضربه والی سریع رد و بدل کردند.
Her first ace of the match gave her an early lead.
اولین امتیاز مستقیم او از بازی، باعث برتری زودهنگامش شد.
He used a lob to send the ball over his opponent’s head.
او با یک پرتاب بلند توپ را از بالای سر حریف فرستاد.
یادگیری لغات انگلیسی در فرادرس
یادگیری لغات انگلیسی به زبانآموزان کمک میکند تا بتوانند از کلمات و اصطلاحات در موقعیتهای درستی استفاده کنند و بر صحبت کردن به زبان انگلیسی تسلط کافی داشته باشند. برای اینکه بتوانید دامنه لغات انگلیسی خود را بهبود دهید، کتابهای زیادی مانند «Oxford Word Skills» در این رابطه وجود دارد. اما برای کسانی که ترجیح میدهند زبان انگلیسی را در قالب فیلمهای آموزشی مشاهده کنند، فرادرس فیلمهایی را در این رابطه تهیه کرده است که شامل لغات و اصطلاحات کاربردی از مقدماتی تا پیشرفته میشود. برای مشاهده فیلمهای آموزش لغات انگلیسی در فرادرس روس تصویر کلیک کنید.
- مجموعه فیلمهای آموزش لغات انگلیسی از مقدماتی تا پیشرفته در فرادرس

برای مشاهده فیلمهای آموزش لغات انگلیسی در فرادرس روی تصویر کلیک کنید.
اصطلاحات ورزشی به انگلیسی برای بسکتبال
در جدول زیر اصطلاحات ورزشی به انگلیسی را برای بازی بسکتبال مشاهده میکنید. در ادامه نیز چند مثال با برخی از لغات نوشته شده است تا با کاربرد هر یک آشنا شوید.
| اصطلاحات ورزشی به انگلیسی برای بسکتبال | ||
| Make a basket | Pass | Dribble |
| توپ را داخل سبد انداختن | پاس | دریبل |
| Layup | Free throw | Rebound |
| انداختن توپ در حلقه از نزدیک | پرتاب آزاد | ریباند |
| Steal | Block | Slam dunk |
| توپربایی | بلاک | اسلم دانک |
| Court | Timeout | Foul |
| زمین بازی | وقت استراحت | فول (خطا) |
| Pivot | Hoop | Backboard |
| تکنیک چرخش بدن حول یک پای ثابت (پیوت) | حلقه | تخته پشت سبد |
برای درک بهتر به چند مثال زیر دقت کنید که با واژگان جدول فوق نوشته شده است.
The player had to dribble quickly to get past the defender.
بازیکن مجبور شد به سرعت دریبل بزند تا از مدافع عبور کند.
He grabbed the rebound after the missed shot.
او پس از شوت ناموفق، ریباند را گرفت.
The referee called a foul when the player pushed his opponent.
وقتی بازیکن حریفش را هل داد، داور خطا اعلام کرد.
Good teamwork requires knowing when to pass the ball.
کار تیمی خوب نیاز به دانستن زمان مناسب برای پاس دادن دارد.
He aimed carefully and made a basket from the free-throw line.
او با دقت نشانه گرفت و از خط پرتاب آزاد توپ را وارد سبد کرد.
اصطلاحات ورزشی به انگلیسی برای بیلیارد
این روزها ورزش بیلیارد که به انگلیسی به آن «Pool» یا «Billiards» گفته میشود، بین جوانان و حتی بزرگسالان طرفداران زیادی پیدا کرده است. شاید شما هم بخواهید با اصطلاحات آن به انگلیسی آشنا شوید. مطالعه این بخش از مطلب به شما کمک خواهد کرد. در جدول زیر میتوانید اصطلاحات ورزشی به انگلیسی برای بیلیارد را با معنی مرور کنید.
| اصطلاحات ورزشی به انگلیسی برای بیلیارد | ||
| Bank shot | Backspin | Angle shot |
| بنکشات (توپ سفید قبل از برخورد با توپ هدف به لبه میز برخورد میکند) | بکاسپین | ضربه زاویهای |
| Chalk | Bridge | Break shot |
| گچ بیلیارد | بریج / پل (حالت قرار گرفتن دست برای تکیه دادن چون هنگام ضربه) | ضربه آغازین |
| Follow shot | Cue stick | Cue ball |
| ضربه فالو | چوب بیلیارد | توپ سفید (توپ کنترل بازیکن) |
| Jump shot | Clean the table | Side spin |
| ضربه پرشی | کلین تیبل (وقتی بازیکن توپها را یکی پس از دیگری پات میکند تا آخرین توپ در پاکت قرار میگیرد و برنده میشود.) | ساید اسپین (چرخش جانبی برای کنترل مسیر حرکت توپ پیش از برخورد) |
| Combination shot | Run the table | Scratch |
| ضربه ترکیبی | نام دیگر کلین تیبل است. | اسکرچ / خطا (وقتی توپ سفید وارد پاکت میشود) |
| Cushion | Carom | |
| پاکت (سوراخهای گوشه و وسط میز برای افتادن توپها) | باند میز | ضربه کاروم |
| Stroke | Spin | Rack |
| استروک (حرکت ضربه) | اسپین (چرخش اعمال شده به توپ سفید یا نوع ضربه) | مثلث / رک (ابزار چیدن توپها در شروع بازی) |
| Slate | Foul | Ball in hand |
| میز سنگی بیلیارد | خطا | توپ در اختیار |
برای آشنایی بیشتر با لغات و اصطلاحات فوق و نحوه استفاده از آنها در جمله، به چند مثال زیر دقت کنید.
He made a perfect break and scattered all the balls on the table.
او ضربه شروع بینقصی انجام داد و همه توپها را روی میز پخش کرد.
I aimed carefully before taking the shot.
قبل از ضربه زدن با دقت هدف گرفتم.
She sank the eight ball and won the game.
او توپ شماره هشت را داخل پاکت انداخت و بازی را برد.
He scratched the cue ball and lost his turn.
او توپ سفید را اشتباه زد و نوبتش را از دست داد.
I need to practice my spin shots to improve my game.
باید روی اسپینشاتهای خودم کار کنم تا بازیام بهتر شود.

اصطلاحات ورزشی به انگلیسی برای شطرنج
در این بخش از مطلب با اصطلاحات ورزشی به انگلیسی برای بازی شطرنج آشنا میشوید. در جدول زیر میتوانید لغات رایج در این بازی را به زبان انگلیسی و فارسی مرور کنید.
| اصطلاحات ورزشی به انگلیسی برای شطرنج | ||
| King | Chess Piece | Chessboard |
| شاه | مهره شطرنج | صفحه شطرنج |
| Bishop | Rook | Queen |
| فیل | رخ | وزیر |
| Check | Pawn | Knight |
| کیش | پیاده | اسب |
| Castle / Castling | Draw | Checkmate |
| قلعه رفتن | تساوی | کیش و مات |
| Gambit | Endgame | Opening |
| گامبی | آخر بازی | گشایش |
برای درک بهتر نحوه استفاده از این لغات جدول فوق، در ادامه این مطلب مثالهایی ارائه کردهایم که با ترجمه فارسی همراه شده است.
He moved his knight to attack the opponent’s queen.
او اسب خود را حرکت داد تا وزیر حریف را تهدید کند.
I need to protect my king from checkmate.
باید شاهم را از مات شدن محافظت کنم.
She sacrificed a pawn to gain a strategic advantage.
او یک پیاده را قربانی کرد تا برتری استراتژیک پیدا کند.
Castling is a special move to safeguard the king.
قلعه رفتن یک حرکت ویژه برای محافظت از شاه است.
He resigned after realizing he could not win.
او بعد از اینکه فهمید نمیتواند برنده شود، تسلیم شد.
اصطلاحات ورزشی به انگلیسی برای وزنه برداری
در جدول زیر میتوانید اصطلاحات ورزشی به انگلیسی برای وزنهبرداری را مشاهده کنید که با معنی فارسی در اختیار شما قرار گرفته است.
| اصطلاحات ورزشی به انگلیسی برای وزنهبرداری | ||
| Snatch | Para Powerlifting | Powerlifting |
| حرکت یکضرب | پارا پاورلیفتینگ (مخصوص ورزشکاران با معلولیت جسمی) | پاورلیفتینگ |
| Deadlift | Front Rack | Hook Grip |
| حرکت ددلیفت | فرانت رک (حالتی که هالتر روی شانهها و ترقوه قرار میگیرد.) | گرفتن قلابی |
| Clean and Jerk | Pull | One-Rep Max |
| حرکت دو ضرب | کشش | حداکثر یک تکرار |
| To Press | International Weightlifting Federation | Kettlebell Lifting |
| پرس کردن (فشار دادن وزنه به سمت بالا با استفاده از عضلات بالاتنه) | فدراسیون بینالمللی وزنهبرداری | تمرین با کتلبل |
| Snatch | Barbell | Press (noun) |
| حرکت یکضرب | هالتر (میله فلزی برای نصب صفحات وزنه) | پرس |
به چند مثال زیر دقت کنید که با کلمات جدول فوق نوشته شده است.
I do weightlifting three times a week to build strength.
من سه بار در هفته وزنهبرداری میکنم تا قدرت بدنیام را افزایش دهم.
She lifted the barbell over her head with perfect form.
او هالتر را با فرم کامل بالای سرش برد.
Deadlifts are great for strengthening your back and legs.
حرکت ددلیفت برای تقویت پشت و پاها عالی است.
He struggled to complete the last set of squats.
او برای انجام آخرین ست اسکوات تلاش زیادی کرد.
Proper warm-up is essential before weightlifting.
گرم کردن مناسب قبل از وزنهبرداری ضروری است.
اصطلاحات ورزشی به انگلیسی برای کشتی
در جدول زیر میتوانید اصطلاحات ورزشی به انگلیسی را برای کشتی مشاهده کنید.
| اصطلاحات ورزشی به انگلیسی برای کشتی | ||
| Escape | Takedown | Bout |
| فرار قبل از کنترل حریف | خاک کردن حریف | مبارزه / رقابت |
| Mat | Pin | Reversal |
| تشک کشتی | پین یا کاور کردن (دو شانههای حریف روی تشک) | برگرداندن وضعیت |
| Clinch | Referee’s position | Neutral position |
| زیرگیری | موقعیت داور | وضعیت خنثی |
| Technical fall | Weight class | Grappling |
| ضربه فنی | دستههای وزنی | سرشاخ شدن |
| Stalling | Suplex | Singlet |
| وقتکشی | فن سوپلکس (پرتاب از پشت به روی تشک) | دوبنده ورزشی |
در ادامه، در جدول زیر میتوانید انواع کشتی را به انگلیسی و فارسی مشاهده کنید.
| انواع کشتی به انگلیسی و فارسی | ||
| Folkstyle Wrestling | Greco-Roman Wrestling | Freestyle Wrestling |
| کشتی دانشآموزی / دانشگاهی | کشتی فرنگی | کشتی آزاد |
| Submission Wrestling | Catch Wrestling | Sumo Wrestling |
| کشتی تسلیمی | کشتی کج | کشتی سومو |
| Professional Wrestling | Traditional / Regional Wrestling | Beach Wrestling |
| کشتی نمایشی | کشتی سنتی / بومی | کشتی ساحلی |
برای درک بهتر به چند مثال زیر دقت کنید که با کلمات جداول فوق نوشته شده است.
He took his opponent down with a powerful throw.
او حریفش را با پرتاب قدرتمند به زمین زد.
Wrestlers must maintain balance and strength during a match.
کشتیگیران باید در طول مسابقه تعادل و قدرت خود را حفظ کنند.
She executed a perfect takedown to score points.
او از فن خاک کردن حریف استفاده کرد تا امتیاز کسب کند.
Pinning your opponent ends the match immediately.
پین کردن حریف باعث پایان فوری مسابقه میشود.
He trained for months to improve his grappling techniques.
او ماهها تمرین کرد تا فن سرشاخ شدن خود را بهبود دهد.
سه فعل کاربردی برای صحبت کردن درباره ورزش ها
در رابطه با ورزشها سه فعل زیر کاربرد زیادی دارد و هر یک را با ورزشهای خاصی به کار میبریم که در ادامه توضیح میدهیم.
- «Go»: با ورزشهایی به کار میرود که معمولاً انتهای آنها با «ing-» همراه میشود، مانند «go swimming».
- «Play»: با ورزشهایی به کار میرود که از توپ استفاده میکنند، مانند «play soccer».
- «Do»: با ورزشهای انفرادی کاربرد زیادی دارد، مانند «do aerobics».
در جدول زیر میتوانید کاربرد این فعلها را برای برخی از ورزشها مشاهده کنید.
| کاربرد افعال go و play و do با لغات ورزشی | ||
| Do | Go | Play |
| Do yoga | Go swimmming | Play basketball |
| Do karate | Go cycling | Play soccer |
| Do atheltics | Go fishing | Play tennis |
| Do weight training | Go running | Play chess |
به چند مثال زیر دقت کنید تا کاربرد این فعلها را برای ورزشهای مختلف بهتر درک کنید.
I have been playing tennis for over ten years.
من بیش از ۱۰ سال است که مشغول بازی تنیس هستم.
When I was young, we played football just outside our house in the street.
جوان که بودم، فقط بیرون از خانه در خیابان تنیس بازی میکردیم.
We went camping by the lake last summer.
تابستان گذشته کنار دریاچه به گردش رفتیم.
All young children should be encouraged to do gymnastics.
تمام بچههای کمسنوسال باید برای ورزش ژیمناستیک تشویق شوند.
Sarah does yoga with some of her friends.
سارا با بعضی از دوستانش یوگا انجام میدهد.
I do weightlifting three times a week to stay strong and healthy.
من سه بار در هفته وزنهبرداری میکنم تا قوی و سالم بمانم.


اصطلاحات ورزشی به انگلیسی برای ورزشهای پرمخاطره
«ورزش پرمخاطره» (Extreme Sports) به ورزشی گفته میشود که معمولاً انجام دادن آن خطرناک است و در محیطهای چالشبرانگیزی مانند کوه، صخره، آب و ارتفاعات انجام میشود. این نوع ورزشها معمولاً طرفداران زیادی داد، چون جزو ورزشهای پُرهیجان است. در این بخش قصد داریم برخی از این ورزشها را نام ببریم. در جدول زیر میتوانید اسامی این ورزشها را با معنی فارسی مشاهده کنید. در ادامه تصویر هر یک از این ورزشها را نیز مشاهده میکنید.
| اصطلاحات ورزشی به انگلیسی برای Extreme Sports | ||
| Bouldering | Free climbing | Bungee jumping |
| بولدرینگ (نوعی کوهنوردی) | صعود آزاد | بانجی جامپینگ |
| Scuba diving | Base Jumping | Hang gliding |
| غواصی در عمق دریا | بیس جامپینگ (پریدن با چتر نجات از سازههای ثابت مانند ساختمان، دکلهای رادیویی، پلها و صخرهها) | کایتسواری |
| Mountain biking | motocross | Sandboarding |
| دوچرخهسواری در کوهستان | موتوکراس (نوعی مسابقه موتورسواری) | اسکی روی شن |
| Paragliding | Skydiving | Rock climbing |
| پاراگلایندینگ | سقوط آزاد با چتر (از هواپیما) | صخرهنوردی |
| Windsurfing | Water skiing | Skateboarding |
| موجسواری با تخته | اسکی روی آب | اسکیتسواری با تخته |
به چند مثال زیر دقت کنید که با ورزشهای پرمخاطره نوشته شده است.
He tried base jumping from a tall bridge for the first time.
او برای اولین بار از روی یک پل بلند بیس جامپینگ انجام داد.
They went bungee jumping to overcome their fear of heights.
آنها برای غلبه بر ترس از ارتفاع، بانجی جامپینگ کردند.
She attempted free climbing without using ropes or harnesses.
او بدون استفاده از طناب یا کمربند ایمنی، صعود آزاد انجام داد.
Tourists enjoy sandboarding down the dunes in the desert.
گردشگران از اسکیتسواری روی شن روی تپههای شنی در بیابان لذت میبرند.
He competed in a motocross race through muddy terrain.
او در مسابقه موتوکراس در مسیرهای گلآلود شرکت کرد.
Skydiving gives an incredible view and a huge rush of adrenaline.
سقوط آزاد (با چتر) منظرهای فوقالعاده و هیجان زیادی ایجاد میکند.
They went scuba diving to explore colorful coral reefs.
آنها برای دیدن صخرههای مرجانی رنگارنگ به غواصی زیر دریا رفتند.
Hang gliding lets you soar above valleys like a bird.
کایتسواری شما را بر فراز دشتها مانند یک پرنده به پرواز درمیآورد.

۱۰ اصطلاح ورزشی رایج انگلیسی با معنی و مثال
تا به اینجای مطلب با لغات کاربردی برای ورزشهای مختلف آشنا شدیم. در این بخش ۱۰ اصطلاح رایج ورزشی را انتخاب کردهایم که همراه با معنی فارسی و مثال در اختیار شما قرار میدهیم. اگر میخواهید با اصطلاحات ورزشی آشنا شوید، مشاهده آموزش فیلم مکالمه ورزشی در انگلیسی را از فرادرس به شما پیشنهاد میکنیم. لینک آن هم در ادامه آورده شده است.
۱. اصطلاح jump the gun
این اصطلاح به معنی شروع کردن کاری زودتر از زمان مناسب است. به مثال زیر دقت کنید.
The sprinter jumped the gun and her false start resulted in disqualification from the race.
دونده زودتر از موعد شروع کرد و شروع اشتباهش باعث رد صلاحیتش از مسابقه شد.
۲. اصطلاح Go for gold
«Go for gold» به معنی تلاش برای بهترین نتیجه یا پیروزی است. مثال زیر را بخوانید.
In the final lap, he pushed harder than ever to go for gold and won the 400m race in the athletics championship.
در دور پایانی، او بیشتر از هر زمان دیگری تلاش کرد تا مدال طلا کسب کند و مسابقه دوی ۴۰۰ متر را برنده شد.
۳. اصطلاح A level playing field
این اصطلاح به معنی شرایط منصفانه و عادلانه برای رقابت کردن و مسابقه دادن است. به مثال زیر دقت کنید.
To ensure a level playing field for all competitors in the Olympics, athletes can be tested anytime and anywhere for prohibited substances.
برای اینکه مطمئن شوند شرایط یکسانی برای همه رقبا در المپیک فراهم است، ورزشکاران میتوانند هر زمان و هر جایی آزمایش دوپینگ بدهند.
۴. اصطلاح Give it your best shot
«Give it your best shot» به معنی با تمام توان تلاش کردن است. مثال زیر را بخوانید.
Despite being incredibly nervous, the young gymnast gave it her best shot and performed flawlessly on the balance beam.
با وجود استرس زیاد، ژیمناست جوان تمام تلاشش را کرد و روی تخته تعادل اجرای بینقصی داشت.
۵. اصطلاح Take the lead
«Take the lead» به معنی پیش افتادن در رقابت یا مسابقه است. مثال زیر را بخوانید.
The cyclist gave it his best shot and managed to take the lead in the final lap of the race.
دوچرخهسوار تمام توانش را به کار گرفت و در دور پایانی مسابقه از دیگران جلو افتاد.

۶. اصطلاح Throw in the towel
این اصطلاح به معنی تسلیم شدن یا کنار کشیدن قبل از پایان کار است. برای درک بهتر مثالهای زیر را بخوانید.
After struggling for the whole race, the marathon runner decided to throw in the towel in the second half, and then focus on getting stronger for the next competition.
پس از تلاش در تمام مسابقه، دونده ماراتن تصمیم گرفت در نیمه دوم تسلیم شود و بر تمرین برای مسابقه بعدی تمرکز کند.
۷. اصطلاح Call the shots
«Call the shots» به معنی تصمیمگیرنده بودن یا کنترل اوضاع را در دست داشتن است، مانند مثال زیر:
Even though the football manager calls the shots, some players don’t agree with his decisions about substitutions.
اگرچه مربی فوتبال تصمیمگیرنده است، برخی از بازیکنان با تصمیمات او درباره تعویضها موافق نیستند.
۸. اصطلاح Down to the wire
از این اصطلاح برای توصیف موقعیتی استفاده میشود که نتیجه تا لحظه آخر مشخص نیست. مثال زیر را بخوانید.
The basketball game was down to the wire, with both teams tied until the final minutes of overtime.
بازی بسکتبال تا لحظه آخر نامشخص بود و هر دو تیم تا دقایق پایانی وقت اضافه مساوی بودند.
۹. اصطلاح Neck and neck
از دیگر اصطلاحات ورزشی به انگلیسی «Neck and neck» به معنی رقابت بسیار نزدیک و مساوی است. برای درک بهتر به مثال زیر دقت کنید.
As they approached the finish line, the two runners were neck and neck, making it impossible to predict the winner.
وقتی به خط پایان نزدیک شدند، دو دونده کاملاً همسطح بودند و تشخیص برنده غیرممکن بود.
۱۰. اصطلاح Win hands down
این اصطلاح به معنی به راحتی یا قاطعانه برنده شدن است. مثال زیر را بخوانید.
The defending champion won hands down with superior technique and strength.
قهرمان مدافع عنوان با تکنیک و قدرت بالاتر، به راحتی برنده شد.
آموزش مکالمه انگلیسی در فرادرس
یکی از راههای یادگیری زبان انگلیسی از طریق تمرین در قالب مکالمات کاربردی و روزمره است. با این روش میتوانیم با عبارات و اصطلاحات آشنا شویم و از آنها در موقعیتهای غیررسمی استفاده کنیم. اگر قصد دارید زبان انگلیسی را به این روش یاد بگیرید، در فرادرس فیلمهای آموزش مکالمه انگلیسی در اختیار شما قرار گرفته است که موضوعات متنوعی را پوشش میدهد و مناسب برای انواع سطوح است. برای مشاهده فیلمهای آموزش مکالمه انگلیسی در فرادرس روی تصویر کلیک کنید.

جمعبندی
در این آموزش با بیش از ۱۰۰ اصطلاحات ورزشی به انگلیسی آشنا شدیم و کاربرد هر یک را برای رشتههای مختلف ورزشی بررسی کردیم. همچنین به برخی از عبارات و اصطلاحات رایج با کلمات ورزشی را معرفی کردیم و برای هر یک، علاوه بر معنی فارسی، مثالهایی را نیز ارائه کردیم. در مجموع، یادگیری لغات و عبارات ورزشی به زبان انگلیسی به شما کمک میکند تا در این زمینه با اعتمادبهنفس و تسلط بیشتری صحبت کنید و متوجه متنها، گزارشهای خبری و همچنین تفسیرهای آن شوید.
مطلبی که در بالا مطالعه کردید بخشی از مجموعه مطالب «مباحث متفرقه زبان انگلیسی» است. در ادامه، میتوانید فهرست این مطالب را ببینید:
- آموزش خواندن ساعت به انگلیسی – رایگان و به زبان ساده
- جواب دادن تلفن به انگلیسی + عبارت های مهم و کاربردی
- طرز صحیح نوشتن اعداد انگلیسی — با مثال و ساده
- آموزش اعداد به انگلیسی – با مثال و تمرین
- داستان کوتاه انگلیسی با افعال گذشته استمراری + ترجمه و نکات گرامری
- قواعد جمله سازی در انگلیسی – به زبان ساده + مثال، تمرین و تلفظ صوتی
- سیلاب در زبان انگلیسی چیست ؟ – توضیح به زبان ساده + مثال و تمرین
- اعضای خانواده به انگلیسی — به زبان ساده + مثال
- سلام و احوالپرسی به انگلیسی – به زبان ساده + مثال، تمرین و تلفظ
- متن انگلیسی درباره تعطیلات تابستان + نمونه متن، ترجمه و بررسی اصطلاحات
- اصطلاحات رایج انگلیسی در رستوران – با معنی و مکالمه
- برای یادگیری زبان انگلیسی از کجا شروع کنیم ؟ — بهترین راهنمای رایگان
- ۳۰ روش تقویت مکالمه انگلیسی – راهنمای کامل و ساده
- نمونه ایمیل رسمی انگلیسی – قالب های متنوع، با ترجمه
- طریقه نوشتن ایمیل رسمی به انگلیسی – از صفر تا صد
- آموزش کمک خواستن به انگلیسی + نمونه مکالمه، مثال و تلفظ صوتی
- اصطلاحات رایج انگلیسی در بازرگانی – ۱۰۰ عبارت مهم با معنی
- کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی + 600 کلمه کاربردی و ضروری
- اعداد ترتیبی در انگلیسی — مثال و تمرین
- کاربرد ویرگول در زبان انگلیسی — کامل و با مثال
- کاربرد علامت سوال در زبان انگلیسی — به زبان ساده + مثال، تمرین و تلفظ
- بهترین کتاب گرامر زبان انگلیسی – معرفی 43 عنوان ضروری
- توصیف ظاهر افراد به انگلیسی – صفات ظاهری پرکاربرد + مثال و تمرین
- کشورها و ملیت ها به انگلیسی – توضیح گرامر ملیت + تمرین و تلفظ
- اعضای صورت به انگلیسی + مثال، مکالمه، تمرین، تلفظ و ترجمه فارسی
- مسافرت به انگلیسی — 7 روش استفاده در مکالمه + تلفظ و ترجمه فارسی
- آدرس دادن به انگلیسی — آموزش اصطلاحات رایج + مثال و تلفظ
- اجزای کلام در انگلیسی یا Parts of Speech چیست؟ — به زبان ساده + مثال
- اصول نامه نگاری انگلیسی – هر آنچه باید بدانید + مثال
- 150 ضرب المثل انگلیسی رایج و کاربردی که باید بدانید + ترجمه و تلفظ












