تفکر انتقادی چیست؟ – به زبان ساده + توضیح اهمیت

۶۹۰۶ بازدید
آخرین به‌روزرسانی: ۰۲ دی ۱۴۰۲
زمان مطالعه: ۱۳ دقیقه
تفکر انتقادی چیست؟ – به زبان ساده + توضیح اهمیت

عبارت تفکر انتقادی به این مهارت اشاره دارد که شخص بتواند اطلاعات را به شکلی عینی و بی‌طرفانه تحلیل کرده و سپس دست به قضاوتی معقولانه بزند. این فرایند شامل ارزش‌سنجی منابع اطلاعاتی مانند داده‌ها و حقایق، پدیده‌های قابل رصد و یافته‌های پژوهشی می‌شود. متفکران انتقادی خوب می‌توانند ارتباطی منطقی میان اجزای مختلف اطلاعات برقرار کنند و همچنین با استفاده از انواع تفکر مانند تفکر تحلیلی به نتیجه‌گیری‌های عقلانی برسند و سپس تشخیص دهند که کدام بخش‌ها در فرایند حل مسئله یا تصمیم‌گیری کارآمد هستند و کدام بخش‌ها باید کنار گذاشته شوند. این روزها تفکر انتقادی چه در زندگی شخصی و چه در زندگی حرفه‌ای اهمیت فراوانی پیدا کرده و برای مثال همه ما به توانایی شناسایی اخبار دروغین از اخبار حقیقی نیاز داریم. اما تفکر انتقادی چیست و دقیقا چه اهمیتی دارد؟ به مطالعه ادامه دهید.

تفکر انتقادی چیست؟

تفکر انتقادی چیست

تفکر انتقادی به معنای توانایی تفکر به شکلی واضح و منطقی است. تفکر راجع به اینکه باید چه کاری در پیش گرفت یا چه باوری داشت. در این فرایند، شخص باید سیستم تفکری بازتاب‌گر و مستقل را به کار بگیرد. بدین ترتیب، کسی که از مهارت تفکر انتقادی برخوردار باشد می‌تواند کارهای زیر را به انجام برساند:

  • درک ارتباطات منطقی میان ایده‌های گوناگون
  • شناسایی، ساخت و ارزش‌سنجی مباحثات
  • شناسایی تناقض‌ها و اشتباهات رایج در منطق
  • حل مسئله سازمان‌یافته
  • شناسایی اهمیت و ارتباط ایده‌ها
  • وارسی برهان به کار گرفته شده در باورها و ارزش‌های خود شخص

تفکر انتقادی صرفا به معنای انباشت اطلاعات نیست. کسی که حافظه قدرتمندی دارد و از حقایق زیادی باخبر است را نمی‌توان لزوما یک متفکر انتقادی خوب نیز به حساب آورد. متفکران انتقادی می‌توانند با تکیه بر آنچه می‌دانند، پیامدیابی کنند، از اطلاعات در دسترس خود برای حل مسائل بهره بگیرند و به دنبال منابع موثق اطلاعاتی می‌گردند تا آگاهی بیشتری نسبت به موضوعات مختلف به دست آورند.

از طرف دیگر، تفکر انتقادی را نباید با تمایل مداوم به بحث کردن یا انتقاد کردن از افراد دیگر اشتباه گرفت. اگرچه مهارت‌های تفکر انتقادی در پرده‌برداری از مغلطه‌ها و منطق‌های اشتباه کارآمد هستند، اما. تفکر انتقادی می‌تواند در عین حال به معنای استدلال مشارکتی و رسیدگی به امور سازنده نیز باشد. تفکر انتقادی به ما در کسب دانش یاری می‌رساند، باعث بهبود نظریه‌هایمان می‌شود و بحث‌ها را تقویت می‌کند. از سوی دیگر می‌توانیم از این شیوه تفکر برای بهبود فرایندهای کاری و نهادهای اجتماعی هم استفاده کنیم.

برخی از مردم باور دارند تفکر انتقادی باعث نابودی خلاقیت می‌شود، چرا که برای دستیابی به آن باید مجموعه‌ای از قواعد و قوانین منطقی و خردمندانه را دنبال کنید و خلاقیت از طرف دیگر در صدد شکستن این قوانین برمی‌آید. اما این شائبه‌ای عمومی است. تفکر انتقادی را می‌توان به نوعی همتای «تفکر خارج از چارچوب» به حساب آورد که توافقات عمومی را به چالش کشیده و به دنبال رویکردهای کمتر محبوب می‌رود. در واقع حتی می‌توان گفت که تفکر انتقادی عنصری مهم در خلاقیت به حساب می‌آید، زیرا برای ارزش‌سنجی و بهبود ایده‌های خلاقانه خود به آن نیاز داریم.

تفکر انتقادی چه اهمیتی دارد؟

اهمیت تفکر به صورت انتقادی

تفکر انتقادی مهارتی‌ست که در تمام حوزه‌ها کاربرد دارد. امکان تفکر به صورت واضح و منطقی، در هر حوزه‌ای و به هنگام انجام هر کاری به دردمان می‌خورد. اگر در حوزه‌های آموزش، پژوهش، امور مالی، مدیریت یا مشاغل قانونی فعالیت کنید، بدیهی است که آشنایی با تفکر انتقادی شکلی بسیار مهم به خود می‌گیرد. اما تفکر انتقادی را نمی‌توان محدود به سوژه‌ها یا حوزه‌های خاصی به حساب آورد. این توانایی که به خوبی فکر کنید و قادر به حل مسائل به شکلی سازمان‌یافته باشید، در هر نقطه‌ای از مسیر شغلی یا زندگی شخصی به کارتان خواهد آمد.

تفکر انتقادی در اقتصاد دانش‌بنیان امروزی بسیار اهمیت دارد. اقتصاد دانش‌بنیان تمام جهان اکنون بر اطلاعات و تکنولوژی استوار شده است. در چنین اقتصادی، شخص باید قادر به مواجهه سریع و موثر با تغییرات پیرامون خود باشد. ساختار اقتصادی مدرن، تمرکزی مضاعف بر مهارت‌های عقلانی انعطاف‌پذیر، امکان تجزیه و تحلیل اطلاعات و همین‌طور به‌کارگیری گستره وسیعی از منابع اطلاعاتی برای حل مسائل دارد. در صورتی که تفکر انتقادی را به خوبی فرا گرفته باشید، این دست از مهارت‌های ذهنی و عقلانی خود را نیز بهبود می‌بخشید و این گامی مهم در فضای کاری امروز به حساب می‌آید که با سرعتی بالا دچار تغییر می‌شود.

تفکر انتقادی مهارت‌های زبان و ارائه را بهبود می‌بخشد. وقتی بتوانیم به شکلی واضح و سازمان‌یافته تفکر کنیمِ، به شکلی بهتر نیز قادر به ابراز کردن خودمان و ایده‌هایمان خواهیم بود. در مسیر یادگیری نحوه تحلیل ساختار منطقی متون، تفکر انتقادی می‌تواند به بهبود مهارت‌های درک مطلب نیز منجر شود.

تفکر انتقادی باعث افزایش خلاقیت می‌شود. برای اینکه بتوان راهکاری خلاقانه برای یک مشکل یافت به چیزی بیشتر از ایده‌های جدید صرف نیاز دارید. ایده‌های جدید شما باید در عین حال کارآمد و مرتبط با مشکلی که پیش روی خود دارید نیز باشد. تفکر انتقادی نقش بنیادین در ارزش‌سنجی ایده‌های جدید، انتخاب بهترین ایده‌ها و سپس بهینه‌سازی هرچه بیشتر آن‌ها ایفا می‌کند.

تفکر انتقادی برای خودشناسی ضروری است. برای اینکه بتوان زندگی معناداری تجربه کرد و به آن نظم و ساختار بخشید، لازم است به صورت مداوم راجع به خود و همینطور ارزش‌ها و تصمیمات‌مان تعمق کنیم. تفکر انتقادی ابزارهای لازم برای پشت سر گذاشتن این فرایند خودشناسی را به شما خواهد داد.

تفکر انتقادی بنیان علم و دموکراسی است. علم نیازمند بهره‌گیری از منطق انتقادی در آزمایش‌ها و همینطور به هنگام تایید نظریه‌های گوناگون است. از سوی دیگر، یک دموکراسی مترقی نیازمند شهروندانی است که بتوانند به شکلی انتقادی راجع به مشکلات اجتماعی تفکر کنند و قضاوت‌هایی درست راجع به سیستم‌های حکمرانی داشته باشند و در عین حال، از سوگیری و پیش‌داوری دوری کنند.

تفکر انتقادی یک مهارت فراشناختی است. این یعنی داریم راجع به یکی از برجسته‌ترین و والاترین مهارت‌های شناختی صحبت می‌کنیم که تفکر راجع به تفکر را در بر می‌گیرد. ما باید از قواعد صحیح منطق آگاه باشیم و آن‌ها را در منطق خودمان نیز بازتاب دهیم. علاوه بر این، ما معمولا باید تلاشی خودآگاه در راستای بهبود خود، ممانعت از سوگیری و حفظ واقع‌بینی داشته باشیم. چنین کاری واقعا دشوار است. همه ما قادر به فکر کردن هستیم، اما برای «خوب فکر کردن» نیاز به تمرین‌هایی طولانی‌مدت داریم. مهارت یافتن در تفکر انتقادی مثل مهارت یافتن در هر چیز دیگری است و شامل سه جز بسیار مهم می‌شود: تئوری، تمرین و نگرش.

 

چطور مهارت‌های تفکر انتقادی خود را بهبود ببخشیم؟

تفکر انتقادی چیست

در ادامه مقاله از سه جزء مختلف تفکر انتقادی می‌گوییم و اینکه چطور قادر به بهبود بخشیدن مهارت‌های خود در این زمینه خواهید بود.

تئوری

اگر می‌خواهیم به شکلی صحیح تفکر کنیم، لازم است از قواعد صحیح منطق نیز پیروی کنیم. دانش تئوری شامل دانش راجع به این قوانین نیز می‌شود. این‌ها بنیادین‌ترین قواعد تفکر انتقادی به حساب می‌آیند و از جمله موارد می‌توان به قوانین منطق و روش‌های علمی منطق اشاره کرد.

علاوه بر این اگر می‌خواهیم منطقی صحیح در پیش بگیریم، لازم است بدانیم که باید چه کارهایی را انجام ندهیم. این یعنی باید دانشی کلی راجع به اشتباهاتی که مردم مرتکب می‌شوند داشته باشیم. بنابراین پیش از هر چیز نیاز به دانش راجع به مغلطه‌های رایج‌ داریم. در وهله دوم نیز روان‌شناسان متوجه انبوهی سوگیری و محدودیت یکپارچه در منطق انسان شده‌اند. هرچه بیشتر راجع به این یافته‌های تجربی دانش داشته باشیم، بیشتر در مواجهه با مشکلات بالقوه هوشمند خواهیم بود.

تمرین

با این حال آگاهی صرف از قواعدی که منطق درست و غلط را از یکدیگر تفکیک می‌دهند کافی نخواهد بود. برای مثال ممکن است در کلاس درس راجع به شنا کردن بخوانیم و تئوری‌هایی بنیادین را فرا بگیریم، مثلا اینکه شخص نباید زیر آب در صدد تنفس کردن برآید. اما تا زمانی که این دانش نظریه‌ای را با تمرین مداوم به عمل تبدیل نکنیم، قادر به شنا کردن به شکلی ماهرانه نخواهیم بود.

به صورت مشابه، برای اینکه بتوان در تفکر انتقادی به مهارت‌های لازم دست یافت، لازم است قواعد نظری را درونی‌سازی کنیم تا قادر به به‌کارگیری آن‌ها در زندگی روزمره باشیم. حداقل دو راه برای انجام دادن این کار وجود دارد. راه اول پشت سر گذاشتن تمرین‌های با کیفیت است. این تمرین‌ها صرفا به معنای مشارکت کردن در کلاس‌های درس و آموختن نیستند، بلکه به معنای ورود کردن به مباحثات و مناظرات با سایر افراد در زندگی روزمره است تا بتوان قواعد تفکر انتقادی را به شکلی حقیقی به کار بست. روش دوم نیز تفکر عمیق راجع به قواعدی است که تا این لحظه فرا گرفته‌ایم. در ذهن انسان، یادسپاری و درک تنها از طریق برقراری ارتباط میان ایده‌ها امکان‌پذیر می‌شود.

نگرش

مهارت‌های تفکر انتقادی نیازمند چیزی فراتر از دانش نظری و تمرین هستند. تمرین مداوم تنها زمانی منجر به بهبود می‌شود که نگرش و انگیزه‌هایی درست در وجود خود داشته باشید. نگرش‌هایی که در پایین به آن‌ها اشاره می‌کنیم به وفور در جامعه دیده می‌شوند، اما در عین حال مانعی برای تفکر انتقادی به حساب می‌آیند:

  • ترجیح می‌دهم به جای اینکه پاسخ‌های صحیح را پیدا کنیم، آن‌ها را تحویل بگیرم.
  • دوست ندارم زیاد راجع به تصمیماتم فکر کنم، زیرا عمدتا بر احساس درونی‌ام متکی هستم.
  • معمولا اشتباهاتی که مرتکب شده‌ام را بررسی نمی‌کنم.
  • دوست ندارم از من انتقاد شود.
تفکر و ایده

برای بهبود نحوه تفکر خود، لازم است اهمیت وارسی کردن دلایل پشت باورها و اعمال را درک کنیم. علاوه بر این باید حاضر به مشارکت در مباحثات، کنار گذاشتن عادات قدیمی و مواجهه با پیچیدگی‌های زبان و مفاهیم مبهم باشیم.

«مخزن منش تفکر انتقادی کالیفرنیا» (California Critical Thinking Disposition Inventory) یک تست روان‌شناسی است که از آن برای اندازه‌گیری میزان میل مردم به تفکر انتقادی استفاده می‌شود. این تست، هفت عادت تفکر مختلف که در پایین آورده‌ایم را می‌سنجد و بررسی این موارد برای آشنایی با نحوه تفکرمان سودمند خواهد بود:

۱. حقیقت‌جویی: آیا درکی از این دارید که هرچیزی در حقیقت چگونه است؟ آیا علاقه‌ای به یافتن حقیقت دارید؟

۲. گشاده‌فکری: حتی زمانی که قادر به موافقت با ایده‌های جدید نیستید، چقدر پذیرای آن‌ها خواهید بود؟ آیا حاضر به شنیدن مفاهیم تازه می‌شوید؟

۳. تحلیل‌گرایی: آیا سعی می‌کنید دلایل پشت چیزهای مختلف را درک کنید؟ آیا بدون اراده دست به عمل می‌زنید تا مزایا و معایب تصمیمات خود را از نظر رد می‌کنید؟

۴. سامان‌مندی: آیا روشی سامان‌مند در تفکر خود دارید؟ آیا مشکلات پیچیده را تبدیل به اجزایی خردتر می‌کنید؟

۵. اعتماد به نفس نسبت به منطق: آیا همیشه در برابر دیگران تمکین می‌کنید؟ چقدر نسبت به قضاوت‌های خود اعتماد به نفس دارید؟ ایا دلیلی برای اعتماد به نفس خود پیدا می‌کنید؟ آیا راهی برای ارزش‌سنجی تفکرات خودتان دارید؟

۶. کنجکاوی: آیا نسبت به موضوعات ناشناخته و حل مسائل پیچیده از خود کنجکاوی نشان می‌دهید:؟ آیا حاضر هستید آنقدر دنبال یک پاسخ بگردید تا پیدایش کنید؟

۷. بلوغ قضاوت: آیا به سرعت به نتیجه‌گیری می‌رسید؟ آیا سعی می‌کنید چیزها را از زاویه‌ای دیگر ببینید؟ آیا ارزشی برای تجارب دیگران قائل می‌شوید؟

در نهایت همانطور که پیش‌تر هم اشاره کردیم، روان‌شناسان دریافته‌اند که منطق انسان می‌تواند خیلی ساده تحت تاثیر سوگیری‌های شناختی مختلف قرار بگیرد. برای مثال مردم معمولا اعتماد به نفسی بیش از اندازه دارند، مهارت‌های خود را برجسته‌تر از مقدار حقیقی می‌پندارند و معمولا هم تمرکز را روی یافتن شواهدی می‌گذارند که نظرات پیشین‌شان را تایید می‌کنند. به همین دلیل بسیار مهم است که از انواع سوگیری‌های شناختی باخبر باشیم و آن‌ها را از نگرش و تفکر خود حذف کنیم. در این میان افراد کاریزماتیک به‌خوبی می‌دانند که چگونه تحت تأثیر دیگران قرار نگیرند و به‌شیوه‌های مختلف آن‌ها را جذب کنند.

البته ما در مجله فرادرس در مطلبی بسیار مفصول در مورد تقویت تفکر انتقادی صحبت کرده‌ایم که می‌توانید در صورت تمایل آن را مطالعه کنید.

 

فرایند تفکر انتقادی

فرایند Critical Thinking

دانستن این نکته بسیار مهم است که هیچ‌یک از ما نمی‌توانیم در تمام اوقات به صورت انتقادی فکر کنیم. گاهی از اوقات هرجوری فکر می‌کنیم جز انتقادی، مانند زمانی که کنترل‌مان بر خود تحت تاثیر عواطفی مانند خشم، سوگواری یا شادی قرار گرفته یا زمانی که خیلی ساده ذهن‌مان آشوب‌زده شده است.

در طرف دیگر اما خبر خوب اینست که به علت متغیر بودن قابلیت تفکر انتقادی، بسته به ذهنیت کنونی ما، در اکثر اوقات می‌توانیم با در پیش گرفتن فعالیت‌هایی روتین، مشکلاتی که پدید می‌آیند را به روش‌های تازه حل و فصل کنیم.

زمانی که تئوری تفکر انتقادی را درک کنید، برای بهبود مهارت‌های خود صرفا نیاز به تمرین و تداوم دارید. برای شروع می‌توانید تمرین پایین را در پیش بگیرید:

  • به چیزی فکر کنید که یک نفر اخیرا به شما گفته است. سپس سوالات زیر را از خود بپرسید:
    • چه کسی آن را گفته؟
  • کسی که او را می‌شناسید؟ کسی که صاحب قدرت است؟ آیا مهم است که چه کسی این حرف را زده؟
    • او دقیقا چه گفته؟
  • آیا حقیقتی بیان شده یا نظری شخصی؟ آیا حقایق پشت این گفته واضح هستند؟ آیا چیزی جا مانده است؟
    • او در کجا چنین حرفی زده؟
  • آیا در مکانی عمومی بوده یا خصوصی؟ آیا افرادی دیگر نیز حضور داشتند که بتوانند نظری متقابل بدهند یا حرف او را تکمیل کنند؟
    • او چه زمانی چنین حرفی زده؟
  • آیا قبل، حین و بعد از یک رویداد مهم بوده؟ آیا زمان‌بندی سخنان او اصلا اهمیتی دارد؟
    • چرا چنین حرفی زده؟
  • آیا منطق پشت نظر خود را توضیح داده است؟ آیا سعی داشت کسی دیگر را بد یا خوب جلوه دهد؟
    • حرف خود را در چه حالتی زده؟
  • آیا او شاد یا ناراحت، عصبانی یا بی‌تفاوت بوده است؟ سخن خود را گفته یا نوشته؟ آیا به خوبی سخن او را درک می‌کنید؟

مطالب پیشنهادی برای مطالعه:

مثال هایی از مهارت‌های تفکر انتقادی

تفکر انتقادی چیست

برای استاد شدن در تفکر انتقادی لازم است مهارت‌های متعددی به دست آورید که برخی از آن‌ها به شرح زیر است:

مشاهده (Observation)

از مهارت‌های مشاهده برای شناسایی ترندها، مشکلات، خطاها و دیگر ابعاد یک وضعیت استفاده می‌شود. برای مثال در محیط کار، کارمندان مشاهده‌گر می‌توانند به سرعت وجود مشکلی جدید را احساس و شناسایی کنند و حتی براساس تجارب پیشین خود، مشکلاتی که هنوز به وقوع نیپوسته‌اند را پیش‌بینی کنند.

اگر مهارت‌های مشاهده‌گری خوبی داشته باشید، می‌توانید بروز مشکلات را زودتر از دیگران تشخیص دهید و هشدارهایی زودهنگام بدهید. برای مثال یک پزشک ممکن است از مهارت مشاهده‌گری خود برای شناسایی مجموعه‌ای از علائم مربوط به یک بیماری به‌خصوصی که پیشتر با آن سر و کله زند استفاده کند. بدین ترتیب بیمار در زمان درست تست‌های درست را پشت سر می‌گذارد و فرایند درمان را آغاز می‌کند.

تحلیل (Analysis)

از مهارت‌های تحلیل برای تصمیم‌گیری راجع به این استفاده می‌شود که کدام اطلاعات ارزش بیشترین توجه را دارند. قابلیت تحلیل یک وضعیت یا مشکل به معنای برداشتن اطلاعات مهم، ترتیب دادن پژوهش، بازنگری در داده‌ها و منابع است تا بتوان به یک نتیجه‌گیری منطقی رسید. اگر مهارت‌های تحلیلی قدرتمندی در محیط کار داشته باشید، می‌توانید با سرعت بیشتری تمرکز خود را بر ابعاد مهم‌تر یک مشکل یا وضعیت بگذارید، می‌توانید منابع تحقیقاتی مرتبط و قابل اتکا در حوزه کاری خود را بیابید، می‌توانید نتیجه‌گیری‌های صحیح از پژوهش‌های خود داشته باشید و در نهایت تمام یافته‌های خود را تبدیل به یک راهکار کنید.

برای مثال یک توسعه‌دهنده بازی‌های ویدیویی می‌تواند از مهارت‌های تحلیلی خود برای شناسایی آن بخشی از کدنویسی‌ها که دچار مشکل شده‌اند بهره بگیرد، با هدف کشف راهکارهای احتمالی به سراغ فروم‌های آنلاین و دیگر منابع موثق برود و سپس تصمیم بگیرد که چه مسیری بهینه‌ترین و سریع‌ترین راه برای جلوگیری از تکرار این مشکل خواهد بود.

 

استنتاج (Inference)

استنتاج مهارتی است که دستیابی به جمع‌بندی راجع به اطلاعاتی که جمع‌آوری کرده‌اید را در بر می‌گیرد و برای اینکه در بهینه‌ترین حالت باشد، نیاز است دانش یا تجربه‌ای فنی داشته باشید. وقتی از اطلاعات مربوط به یک وضعیت استنباط می‌کنید، معمولا در حال ساختن یک پاسخ براساس اطلاعاتی محدود یا پیچیده هستید.

آن‌هایی که مهارت‌های استنتاجی را از خود به نمایش می‌گذارند در حوزه‌هایی موفق می‌شوند که داده معمولا به شکلی ناقص به دست می‌آید. دکترها معمولا باید براساس فهرستی ناقص از علائم، علل پشت یک بیماری را استنباط کنند. به صورت مشابه، متخصصین حوزه فناوری اطلاعات هم شاید نیازمند شناسایی مشکلات شبکه از طریق استنباط و استنتاج باشند و در واقع از تجارب پیشین خود و همینطور درکی که از تکنولوژی دارند کمک بگیرند.

ارتباط (Communication)

مهارت های ارتباطی

مهارت‌های ارتباطی شامل تشریح مشکلات و مباحثه بر سر آن‌ها می‌شوند تا بتوان با همکاران، با اعضای خانواده یا هرکس دیگری، به راهکارهای بالقوه دست پیدا کرد. اگر مهارت‌های ارتباطی خوبی داشته باشید، می‌توانید اطلاعات پیچیده یا انبوهی از اطلاعات را برای شخصی دیگر خلاصه کنید یا در صدد تقویت بحث خود براساس حقایقی که مشاهده یا روی آن‌ها پژوهش کرده‌اید، برآیید. این فرایند هم می‌تواند در مکالمات اتفاق بیفتد و هم در نوشتار. مهارت‌های ارتباطی موثر باعث حصول اطمینان از این می‌شوند که به شکلی بهینه، همکاران خود را از وضعیت تحقیقات یا نتیجه‌گیری‌های خود باخبر می‌سازید.

حل مساله (Problem-Solving)

در فرایند حل مساله، از تفکر انتقادی برای آزمون و خطا به هنگام پیاده‌سازی راهکارها استفاده می‌شود و سپس می‌توان درک کرد که آیا فلان راهکار، در تناسب با هدفی که داریم، جواب می‌دهد یا خیر. برای مثال یک معمار ممکن است نیازمند طراحی ساختمانی باشد که باید به خواسته‌های گوناگونی پاسخ بدهد، در منطقه خاصی بنا شود و مقدار مشخصی از هزینه‌ را روی دست مالکان بگذارد. توانایی رسیدگی موفقیت‌آمیز به تمام این خواسته‌ها و مشکلات و در عین حال پایبند ماندن به بودجه مشتری، نیازمند مهارت‌های حل مساله خارق‌العاده است.

برطرف‌سازی تعارض (Conflict Resolution)

برطرف‌سازی تعارض در واقع مهارت درک مشکلی است که افراد مختلف نظرات گوناگونی نسبت به آن دارند و سپس بتوان به‌گونه‌ای میانجی‌گری کرد که تمام طرفین به راه حلی مدنی و قابل توافق برسند. این موضوع از آن جهت اهمیت دارد که هنگام کار تیمی در یک سازمان، همه باید حاضر به همکاری با یکدیگر باشند و هدفی یکسان را در ذهن دنبال کنند.

برای مثال یک مدیر ممکن است کارمندی داشته باشد که به نظرش هزینه بیشتر روی تبلیغات چندان موثر نخواهد بود و کارمندی دیگر که دقیقا به عکس این موضوع باور دارد. با استفاده از مهارت برطرف‌سازی تعارض در محیط کار، این مدیر می‌تواند نقطه نظرهای هر کارمند را درک کند، به همکاری بر سر پژوهش روی مزایا و معایب هر دو گزینه مشغول شود و سپس دست به سازشگری زده و براساس اطلاعات و مباحثات هر دو طرف، راهکاری نهایی تدارک ببیند.

 

تطبیق‌پذیری (Adaptability)

تطبیق‌پذیری به معنای امکان تغییر دادن ذهنیت براساس اطلاعات به‌روزرسانی و جدید است. یک متفکر انتقادی خوب می‌تواند با تغییر رویدادها، اهداف و دیگر عناصر پیرامون خود، خودش را نیز با آن‌ها تطبیق دهد. تطبیق‌پذیری ضمنا بدین معناست که با آخرین اخبار و رویکردهای صنعت یا حرفه خود همگام باقی بمانید.

برای مثال اگر در حوزه خدمت به مشتریان فعالیت کنید، شاید لازم باشد در نحوه خدمت‌رسانی خود به مشتریان تغییری ایجاد کرده و برای مثال خدمات پشتیبانی تلفنی را در اختیار آن‌ها بگذارید. یک مثال دیگر می‌تواند تغییر دادن قوانین شرکت در قبال یک محصول به‌خصوص باشد. در این حالت شما از مهارت‌های تطبیق‌پذیری و ارتباطی خود برای اطلاع‌رسانی این موضوع به مشتریان استفاده کرده و همچنان مشغول به رسیدگی به مشکلات آن‌ها خواهید بود.

پژوهش (Research)

مهارت‌های پژوهشی به حصول اطمینان از این منجر می‌شود که به اطلاعات کافی برای دستیابی به یک تصمیم دسترسی دارید و از بهترین منابع ممکن برای جمع‌آوری و تحلیل اطلاعات استفاده می‌کنید. برای مثال یک پزشک اطفال احتمالا از ژورنال‌های پزشکی حوزه خود برای دستیابی به تازه‌ترین اطلاعات و آشنایی با مشکلاتی که کودکان با آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کنند، بهره می‌گیرد. یک مهندس کامپیوتر سطح پایین هم به مشاوره با همکاران مجرب خود می‌پردازد تا بازخورد آن‌ها راجع به مشکلی که پدید آمده را دریافت کند.

بر اساس رای ۱۸ نفر
آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
اگر بازخوردی درباره این مطلب دارید یا پرسشی دارید که بدون پاسخ مانده است، آن را از طریق بخش نظرات مطرح کنید.
منابع:
OKState LibraryIndeed
نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *