داستان نویسی به سبک پیکسار — بخش هشتم: توسعه یک ایده
پیکسار از آن مثالهای نادری است که یک استودیو تبدیل به صدایی متمایز در سینما میشود و به صورت همزمان دل مخاطبان، منتقدان و فیلمسازان را میرباید. یکی از اصلیترین دلایل این موفقیت، انتخابهایی است که پیکسار هنگام داستاننویسی اتخاذ و پرومد میکند. علیرغم اینکه فیلمهای پیکسار بیشتر شهرت خود را مدیون جهانهای تخیلی غنی، ویژگیهای بصری چشمنواز و پیرنگهای اصیل هستند، اما این توانایی اسرارآمیز آنها در تحت تاثیر قرار دادن مخاطبان است که ما را با عرضه هر فیلم جدید استودیو حیرتزده میکند و باعث میشود اشک در چشمان بزرگسالان، درست کنار فرزندانشان حلقه بزند. پیکسار داستانهای خود را به شکلی بسیار رضایتبخش و با رویکردهایی عمیقا تکاندهنده انتخاب کرده و بسط میدهد. علیرغم بردن ما به جهانهایی بسیار متفاوت در هر فیلم، رویکرد پیکسار در داستاننویسی همواره یکپارچه و پایدار باقی مانده است.
در این مجموعه نوشتارها، تکنیکهای داستاننویسی یکپارچه پیکسار را کشف و بررسی خواهیم کرد. با نگاهی عمیق به فیلمهای استودیو، شاهد الگوهایی خاص و تکراری هستیم. برخی از این الگوها جهانشمول و در نگاه هر فیلمنامهنویسی واضح هستند، اما در هر صورت استفاده مثالزدنی پیکسار از این تکنیکها میتواند نقش فانوس را در مسیری تاریک ایفا کند. برخی از الگوهای منحصر به فرد داستاننویسی پیکسار هم اسرار پشت موفقیت استودیو را فاش میکنند. این کتاب به بررسی و پردهبرداری از مکانیزمها و الگوهایی میپردازد که فیلمهای پیکسار را اینقدر خوشساخت کردهاند.
یک نکته مهم که باید در نظر داشت: این نوشتار تنها بر تکنیکهای داستاننویسی پیکسار متمرکز است و به دیگر گزینههای داستاننویسی که در طول زمان موفقیتآمیز، بهیادماندنی و تکاندهنده ظاهر شدهاند بیتوجهی میکند. علیرغم انبوه ریسکهایی که پیکسار میپذیرد و تعهدی که نسبت به ریختن عواطف و یکپارچگی در فیلمهای خود دارد، این استودیو کماکان به ساخت فیلمهای کلانبودجه و خانوادگی که به اقبال عمومی دست مییابند، ادامه میدهد. نوشتار پیش روی شما بر این فیلمها تمرکز میکند. قویاً باور داریم که تکتک الگوهایی که راجع به آنها صحبت خواهیم کرد برای هر پروژه فیلمی کارآمد هستند – چه فیلم کوتاه باشد و چه بلند، چه لایو اکشن و چه انیمیشن، چه برای هالیوود ساخته شده باشد، چه ساندنس و چه کن.
نوشتهای که پیش روی شما قرار گرفته هشتمین بخش از مجموعهای 10 قسمتی است و پیشنهاد میکنیم برای درک بهتر مطلب، به ترتیب مشغول به مطالعه شوید.
مطالب پیشنهادی برای مطالعه در زمینه «داستاننویسی به سبک پیکسار: داستانسرایی موثر، براساس بهترین فیلمهای پیکسار»:
- داستان نویسی به سبک پیکسار – بخش اول: انتخاب یک ایده
- داستان نویسی به سبک پیکسار — بخش دوم: ساخت کاراکترهای گیرا
- داستان نویسی به سبک پیکسار — بخش سوم: ایجاد حس همدردی
- داستان نویسی به سبک پیکسار — بخش چهارم: درام و تعارض
- داستان نویسی به سبک پیکسار — بخش پنجم: ساختار روایی پیکسار
- داستان نویسی به سبک پیکسار — بخش ششم: قالبریزی کاراکترها
- داستان نویسی به سبک پیکسار — بخش هفتم: شخصیتهای شرور
- داستان نویسی به سبک پیکسار — بخش هشتم: توسعه یک ایده(همین مطلب)
- داستان نویسی به سبک پیکسار — بخش نهم: پایانبندیها
- داستان نویسی به سبک پیکسار — بخش دهم: درونمایه
توسعه یک ایده
«شما دو تا کاری کردین که هیچکس دیگهای قبلا انجامش نداده. شماها من رو غافلگیر کردین.»
-دین هاردسکرابل
یکی از بزرگترین نقاط قوت پیکسار، توانایی این استودیو در غافلگیر کردن ما است. ما فرض را بر این میگذاریم که ماجراجویی در دریا قرار است شامل کوسهها نیز شود، اما کوسههای گیاهخوار؟ بسیاری از ابرشروران یک سگ همراه خود دارند، اما به ندرت این سگها سخن میگویند. و اینها صرفا زینت کار به حساب میآیند. عزم پیکسار برای اجتناب از کلیشهها باعث شده داستانها و کاراکترها به سطوحی هیجانانگیزتر و جالبتر از آنچه انتظار دارید دست پیدا کنند. شما باید با دقت فراوان مشغول انتخاب ایدههایی شوید که به داستانهای کامل بطن مییابند.
نکتهای که به همین اندازه و یا حتی بیشتر اهمیت دارد، چگونگی توسعه دادن داستانها است.
پیرنگسازی در برابر اکتشاف
به دو روش کلی میتوان ایدهها را بسط داد. یک راه این است که خیلی ساده به اکتشاف جهان خود مشغول شوید. اگر در حال نوشتن راجع به یک فضاپیمایی آیندهنگرانه و تفریحی هستید، با چشم ذهن خود به گوشه و کنارهای آن نگاه کنید. این فضاپیما نیاز به چه رباتهایی دارد؟ چه زیرساختهایی؟ چه سرویسهایی ارائه میکند؟ زندگی در آن چه شکلی خواهد بود؟ فضاپیمای فیلم وال-ئی به خاطر جزییاتی که پیکسار به آنها توجه نشان داده، واقعگرایانه است: رباتهای مختلفی که به کشتی خدماترسانی میکنند و همینطور راه و روش افراد حاضر در قبال خرید کردن، غذا خوردن، بازی کردن و برقراری ارتباط اجتماعی. آنها حتی یک برنامه زمانی بسیار واضح برای کاپیتان کشتی تدارک دیدهاند. این جزییات فرصتهایی برای قطعات، «هجو» و درام پدید میآورند.
روش دیگر توسعه ایده، تمرکز روی برنامهای است که برای پیرنگ و کاراکترها دارید. اگر تصمیم گرفتهاید که مارلین در نهایت نمو را خواهد یافت، از پایان و مقصد او باخبر خواهید بود. حالا باید ایستگاههایی در سراسر ماجراجویی او پدید آورید که آیا متوقفش میکنند و یا به او یاری میرسانند. این رویکردها لزوما انحصاری نیستند. گاهی میان آنها سوییچ میکنید. یک لحظه در حال جمعآوری اطلاعات راجع به جهان خود و ساخت محتوا برای داستانتان هستید، لحظه بعدی در حال نگه داشتن یا حذف کردن یافتهها، براساس نیازهای پیرنگ خود خواهید بود.
نیازی نیست تکتک اکتشافهای خود را نگه دارید، اما چیزهایی بیشتری راجع به جهان خیالی خود خواهید آموخت. اگرچه متمرکز ماندن بر هسته داستان و تم آن مهم است، ایدههای اصیل و جرقههای خلاقیت معمولا زمانی از راه میرسند که خواستههایی کمتر سختگیرانه دارید. وال-ئی از مثالهای درخشان این اتفاق است.
وال-ئی به شکلی منحصر به فرد، دو داستان متفاوت اما متصل به یکدیگر را ادغام میکند. یکی از آنها داستانی صمیمانه و سرخوشانه راجع به عشق میان وال-ئی و ایو است. دیگری هم نبردی میان عزم یک کاپیتان انسانی و عزم سیستم ناوبری خودکار فضاپیما که آینده بشریت را مشخص میکند. فارق از اینکه هنگام توسعه وال-ئی کدام داستان ابتدا از راه رسیده، چسبیدن بیش از حد به هر یک از آنها به معنای از دست دادن دیگری میبود. در هر صورت اما این دانش عمیق پیکسار راجع به برهوتهای پادآرمانشهری و همینطور اکتشاف تاریخ آیندهی بشریت بوده که محتوای لازم برای ترکیب کردن دو داستان را در اختیار آنها قرار داده است.
وارونه کردن انتظارات
یکی از لذتبخشترین ویژگیهای فیلمهای پیکسار، روشی است که برای وارونهسازی انتظارات در پیش گرفته میشود. درحالی که اکثر ابرقهرمانان آزادانه از قدرتهای خود برای نجات جان دیگران استفاده میکنند، ابرقهرمانان فیلم شگفتانگیزان مجبور به رفتار «نرمال» شدهاند. بنابر حکم قانون، باب نمیتوان آقای شگفتانگیز باشد. هنگام توسعه ایده، به بررسی این بپردازید که چه انتظاری از شما میرود و سپس همان انتظارات را وارونه کنید.
زندگی یک حشره یادآور داستان کلاسیکی راجع به ملخهایی است که به خاطر تنبلی در تابستان، تمام زمستان را گرسنگی کشیدند. در ورژن پیکسار، ملخها به جای تن دادن به گرسنگی، مورچهها را به بردگی کشیدهاند. این پیچشهای کوچک اهمیت دارند، زیرا باعث نابودی حس آشنایی و یکنواختی میشوند. این پیچشها مخاطب را بر لبه صندلی نگه داشته و با هر پیچ، او را غافلگیر میکنند.
مکانیزم دیگری که پیکسار در آن مهارت دارد، آوردن پسزمینههای آشنا به جهانهای خیالی است. تقریبا تکتک فریمهای دانشگاه هیولاها ورژنی پیچوتاب خورده و خندهدار از زندگی در کالج را نشان میدهند: انجمنهای اخوت، کلابها و سنتها همگی از نظر اجتماعی و عاطفی آشنا باقی ماندهاند، حتی با اینکه در بطن جهان هیولاها به نمایش در میآیند.
پایانبندی داستان اسباببازی ۳ هم به شکلی موفق و بهیادماندنی، انتظاراتی که با توجه به دو فیلم قبلی شکل گرفتهاند را وارونه میکند. اندی همواره بخشی جداییناپذیر از زندگی وودی بوده. در ابتدای داستان اسباببازی ۳، اندی برای بردن وودی با خود به کالج برنامهریزی میکند. سپس فیلم به تفصیل، زندانی شدن اسباببازیها به دست لاتسو را نشان میدهد. بعد فرار آنها نشان داده میشود، انگار فقط میخواهند پیش اندی بازگشته و دوباره بخشی از زندگی او باشند، چه در انبار و چه در خوابگاه. با این همه در انتهای فیلم، وودی تصمیم میگیرد که زمان جدایی او و اندی فرا رسیده است. برای طرفداران سری داستان اسباببازی، چنین اتفاقی غیر منتظره بود و اگر با صداقت و عواطفی حقیقی پیادهسازی نمیشد که آن پایانبندی عمیقا تکاندهنده را رقم زدند، میتوانست عملا کفرآمیز به حساب آید.
محدودیتهای خلاقانه
همینطور که ایده خود را توسعه میدهید، تصمیمگیری راجع به جهاتی که نمیخواهید بروید هم بسیار کارآمد خواهد بود. کارخانه هیولاها با توجه به ژانر و مخاطبان هدفش قرار نبود هیچوقت نابودی شهرها و خورده شدن کودکان به دست هیولاها را تصویر کند. وقتی چنین تصمیمی گرفته میشود، نویسندگان مجبور به تفکر و تصمیمگیری راجع به ارتباط میان این هیولاها و کودکان بشری خواهند بود.
اندرو استنتون در تد تاک خود راجع به محدودیتهای عامدانهای سخن میگوید که نویسندگان پیکسار به هنگام شروع کار برای خود به وجود آوردند. یکی از محدودیتها، عدم وجود داستانی عاشقانه بود. انتخاب این محدودیت باید آنها را مجبور به تفکر راجع به این کرده باشد که در این شرایط، روابط داخل فیلم چه شمایلی خواهند داشت. در نتیجه به شکلی اجتنابناپذیر به جهاتی جدید و جالب سوق پیدا کردند.
فیلم شجاع پرنسها را به نمایش درمیآورد و پرنسها معمولا در فیلمها عاشق میشوند. با این حال، خواستگاران مریدا به نفع داستانی که راجع به اهمیت مسئولیتپذیری، سنت و بلوغ است به گوشهای پرتاب میشوند و در عین حال داستان قدرتمند و جالب از رابطه مادر-دختری پدید میآید.
جان کلام
بخشی از موفقیت پیکسار به خاطر اصالت و ابداعات منحصر به فرد استودیو است. این موضوع نشاتگرفته از اکتشاف جهان خیالی شما و آموختن راجع به تمام اماکن، افراد، عواطف و روشهای زندگی خواهد بود. لازم نیست از تمام یافتههای خود استفاده کنید، اما باید به سراغ آنچیزی بروید که باعث میشود قادر به توسعه پیرنگ و کمان شخصیتی باشید. یکی از بهترین روشهای اکتشاف جهان شما، وارونه کردن انتظارات است و راه دیگر، اعمال محدودیتهای خلاقانه بر داستان.
در درون و بیرون
پیکسار عمیقا به اکتشاف پسزمینه منحصر به فرد درون و بیرون پرداخته است. ساختار ذهن رایلی و همینطور مکانیزمها و موجوداتی که در حضور دارند تنها میتواند نتیجه خلاقیتی باشد که آزادانه به گردش درآمده است. فقط خدا میداند که چند جوک، کاراکتر و اماکن دیگری در فرایند توسعه کنار گذاشته شدهاند. در هر صورت اما فارق از اینکه جهان درون و بیرون چقدر خلاقانه است، هر بخشی از آن کارکردی دارد. ناخودآگاه نقش یک زندان را ایفا میکند. درهی بزرگ هم زبالهدان خاطرات است و جایی که افکار فراموش میشوند. جزایر شخصیت هم استعاره بصری قدرتمندی از سلامت رایلی به حساب میآیند. تمام اجزای اصیل ذهن که نویسندگان درون و بیرون تصمیم به نگه داشتن آنها گرفتهاند، کارکردی مشخص در پیرنگ دارند.
قدرتمندترین مثال از وارونهسازی انتظارات در درون و بیرون، معانیای است که تولید میشود. ما بخش اعظمی از فیلم را با این باور تماشا میکنیم که ناراحتی چیز بدی است، درست مانند نظری که معمولا در واقعیت هم داریم. ناراحتی باید قرنطینه و از آن اجتناب شود. درون و بیرون به شکلی خردمندانه و بالغانه، این انتظار و باور را وارونه میکند و هم به ناراحتی و هم خوشحالی اجازه میدهد تا نقش ناخشنودی در بلوغ عاطفی رایلی را بیاموزند.
تمرین: چقدر راجع به جهان خیالی خود میدانید؟ تا به حال خودتان را در حال قدم زدن در خیابانها و زمینها و صحبت کردن با شهروندان یافتهاید یا صرفا به استخراج بخشهایی که برای پیرنگ به آنها نیاز دارید مشغول بودهاید؟ به انتظاراتی که نسبت به محتوای شما شکل میگیرد فکر کنید.
چطور میتوان این انتظارات را وارونه کرد تا لحظاتی غافلگیرکننده و لذتبخش برای مخاطب به وجود آید؟ اگر در نقطهای گیر کردهاید، به این فکر کنید که میخواهید چه اتفاقی در جهان داستان شما رخ ندهد. آنچه حذف میکنید، شما را به شکلی غیر قابل اجتناب به سمت چیزی که دوست دارید به کار بگیرید سوق میدهد.
مطلبی که در بالا مطالعه کردید بخشی از مجموعه مطالب «داستاننویسی به سبک پیکسار: داستانسرایی موثر، براساس بهترین فیلمهای پیکسار» است. در ادامه، میتوانید فهرست این مطالب را ببینید:
- داستان نویسی به سبک پیکسار - بخش اول: انتخاب یک ایده
- داستان نویسی به سبک پیکسار — بخش دوم: ساخت کاراکترهای گیرا
- داستان نویسی به سبک پیکسار — بخش سوم: ایجاد حس همدردی
- داستان نویسی به سبک پیکسار — بخش چهارم: درام و تعارض
- داستان نویسی به سبک پیکسار — بخش پنجم: ساختار روایی پیکسار
- داستان نویسی به سبک پیکسار — بخش ششم: قالبریزی کاراکترها
- داستان نویسی به سبک پیکسار — بخش هفتم: شخصیتهای شرور
- داستان نویسی به سبک پیکسار — بخش هشتم: توسعه یک ایده(همین مطلب)
- داستان نویسی به سبک پیکسار — بخش نهم: پایانبندیها
- داستان نویسی به سبک پیکسار — بخش دهم: درونمایه