همه‌چیز درباره مشاوره مدیریت سازمان — بخش چهارم

۱۱۷ بازدید
آخرین به‌روزرسانی: ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۷
زمان مطالعه: ۴ دقیقه
همه‌چیز درباره مشاوره مدیریت سازمان — بخش چهارم

در قسمت قبل درباره اهمیت رابطه خوب بین مشاور و اعضای یک سازمان صحبت کردیم. در این قسمت بحث را جمع‌بندی کرده و به نتیجه‌ای کلی می‌رسیم.

خیابان دوطرفه!

یادگیری در طول پروژه‌ها خیابانی دو طرفه است. در هر مشارکت، مشاوران باید یاد بگیرند که چگونه در طراحی و اجرای پروژه‌ها موثر باشند. علاوه بر این، تمایل حرفه‌ای برای یادگیری می‌تواند مسری باشد. در بهترین حالت، هر یک از طرفین تجربه خود را با دیگران بررسی می‌کند تا از آن بیشتر یاد بگیرد.

۸ - اثربخشی سازمانی

گاهی پیاده‌سازی موفق یک راه‌حل، نه تنها نیازمند مفاهیم و تکنیک‌های جدید مدیریت است بلکه نگرش‌های متفاوت در مورد عملکرد و اختیارات مدیریتی و حتی تغییر در چگونگی تعریف و اجرای هدف اصلی سازمان را شامل می‌شود. اصطلاح «اثربخشی سازمانی» به معنای توانایی سازگاری استراتژی و رفتار آینده با تغییرهای محیطی و بهینه‌سازی سهم منابع انسانی سازمان است. مشاورانی که این هدف را در فهرست امور اجرایی خود قرار می‌دهند، به مهم‌ترین وظیفه مدیریت کمک می‌کنند یعنی «حفظ حیات آینده سازمان در یک دنیای در حال تغییر.» این هدف ممکن است برای بسیاری از سازمان‌های کوچک و بزرگ هم مطرح باشد.

آغاز تغییر روی قسمت‌های بی‌ثبات سازمان

بسیاری از پروژه‌ها در یک بخش از سازمان که اثرگذاری خاصی ندارد یا بی‌ثبات ‌شده است تغییر ایجاد می‌کنند زیرا با سایر بخش‌های سازمان، ارتباطی ندارند. شاید اجرای این فرایندها برای شرکت غیرممکن باشد یا مشکلات دیگری در یک بخش دیگر ایجاد کند. مثلا اگر کارکنان سازمان در یک بخش، مسئولیت‌های جدیدی را بر عهده بگیرند ممکن است در بخش دیگری اصطکاک ایجاد شود. گاهی چنین عواقبی وجود دارد و مشتریان باید آگاه و هوشیار باشند مگر اینکه طبق توصیه مشاورانشان در یک عقب‌نشینی استراتژیک به سر می‌برند.

ارتقای اثربخشی کل، بخشی از هر مرحله است.

مشاور باید در حین گوش دادن به نگرانی‌هایی که مشتری در مورد یک بخش از سازمانش دارد، آن را به آنچه که در سایر بخش‌های سازمان اتفاق می‌افتد، پیوند بزند. مشاور در هنگام کار روی مسائل جاری، باید در مورد نیازهای آینده نیز فکر کند. وقتی مدیران توانایی توضیح در مورد روند پیشرفت فرایندهای سازمان را ندارند، مشاور باید سایر موانع ممکن را نیز در نظر بگیرد. برخی مشاوران با مطرح کردن پرسش‌های زیاد در مورد سازمان و مشکل آن سعی بر بررسی گسترده‌تر موضوع دارند. در این حالت مشتری نباید فکر کند که هدف مشاور، ایجاد کار بیشتر و دریافت پول بیشتر است. گاهی تنها راه برای حل مشکل سازمان این است که به‌جای نگاه کردن به یک تکه از تصویر، چند قدم عقب‌تر رفت و کل تصویر را نگاه کرد.

تاثیر روی اثربخشی یک سازمان

در بعضی سازمان‌ها تنها به دلیل توصیه یک مشاور، تغییر قابل‌توجهی در استفاده از منابع انسانی رخ می‌دهد. حرفه‌ای‌ها می‌توانند از طریق روش‎هایی که در انجام فرآیند مشاوره خود به‌کار می‌برند، تاثیر بیشتری روی سازمان بگذارند. مثلا گاهی مشاوران به این نتیجه می‌رسند که بخش‌هایی از سازمان نیاز به ارتباط بیشتری باهم دارند در این شرایط مشاوران می‌توانند از ایده سایر افراد سازمان برای بهبود این رابطه استفاده کنند یا نیروهای تیم پروژه را از افراد مختلف سازمان تشکیل دهند. بهترین متخصصان، مشتریان را تشویق می‌کنند تا اثربخشی سازمانی را با نوشتن گزارش، توصیه کتاب و مدل‌سازی روش‌های انگیزشی، بهبود ببخشند.

مشاوران پیشگامان تغییر در یک سازمان

مشاوران، افراد صلح‌طلبی نیستند که بر اصلاح سبک‌های مدیریت و انجام پیش‌فرض‌ها متمرکز شوند. یک تشخیص حرفه‌ای باید شامل ارزیابی اثربخشی کل سازمان باشد و فرآیند مشاوره باید به کاهش مانع‌های رسیدن به این هدف کمک کند. مشاوران خوب بیشتر از آنکه حرف بزنند راهکار عملی ارائه می‌دهند و روششان مطابق باورهایشان است.

رابطه تعهد و حل مشکل سازمان

افزایش توافق، تعهد، یادگیری و اثربخشی سازمان به‌عنوان جایگزینی برای هدف‌های عادی‌ یک مشاور در نظر گرفته نمی‌شوند اما به‌عنوان نتایج مطلوب هر فرایند مشاوره، واقعا موثر هستند. میزان استفاده از این مزایا در روش‌های سنتی مشاوره، بستگی به درک و مهارت‌های مدیریت یک مشاور دارد. چنین هدف‌هایی در ادبیات توسعه‌سازمانی و نوشته‌های مشاوران رفتاری، بیشتر از حوزه مشاوره مدیریت، موردتوجه‌ قرار‌گرفته‌اند. هدف‌های رفتاری را می‌توان با هماهنگی رویکردهای سنتی‌تر نیز به‌دست آورد.

تقابل مشاوران داخلی و خارجی سازمان

مشتری حق دارد روی مهارت و تخصص مشاور برای حل مشکل‌های سازمان و ایجاد مسیر پیشرفت ارائه خدمات سازمان، حساب باز کند. گاهی عده‌ای یک مشاوره موفق را این‌گونه تعریف می‌کنند: «ارائه تحلیل‌های تخصصی درباره مشکل و توانایی یافتن راه‌حل‌های قانع‌کننده برای رهایی از مشکل سازمان.» این تعریف تا حدودی به دلیل حضور افرادی در سازمان با سمت «مشاور استراتژیک» است. افرادی که تا چند سال گذشته اصلا در سازمان حضور نداشتند یا حضورشان تاثیری روی کارهای سازمان نداشت.

تجدیدنظر در انتخاب یک مشاور

امروزه بهترین مشاوران مدیریت، هدف‌های خود را نه تنها به‌عنوان توصیه‌هایی برای حل مشکل سازمان بلکه برای نهادینه کردن اجرای فرایند‌های موثرتر در مدیریت سازمان، تنظیم می‌کنند.
هنگامی‌که مدیران به درک وسیع‌تری از خدمات مشاور مدیریت می‌رسند درروند انتخاب مشاور خود تجدیدنظر می‌کنند و مشاوران عاقل‌تر را برای حل مشکل خود انتخاب می‌کنند. درواقع یاد می‌گیرند که متناسب با نیازشان از مشاوران استفاده کنند.

کلام آخر

آنتونی رابینز (Tony Robbins) می‌گوید:

«هرکس که به توفیق بزرگی نائل شده نمونه، سرمشق، آموزگار، راهنما یا مشاوری داشته که راه را به او نشان دهد.»

در دنیایی که هرلحظه در حال تغییر است استفاده از چند فکر، بهتر از یک فکر است. گاهی سازمان‌ها نیاز دارند فردی خارج از خودشان، با نگاهی جدید و بدون آگاهی از روند کاری سازمان به مشکل آنها نگاه کند.

در اکثر موارد پاسخ، نزد خود ما است اما خوب نگاه نمی‌کنیم.

برای مشاهده بخش های دیگر این مطلب، می‌توانید از لینک‌های زیر استفاده کنید:

اگر تمایل به مطالعه بیشتر در مورد این موضوعات را داشته باشید؛ شاید آموزش های زیر نیز برای شما مفید باشند:

#

منبع

بر اساس رای ۲ نفر
آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
اگر بازخوردی درباره این مطلب دارید یا پرسشی دارید که بدون پاسخ مانده است، آن را از طریق بخش نظرات مطرح کنید.
نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *