نسبت های فامیلی به انگلیسی – تمام نسبت ها + تمرین، تلفظ و مثال
یکی از بهترین روشها برای تقویت مکالمه زبان انگلیسی و آشنایی بیشتر با فردی که تازه ملاقات کردهایم، حرف زدن در مورد نسبتهای خانوادگی و فامیلی است. به همین دلیل در این مطلب قصد داریم کلمهها و عبارتهای مناسب را برای اشاره نسبت های فامیلی به انگلیسی و توضیح ویژگیهای هر کدام آموزش دهیم. علاوه بر این به روشهای مکالمه روزمره در مورد این نسبتها نیز اشاره میکنیم و در نهایت به ضربالمثلهای مربوط به نسبتهای فامیلی در زبان انگلیسی میپردازیم.
انواع نسبت های فامیلی به انگلیسی
حرف زدن در مورد خانواده و نسبت های فامیلی به انگلیسی یکی از موضوعاتی است که هر روز ممکن است با آن مواجه شویم. موقع ازدواج کسی، نقل مکان فردی به شهری دیگر، شخصی که به دنبال شغل جدیدی میگردد. شاید هم کسی ماشین جدیدی خریده باشد یا بچه یا نوهاش به دنیا آمده باشد. برای صحبت کردن در مورد تمام این موضوعات بهتر است با نسبتهای خانوادگی در زبان انگلیس آشنا باشیم.
در بیشتر کشورها خانواده هستهای بخشی از زندگی روزمره فرد را تشکیل میدهد و دانستن لغات مناسب برای حرف زدن در مورد آن بخش مهمی از یادگیری زبانی تازه است. اگر تا به حال نیاز پیدا کرده باشید که به زبان انگلیس در مورد خانواده خود حرف بزنید یا آن را توصیف کنید، خوب میدانید که دانستن لغات مناسب برای صحبت کردن در مورد آن اهمیت زیادی دارد. در این مطلب قصد داریم به نسبت های فامیلی به انگلیسی بپردازیم و کلمههای مهم مربوط به آن را آموزش دهیم.
نسبت های فامیلی نزدیک به انگلیسی
نسبتهای فامیلی نزدیک (Immediate Family) در زبان انگلیسی به اعضای خانواده شما اشاره دارد، یعنی به پدر و مادر، خواهر و برادر و وقتی فرد ازدواج کرده باشد یا خانواده خود را تشکیل داده باشد، همسر و فرزند او. در جدول زیر به معادل تمام نسبت های فامیلی نزدیک به انگلیسی اشاره شده است.
نسبتهای فامیلی نزدیک Immediate Family | ||
مامان | / ˈmɑːm / | Mom |
بابا | / ˈdæd / | Dad |
مادر | / ˈmʌðr̩ / | Mother |
پدر | / ˈfɑːðr̩ / | Father |
پدر و مادر، والدین | / ˈperənts / | Parents |
خواهر | / ˈsɪstər / | Sister |
برادر | / ˈbrʌðr̩ / | Brother |
خواهر و برادر | / ˈsɪblɪŋz / | Siblings |
فرزند دختر | / ˈdɒtər / | Daughter |
فرزند پسر | / ˈsən / | Son |
فرزندان | / ˈtʃɪldrən / | Children |
زن، همسر | / ˈwaɪf / | Wife |
شوهر، همسر | / ˈhʌzbənd / | Husband |
مثالهای زیر را در نظر بگیرید.
I don’t have much contact with my uncle.
من ارتباط زیادی با عمو / دایی خود ندارم.
The earrings were a gift from my aunt.
گوشوارهها هدیهای از طرف خاله / عمهام بودند.
I didn’t receive any allowance from my father.
من هیچ پول توجیبی از پدرم نگرفتهام.
Every mother thinks her child beautiful.
هر مادری فکر میکند فرزندش زیباست.
My uncle is travelling in South America.
دایی / عموی من در آمریکای جنوبی مشغول سفر است.
I share a bedroom with my sister.
من اتاق خواب مشترکی با خواهرم دارم.
She does not like to contradict her husband in public.
او دوست ندارد در جمع با شوهرش مخالفت کند.
His wife has a strong personality.
همسر او شخصیتی قدرتمند دارد.
Our youngest daughter is a vegetarian.
کوچکترین دختر ما گیاهخوار است.
What does your father look like?
پدر تو چه شکلی است؟
My husband is a journalist.
شوهر من روزنامهنگار است.
I have received a letter from my brother.
من نامهای از برادرم دریافت کردهام.
The little boy caught a fish.
پسرک یک ماهی گرفت.
I used to stay up late with my mother and watch movies.
من تا دیروقت با مادرم بیدار میماندم و فیلم تماشا میکردم..
May I speak with your daughter?
میتوانم با دختر شما حرف بزنم؟
The girl bought a nice handbag.
دختر کیف دستی زیبایی خرید.
His son Liam became a lawyer.
پسر او «لیام» وکیل شد.
نسبت های فامیلی دور به انگلیسی
نسبتهای فامیلی دور یا خانواده گسترده (Extended Family) در انگلیسی به اقوامی اشاره دارد که با ما ارتباط خونی دارند اما عضو درجه یک خانواده ما نیستند. مهمترین اعضای فامیل دور شامل خاله، عمو، عمه، دایی و پدر بزرگ و مادربزرگ میشود. علاوه بر این فرزندان هر کدام از این اقوام یا پدر و مادر آنها نیز جزو فامیل دور محسوب میشوند. در جدول زیر به مهمترین نسبت های فامیلی دور به انگلیسی اشاره شده است.
نسبتهای فامیلی دور Extended Family | |
خاله / عمه / زن عمو/ زن دایی | Aunt |
Your mom’s or dad’s sister | / ˈænt / |
عمو / دایی / شوهر خاله / شوهر عمه | Uncle |
Your mom’s or dad’s brother | / ˈʌŋkl̩ / |
خاله بزرگ | Great-aunt |
Your grandmother’s or grandfather’s sister | / ˌgreɪt ˈænt / |
عمه بزرگ | Great-uncle |
Your grandmother’s or grandfather’s brother | / ˌgreɪt ˈʌŋkl̩ / |
دختر خواهر یا برادر | Niece |
Your sister’s or brother’s daughter | / ˈniːs / |
پسر خواهر یا برادر | Nephew |
Your sister’s or brother’s son | / ˈnefjuː / |
دختر یکی از اقوام نزدیک (مثل دخترخاله) | Female cousin |
Your aunt’s or uncle’s daughter | / ˈfiːˌmel ˈkʌzn̩ / |
پسر یکی از اقوام نزدیک (مثل پسرعمو) | Male cousin |
Your aunt’s or uncle’s son | / ˈmeɪl ˈkʌzn̩ / |
مادربزرگ | Grandmother |
Your mom’s or dad’s mother | / ˈɡræn ˌmʌðr̩ / |
پدربزرگ | Grandfather |
Your mom’s or dad’s father | / ˈɡrændˌfɑːðər / |
مادربزرگ و پدربزرگ | Grandparents |
The parents of your parents | / ˈɡrændˌperənts / |
مادرجد | Great-grandmother |
Your mom’s or dad’s grandmother | / ˌgreɪt ˈɡræn ˌmʌðr̩ / |
پدرجد | Great-grandfather |
Your mom’s or dad’s grandfather | / ˌgreɪt ˈɡrændˌfɑːðər / |
مادرجد و پدرجد | Great-grandparents |
The parents of your grandparents | / ˌgreɪt ˈɡrændˌperənts / |
مادربزرگ یا پدربزرگ یکی از مادربزرگ یا پدربزرگهای فرد | Great-great-grandmother |
Your great-grandmother’s or great-grandfather’s mother | / ˌgreɪt ˌgreɪt ˈɡræn ˌmʌðr̩ / |
مادربزرگ یکی از پدربزرگ یا مادربزرگهای فرد | Great-great-grandfather |
Your great-grandmother’s or great-grandfather’s father | / ˌgreɪt ˌgreɪt ˈɡrændˌfɑːðər / |
پدربزرگ یکی از پدربزرگ یا مادربزرگهای فرد | Great-great-grandparents |
The grandparents of your grandparents | / ˌgreɪt ˌgreɪt ˈɡrændˌperənts / |
به مثالهای زیر از کاربرد این نسبتها در انگلیسی دقت کنید.
This antique belonged to his great-grandfather.
این عتیقه متعلق به پدرجد اوست.
This gold watch was handed down from my great-grandmother.
این ساعت طلا از مادرجد من به ارث رسیده است.
My great-uncle actually got sent home from a British hospital because there weren’t enough beds that day.
عموی بزرگ من واقعا از بیمارستانی بریتانیایی به خانه فرستاده شد چون آن روز به تعداد کافی تخت موجود نبود.
I remembered my grandfather in my dream last night.
پدربزرگم را در خواب دیشبم به یاد دارم.
My grandmother taught me to sew.
مادربزرگم به من دوختن یاد داد.
Your great-aunt was a very kind woman.
خاله بزرگ تو زن بسیار مهربانی بود.
I’m hoping to go and stay with my cousin Tom over Christmas.
امیدوارم بتوانم کریسمس پیش «تام» پسر عمویم بمانم.
There’s a message for you from your cousin’s wife.
پیغامی از طرف همسر پسرعمویت برای تو آمده است.
She is a distant cousin.
او یکی از اقوام دور است.
His cousin’s husband is a famous professional tennis player.
شوهر دختر عموی او بازیکن تنیس ماهری است.
He entrusted the task to his nephew.
او ماموریت را به پسر خواهر خود سپرد.
My grandson never fails to phone me on my birthday.
نوه من همیشه روز تولدم به من زنگ میزند.
She watched her little granddaughter skip down the path.
او جست زدن نوه کوچکش در مسیر را تماشا کرد.
My grandpa sent me a large bundle on my birthday.
بابابزرگم در روز تولدم دسته گل بزرگی برای من فرستاد.
My uncle became severe when I was late.
وقتی دیر میکردم عمویم خیلی سختگیر میشد.
He was a nephew of my friend.
او پسر خواهر یکی از دوستانم بود.
My cousin remembered me in her will.
دختر خالهام در وصیتنامهاش به یاد من بود.
She wrote to her aunt in America.
او به خالهاش در آمریکا نامه نوشت.
نسبت های فامیلی سببی به انگلیسی
نسبت های فامیلی سببی (Family by Marriage) به انگلیسی به کسانی اشاره دارد که با ازدواج دو نفر، با همدیگر نسبت فامیلی پیدا میکنند. این نسبتها معمولا به پدر زن و پدر شوهر، مادر زن و مادر شوهر، عروس و داماد اشاره دارد اما اگر یکی از این دو نفر برای بار دوم یا چندم ازدواج کرده باشد نسبتهای ناتنی نیز به وجود میآیند. در جدول زیر به تعدادی از مهمترین نسبتهای فامیلی سببی در انگلیسی اشاره شده است.
نسبتهای فامیلی سببی Family by Marriage | |
مادر ناتنی | Stepmom |
Your dad’s wife who isn’t your biological mom | / step ˈmɑːm / |
پدر ناتنی | Stepdad |
Your mom’s husband who isn’t your biological father | / step ˈdæd / |
خواهر ناتنی | Step-sister |
Your stepmom’s or stepdad’s daughter | / step ˈsɪstər / |
برادر ناتنی | Step-brother |
Your stepmom’s or stepdad’s son | / step ˈbrʌðr̩ / |
مادر زن یا مادر شوهر | Mother-in-law |
Your wife’s or husband’s mother | / ˈmʌðər ɪn ˌlɔ: / |
پدر زن یا پدر شوهر | Father-in-law |
Your wife’s or husband’s father | / fɑ:ðər ɪn ˌlɔ: / |
مادر زن/شوهر یا پدر زن/شوهر | Parents-in-law |
Your wife’s or husband’s parents | / ˈperənts ɪn ˈlɑː / |
عروس | Daughter-in-law |
Your wife’s or husband’s daughter | / ˈdɔ:tər ɪn ˌlɔ: / |
داماد | Son-in-law |
Your wife’s or husband’s son | / ˈsʌn ɪn ˌlɔ: / |
برادر ناتنی | half-brother |
the brother you have only one parent in common with | /ˈhæf brʌðər/ |
خواهر ناتنی | half-sister |
the sister you only have one parent in common with | /ˈhæf sɪstər/ |
مثالهای زیر را در نظر بگیرید تا با کاربرد این کلمهها در انگلیسی بهتر آشنا شوید.
His brother-in-law proposed a toast to the happy couple.
برادر همسرش به سلامتی زوج خوشبخت سخنرانی کرد.
She is the same height as her sister-in-law.
او همقد خواهر شوهرش است.
My daughter-in-law is a teacher.
عروس من معلم است.
My wife called our son-in-law to rescue us.
همسرم به دامادمان زنگ زد تا ما را نجات دهد.
Your father-in-law would support your business.
پدرشوهرت از کسبوکار تو حمایت میکند.
I saw Bob in town with his partner.
«باب» را همراه یارش در شهر دیدم.
دیگر نسبت های فامیلی به انگلیسی
بعضی نسبتهای فامیلی در زبان انگلیسی، در هیچکدام از گروههای بالا قرار نمیگیرند، اما کاربرد بسیار مهمی برای توصیف اعضای بعضی از خانوادهها دارند. به همین دلیل در جدول زیر به این نسبتها اشاره شده است.
دیگر نسبتهای فامیلی | |
فرزندخوانده | Adopted |
Taken in by a foster family | / əˈdɑːptəd / |
مادر جایگزین | Surrogate |
A woman who gives birth to a child for another woman or couple | / ˈsɜːrəɡət / |
دوقلو | Twins |
Two children born at the same birth | / ˈtwɪnz / |
سهقلو | Triplets |
Three children born at the same birth | / ˈtrɪpləts / |
همسر | Spouse |
Wife or husband | / ˈspaʊs / |
شریک زندگی | Partner |
Wife or husband, or boyfriend or girlfriend | / ˈpɑːrtnər / |
نامزد | Engaged |
Two people who agreed to marry each other are “engaged” | / enˈɡeɪdʒd / |
متاهل | Married |
Two people who had an official wedding are “married” | / ˈmerid / |
جدا شده | Separated |
In a relationship or marriage but not currently together | / ˈsepəˌretəd / |
طلاق گرفته | Divorced |
Not married anymore | / dɪˈvɔːrst / |
زن بیوه | Widow |
The woman whose husband died and has not remarried | / ˈwɪdoʊ / |
مرد بیوه | Widower |
The man whose wife died and has not remarried | / ˈwɪdoʊər / |
مادر رضاعی | Foster mom |
The woman who adopted you | / ˈfɒstə ˈmɑːm / |
پدر رضاعی | Foster dad |
The man who adopted you | / ˈfɒstə ˈdæd / |
فرزند رضاعی | Foster child |
The adopted child | / ˈfɒstə tʃaɪld / |
مادر تعمیدی | Godmother |
The woman who assists at the child’s baptism | / ˈɡɑːdˌməðər / |
پدر تعمیدی | Godfather |
The man who assists at the child’s baptism | / ˈɡɑːdˌfɑːðər / |
پسر تعمیدی | Godson |
The male kid the godparents are responsible for | / ˈɡɒdsʌn / |
دختر تعمیدی | Goddaughter |
The female kid the godparents are responsible for | / ˈɡɒd dɔːrtər / |
به مثالهای زیر از کاربرد این نسبت های فامیلی در انگلیسی دقت کنید.
She feeds the baby boy with a spoon.
او با قاشقی به نوزاد پسر غذا میدهد.
I can’t tell the twin boys apart.
من نمیتوانم این پسرهای دوقلو را تشخیص بدهم.
She brought her fiancé to the party.
او نامزدش را به مهمانی آورد.
The girl twins look alike, but they differ in temperament.
این دخترهای دوقلو شبیه به هم هستند اما اخلاق و رفتار آنها تفاوت دارد.
She went through an identity crisis in her teens.
او در دوره نوجوانی درگیر بحران هویتی شد.
نسبت های فامیلی در مکالمات روزمره
در بسیاری از موقعیتهای روزمره لازم است در مورد خانواده و فامیل حرف بزنیم، مثلا موقع ساعت استراحت در دفتر کار یا وقتی با فرد جدیدی در مهمانی آشنا میشویم. برای اینکه هنگام حرف زدن در مورد اعضای خانواده خود با دوستان و همکارات اعتمادبهنفس بیشتری داشته باشید و اشتباهات کمتری کنید، در ادامه به چند سوال مربوط به نسبت های فامیلی در انگلیسی همراه با معنی اشاره کردهایم.
A: How many brothers and sisters do you have?
B: I’ve got one older brother and two younger sisters.
A: چند خواهر و برادر داری؟
B: دو برادر بزرگتر و دو خواهر کوچکتر دارم.
A: How many siblings do you have?
B: I have two sisters, one older and one younger.
A: چند خواهر و برادر داری؟
B: دو خواهر دارم، یکی بزرگتر و یکی کوچکتر است.
A: Do you have a big family?
B: My family consists of my mom, my stepdad, my brother Michael and my dog Bruno.
A: خانواده بزرگی داری؟
B: خانوادهام شامل مادرم، پدرخواندهام، برادرم «مایکل» و سگم «برونو» میشود.
A: Do you have kids?
B: I have a 5-year-old daughter.
A: شما بچه دارید؟
B: یک دختر پنجساله دارم.
A: What's your family like?
B: My family is very close. My sisters are my best friends! We all get along really well and have lots of fun together.
A: خانواده شما چطور است؟
B: خانواده من خیلی صمیمی است. خواهرهایم دوستان صمیمیام هستند! همگی خیلی خوب با همدیگر کنار میآییم و خوش میگذرانیم.
I come from a small family.
من خانواده کوچکی دارم.
There are 4 people in my family.
خانواده من چهارنفره است.
My brother John lives in Paris. He is a teacher.
برادرم «جان» در پاریس زندگی میکند. او معلم است.
I look like my Dad. We both have blue eyes and fair hair.
من شبیه پدرم هستم. هر دو ما چشمهای آبی و موهای بور داریم.
I’m very different from my Mum. She is talkative and doesn’t like to wait for anything. But I’m very shy and patient.
من خیلی با مادرم تفاوت دارم. او پرحرف است و خوشش نمیآید برای هیچچیزی صبر کند. من خیلی خجالتی و صبورم.
My sister likes staying at home and cooking, but I prefer gardening and outdoor activities.
خواهرم از خانه ماندن و آشپزی خوشش میآید ولی من باغبانی و کارهای بیرون خانه را ترجیح میدهم.
My brother enjoys playing sports, but I prefer reading and watching movies.
برادرم عاشق ورزش است اما من ترجیح میدهم کتاب بخوانم و فیلم تماشا کنم.
My brother and I always have lunch together at the weekend. Sometimes we go away for the weekend.
من و برادرم همیشه آخر هفتهها با همدیگر شام میخوریم. گاهی اوقات آخر هفته با هم بیرون میرویم.
We don’t see each other very often, but I try to call my parents once a week.
ما زیاد همدیگر را نمیبینیم اما سعی میکنم هفتهای یک بار به پدر و مادرم زنگ بزنم.
I live near my sister, so we meet for coffee every week.
من نزدیک به خواهرم زندگی میکنم، به همین خاطر هر هفته همدیگر را میبینیم و قهوه مینوشیم.
My brother lives far away, but I go to visit him and his family every summer.
برادرم در جای دوری زندگی میکند اما من هر تابستان میروم تا به او و خانوادهاش سر بزنم.
همانطور که میبینید مکالمههای زیادی در مورد اعضای خانواده و نسبت های فامیلی به انگلیسی در زندگی روزمره شکل میگیرد. به طور کلی این مکالمهها شامل موارد زیر هستند:
- نکتههای اجمالی در مورد اعضای خانواده مانند تعداد آنها
- نام هر کدام از اعضای خانواده و نسبت آنها با شما
- ظاهر و شخصیت هر کدام از اعضای خانواده
- با هر کدام از اعضای خانواده چه ارتباطی دارید (مثلا صمیمیت یا سرگرمیها و علایق مشترک
توصیف خانواده در انگلیسی
حرف زدن در مورد اعضای خانواده به زبان انگلیسی یکی از موضوعات ابتدایی است که هنگام یادگیری زبان انگلیسی با آن مواجه میشوید. صحبت کردن در مورد خانواده باید برای شما راحت باشد چراکه آنها را خوب میشناسید اما بسیاری از زبانآموزان به دلیل اینکه عبارتها و جملات مناسب را نمیدانند به سختی میتوانند در مورد خانواده خود صحبت کنند. در جدول زیر به تعدادی از کلمات و عباراتی که برای توصیف خانواده ضروری هستند، اشاره کردهایم.
توصیف اعضای خانواده در انگلیسی | |
نوزاد | Baby |
Newborn human | / ˈbeɪbi / |
نوپا | Toddler |
A young child who’s beginning to walk | / ˈtɑːdlər / |
کودک | Tween |
A preadolescent; a child between 10 and 13 years old | / ˈtwiːn / |
نوجوان | Teenager |
A person between 11 and 19 years old | / ˈtiːˌnedʒər / |
بزرگسال | Adult |
A person over 18 years old (21 in some countries) | / əˈdəlt / |
اقوام، فامیل | Relative |
A family member related to you by blood or marriage | ˈrelətɪv |
اجداد | Ancestors |
Long gone family members that you descend from | / ˈænˌsestərz / |
نسل | Generation |
All the people who were born roughly at the same time, collectively-speaking | / ˌdʒenəˈreɪʃn̩ / |
کوچکترین فرزند | Youngest child |
The youngest child in the family | / ˈjʌŋɡəst ˈtʃaɪld / |
فرزند وسط | Middle child |
Usually, the second child in the family | / ˌmɪdl ˈtʃaɪld / |
بزرگترین فرزند | Eldest child |
The oldest child in the family | / ˈeldəst ˈtʃaɪld / |
تکفرزند | Only child |
Someone who doesn’t have siblings | / ˈəʊnli tʃaɪld / |
در ادامه این مطلب قصد داریم به سوالهای رایجی اشاره کنیم که معمولا در مورد اعضای خانواده پرسیده میشود. به مثال زیر دقت کنید.
How many people are there in your family? And who are these people?
چند نفر در خانواده شما هستند؟ هر کدام از آنها چه کسی هستند؟
وقتی قصد دارید خانواده خود را توصیف کنید، باید اول اطلاعاتی کلی به مخاطب بدهید و بعد به جزئیات بپردازید. برای مثال میتوانید از جمله زیر استفاده کنید.
There are four people in my family; me, my mum and dad, and my older sister.
خانواده من چهار نفره است؛ من، مامانم، بابام و خواهر بزرگترم.
حالا که مخاطب تصویری کلی از تعداد اعضای خانواده و نسبت آنها با شما دارد میتوانید اطلاعات کلی دیگری نیز ارائه کنید. به مثالهای زیر توجه کنید.
I come from a small family; there are just three of us. Me, my mother and father.
من خانواده کوچکی دارم؛ ما فقط سه نفر هستیم. من، مادرم و پدرم.
My family is very big. There are seven of us. Me, my mum and dad, my three brothers and our little sister.
خانواده من خیلی بزرگ است. ما هفت نفریم. من، مامانم و بابا، سه برادر و یک خواهر کوچک.
نکته: عبارت nuclear family برای توصیف خانوادههایی به کار میرود که از پدر و مادر و چند فرزند تشکیل شدهاند. معمولا این خانوادهها دو فرزند دارند و چهار نفره هستند.
I come from a nuclear family; my mum and dad, me and my big brother.
من خانوادهای هستهای دارم، مامان و بابا، من و برادر کوچکترم.
توجه داشته باشید که این عبارت کمی قدیمی و منسوخ است اما هنوز برای توصیف این نوع خانوادهها در زبان انگلیسی کاربرد دارد.
بعضی خانوادهها تکفرزند هستند یا فقط یکی از والدین در آنها حاضر است. به مثالهای زیر دقت کنید تا با روش توصیف چنین خانوادههایی آشنا شوید.
In my family, it’s just me and my mum. I don’t have any brothers or sisters.
خانواده من فقط شامل من و مامانم میشود. خواهر و برادری ندارم.
There’s just me and my dad in my family. No brothers, no sisters.
خانواده من شامل فقط من و بابا است. نه برادری دارم نه خواهری.
نکته: یکی از اشتباههای رایجی که زبانآموزان هنگام توصیف اعضای خانواده خود دارند استفاده از جمله «I have four family members» است که به جای معادل «خانواده من چهار عضو دارد» به کار میرود. توجه داشته باشید که در زبان انگلیسی کلمه member برای اشاره به خانواده استفاده نمیشود بلکه برای توصیف اعضای باشگاه یا اجتماعهای دیگر کاربرد دارد.
There are five people in my family.
خانواده من پنج عضو دارد.
توصیف خانه در انگلیسی
یکی دیگر از روشهای توصیف خانواده در زبان انگلیسی، اشاره به محل زندگی است. برای این کار فقط اشاره به شهر و کشور و نوع خانهای که در آن زندگی میکنید، مثلا آپارتمان یا حیاطدار بودن خانه، کافی است. به مثالهای زیر دقت کنید.
We all live in a small city in Thailand. We live in a house; it’s a small house but big enough for all the four of us.
هم ما در شهری کوچک در تایلند زندگی میکنیم. در خانهای حیاطدار زندگی میکنیم که کوچک است اما برای هر چهار نفر ما به قدر کافی بزرگ است.
I live with my family in London. We live in an apartment. There are only three of us, so there is plenty of room for us.
من با خانوادهام در لندن زندگی میکنم. خانه ما آپارتمانی است. ما فقط سه نفر هستیم به همین خاطر فضای زیادی داریم.
علاوه بر این، اگر یکی از اعضای نزدیک خانواده با شما زندگی نمیکند نیز میتوانید به آن اشاره کنید. به مثالهای زیر دقت کنید تا با روش توصیف آن آشنا شوید.
We all live in a house in the suburbs of Kuala Lumpur. But my sister doesn’t live with us. She is at college in Canada, so she lives there. I think she lives in a student dormitory, but I’m not sure.
همه ما در خانهای در حومه «کوالالامپور» زندگی میکنیم. ولی خواهرم با ما زندگی نمیکند. او در کانادا دانشگاه میرود و همانجا زندگی میکند. فکر میکنم در خوابگاه دانشجویی زندگی میکند اما مطمئن نیستم.
Me and my family live in an apartment in Tokyo. My older brother is married though and has his own family now. They live in their own apartment, it’s not too far from us.
من و خانوادهام در آپارتمانی در توکیو زندگی میکنیم. اما برادر بزرگترم ازدواج کرده و الان خودش خانوادهای دارد. آنها در آپارتمان خودشان زندگی میکنند که خیلی از ما دور نیست.
اگر بخواهید کمی جزئیات بیشتری در مورد خانواده خود بدهید و مدت بیشتری صرف صحبت کردن در مورد آنها کنید، میتوانید هر کدام از آنها را جداگانه کمی توصیف کنید. مثلا به اسم و شغل یا محصل بودن آنها اشاره کنید. به مثالهای زیر به عنوان نمونهای از این مکالمهها دقت کنید.
Well, there’s my dad, he works for a construction company. I think he’s a manager of some kind. And my mum, she does some work at home, writing articles.
And my sister, Chloe, she’s at university, she’s studying marketing in Australia. And then me. I’m still at school.
خب اول از همه بابا، در یک شرکت ساختوساز کار میکند. فکر میکنم مدیر بخشی باشد. مامان در خانه کار میکند و مقاله مینویسد. خواهرم «کلویی» در دانشگاه است، در استرالیا بازاریابی میخواند. بعد هم خودم. من هنوز محصلم.
So, my dad, he’s a teacher, he teaches computer stuff there. And my mum works in a kindergarten.
My older brother, Sam, is working, but I can’t remember what he does. My younger brother, Luke, is in middle school, and I am in high school.
خب پدرم معلم است، کامپیوتر یا چیزی شبیه به آن درس میدهد. مامان در مهد کودک کار میکند. برادر بزرگترم «سم» هم شاغل است اما شغلش را یادم نمیآید. برادر کوچکترم «لوک» هنوز راهنمایی است، من هم دبیرستان هستم.
توجه داشته باشید که معمولا برای توصیف خانواده خود در زبان انگلیسی، از اسم پدر و مادرمان استفاده نمیکنیم. تنها در صورتی به آنها اشاره میکنیم که کسی مستقیم در موردش سوالی کند. اما اسم خواهر و برادرهایمان را به مخاطب میگوییم.
توصیف ظاهر و اخلاق اعضای خانواده
در نهایت، یکی دیگر از بهترین روشهای توصیف اعضای خانواده، اشاره به قد و جثه و بعضی ویژگیهای ظاهری دیگر مانند رنگ مو و چشم است. توجه داشته باشید که در این موارد، نباید ویژگیهای ظاهری کسی را بیش از حد توصیف کنیم. همچنین میتوانیم اطلاعات اندکی نیز در مورد ویژگیهای شخصیتی اعضای خانواده خود ارائه کنیم. به مثالهای زیر دقت کنید تا با روش درست این توصیفها آشنا شوید.
My dad is pretty tall and thin. His hair is dark brown, but he is losing it now, so he has very little hair. He’s kind of quiet most of the time.
بابا نسبتا قدبلند و لاغر است. موهای قهوهای تیره داد اما موهایش میریزد و به همین خاطر خیلی کمپشت است. او بیشتر وقتها ساکت است.
My mum is short, actually much shorter than my dad, and she has a lot of energy. She is always active and doing things. She’s funny too, she has a great sense of humour.
مادرم قد کوتاه است، در واقع خیلی از پدرم کوتاهتر است. او انرژی زیادی دارد. همیشه فعال و مشغول کار است. بامزه هم هست، خییلی شوخطبع است.
Then there’s my big sister, she’s beautiful and has long hair and green eyes. But she is always angry these days, and not just with me, with everyone. We just stay out of her way.
حالا نوبت خواهر بزرگترم است، او زیباست و موهای بلند و چشمهای سبز دارد. اما این روزها همیشه عصبانی است، نه فقط با من، بلکه با همه. ما سعی میکنیم از او دور بمانیم.
My dad is a little bit fat, and he wears glasses. He is pretty strict with me and my brother, especially about studying.
If he catches us playing computer games when we should be doing our homework, he will lose his temper.
پدرم کمی چاق است و عینک میزند. کمی به من و برادرم سختگیری میکند، خصوصا در مورد درس خواندن. اگر متوجه شود موقعی که باید تکلیف خود را انجام دهیم، بازی کامپیوتری میکنیم، اعصابش خرد میشود.
My mum is more easy-going. She thinks studying is important, but she lets us do things we like to do too.
She used to have black hair, but it’s gone a little grey in the last few years. She is always singing around the house.
مامان کمی آسانگیرتر است. از نظر او درس خواندن مهم است اما اجازه میدهد کارهایی که دوست داریم را هم انجام دهیم. او قبلا موی مشکی داشت اما حالا چند سالی میشود که کمی سفید شده است. او همیشه در خانه آواز میخواند.
My dad always seems busy, he works a lot. He is about the same height as me, but he is fat. He doesn’t have time for sport.
My mum is slim though, she goes running every morning, and she only eats healthy food. Unlike my dad.
بابا همیشه مشغول به نظر میرسد. او تقریبا همقدم من است اما چاق اصت. وقت زیادی برای ورزش کردن ندارد. اما مامان لاغر است، هر روز بیرون میرود و میدود و فقط غذای سالم میخورد. برعکس بابا.
توصیف فعالیت های خانواده به انگلیسی
بسیاری از خانوادهها از انجام دادن کارهای خود همراه با یکدیگر لذت میبرند. این کارها ممکن است به سادگی غذا خوردن با همدیگر باشد یا تفریحات مشترک و یاد گرفتن فعالیتهای خاص همراه یکدیگر. یکی از موضوعهایی که هنگام حرف زدن در مورد خانواده میتوان به آن اشاره کرد، فعالیتهای مشترک و محبوب آنهاست. به مثالهای زیر دقت کنید.
My mum always insists that the family sits together and has Sunday lunch together. It is very important to her.
We have a big lunch and it is a good time to talk together and share things about our lives.
مامان همیشه اصرار دارد که خانواده کنار یکدیگر بنشینند و ناهار روز یکشنبه را با همدیگر بخورند. این مسئله برای او خیلی مهم است. ما ناهاری مفصل میخوریم و با حرف زدن با یکدیگر و اشاره به اتفاقات زندگیهایمان اوقات خوشی میگذرانیم.
We always go on holiday every year together. My dad loves to plan this big holiday, he makes me and my sister join him at the dinner table and we go over travel destinations.
Then about one week before we go, we start preparing what to take. It’s always a really great time, and I look forward to it every year.
ما هر سال با همدیگر به تعطیلات میرویم. بابا دوست دارد برای این تعطیلات بزرگ برنامه بریزد، موقع شام من و خواهرم را کنار خود میبرد تا در مورد مقصدهای سفر تصمیم بگیریم. بعد یک هفته قبل از رفتن به سفر، شروع به آماده کردن وسایلی میکنیم که میخواهیم ببریم. همیشه خوش میگذرد و من هر سال منتظر رسیدن آن هستم.
Me, my brother and my dad like to go fishing together. To be honest, my dad really enjoys fishing, me and my brother just like to go and look around by the river and the boats.
من و برادرم و پدرم با همدیگر به ماهیگیری میرویم. راستش را بگویم پدرم واقعا از ماهیگیری لذت میبرد، من و برادرم فقط دوست داریم برویم به اطراف رودخانه و قایقها نگاه کنیم.
توصیف اعضای فامیل به انگلیسی
اعضای فامیل به کسانی گفته میشود که با شما ارتباط خونی دارند اما جزو اعضای خانواده شما نیستند و یا شما رابطه درجه یک ندارند. اعضای فامیل معمولا پدر و مادر و خواهر و برادر والدین شما هستند. به مثالهای زیر از روش توصیف این افراد دقت کنید.
I only have my grandfather on my mum’s side and my grandmother on my dad’s side who is still around. The others have passed away.
من فقط یک پدربزرگ از سمت خانواده مادر دارم، مادربزرگم از سمت خانواده پدر هم هنوز کنار ماست. بقیه فوت شدهاند.
I have a lot of cousins, I think around thirty or more. If we have a big family get together, the house is very crowded.
من عموزاده و خالهزادههای زیادی دارم، فکر میکنم سی و دو تا یا حتی بیشتر. اگر دورهمی خانوادگی بزرگی داشته باشیم، خانه خیلی شلوغ میشود.
I have three cousins. One of them I see all the time, we are like sisters. But the others live far away, so I don’t see them very often.
من سه دختر عمو دارم. یکی را همیشه میبینم و مثل خواهر هستیم. اما بقیه جای دوری زندگی میکنند به همین خاطر زیاد آنها را نمیبینم.
When I was very young, I went to see a football game with my uncle and cousins. My uncle is a lifelong fan of Arsenal football club.
وقتی خیلی کوچک بودم با عمویم و بچههایش به دیدن مسابقه فوتبال رفتیم. عمویم همیشه طرفدار باشگاه فوتبال آرسنال بوده است.
One of my aunts likes to read the same kind of books I like. So I like to talk to her about books she has read to get some ideas of other things to read.
یکی از خالههایم دوست دارد همان کتابهایی را بخواند که من میخوانم. به همین خاطر با او در مورد کتابهایی که میخواند حرف میزنم تا کتابهای دیگری برای خواندن پیدا کنم.
اصطلاحات مربوط به نسبتهای فامیلی
در زبان انگلیسی اصطلاحهای زیادی به روابط خانوادگی و نسبتهای فامیلی مربوط هستند. بخشی از این اصطلاحها از روی روابط فامیلی ساخته شدهاند و بخشی دیگر برای اشاره به این روابط به کار میروند. در جدول زیر به چند اصطلاح پر کاربرد مروبط به نسبتهای فامیلی اشاره کردهایم که یاد گرفتن آنها نه فقط در مکالمههای مربوط به خانواده، بلکه در هر مکالمهای میتواند برای شما مفید باشد.
اصطلاحات مربوط به نسبتهای فامیلی |
To look like |
To look like means to resemble someone physically or to be similar in appearance to someone. |
شبیه بودن (در ظاهر) به |
To take after |
To take after means to look or behave (act) like someone older than you in your family. |
شبیه بودن (در رفتار) به |
To run in the family |
To run in the family refers to a quality, ability or skill that’s shared by all or many of your family members. Some families may have lots of members who are good at sports, music, cooking, etc. |
ارثی بودن در خانواده |
Like father, like son |
In many cases, a son’s character or behavior closely resembles (is similar to) that of his father. |
شبیه بودن رفتار پسر به پدر |
To have something in common |
The expression to have something in common refers to two or more people in a family sharing similar interests, likes and dislikes. |
اشتراک داشتن در |
To be named after |
To be named after someone is to give someone the same name (usually the same first name) as an older family member. This is commonly done in honor and respect for the older person. |
نام کسی را روی دیگری گذاشتن |
To get along with |
To get along with means to have a good relationship with someone. |
کنار آمدن با، رابطه خوبی داشتن با |
To be on good terms |
To be on good terms also means to have a good relationship with someone. |
رابطه خوبی داشتن با |
To be close to |
To be close to means that you have a close relationship that cannot easily be broken. |
نزدیک بودن به |
To look up to |
To look up to means to respect and admire someone else. |
الگو برداشتن از |
To get together |
To get together means to meet up and do things together. |
کنار همدیگر جمع شدن |
To start a family |
To start a family means to start having children. |
خانواده تشکیل دادن |
به مثالهای زیر از کاربرد این اصطلاحها دقت کنید.
I look like my older sister, we both are tall with big eyes.
من شبیه به خواهر بزرگترم هستم، هر دو ما قدبلند هستیم و چشمهای درشت داریم.
My sister takes after my father in the way she waves her hands around when she talks.
شیوه تکان دادن دستهای خواهرم موقع حرف زدن، شبیه به پدرم است.
Thick curly hair runs in my family.
موی فر پرپشت در خانواده ما ارثی است.
He spends money like his dad, like father, like son.
او مثل پدرش پول خرج میکند. پسر کو ندارد نشان از پدر.
My siblings, mother and I have many things in common. We enjoy camping, cycling and playing board games.
من و خواهر و برادر و مادرم شباهتهای زیادی با همدیگر داریم. همه با از اردوزدن، دوچرخهسواری و بازیهای رومیزی لذت میبریم.
I was named after my grandmother, she was also named Esther.
اسم من را از روی مادربزرگم انتخاب کردهاند، اسم او هم «استر» است.
I get along very well with my younger sister but I don’t get along with my cousin.
من خیلی خوب با خواهر کوچکترم کنار میآیم اما با دختر خالهام کنار نمیآیم.
I’m very close to my mother and sister.
من خیلی با مادر و خواهرم صمیمی هستم.
I’ve always looked up to my older brother.
من همیشه از برادر بزرگترم الگو میگیرم.
We get together every weekend to play soccer, watch a movie or eat pizza.
ما آخر هر هفته کنار همدیگر جمع میشویم تا فوتبال بازی کنیم، فیلمی تماشا کنیم یا پیتزا بخوریم.
When are you and your husband going to start a family?
تو و شوهرت کی میخواهید خانواده تشکیل بدهید؟
I just heard that my brother and sister-in-law are planning to start a family. That means I’m going to become an aunt soon!
تازگی شنیدم که برادرم و زن برادرم قصد دارند خانواده تشکیل بدهند. یعنی قرار است به زودی عمه بشوم!
سوالات رایج درباره نسبت های فامیلی به انگلیسی
در ادامه این مطلب قصد داریم به چند سوال پرتکرار در مورد نسبت های فامیلی به انگلیسی پاسخ دهیم.
کاربرد یادگیری نسبت های فامیلی به انگلیسی چیست؟
با استفاده از این کلمات میتوانید در بسیاری از مکالمههای روزمره زبان انگلیسی در مورد خانواده شرکت کنید و از آن برای آشنایی بیشتر با دوستان و آشنایان خود استفاده کنید. همچنین یادگیری این کلمات برای افزایش دایره لغات مناسب است و به کمک آنها میتوانید بسیاری اصطلاحهای مربوط به اعضای خانواده در محاوره زبان انگلیسی را یاد بگیرید.
روش یادگیری نسبت های فامیلی به انگلیسی چیست؟
بهترین روش برای یادگیری نسبتهای فامیلی در انگلیسی استفاده از فلشکارت است. همچنین میتوانید در مکالمههای روزانه با دوستانه خود، از معادل انگلیسی این کلمات استفاده کنید. دستهبندی این کلمهها و یادگیری آنها به صورت جفتهای مذکر و مونث مثلا grandmother و grandfather که به ترتیب مادربزرگ و پدربزرگ هستند نیز سرعت یادگیری شما را بالا میبرد.
روش توصیف اعضای خانواده در انگلیسی چیست؟
برای توصیف اعضای خانواده در انگلیسی پیش از هر چیز باید معادل آن نسبت خانوادگی را در انگلیسی یاد بگیریم. سپس میتوان با استفاده از صفات مختلف به توصیف ویژگیهای ظاهری آنها پرداخت یا اخلاق آنها را توصیف کرد. همچنین میتوان فعالیتهای مختلف آنها را نیز به شیوههای متنوعی بیان کرد.
انواع نسبت خانوادگی در انگلیسی چیست؟
نسبتهای فامیلی در انگلیسی شامل خانواده درجه یک و دیگر اقوام میشوند و عبارتند از: نسبتهای فامیلی نزدیک (Immediate Family) که به اقوام درجه یک اشاره دارد، نسبتهای فامیلی دور یا خانواده گسترده (Extended Family) که به فامیلهای خونی اشاره دارد و نسبت های فامیلی سببی (Family by Marriage) که به اقوام همسر فرد اشاره میکنند.
aunt در انگلیسی یعنی چه؟
این کلمه در انگلیسی برای اشاره به زنان اقوام درجه دو استفاده میشود. درواقع این کلمه به خواهر مادر و پدر یا همسر برادر مادر و پدر ما اشاره میکند. برای اشاره به دوستان مونث مادر و پدر نیز aunt را به کار میبریم. معادلهای این کلمه شامل خاله، عمه، زن عمو و زن دایی میشوند.
uncle در انگلیسی یعنی چه؟
در زبان انگلیسی این کلمه برای تمام مردان فامیل درجه دو استفاده میشود. اقوام درجه دو شامل برادر مادر و پدرمان یا شوهر خواهر مادر و پدرمان میشود. همچنین برای اشاره به دوستان مذکر مادر و پدر نیز این کلمه را به کار میبریم. در واقع این کلمه معادل برای عمو، دایی، شوهر خاله و شوهر عمه است.
تمرین نسبت های فامیلی به انگلیسی
یکی از بهترین راهها برای یادگیری لغات جدید در زبان انگلیسی، تمرین و به کار بردن آنها در جمله است. به همین دلیل در ادامه به چند نمونهسوال در مورد نسبت های فامیلی به انگلیسی پرداختهایم.
تمرین اول
با توجه به تصویر زیر، به سوالهای زیر در مورد نسبتهای فامیلی پاسخ دهید.
1. Oliver is Emma's _____.
brother
father
cousin
grandfather
2. Andrew is Michael's _____.
brother
father
grandfather
cousin
3. Emma is Oliver's _____.
cousin
sibling
aunt
mother
4. Sarah is Michael's _____.
aunt
mother
grandmother
niece
5. Henry is Emma's _____.
cousin
grandfather
uncle
brother
6. James is Emma's _____.
uncle
brother
father
grandfather
7. Andrew is Emma's _____.
brother
cousin
uncle
8. Michael is Susan's _____.
nephew
cousin
aunt
uncle
9. Emma is Henry's _____
niece
grand-daughter
girl
sister
10. Susan is Andrew's _____.
sister
niece
girl
mother
تمرین دوم
جاهای خالی را پر کنید.
Q1: My grandmother's husband is my _____.
Answer: My grandmother's husband is my grandfather.
Q2: My mother's grandmother is my _____.
Answer: My mother's grandmother is my great grandmother .
Q3: My daughter's son is my _____.
Answer: My daughter's son is my grandson.
Q4: My aunt and uncle's daughter is my _____.
Answer: My aunt and uncle's daughter is my cousin.
Q5: My cousin's father is my _____.
Answer: My cousin's father is my uncle.
Q6: My wife's mother is my _____.
Answer: My wife's mother is my mother-in-law.
Q7: My daughter's brother is my _____.
Answer: My daughter's brother is my son.
Q8: My parents' only child is _____.
Answer: My parents' only child is me.
Q9: The children of my son are my _____.
Answer: The children of my son are my grandchildren.
Q10: The children of my grandparents are my _____.
Answer: The children of my grandparents are my parents.
جمعبندی
دراین مطلب به یکی از مهمترین موضوعات مکالمه، نسبت های فامیلی به انگلیسی پرداختیم. همچنین برای درک بهتر این نسبتها، در دستهبندیهای جداگانه به هر کدام اشاره کرده و برای آنها مثالهایی نیز ارائه کردیم. در ادامه پرسشها و پاسخهای پراستفاده در مکالمههای روزمره در مورد نسبتهای فامیلی و خانوادگی را بررسی کردیم و روشها توصیف خانواده، ظاهر و اخلاق هر کدام از اعضای آن، محل زندگی و حتی توصیف اعضای فامیل را نیز آموزش دادیم. در نهایت به اصطلاحات مهم انگلیسی درباره نسبتهای فامیلی نیز اشاره کردیم.
مطلبی که در بالا مطالعه کردید بخشی از مجموعه مطالب «مباحث متفرقه زبان انگلیسی» است. در ادامه، میتوانید فهرست این مطالب را ببینید:
- آموزش خواندن ساعت به انگلیسی – رایگان و به زبان ساده
- جواب دادن تلفن به انگلیسی + عبارت های مهم و کاربردی
- طرز صحیح نوشتن اعداد انگلیسی — با مثال و ساده
- آموزش اعداد به انگلیسی – با مثال و تمرین
- داستان کوتاه انگلیسی با افعال گذشته استمراری + ترجمه و نکات گرامری
- قواعد جمله سازی در انگلیسی – به زبان ساده + مثال، تمرین و تلفظ صوتی
- سیلاب در زبان انگلیسی چیست ؟ – توضیح به زبان ساده + مثال و تمرین
- اعضای خانواده به انگلیسی — به زبان ساده + مثال
- سلام و احوالپرسی به انگلیسی – به زبان ساده + مثال، تمرین و تلفظ
- متن انگلیسی درباره تعطیلات تابستان + نمونه متن، ترجمه و بررسی اصطلاحات
- اصطلاحات رایج انگلیسی در رستوران – با معنی و مکالمه
- برای یادگیری زبان انگلیسی از کجا شروع کنیم ؟ — بهترین راهنمای رایگان
- ۳۰ روش تقویت مکالمه انگلیسی – راهنمای کامل و ساده
- نمونه ایمیل رسمی انگلیسی – قالب های متنوع، با ترجمه
- طریقه نوشتن ایمیل رسمی به انگلیسی – از صفر تا صد
- آموزش کمک خواستن به انگلیسی + نمونه مکالمه، مثال و تلفظ صوتی
- اصطلاحات رایج انگلیسی در بازرگانی – ۱۰۰ عبارت مهم با معنی
- کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی + 600 کلمه کاربردی و ضروری
- اعداد ترتیبی در انگلیسی — مثال و تمرین
- کاربرد ویرگول در زبان انگلیسی — کامل و با مثال
- کاربرد علامت سوال در زبان انگلیسی — به زبان ساده + مثال، تمرین و تلفظ
- بهترین کتاب گرامر زبان انگلیسی – معرفی 43 عنوان ضروری
- توصیف ظاهر افراد به انگلیسی – صفات ظاهری پرکاربرد + مثال و تمرین
- کشورها و ملیت ها به انگلیسی – توضیح گرامر ملیت + تمرین و تلفظ
- اعضای صورت به انگلیسی + مثال، مکالمه، تمرین، تلفظ و ترجمه فارسی
- مسافرت به انگلیسی — 7 روش استفاده در مکالمه + تلفظ و ترجمه فارسی
- آدرس دادن به انگلیسی — آموزش اصطلاحات رایج + مثال و تلفظ
- اجزای کلام در انگلیسی یا Parts of Speech چیست؟ — به زبان ساده + مثال
- اصول نامه نگاری انگلیسی – هر آنچه باید بدانید + مثال
- 150 ضرب المثل انگلیسی رایج و کاربردی که باید بدانید + ترجمه و تلفظ