شکست بازار چیست و چه تعریفی دارد؟ — به زبان ساده

۱۹۳۹ بازدید
آخرین به‌روزرسانی: ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه
شکست بازار چیست و چه تعریفی دارد؟ — به زبان ساده

مطابق نظر آدام اسمیت - پدر علم اقتصاد مدرن - با آزاد بودن بازارها، دست نامرئی، تعادل را در اقتصاد بوجود می‌آورد. در زمان‌هایی، تخصیص صورت‌گرفته در اقتصاد، بهینه نیست و نیاز به دخالت دولت در اقتصاد وجود دارد. در این زمان‌ها، از اصطلاح شکست بازار استفاده می‌کنیم. در مطلب پیش‌رو، به شکست بازار و تعاریف زیرمجموعه آن پرداخته‌ایم.

 شکست بازار چیست؟

به زبان ساده، به صورت کلی انتظار داریم که در صورت آزاد بودن بازار‌، با برابری نیرو‌های عرضه و تقاضا، به تعادل برسیم و رفاه تولیدکننده و مصرف‌کننده حداکثر شود.

در زمان‌هایی، به دلایل متفاوت، این اتفاق رخ نمی‌دهد. در این صورت، شاید بهتر باشد، دولت با سیاست‌گذاری‌ها و وضع مالیات‌های مثبت و منفی (یارانه) نیرو‌های بازار را به نحوی بازهدایت کند که به نتیجه کارآمد دست پیدا کنیم یا به عبارتی، رفاه جامعه حداکثر شود.

زمانی می‌گوییم «شکست بازار» (Market Failure) رخ داده که نتیجه نهایی بدست آمده توسط بازار، حداکثرکننده سود خالص فعالیت اقتصادی نباشد. به علت ماهیت منابع طبیعی، شکست بازار اغلب در مواجهه با آن‌ها رخ می‌دهد.

 

انواع شکست بازار

امکان دارد شکست بازار به دو صورت ناقص و کامل رخ دهد.

  • شکست ناقص بازار: در شکست بازار ناقص، اقتصاد کارایی خود را دارد اما یا مقدار تولید شده نادرست است یا قیمت انتخابی صحیح نیست.
  • شکست کامل بازار: شکست کامل بازار، زمانی رخ می‌دهد که بازار اصلاً کالایی را عرضه نکند. یعنی آن کالا تامین نشود.

از جمله عوامل تاثیرگذار و بهم زننده نظم بازار چه مواردی هستند؟

از جمله عوامل بهم‌زننده نظم بازار که باعث می‌شوند مقدار تقاضا شده با مقدار عرضه شده برابر نباشد و عدم تعادل بوجود بیاید، می‌توان به قدرت انحصاری، محدودیت‌های قیمتی، تعیین کف قیمت و مقررات دولتی اشاره کرد.

مقررات دولتی و وضع انواع سیاست‌گذاری‌ها و تعرفه‌ها همان‌طور که می‌توانند شکست بازار را بوجود بیاورند، می‌توانند در مرتفع کردن آن نیز نقش داشته باشند.

انواع عوامل موثر در شکست بازار

در اینجا به انواع عوامل بوجود آورنده شکست بازار اشاره کرده‌ایم.

  • اثر خارجی
  • کالاهای عمومی
  • کنترل بازار
  • عدم تقارن اطلاعات در بازار

اثر خارجی

یکی از مهم‌ترین و پررنگ‌ترین دلایل بوجود آمدن شکست بازار «اثر خارجی» (Externality) است. زمانی که فعالیت‌های یک شرکت یا بنگاه اقتصادی نتایج مستقیم غیرعمدی یا جبران نشده بر رفاه دیگر افراد یا سود سایر شرکت‌ها داشته باشد، این فعالیت‌ها اثر خارجی داشته‌اند.

توجه داشته باشید که در تعریف بالا، اثر مستقیم یعنی رفاه یک فرد یا شرکت مشخص تحت تاثیر قرار بگیرد. همچنین، غیرعمدی بودن یعنی ناآگاهانه انجام شدن. یعنی شرکت یا فرد بوجود آورنده اثر جانبی منفی با نیت شوم و قبلی این عمل را مرتکب نشده باشد.

به عبارتی آثار خارجی اشاره به هزینه‌ها و مزایایی دارد که دریافت‌کننده آن طرف سومی است که کنترلی در تولید این هزینه‌ها و مزایا نداشته است. آثار خارجی یا آثار بیرونی می‌تواند مثبت یا منفی باشد و از تولید یا مصرف کالاها نشات بگیرد.

به‌ علاوه، می‌تواند خصوصی یا اجتماعی باشد و یک نهاد یا کل جامعه را تحت تاثیر قرار دهد. امکان دارد این اثر خارجی - فارغ از مثبت یا منفی بودن - اثری بر نهاد بوجود آورنده‌اش نداشته باشد.

نمونه شکست بازار

از شناخته‌شده‌ترین نمونه‌های اثرخارجی منفی می‌توان به آلودگی ایجادشده توسط کارخانه اشاره کرد که به محیط اطراف آسیب می‌زند و سلامتی شهروندان نواحی نزدیک به آن‌را، تحت تاثیر قرار می‌دهد. از مثال‌های اثر خارجی مثبت نیز می‌توان به تاثیر نیروی کار آموزش دیده بر بهره‌وری افزایش‌یافته شرکت، اشاره کرد.

پیامدهای جانبی در اقتصاد

در اقتصاد زمانی شاهد ظاهر شدن آثار خارجی هستیم که قیمت تعادلی کالا یا خدمت مصرف‌شده یا تولیدشده نشان‌دهنده قیمت حقیقی یا مزایای آن کالا یا خدمت، برای جامعه نباشد. پیامدهای خارجی منفی عموماً غیربهینه پارتو به شمار می‌روند.

آثار خارجی مثبت با وجود بهینه پارتو بودن، همچنان جز شکست بازار به شمار می‌روند. در صورتی که دولتی مداخله‌گر وجود نداشته باشد، پیامدهای جانبی مثبت نیز، کارآمدی در تخصیص را رعایت نمی‌کنند، زیرا در مقایسه با حالت بهینه نظری، کالاهای کمتری تولید خواهد شد. اگر این پیامدهای خارجی درونی شوند، تولید‌کننده انگیزه بیشتری برای تولید خواهد داشت.

درونی شدن آثار خارجی

اگر فرد موظف باشد هزینه‌های بوجود آمده از آثار خارجی منفی را مانند آلودگی پرداخت کند، امکان افزایش میزان تولید وجود خواهد داشت. این مورد را «درونی شدن آثار خارجی» (Internalizing Externalities) می‌نامند.

روش‌های مقابله دولت با آثار خارجی در اقتصاد

دولت می‌تواند از طریق دو نوع سیاست‌گذاری زیر با وقوع آثار خارجی در بازار مقابله و بازار را به سطح تولید بهینه نزدیک کند.

  • سیاست‌های دستور و کنترل
  • سیاست‌های بازار محور

در مورد اول، دولت در تلاش برای تنظیم رفتار‌های بوجود آورنده آثار خارجی به صورت مستقیم است. در روش‌های بازار محور، این عمل به صورت غیرمستقیم انجام می‌شود. سیاست‌های دستور و کنترل از نوع استاندارد‌های وضع‌شده، هدفگذاری‌ها، گام‌های ضروری در تکمیل فرایندها یا اقدام‌های فوری هستند.

این معیارها موجب می‌شوند که رفتار‌های بوجود‌آورنده آثار خارجی، تشویق یا منع شوند. برای مثال، امکان دارد دولت با دفع نوع خاصی از مواد شیمیایی در رودخانه، توسط شرکت معینی مخالفت کند. در سیاست‌گذاری‌های بر پایه بازار، دولت از مواردی مانند یارانه و مالیات برای تشویق تصمیم‌گیرندگان بخش خصوصی در جهت تغییر رفتار آن‌ها استفاده می‌کند.

کالاهای عمومی

«کالاهای عمومی» (Public Good) کالاهایی هستند که توسط بخش عظیمی از جمعیت مصرف می‌شوند و هزینه آن‌ها با افزایش تعداد مصرف‌کنندگان، بیشتر نمی‌شود. کالاهای عمومی غیرقابل تخصیص و رقابت‌ناپذیر به شمار می‌روند. غیررقابت‌پذیری یعنی کالاها به صورت بهینه‌ای به کل جمیعت تخصیص داده شده‌اند. غیرقابل تخصیص بودن یعنی نمی‌توان افراد پرداخت‌نکرده هزینه‌را از مصرف کالای عمومی، منع کرد.

در صورتی‌که بخشی از مصرف‌کنندگان کالای عمومی همچنان مصرف خود را ادامه دهند اما مبلغی پرداخت نکنند، شکست بازار بوجود می‌آید. برای مثال، بهره‌مندی از خدمات نیروی انتظامی کالایی عمومی است که هر شهروند فارغ از پرداخت یا عدم پرداخت مالیات به دولت، می‌تواند از آن استفاده کند.

کنترل بازار

کنترل بازار زمانی بوجود می‌آید که خریدار یا فروشنده در یک بازار، دارای قدرت قیمت‌گذاری کالاها یا خدمات باشند. این قدرت مانع از آن می‌شود که نیرو‌های عرضه و تقاضا، قیمت کالاها را در بازار، تنظیم کنند.

کنترل بازار در سمت عرضه

در سمت عرضه، امکان دارد در صورت وجود تعداد محدودی فروشنده بزرگ (انحصار چندجانبه) یا وجود یک فروشنده با قدرت بسیار زیاد (انحصار کامل)، کنترل قیمت کالاها و خدمات به دست فروشندگان بیفتد.

عوامل بوجود آورنده شکست بازار

این امکان وجود دارد که فروشندگان با همدستی با یکدیگر در ازای تعیین قیمتی بالاتر، سود خود را به حداکثر برسانند. فروشندگان همچنین ممکن است مقدار کالاهای تولیدشده در بازار را کنترل کنند و با ایجاد توافق با یکدیگر، کمیابی بوجود بیاورند و قیمت کالاها را افزایش دهند.

کنترل بازار در سمت تقاضا

در سمت تقاضا، در صورت تشکیل شدن بازار تنها از یک خریدار (انحصار کامل خرید) یا تعدادی خریدار بزرگ (انحصار چندجانبه خرید)، قدرت کنترل قیمت‌ها در بازار در دست خریداران خواهد بود.

اگر تنها یک خریدار یا تعداد انگشت‌شماری خریدار در بازار وجود داشته باشد، امکان دارد آن‌ها تلاش کنند که با همدستی با یکدیگر، قیمت را به قیمت خرید دلخواه خود تغییر دهند. این عمل، مانع از برابری عرضه کالاها و خدمات با میزان تقاضای آن‌ها می‌شود.

عدم تقارن اطلاعات در بازار

شکست بازار همچنین، ممکن است در اثر کمبود اطلاعات مناسب در میان خریداران و فروشندگان بوجود بیاید. یعنی قیمت عرضه و تقاضا انعکاس دهنده تمام مزایا یا هزینه فرصت یک کالا نباشد. کمبود اطلاعات در سمت خریدار ممکن است موجب شود که او مبلغی بالاتر یا پایین‌تر از ارزش حقیقی کالا را برای آن بپردازد.

از طرفی دیگر، نداشتن اطلاعات کافی در سمت فروشنده به این معنی است که آن‌ها ممکن است مبلغی کمتر یا بیشتر از ارزش حقیقی کالا - و نه هزینه فرصت تولید آن‌را - از خریدار دریافت کنند.

دلایل بوجود آمدن شکست بازار

در واقع، شکست بازار به علت عدم بهره‌وری در تخصیص کالاها و خدمات بوجود می‌آید. در این‌ صورت، مکانیسم قیمت تمام هزینه‌ها و مزایا را در زمان تولید کالا یا خدمتی معین را، در نظر نمی‌گیرد. در این زمان، در بازار کالا یا خدمت، میزان تولید به اندازه بهینه اجتماعی نیست و مقدار تولید آن بیشتر یا کمتر از حد بهینه خواهد بود.

به علت ساختار بازار‌ها، در زمان‌های کمی این امکان وجود دارد که آن‌ها ایده‌آل باشند. بنابراین، اغلب بازار‌ها موفق نیستند و به نوعی از مداخله نیاز دارند.

چگونه می‌توان در اقتصاد با شکست بازار مقابله کرد؟

وقوع شکست بازار می‌تواند گریزناپذیر باشد. در ادامه، به روش‌هایی اشاره کرده‌ایم که بتوان پس از وقوع شکست بازار، اقتصاد را کمی به حالت تعادل و رفاه جامعه را به موقعیت حداکثر، نزدیک‌تر کرد.

  • درونی کردن آثار جانبی
  • سیاست گذاری‌ها
  • عدم سیاست‌گذاری
  • چانه‌زنی بین‌گروهی

درونی کردن آثار جانبی

همان‌طور که پیش‌تر مطالعه کردید، یکی از روش‌های مقابله با شکست بازار، درونی کردن آثار جانبی است. یعنی فرد تولیدکننده با پرداخت هزینه‌هایی ضرر‌های بوجود آمده جانبی توسط فعالیت‌های اقتصادی خود را جبران کند.

سیاست گذاری‌

سیاست‌گذاری و دخالت دولت یکی از شناخته‌شده‌ترین روش‌ها برای مقابله با شکست بازار است. در این روش، دولت به نوعی، با وضع کردن مالیات یا یارانه در جهت تنبیه تولیدکننده یا تشویق تولیدکننده عمل می‌کند.

عدم سیاست‌گذاری

هدف بسیاری از سیاست‌گذاری‌ها مانند مالیات وضع شده بر درآمد و سیستم رفاهی، دستیابی به توزیع عادلانه‌تر رفاه اقتصادی است. این که بگوییم دولت می‌تواند نتایج بدست آمده توسط بازار را بهبود بخشد، به این معنی نیست که همیشه این کار را می‌کند.

سیاستگذاری عمومی توسط سیاست‌گذارانی انجام می‌شود که با کمال مطلق فاصله زیادی دارند. یعنی ممکن است در زمان‌هایی سیاست‌هایی تنها برای پاداش دادن به افرادی با قدرت سیاسی بالا، اجرا شوند.

گاهی اوقات، این سیاست‌ها توسط سیاست‌گذارانی اعمال می‌شوند که نیت خوبی دارند اما اطلاعات‌شان کافی نیست. یعنی تمام موارد به آن‌ها اطلاع داده نشده است.

اگر شکست بازار در مقایسه با نواقص گریزناپذیر سیاست‌گذاری‌ها، ناچیز بود بهتر است سیاست گذاران دست به هیچ‌گونه عملی نزنند. یکی از راه‌حل ها در برابر شکست بازار دست به هیچ کاری نزدن است.

برای مثال، هر یک از سیاست گذاری‌های مرسوم در راستای کاستن از مشکل انحصار کامل، نواقصی دارد. به همین دلیل، بعضی از اقتصاددانان عقیده دارند که شاید بهتر باشد دولت تلاشی در راستای درمان ناکارآمدی‌های قیمت‌گذاری انحصاری، انجام ندهد.

به عقیده «جورج استیگلر» (George Stigler) - برنده جایز نوبل اقتصاد سال ۱۹۸۲ میلادی - شکست بازار در واقع اختلاف اقتصاد از سطح ایده‌آل بازار رقابت کامل است که در آن بیشترین میزان درآمد با توجه به حجم داده شده‌ای از منابع اولیه، جمع‌آوری می‌شود.

نظر استیگلر درباره شکست بازار

این امکان وجود دارد که در بعضی از کشورها «شکست سیاسی» (Political Failure) برخاسته از نواقص سیاست‌های اقتصادی نظام‌های سیاسی، پررنگ‌تر از شکست بازار باشد. درواقع، برای تعیین نقش دولت در اقتصاد علاوه بر ارزیابی اقتصادی باید ارزیابی سیاسی نیز انجام دهیم.

چانه‌زنی بین‌گروهی

در حالت عادی قرار است با برابری میزان عرضه و تقاضا سود تولیدکننده و عرضه‌کننده حداکثر شود. زمانی که خریداران و فروشندگان تنها شرکت کنندگان مشتاق در بازار باشند، از دید جامعه، به صورت کلی، نتیجه کارآمد خواهد بود.

اما در زمان وجود آثار خارجی مانند آلودگی باید برای ارزیابی نتایج حاصل‌شده از بازار، رفاه طرفین دیگر را نیز مد نظر قرار دهیم. در این‌صورت، می‌توانیم بگوییم که دست نامرئی در تخصیص بهینه منابع، با شکست مواجه شده است.

در زمان‌هایی، افراد می‌توانند در رابطه با حل مشکلات بوجود آمده ناشی از آثار خارجی، خود با یکدیگر به توافق برسند. مطابق «نظریه کوز» (Coase Theorem) طرفین علاقه‌مند می‌توانند بین یکدیگر به چانه‌زنی بپردازند و در نهایت، راه‌حلی کارآمد را برگزینند.

با این‌ حال، این امکان وجود دارد که در مواقعی، راه حل بهینه‌ای یافت نشود زیرا ممکن است تعداد افراد علاقه‌مند به چانه‌زنی زیاد باشد و چانه زنی را با مشکل روبه‌رو کند.

زمانی که افراد نتوانند مشکل‌های بوجود آمده از آثار خارجی را به تنهایی حل کنند، دولت وارد عمل می‌شود. حتی در این صورت نیز جامعه نباید نیرو‌های بازار را کاملاً به امان خود رها کند. در واقع، دولت در این مواقع کاری می‌کند که افراد هزینه‌های تحمیل کرده به دیگران را خود بپردازند. همان‌طور که بالاتر بیان شد، این مورد را درونی کردن آثار خارجی می‌نامند.

دولت چگونه می‌تواند آثار خروجی را درونی کند؟

برای نزدیک‌تر کردن تعادل بازار به بهینه اجتماعی، باید بر آثار جانبی مثبت یارانه و بر پیامدهای خارجی منفی، مالیات وضع کنیم. برای مثال، در دنیای واقعی نیز بر دخانیات مالیات وضع می‌شود و به آموزش و تحصیلات یارانه تعلق می‌گیرد. پیامدهای جانبی منفی در تولید یا مصرف به میزانی بیشتر از بهینه اجتماعی تولید می‌شوند.

چگونه غلبه در بازار توسط شرکت‌های انحصاری شکست بازار را بوجود می‌آورد؟

در بازار انحصار کامل، یک تامین‌کننده به تنهایی تمام محصولات عرضه‌شده در یک اقتصاد را کنترل می‌کند. میزان عرضه محصول ممکن است محدود باقی بماند تا قیمت‌ها بالا نگاه داشته شوند. این امر، کسری در تامین یا کمیابی را به همراه خواهد داشت. بنابراین، مطابق تعادل عمومی اقتصاد، انحصار می‌تواند رفاه از دست رفته یا شکست بازار را بوجود بیاورد یا عدم تعادلی میان عرضه و تقاضا را ایجاد کند.

با اینکه بازار‌ها، عموماً راه مناسبی برای نظم بخشیدن به فعالیت‌های اقتصاد به شمار می‌روند، این گزاره چندین استثنا دارد. دو دلیل مهم برای دخالت دولت در اقتصاد وجود دارد. برای ترویج دادن بهره‌وری و برای ترویج دادن عدالت. یعنی بیشتر سیاست‌ها با این هدف تدوین می‌شوند که یا کیک اقتصادی را بزرگ‌تر کنند یا نحوه تقسیم قطعات آن‌را تغییر دهند.

دولت چگونه می‌تواند در مورد شرکت‌های بوجود آورنده انحصار از شکست بازار جلوگیری کند؟

در مورد شرکت‌های فعال در بازارهای انحصاری، دولت می‌تواند با تصویب قوانین «ضدتراست» (Antitrust) در جهت بیشتر رقابتی کردن بازار، بهره جوید. همچنین، دولت می‌تواند با وضع مقررات، قیمت‌های تعیین شده توسط شرکت‌های انحصاری را کنترل کند. به علاوه آن‌ها می‌توانند شرکت انحصاری را به نهادی دولتی یا اجرایی توسط دولت تبدیل کنند.

شرکتی که از آن در مقابل شرکت‌های مشابه خارجی محافطت می‌شود، محتمل است، دچار قدرت انحصاری شده و بر شکست بازار بیفزاید. از طرفی دیگر، انجام تجارت آزاد می‌تواند از شکست بازار بکاهد.

محدودیت‌های دست نامرئی چیست؟

دست نامرئی عموماً بازار را به نحوی هدایت می‌کند که تخصیص بهینه منابع صورت بگیرد. به دلایلی، در بسیاری از اوقات، دست نامرئی کاربرد همیشگی خود را ندارد. اقتصاددانان برای نام بردن از این پدیده از لفظ شکست بازار استفاده می‌کنند.

همان‌طور که بالاتر گفته شده یکی از علل محتمل بوجود آمدن شکست بازار، پیامد جانبی یا اثر خارجی است. برای مقابله با پیامد جانبی، برای مثال، دولت می‌تواند قوانین و مقرراتی را در رابطه با منابع طبیعی وضع کند. برای پیامدهای جانبی مثبت، دولت می‌تواند، یارانه قائل شود.

دست نامرئی و شکست بازار

دست نامرئی توانایی کمی برای تشخیص اینکه منابع در اقتصاد به خوبی توزیع می‌شوند یا خیر را دارد. اقتصاد بر پایه بازار به افراد بر اساس توانایی آن‌ها برای تولید کالاهایی که دیگران حاضر به خریداری آن‌ها هستند، پاداش می‌دهد. بهترین بسکتبالیست دنیا بهتر از بهترین شطرنج‌باز دنیا درآمد دریافت می‌کند زیرا افراد، پول بیشتری بابت تماشای بسکتبال می‌پردازند.

دست نامرئی از این اطمینان حاصل نمی‌کند که تمامی افراد به غذا دسترسی دارند یا تمامی آن‌ها دارای پوشاک هستند و به میزان کافی به سیستم سلامت دسترسی دارند یا خیر.

جمع بندی و سخن پایانی

در حالت عادی، انتظار داریم، قیمت، تخصیص بهینه منابع کمیاب را انجام دهد. در حالت شکست بازار، این اتفاق رخ نمی‌دهد. همچنین، در حالت شکست بازار، عملیات نیرو‌های بازار، منجر به ضرر در رفاه اجتماعی خالص می‌شوند.

در این مطلب در رابطه با شکست بازار، مفاهیمی را بررسی کردیم. آموختیم که شکست بازار وضعیتی اقتصادی است که در اثر توزیع ناکارآمد کالاها و خدمات در بازار آزاد، رخ می‌دهد. در حوزه اقتصاد بخش عمومی عقیده بر این است که بازار الزاماً همیشه نمی‌تواند تخصیص بهینه کالاها و خدمات را انجام دهد.

عدم تخصیص بهینه منابع در اقتصاد توسط بازار، شکست بازار نامیده می‌شود.در این صورت دولت بهتر است از طریق سیاست‌گذاری‌های غیرمستقیم یا مستقیم در تعاملات بازار دخالت کند. شکست بازار برگرفته از نظریه آزاد بودن بازار است.

می‌توان گفت که انگیزه‌های افراد برای انجام رفتار عقلایی، الزاماً نتیجه عقلایی را برای رفاه نهایی جامعه، در پی ندارد. به عبارتی دیگر، امکان دارد هر فرد بهترین تصمیم شخصی را برای خود اتخاذ کند اما آن‌ها تصمیمات نادرستی برای گروه باشند.

بر اساس رای ۱۳ نفر
آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
اگر بازخوردی درباره این مطلب دارید یا پرسشی دارید که بدون پاسخ مانده است، آن را از طریق بخش نظرات مطرح کنید.
منابع:
Lumen LearningCFI
۱ دیدگاه برای «شکست بازار چیست و چه تعریفی دارد؟ — به زبان ساده»

بسیار عالی دست شما درد نه کنه من از افغانستان معلومات شما را می‌بینیم

نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *