تفکر استراتژیک چیست؟ — به زبان ساده + مثال

۳۱۴۰ بازدید
آخرین به‌روزرسانی: ۱۹ آذر ۱۴۰۲
زمان مطالعه: ۱۴ دقیقه
تفکر استراتژیک چیست؟ — به زبان ساده + مثال

«تفکر استراتژیک» (Strategic Thinking) یکی از انواع تفکر است که با توانایی فکر کردن در خارج از چارچوب‌های همیشگی تعریف می‌شود. افرادی که مهارت تفکر استراتژیک را در خود توسعه می‌دهند فرصت‌هایی را می‌بینند که از دید دیگران پنهان مانده است. همچنین این توانایی را دارند که راه‌حل‌های جدیدی برای مشکلات ریشه‌ای و قدیمی ارائه دهند‍. در بازار متلاطم و پر از رقیب امروزی کسانی که از این شیوه تفکر بهره بگیرند مزیت رقابتی بسیار مهمی برای خود خلق کرده‌اند.

فهرست مطالب این نوشته

اندیشیدن به روش استراتژیک از جمله مهارت‌های نرمی است که توسعه‌ آن به افراد کمک می‌کند در محیط کار و فعالیت‌های گروهی موفقیت‌های چشمگیری به دست ‌آورند. تفکر استراتژیک را نمی‌توان فقط در قالب گذراندن دوره‌ای آموزشی یاد گرفت. این مهارت را باید به صورت روزانه و در تعامل با موضوعات مختلف به کار بست و هربار آن را غنی‌تر کرد. مهم‌ترین نکته این است که نگذارید ذهنتان در منطقه امن تفکرات معمول باقی بماند و هر مسئله‌ای را از جنبه‌های مختلف بررسی کنید. در ادامه، نحوه‌ی تسلط بر این مهارت و اجرای آن در موقعیت‌های متفاوت را شرح خواهیم داد.

تعریف تفکر استراتژیک

تفکر استراتژیک مانند نگاه کردن به کل جنگل است. پس از آن‌که جنگل را از بالا دیدید وقت آن می‌رسد که به تک‌تک درخت‌ها توجه کنید. بنابراین تفکر استراتژیک نگاهی از کل به جزء است.

گفتنی است که اگر با استفاده از تفکر انتقادی به حل مشکلات سازمانی یا فردی خود بپردازید به تفکر استراتژیک رسیده‌اید. در این نوع نگرش همه‌چیز از بالا و به صورت کلان دیده می‌شود. کسی که این شیوه اندیشیدن را در خود پرورش می‌دهد، بر اساس آن برنامه‌ریزی می‌کند و فعالیت‌هایش را در راستای ایجاد مزیت‌های رقابتی ارزشمند پیش می‌برد.

تفاوت تفکر استراتژیک با تفکر سیستمی

تفکر سیستمی به زمان، بودجه، ساختار و الگوی مشخصی نیاز دارد تا بتواند نقشه راه را ترسیم کند. در حالی که تفکر استراتژیک لازم است دیدگاهی مشخص و بلندمدت از اهداف سازمان داشته باشد. شخصی که این مهارت را دارد باید با درک عمیقی از هدف‌های سازمان اقداماتی هم‌راستا با آن‌ها انجام دهد.

تفاوت تفکر استراتژیک با برنامه ریزی استراتژیک چیست؟

گاهی تفکر استراتژیک را با برنامه‌ریزی استراتژیک اشتباه می‌گیرند. در‌حالی‌که این دو با هم متفاوت‌اند. سؤال اصلی تفکر استراتژیک «چرا» و «چه چیزی» است اما در برنامه‌ریزی استراتژیک به سؤال «چگونه» و «چه زمانی» پاسخ می‌دهیم. تفکر استراتژیک روی دستیابی به اهداف نهایی سازمان متمرکز است اما برنامه‌ریزی استراتژیک روی بازه‌های زمانی کوتاه یا بلندمدت سازمان تمرکز دارد. تفاوت بعدی این دو در میزان توجه به جزئیات است.

در اندیشیدن به روش استراتژیک جزئیات اهمیت خیلی زیادی دارد و همین توجه به جزئیات است که باعث یافتن بهترین راه‌حل‌ها می‌شود. در مقابل، میزان توجه به جزئیات در برنامه‌ریزی استراتژیک کم است زیرا در این مقطع، چالش اصلی تصمیم‌گیری درباره منابع و محدودیت‌های بودجه است.

در برنامه‌ریزی استراتژیک باید اطلاعات موجود را جمع‌آوری کنید و بر اساس آن‌ها تصمیم بگیرید که کدام مسیر برای رسیدن سازمان به اهدافش بهتر است. در تفکر استراتژیک تمامی اعضای گروه مخصوصاْ مدیر سازمان در تلاش‌اند که با نگاهی همه‌جانبه بهترین راه را برای موفقیت سازمان و معرفی برند پیدا کنند.

مهارت های لازم برای تفکر استراتژیک

تفکر استراتژیک مجموعه‌ای از مهارت‌ها است که وقتی در کنار هم به‌درستی به‌کار گرفته می‌شوند نتایج درخشانی در پی دارند. مهارت‌های زیرشاخه تفکر استراتژیک در زیر آورده شده‌اند.

مهارت‌ تجزیه و تحلیل

برای این‌که به شیوه‌ای استراتژیک و در راستای تحقق اهداف، مسائل پیشِ رویتان را حل کنید ابتدا باید توانایی تحلیل اطلاعات ورودی را داشته باشید و از شرایط بازار، مسائل مالی، تغییرات روز کسب‌و‌کار و نحوه تخصیص منابع مطلع باشید.

مهارت های ارتباطی

مهارت‌های ارتباطی با دیگر افراد سازمان اهمیت بسیار زیادی دارند و اگر این مهارت را نداشته باشید راه‌حل شما در عین کارآمدی از طرف سازمانتان ر می‌شود. همچنین برای این‌که راهکار استراتژیک شما عملی باشد باید ارتباط بین ایده‌های موجود را بیابید و آن‌ها را به شیوه‌ای درست با هم ترکیب کنید.

مهارت حل مسئله

معمولاْ در سازمان‌ها مشکلاتی از قبیل نرسیدن به اهداف مالی، عدم گردش کار مناسب یا ورود رقیب جدید به بازار وجود دارد. در ابتدای امر باید مشکل را بیابید و بعد استراتژی حل آن را به کار بگیرید.

مهارت برنامه ریزی و مدیریت

حال که تمامی سازمان را با خود همراه کردید، مشکل را یافتید و برای حل آن استراتژی مشخصی را اتخاذ کردید، مهارت نهایی این است که برنامه‌ریزی و همچنین مدیریتی قوی داشته باشید تا همه چیز را در کنار هم قرار دهید.

این مهارت‌ها به مرور زمان و با تمرین روزانه تقویت می‌شوند.

تفکر استراتژیک

تست تفکر استراتژیک

برخی افراد به مرور و بدون اطلاع از چنین دانشی، مهارت تفکر استراتژیک را در خود پرورش داده‌اند. شما نیز خوب است که به ۵ پرسش زیر پاسخ دهید و دریابید که آیا این مهارت را دارید یا نیاز است که آن را در خود ایجاد کنید.

  • پرسش ۱: آیا می‌توانید روی یک موضوع خاص متمرکز شوید؟ (یا به راحتی حواستان پرت می‌شود و مسیر ذهنی‌تان تغییر می‌کند؟)
  • پرسش ۲: آیا در مواجهه با مشکلات خونسردی خودتان را حفظ می‌کنید؟ (یا از روی غریزه واکنش نشان می‌دهید؟)
  • پرسش ۳: اگر اطلاعاتی هرچند اندک به دستتان برسد آیا از آن برای حل مشکل خود استفاده می‌کنید؟ (یا بی‌تفاوت از کنارش رد می‌شوید؟)
  • پرسش ۴: آیا جزو اولین نفراتی هستید که از اطلاعات جدید و مهم مطلع می‌شوند؟ (یا این‌که اخبار دسته‌دوم و سوم به گوشتان می‌رسد؟)
  • پرسش ۵: آیا خیلی سریع اشتباه‌هایتان را می‌پذیرید؟ (یا معمولاْ در حال دفاع از خود هستید؟)

در صورتی که بیشتر پاسخ‌هایتان به سؤالات اولیه مثبت است شما تفکر استراتژیک دارید. اما اگر پاسخ منفی است می‌توانید از طریق راهکارهای زیر این نوع نگرش را در خود بپرورانید.

5 روش افزایش مهارت تفکر استراتژیک

هیچ کس با مهارت تفکر استراتژیک، تصمیم‌گیری و بارش فکری به دنیا نمی‌آید و تمامی این مهارت‌ها را می‌توان با کمک روش‌هایی کارآمد پرورش داد. در ادامه 5 روش اندیشیدن به شیوه‌ای استراتژیک را توضیح خواهیم داد:

۱. سؤال استراتژیک بپرسید

یکی از ابتدایی‌ترین کارها برای رشد این مهارت، پرسیدن سؤالات استراتژیک است. با این کار ذهنتان باز می‌شود، فرصت‌ها را می‌بینید و از جنبه‌های مختلف به موضوعات می‌نگرید. مسائل روبه‌روی شما ممکن است ورود به کسب‌وکار یا تولید محصولی جدید یا ایجاد نوآوری در ساختار فعلی سازمانتان باشد.

به تفکرات قدیمی خود تعصبی نداشته باشید. آنچه را می‌دانستید زیر سؤال برده و افکارتان را به چالش بکشید. به طور مثال بسیاری از افراد برای ورود به نتورک مارکتینگ دچار شک و تردید هستند. اگر می‌خواهید در این زمینه به اطمینان برسید باید سوالات استراتژیک بپرسید.

۲. گوش دهید

کسی که تفکر استراتژیک دارد قبل از هر حرکتی ابتدا به خوبی به اطرافیان گوش می‌دهد. شما نیز برای پرورش این مهارت تمامی نقطه نظرات افراد گروه را بشنوید. مطمئن باشید که در بسیاری از مواقع از دل همین نظرها راه‌حل نهایی را خواهید یافت. در صورتی که به تنهایی فعالیت می‌کنید قبل از هر اقدامی درباره موضوع مدنظرتان تحقیقات جامعی انجام دهید و تا جایی که امکان دارد اطلاعات خود را در آن زمینه و از جنبه‌های مختلف افزایش دهید. اگر یاد بگیرید که فعالانه به طرف مقابل گوش دهید به‌راحتی می‌توانید با تکنیک متقاعد سازی به اهدافتان برسید.

گوش دادن

۳. ببینید و بیندیشید

پس از آنکه اطلاعات کافی درباره موضوعی به دست آوردید وقت آن است که تمامی آن‌ها را کنار هم بگذارید و با تفکر تحلیلی به صورت متمرکز بیندیشید. در این مرحله تمامی استراتژی‌های موجود را می‌دانید و کافی است از میان آن‌ها انتخاب کنید.

4. اولویت‌ بندی کنید

فرقی نمی‌کند که اهداف شما شخصی است یا سازمانی. با توجه به میزان اهمیت هر فعالیتی، آن‌ها را اولویت‌بندی کنید. به این ترتیب روی یک موضوع خاص متمرکز باقی می‌مانید.

5. مؤثر بودن یا نبودن تصمیمتان را بسنجید

پس از آنکه برنامه انتخابی را اجرا کردید زمانی را برای ارزیابی موفقیت یا شکست آن اختصاص دهید. کدام بخش از برنامه موفق پیش رفته است و ترجیح می‌دهید آن را تکرار کنید؟ کدام بخش را می‌توان ارتقا داد؟ در این ارزیابی تمامی نتایج و دیدگاه‌های موجود را بررسی کنید تا در برنامه استراتژیک بعدی میزان موفقیتتان افزایش یابد.

افرادی که تمایل دارند این مهارت را بیاموزند در طولانی‌مدت با کمک خودکاوی، تفکر انتقادی و یادگیری مداوم به آن دست خواهند یافت. به این ترتیب ذهنتان برای انواع چالش‌ها، یافتن فرصت‌های جدید و برنامه‌ریزی برای آینده آماده خواهد بود.

البته گاهی لازم است که در مدت‌زمانی کوتاه به این مهارت مسلط شوید. در این مواقع خوب است که از دوره‌های آموزش تفکر استراتژیک استفاده کنید. به طور مثال ابتدا تفکر انتقادی را بیاموزید و به‌مرور یاد بگیرید این طرز تفکر را به سطح تفکر استراتژیک ارتقا دهید.

عناصر تفکر استراتژیک

این نوع تفکر عناصر زیادی دارد، اما شاخص‌ترین خصوصیات افراد دارای تفکر استراتژیک، ۴ مورد زیر است.

  1. تمامی این افراد چابک هستند.
  2. به‌طور‌ کامل از موضوع آگاهی دارند.
  3. سیستماتیک (نظام‌مند) می‌اندیشند.
  4. مفهوم اصلی موضوعات را دریافته‌اند.

مدل های تفکر استراتژیک

مدیران دارای تفکر استراتژیک به ۶ مدل از این مهارت مجهز هستند. این مدل‌ها عبارت‌اند از:

  1. استراتژی کلی
  2. تدوین استراتژی کسب و کار
  3. اجرای استراتژیک (مشکل در اجرا)
  4. انتخاب‌های استراتژیک
  5. استراتژی رقابتی
  6. برنامه‌ریزی سناریو

مدل لیدکا در تفکر استراتژیک

در میان انواع مدل‌هایی که برای تفکر استراتژیک تعریف شد، خانم «جین لیدکا» (Jeane Liedtka) الگویی تدوین کرده است که این الگو ۵ حوزه مختلف دارد.

Jeane Liedtka
جین لیدکا
  •  «نمای سیستم» (System Perspective): برای تفکر استراتژیک باید نمایی از سیستم در ذهن داشته باشید. این همان نمایی است که از منابع سازمان خود و روابط میان آن‌ها به دست می‌آورید. افرادی که تفکرات استراتژیک ندارند به راحتی منابع سازمان را خرج می‌کنند و آینده را در نظر نمی‌گیرند.
  • «تمرکز بر هدف» (Intent Focused): گاهی مجبورید در حین حل یک مسئله در سازمان، فعالیت‌های غیرمتداولی انجام دهید. اشکالی ندارد اما این اقدام هرچه که باشد نباید شما را از هدف اصلی‌تان دور کند و کاملا باید در راستای رسیدن به آن باشد.
  • «فرصت‌طلبی هوشمندانه» (Intelligent Opportunism): سازمان شما مانند هر سازمان دیگری در دوران فعالیت خود با فرصت‌هایی مواجه خواهد شد. تفکر استراتژیک کمک می‌کند که در میان فرصت‌های موجود، آن‌هایی را انتخاب کنید که به منابع کمتری احتیاج داشته باشند و مزیت‌های رقابتی بیشتری برایتان ایجاد کنند. همچنین باید دقت داشته باشید که بعضی از تهدیدها خود را در قالب فرصت نشان می‌دهند و استفاده از آن‌ها بیشتر از منفعت، ضرر خواهد داشت.
  • «فرضیه‌سازی و سنجش فرضیه‌ها» (Hypothesis Driven): باید برای هر اقدامی مجموعه‌ای از فرضیه‌ها داشته باشید. سپس داده‌ها را جمع‌آوری و پردازش و بعد به اطلاعات تبدیل کنید. فرضیه‌سازی باعث می‌شود در طول فرایند کار، کمتر غافلگیر شوید.
  • «درک پیوستگی زمان» (Thinking in Time): وقتی استراتژیک می‌اندیشید باید دائم در حال اتصال زمان گذشته به حال و حال به آینده باشید. از گذشته درس بگیرید و از آن برای پیش‌بینی آینده استفاده کنید. همچنین شرایط زمان حال را بررسی کنید تا همواره در مسیر اهدافتان باقی بمانید.

جین لیدکا معتقد است که اگر این ۵ عنصر و روابط بین آن‌ها را به‌درستی درک کنید برای مخاطبان (مشتریان) ارزش بیشتری در مقایسه با رقیب خلق می‌کنید. همچنین با توجه به فرضیه‌های محتمل موجود، می‌توانید سازمان را به‌سرعت با تغییر و تحولات درونی و بیرونی سازگار کنید و برای مسائلی که از قبل پیش‌بینی کرده‌اید پاسخ‌های روشنی داشته باشید.

مثال‌ های تفکر استراتژیک

فرض کنید قرار است به یک سفر بروید و در حال جمع‌آوری وسایل هستید. در این لحظه یکی دو لباس گرم، قرص سرماخوردگی و کمی پول نقد را در میان وسایل خود می‌گذارید. شما مریض نیستید، هوا در شرایط فعلی سرد نیست و کارت پول همراهتان است اما خود را برای شرایط غیرقابل پیش‌بینی آماده می‌کنید تا سفری بی‌خطر و بدون نگرانی را تجربه کنید. این مثالی ساده از تفکر استراتژیک در زندگی است.

مثال بعدی در محیط کار است. فرض کنید در کسب‌وکاری فعالیت می‌کنید و همه چیز به صورت عادی پیش می‌رود اما ناگهان فروش یکی از محصولات به میزان زیادی کاهش می‌یابد. از طرفی محصول جدیدی که به بازار عرضه کرده‌اید ظرف مدت زمانی کوتاه در حجم زیادی به فروش می‌رسد. در این حالت افرادی که مهارت تفکر استراتژیک را در خود پرورش نداده‌اند ممکن است سردرگم شوند. در حالی که می‌توان با کمی تأمل به‌سادگی راه‌حل و فرصت‌های موجود را یافت.

کاربرد تفکر استراتژیک

کاربرد تفکر استراتژیک چیست ؟

این روزها عموما کسب و کارهایی موفق می‌شوند که مدیرانشان تفکر استراتژیک دارند یا به افرادی با این مهارت فرصت می‌دهند که این بینش را پیاده‌سازی کنند. از جمله کاربردهای این شیوه تفکر این است که فرصت‌های موجود به‌خوبی دیده می‌شوند و از دست نمی‌روند. این مسئله سودآوری سازمان را افزایش می‌دهد و سازمانی که سودده باشد دوام بیشتری خواهد داشت. به‌ این ترتیب، امنیت و موفقیت شغلی کارمندان تضمین خواهد شد.

تفکر استراتژیک در مدیریت

داشتن تفکر استراتژیک به مدیران کمک می‌کند که مسیر رسیدن به اهدافشان را کوتاه‌تر کنند. در ادامه به ۳ مزیت اصلی این نوع تفکر برای مدیران صاحب کسب‌وکارهای مختلف می‌پردازیم:

۱. رویکرد روشنفکرانه

اکثر افراد وقتی با یک مسئله مواجه می‌شوند تلاش می‌کنند آن را به شیوه‌های معمول حل کنند. اما با پیشرفت تکنولوژی نوع مسائل پیش رو تغییر کرده است و کمتر کسی راه‌حلی صریح برای این دست از مشکلات ارائه می‌دهد. در این حالت حضور یک مدیر با تفکرات استراتژیک به‌شدت مفید است. چراکه او خود را به پاسخ‌های متداول محدود نمی‌کند، ذهن بازی برای پذیرش انواع راه‌حل‌ها دارد و به هر مسئله‌ای از جنبه‌های مختلف می‌نگرد.

۲. تداوم در پرسشگری

مدیرانی که تفکرات استراتژیک دارند پاسخ هیچ پرسشی را بدیهی نمی‌دانند. در مقابل، رهبرانی که این بینش را ندارند در حل مسائل به شیوه‌های قدیمی مُصرند. از این‌رو، از مسیر آگاهی و پیشرفت عقب می‌مانند.

سؤالات استراتژیک

 3. درک عمیق

وقتی مدیری قصد دارد تفکر استراتژیک را در خود توسعه دهد، برای هر موضوعی انواع دیدگاه‌های موجود را در نظر می‌گیرد و به این نگاه همه‌جانبه به درک عمیقی می‌رسد. واضح است که هرچه یک مسئله عمیق‌تر درک شود رسیدن به راه‌حل آن ساده‌تر خواهد بود.

به طور کلی وقتی کسی برای حل مسائل از روش‌های سنتی و متداول فاصله بگیرد و به تفکر استراتژیک روی بیاورد محدودیت‌های ذهنی را کم می‌کند. ذهنی که محدودیت نداشته باشد و متعصبانه نیندیشد، مسیر رسیدن به موفقیت را هموارتر خواهد کرد.

مثلاْ اگر مدیری دارید که مهارت تفکر استراتژیک را در خود تقویت کرده است، هرگز در هنگام بروز مشکلات مختلف، او را شتابزده نخواهید دید. چنین مدیری هیچ‌گاه تصمیمات آنی نمی‌گیرد و در برابر تلاطم‌های متداول و غیرمتداول آرامش خود را حفظ می‌کند. او می‌داند که برای رسیدن به بهترین پاسخ، ابتدا باید ذهن پرسشگری داشته باشد. بنابراین برای اینکه بتواند بحران فعلی را از تمامی جنبه‌ها بررسی کند از افراد مطلع سؤال‌های متعددی می‌کند و پس از درک کامل موضوع، گام‌های بعدی را می‌پیماید و در نهایت بهترین راه‌حل را از میان گزینه‌های موجود انتخاب می‌کند.

مراحل تفکر استراتژیک در کسب و کار

پیش‌تر گفتیم که داشتن تفکر استراتژیک می‌تواند شانس رسیدن به موفقیت در هر مسئله‌ای را به میزان چشمگیری افزایش دهد. در ادامه به بررسی مراحل اصلی این شیوه تفکر می‌پردازیم:

مرحله اول: ایده‌پردازی

ایده‌ها اهرم‌های اصلی در تفکر استراتژیک هستند. ایده‌هایی که از بارش‌های فکری بیرون می‌آیند تأثیرات بالقوه‌ای بر کسب‌وکارها دارند. زیرا تا زمانی که سنجیده نشوند نمی‌توان بهترین ایده را برگزید.

برای اینکه در مدت‌زمانی کوتاه ایده اصلی را بیابید توصیه می‌کنیم از سیستم امتیازدهی استفاده کنید. برای این کار لازم است این نکات را در نظر بگیرید:

  • پتانسیل (تا چه حد این ایده جای رشد دارد؟)
  • اهمیت (ارزش و منافع حاصل از اعمال این ایده چقدر است؟)
  • سادگی (دشواری پیاده‌سازی این روش تا چه حدی است؟)

برای هر کدام از این پارامترها عدد ۱ تا ۱۰ را در نظر بگیرید و هر گزینه‌ای که بیشترین امتیاز را کسب کرد به عنوان ایده برتر شناسایی کنید. برای این‌که نتایج دقیق‌تری داشته باشید می‌توانید از همکارنتان نیز کمک بگیرید و میانگین امتیازها را ملاک انتخابتان قرار دهید.

افزایش مهارت تفکر استراتژیک

مرحله دوم: برنامه‌ریزی استراتژیک

وقتی ایده‌ها را بر اساس اولویت‌ها مشخص کردید وقت آن است که به استراتژی تبدیلشان کنید. در این مرحله باید تمامی عوامل درونی و بیرونی تأثیرگذار را بررسی کنید.

عوامل بیرونی همان فضای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و تغییرات تکنولوژی است. عوامل درونی نیز نیاز مشتریان، سازمان و کارمندان را شامل می‌شود. برای داشتن برنامه‌ریزی استراتژیک درست و کاربردی با درنظرگرفتن این عوامل می‌توان دو چارچوب را به کار برد:

۱. تحلیل PEST

از این روش تحلیلی عوامل کلان اقتصادی بررسی می‌شود. برای این نوع تحلیل لازم است فرصت‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و نیروهای تکنولوژی سنجیده شوند. با کمک این معیارها اطلاعات جامعی درباره‌ عوامل بیرونی به دست می‌آورید. این اطلاعات به شما در اتخاذ بهترین تصمیم کمک خواهد کرد.

2. تحلیل SWOT

این نوع تحلیل کمک می‌کند که شرایط موجود را ارزیابی کنید و فرصت‌ها و تهدیدها و همچنین نقاط قوت و ضعف هر گزینه را بیابید.

اگر قصد دارید بهترین نتیجه را در گام دوم تفکر استراتژیک بگیرید توصیه می‌کنیم ابتدا تحلیل PEST را به‌کار بگیرید و سپس با کمک SWOT نتایج را بررسی کنید.

تحلیل SWOT و PEST

مرحله سوم: برنامه‌ریزی عملیاتی

در این مرحله، استراتژی انتخابی شما وارد فاز اجرایی می‌شود و باید اهداف و مقاصد خود را به صورت کمی تعریف کنید. اهداف همان نقطه‌ای است که کل سازمان شما برای دستیابی به آن تلاش می‌کنند. مقاصد سازمان اما کاملاْ قابل اندازه‌گیری، عملیاتی و محدودند و معمولاْ زمان مشخصی برای رسیدن به آن‌ها تعیین می‌شود. این‌که این مقاصد قابلیت اندازه‌گیری را دارند نکته بسیار مهمی است. محاسبه میزان دستیابی به مقاصد نشان می‌دهد که فاصله فعلی تا هدف‌های سازمان چقدر است.

پیاده‌سازی تفکر استراتژیک

برای اینکه فکر استراتژیک خود را پیاده‌سازی کنید کافی‌ست ۳ نکته مهم را در نظر بگیرید.

۱. برگزاری جلسه غیررسمی

هیچ‌گاه در یک جلسه رسمی ایده استراتژیکتان را بازگو نکنید چون نتیجه بدی خواهد داشت. معمولا با راهکارهای جدید مخالفت می‌شود. همچنین ممکن است افراد حاضر در جلسه سؤال‌هایی بپرسند که پاسخ آن‌ها را ندانید. بهترین کار این است که قبل از جلسه رسمی، یک جلسه غیررسمی با افراد کلیدی سازمان داشته باشید و از آن‌ها درباره عقیده خود بازخورد بگیرید. با این کار نقص‌های ایده را قبل از علنی شدن می‌یابید و آن‌ها را برطرف می‌کنید. نکته مثبت دیگر این جلسه غیررسمی این است که افراد کلیدی سازمان در جلسه اصلی از شما حمایت می‌کنند.

2. ارائه جزئیات

طرحی که پس از تفکر استراتژیک به ذهنتان خطور می‌کند در ابتدا یک تصویر کلی است. برای اینکه آن را پیاده‌سازی کنید باید جزئیات اجرایی آن را بدانید. به‌طور مثال محصولی را برای عرضه به بازار آماده کرده‌اید و پیش‌بینی می‌کنید که سود سالیانه حاصل از فروش آن می‌تواند تمامی هزینه‌های جاری را پوشش دهد. این یک طرح کلی است و لازم است به تمامی جزئیات مرتبط با آن بپردازید.

۳. آمادگی برای مواجهه با مخالفان

اگر با استفاده از مهارت تفکر استراتژیک به راه‌حل خوبی برای رفع مشکل سازمان رسیدید باید بتوانید از آن با دلیل و منطق کافی دفاع کنید. هر ایده جدیدی مخالفانی دارد. برای مواجهه با این افراد آماده باشید و نواقص احتمالی را از قبل برطرف کنید.

معرفی ۸ کتاب تفکر استراتژیک انگلیسی

یکی از راه‌های افزایش مهارت تفکر استراتژیک مطالعه کتاب‌های خوبی است که در این زمینه نوشته شده‌اند. در ادامه به معررفی ۸ کتاب انگلیسی مربوط به این حوزه می‌پردازیم.

۱. کتاب The Long Game

دانستن اصول تفکر استراتژیک در زندگی و کار فواید زیادی دارد. در این کتاب می‌خوانیم که چطور می‌توان استراتژیک اندیشید و در کسب‌و‌کار و همچنین ایجاد روابط مؤثر به موفقیت رسید.

کتاب The Long Game

۲. کتاب Renegade Marketing

مدیران موفق در تمام دنیا با یکدیگر چند خصوصیت مشترک دارند و در این کتاب به تمامی این اشتراک‌ها پرداخته می‌شود. همچنین نویسنده در این اثر طرحی را عنوان می‌کند که اگر در سازمانی اجرا شود آن سازمان هرگز با شکست مواجه نخواهد شد.

کتاب Renegade Marketing

۳. کتاب The Purpose Advantage

اگر اهداف سازمان را از اهداف خودمان جدا نبینیم و به این هدف‌ها به چشم مزیت‌های رقابتی بنگریم تلاشمان برای دستیابی به آن بیشتر خواهد شد. در این کتاب اندیشیدن به روش استراتژیک را به‌گونه‌ای بیان می‌کند که اگر مطابق با آن پیش بروید می‌توانید این مزیت‌های رقابتی را برای سازمان خود ایجاد کنید.

کتاب The Purpose Advantage

۴. کتاب Seeing Around Corners

یافتن فرصت‌ها قبل از اینکه اتفاق بیفتند ممکن است به نظر سخت باشد اما مطالعه این کتاب نشان می‌دهد که شدنی است. در واقع نویسنده اثر به شما چند نشانه می‌دهد که در هر کسب‌وکاری با استفاده از این نشانه‌ها شانس موفقیت خود را پیدا خواهید کرد.

کتاب Seeing Around Corners

۵. کتاب Indistractable

اولین گام برای فکر کردن به روش استراتژیک این است که روی موضوع درستی متمرکز شوید. مطالعه این اثر کمک می‌کند که مهم‌ترین مسئله را بیابید و با استفاده از آموخته‌های خود برای رفع آن تلاش کنید.

این کتاب ۷ سرفصل اصلی دارد که در ۳ فصل ابتدایی روش‌هایی کاربردی برای حذف عوامل حواس‌پرتی بیرونی و درونی ارائه می‌دهد و در ادامه آن به نحوه تمرکز روی موضوعات اصلی و رسیدن به اهداف می‌پردازد.

کتاب Indistractable

۶. کتاب Lies, Damned Lies, and Marketing

در دنیای کسب و کار دروغ و فریب زیاد است اما کسانی که قدرت تحلیل دارند و می‌توانند در سطح بالاتری بیندیشند واقعیت‌ها را درک کنند. این کتاب راهنمایی‌های بسیار خوبی برای موفقیت و ماندن در مسیر اهداف ارائه می‌دهد.

کتاب Lies, Damned Lies, and Marketing

۷. کتاب Good Strategy, Bad Strategy

به‌کارگیری و توسعه استراتژی خوب کار دشواری نیست. بخش دشوار کار اجرای استراتژی تدوین شده است. زیرا فشارهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و... زیادی در برابر انواع روش‌های حل مسئله وجود دارند که باید در نظر گرفته شوند. استفاده از راهنمایی‌های این کتاب روند اجرای استراتژی را ساده‌تر می‌کند و موانع را به حداقل می‌رساند. مثال‌های عینی موجود در فصل‌های مختلف این کتاب به درک عمیق‌تر مفهوم استراتژیک کمک می‌کند. استیو جابز یکی از افرادی است که با استفاده از تفکر استراتژیک تغییرات بسیار شگرفی در کسب و کار خود ایجاد کرد و در فصل‌های مختلف این اثر روند موفقیت او و افراد مشهور دیگر توضیح داده شده است.

کتاب Good Strategy, Bad Strategy

۸. کتاب Cyber War...and Peace

پیش‌بینی آینده سازمان می‌تواند به میزان زیادی از شکست آن جلوگیری کند. در این کتاب نویسنده از تجربه‌های پیشین خود می‌گوید و راهنمایی خوبی برای پیشگیری از بروز مشکلات احتمالی در اختیارتان قرار می‌دهد.

کتاب Cyber War...and Peace

معرفی 2 کتاب تفکر استراتژیک به زبان فارسی

در ادامه به معرفی دو اثر مربوط به تفکر استراتژیک می‌پردازیم که به فارسی ترجمه شده‌اند و توضیحات جامعی درباره این نوع تفکر ارائه داده‌اند.

۱. کتاب تفکر استراتژیک دیوید کالیس

قبل از آنکه بخواهیم تفکر استراتژیک را در کار یا زندگی خود پیاده‌سازی کنیم باید مفهوم آن را به درستی درک کرده باشیم. مطالعه این کتاب برای تمامی مدیران و کارمندان مفید است و می‌تواند مهارت این شیوه تفکر را به میزان زیادی افزایش دهد.

تفکر استراتژیک نوشته دیوید کالیس

۲. کتاب تفکر استراتژیک آیرین دوهیم

این کتاب از زاویه متفاوتی به حوزه تفکرات استراتژیک می‌نگرد. چراکه از زبان یک مدیر سازمان مسائل را بیان می‌کند. تمرکز اصلی این کتاب درک مدیران از اتفاقات پیرامونشان است. همچنین راهکارهای مناسبی برای هرکدام از چالش‌های سازمانی ارائه می‌دهد.

تفکر استراتژیک نوشته آیرین ام. دوهیم

جمع بندی

بحران‌ها و مسائل امروزی با مشکلاتی که دیگران در گذشته داشتند فرق دارد. بنابراین راه‌حل‌های قدیم کارآمد نخواهد بود. اگر بخواهید در کسب‌وکار، روابط و موقعیت‌های مختلف زندگی مشکلات را به بهترین نحو حل کنید بهتر است تفکر استراتژیک داشته باشید. در این مقاله توضیح دادیم که تفکر استراتژیک چیست و چطور می‌توان در هر موقعیت شغلی و در مواجهه با مسائل مختلف از آن استفاده کرد. همچنین شیوه‌های پرورش این مهارت را نیز بیان کردیم.

اگر در درازمدت به این نوع اندیشیدن عادت کنید، در ذهنتان نهادینه می‌شود و ناخودآگاه برای حل هر مسئله‌ای مراحل گفته شده را اعمال خواهید کرد.

بر اساس رای ۲۲ نفر
آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
اگر بازخوردی درباره این مطلب دارید یا پرسشی دارید که بدون پاسخ مانده است، آن را از طریق بخش نظرات مطرح کنید.
منابع:
fraserdovecascadeMasterClassHarvard Business SchoolNIFTY METHOD
نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *