مختصری از تاریخ زبان فارسی — از گذشته‌های دور تا امروز

۷۷۳۱ بازدید
آخرین به‌روزرسانی: ۲۱ اسفند ۱۴۰۲
زمان مطالعه: ۲۰ دقیقه
مختصری از تاریخ زبان فارسی — از گذشته‌های دور تا امروز

ما گویشوریم. این گزاره درواقع دو کلمه است اما بسته‌ای است از پرسش‌ها و اطلاعات. مثلاً این‌که این «ما» کیست؟ آیا شامپانزه‌ای که به نحوی به متصدی باغ وحش می‌فهماند گرسنه است هم گویشور است؟ گویش چیست؟ ارتباط آن با زبان چیست؟ این «ما» اگر فقط انسان باشد یعنی کدام انسان‌ها؟ کجای دنیا؟ اصلاً موقعیت جغرافیایی در مورد گویش چه اهمیتی دارد؟ این «ما» به چه زبانی حرف می‌زند؟ و پرسش‌هایی دیگر. در این مطلب، از این «ما» به تاریخ زبان فارسی می‌رسیم.

ما و تاریخ زبان فارسی

بیاید «ما» را مجموعه‌ای افراد در نظر آوریم که همگی به یک زبان سخن می‌گویند. مثلاً به فرض جمعیت فارسی‌زبان را در نظر بگیریم و بعد چند سؤال را از بالا استخراج کنیم و کمی ریز شویم و به یک پرسش برسیم؛ ما فارسی زبانان به چه زبانی حرف می‌زنیم و این زبان از کجا آمده؟ یعنی همیشه به همین شکل بوده؟ مطمئناً خیر. ما با خواندن چند اثر ادبی فارسی که به صد سال پیش مربوط باشند هم درمی‌یابیم که زبان فارسی امروز با سال‌های گذشته تفاوت دارد و هرچه به عقب برگردیم این تفاوت‌ها بیشتر و بیشتر می‌شود. زبان فارسی این‌جا به عنوان نمونه‌ای از هزاران زبان بشری دیگر انتخاب شده، تنها به این دلیل که برای بیشتر مخاطبان این متن آشناتر است. هدف اصلی از این قصه‌گویی تاریخی آشنا کردن مخاطبان با زبان‌شناسی تاریخی و نیز این حقیقت است که همه زبان‌های بشری طی تاریخ دست‌خوش تغییر می‌شوند و اغلب این تغییرات خارج از اراده و مصلحت‌اندیشی‌های اهل زبان رخ می‌دهد.

برای این‌که با تغییرات تاریخی زبان‌ها آشنا شویم، بیایید درباره تاریخ زبان فارسی صحبت کنیم و تا می‌توانیم به عقب برویم. اصلاً بیایید به عقب‌ترین نقاط شناخته‌شده یا حدس‌ زده ‌شده برگردیم. در صورتی که به مطالعه جنبه‌های مختلف تاریخ علاقه دارید، مشاهده مجموعه فیلم‌های آموزش تاریخ و باستان‌شناسی فرادرس را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

زبان فارسی؛ یکی از فرزندان یک خانواده قدیمی و بزرگ

زبانی رسمی ما ــ فارسی ــ متعلق به مجموعه‌ای است که اصطلاحاً به آن «زبان‌های ایرانی» گفته می‌شود. اصطلاح «زبان‌های ایرانی» نه جنبه قومیتی دارد، نه سیاسی و نه جغرافیایی. فقط اصطلاحی تاریخی است درباره تبار و خویشاوندی چند زبان مختلف که نه لزوماً در ایران امروزی صحبت می‌شوند، نه شامل همه زبان‌های رایج در ایران امروزی می‌شوند، نه لزوماً ارتباطی به تبار و خون و قومیت اقوامی دارد که به یکی از زبان‌های ایرانی سخن می‌گویند (مثلاً هزاره‌ها فارسی‌زبان اند، اما پیوند خونی آشکاری با مغول‌ها دارند؛ آن‌ها بازماندگان مغول‌هایی هستند که به ایران آمدند و فارسی‌گو شدند؛ زبان آن‌ها تباری از خانواده زبان‌های ایرانی دارد؛ اما پیوند قومی آن‌ها را نمی‌توان با مردم مغولستان نادیده گرفت).

در ایران امروز به جز زبان‌های ایرانی، چند خانواده بزرگ زبانی دیگر هم حضور دارند: چند زبان مهم از شاخه زبان‌های ترکی در ایران صحبت می‌شود؛ از ترکی آذربایجانی بگیرید تا قشقایی و خلجی و ترکمنی. دست‌کم دو گروه عمده از گویش‌وران ایرانی به زبان‌های سامی صحبت می‌کنند: عرب‌ها و آشوری‌ها. زبان ارمنی جزء زبان‌های ایرانی نیست، اما خویشاوندی دوری با زبان‌های ایرانی دارد و گویش‌وران ارمنی‌زبان زیادی در ایران زندگی می‌کنند.

در ایران زبانی از شاخه زبان‌های دراویدی نیز صحبت می‌شود که زبان مردم بومی هندوستان قبل از یورش اقوام آریایی به شبه‌قاره بوده است. این زبان که در مناطقی از بلوچستان گویش‌ورانی دارد، براهویی نامیده می‌شود. حتی زبانی از شاخه زبان‌های هندی نیز در ایران گویش‌ورانی دارد؛ زبان زرگری یا رومانی متعلق به شاخه‌ای از زبان‌های هندی است که کولی‌ها همراه خود از هند به افغانستان، ایران و اروپا برده‌اند و چند صد سال پیش از اروپا دوباره به ایران وارد شده است.

همه این زبان‌ها زبان‌های مردم ایران هستند و این که از نظر زبان‌شناسی تاریخی جزء زبان‌های ایرانی نیستند، باعث نمی‌شود اهمیت و ارزش و اعتباری درجه دو داشته باشند. باقی زبان‌های رایج در ایران، از قبیل بلوچی، کرمانجی، هورامی، لکی، تاتی، تالش، راجی، بهدینی، لری، اچمی، فارسی و … به دلیل ویژگی‌های مشترک فراوانی که با هم (و با بسیاری زبان‌های خارج از مرزهای ایران) دارند، به اصطلاح از یک تبار و دسته هستند که زبان‌های ایرانی نامیده می‌شوند. این اصطلاح بیان‌کننده مشخصه‌های مشترک بین اعضای این خانواده است که به ریشه تاریخی مشترک آن‌ها بازمی‌گردد.

زبان‌هایی مثل پشتون، یغنابی و اوستی/آسی نیز زبان‌های ایرانی دیگری هستند که عمده گویش‌وران آن‌ها خارج از مرزهای ایران زندگی می‌کنند و حتی در مواردی (مثلاً گویش‌وران مسیحی که به زبان اوستی/آسی سخن می‌گویند) هویت دینی و ملی بسیار متفاوتی با ذهنیت ما از واژه «ایرانی» دارند. بنابراین در این نام‌گذاری مرزهای سیاسی و جغرافیایی و قومی مورد نظر نیستند. همان‌طور که درباره هزاره‌های فارسی‌گو دیدیم، حتی ممکن است مردمی که هویت و تبار غیرایرانی دارند (مثلاً وابسته به یکی از قومیت‌های سامی هستند) به یکی از زبان‌های منشعب شده از این خانواده تکلم کنند.

درواقع نام «زبان‌های ایرانی» با توجه‌ به شواهد زبان‌شناسی تاریخی برای گروهی از زبان‌ها برگزیده شد که با توجه به شباهت‌های واژه‌شناختی و دستوری می‌دانیم که ریشه همگی به نیای مشترکی در چند هزار سال پیش بازمی‌گردد. به این ترتیب زبان‌های آسی، پشتو یا کردی جزو خانواده زبان‌های ایرانی هستند؛ گرچه گویش‌وران این زبان‌ها ساکن ایران نباشند.

اگر ریشه مشترک همه‌های زبان‌های ایرانی به زبان مشترکی می‌رسد که چند هزار سال پیش تکلم می‌شده، خود این زبان فرضی و قدیمی از کجا آمده است؟ خود این زبان ایرانی قدیمی و همه زبان‌های ایرانی بعد از آن، شاخه‌ای از خانواده «زبان‌های هند و ایرانی» است؛ یعنی نیای مشترک باز هم قدیمی‌تری میان قدیمی‌ترین زبان ایرانی و قدیمی‌ترین زبان هندی وجود دارد که آن را هندوایرانی باستان می‌نامیم. خود این زبان هم از نیای مشترک خیلی قدیمی‌تری آمده که زبان هندواروپایی باستان نامیده می‌شود و خودش نیای مشترک زبان‌های ایرانی، هندی و اغلب زبان‌های اروپایی بوده است.

همه زبان‌هایی که از زبان هندواروپایی باستان مشتق شده‌اند، فرزند خانواده بزرگ «زبان‌های هند و اروپایی» هستند. آیا پیش از زبان هندواروپایی باستان هم زبان قدیمی‌تری وجود داشته؟ البته که وجود داشته، اما به خاطر تغییرات بسیار زیاد زبان‌ها و فقدان آثار مکتوب تقریباً راهی وجود ندارد که زبان‌های قدیمی‌تر را بازسازی کنیم و نشان دهیم که زبان هندواروپایی باستان با کدام خانواده زبانی دیگر (مثل زبان‌های ترکی باستان یا سامی باستان یا اورالی باستان یا مغولی باستان) قرابت نزدیک‌تری داشته است.

از این عقب‌تر تنها چیزی که درباره آن اطمینان داریم این است که همه زبان‌های امروزی بشر، هر اندازه هم که با یکدیگر تفاوت داشته باشند، نیای مشترکی داشته‌اند که قدمت آن به حدود پنجاه هزار تا صد هزار سال پیش می‌رسد. آیا قبل از آن انسان‌ها زبان مشترکی داشتند؟ هیچ چیزی درباره آن نمی‌دانیم!

سیر تطور زبان فارسی
سیر تطور زبان هندواروپایی باستان تا زبان فارسی نو. در این نمودار فوق‌العاده ساده ‌شده، انشعابات جانبی فراوانی هم باید وجود می‌داشت که از ذکر آن‌ها صرف نظر شده است.

دقت کنید که جدول تطور زبان هندواروپایی باستان تا فارسی در حقیقت بسیار بزرگ‌تر و پر شاخ و برگ‌تر از این نمودار نردبانی ساده است؛ مثلاً زبان‌های رومی، کلتی، یونانی، ارمنی، اسلاوی و… همگی از زبان هندواروپایی باستان مشتق شدند یا زبان‌های هندی و اردو و روهینگیایی و بنگالی و پالی از زبان هندوایرانی باستان مشتق شدند و کلیه زبان‌های ایرانی که پیش‌تر نام بردیم، از زبان ایرانی باستان مشتق شدند؛ و برای درک بهتر آن لازم است توضیحاتی درباره هرکدام از نیاکان زبان فارسی بدهیم. پس از بزرگ‌ترین جد زبانی‌مان شروع می‌کنیم.

زبان‌های هند و اروپایی

«ویلیام جونز» (William Jones) در سال 1786 میلادی با بررسی زبان‌های سانسکریت، لاتین و یونانی باستان شباهت‌هایی بین این زبان‌ها پیدا کرد او همچنین شباهت‌های بین زبان‌های نوی همچون فارسی، دری، پشتو و آلمانی دید که از این مجموعه تشابهات نتیجه گرفت که این زبان‌ها متعلق به یک خانواده زبانی هستند و احتمالاً همگی از یک زبان مشترک ــ که اکنون وجود ندارد ــ ریشه گرفته‌اند. در سال 1816 «فرانتس بوپ» (Franz Bopp) در کتاب جدید خود، یعنی صرف فعل لاتین و فارسی و ژرمنی (1816)، نشان داد که این سه زبان قطعاً از یک خانواده هستند. او این خانواده اولیه را «هندواروپایی» نامید. «راسموس راسک» (Rasmus Rask) دو سال بعد زبان‌های یونانی، اسلاوی و بالتی را هم به این فهرست اضافه کرد.

شما احتمالاً نام برادران گریم را با احیاء داستان‌های پریان آلمانی بشناسید. آن‌ها تحت تأثیر دروس، سخنرانی‌ها و کتابخانه «فردریش کارل فون ساوینی» (Friedrich Carl von Savigny)، استاد برجسته ادبیات و حقوق روم باستان، فعالیت‌های خود را از جانب حقوق و علوم قضایی بر روی زبان و اساطیر آلمان متمرکز کردند. دستاورد این فعالیت‌ها زنده کردن داستان‌های فراموش شده‌ای مثل راپونزل، سفیدبرفی، سیندرلا و... و بررسی ادبیات شفاهی و صرف و نحو آلمانی نو و انتشار اثری برای تدوین و منظم ساختن این قواعد زبانی بود.

درواقع مطالعه بر اساطیر و داستان‌های عامیانه در زمان‌های مختلف و لهجه‌های متنوع زبان آلمانی و بررسی تغییرات آوایی و صرفی روی یافته‌های تازه گریم تأثیر بسیار مهمی داشت. چهار سال بعد از راسک، «جیکوب گریم» (Jacob Grimm) در کتاب دستور زبان آلمانی (1822)، برای نخستین بار از پدیده زبانی‌ای به نام گردش مصوت‌ها صحبت کرد؛ و بعد تغییرات آوایی را، که در طول زمان از زبان‌های هندو اروپایی تا آلمانی به وجود آمده بود، بررسی کرد. این تغییرات آوایی که گریم آن را منظم و دسته‌بندی کرد به قانون گریم معروف است. این قانون به این صورت است که برخی آواها (در گذار از زبان‌های قدیمی‌تر تا زبان آلمانی باستان) صورت اولیه‌ای داشتند که امروزه (در زبان آلمانی نو) دچار تحول شده است. می‌توان مشابه همین قواعد تغییرات تاریخی واج‌ها را برای زبان‌های دیگر نیز ترسیم کرد. در زیر قانون گریم را مرور می‌کنیم (برای اطلاعات بیشتر ر.ک ابوالقاسمی، 1394: 9 پانویس 5).

قوانین تغییرات آوایی
قوانین تغییرات آوایی که جیکوب گریم در رابطه با تطور زبان آلمانی باستان به زبان آلمانی کشف کرد.

با استفاده از چنین قواعدی (و همین‌طور دانش، عوامل و قواعد بسیار دیگر) می‌توان ابتدایی‌ترین شواهد زبانی به‌دست‌آمده از زبان‌های همین حوزه مورد بحث را پله‌پله به عقب برگرداند و صورت قبلی آن‌ها را، کمابیش، بازسازی کرد. طبیعی است که بسیاری از حروف صامت و مصوتی که در ابتدای تاریخ این خانواده زبانی وجود داشتند حالا ساده‌تر شده یا دیگر وجود ندارند. ما امروزه در مورد بعضی از این حروف و مقدار کوتاهی یا کشیدگی آن حدس‌هایی می‌زنیم و در مورد تلفظ بعضی دیگر کاملاً بی‌اطلاعیم. خصوصاً در مورد زبان هندواروپایی باستان. در نتیجه متخصصان زبان‌های باستان حروفی را هم برای تفکیک این واکه‌ها و همخوان‌های این زبان قرارداد کرده‌اند که نمونه‌ای از آن در زیر ارائه می‌شود.

این نمونه داستانی است که به نام «شاه و خدا» شناخته می‌شود و بر اساس یکی از روایت‌های متون ریگ‌ودا از نو به زبان هندواروپایی آغازین بازسازی شده است. ریگ‌ودا یکی از کهن‌ترین متون به‌دست‌آمده به زبان «سانسکریت ودایی» است که به‌عنوان یکی از نزدیک‌ترین زبان‌ها به نیای هندواروپایی خود شناخته می‌شود. داستان شاه و خدا را چند محقق و پژوهشگر به‌صورت هندواروپایی آغازین بازسازی کرده‌اند. نسخه زیر بازسازی «اندرو برد» (Andrew Byrd) که در مجله (2015) Science منتشر شده است.

H3rḗḱs dei̯u̯ós-kwe
H3rḗḱs h1est; só n̥putlós. H3rḗḱs súhxnum u̯l̥nh1to. Tósi̯o ǵʰéu̯torm̥ prēḱst: "Súhxnus moi̯ ǵn̥h1i̯etōd!" Ǵʰéu̯tōr tom h3rḗǵm̥ u̯eu̯ked: "h1i̯áǵesu̯o dei̯u̯óm U̯érunom". Úpo h3rḗḱs dei̯u̯óm U̯érunom sesole nú dei̯u̯óm h1i̯aǵeto. "ḱludʰí moi, pter U̯erune!" Dei̯u̯ós U̯érunos diu̯és km̥tá gʷah2t. "Kʷíd u̯ēlh1si?" "Súhxnum u̯ēlh1mi." "Tód h1estu", u̯éu̯ked leu̯kós dei̯u̯ós U̯érunos. Nu h3réḱs pótnih2 súhxnum ǵeǵonh1e.

این نمونه را عمده به صورتی آوردیم که زبان‌شناسان تاریخی برای بازسازی و خوانش زبان‌های باستانی استفاده می‌کنند. این شیوه نگارش پر است از حروفی که قرار نیست به صورت متعارف خوانده شوند. مثلاً «n̥» صدای «نون غُنّه» (تودماغی) است که شاید به گوش خیلی‌ها با /ن/ متفاوت باشد. در فارسی فقط برخی جاها مثل واژه «کلنگ» حرف نون را به صورت غنه ادا می‌کنیم و به تمایز آن با نون معمولی اهمیت نمی‌دهیم؛ اما در برخی زبان‌های دیگر که نون غنه ارزش آوایی متمایزکننده‌ای دارد، از علامت «ں» برای نمایش آن استفاده می‌کنند.

در زبان هندواروپایی باستان هم این «n̥» و هم «m̥» (میم غنه) و هم «l̥» (لام غنه) وجود داشته که در بیشتر زبان‌های بعدی به حروف صدادار تبدیل شده‌اند و احتمالاً در همان صورت اولیه نیز تلفظی گنگ و محو داشته‌اند. صدای «Ǵʰ» چیزی بین /گ/ و /ق/ (در لهجه‌های جنوب شرق ایران) است. «h2» و «hx» نیز صدای /ح/ یا /خ/ می‌دهند (اکنون می‌دانیم زبان هندواروپایی باستان احتمالاً حروف حلقی شبیه /ح/ و /ع/ زبان‌های سامی داشته‌ که بعدها حذف شده‌اند). اما اگر بخواهید این متن را راحت‌تر بخوانید، می‌توانید از این‌جا به صدای خوانش خود اندرو برد گوش دهید:

به علاوه نمونه‌ای از آوانویسی نه‌چندان دقیق فارسی آن را این‌جا برای شما آورده‌ایم. اگر دقت کنید برخی کلمات آشنا را در همین زبان فوق‌العاده قدیمی تشخیص خواهید داد:

هِرِکْس دووس-کوئه

هِرِکْس هِست؛ سو پوتلوس. هِرِکْس سوخنوم اونْختو. توسیو قِیتورم پریکست: «سوخنوس موی گه‌هیوتود». قِیتور توم هِرگم ووئکد: «خیاقسئو دیوئوم ورونوم». اوپو هِرِکْس دیوئوم ورونوم سِسوله نو دیووم خیاقتو. «کلودهِی موی، پْتِر وِرونه!». دِووس وِرونوس دیوِس کمتا گیاخت: «کویید وِلخسی؟» «سوخنوم ولخمی» «تود هستو»، وئوکد لیوکوس دِووس وِرونوس. نو هِرِکس پوتنیخ سوخنوم قِقونهه.

خوب بیایید کلمات آشنا را در این متن پیدا کنیم! مثلاً «هِرِکس» یادآور واژه لاتین «rex» به معنی شاه است. فعل «هِست» صورت ماضی از فعل «استن/بودن» که صورت مضارع آن در فارسی به صورت «هست/است» باقی مانده و در لاتین به صورت «est». واژه «هِستو» (در اواخر متن) به معنی «باشد» نیز از همین ریشه گرفته شده. «پوت» به معنی فرزند (در ترکیب پوتلوس و پوتنیخ) هم‌ریشه و یادآور «پور» فارسی و برخی واژگان دیگر به همین معنی در زبان‌های ایرانی است. «سوخنوم» صورت مفعولی «سوخن» به معنی «پسر» یادآور «son» انگلیسی است.

«پریکست» بسیار شبیه «priest» انگلیسی به معنی کشیش و کاهن است. «دیو» (که به صورت مفعولی «دیوئوم» و فاعلی «دووس» صرف‌شده) همان «دیو» فارسی است (که در فارسی تغییر معنا داده و معنایی منفی یافته) و «deu» لاتین که به معنی خداست. فعل «ووئکد/وئوکد» به معنی «گفتن»، ریشه قدیمی کلماتی مثل «واژه» فارسی و «vox» لاتین به معنی آواست. ضمیر ملکی و مفعولی «موی» ریشه «من» فارسی و «me/my» انگلیسی است. «پْتِر» همان «پدر» فارسی و «pater» لاتین و «father» انگلیسی است.

ضمیر پرسشی «کویید» ریشه «که» فارسی و «quod» لاتین و «what» انگلیسی است (اگر به قوانین گریم نگاه کنید خواهید دید که /k/ آغازین در زبان‌های شاخه آلمانی چگونه به /x/ - /خ/ و سپس به /h/ - /هـ/ تبدیل شده؛ این همان «h» است که در ضمایر پرسشی انگلیسی دیده می‌شود). فعل «ولخسی/ولخمی» هم ریشه افعال انگلیسی «will» و «wish» است. «لیوکوس» به معنی «نور» ریشه واژه «lux» لاتین و «light» انگلیسی (و البته «روز» و «روشن» فارسی)‌ است.

این ترجمه انگلیسی قصه بالا به روایت اندرو برد است:

The King and the God

Once there was a king. He was childless. The king wanted a son. He asked his priest: "May a son be born to me!" The priest said to the king: "Pray to the god Werunos." The king approached the god Werunos to pray now to the god. "Hear me, father Werunos!" The god Werunos came down from heaven. "What do you want?" "I want a son." "Let this be so," said the bright god Werunos. The king's lady bore a son.

وارونا، ایزد آسمان
وارونا، ایزد آسمان نزد هندیان همان ورونوس هندواروپایی باستان است.

و این هم ترجمه فارسی آن:

شاه و خدا

شاهی بود. او بی‌فرزند بود. شاه پسری می‌خواست. او از کاهن خود پرسید «ممکن است پسری برای من زاده شود؟» کاهن به پادشاه گفت: «به ایزد ورونوس دعا کن» پادشاه رو به ایزد ورونوس به نزد خدا دعا کرد. ایزد ورونوس از آسمان به زیر آمد: «چه می‌خواهی؟» - «من پسری می‌خواهم.» - «پس چنین بادا». خداوند روشن، ورونوس، [این را] گفت. بانوی شاه پسری به دنیا آورد.

اورانوس (Οὐρανός) ایزد آسمان
اورانوس (Οὐρανός) ایزد آسمان نزد یونانیان همان ورونوس هندواروپایی باستان است.

اگر مطالعه متن این قصه باستانی لذت بردید، پیش‌نهاد می‌کنیم قصه کوتاه دیگری را هم به همین زبان بخوانید و بشنوید:

H₂óu̯is h₁éḱu̯ōs-kʷe

h₂áu̯ei̯ h₁i̯osméi̯ h₂u̯l̥h₁náh₂ né h₁ést, só h₁éḱu̯oms derḱt. só gʷr̥hₓúm u̯óǵʰom u̯eǵʰed; só méǵh₂m̥ bʰórom; só dʰǵʰémonm̥ h₂ṓḱu bʰered. h₂óu̯is h₁ékʷoi̯bʰi̯os u̯eu̯ked: “dʰǵʰémonm̥ spéḱi̯oh₂ h₁éḱu̯oms-kʷe h₂áǵeti, ḱḗr moi̯ agʰnutor”. h₁éḱu̯ōs tu u̯eu̯kond: “ḱludʰí, h₂ou̯ei̯! tód spéḱi̯omes, n̥sméi̯ agʰnutór ḱḗr: dʰǵʰémō, pótis, sē h₂áu̯i̯es h₂u̯l̥h₁náh₂ gʷʰérmom u̯éstrom u̯ept, h₂áu̯ibʰi̯os tu h₂u̯l̥h₁náh₂ né h₁esti”. tód ḱeḱluu̯ṓs h₂óu̯is h₂aǵróm bʰuged.

فکر می‌کنید این بار بتوانید خودتان متن بالا را بخوانید؟ این قصه که به «افسانه اشلایشر» (Schleicher's fable)، «قصه گوسفند و اسبان» یا «حوویس هیه‌کوس-کوئه» شهرت دارد، نخستین بار به دست «آگوست اشلایشر» (August Schleicher) در سال ۱۸۶۸ نوشته شد. این نخستین تلاش زبان‌شناسان تاریخی برای بازسازی زبان هندواروپایی آغازین بود. البته متنی که اشلایشر نوشته بود، با چیزی که این‌جا آمده تفاوت زیادی داشت. روایت بالا (مثلا قصه قبلی) بر اساس نسخه اندرو برد است که دقت علمی بسیار بیشتری دارد. نسخه اولیه اشلایشر به این صورت بود:

Avis, jasmin varnā na ā ast, dadarka akvams, tam, vāgham garum vaghantam, tam, bhāram magham, tam, manum āku bharantam. Avis akvabhjams ā vavakat: kard aghnutai mai vidanti manum akvams agantam.

Akvāsas ā vavakant: krudhi avai, kard aghnutai vividvant-svas: manus patis varnām avisāms karnauti svabhjam gharmam vastram avibhjams ka varnā na asti.

Tat kukruvants avis agram ā bhugat.

به نظر نمی‌رسد خواندن نسخه اشلایشر چندان دشوار باشد، زیرا آن را صرفا بر اساس مقایسه با زبان‌های به نسبت آشنایی مثل لاتین نگاشته، اما شاید برای خواندن روایت برد که واجد جزئیات آوایی متعدد است، نیاز به آوانگاری ساده‌شده فارسی داشته باشید یا شاید بخواهید این قصه را نیز با صدای خود اندرو برد بشنوید:

حوویس هیه‌کوس-کوئه

حاوِیْ هوسمِیْ حوهناخ نه هِست، سو هِک‌وُمس دِکْت. سو گورحوم وقوم وِقِد؛ سو مگ‌هوم بهوروم؛ سو دِقِمونو حوکیو بهِرِد. حوویس هِکیوبْهیوس وِؤکِد: «دِقِمونو سْپِکیوخ هکوؤمس‌کوئه حاگتی که موی آقنوتور». هه‌کوئوس تو وِؤکوند: «کْلودهی هووِی! تود سْپکیومِس، ںْسمِی آقنوتور کِر: دقمو، پوتیس، سه خائوؤیس حوهناخ گوئرموم وِسترُم وِپت، حاوِبیوس تو حوهنوخ نه هستی». تود کیلوؤوس حوویس هاقرُم بوگِد.

این ترجمه انگلیسی قصه بالا است:

The Sheep and the Horses

A sheep that had no wool saw horses, one of them pulling a heavy wagon, one carrying a big load, and one carrying a man quickly. The sheep said to the horses: "My heart pains me, seeing a man driving horses." The horses said: "Listen, sheep, our hearts pain us when we see this: a man, the master, makes the wool of the sheep into a warm garment for himself. And the sheep has no wool." Having heard this, the sheep fled into the plain

و این هم ترجمه فارسی آن:

گوسفند و اسبان

گوسفندی که پشم نداشت اسبانی دید، یکی از آن‌ها گاری سنگینی می‌کشید، یکی بار سنگینی می‌برد و یکی به سرعت آدمی می‌برد. گوسفند به اسبان گفت: «دلم به درد می‌آید، که می‌بینم مردی سوار اسبان است». اسبان گفتند: «گوش کن، گوسفند، دل ما وقتی به درد می‌آید که می‌بینیم: مردی، [یعنی] ارباب، پشم گوسفند را به تن‌پوشی گرم برای خویش بدل می‌کند و گوسفند پشمی ندارد». گوسفند که این را شنید به دشت گریخت.

حکمت‌های زبان‌شناختی این قصه را، از قبیل واژگان آشنا و دستور صرف و نحو جملات، خودتان پیدا کنید!

اما چه کسانی به زبان هندواروپایی باستان سخن می‌گفتند؟ اگر به فیلم‌های تخیلی علاقه‌مند باشید و به خصوص مجموعه «بیگانه» را دیده باشید، احتمالا زبان عجیبی را به یاد دارید که در فیلم «پرمیتیوس» (Prometheus) محصول سال ۲۰۱۲ به کارگردانی ریدلی اسکات واسطه ارتباط با بیگانگان فضایی (به اصطلاح فیلم «مهندسان») بود. این زبان عجیب که ربات انسان‌نمای فیلم ادعا می‌کرد سال‌ها در آن تمرین کرده و تبحر کسب کرده، همین زبان هندواروپایی باستان است؛ البته تاریخچه‌ای که در این فیلم برای هندواروپایی باستان در نظر گرفته شده، کاملا تخیلی و شبه‌علمی است.

زبان هندواروپایی باستان هیچ مزیت خاصی نسبت به باقی زبان‌های باستانی (مثلا زبان‌های سامی باستان، ترکی باستان، چینی باستان…) ندارد و صرفا به خاطر قدمت استیلای فرهنگ‌های قدیمی وابسته به زبان‌های هندواروپایی (مثلا لاتین، اوستایی، یونانی و سنسکریت) بخت این را یافته تا امروز اسنادی کافی برای حدسیاتی با دقت خوب پیرامون آن به جا بماند. صدها و هزاران زبان دیگر هم طی تاریخ بشر وجود داشته‌اند که هیچ سندی از آن‌ها به دست ما نرسیده و هیچ قومی تکلم به این زبان‌ها را ادامه نداده است.

قومی که به زبان هندواروپایی باستان سخن می‌گفتند ظاهراً در هزاره پنجم پیش از میلاد در منطقه‌ای در حدود جنوب روسیه و شمال قفقاز می‌زیست. این قوم هم مثل خیلی از اقوام دیگر صحراگرد بودند و زندگی عشیره‌ای داشتند. احتمالاً به صورت گسترده به مناطق اطراف می‌کوچیدند و بر سر راه خود، اقوام بومی را نابود یا مستحیل می‌کردند. این مردمان حدود 4000 تا 3500 سال پیش از میلاد به سوی شرق و غرب پراکنده شدند و هزار سال بعد از در مناطق وسیعی از مرکز اروپای شرقی تا شمال ایران پخش شده بودند. این زمان، زمان تجزیه زبان هندواروپایی به زبان‌های مختلف در نظر گرفته شده است.

شاخه‌های مشتق‌شده از زبان هندواروپایی باستان

نام شاخهتوضیحاتزبان‌های مشتق‌شده باستانیزبان‌های مشتق‌شده امروزی
شاخه آناتولیشاخه‌ای قدیمی و منقرض‌شده که زمانی در آناتولی رواج داشت.هیتی، لووی، پالایی، لـ[ـو/ـیـ]ـکیایی، لـ[ـو/ـیـ]ـدیاییمنقرض‌ شده
شاخه تخاریاین شاخه از نوشته‌های به‌جا مانده از سده ششم تا هشتم میلادی در شمال چین شناخته شدهتخاری A و تخاری Bمنقرض شده
شاخه ایتالیکشامل چندین زبان مختلف که بسیاری (به جز بازماندگان شاخه لاتین) منقرض شدند.لاتین، اومبری، رومی آفریقایی، دالماتیپرتغالی، اسپانیایی، کاتالونیایی، اکسیتونیایی، فرانسوی، ایتالیایی، رومانیایی، ونیزی، ساردینیایی، لاتین کلیسایی
شاخه کلتی (سلتی)زمانی از شرق تا غرب اروپا رواج داشته، اما اکنون بیشتر در شمال غرب اروپا باقی ماندهگلی، کلتی ایبریایی، پیکتی، ایرلندی باستان، ولزی میانیایرلندی، اسکاتلندی، ولزی، برتون
شاخه گرمنی (جرمنی)شامل سه شاخه می‌شود: گرمنی غربی، گرمنی شرقی (منقرض‌شده) و گرمنی شمالیانگلیسی باستان، نورسی باستان، گوتی، فرانکی، وندالی، بورگاندیاییانگلیسی، آلمانی، آفریکنز، هلندی، ییدیش، نروژی، دانمارکی، سوئدی، فریزی، ایسلندی، فارویی
شاخه بالتو-اسلاویشامل دو زیرشاخه بالتی و اسلاوی می‌شود.پروسی باستان، اسلاوی کلیسایی باستانبالتیک: لاتویایی، لیتوانیایی
اسلاوی شرقی: روسی، اوکراینی، بلاروسی
اسلاوی غربی: لهستانی، چک، اسلواکی، اسلوونیایی
صربی-کروات، بلغاری، مقدونی
هندوایرانیشامل سه زیرشاخه هندوآریایی، نورستانی و ایرانی می‌شود.هندی: سنسکریت، پالی
ایرانی: اوستایی، فارسی باستان، پارتی، مادی، سُغدی، سکایی
هندی: هندوستانی و اردو، بنگالی، گجراتی، نپالی، سندی، پنجابی، کشمیری، رنگینی (روهینگیایی)
ایرانی: فارسی، پشتو، بلوچی، کردی، زازکی، آسی، لری، تالش، تاتی، گیلکی، مازندرانی، سمنانی، یغنابی
نورستانی
شاخه ارمنیبرخی مدعی شده‌اند که این شاخه وابسته به زبان‌های ایرانی است؛ ولی شواهدی برای این ادعا وجود ندارد.ارمنی شرقی و غربی
شاخه هلنیبرخی مدعی شده‌اند زبان‌های باستانی مثل فریگیه‌ای (فریجی) احتمالا وابسته به این شاخه هستند. شباهت میان واژه‌های فریگیه‌ای و یونانی را نخستین بار افلاطون ذکر کرده است.یونانی باستان
احتمال دارد زبان‌های بالکانی باستان دیگر مثل فریگیه‌ای هم جزء این شاخه بوده باشند.
یونانی نو
شاخه آلبانیاییتنها نماینده به جا مانده از این شاخه متمایز زبان‌های هندواروپایی زبان آلبانیایی امروزی است.آلبانیایی
مسیر احتمالی گسترش اقوام هندواروپایی زبان
پویانمایی ساده‌ای از مسیر احتمالی گسترش اقوام هندواروپایی زبان (فرهنگ Yamna در شمال دریای خزر و دریای سیاه) طی هزاره پنجم پیش از میلاد تا زمانی که شاخه‌های مختلف زبان‌های هندواروپایی در هند و غرب اوراسیا پراکنده شدند.

اما سؤال مهمی ممکن است برای خواننده این مقاله پیش بیاید این است که آیا گویشوران کنونی زبان‌های هندواروپایی بازماندگان نسل همان قوم هستند؟ مثلاً مردم فارسی‌زبان در ایران می‌توانند خود را نسل اقوام هندواروپایی تلقی کنند؟ شواهد ژنتیک نشان می‌دهد احتمالاً این‌طور نیست. قبل از این‌که هندواروپاییان از جنوب روسیه به بقیه مناطق اوراسیا پراکنده شوند، مردمانی که به زبان‌های دیگر صحبت می‌کردند در همه این سرزمین‌ها زندگی می‌کردند.

ترکیب ژنتیک فعلی کنونی ساکنان مناطق مختلف اوراسیا، از جمله ایران، نشان می‌دهد هندواروپاییانی تازه وارد به سرزمین‌های جدید، تأثیر چندانی بر خزانه ژنی ساکنان اصلی نگذاشتند. به بیان دیگر هندواروپایی‌ها اقلیتی مهاجر و چه‌بسا مهاجم بودند که به مردم بومی یورش بردند و با در دست گرفتن حکومت، طی چند هزار سال زبان خود را به ساکنان قبلی سرزمین‌های تازه فتح شده تحمیل کردند. به این ترتیب ماجرای «قوم آریایی» و علائق نژادی دنباله آن، افسانه‌ای حاصل سوءتفاهم‌های عمیق است.

بررسی‌های ژنتیک نشان می‌دهد مردم هندواروپایی‌زبان کنونی ساکن ایران (فارسی‌زبان‌ها و کردها و لرها و…) بیش از این‌که با گویش‌وران هندواروپایی‌زبان ساکن هند یا اروپا قرابت ژنتیک داشته باشند، با بقیه ساکنان ایران و سرزمین‌های اطراف (ترک‌ها، ارمنی‌ها، عرب‌ها، یهودی‌ها، آشوری‌ها) قرابت خونی دارند. هندی‌زبان‌ها هم بیش از آن‌چه تصور می‌کنند با دراویدی‌های هند هم‌خون هستند. دراویدی‌ها سیاه‌پوستان بومی هند هستند که در فرهنگ سنتی هندوها، به عنوان طبقه «نجس‌ها» و فرودست انگاشته می‌شدند.

دراویدی‌ها زبان بسیار قدیمی خودشان را دارند که به قبل از ورود هندواروپایی‌ها به هند باز می‌گردد. گروهی از دراویدی‌ها هم در ایران زندگی می‌کنند که به شاخه‌ای از زبان دراویدی به نام براهویی صحبت می‌کنند. پیش از آن‌که نخستین هندواروپایی‌زبان‌ها به این‌جا برسند، اجداد مردم کنونی ایران همین‌جا زندگی می‌کردند و به زبان‌هایی صحبت می‌کردند که بعدها به کلی فراموش و منقرض شدند. ما بیشتر با همان ساکنان اولیه ایران قرابت داریم تا با کسانی که چند هزار سال پیش به این‌جا آمدند و زبان و فرهنگ خود را به اجداد ما دادند. به عبارت دیگر اگر چیزی به نام نژاد معنایی داشته باشد، کوچک‌ترین ربطی به زبانی که شما صحبت می‌کنید، نخواهد داشت.

زبان‌های هند و ایرانی

بالاتر گفتیم که زبان‌های هندوایرانی یکی از زیرشاخه‌های خانواده زبانی هندواروپایی است. این مجموعه همان‌طور که از اسمش پیداست به دو شاخه اصلی «هندی» و «ایرانی» تقسیم می‌شود. کهن‌ترین زبان شاخه هندی زبان سنسکریت و ودایی است. شاخه ایرانی در هزاره اول قبل از میلاد مسیح در ایران کنونی، افغانستان تا آسیای میانه و از شمال تا منطقه‌ای بین مجارستان و ترکستان رایج بود. چند نمونه زبان‌های امروزی از این خانواده زبانی، فارسی، پشتو، کردی، آسی و بلوچی هستند.

زبان‌های ایرانی

«زبان‌های ایرانی» از نظر زمانی به سه دوره تقسیم می‌شوند: دوره باستان، دوره میانه و دوره نو. هزار سال پیش از میلاد مادها و پارس‌ها در غرب ایران ساکن بودند. پارس‌ها به تدریج به سرزمینی رفتند که آن را پارس نامیدند و گروهی هم در شرق ایران مستقر شدند. پارس‌ها ابتدا زیر نظر دولت ماد بودند تا اینکه کورش هخامنشی با چیرگی بر «آستیاگس» (Astyages) دولت مستقلی تأسیس کرد. کورش همچنین با غلبه بر خوارزمیان در شرق ایران و هرات کنونی، آن نقطه را هم به دولت تازه تأسیس خود ضمیمه کرد.

از ۵۵۰ پیش از میلاد یعنی زمان تشکیل دولت کورش هخامنشی تا ۳۳۱ پیش از میلاد و حمله اسکندر مقدونی و انقراض سلسله هخامنشی، دوره‌ای است که در سرزمین پارسیان گویشوران به زبان فارسی باستان تکلم می‌کردند. درباره زبان اوستایی و منطقه‌ای که در آن به اوستایی تکلم می‌شد اطلاعات دقیقی در دست نیست به جز نسک‌های کتاب اوستا که تا زمان دولت ساسانی به‌صورت شفاهی به نسل بعد منتقل می‌شد. به طور کلی از 1000 پیش از میلاد تا حمله اسکندر را دوره باستانی زبان‌های ایرانی در نظر می‌گیرند.

خانواده زبان‌های ایرانی
خانواده زبان‌های ایرانی در یک نگاه: زبان‌های ایرانی خانواده‌ای بزرگ از زبان‌های هندوایرانی هستند. برخی از این زبان‌ها گرچه جزء زبان‌های ایرانی هستند، اما در کشور ما رایج نیستند (به ویژه شاخه‌های ایرانی شرقی). تعداد گویش‌ورانی که می‌بینید، تعداد کل گویش‌وران این زبان‌ها در سراسر جهان و واحد آن میلیون نفر است. به جز خانواده زبان‌های ایرانی، خانواده‌های دیگری مثل زبان‌های آناتولیایی (ارمنی)، هندی (رمانلویی، دوماری، زرگری)، ترکی (آذربایجانی، قشقایی، ترکمنی، افشاری، شاهسون، خراسانی، قزاقی، خلجی)، سامی (عربی، آشوری، آرامی)، قفقازی (گرجی) و دراویدی (براهویی) نیز در ایران صحبت می‌شوند که در این نمودار دیده نمی‌شوند.

قدیمی‌ترین زبان موجود از این شاخه زبان‌های «اوستایی» و «فارسی باستان» هستند. اوستایی و فارسی باستان، زبان‌های خواهر به‌حساب می‌آیند. اوستا کتاب دینی زرتشتیان به زبان [و خط] اوستایی نوشته شده است. برای فارسی باستان به دستور داریوش دوم خطی به صورت میخی (یعنی خطی که با مغار و اشیاء تیز بر سطوح سنگی، گلی و... نوشته می‌شود) ابداع شد و این زبان احتمالاً برای بار اول در همین زمان و در بیستون به شکل مکتوب درآمد. درباره فارسی باستان مطلب «خط میخی ابزار یا ابداع؟» را بخوانید.

فارسی باستان

نظام آوایی زبان فارسی باستان از سه «مصوت ساده» (Simple Vowel) کوتاه a, i, u و سه مصوت ساده بلند ā, ī, ū و همچنین دو «مصوت مرکب» (Diphthong) کوتاه ai و au دو مصوت بلند āi و āu تشکیل شده است. مصوت‌های مرکب در آن گویش از زبان فارسی نوی که زبان معیار ایران است نمونه‌های بسیار نادری دارد. این شکل از مصوت‌ها در گردش‌های آوایی در طول زمان معمولاً به یکی از مصوت‌های ساده تبدیل شده‌اند و به ما رسیده‌اند برای مثال واژه سوشیانش در فارسی باستان به‌صورت saušyans- بوده که حرف a و u به تدریج با هم به صورت u در تلفظ امروزی در آمده‌اند. از نمونه‌های دیگر haurutāta- که طی همین تحول آوایی امروزه به «خرداد» بدل شده است (تحول حرف هـ به خ یا برعکس و همچنین به د از دوره باستان تا نو هم تحولی است که زیاد دیده می‌شود).

حروف خط فارسی باستان در زیر آمده است. فکر می‌کنید بتوانید نام خود را به این خط بنویسید؟

نویسه‌های میخی
نویسه‌های میخی که برای نگارش زبان فارسی باستان به کار می‌رفتند.

چند واژه فارسی باستان در جدول زیر آورده شده است.

چند واژه فارسی باستان

فارسی باستانمعنیمعادل تحول‌یافته به فارسی نو
Bandaka-بندهبنده
Bagah-خدابغ (بَی در کلمه بیستون)
Būmiš-زمینبوم (در مرز و بوم)
Xšāyašyah-شاهشاه (طی قرون دچار تحولاتی شده و به این شکل در آمده است.)
Martyah-مردمرد (از ریشه مردن به معنی جنس مرد یا نوع بشر)
Nāma-نامنام

اوستایی

زبان اوستایی از سویی به فارسی باستان شباهت دارد و از سوی دیگر به سنسکریت. شباهت این دو زبان به حدی است که احتمالاً گویشوران اوستایی‌زبان و سنسکریت‌زبان می‌توانستند با کمی دقت حرف همدیگر را متوجه شوند. الفبای این زبان به نام «دین‌دبیره» معروف است که در دوره ساسانی، یعنی چیزی بین سده چهارم (Bailey, 1971: 149-194) تا ششم میلادی، اختراع شد تا با آن بتوانند میراث دین زرتشتی را به‌صورت مکتوب حفظ کنند و پیش از آن اوستا به‌صورت سینه‌به‌سینه نقل می‌شد.

«آنکتیل دوپرون» (Anquetil Duperron) برای بار اول این زبان را به یک زبان زنده، فرانسوی، برگرداند و این بابی شد تا غیرزرتشتیان هم بتوانند با این زبان و خطش آشنا شوند. زبان اوستایی 16 مصوت و 37 نشانه برای حروف صامت دارد (راشد محصل 1397: 17) از راست به چپ نوشته می‌شود و حروف آن حین نوشتن به هم پیوسته نمی‌شوند (به جز سه مورد). در زیر، خط اوستایی و آوانویسی آن ارائه شده است. با توجه به وسعت و دقت حروف اوستایی، آیا می‌توانید نام خود را به این خط بنویسید؟

نویسه‌های دین‌دبیره که برای نگارش اوستایی به کار می‌روند.
نویسه‌های دین‌دبیره که برای نگارش اوستایی به کار می‌روند.

چند نمونه واژه اوستایی در جدول زیر آورده شده است.

چند نمونه واژه اوستایی

اوستاییمعنیمعادل فارسی نو
-Asmsnآسمانآسمان
-Sataصدصد
-Xratuخردخرد (تحولت به د را شاهدیم)
-Zastaدستدست (تحول ز به د نیز نادر نیست)
-Pitarپدرپدر
-Paθراه (معادل انگلیسی path)-

دو زبان دیگر که مستقیماً از زبان ایرانی باستان منشعب شده‌اند، زبان‌های سکایی و مادی هستند. قوم سکایی حدود دو هزار سال (از هزاره قبل از میلاد تا هزار سال پس از میلاد مسیح) مناطق وسیعی از کناره دریای سیاه تا نزدیکی چین را در اختیار داشتند. از زبان این تیره فقط چند کلمه محدود آن هم در متون لاتین و یونانی باقی مانده است که برخی از آن‌ها حتی در فارسی نو هم رایج‌اند مانند: aspa اسب، arvant تند، چابک، ātar آتش، čarma چرم، bāzu بازو.

از زبان مادی هم شواهدی برجای نمانده است به جز تعداد کمی لغت در متونی غیرمادی مانند متون فارسی باستان: miθra مهر، میترا، xšāyaθya شاه، wazarka بزرگ.

در دوره بعدی زبان، یعنی دوره میانه زبانی مثل سغدی داریم که پژوهشگران گمان می‌کنند که این زبان هم یکی از زبان‌های ایرانی است که نمونه باستانی آن به‌کل از بین رفته است.

سخن پایانی

در این مطلب پدر جد زبان فارسی امروز را شناختیم و تا نیای زبانی که امروزه، خصوصاً برای امور رسمی بدان تکلم می‌کنیم، پیش رفتیم. دیدیم که فارسی نو زبانی است با پیشینه‌ای به نسبت شناخته‌شده (دقت کنید که همه زبان‌ها پیشینه‌ای به قدمت تاریخ دارند و قدمت شناختی که از پیشینه زبان‌ها داریم، دلالتی بر ارزش آن‌ها نیست) و تعداد زیادی خویش و خواهر زبانی در اطراف و یا حتی نقاط بسیار دور. در قسمت‌های بعدی به دوره میانه زبان و سرگذشت آن خواهیم پرداخت.

کتابنامه

  • ابوالقاسمی، محسن (1394)، تاریخ زبان فارسی، تهران: سمت.
  • راشد محصل، محمد تقی (1397)، دستور زبان اوستایی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
  • Bailey, H. W. (1971), “patvand in Dēn-Dipīrīh”, in Zoroastrian Problems in the Ninth-Century Books, Oxfors
  • Jones, William (1816), Über das Conjugationssystem der Sanskritsprache: in Vergleichung mit jenem der griechischen, lateinischen, persischen und germanischen Sprache.
  • The sound of Proto-Indo-European”, Batlet, Micheal, Science (2015)

این مطلب توسط نویسنده مهمان، «فروغ محمودی درویش»، نوشته شده است.

بر اساس رای ۲۵ نفر
آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
اگر بازخوردی درباره این مطلب دارید یا پرسشی دارید که بدون پاسخ مانده است، آن را از طریق بخش نظرات مطرح کنید.
منابع:
مجله فرادرس
۳ دیدگاه برای «مختصری از تاریخ زبان فارسی — از گذشته‌های دور تا امروز»

زبان هندو اروپایی

مختصری از تاریخ زبان فارسی

خوب بود..
من همشو خوندم

نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *