خط میخی؛ ابزار یا ابداع؟


خط میخی میراثی جهانی و رهیافتی باستانی است برای آنکه مردم دنیای باستان آنچه را که میگفتند، ثبت کنند. اشتباهات رایجی درمورد این خط بین مردم وجود دارد که با این مطلب سعی میشود قسمتی از آن تا حدی برطرف شود.
در این مطلب، ابتدا خط و زبان از هم تفکیک میشوند و سپس به زبانی در حوزه ایران هخامنشی پرداخته میشود که به خط میخی نوشته میشد، کمی از تاریخ و آنچه بر این زبان رفته و همینطور چند نمونه از کلمات یا عباراتی که هنوز به اشتباه یا درست در بین مردم مورد استفاده و پربسامد است، ذکر خواهد شد.
تفکیک خط و زبان
برای بررسی هر نوع از زبان، چه باستانی و چه نو، بهتر است قبل از هرچیز دو مقوله «خط» و «زبان» را از هم جدا کنیم. به زبان ساده، «زبان» به پدیدهای اطلاق میشود که گویشوری در گذشته یا حال برای انتقال پیام خود از آن بهره میگیرد (فارسی، عربی، سنسکریت، اشاره و...). «خط» وسیلهای است برای نوشتن آن زبان؛ درواقع خط نوعی کدگذاری برای انتقال زبان، حتی بدون حضور گویشور، است.
خط روشی است که زبان را از گفتار به نوشتار تبدیل میکند. به این معنی که، برای مثال، گویشور فارسیزبان میتواند پیام نوشتاری خود را به خط فارسی، یا به خط لاتین (فینگلیش) و یا به خط بریل منتقل کند بدون آنکه به خود زبان فارسی خدشهای وارد شود. (البته که تغییر خط در بستر زبان واحد، امری نیازمند برنامهریزی و تدبیر است که اتفاق خلقالساعه آن جز تهدید زبان نخواهد بود.)
خط میخی چیست؟
وجه نامگذاری خط میخی، ابزارِ آن است. خلاف باور عموم، خط میخی نهتنها خطی واحد نیست بلکه نام یک خط بهخصوص هم نیست! صرفاً نام ابزار و روشی است که چند زبان مختلف با آن نوشته میشد: میخ، مغار، هر شیء تیزی که بتواند سطح گل یا سنگ را بتراشد. یا به باور برخی دیگر خطی که اجزاء آن شبیه میخ است. مثلا یک خط میخشکل موازی کنار هم و یک خط میخشکل در بالای آن سه خط موازی و عمود بر آن نمایانگر حرف آ باشد. زبانهای مختلفی با روش میخی نوشته میشدند که فارسی باستان، عیلامی، بابلی و سومری ازجمله آنها است.
زبانهای پیشا-آریایی ساکنان ایران
در اینکه پیش از ورود آریاییان، اقوام اولیه ساکن ایران به زبانهای مختلفی تکلم میکردند شکی نیست، مثل زبان لولوبیها که تنها یک واژه از آن را میشناسیم (ki-ur-ru-m= خدا)، یا ماناها در جنوب دریاچه ارومیه.
قدیمیترین زبان ایران
هیچ سندی از زبان اولیه نخستین اقوام ایرانی به جا نمانده و حتی تاریخ تولد زبان فارسی باستان هم مشخص نیست. این زبان یکی از فرزندان زبان ایرانی آغازین (یعنی زبان اصلی و قدیمیتر مردمی که به ایران کوچیدند) و نوه زبان هند و ایرانی باستان است (یعنی زبان اصلی و قدیمیتر مردمی که بخشی از آنها بعدها به هند و بخشی دیگر بعدها به ایران کوچیدند). اگر درمورد روابط خویشاوندی این زبان بیشتر هم بخواهید، باید گفت زبان اوستایی خواهر زبان فارسی باستان و زبان فارسی نو، نوه فارسی باستان بهشمار میروند.
ادوار تاریخی زبانهای ایرانی
زبانهای ایرانی از نظر زمانی به سه دوره تاریخ تقسیمبندی میشود؛ دوره باستانی، دوره میانه، و دوره نو. زبانی فارسی باستان و خواهر او، زبان اوستایی، هر دو از زبانهای دوره باستان ایران بهشمار میروند.
خط فارسی باستان
خطی که با آن زبان فارسی باستان نوشته میشد (خط موردبحث ما؛ خط میخی)، به دستور شخص داریوش هخامنشی و بهمنظور ثبت شکست شورشیان سراسر مرزهای ایران ابداع شد (بند ۸۸ تا ۹۲ از ستون چهارم کتیبه بیستون به همین موضوع اختصاص دارد)؛ تا تمامی حوادث پس از شورش گئومات، یا بردیای دروغین، که والیان دیگر ایالات را برای شورش و اعلام استقلال تحریک کرده بود، به زبان گویشوران ایرانی در بیستون، ثبت کند.
خط میخی ایران باستان در ظاهر ملهم از خطوط بینالنهرین است؛ ولی با اینکه روش نوشتاری این خط «میخی» است اما کوچکترین شباهت ساختاری به دیگر خطوط میخی رایج در بینالنهرین ندارد. در این میان حرف/هجای La استثناء است، چراکه ظاهراً ایرانیان باستان کلمهای که مشمول حرف «ل» باشد، نداشتند (در حقیقت نمیتوانستند واج /ل/ را تلفظ کنند) و بهناچار برای درستنویسی نام ممالک دیگر، مثلا «لبنان»، این هجا را از اکدیان وام گرفتند.
مقایسه خط فارسی باستان با سایر خطوط
شیوههای نوشتار در زبانهای مختلف انواع مختلفی دارند؛
- الفبایی مانند خط اوستایی، یونانی و لاتین که هر حرف صامت یا مصوت، نشانهای مستقل دارد و هر هجا از ترکیب دو یا سه حرف بهوجود میآید. برای مثال کلمه برادر در زبان لاتین: Frater شامل دو هجا است: Frā+ter. هجای اول از سه حرف /f/ و /r/ و مصوت /ā/ ساخته شده و هجای دوم از سه حرف /t/ و مصوت /e/ و /r/. همانطور که میبینید هر بخش/هجا از ترکیب دو یا سه حرف بهوجود آمده و از نوشتن مصوت کوتاه «فتحه» در صورت فارسی صرفنظر شده است.
- ابجد مانند خط فارسی، پهلوی، عربی و عبری که شبیه خطوط الفبایی هستند، ولی برخی صامتها (صامتهای کوتاه) نشانه اصلی در نوشتار ندارند و در صورتی که قرار باشد نمایش داده شوند، باید از اعرابگذاری با علامتهای فرعی کمک گرفت.
- هجایی معمولاً شامل یک صامت+یک مصوت است (ta, te, to, ti, tu, ra, re, ro, ri, ru و...). یکی از خطوط متداول در ژاپن ــ هیرانگا ــ مثال بسیار خوبی برای خطوط هجایی است:
- اندیشهنگار مانند خط چینی که هر کاراکتر نماد یک کلمه، یا مفهوم معنیدار یا معنیساز است. برای مثال 火 در خط چینی بهتنهایی بهمعنی آتش و 雨 به معنی باران است.
با درنظر داشتن این توضیحات، خط میخی فارسی باستان خطی هجایی است و از چپ به راست نوشته میشود. تعداد نشانههای این خط ۳۶ تاست و افزون بر آن هشت اندیشهنگار هم برای کلمات پرکاربرد در نظر گرفته شده است که منحصربه کلمات پرتکرار مانند «اهورامزدا» است. و همچین علامتی برای جدا کردن واژهها از هم، که به «واژهجداکن» معروف است و شمایل آن مانند میخی مورب است. از مهمترین آثار فارسی باستان کتیبههای خشایارشا در تختجمشید، و داریوش در بیستون کرمانشاه است.
در بررسی خط فارسی باستان جای برخی هجاها خالی است. مثلاً te . آیا ممکن بود ایرانیان باستان در هیچ کلمهای از این هجا استفاده نکنند؟ این هم یک احتمال است! اما احتمال بعدی برای نویسنده این مطلب جالبتر است: در کتیبههای فارسی باستان کلمهای ذکر نشد که در آن te بهکار رفته باشد، در نتیجه نیازی به تولید نشانهای هم برای این هجا احساس نشده است!

بد نیست بدانید که کتیبه بیستون بهعنوان دیرینترین کتیبه فارسی باستان ابتدا قرار نبود انقدر هم مفصل باشد، طبق یافتهها و شواهد موجود، این کتیبه در پنج مرحله بهنسبت فتوحات پیدرپی داریوش نوشته شد و گسترش یافت:
- مرحله اول: نقشبرجسته افراد و نام هریک بالای سرشان. و کتیبه عیلامی که داریوش هخامنشی در آن عنوان «شاهشاهان» ندارد و فقط با لقب شاه از او نام برده شده است: «اکنون شاه در پارس هستم».
- مرحله دوم: حوادث رسیدن داریوش شاه به سلطنت که در سمت راست کتیبه بیستون قرار دارد.
- مرحله سوم: اضافه شدن روایت بابلی در سمت چپ کتیبه، و نقش برجسته پیکرههای تازه با نام آنها در زیر پیکره.
- مرحله چهارم: پاک کردن برخی قسمتهای قبلی و ایجاد کتیبه به زبان فارسی باستان. که بهخاطر کمبود جا نظام ترکیببندی قبلی بههم خورده و حتی نام پیکرههای شخصیتهای جدید بر روی پیکره آمده است نه زیر یا بالای سر آنها.
- مرحله پنجم: سالی دوم جنگها داریوش که در آن سکاها را شکست داده و پیکره اسیران سکایی را با کلاههای نوکتیز نشان داده است و به خاطر کمبود جا نام ایرای سکایی روی پیکره و به دو زبان فارسی باستان و عیلامی آمده و از ترجمه بابلی آن صرفنظر شده است. و ستون پنجم به زبان فارسی باستان هم اضافه شد و کتیبهای به زبان عیلامی هم در سمت چپ کتیبههای فارسی باستان ضمیمه شد.
با اینکه بیستون بهخاطر گسترش مکرر از آن تقارن آرمانی برخوردار نیست اما از اسلوب کلی (مثل چند زبانه بودن یا توضیح نام افراد حاضر در کتیبه) میتوان برداشت کرد بیستون از کتیبه آنومانینی در سرپلزهاب و کتیبه عیلامی کول فره و نمونههای مشابه دیگری الگو گرفته است.
داستان کشف رمز خط میخی
پس از حمله اسکندر به ایران خط میخی و حتی زبان فارسی باستان از رواج افتاد و کمکم به فراموشی سپرده شد. تا دوران صفویه که سیاحان و جهانگردان وارد ایران شدند. در قرن ۱۷ میلادی بسیاری از این مسافران تصور میکردند آرامگاه کورش، محل دفن مادر سلیمان پیامبر باشد و تخت جمشید مقر فرماندهی پادشاه ایرانی که نام او در متون عبری آمده است و برای یهودیان بسیار محترم است.
در قرن ۱۸ م، شاردن، جهانگرد فرانسوی، نوشتههای یک گلدان مربوط به دوره خشایارشا را رونویسی و در اروپا منتشر کرد. پس از آن نیبر (Nyberg) دانمارکی مدت بسیار زیادی را صرف ثبت رونوشتهای دقیق از کتیبه سهزبانه تختجمشید کرد و آن را در ۱۷۷۸ م، در اروپا منتشر کرد. ت
وخسن (Tychsen)، مستشرق آلمانی متخصص در زبان عبری، بهخوبی تشخیص داد که این کتیبه به سه زبان مختلف نوشته شده است و از آن مهمتر، نشانه مورب در این کتیبه را بهدرستی بهعنوان «واژهجداکن» درنظر گرفت. ولی درمورد دیرینگی کتیبه اشتباه کرد و آن را متعلق به دوره اشکانیان دانست.
مونتر (Munter) در ۱۸۰۲ از شکل ظاهری، تشخیص داد بعضی کلمات در کتیبه تکرار شدهاند که احتمالاً «شاه» و «شاه شاهان» معنی میدهد. نتایج در همین حدود باقی ماندند تا گروتفند (Grotefend) آلمانی کار خود را با مقابله دو کتیبه از تختجمشید آغاز کرد. او سه زبانه بودن کتیبه و علامت «واژهجداکن» را تأیید کرد و با توجه به متون اوستایی باقیمانده و شناخته شده از دوره ساسانی و شباهت فارسی باستان به این زبان، و همینطور تأکید ساسانیان بر خویشاوندی با هخامنشیان، احتمال داد الگوی معرفی شاه در هر دو دوره مشابه باشد: «X شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه ایران و انیران، پسر Y شاه بزرگ. Y شاه بزرگ، شاه ایران و انیران، پسر Z»
گروتفند پس از مقابله دو کتیبه، الگوی تکرار شونده و کلمات کاملاً یکسانی در این الگو پیدا کرد. باقی داستان رمزگشایی این خط دور از ذهن نیست. گروتفند درنهایت ۱۵ نشانه را شناسایی کرد که ۱۰ تای آن درست بود. گروتفند پنج کلمه را بهدرستی و کامل تشخیص داد: شاه، بزرگ، داریوش، ویشتاسپ و خشایارشاه.
تعداد نوشتههای فارسی باستان بسیار اندک است اما در همین تعداد اندک هم کلمات شگفتآوری به چشم میخورد که امروز در زبان فارسی و حتی زبانهای دیگر استفاده میشود. و البته چهبسا کلماتی که از معنی خود دور افتادهاند. «بیستون» یکی ازاین کلمههاست. بهباور عامه، بیستون از دو بخش بی+ستون بهمعنی جایی بدون ستون، تشکیل شده است. داستان فرهاد کوهکن هم به این باور قدرت بخشیده است، اما در اصل بهلحاظ اتیمولوژی (ریشهشناسی) و واژهشناسی بیستون حاصل ترکیب دو کلمه bagā+estāna بهمعنی «جایگاه خدایان» است. که با اندکی تحول آوایی در طول زمان امروزه آن را به شکل «بیستون» میخوانیم.

تحول آوایی مجموعه تغییراتی است که در طول زمان و بهخاطر عوامل مختلف جغرافیایی، فرهنگی، سیاسی و... درمورد زبان رخ میدهد. اما در این میان بسیاری از کلمات هم در جریان تحولات آوایی دستنخورده باقی میمانند یا اینکه پس از چند مرحله تغییر دوباره به حالت اولیه خود برمیگردند یا نزدیک میشوند. معنی کلمات زیر در فارسی باستان نهتنها دور از ذهن نیست بلکه به راحتی قابل حدس است.
بسیاری از کلمات فارسی باستان هنوز هم کاربرد دارند زیرا به واسطه پل زبانهای میانه (دومین دوره تاریخی زبان فارسی) با مقداری تغییرات آوایی به ما رسیدهاند.
این مطلب توسط نویسنده مهمان «فروغ محمودی» نوشته شده است.
اگر این مطلب برای شما مفید بوده است، آموزشهای زیر نیز به شما پیشنهاد میشوند:
- مجموعه آموزشهای عمومی
- مجموعه آموزشهای زبانهای خارجی
- دارالفنون، یادگار امیر کبیر؛ از تاسیس تا تحول آموزش در ایران
- خواجه نصیرالدین طوسی؛ اعجوبه ریاضیات و نجوم
^^
با درود و سپاس فراوان بابت مطالب ارزنده تون. تنها ایراد وارده این است که چرا منابعی رو که نویسنده محترم استفاده کرده را در آخر متن ننوشته اید تا بتوان از مطالب این صفحه به عنوان یک منبع موثق استفاده کرد برای نوشتن مقاله.
سلام،
کلمه بیستون در اصل به صورت behisetun با تلفط بهی ستون به معنای ستون نیک می باشد. به احتمال قریب به یقین سومریان به زبان فارسی صحبت میکرده اند، زبانی که به دست فراموشی سپرده شده است. به عنوان مثال اجزای تشکیل دهنده نام آن قوم دو واژه فارسی به شکل سو و مر ؛ اولی به معنای جهت و دومی به معنای دریا. اَکّد akkad از دو واژه فارسی ساخته شده است : ak و kad با تلفظ اَک و کَد. اک نشانه مصغر می باشد به معنای کوچک یا کوتاه و کَد همان قد امروز می باشد. لذا آن قوم به زبان فارسی قد کوتایان می باشد. نمرود موسس برج بابل از دو واژه فارسی ساخته شده اش : نم و رود. شهر باستانی نیمرود از دو واژه فارسی ساخته شده است، که اشاره به یکی از دو رود دجله و فرات دارد. خدای پدر قوم سومر an با تلفظ آن در زبان فارسی اشاره به سوم شخص نامعین دارد. خدای مادر آنها nana نانا یا نَنَه خودمان میباشد.خدای مادر قوم اوگاریت asherh با تلفظ آشیره یعنی شیر آغازین، یک کلمه فارسی می باشد. Brahman با دو تلفظ برهمن و براهمان ( اولی مفرد و دومی جمع ) یک کلمه فارسی است که از سه هجا ساخته شده است : به راه من ؛ به راه ما. Tao با تلفظ تائو خدای چینیان یک واژه فارسی است به معنای : تا رسیدن به او. theo یونان و روم باستان هم مخفف تائوی چینی- فارسی است. zeos یاZeus خدای خدایان یونانی یک عبارت به زبان فارسی است : زِ اوست. Category یا Kategorie که مترجمین عرب آنرا به قاطیقوریاس ترجمه کرده اند، یک کلمه فارسی است که دو هجا تشکیل شده است : cat ; kat و gory یا gorie. کات به معنای صندوق یا کمد و یا جعبه و گوری یعنی زیر خاکی. لذا مقولات ارسطو یک واژه فارسی است و نه یونانی. و هزار مثال دیگر.