گفتوگو با مهدی اشرفی – کارشناس ارشد علوم رایانه و مدرس فرادرس
اینکه بخواهند سال 1420 را بازسازی کنید، تقریبا غیرممکن است و در عین حال جذاب. چه کسی نمیخواهد بداند در آینده دور یا نزدیک چه در انتظار بشر است تا خود را آماده کند؟ اصلا مزیت آیندهنگری همین امکان تجهیز انسان است؛ برنامهریزی و تضمین موفقیت. یعنی قدم در راهی میگذاری که با احتمال بالا به مقصد مطلوب خواهد رسید. مسیرِ درست برای هر شخص کدام است؟ پاسخ به این سوال، جستوجو و گفتوگوهای زیادی میطلبد. اما در گفتوگو با مُدرسی که بیست و چند سال پیش رشته تحصیلی پرکاربردی را برگزیده، پرسشی هست که ذهن را مشغول کند؛ «آیا میتوان تخمین زد بیست سال آینده باید منتظر چه بود؟» مهدی اشرفی؛ کارشناس ارشد علوم رایانه از دانشگاه «علم و صنعت» با سابقه سالها تدریس دروس رشته کامپیوتر و نرمافزارهای گرافیک، پس از پاسخ به این سوال، نکته دیگری را نیز روشن میکند. در زمانهای که زندگی هر روز بیشتر با آموزشهای آنلاین و مجازی گره میخورَد، چگونه تبدیل به بهترین مدرس مجازی شویم؟
نسخه ویدیویی مصاحبه
نسخه ویدیویی این مصاحبه در ادامه آورده شده است. همچنین، برای دانلود نسخههای ۷۲۰p و ۴۸۰p این مصاحبه نیز میتوانید از لینکهای زیر استفاده کنید.
- برای دانلود نسخه ۷۲۰p مصاحبه + اینجا کلیک کنید.
- برای دانلود نسخه ۴۸۰p مصاحبه + اینجا کلیک کنید.
نسخه متنی مصاحبه
جزئیات و چگونگیِ انجامِ این کار در ادامه میآید:
1. آقای اشرفی سلام عرض میکنم خدمت شما. خوشحال هستم که امروز در خدمت شما هستیم و فرصتی برای گفتوگو با شما داریم. اگر اجازه بفرمایید اولین سوال این گفتوگو را مطرح کنم. شما حداقل بیست سال سابقه تدریس دروس رشته علوم کامپیوتر را دارید. کاری که اگر امروز بلد نباشیم، زندگی ما فلج خواهد شد. قدرت آیندهنگری که شما را به سمت انتخاب و تدریس این رشته سوق داد، تحسینبرانگیز است و از طرفی یک سوال هم در ذهنِ مخاطب ایجاد میکند. میخواهم از شما بپرسم با چنین قدرت آیندهنگری میتوان گفت بیست سالِ آینده چه چیزی در انتظار ماست؟ فکر میکنم جواب به این سوال، برای مخاطبان ما جذاب باشد.
این سوالی است که من خودم خیلی به آن فکر میکنم و در درسهای دانشگاهی که در مورد «طراحی سیستم» است، همیشه این سوال را از دانشجویانم میپرسم تا برای نرمافزارهایی که قرار است طراحی کنند، فقط الان را در نظر نگیرند. برای این کار همیشه باید آینده را در نظر گرفت. زندگیِ بیست سال پیش ما اصلا شبیه حالا نبود. مسلما طی بیست سال آینده هم تغییر و تحولات زیادی خواهیم داشت.
نمونهای که همیشه برای دانشجویان مثال زدهام در مورد آموزش بوده؛ اینکه مطمئن باشید تا بیست سال بعد آموزش حضوری نخواهیم داشت و همه آموزشها به صورت آنلاین انجام خواهد شد. این دوران و شیوع کووید19 باعث شد قدری زودتر به این سمت برویم. ولی در آینده در زمینه فعالیتهای آموزشی مطمئنا حالت حضوری را نخواهیم داشت. در زمینه حمل و نقل تحول زیادی را تجربه میکنیم.
ماشینها متحول خواهند شد و نباید با سوخت فسیلی کار کنند. قبلا خرید و فروش به صورت اینترنتی برای ما بسیار عجیب بود از این جهت که چطور به صورتِ «ندید» میتوان محصولی را خریداری کرد؟ اما در آینده کاملا به خرید اینترنتی عادت خواهیم کرد و خرید حضوری به موارد کم محدود خواهد شد. رفت و آمدها بسیار کم خواهد شد و نحوه تغذیه هم تغییر خواهد کرد. تا بیست سال بعد با جمعیت زیادی که شرایط و آموزشهای خاصی میطلبند مواجهیم. سال 1420 اصلا شبیه الان نیست و همه چیزِ امروز تبدیل به خاطره خواهد شد.
2. بنابراین نیازمند تعریف رشتههای جدید هم هستیم. به نظر شما آن رشتهها چه هستند؟
اگر بخواهم در زمینه کارهای کامپیوتری بگویم، چون در زمینه کارهای گرافیکی فعالیت میکنم، تا چند سال پیش همه چیز به صورت دستی بود، با لیتوگرافی سر و کار داشتیم و ... . اما الان دیگر آن شرایط را نمیبینیم. آن موارد حذف شده و دستگاهها جدید شدهاند. مثلا مراحل فیلم و زینک کلا حذف شده است. با توجه به نیازهای جدیدِ بیست سال آینده، رشتهها هم تغییر خواهند کرد. مثلا ما قبلا گرافیک دستی داشتیم، اما الان کارهای گرافیکی بیشتر دارد به سمت استفاده از نرمافزارهای کامپیوتری میآید. فکر میکنم شاخههای جدیدی به کارهای اینترنتی اضافه میشود و باید در این زمینهها بیشتر کار کنیم.
3. من نظرات کاربران و مهارتآموزان فرادرس را به صورت گذرا نگاه کردم. از نظر کاربرانِ ما آقای «مهدی اشرفی» دارای کلام روان و متین است. در جایی هم گفته شده ایشان مهربان و صبور هستند. من خودم در کلام شما آرامش پیدا کردم. علاوه بر تسلط کامل و بیان جزئیات. چطور شد که در آموزش آنلاین و مجازی به چنین ترکیبی رسیدید؟
تجربه کلاسهای حضوری خیلی به من کمک کرد. چند سال کار کردن و در واقع زندگی کردن با این نرمافزارها و انتقال دادن آنها به دانشجویان باعث شد خیلی از نکات را از آنها یاد بگیرم. بارها شده بود برای آنکه بخواهم سرفصلی را بگویم، یک ترتیب به نظر خودم مناسب آمده بود؛ مثل ترکیب «X, Y, Z». ولی وقتی میخواستم آموزش را به دانشجو منتقل کنم، میدیدم دانشجو پیشنیاز دیگری دارد. مثلا اگر ترتیبِ مطالب به شکل دیگری باشد، دانشجو بهتر میتواند آن را درک کند. در خیلی از این موارد از کمک دانشجویان استفاده کردم.
همین چند روز پیش، یک دانشجو در آموزش کار با نرمافزارِ«کورل» (CorelDraw) اصطلاح «خطکش» را به کار برد. این اصطلاح به نظرم جالب آمد و دیدم به او کمک میکند در یک خط مستقیم حرکت کند. خودم تا آن روز از این اصطلاح استفاده نکرده بودم. بنابراین تجربیات کلاسها، صحبتهای دانشجویان و بازخورد آنها - بر آموزشهای من- تاثیرگذار است. من از آنها میپرسم تا بدانم که متوجه شدهاند یا خیر و وضعیتشان بعد از تدریس به چه شکلی است. تلاش کردم به مرور زمان در کلاسها تمرین کنم و ببینم حرفی را که من میگویم، به همان شکل برداشت میکنند یا من دارم با خودم صحبت میکنم و تصور میکنم خیلی هم خوب دارم مطالب را عنوان میکنم.
تجربیات دانشجویان و ایدههای آنها خیلی به من کمک کرد که مطالب را به شکلی بگویم که مخاطبم راحتتر بتواند درک کند و هدف من را بهتر دریافت کند. بیشتر این کمک را مدیون دانشجویانم هستند.
4. جالب است. تصور اولیه من این بود که آموزش به صورت کاملا یکطرفه انجام میشود، اما با فرمایشات شما متوجه شدم تجربیاتی که شما از سالها تدریس به دست آوردید، کمک کرده نقاط قوتی در تدریس مجازی - آنلاین ایجاد کنید. یکی از آنها آموزش دوسویه بوده.
آموزشی که فقط خود فرد بخواهد صرفا مطالبی را بگوید، آموزش خاص خودش است. اما چیزی که در آموزشهایم مهمتر از اصل آموزش بوده این است که مخاطب چیزی را که مدنظر دارم درک کند. آموزشهای حضوری به من کمک زیادی کرد. ایدههای بچهها برای من خیلی جالب بود و سعی کردم همان نکاتی را که آنجا یاد گرفته بودم حتما در آموزشهای مجازی استفاده کنم.
5. جایی در آموزشهای مجازی گفتهاید طراحِ خوب طراحی است که هم با نرمافزار پیکسلی و هم نرمافزارهای بُرداری آشنا باشد. به طور مثال در اینجا طراح خوب را معرفی کردهاید. ویژگیهای یک مدرس خوب از نظر شما چیست؟ اگر به من اجازه بدهید، مواردی را که خودم به عنوان مخاطب دریافت کردم، میگویم و در ادامه شما تکمیل بفرمایید. جذابیت دروسی را که تدریس میکنید در صدای شما پیدا کردم. به نظرم آمد این یک عامل تشویقکننده برای شنونده است. در عین حال مثالهای عینی و قابل درکی انتخاب میشوند. مثلا جایی عنوان کردید اگر قرار است نرمافزارها را با هم مقایسه کنیم و کاری که مختص یکی از آنهاست به سختی توسط دیگری انجام دهیم، انرژی و زمان زیادی را از دست میدهید (نقل به مضمون است) و بعد مثال میزنید مثل مسافربری با کامیون، درحالیکه میتوانیم مسافر را با اتوبوس جابجا کنیم. اینها نقاط قوت است.
یعنی من را به عنوان مخاطب آموزش شما جذب میکند. این نقاط قوت چطور شناسایی و تقویت شد؟ و از آنسو اگر نقاط ضعفی در آموزش مجازی یا آنلاین وجود داشت چطور آنها را یافتید؟ چون کووید19 ما را با سرعت و شتاب بیشتری به سمت تدریس مجازی پیش برد. و ما هر چقدر زودتر این نقاط ضعف را شناسایی میکردیم، مهارتآموز و دانشآموز با سرعت بیشتری نتیجه میگرفت. برای کمرنگ کردن نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت شما چه الگویی انتخاب کردید؟
یکی از مشکلاتی که در خیلی از آموزشها وجود دارد، ترغیب کردن مخاطب است. دانشجویان در برخی از کلاسها به اجبار حضور پیدا میکنند. یعنی علت حضور، فقط انتخاب واحد درسی است که باید بگذرانند و شاید ندانند پشت آن واحد درسی چه موفقیتهایی میتواند وجود داشته باشد. پس باید اول آنها را راضی کنیم که کاری را انجام دهند. در مورد نرمافزار –مثلا کورل- همیشه این مشکل را دارم که مخاطب میگوید: چرا «فتوشاپ» (Adobe Photoshop) نمیگویید؟ فتوشاپ که خیلی بهتر است. اما فقط یک اسم است که شنیده (فتوشاپ).
بارها به بچهها تاکید کردهام که اصلا به اسامی نرمافزارها کاری نداریم. اگر از نظر شما فتوشاپ نرمافزار خوبی است، اول فتوشاپ را یاد بگیرید و بعد از آن کار با نرمافزارهای دیگر را هم یاد بگیرید. چرا فقط کار با یک نرمافزار را یاد بگیریم و اصرار کنیم که همین نرمافزار خوب است و همه کارها را برای من انجام میدهد؟ از نظر من هیچ چیزی کامل نیست؛ چه در نرمافزارهای گرافیکی و چه در زمینههای دیگر. هیچ موردی وجود ندارد که بگوییم این وسیله کامل است و همه کارهای من را انجام میدهد. ما نیاز داریم از وسایل مختلف استفاده کنیم. مثالِ سواری، وانت، اتوبوس و کامیون همیشه جزو مثالهای من است. اینکه بپرسیم کامیون خوب است یا اتوبوس؟
برای پاسخ باید ببینیم در چه زمینه کاری میخواهیم از آن وسیله استفاده کنیم. و چون کارهای گرافیکی را به صورت حمل و نقل در نظر گرفتیم، همه اینها لازم و ملزوم یکدیگر هستند. اینطور نیست که یکی از نرمافزارها بتواند کار من را انجام دهد و کافی باشد. بلکه ما نیاز به نرمافزارهای دیگر هم داریم تا بتوانیم کار کنیم. خیلی از آن مثالها را برای این میگویم که دانشجویان را ترغیب کنم تا بدانند اینطور نیست که با دانستن یک نرمافزار کارشان کامل میشود یا دانستن یک نرمافزار دلیل نمیشود بگوییم نرمافزار دیگر بد است. اینها مسایلی هستند که باید بدانیم تا بتوانیم از نرمافزارهای گرافیکی استفاده کنیم. چون دو نوع قابلیت و کار مختلف هستند و هیچ منافاتی با هم ندارند. بلکه میتوانند مکملهای خوبی برای هم باشند.
در زمینه آموزشهای مجازی هم همین ایدهها و تجربههای زیاد به من کمک میکند. من بارها این درسها را تکرار کردهام. هربار هم سعی کردهام نکته جدیدی به آموزش خود اضافه کنم. یک مدرس مجازی باید تجربه اینها را داشته باشد. اگر درس یا مطلبی را میگوید، باید بارها و بارها برای او تکرار شده باشد (ملکه ذهنش شده باشد). او باید بتواند درک کند مطلبی را که دانشجو شنیده تا کجا فهمیده، چه یاد گرفته و چه چیزی لازم دارد تا بیشتر بداند. علاوه بر این باید بداند برای نکات بعدی چه مطالبی را مورد تاکید قرار دهد.
اینها مستلزم این است که آموزش بارها تکرار شده باشد. نه 10 بار و 20 بار، شاید مُدرس از دفعه صدم به بعد نکات جدیدی یاد بگیرد. مشکلی که بارها برای بچهها در کلاسهای حضوری پیش آمده، این است که دانشجویان انتظار دارند در دفعات اول و دوم انجام کار، به نتیجه خوب و نهایی برسند. بارها به آنها تاکید کردهام که شاید دفعه پنجاهم به بعد کار شما خوب شود. چون شما در حال یادگیری هستید. نمونه این گفته را در کار فتوشاپ و روتوش داریم. من همیشه تاکید میکنم تمرین اول را پنج بار انجام دهند و هر بار Save کنند.
بعد خودشان آن پنج بار کار را با هم مقایسه کنند و ببینند با پنج بار تمرین چقدر مهارت کسب کردهاند و چقدر کیفیت کار تغییر کرده است. اگر این را بارها تکرار کنید، خیلی برایتان مفیدتر است. تجربهای که شخصا در کارهای روتوش دارم، مربوط به برگزاری امتحان فتوشاپ در یکی از دانشگاههاست. در آن دانشگاه دورههای «فتوشاپ»، «کورل» و «ایلاستریتور» (Adobe Illustrator) با هم گفته میشد. به خاطر یک روز تعطیلی، امتحان درس فتوشاپ یک روز عقب افتاد.
دانشجوی جدیدی که سر کلاس حاضر شده بود، تصور میکرد آن روز قرار است ما تدریس «کورل» را شروع کنیم، به همین خاطر به دانشگاه آمده بود. درحالیکه ما داشتیم امتحانِ عقب افتاده «فتوشاپ» را برگزار میکردیم.
از او پرسیدم: چرا برای یادگیری «فتوشاپ» نیامدی؟
جواب داد: بلدم.
گفتم: حالا که آمدید، امتحانی را که بقیه دانشجوها میدهند، شما به عنوان کار انجام بدهید. از هفته بعد تدریس «کورِل» را خواهیم داشت.
برای امتحان فتوشاپ یک تصویر سیاه و سفید به دانشجویان داده شده بود که شکستگیِ عمیقی روی صورت داشت و از قسمت چشم و بینی رد شده بود. از دانشجوها خواسته بودم آن تصویر را روتوش و رنگ کنند. کل امتحان همین بود و اساس کار هم این است چون اگر این کارها را در فتوشاپ بلد باشید، خیلی از کارها را میتوانید انجام دهید. آن روز 10 دانشجو مشغول امتحان دادن بودند.
سوال را گفتم، رفتم دور زدم و برگشتم. دو دقیقه نگذشته بود که دیدم این دانشجو کار را کامل کرده. او به قدری کار را با کیفیت و خوب انجام داده بود که بعدها به هرکس نشان دادم، گفتند عکس اصلی همین است و شما عمدا آن را سیاه و سفید کرده و روی چهره خط کشیدهاید! تا این حد کار را خوب انجام داده بود.
از او پرسیدم: چطور به این مهارت رسیدهای؟
گفت: سه سال است که کار من در آتلیه عکاسی همین است. پس دیدم تمرین بسیار مهم است و مدرس مجازی باید حتما بارها تجربه کرده باشد. و بارها آموزش «حضوری» دیده باشد ایرادهای کار را ببیند و بعد در آموزش مجازی، همه چیز را سریعتر و تکمیلتر ارائه کند. یک مزیت آموزش مجازی سرعت است. مثلا برای انتقال مطلب در کلاس حضوری باید چندین برابر وقت بگذارید تا مفهومی را متوجه شوید. یک مُدرس مجازی تجربه چندین سال تدریس را یک جا به شما ارائه میدهد. بالا بودن سرعت آموزش مجازی به همین دلیل است. چون یک دنیا تجربه پشت کارها و تمریناتی است که مدرسِ آموزش مجازی میگوید.
6. چون ما از حضور شما در مجموعه «فرادرس» بهره میبریم، یک سوال دارم: اگر بخواهید فرادرس را در یک جمله تعریف کنید، آن جمله چیست؟
واقعا به این اعتقاد دارم که «فرادرس» دنیای آینده است. من هفت-هشت سال پیش اولین آموزشم را در فرادرس شروع کردم. قبلا با وجودی که رشتهام کامیپوتر بود، ولی در حد امکاناتِ موجود فقط میتوانستیم یک ایمیل ارسال کنیم و آشنایی چندانی وجود نداشت. صحبت - دراغلب جاها - این بود که آموزشها بر روی CD و به صورت مجازی داده میشود، ولی کامل نبود. از همان روز اولی که به فرادرس آمدم، دیدم روی این موضوع خیلی کار میشود. یعنی آنچه در آینده نیاز داریم، همین الان روی آن کار میشود.
بارها دیدهام آموزشهایی در فرادرس ارائه شده که در سال اولِ ارائه، استقبال زیادی از آنها نشده چون شناختی در مورد آنها وجود نداشته. اما با گذشت زمان و در آینده خیلی از آنها استقبال شده است. فکر میکنم فرادرس دنیای آینده است.
7. البته شاید در سوال قبلی قدری اشاره کرده باشید، اما این را هم بپرسم که از ابتدای ورود شما به فرادرس چه تغییراتی توجه شما را جلب کرد؟ آیا شما با مجموعه تطبیق پیدا کردید یا مجموعه را منعطف یافتید؟ یک مورد دیگر هم این است که اگر خاطرهای از آموزش مجازی یا آنلاین در فرادرس داشتهاید، با مخاطبان در میان بگذارید.
مزیت مهم فرادرس مدیریت منسجم و هدفدار بودن آن است. روز اولی که وارد فرادرس شدم، هر روز احساس کردم که یک گام به جلو حرکت میکنند. شاید خیلی از شرکتها را دیده باشید که 10 سال پیش وجود داشتند، اما الان نیستند. حتی اسمی از آنها باقی نمانده. ممکن است به دلیل مدیریت غلط و شرایط نادرست یا هر علت دیگری از بین رفته باشند، اما فرادرس از روز اول همیشه پیشرفت کرده است.
در مورد خاطرهای که پرسیدید بگویم روز اولی که به فرادرس آمدم در زیرزمینِ مجموعه یک اتاق داشتیم که دیوارهایش با موکت، آکوستیک شده بود. ما در آن اتاق فیلم میگرفتیم. فرادرس از آن موقعیت به جایی رسیده که چندین استودیو دارد و گاهی اوقات پیش میآید. برای وقت گرفتن مشکل داریم. بعضی اوقات تمام استودیوها تا یک ماه مشغول است و اصلا جای خالی ندارند. در صورتی که قبلا یک لپتاپ بود و اتاقی در انباری که در آن فیلم میگرفتیم.
خاطره من مربوط به آموزش کار با نرمافزار «فتوشاپ» بود. در یکی از صحنهها یکی از همسایهها به زیرزمین آمد، چون در انباری کاری داشت. صدای قفل و درِ آهنی روی فیلم آموزشی ماند و نتوانستیم آن را حذف کنیم. فرادرس از آن موقعیت به جایی رسیده که چندین استودیو در مجموعه وجود دارد. همیشه این خاطره را به یاد میآورم و میگویم وقتی هدف و برنامه منسجم داشته باشیم، میتوانیم موفق عمل کنیم. مجموعه فرادرس برنامهریزیهای بسیار خوبی دارد. به الان اکتفا نمیکند و همیشه افق آینده را برای برنامهریزی در نظر میگیرد. پیشبینی آینده رمز موفقیت فرادرس است. باز هم بیشتر از اینها در فرادرس خواهیم دید.
8. از شما خواهش میکنم اگر مستقیما صحبتی با مخاطبان و مهارتآموزان فرادرس دارید بفرمایید.
سعی کنید از دنیایی که امروز پیش روی شماست، استفاده کنید. مثلا گاهی در کلاسهای دانشگاهی گفته میشود: «استاد به ما درس نمیدهد... این مبحث را نمیگویند. دانشگاه این امکانات را به ما نمیدهد...»
چنین صحبتهایی زیاد مطرح میشود. ولی همیشه یادتان باشد این زندگی شماست که دارید آن را میسازید. یکی از گرفتاریهای شغل من این است که بسیاری از خانوادهها از من میخواهند فرزندشان را راهنمایی یا نصیحت کنم. در یکی از میهمانیها از من خواستند فرزند خانواده را نصیحت کنم تا درس بخواند. با دانشآموز صحبت کردیم و او حرفهای جالبی زد.
همینجور دانهدانه همه معلمها را «ناکاوت» (Knockout) کرد و من ماندم به فردی که همه چیز را به یک شکل توجیه کرده، چه بگویم.
به او گفتم: فرض میکنیم تمام حرفهای شما درست باشد. ولی شما بیست سال بعد را در نظر بگیرید. آن روز زندگی شما سپری شده. احتمالا بچهدار شدهای و آن بچه از شما میپرسد: «پدر! چرا زندگیِ امروز شما اینطور است؟»
چه جوابی به فرزند خودت میدهی؟ این شما هستی که الان داری زندگی خودت را میسازی. اگر در آینده مشکلی به وجود بیاید، پایه آن را الان گذاشتهای. مثلا برای مشکلاتی که ایجاد شده، دنبال راهحل نرفتهای. بعدها همین مشکلات در قالبهای دیگر، خود را نشان میدهند.
بیاییم با خودمان صادق باشیم. برای آینده برنامهریزی کنیم. ابزارهای آموزش عوض شده و محدود به استاد، کلاس و دانشگاه نیست. شما هر طور بخواهید ابزار آموزش در اختیارتان است. از این دنیا استفاده کنید. من هم بازی، تفریح، خواب و استراحت را دوست دارم. هر چیزی به اندازه خودش خوب است. اما اگر در انجام یک کار زیادهروی کنیم و مثلا بازی کردن را در اولویت قرار دهیم - طوری که به آموزش دیدن فکر نکنیم - مطمئن باشید در آینده نتیجه آن را خواهیم دید.
مثلا ممکن است کاری ارائه دهیم که کیفیت لازم را ندارد یا خودمان را در آینده از داشتن امکاناتی محروم کنیم که فرصت استفاده از آنها را داشتهایم. پس حالا که انرژی داریم از این فرصت استفاده کنیم و از آموزشهایی که با کیفیت بالا تهیه میشوند، استفاده کنیم تا مهارت مناسبی برای آینده کسب کنیم. شاید در دوران من داشتنِ یک کتاب، نهایت آرزوی ما بود؛ اینکه بگردیم، کتابی پیدا کنیم و مطلبی را بخوانیم. ولی الان هر موضوعی که موردنیاز باشد در فضای مجازی آموزش داده میشود. آموزشهایی که مطلوب و منسجم هستند. بهتر است از این موقعیت استفاده کنیم، چون این مطالب یک روز به درد ما خواهند خورد و در آینده میتوانند در زمینه کارهای شغلی و فکری به ما کمک کند.
مجدد بابت فرصتی که برای این گفتوگو در اختیار ما گذاشتید تشکر میکنم.
ممنون و دست شما درد نکند.
با سلام و درود.
نوشتار عالییی بود.
به عنوان یک پیشنهاد، با یک فرد مسلط به زبان انگلیسی هم مصاحبه کنید فوق العاده میشه.
با سلام و درود.
خیلی ممنون. بسیارعالیی
به عنوان یک پیشنهاد اگر امکانش هست یک مصاحبه هم با یکی از افرادی که انگلیسی تدریس می کنن تهیه بکنید.