مکالمه انگلیسی در مورد شغل با تلفظ و ترجمه — آموزش کامل و رایگان
مکالمه انگلیسی در مورد شغل میتواند کار بسیار چالشبرانگیز و تنشزایی باشد و مستلزم آمادگی و اطلاعات گرامری کافی است. در ادامه ابتدا گرامر لازم برای مکالمه انگلیسی در مورد شغل را توضیح میدهیم و سپس سوالها و اصطلاحاتی که ممکن است برای مصاحبه کاری کاربردی باشد را به همراه چند نمونه مکالمه انگلیسی در مورد شغل ارائه خواهیم کرد.
مکالمه انگلیسی در مورد شغل
موارد و مناسبتهایی که ممکن است در آن صحبت در مورد شغلتان ضرورت داشته باشد بسیار زیاد است. به طور مثال در مواقع زیادی ممکن است از شما خواسته شود که در آزمون یا رویدادی اجتماعی در مورد شغل خود توضیح بدهید. یا حتی اگر در حال عوض کردن شغل خود از شرکتی به شرکت دیگر هستید، ممکن است مجبور شوید طی یک مصاحبه در مورد شغل خود صحبت کنید و به سوالات جواب دهید.
از زبانآموزان انگلیسی انتظار میرود که برای استفاده از اصطلاحات و جملات مورد نیاز برای مکالمه انگلیسی در مورد شغل در هر شرایطی آمادگی داشته باشند. در ادامه چند گرامر و مثال برای نحوه صحبت در مورد مشاغل ارائه شده است که به شما امکان میدهد در مورد نوع شغل و محل کار خود را مورد بحث قرار دهید.
گرامر صحبت در مورد شغل
در هر جایی که باشید، چه سر آزمون شفاهی، چه مهمانی و چه رویدادی اجتماعی، ممکن است از شما در مورد شغلتان سوال پرسیده شود. چند نمونه از سوالهایی که میتوان در مورد شغل افراد پرسید مثالهای زیر هستند.
What do you do?
شغلتان چیست؟
What do you do for a living?
برای امرار معاش چهکار میکنید؟
What is your job?
شغل شما چیست؟
What line of work are you in?
در چه حیطهای مشغول به کار هستید؟
What's your occupation?
حرفه شما چیست؟
تمام جملات بالا مترادف هستند و معنی «شغل شما چیست» میدهند. اولین مثال احتمالا پرکاربردترین و رایجترین سوالی است که در هنگام مکالمه انگلیسی در مورد شغل پرسیده میشود. در ادامه نحوه جواب دادن به این سوالات را با هم بررسی میکنیم.
جواب با گرامر I’m a
برای جواب دادن به سوال در مورد شغل با گرامر I’m a فقط کافی است در ادامه جمله اسم شغلتان را بگویید. یعنی شغلتان هر چه که باشد میتوانید آن را در انتهای مثالهای پایین بگویید.
I’m a teacher.
معلم هستم.
I’m an engineer.
مهندس هستم.
I’m a website designer.
طراح وبسایت هستم.
I’m a bus driver.
راننده اتوبوس هستم.
I’m a project manager.
مدیر پروژه هستم.
I’m a farmer.
کشاورز هستم.
جواب با گرامر I work for
یکی دیگر از روشهای جواب دادن به سوال مربوط به شغل، گفتن مکانی است که برای آن کار میکنید. با بیان این نوع جملات در واقع نمیگویید شغلتان چیست، اما میتوانند بفهمند مشغول چه حرفهای هستید و تصویری کلی از آن خواهند داشت.
به مثالهای پایین توجه کنید.
I work for a community college.
من در کالج شهری کار میکنم.
I work for the local council.
من در شورای محل کار میکنم.
I work for myself.
من برای خودم کار میکنم.
I work for an online English company.
من برای یک شرکت انگلیسی آنلاین کار میکنم.
I work for a training company.
من برای یک شرکت آموزشی کار میکنم.
I work for Facebook.
من برای «فیسبوک» کار میکنم.
I work for the BBC.
من برای «بیبیسی» کار میکنم.
I work for Google.
من برای «گوگل» کار میکنم.
I work for Coca-Cola.
من برای «کوکاکولا» کار میکنم.
اگر در جواب این که شغلت چیست اولین مثال بالا را به کار ببریم، ممکن است پرسشگر تصور کند که شما استاد دانشگاه هستید یا در کادر اداری آنجا کار میکنید. اما نکته مهم این است که او متوجه خواهد شد شما در محیط آموزشی مشغول به کار هستید.
یا اگر مثال دوم را در جواب بگویید، مخاطب متوجه میشود که کارمند دولت هستید اما دقیقا مشخص نیست و ممکن است هر منصبی داشته باشید. و در نهایت، اگر مثال سوم را بگویید، مخاطب پی میبرد که شغل آزاد دارید و خودتان رئیس خودتان هستید که به این مورد در ادامه مطب بیشتر خواهیم پرداخت. مثالهای بعدی نیز به همین ترتیب مورد استفاده قرار میگیرند. اما اگر برای شرکتی کار میکنید که شناخته شده نیست، میتوانید از جملههای زیر استفاده کنید.
I work for a company which/that ... .
من برای شرکتی کار میکنم که...
I work for a local company which/that ... .
من برای شرکتی محلی کار میکنم که...
I work for a national company which/that ... .
من برای شرکتی ملی کار میکنم که...
I work for an international company which/that ... .
من برای شرکتی بینالمللی کار میکنم که...
به طور مثال میتوانید از جملات زیر استفاده کنید.
I work for a company that makes electrical goods.
من بری شرکتی کار میکنم که وسایل الکترونیک تولید میکند.
I work for a local company which services fire alarms.
من برای شرکتی محلی کار میکنم که خدمات اعلام حریق ارائه میدهد.
I work for a national company that rents cars to the public.
من برای شرکتی ملی کار میکنم که به مردم ماشین برای اجاره ارائه میکند.
I work for an international company that supplies internet advertising.
من برای شرکتی بینالمللی کار میکنم که تبلیغات اینترنتی عرضه میکند.
جواب با گرامر I work in
با گرامر I work in میتوانید درباره حرفهای که در آن مشغول هستید و اداره یا شرکتی که در آن کار میکنید توضیحات ارائه دهید.
برای توضیح در مورد حرفهتان میتوانید از مثالهای زیر استفاده کنید.
I work in advertising.
من توی کار تبلیغات هستم.
I work in sales.
من توی کار فروش هستم.
I work in agriculture.
من کشاورزی میکنم.
I work in the fashion industry.
من در صنعت مد کار میکنم.
I work in the tech industry.
من در صنعت فناوری کار میکنم.
با جملات زیر و جملات مشابه آنها میتوانید در مورد اداره یا شرکتی که در آن مشغول به کار هستید توضیح دهید.
I work in the sales department in a car company.
من در بخش فروش یک شرکت خودروسازی کار میکنم.
I work in the marketing department of a cosmetics company.
من در بخش بازاریابی یک شرکت لوازم آرایشی کار میکنم.
I work in the design department of a sports company.
من در بخش طراحی یک شرکت لوازم ورزشی کار میکنم.
جواب با گرامر I’m in
گاهی اوقات برای مکالمه انگلیسی در مورد شغل لازم نیست از گرامرهای پیچیده استفاده کنید و گفتن حرفهتان پس از گرامر I’m in کافی است. این گرامر دقیقا همان معنی گرامر I work in را میدهد، اما کوتاهتر است.
به مثالهای زیر توجه کنید.
I’m in sales.
من در بخش فروش مشغول هستم.
I’m in marketing.
من در بخش بازاریابی مشغول هستم.
I’m in design.
من در بخش طراحی مشغول هستم.
I’m in education.
من در بخش آموزش مشغول هستم.
نحوه صحبت در مورد مسئولیتهای شغلی
یکی دیگر از روشهای مکالمه انگلیسی در مورد شغل، ترکیب تمام عبارتهای ذکر شده است تا جوابتان حاوی جزئیات بیشتری باشد.
I’m a salesman — I work in the sales department for a computer company.
من فروشنده هستم. من در بخش فروش یک شرکت کامپیوتر کار میکنم.
I’m a teacher — I work for a high school.
من معلم هستم. من در دبیرستان کار میکنم.
I’m a designer — I’m in the design department in an advertising company.
من طراح هستم. من در بخش طراحی یک شرکت تبلیغاتی کار میکنم.
شما با ترکیب تمام گرامرهایی که تا الان ذکر شده است میتوانید جزئیات شغل خود و حیطه شرکتی که در آن مشغول به کار هستید را به مخاطب خود بگویید. به طور مثال به جملات زیر توجه کنید.
I’m a software engineer at a website company.
من مهندس نرمافزار یک شرکت طراحی سایت هستم.
I’m a salesman in a mineral water company.
من فروشنده یک شرکت آب معدنی هستم.
I’m a customer support clerk at a supermarket.
من کارمند خدمات به مشتریان یک سوپرمارکت هستم.
گرامر I (verb)
همانطور که گفتگو ادامه مییابد، ممکن است لازم باشد اطلاعات بیشتری در مورد شغل و کاری که انجام میدهید به طرف مقابل بدهید. یکی دیگر از عبارتهایی که میتوانید استفاده کنید گرامر I (verb) است. به مثالهای زیر توجه کنید.
I teach math in the local high school.
من ریاضی را در دبیرستان محلی تدریس میکنم.
I write advertising copy for the big magazine publisher in the city.
من برای بزرگترین ناشر مجله شهر مطالب تبلیغاتی مینویسم.
I sell cars from the local Ford dealership in town.
من در نمایندگی محلی شرکت فورد در شهر ماشین میفروشم.
I cook food at the hospital.
من در بیمارستان غذا میپزم.
I design websites.
من وبسایت طراحی میکنم.
I take photographs.
من عکس میگیرم.
I write website content.
من برای وبسایت تولید محتوا میکنم.
I look after animals in the local animal shelter.
من در پناهگاه حیوانات محلی اینجا از حیوانات مراقبت میکنم.
یکی از فعلهای کاربردی که در این گرامر میتوان از آن برای توصیف شغل خود استفاده کنید «make» است. به مثالهای زیر توجه کنید.
I make jewelry for a small shop in town.
من برای مغازه کوچکی در شهر جواهرات درست میکنم.
I make card designs for a card company.
من برای یک شرکت کارت طراحی کارت انجام میدهم.
I make clothes for a local boutique shop.
من برای یک بوتیک محلی لباس میدوزم.
I make furniture in a small furniture company.
من برای یک شرکت مبلمان کوچک مبلمان میسازم.
یکی دیگر از فعلهایی که میتواند در این گرامر بسیار کاربردی باشد فعل «do» است. به مثالهای زیر توجه کنید.
I do marketing for a hair products company.
من برای یک شرکت محصولات مو بازاریابی انجام میدهم.
I do project management for a big construction company.
من مدیریت پروژه یک شرکت ساختمانی بزرگ را بر عهده دارم.
سایر گرامرها
سایر روشهایی که با آن میتوانید در مورد مسئولیتهای شغلتان صحبت کنید عبارتاند از:
- I have to…
- I manage…
- I lead…
- I take care of…
- I organize…
- I’m responsible for…
- Most of my time is spent…
به طور مثال میتوانید عبارت زیر را در توصیف شغل خود بگویید.
I’m a marketing manager. I have to do the marketing for the company.
I’m responsible for all the social media accounts we have and all the press releases. Most of my time is spent writing articles and blog posts.
من مدیر بازاریابی هستم. من مسئولیت بازاریابی شرکتی را بر عهده دارم.
من مسئول تمام حسابهای رسانههای اجتماعی و انتشارات مطبوعاتی هستم. بیشتر وقت من صرف نوشتن مقالات و پستهای وبلاگ میشود.
نحوه صحبت در مورد میزان رضایت از شغل
ممکن است در حین مکالمه انگلیسی در مورد شغل با سوال «?Do you like your job» یا مشابه آن در مورد میزان علاقه و رضایت شغلی شما پرسش شود. در اینجا میتوانید راجع به موارد زیادی توضیح دهید که برخی از این موارد عبارتاند از:
- دستمزد
- همکاران
این موارد در ادامه به طور مجزا توضیح داده خواهند شد.
دستمزد
بیایید به رایجترین موضوعی بپردازیم که افراد هنگام مکالمه انگلیسی در مورد شغل خود در مورد آن توضیح میدهند و آن چیزی نیست جز دستمزد. در ادامه چند نمونه از جملاتی که میتوانید با آن در مورد دستمزد شغل خود صحبت کنید آورده شده است.
The money is great!
دستمزدش عالی است!
The money is pretty good.
دستمزدش تقریبا خوب است.
The money is not very good at all.
دستمزدش چندان خوب نیست.
The pay is terrible.
دستمزدش افتضاح است.
I wish the money were better, but what can you do?
ای کاش دستمزدش بیشتر بود، ولی چه کار میتوان کرد؟
I get paid very well.
من دستمزد خیلی خوبی میگیرم.
I am on a pittance! (very low salary)
به من چندرغاز حقوق میدهند!
I earn a lot of money.
من پول زیادی درمیآورم.
I’m paid an average salary.
من دستمزد متوسطی دریافت میکنم.
همکاران
یکی دیگر از مواردی که بر رضایت شغلی ما تاثیر میگذارد همکاران ما هستند. افراد در اکثر مشاغل همکارانی دارند که باید کار را با همیاری آنها پیش ببرند. بنابراین هنگام صحبت در مورد موارد که در مورد شغلتان دوست دارید یا دوست ندارید میتوانید به همکارانتان نیز اشاره کنید.
I work with some great people.
من با افراد بزرگی کار میکنم.
I love the team I am working in.
من عاشق تیمی هستم که در آن کار میکنم.
We are like one big family.
ما مثل یک خانواده بزرگ هستیم.
I get on really well with all my colleagues.
من با همه همکارانم خیلی خوب کنار میآیم.
My colleagues/co-workers are great.
همکاران من عالی هستند.
All the people I work with are good.
همه افرادی که با آنها کار میکنم خوب هستند.
My coworkers aren't really cooperative.
همکاران من زیاد با هم همکاری نمیکنند.
واژگان توصیف شغل
طیف وسیعی از واژگان انگلیسی هستند که با کمک آنها میتوانید مکالمه انگلیسی در مورد شغل داشته باشید.
برخی از این واژگان به همراه ترجمه و مثال در جدول زیر ذکر شدهاند.
واژگان توصیف شغل |
Demanding |
requires a lot of skills, time, energy, attention |
پرزحمت |
Teachers usually have a family of their own and a demanding job that requires lots of work, patience and dedication. معلمان معمولاً خانواده تشکیل دادهاند و شغل پرزحمتی دارند که مستلزم تلاش، صبر و فداکاری زیادی است. |
Well-paid |
When you make a lot of money in your job |
پردرآمد |
Although Sarah is a single mother, she has a well-paid job and she can provide for her family. «سارا» با وجود اینکه مادری تنها است، شغل پردرآمدی دارد و میتواند خرج خانوادهاش را تامین کند. |
Badly-paid/Low-paid |
having a low salary |
کمدرآمد |
Peter used to work a badly-paid job in a restaurant until he invented an Internet app and made a fortune. «پیتر» قبلاً با دستمزد پایینی در رستوران کار میکرد، تا اینکه یک برنامه اینترنتی اختراع کرد و ثروت زیادی به دست آورد. |
Temporary |
It can last from one day to several years |
موقتی |
The number of people wanting permanent work who are in part-time or temporary jobs has leaped 53 per cent in two years. تعداد افرادی که خواهان کار دائمی هستند و در مشاغل پارهوقت یا موقت فعالیت میکنند طی دو سال افزایش ۵۳ درصدی داشته است. |
Permanent |
A steady job |
دائم |
After many temporary jobs, Zoe finally got a permanent position in the local travel agency. «زوئی» پس از چند کار موقت بالاخره در آژانس مسافرتی محلی شغلی دائمی به دست آورد. |
Full-time |
Working from 35 to 44 hours a day |
تماموقت |
Thomas works full-time for the local newspaper, but he also has a weekend part-time job in a restaurant because he wants to save money for a new car. «توماس» به صورت تماموقت در روزنامه محلی کار میکند، اما آخر هفتهها در رستورانی به صورت نیمهوقت مشغول است چون میخواهد برای خریدن ماشین جدیدی پول جمع کند. |
Part-time |
Working few hours a day |
نیمهوقت |
After leaving school at 16, she took three part-time jobs to earn money. او پس از ترک تحصیل در ۱۶ سالگی در سه شغل نیمهوقت مشغول شد تا کسب درآمد کند. |
Stressful |
Includes lots of stress, meaning long hours at work, short deadlines, etc. |
تنشزا |
It must be stressful working for the police. کار کردن در اداره پلیس باید تنشزا باشد. |
Challenging |
It is hard, but also exciting and interesting |
چالشبرانگیز |
Being a tourist guide is a challenging job, but it will enable you to develop your skills and get work experience. راهنمای گردشگری بودن شغل چالشبرانگیزی است، اما به شما کمک میکند تا مهارتهایتان را توسعه دهید و تجربه کاری کسب کنید. |
Interesting |
It is amusing and stimulating for you |
جالب |
I’d like to be an astronaut. Not only it’s an interesting job, but also well-paid. من ترجیح میدهم فضانورد شوم. نهتنها شغل جالبی است، بلکه حقوق خوبی هم دارد. |
Rewarding |
It makes you feel pleased and satisfied |
پر اجر |
Doctor’s job must be rewarding because of all the people they heal and the lives they save. شغل پزشکان بهخاطر مداوای آن همه افراد و جانهایی که نجات میدهند باید بسیار پر اجر باشد. |
Repetitive |
Doing the same thing over and over again at work |
تکراری |
Most of the work we do at the post office is repetitive. You know, separating mail and reorganizing it. اغلب کارهایی که در اداره پست انجام میدهیم تکراری است. یعنی جدا کردن نامهها و مرتب کردن دوباره آنها. |
Dead-end |
When you will hardly ever get promoted or get a higher salary |
بدون پیشرفت |
Work in a call center is totally horrible. It’s a dead-end job where you get paid very little and doesn’t offer much when it comes to advancement opportunities. کار در مخابرات کاملاً وحشتناک است. شغلی بدون پیشرفت است که در آن دستمزد بسیار کمی میگیرید و فرصت ترقی چندانی نیز پیش روی شما قرار نمیگیرد. |
Tedious |
Boring and frustrating |
کسلکننده |
Filing papers at the office is a tedious job. بایگانی اوراق در دفتر کار خستهکنندهای است. |
Soul destroying |
So boring that it makes you very unhappy |
سوهان روح |
Repetitive work can become soul-destroying after a while. کارهای تکراری بعد از مدتی میتواند سوهان روح شود. |
High-flying |
Very well paid and offers lots of opportunities for promotion |
پر سود |
After Derek graduated from college, he got a high-flying job as a stockbroker. «درک» پس از فارغالتحصیلی از کالج شغل پر سودی به عنوان دلال سهام پیدا کرد. |
Varied |
Dealing with a variety of tasks and people |
متنوع |
Working at the Wembley stadium performing so many different tasks and meeting all kinds of people, Meghan thought her job was varied but stressful at times. «مگان» که در استادیوم «ومبلی» کار میکرد، وظایف مختلفی را انجام میداد و با افراد مختلفی آشنا میشد، به نظرش شغل متنوع اما گاهی تنشزایی داشت. |
Mundane |
Lacking interest or excitement |
یکنواخت |
She hates her job because she is asked to do mundane tasks every day. او از شغل خود متنفر است زیرا هر روز از او خواسته میشود کارهای یکنواخت انجام دهد. |
حالا با کمک واژگان مثبت و منفی ارائه شده میتوانید شغل خود را توصیف کنید. هنگامی که افراد میخواهند در مورد شغل خود صحبت کنند، معمولا ابتدا واژهای مثبت و سپس در ادامه واژهای منفی به کار میبرند (یا برعکس) تا تصویر دقیقی از احساساتشان نسبت به آن شغل ارائه دهند. چند نمونه از مثالهایی که میتوان به کار برد در ادامه ذکر شده است.
The money is great, but it is a lot of pressure.
حقوقش عالی است، اما فشار زیادی دارد.
I like the people I work with, but the money is not that great.
من همکارانم را دوست دارم، اما حقوقش آنقدرها هم خوب نیست.
I like the job—it is very satisfying—but the management is not very good.
من کارم را دوست دارم. بسیار رضایتبخش است، اما مدیریت آن چندان خوب نیست.
The people I work with are so friendly and supportive, but the job itself is very stressful.
افرادی که با آنها کار میکنم بسیار صمیمی و حامی هستند، اما خود شغل بسیار تنشزا است.
I feel like it’s a bit of a dead-end job at times, but it can be a lot of fun.
گاهی احساس میکنم این کار جای پیشرفت خاصی ندارد است، اما میتواند بسیار سرگرمکننده باشد.
The customers are so demanding, but the management can be very motivating.
تقاضای مشتریان بسیار زیاد است، اما مدیریت نیز میتواند بسیار انگیزهبخش باشد.
Most of the time it is quite boring, then at certain times of the year it gets very busy.
کار در اغلب اوقات کاملاً خستهکننده است، اما در زمانهای خاصی از سال بسیار شلوغ میشود.
نحوه صحبت در مورد ساعت کاری
هنگامی مکالمه انگلیسی در مورد شغل یکی از مهمترین مسائلی که میتوان به آن پرداخت مسئله ساعت کاری و مرخصی است. در ادامه به این موارد به صورت مجزا و با ذکر مثال خواهیم پرداخت.
ساعت شروع و پایان کار
هنگامی که کسی بخواهد در حین مکالمه انگلیسی در مورد شغل در مورد ساعات کاری شما سوال بپرسد، به احتمال زیاد از یکی از جملات زیر یا مشابه آن استفاده خواهد کرد.
What time do you start work?
چه زمانی شروع به کار میکنید؟
What time do you finish work?
چه زمانی کارت تمام میشود؟
When do you stop work?
چه زمانی کارت را تمام میکنی؟
What time do you get off work?
کارت چه ساعتی تمام میشود؟
What time do you get off?
چه ساعتی کارت تمام میشود؟
افراد با پرسیدن اینگونه سوالات فقط میخواهند بدانند که کار شما چه ساعتی آغاز و چه ساعتی تمام میشود. در جواب این سوالها میتوانید از یکی از مثالهای زیر استفاده کنید.
I start work at nine.
ساعت نه کارم را شروع میکنم.
I start work at eight-thirty.
ساعت هشت و نیم کارم را شروع میکنم.
I have to be at work at nine.
من باید ساعت نه سر کار باشم.
I get to work at eight-thirty.
ساعت هشت و نیم سر کار میروم.
I finish work at five.
ساعت پنج کارم تمام میشود.
I stop work at five-thirty.
ساعت پنج و نیم کارم را تمام میکنم.
شیفت
افراد در بسیاری از مشاغل باید شیفت کاری خود را پر کنند. شیفت به زمانهای خاصی اطلاق میشود که حضور پیوسته کارکنان در محل کار ضروری است. در برخی از مشاغل حضور دائم کارمند در هر زمانی از شبانه روز ضرورت دارد. به طور مثال، شغل پزشکان، پرستاران، پلیس و کارکنان اورژانس اینطور ایجاب میکند.
اگر باید برای شغل خود شیفت بمانید، ممکن است لازم باشد کارتان را صبح زود، بعد از ظهر یا عصر انجام دهید. میتوانید هنگامی که میخواهید از زمان آغاز به شیفت خود صحبت کنید، میتوانید از جملاتی نظیر مثالهای زیر استفاده کنید.
I work day/afternoon/night/late shifts.
من روز/بعدازظهر/شب/تا دیروقت شیفت هستم.
I’m on days/afternoons/nights.
من روزها/بعدازظهرها/شبها شیفت هستم.
اضافهکاری
برخی از مشاغل مستلزم این است که کارمندان اضافهکاری کنند. در واقع اضافهکاری یعنی کارکنان بعد از ساعات کاری در محل کار میمانند و کار میکنند. به طور مثال ممکن است ساعتی کاری خود را پنج بعدازظهر به اتمام برسانند، اما تا هفت شب بمانند. اضافهکاری میتواند با حقوق یا بیحقوق باشد که این مسئله به سیاست شرکت بستگی دارد.
برخی از سوالهایی که ممکن است دیگران در مورد اضافهکاری از شما بپرسند در ادامه ذکر شدهاند.
Do you have to do overtime in your job?
آیا سر کارت باید اضافهکاری کنی؟
Do you have much overtime this week?
آیا این هفته اضافهکاری زیادی داری؟
Are you doing overtime this evening?
آیا امروز عصر اضافهکاری میکنی؟
گاهیاوقات ممکن است کلمه Overtime به معنای اضافهکاری به صورت مخفف به شکل OT نوشته شود.
Are you doing OT tonight?
امشب اضافهکاری میکنی؟
برای جواب دادن به اینگونه سوالات میتوانید از جملاتی نظیر مثالیهای زیر استفاده کنید.
I have to do so much overtime in my job.
من باید در کارم خیلی اضافهکاری کنم.
I have to do OT every week.
من باید هر هفته اضافهکاری انجام دهم.
I do OT most days — and I don’t get paid for it!
من اکثر روزها اضافهکاری میکنم و برای آن پولی دریافت نمیکنم!
I have to do OT sometimes but it’s okay as we get paid pretty well for it.
گاهی اوقات باید اضافهکاری کنم، اما اشکالی ندارد چون ما در ازایش پول بسیار خوبی میگیریم.
مشغله داشتن
به سرعت متوجه خواهید شد که زندگی کاری بسیار پرمشغله است. در ادامه چند عبارت کاربردی برای توصیف مشغله داشتن به زبان انگلیسی ارائه شده است.
I’m snowed under.
سرم به شدت کار ریخته است.
I’m swamped with work.
غرق کار هستم.
I’ve got a lot on my plate.
کارهای زیادی روی دستم مانده که باید انجام دهم.
I’m up to my neck in work.
تا خرخره کار روی سرم ریخته شده است.
I’m up to my neck in deadlines.
به شدت درگیر کار هستم و مهلت زیادی ندارم.
نحوه صحبت در مورد مرخصی
مرخصی استعلاجی یا Sick Leave زمانی است که بهخاطر مریضی از محل کار خود مرخصی با حقوق میگیرید. هنگامی که کسی بخواهد در مورد مرخصیهای شغلتان از شما سوال بپرسد، احتمالا از چنین سوالهایی استفاده میکند.
Do you get sick leave?
مرخصی استعلاجی داری؟
Is there sick leave in your job?
آیا شغل شما مرخصی استعلاجی هم دارد؟
اگر مریض شدهاید و مرخصی استعلاجی گرفتهاید یا میخواهید بگیرید، میتوانید از جملات زیر استفاده کنید.
I called in sick this week.
این هفته مرخصی استعلاجی گرفتم.
I am calling in sick today.
امروز زنگ میزنم تا مرخصی استعلاجی بگیرم.
گاهیاوقات افراد مریض نیستند، اما به بهانه مریضی مرخصی میگیرند. به این کار اصطلاحاً Pull a sickie میگویند. به مثالهای زیر توجه کنید.
I pulled a sickie yesterday!
دیروز به دروغ گفتم که مریض هستم!
He pulled a sickie to go to the football game.
او به دروغ گفت که مریض است تا به مسابقه فوتبال برود.
Most people are tempted to pull a sickie when they want a day off without using up their precious annual leave.
اغلب مردم وقتی میخواهند بدون استفاده کردن از مرخصیهای استحقاقی گرانبهای خود یک روز مرخصی بگیرند، وسوسه میشوند به دروغ بگویند که مریض هستند.
از سوی دیگر، مرخصی استحقاقی یا Annual Leave یک یا چند روز مرخصی با حقوق است که حق هر کارمند رسمی به شمار میآید. برخی از شرکتها به کارمندان خود چهار هفته مرخصی سالانه میدهند. کارکنان میتوانند از این روزها برای رفتن به تعطیلات و مسافرت استفاده کنند. ممکن است کارمندان برخی از روزها را نیز برای استراحت یا برخی کارهای شخصی مرخصی بگیرند.
هنگامی که میخواهیم در مورد مرخصی سالانه خود توضیح دهیم میتوانیم از جملات زیر استفاده کنیم.
I really need a holiday.
من واقعا به تعطیلات احتیاج دارم.
I need some time out.
من به مدتی استراحت احتیاج دارم.
I want to take some annual leave.
من میخواهم مرخصی استحقاقی بگیرم.
I am exhausted — I think I will book some days off.
من خیلی خستهام. فکر کنم چند روز مرخصی بگیرم.
I’ve been working like a dog — I deserve a break!
من بیوقفه کار کردهام. مستحق کمی استراحت هستم!
I’ve been working my ass off lately — I think I need some time out.
من اخیراً سخت کار کرده ام. فکر کنم به مدتی استراحت احتیاج دارم.
توجه داشته باشید که دو مثال آخر کاملا غیررسمی هستند و در بافتهای رسمی و اداری به هیچ عنوان مورد استفاده قرار نمیگیرند.
نحوه صحبت در مورد شغل آزاد داشتن
شغل آزاد یا خود اشتغالی یعنی شما برای خودتان کار میکنید و کارمند کسی نیستید. در واقع هیچ رئیسی ندارید و پاسخگوی کسی جز خودتان نیستید. برخی از شغلهای آزاد در جدول زیر ذکر شدهاند.
چند نمونه از شغلهای آزاد | |
Interior Design | طراح داخلی |
Carpenter | نجار |
Electrician | برقکار |
Bricklayer | آجرچین |
Construction worker | کارگر ساختمان |
Writer | نویسنده |
Photographer | عکاس |
Graphic designer | طراح گرافیک |
Make-up artist | آرایشگر |
Tutor | معلم خصوصی |
Nanny | پرستار |
Personal trainer | مربی شخصی |
در نتیجه اگر شغل آزاد دارید، فقط کافی است از جملاتی نظیر جملات زیر استفاده کنید.
I am self-employed.
من شغل آزاد دارم.
I work for myself.
من برای خودم کار میکنم.
I am my own boss.
من رئیس خودم هستم.
نحوه بیان مشغول به کار نبودن
شاید مشغول به کاری نباشید یا دنبال شغل بگردید. شاید هم تازه از دانشگاه فارغالتحصیل شده باشید و بخواهید قبل از آن که جستجو برای شغل را آغاز کنید کمی به خودتان استراحت بدهید. در این مواقع میتوانید از مثالهای زیر استفاده کنید.
I’m not working right now.
من الان مشغول به کار نیستم.
I’m between jobs at the moment.
من در حال حاضر جویای کار هستم.
I’ve just finished college and I need some time out.
من تازه دانشگاه را به پایان رساندهام و به کمی استراحت نیاز دارم.
I have just graduated and I am looking for a job now.
من تازه فارغالتحصیل شدهام و دنبال کار هستم.
I’m taking some time out to be with my family.
من مدتی را به خودم مرخصی دادهام تا با خانوادهام وقت بگذرانم.
I’m taking some time off to help my mother as she is getting old.
من برای کمک به مادرم که پا به سن گذاشته است مرخصی گرفتهام.
I’m taking some time out to sell my house.
من برای فروش خانهام چند وقتی مرخصی گرفتهام.
چند نمونه مکالمه انگلیسی در مورد شغل
در این بخش چند مکالمه انگلیسی در مورد شغل و مصاحبه کاری به همراه ترجمه ارائه شده است. پیشنهاد میشود که این مکالمهها را با دقت بخوانید و سپس آنها را با دوستان خود به صورت نوبتی با عوض کردن نقش خود تمرین کنید.
مکالمه اول در مورد «جان» دانشجوی لیسانس فارغالتحصیل رشته مدیریت مالی است که میخواهد در رشته تخصصیاش کار پیدا کند. گفتگو را چند دور بخوانید و سپس آن را با یکی از دوستان خود تمرین کنید تا هنگام مکالمه انگلیسی در مورد شغل خود احساس اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید.
متن مکالمه اول
Nancy: Hi. It is good to see you, John.
John: Same here, Nancy. It has been a long time since I last saw you.
Nancy: Yes, the last time we saw each other was New Year’s Eve. How are you doing?
John: I am doing OK. It would be better if I have a new job right now.
Nancy: You are looking for a new job? Why?
John: I already finished my studies and graduated last week. Now, I want to get a job in the Finance field.
Nancy: How long have you been looking for a new job?
John: I just started this week.
Nancy: Didn’t you have any interviews with those firms that came to our campus last month? I believe quite a few companies came to recruit students for their Finance departments.
John: I could only get one interview with Fidelity Company because of my heavy work-schedule. A month has already gone by, and I have not heard from them. I guess I did not make it.
Nancy: Don’t worry, John. You always did well in school. I know your good grades will help you get a job soon. Besides, the job market is pretty good right now, and all companies need financial analysts.
John: I hope so.
Nancy: You have prepared a resume, right?
John: Yes.
Nancy: Did you mail your resume to a lot of companies? How about recruiting agencies?
John: I have sent it to a dozen companies already. No, I have not thought about recruiting agencies. But, I do look closely at the employment ads listed in the newspaper every day.
Nancy: Are there a lot of openings?
John: Quite a few. Some of them require a certain amount of experience and others are willing to train.
Nancy: My friends told me that it helps to do some homework before you go to an interview.
You need to know the company well—what kind of business is it in? What types of products does it sell? How is it doing lately?
John: Yes, I know. I am doing some research on companies that I want to work for. I want to be ready whenever they call me in for an interview.
Nancy: Have you thought about questions they might ask you during the interview?
John: What types of questions do you think they will ask?
Nancy: Well, they might ask you some questions about Finance theories to test your academic understanding.
John: I can handle that.
Nancy: They might tell you about a problem and want you to come up with a solution.
John: I don’t know about that. I hope I will be able to give them a decent response if the need arises.
Nancy: They will want to know you a little bit before they make a hiring decision. So, they may ask you to describe yourself. For example, what are your strengths and your weaknesses? How do you get along with people?
John: I need to work on that question. How would I describe myself? Huh!
Nancy: Also, make sure you are on time. Nothing is worse than to be late for an interview. You do not want to give them a bad impression, right from the start.
John: I know. I always plan to arrive about 10 or 15 minutes before the interview starts.
Nancy: Good decision! It seems that you are well prepared for your job search. I am sure you will find a good job in no time.
John: I hope so.
Nancy: I need to run; otherwise, I will be late for school. Good luck in your job search, John.
John: Thank you for your advice. Bye!
ترجمه مکالمه اول
نانسی: سلام. از دیدنت خوشحالم، «جان».
جان: من هم همینطور، «نانسی». از آخرین باری که دیدمت خیلی میگذره.
نانسی: آره، آخرین باری که همدیگه رو دیدیم، شب سال نو بود. حالت چطوره؟
جان: حالم خوبه. اگه الان یک شغل جدید داشتم بهتر بودم.
نانسی: دنبال کار جدید میگردی؟ چرا؟
جان: من درسم رو تموم کردم و هفته گذشته فارغالتحصیل شدم. حالا دلم میخواد در زمینه رشته مالی کار پیدا کنم.
نانسی: چند وقته که دنبال شغل جدید میگردی؟
جان: همین هفته تازه شروع کردم.
نانسی: با اون شرکتهایی که ماه گذشته به دانشگاه ما اومدن مصاحبهای نداشتی؟ فکر کنم چند تا از شرکتها برای جذب دانشجو برای بخشهای مالیشون اومده بودن.
جان: من بهخاطر برنامه کاری سنگینم فقط یک مصاحبه با شرکت «فیدلیتی» داشتم. یک ماه گذشته و ازشون هیچ خبری نشده. فکر کنم قبول نشدم.
نانسی: نگران نباش، «جان». تو همیشه توی دانشگاه موفق بودی. مطمئنم نمرات خوبت بهت کمک میکن تا بهزودی شغل پیدا کنی. در ضمن، وضعیت بازار کار الان خیلی خوبه و همه شرکتها به تحلیلگر مالی احتیاج دارن.
جان: امیدوارم.
نانسی: رزومه آماده کردی، درسته؟
جان: آره.
نانسی: رزومهت رو برای یه عالمه شرکت ارسال کردی؟ برای آژانسهای استخدام چطور؟
جان: تا الان برای چندین تا شرکت ارسال کردم. نه، آژانسهای استخدام به فکرم نرسید، ولی هر روز آگهیهای استخدام درج شده در روزنامه رو با دقت میخونم.
نانسی: فرصتهای شغلی زیادی هست؟
جان: کمی. بعضی از اونها به میزان خاصی از تجربه احتیاج دارن و بعضی دیگهشون حاضرن دوره آموزشی برگزار کنن.
نانسی: بعضی از دوستانم بهم گفتن کمی تحقیقات قبل از رفتن به مصاحبه کمک میکنه. شما باید شرکت رو خوب بشناسی. مثلا در چه زمینه ای تجارت انجام میده؟ چه نوع محصولاتی رو میفروشه؟ این اواخر کسبوکارشون چطور بوده؟
جان: آره، میدونم. دارم در مورد شرکتهایی که میخوام باهاشون کار کنم تحقیقات انجام میدم. میخوام هر زمان که برای مصاحبه با من تماس گرفتن آماده باشم.
نانسی: به سوالاتی که ممکنه در طول مصاحبه ازت بپرسن فکر کردی؟
جان: به نظرت چه نوع سؤالاتی میپرسن؟
نانسی: خب، ممکنه ازت سؤالاتی در مورد نظریههای مالی بپرسن تا درک علمی تو رو ارزیابی کنن.
جان: از پسش برمیام.
نانسی: ممکنه بهت مشکلی رو بگن و ازت بخوان که براش راهحلی پیدا کنی.
جان: در این مورد زیاد مطمئن نیستم. امیدوارم در صورت لزوم بتونم یه جواب درست حسابی بهشون بدم.
نانسی: اونها حتما میخوان قبل از تصمیمگیری برای استخدام کمی بیشتر تو رو بشناسن. پس ممکنه ازت بخوان که خودت رو توصیف کنی. مثلاً نقاط قوت و ضعفت چیه؟ میتونی خوب با بقیه کنار بیای؟
جان: باید روی [پیدا کردن جواب برای] این سوال کار کنم. چطور خودم رو توصیف میکنم؟ هوم!
نانسی: راستی، حتما خودت رو به موقع برسون. هیچچیز بدتر از دیر رسیدن به مصاحبه نیست. نباید از همون اول بهشون تصور اشتباهی بدی.
جان: میدونم. من همیشه برنامهریزی میکنم که حدود 10 یا 15 دقیقه قبل از شروع مصاحبه برسم.
نانسی: تصمیم خوبیه! به نظر میرسه که برای کاریابی کاملا آماده شدی. مطمئنم که در کمترین زمان کار خوبی پیدا میکنی.
جان: امیدوارم.
نانسی: من باید برم وگرنه برای دانشگاه دیرم میشه. توی پیدا کردن شغل موفق باشی، «جان».
جان: ممنون از راهنماییات. خداحافظ!
اصطلاحاتی که در مکالمه مورد استفاده قرار گرفته از این قرار است.
اصطلاحات مکالمه اول | |
It is good to see you | از دیدنت خوشحالم |
Same here | من هم همینطور |
It has been a long time since I last saw you | از آخرین باری که دیدمت خیلی میگذرد |
Recruit somebody | کسی را استخدام کردن |
Heavy work-schedule | برنامه کاری سنگین |
I did not make it | قبول نشدم |
Besides, the job market is pretty good | در ضمن، وضعیت بازار کار الان خیلی خوب است |
Look closely | با دقت خواندن |
Do some homework | تحقیقات انجام دادن |
Come up with a solution | راهحل پیدا کردن |
If/When the situation arises | در صورت لزوم |
I need to work on that question | باید روی [پیدا کردن جواب برای] این سوال کمی کار کنم |
Give a bad impression | تصویر بدی ارائه دادن |
Good decision! | تصمیم خوبی است! |
You are well prepared | کاملا آماده هستی! |
Find a good job in no time | در کمترین زمان کار خوبی پیدا کردن |
I need to run | باید بروم |
مکالمه دوم در مورد یک تکنسین کامپیوتر در مصاحبه کاری است که از او در مورد مسئولیتهای شغلیاش سوال پرسیده میشود. برای تسهیل نحوه مکالمه انگلیسی در مورد شغل خود این گفتگو را کامل بخوانید و سپس چند دور با عوض کردن نقش خود با دوستانتان تمرین کنید.
متن مکالمه دوم
Jack: Hi Peter. Can you tell me a little bit about your current job?
Peter: Certainly. What would you like to know?
Jack: First of all, what do you work as?
Peter: I work as a computer technician at Schuller's and Co.
Jack: What do your responsibilities include?
Peter: I'm responsible for systems administration and in-house programming.
Jack: What sort of problems do you deal with on a day-to-day basis?
Peter: Oh, there are always lots of small system glitches. I also provide information on a need-to-know basis for employees.
Jack: What else does your job involve?
Peter: Well, as I said, for part of my job I have to develop in-house programs for special company tasks.
Jack: Do you have to produce any reports?
Peter: No, I just have to make sure that everything is in good working order.
Jack: Do you ever attend meetings?
Peter: Yes, I attend organizational meetings at the end of the month.
Jack: Thanks for all the information, Peter. It sounds like you have an interesting job.
Peter: Yes, it's very interesting, but stressful, too!
ترجمه مکالمه دوم
جک: سلام، «پیتر». ممکنه کمی در مورد شغل فعلی خودت برامون بگی؟
پیتر: حتما. دوست دارید از چی بگم؟
جک: اول از همه، چه کار میکنی؟
پیتر: من به عنوان تکنسین کامپیوتر توی شرکت «Schuller’s and Co» کار میکنم.
جک: چه وظایفی رو بر عهده دارید؟
پیتر: من مسئول مدیریت سیستم و برنامهنویسی داخلی هستم.
جک: با چه نوع مشکلاتی به صورت روزانه سروکار دارید؟
پیتر: اوه، همیشه اشکالات کوچیک سیستمی وجود داره. من علاوه بر این، اطلاعاتی رو برحسب نیاز کارمندان براشون آماده میکنم.
جک: شغل شما دیگه شامل چه وظایفی میشه؟
پیتر: خب، همونطور که گفتم، بخشی از کارم اینه که باید برای وظایف درونسازمانی شرکت برنامههای انحصاری بسازم.
جک: باید گزارش تهیه کنید؟
پیتر: نه، فقط باید مطمئن بشم که همهچیز درست کار میکنه.
جک: تابهحال در جلسات هم شرکت کردین؟
پیتر: بله، در پایان ماه در جلسات مشارکتی شرکت میکنم.
جک: برای تمام این اطلاعات متشکرم، «پیتر». به نظر میاد شغل جالبی داری.
پیتر: بله، خیلی جالبه، ولی تنشزا هم هست!
واژگان مکالمه دوم |
Computer technician |
A person who programs and repairs computers |
تکنسین کامپیوتر |
Day-to-day basis |
Every day |
هر روز |
Glitch |
A technical problem, possibly hardware or software related |
اشکال، عیب فنی |
Good working order |
In good condition |
درست کار کردن |
In-house |
Work done by the company itself rather than a third party |
درونسازمانی، |
Need-to-know basis |
Someone is told about something only when necessary |
در حد لزوم |
Organizational meeting |
A meeting focusing on the structure of a company or project |
جلسات مشارکتی |
Stressful |
Full of stress making someone nervous |
تنشزا |
To be responsible for |
To have a duty to do something, have a responsibility for a specific task |
مسئول بودن |
To develop |
Take an idea and improve it into a product |
توسعه دادن، ساختن |
To involve |
Require things to be done |
شامل شدن |
To produce reports |
Write a report |
گزارش دادن |
To work as |
Used to express the role of a person in a company |
کار کردن به عنوان |
مکالمه سوم در مورد مردی است که برای منصب معلم زبان مصاحبه کاری انجام میدهد. او در ادامه در مورد تجربیات خود در حیطههای مختلف صحبت میکند و سه دلیل برای مناسب بودن خودش برای این منصب ارائه میدهد. شما میتوانید با خواندن مکالمه زیر و تمرین کردن آن با دوستان خود مکالمه در مورد شغل به انگلیسی را تمرین کنید. علاوه بر این، میتوانید متن مکالمه را تغییر دهید تا با شرایط و حیطه کاری خودتان منطبق شود و سپس آن را دوباره تمرین کنید.
متن مکالمه سوم
Woman: Hi. Thanks for coming to the interview today. It’s nice to meet you.
Man: Well, thank you.
Woman: To begin with, why don’t you tell us a little about yourself?
Man: Okay. Um, yeah. I’ve always been interested in teaching in a language program like this, and uh, I graduated with a degree in English and psychology eight years ago.
Woman: Oh, really, both?
Man: Yeah, and uh then I landed my first job overseas in Japan.
Woman: Oh, wow. That’s pretty impressive. What did you do there? What kind of work?
Man: Well, I worked full time, um, for a private language school in Tokyo for the first two years, and then I found a job at a community college.
Woman: Oh really? So, exactly what did you do in your work there then?
Man: Well, I taught English and, uh, culinary arts.
Woman: You taught cooking classes?
Man: Well, well, I know it sounds like an unusual combination, but I completed a program in culinary arts before I got my, uh, English and psychology degrees.
Woman: Oh, Wow. You’ve done a lot, haven’t you? So, what exactly, um, how did you teach and what exactly did you do?
Man: Well, um, many of my students wanted to become chefs in restaurants, or they wanted to start their own restaurants, uh, and in our area, there were many, uh, tourists tourist spots.
A lot of tourists came to that particular area, and so with English, they would be able to communicate not only with suppliers.
You know things that they need for the restaurant’s food and so forth, but also with their customers, and so I taught them English and cooking at the same time.
Woman: Wow. That’s, that’s pretty impressive. That’s interesting.
Man: And tasty!
Woman: Oh, I bet. So, why did you return to the United States? How long have you been back?
Man: I’ve been back for, uh, probably about a year now.
Woman: Okay, so what brought you back then?
Man: Well, one of my former students opened a sushi restaurant, uh, in town, and he asked me to work with him.
Woman: Really? What’s the name of the restaurant?
Man: Well, it’s called Flying Sushi. Have you ever heard of it?
Woman: Yes, I’ve been there. Their food is fabulous; it’s top-notch. It’s really hard just to get a reservation there.
Man: I know, and uh, well, I work there two weeknights, and uh, and then...
Woman: So, two nights a week you’re working there still?
Man: Right, right, but then, but... I want to return to teaching. I’ve also been working as a therapist at a treatment center for teenagers struggling with depression and other mental health disorders.
Woman: Oh, wow, that would be a really interesting job.
Man: It is, it is.
Woman: Wow. You have such a wide range of experience. Uh, you know, to be honest, we have fifteen people who are applying for this position.
You’ve got quite a background, but why don’t you tell me three reasons why you would be the best person for this job.
Man: Um, well, first of all, uh, I understand that different students have different learning styles.
For that reason, I have used iPads, video, music, cooking, drama, role plays, and games to reach every student.
Woman: That’s good.
Man: And second, I have a background in academic and psychological counseling and advising skills that are often needed, you know, in working with international students.
Woman: Yeah, that could be really useful.
Man: Yeah, so you know, many of them struggle with, uh, emotional turmoil, you know, homesickness... .
Woman: Yeah, coming to a new place... .
Man: Right, so making the transition can be very overwhelming, and uh... .
Woman: Good. So, what would you say would be a third reason?
Man: And finally, I speak four different languages... .
Woman: Four? Wow! What languages do you speak?
Man: Well, I speak Spanish, Portuguese, and Japanese at an advanced level.
Woman: At an advanced level? Wow.
Man: And I also speak Arabic at a high-intermediate level.
Woman: That’s very, very impressive. You do have an impressive resume.
Man: Thank you.
Woman: Uh, what we’re doing... we’re going to have two rounds of interviews, and we will contact you on Friday and let you know whether or not you’ll be coming back for the second round of interviews.
Man: Okay.
Woman: It’s been really nice meeting you, and thank you for your time.
ترجمه مکالمه سوم
زن: سلام. ممنونم که امروز به مصاحبه اومدید. از آشنایی با شما خوشحالم.
مرد: خیلی ممنونم.
زن: برای شروع، چرا کمی از خودت به ما نمیگویی؟
مرد: بله. من همیشه به تدریس در برنامههای زبانی مثل این برنامه علاقه داشتم، و هشت سال پیش با مدرک زبان انگلیسی و روانشناسی فارغالتحصیل شدم.
زن: اوه، واقعا، هر دو؟
مرد: بله. بعدش هم اولین شغلم رو در خارج از کشور یعنی ژاپن پیدا کردم.
زن: عجب! خیلی تحسینبرانگیزه. اونجا چیکار میکردید؟ چه جور کاری انجام میدادید؟
مرد: خب، من دو سال اول به صورت تماموقت برای یک مدرسه زبان خصوصی در «توکیو» کار کردم و بعد در یک کالج محلی شغل پیدا کردم.
زن: اوه جدی؟ اون موقع دقیقاً چه کاری در اونجا انجام میدادید؟
مرد: خب، من انگلیسی و هنرهای آشپزی تدریس میکردم.
زن: کلاس آشپزی تدریس میکردی؟
مرد: خب خب، میدونم که ترکیب غیرعادی و عجیبی به نظر میرسه، ولی من قبل از گرفتن مدرک زبان انگلیسی و روانشناسیم یه برنامه هنر آشپزی گذروندم.
زن: عجب! انگار شما کارهای زیادی انجام دادید، مگه نه؟ خب، دقیقاً چجوری تدریس کردید و دقیقاً چه کاری انجام دادید؟
مرد: خب، خیلی از شاگردهای من میخواستن سرآشپز رستوران بشن، یا میخواستن رستوران خودشون رو افتتاح کنن و در منطقه ما مکانهای توریستی زیادی وجود داشت. گردشگران زیادی به اون منطقه خاص میاومدن، بنابراین با یادگیری زبان انگلیسی میتونستن نه تنها با تامینکنندگان غذا در مورد چیزهایی که برای غذای رستوران و غیره نیاز دارن ارتباط برقرار کنن، بلکه با مشتریهاشون هم ارتباط بگیرن. برای همین بهشون آنها انگلیسی و آشپزی رو به صورت همزمان آموزش دادم.
زن: عجب! خیلی تحسینبرانگیزه. جالبه.
مرد: و خوشمزه.
زن: اوه، شک ندارم. خب پس چرا به آمریکا برگشتید؟ چند وقته که برگشتید؟
مرد: الان حدود یک سال میشه که برگشتم.
زن: بسیارخب. حالا چی باعث شد که برگردید؟
مرد: خب، یکی از شاگردان سابقم یک رستوران سوشی در شهر باز کرد و از من خواست که با او کار کنم.
زن: جدی؟ اسم رستوران چیه؟
مرد: خب اسمش «سوشی پرنده» است. تابهحال اسمش به گوشتون خورده؟
زن: بله، رفتم. غذای اونجا فوقالعاده است. درجه یکه. رزرو کردن میز توی اونجا واقعا سخته.
مرد: درسته، و خب، من دو شب در هفته اونجا کار میکنم، و بعدش...
زن: پس همچنان دو شب در هفته اونجا کار میکنید؟
مرد: درسته، درسته، اما... دلم میخواد به کار تدریس برگردم. من همچنین به عنوان درمانگر در مرکز درمانی برای نوجوانانی که با افسردگی و سایر اختلالات سلامتی روان دستوپنجه نرم میکنند کار کردم.
زن: اوه، عجب! شغل واقعاً جالبیه.
مرد: هست، هست.
زن: شما توی زمینههای زیادی تجربه دارید. میدونید، راستش رو بخواید پونزده نفر دیگه هم هستن که برای این شغل درخواست دادن. شما سابقه خیلی زیادی دارید، اما لطفا سه دلیل بهم بدید که چرا شما مناسبترین فرد برای این شغل هستید.
مرد: هوم، خب، اول از همه، من متوجه هستم که دانشآموزان مختلف سبکهای یادگیری متفاوتی دارند و به همین دلیل من توی آموزشم از آیپد، ویدیو، موسیقی، آشپزی، نمایشنامه، نقشآفرینی و بازی استفاده کردم تا هیچ دانشآموزی جا نمونه.
زن: خیلی خوبه.
مرد: و دوم اینکه من سابقه مشاوره تحصیلی و روانشناسی دارم... همونطور که میدونید، اینها مهارتهایی هستن که اغلب توی کار با دانشجویان بینالمللی مورد نیازه.
زن: بله، قطعا میتونه مفید باشه.
مرد: بله، پس اطلاع دارید که خیلی از اونها با آشفتگی عاطفی دستوپنجه نرم میکنن، یعنی غربتزده میشن و دلشون برای خونه تنگ میشه.
زن: بله، اومدن به یه محیط جدید...
مرد: درسته، بنابراین این تغییر میتونه براشون خیلی طاقتفرسا باشه. و...
زن: خب. حالا به نظرتون دلیل سوم چیه؟
مرد: و در نهایت، من به چهار زبان مختلف دنیا مسلط هستم...
زن: چهار؟ عجب! به چه زبانهایی صحبت میکنید؟
مرد: خب، من اسپانیایی، پرتغالی و ژاپنی رو در سطح پیشرفته بلدم.
زن: در سطح پیشرفته؟ عجب!
مرد: و همچنین عربی رو در سطح متوسط رو به بالا صحبت میکنم.
زن: خیلی خیلی تحسینبرانگیزه. شما رزومه تحسینبرانگیزی دارید.
مرد: ممنونم.
زن: خب، برنامهمون اینه که... قراره دو دور مصاحبه داشته باشیم. روز جمعه با شما تماس خواهیم گرفت و بهتون اطلاع میدیم که برای دور دوم مصاحبهها تشریف بیارید یا نه.
مرد: بسیارخب.
زن: خیلی خوشحالم که با شما آشنا شدم و از وقتی که گذاشتید متشکرم.
واژگان مکالمه سوم |
land |
find a job |
پیدا کردن |
My father was able to land a very good job immediately after he graduated from college. پدرم بلافاصله پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه توانست شغل بسیار خوبی پیدا کند. |
impressive |
making a strong impression, great, wonderful |
تحسینبرانگیز، چشمگیر |
The job offer wasn’t that impressive, so I didn’t take it. پیشنهاد کاری چندان چشمگیر نبود، بنابراین آن را قبول نکردم. |
culinary arts |
cooking, the preparation of food for meals |
هنرهای آشپزی |
This college offers a great culinary arts program if you are interested. اگر علاقمند هستید، این دانشگاه برنامه هنرهای آشپزی فوقالعادهای ارائه میدهد. |
tourist spot |
a place where tourists visit things of interest such as museums, scenery, or shopping areas |
منطقه گردشگری |
Hawaii is a fantastic tourist spot if you enjoy surfing. اگر از موج سواری لذت میبرید، «هاوایی» منطقه گردشگری فوقالعادهای است. |
fabulous |
great, wonderful |
شگفتانگیز |
How did you land this fabulous job with so little experience? چگونه با این تجربه کم چنین شغل شگفتانگیزی را به دست آوردید؟ |
top-notch |
of the best quality |
درجه یک، حرف ندارد |
This school’s business program is top-notch, and for this reason, it is hard to get in. برنامه تجارت این مدرسه حرف ندارد و به همین دلیل ورود به آن بسیار سخت است. |
struggle (with) |
try hard to do something |
تلاش کردن، دستوپنجه نرم کردن |
I struggled to find a new job for one year. How long have you struggled with that terrible work schedule? من یک سال برای یافتن شغل جدید تلاش کردم. چه مدت با آن برنامه کاری وحشتناک دستوپنجه نرم کردی؟ |
depression |
a very sad or hopeless feeling or mental state |
افسردگی |
My brother has struggled with depression for a long time. برادرم مدتهاست با افسردگی دست و پنجه نرم میکند. |
disorder |
a mental condition that is not normal |
اختلال |
Some international students struggle with emotional disorders when they live overseas. برخی از دانشجویان بینالمللی زمانی که در خارج از کشور زندگی میکنند با اختلالات عاطفی دستوپنجه نرم میکنند. |
turmoil |
a state of confusion |
آشفتگی |
The company has been in serious turmoil since the president quit suddenly. از زمانی که مدیر عامل به طور ناگهانی استعفا داد، این شرکت دچار آشفتگی جدی شده است. |
transition |
a change from one condition to another |
انتقال، جابهجایی |
The transition from a language program in the university can be difficult for some students. انتقال از یک برنامه زبان در دانشگاه میتواند برای برخی از دانشجویان دشوار باشد. |
overwhelming |
a feeling that something is so difficult or confusing that you cannot do it |
طاقتفرسا، فشارآور |
The job was so overwhelming for James that he only lasted two weeks in the job. این کار به قدری برای جیمز طاقتفرسا بود که او فقط دو هفته در آن دوام آورد. |
bliss |
perfect happiness |
سعادت، شادی |
Running long races isn’t all bliss. There are times when you feel terrible, and you want to quit. دویدن در مسابقات طولانی چندان مایه سعادت نیست. مواقعی پیش میآید که احساس وحشتناکی به شما دست میدهد و دلتان میخواهد جا بزنید. |
چند نکته در مورد مصاحبه کاری
- قبل از مکالمه انگلیسی در مورد شغل برای مصاحبه، در مورد شرکت، اهداف، ارزشها و فعالیتهای آن تحقیق کنید.
- هنگام صحبت در مورد شرکت، کلماتی را به کار ببرید که شرکت برای توصیف خود از آن استفاده میکند.
- بیشتر در مورد تواناییهای خود صحبت کنید تا صلاحیتتان برای این شغل. مهمترین چیزی که شما را از بقیه متمایز میکند همین نکته است.
- هنگام جواب دادن به سوالات، علاوه بر مزایایی که شرکت برای شما دارد، روی مزایایی که شما میتوانید به شرکت اضافه کنید نیز تمرکز کنید.
- منتظر نباشید که انتخاب شوید. شما نیز در انتخاب سیم هستید. ابتدا ببینید که آیا شرکت مورد نظر برای شما مناسب است یا خیر.
- حتما بگویید که اهل کار تیمی هستید و با سایر افراد تیم همکاری میکنید. به طور مثال میتوانید بگویید «I consider working with others to be one of my strengths» که یعنی «به نظرم همکاری با دیگران یکی از نقاط قوت من است.»
- به این اشاره کنید که قصد دارید با شرکت مورد نظر همکاری طولانیمدت داشتاه باشید. به طور مثال میتوانید جمله «This role aligns with my long-term goals, and I’d really like to continue to build my career at this company» به معنای «این شغل با اهداف بلندمدتم مطابقت دارد و واقعاً دوست دارم تجربیات کاری و حرفهای خود را در این شرکت توسعه دهم» را بگویید.
- سوالات خوب بپرسید. یکی از بهترین سوالهایی که میتوانید در مصاحبه بپرسید سوال «?What will success look like for this job» به معنای «موفقیت در این شغل چگونه معنا میشود؟» است. این سوال در درجه اول ارزش قائل شدن شما برای شغل را نشان میدهد و در درجه دوم به شما کمک میکند وظایفی که از شما انتظار میرود را بهتر درک کنید.
سوالات رایج درباره مکالمه انگلیسی در مورد شغل
در ادامه این مطلب، برای درک بهتر نحوه مکالمه انگلیسی در مورد شغل به تعدادی از پرسشهای رایج در این خصوص پاسخ دادهایم.
چند نمونه از رایجترین سوالهای مصاحبه انگلیسی چیست؟
چند سوال رایج هنگام مکالمه به انگلیسی در مورد شغل برای مصاحبه کاری عبارت است از:
- خودتان را معرفی کنید.
- چرا شما مناسبترین فرد برای این شغل هستید؟
- چرا این شغل را میخواهید؟
- تجربیاتتان شما را از چه نظر برای این شغل آماده کرده است؟
در مصاحبه کاری باید چه مواردی را رعایت کرد؟
پیش از مصاحبه، مصاحبهکننده خود را بشناسید. سر وقت حاضر شوید، در مورد شرکت تحقیق کنید، مودبانه و محترمانه رفتار کنید.
اشتباهات رایج هنگام مصاحبه کاری چیست؟
آمادگی نداشتن، لباس نامناسب پوشیدن، زیاد یا کم حرف زدن، انتقاد از صاحبکار یا همکاران قدیمی و از همه مهمتر، عدم ارائه جواب مناسب به سوالی.
جمعبندی
اگر مشغول به کار هستید، بسیاری از عبارتهای مطلب مکالمه انگلیسی در مورد شغل هنگام صحبت در مورد شغلتان برای شما مفید واقع خواهد شد. همچنین اگر جویای کار هستید این عبارتها میتوانند در آینده برایتان سودمند باشند.
سعی کنید هر روز زمان کمی را به مرور عبارات این مطلب اختصاص دهید. همچنین با کمک گرفتن از گرامر و عبارات این مطلب سعی کنید جملات خود را بسازید تا بتوانید هنگام صحبت در مورد شغل و زندگی کاری خود جملههای بهتری بسازید و با تسلط بیشتری صحبت کنید.
تمرین مکالمه انگلیسی در مورد شغل
در ادامه سه تمرین جهت درک بهتر شما از مکالمه انگلیسی در مورد شغل و بهبود عملکرد خود هنگام مصاحبههای کاری یا آزمونهای شفاهی ارائه شده است که پیشنهاد میشود به آنها توجه ویژهای داشته باشید.
تمرین اول
جاهای خالی را با کلمه مناسب پر کنید.
Q: Jane: Hi, Andrew! I’ve been looking for you. Where have you been?
Andrew: I went to the career center office just now.
Jane: What for?
Andrew: I’m looking for information about ______ for journalism students.
Jane: And ...?
Andrew: The center staff said there were internship opportunities available at New Horizon Media.
Jane: New Horizon Media? Never heard of it. Where is it?
Andrew: It’s located in central London. It’s an award-winning non-profit organization that produces documentary films.
Jane: I see. What ______ are available?
Andrew: It is currently seeking research and production interns.
Jane: Which position are you interested in?
Andrew: I’m interested in applying for the production intern.
Jane: What are the requirements?
Andrew: This position requires excellent communication and organizational skills and experience with Final Cut Pro, Photoshop, and Word. Do you want to ______ , too?
Jane: I can’t use Photoshop. What about the research intern? What are the ______ ?
Andrew: The ______ must have excellent research and writing skills and the ability to make telephone outreach and write blog posts. I think you are qualified for this position.
Jane: Do you think so?
Andrew: Yeah. Why don’t you try to apply? Just send your application to … wait, let me check my notes … send it to elissa@talkingeyesmedia.org.
Jane: Thank you for sharing the information with me.
Andrew: Don’t mention it, Jane.
Answer: Jane: Hi, Andrew! I’ve been looking for you. Where have you been?
Andrew: I went to the career center office just now.
Jane: What for?
Andrew: I’m looking for information about internship opportunities for journalism students.
Jane: And ...?
Andrew: The center staff said there were internship opportunities available at New Horizon Media.
Jane: New Horizon Media? Never heard of it. Where is it?
Andrew: It’s located in central London. It’s an award-winning non-profit organization that produces documentary films.
Jane: I see. What positions are available?
Andrew: It is currently seeking research and production interns.
Jane: Which position are you interested in?
Andrew: I’m interested in applying for the production intern.
Jane: What are the requirements?
Andrew: This position requires excellent communication and organizational skills and experience with Final Cut Pro, Photoshop, and Word. Do you want to apply, too?
Jane: I can’t use Photoshop. What about the research intern? What are the criteria?
Andrew: The candidate must have excellent research and writing skills and the ability to make telephone outreach and write blog posts. I think you are qualified for this position.
Jane: Do you think so?
Andrew: Yeah. Why don’t you try to apply? Just send your application to… wait, let me check my notes … send it to elissa@talkingeyesmedia.org.
Jane: Thank you for sharing the information with me.
Andrew: Don’t mention it, Jane.
مطلبی که در بالا مطالعه کردید بخشی از مجموعه مطالب «مباحث متفرقه زبان انگلیسی» است. در ادامه، میتوانید فهرست این مطالب را ببینید:
- آموزش خواندن ساعت به انگلیسی – رایگان و به زبان ساده
- جواب دادن تلفن به انگلیسی + عبارت های مهم و کاربردی
- طرز صحیح نوشتن اعداد انگلیسی — با مثال و ساده
- آموزش اعداد به انگلیسی – با مثال و تمرین
- داستان کوتاه انگلیسی با افعال گذشته استمراری + ترجمه و نکات گرامری
- قواعد جمله سازی در انگلیسی – به زبان ساده + مثال، تمرین و تلفظ صوتی
- سیلاب در زبان انگلیسی چیست ؟ – توضیح به زبان ساده + مثال و تمرین
- اعضای خانواده به انگلیسی — به زبان ساده + مثال
- سلام و احوالپرسی به انگلیسی – به زبان ساده + مثال، تمرین و تلفظ
- متن انگلیسی درباره تعطیلات تابستان + نمونه متن، ترجمه و بررسی اصطلاحات
- اصطلاحات رایج انگلیسی در رستوران – با معنی و مکالمه
- برای یادگیری زبان انگلیسی از کجا شروع کنیم ؟ — بهترین راهنمای رایگان
- ۳۰ روش تقویت مکالمه انگلیسی – راهنمای کامل و ساده
- نمونه ایمیل رسمی انگلیسی – قالب های متنوع، با ترجمه
- طریقه نوشتن ایمیل رسمی به انگلیسی – از صفر تا صد
- آموزش کمک خواستن به انگلیسی + نمونه مکالمه، مثال و تلفظ صوتی
- اصطلاحات رایج انگلیسی در بازرگانی – ۱۰۰ عبارت مهم با معنی
- کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی + 600 کلمه کاربردی و ضروری
- اعداد ترتیبی در انگلیسی — مثال و تمرین
- کاربرد ویرگول در زبان انگلیسی — کامل و با مثال
- کاربرد علامت سوال در زبان انگلیسی — به زبان ساده + مثال، تمرین و تلفظ
- بهترین کتاب گرامر زبان انگلیسی – معرفی 43 عنوان ضروری
- توصیف ظاهر افراد به انگلیسی – صفات ظاهری پرکاربرد + مثال و تمرین
- کشورها و ملیت ها به انگلیسی – توضیح گرامر ملیت + تمرین و تلفظ
- اعضای صورت به انگلیسی + مثال، مکالمه، تمرین، تلفظ و ترجمه فارسی
- مسافرت به انگلیسی — 7 روش استفاده در مکالمه + تلفظ و ترجمه فارسی
- آدرس دادن به انگلیسی — آموزش اصطلاحات رایج + مثال و تلفظ
- اجزای کلام در انگلیسی یا Parts of Speech چیست؟ — به زبان ساده + مثال
- اصول نامه نگاری انگلیسی – هر آنچه باید بدانید + مثال
- 150 ضرب المثل انگلیسی رایج و کاربردی که باید بدانید + ترجمه و تلفظ
با سلام بهترین متنکاربردی که دیدم . واقعا ا عابی بود