گفت و گو با حمیدرضا پیرجمادی، کارشناس ارشد مهندسی برق سیستمهای قدرت و مدرس فرادرس


به نظر میرسد از پشت نیمکتِ هنرستان تا رسیدن به سکوی ممتازها در دوره کارشناسی، دشوارهایهای زیادی سر راه یک دانشجوی مهندسی برق باشد. هرچند خودش این کار را چندان سخت نشمارد. مهندس حمیدرضا پیرجمادی؛ کارشناس ارشد مهندسی برق- سیستمهای قدرت و مدرس مجموعه «فرادرس» کسی است که پستی و بلندی این راه را پشت سر گذاشته و در مقطع کارشناسی ارشد خود یک تحول رقم زده. تحولی خودخواسته که نامِ او را از میان برترینهای تحصیلات آکادمیک حذف کرده است . اما چرا؟
مهندس پیرجمادی عقیده دارد ممتاز شدن در بهترین دانشگاهها هم کار سختی نیست، اما تلاش خود را در دوران تحصیل ارشدش بر هدف دیگری متمرکز کرده است. آموزشهای اخیر مهندس پیرجمادی هم متاثر از همین تغییرهاست. او کار با نرمافزارهای مرتبط به رشته مهندسی برق را به صورتی آموزش میدهد تا کار با این نرمافزارها از خاطر دانشجویان نرود.
آنطور که میگوید قرار است آموزشهای مرتبط با مهندسی برق توسط او بیشتر به سمت صنعتی شدن پیش بروند، مهندس پیرجمادی یک زمان مشخص برای آغاز استفاده از آموزشهای صنعتی در رشته مهندسی برق پیشنهاد میکند. نظری که برای نخستین بار از زبان این مدرس جوان مجموعه «فرادرس» در همین مصاحبه مطرح میشود، مخالفانی هم دارد. باید دید مخاطبان کدام راه را برمیگزینند.
نسخه صوتی مقدمه
ذخیره کردن این فایل صوتی: لینک دانلود
نسخه ویدیویی مصاحبه
نسخه ویدیویی این مصاحبه در ادامه آورده شده است. همچنین، برای دانلود نسخههای ۷۲۰p و ۴۸۰p این مصاحبه نیز میتوانید از لینکهای زیر استفاده کنید.
- برای دانلود نسخه ۴۸۰p مصاحبه + اینجا کلیک کنید.
- برای دانلود نسخه ۷۲۰p مصاحبه + اینجا کلیک کنید.
نسخه صوتی مصاحبه (فایل صوتی) به صورت یکجا
ذخیره کردن این فایل صوتی: لینک دانلود
نسخه متنی مصاحبه
سلام خدمت شما آقای مهندس حمیدرضا پیرجمادی و همینطور مخاطبان مجموعه «فرادرس». ما امروز در خدمت یکی از مدرسان بسیار جوان مجموعه «فرادرس» هستیم که کارشناس ارشد مهندسی برق و مدرس دروس و نرمافزارهای مرتبط با این رشته هستند. من از شما خواهش میکنم مقداری بیشتر خودتان را بیشتر معرفی بفرمایید تا مخاطبان ما با شما بیشتر آشنا شوند.
سلام خدمت شما و همه مخاطبان عزیز. من حمیدرضا پیرجمادی هستم. دارای مدرک کارشناسی مهندسی برق، گرایش سیستمهای قدرت. اگر بخواهم کلیاتی درباره تحصیلات خودم بگویم، من دیپلمام را در هنرستان رشته «برق صنعتی» گرفتم. سال 1388 در مقطع کاردانی در دانشکده تربیت دبیر صومعهسرا قبول شدم که در شهر رشت است.
در سال 1391 در مقطع کارشناسی در دانشکده شهید منتظری مشهد مشغول به تحصیل شدم و بعد از یک وقفه دوساله، وارد مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه خواجه نصیر تهران شدم. گرایش من در مقطع کارشناسی ارشد سیستمهای قدرت است.
ممنون از توضیحات شما. چند سالتان است آقای پیرجمادی؟
متولد 1371 و تقریبا سی ساله.
بسیار جوان؛ همانطور که حدس زده بودیم. هیچوقت «آخر شدن» را تجربه کردهاید آقای مهندس پیرجمادی؟
در تحصیلات؟
آخر شدن در کلاس، نمره کم گرفتن، نفر آخر صف، جا ماندن از یک رشته یا کاری؟
نه به آن صورت نه.
پس شما همیشه اول بودید؟ میدانید چرا این را پرسیدم؟ رتبه سوم کشوری المپیاد برق صنعتی را در سال 91 کسب کردید. رتبه 17 آزمون کاردانی به کارشناسی برق بودید و دانشجوی ممتاز در دوره کارشناسی. حالا این سوال پیش میآید برای شخصی که همیشه اول بوده، در واقع همیشه اول نه- همیشه جزو برترینها بوده، اگر این اتفاق بیفتد که دیگر نتواند جزو برترینها باشد و یک جایی «آخر» قرار بگیرد، چه راهحلی پیدا میکند؟
من در دوره کاردانی و کارشناسی دانشجوی ممتاز بودم. این کار من هدفمند بود. احساس میکردم دانشجویان تا کارشناسی باید دروس را به صورت یاد بگیرند. وقتی وارد مقطع ارشد شدم، کلا دیدگاهم نسبت به تحصیلات تغییر کرد. یعنی دوست نداشتم فقط به صورت آکادمیک جلو بروم. به همین خاطر در مقطع ارشد جزو اولها نبودم.
جدی؟
بله. جزو اولها نبودم. یعنی شما فرمودید همیشه اول بودید، من در مقطع ارشد همان تجربه را داشتم. شاید خیلی از بچهها بتوانند و برایشان راحت باشد. اینطور نیست که دانشجوی ممتاز شدن سخت باشد. در همه دانشگاهها حتی اگر در بهترین دانشگاههای اروپا هم بروید، میتوانید دانشجوی ممتاز شوید. ولی بستگی به این دارد که دانشجو چه دیدگاهی دارد و به چه چیز فکر میکند.
برخی دوست دارند به صورت آکادمیک جلو بروند. بنابراین باید اول شوند تا بتوانند وارد مقطع بعدی شوند یا بتوانند در دانشگاه جذب شوند. اما دیدگاه من در مقطع ارشد تغییر کرد و به همین دلیل اصلا دنبال این نبودم که جزو دانشجویان برتر شوم.
پس جواب آن سوال من که «هیچوقت آخر شدن را تجربه کردید یا نه؟» شاید الان قدری فرق کند.
«آخر شدن»؟ دیگر خیلی آخر نبود.
میانه بودید در ارشد؟ چه شد تصمیم گرفتید که از ممتاز بودن که تا انتهای مقطع کارشناسی ادامه داده بودید، تغییر مسیر بدهید؟
بدون شک اساتید خیلی تاثیر داشتند. مثلا من در دوران کاردانی استاد خیلی خوبی داشتم که در زندگی من تاثیر داشت. ایشان هم میگفتند که یک دانشجو تا مقطع کارشناسی باید خیلی خوب درس بخواند و دروس را به صورت پایهای یاد بگیرد. همان دروس در مقطع ارشد و دکترا استفاده میشوند. به عبارتی فرد تا آخر عمرِ کاری با مفاهیمی که در کارشناسی یاد گرفته، سر و کار دارد.
در مقطع ارشد و دکترا کمی تخصصی میشود. باز همین الان هم دارم میبینم که بعضی از افراد که کارشناسی ارشد یا دکترا گرفتهاند، در مقاطع پایه مشکل دارند. یعنی یا در دوران کارشناسی به خوبی آموزش ندیدهاند، یا برای آنها مهم نبوده است. به همین خاطر در مقطع ارشد برای من مهم نبود که در درسم نمره خوب بگیرم.
چه چیزی برای شما مهم بود در مقطع ارشد؟
حالا من با اهدافی وارد این مقطع شدم و دوست داشتم که در پایاننامه کار ساخت انجام بدهم و همین کار را هم کردم. یعنی یک پایاننامه ساخت در ارشد برداشتم که معمولا بچهها از آن فراری هستند که یک پروژه ساخت بردارند. چون مثلا در یک سال واقعا سخت است. من با همین هدف آمدم. گفتم بیایم و یک پروژه ساخت بردارم، با نرمافزارهایی خاص که مدنظرم بود.
یعنی با یک هدف آمدم و همان کار را هم انجام دادم. بحث بعدی این بود که دوست داشتم آن چیزهایی را که یاد گرفتهام، در حوزه صنعتی ببرم. و به همین خاطر شروع کردم به رفتن به دوره در همان زمانی که داشتم در مقطع ارشد تحصیل میکردم.
منظور شما از دوره چیست؟ آیا دورههای آموزشی خاصی است؟
بله. دورههای آموزشی که به صورت صنعتی هستند. این دورهها دورههایی هستند که چیزهایی را آموزش میدهند که وقتی وارد صنعت میشوید، موردنیاز است. بدون شک همه بچهها مثل من این خلل را در خودشان میبینند. چون شاید نباید در دانشگاه آموزش داده شود. در دانشگاه بحث آکادمیک است و خیلی دیدگاه فرق میکند.
این دیدگاه هم دقیقا در دانشگاه درست است. یعنی همان چیزهایی را که لازم است، یاد میدهند. ولی وقتی که میخواهیم برویم سر کار، شرکتها آنها را از ما نمیخواهند.
تا به حال مصاحبه شغلی داشتید؟
بله. خیلی زیاد.
ممکن است از تجربیاتتان بگویید؟
خب دیدگاه در شهرستان و تهران کاملا فرق میکند. در شهرستان خیلی به مباحث صنعتی اهمیت میدهند. اصلا فوق لیسانس داشتن برای آنها مهم نیست. حالا من اولین شغلی که داشتم به عنوان مدیر برق یک شرکت فعالیت میکردم.
آن کسی که داشت با من مصاحبه میکرد اصلا درباره دورههایی که رفته بودم، چیزی نمیدانست و هیچ سوالی از من نپرسید. این موضوع خیلی جالب بود. به من اینطور گفت: نه تو آن چیزی که من میخواهم، بلد هستی و نه آن چیزی که تو میخواهی، به کار ما میآید. به خاطر همین برداشتند. یعنی ایشان لطف کردند و من را جذب کردند.
ولی در تهران مباحث دقیقتری از ما میخواهند. یعنی مصاحبههایی که در تهران داشتم، یکسری سوالات درباره استانداردها میپرسیدند. یعنی یکی از خللهایی که ما در آموزش داریم، این است که اصلا آموزش استاندارد نداریم. مثلا بچهها میدانند ولتاژ چیست. ولی نمیدانند که ولتاژ در چه سطحی و برای چه دستگاهی مناسب است.
اینها را در استاندارد آورده و گفتهاند. اما وقتی برای مصاحبه به شرکتی میرفتم، دقیقا همینها را میپرسیدند و میگفتند: به صورت استاندارد باید چه کار کنیم؟ این را در دانشگاه نباید هم یاد بدهند. یعنی من مطمئنم خیلی از اساتید هم نمیدانند که در کدام استاندارد، آن مباحث آمده است.
به عنوان مثال، یکی از تدریسهای من در «فرادرس» بحث اتصال کوتاه بود. همه بچهها میدانند اتصال کوتاه چیست. ولی اینکه در کدام استاندارد آمده و چرا این روابط درست است یا نیست یا به صورت تجربی چه چیزی اثباتشده را نمیدانند. و در شرکتها دقیقا همین را میخواهند. میگویند: استانداردش چیست و تا چه مقدار باید این اتفاقات بیفتد؟
خب این دید را هیچکس ندارد. در اولین مصاحبهای که داشتم، حدودا بیست سوال جلو من گذاشتند و من شش-هفت تا را درست زدم. تعجب رئیس شرکت این بود که شما با فوق لیسانس چطور 13 تا جواب اشتباه دادهای. من همانجا به ایشان گفتم: که اگر استاد من هم بیاید، نمیتواند جواب بدهد.
دانستههای دانشگاه شما بود در آن زمان دیگر؟
بله من در حال تحصیل بودم. اواخر راه بود و داشتم دفاع میکردم.
و همانجا شد که به این نتیجه رسیدید که بروید به سمت آموزش خارج از دانشگاه؟
نه من قبل از آن هم متوجه شده بودم. یعنی قبل از آن داشتم دورهها را میرفتم.
ولی نمیدانستید بازار کار چنین چیزهایی را نیاز دارد.
در این حد که بپرسند، نه. من فکر نمیکردم که دیگر اینهمه برایشان مهم باشد که دقیق بدانیم چیست. چون واقعا آن سوالاتی که میکردند برای کسی بود که باید حداقل پنج سال در صنعت کار کرده باشد تا آنها را بداند.
و چه شد آمدید سراغ تدریس آقای مهندس؟
من خیلی فکر تدریس را نمیکردم. یعنی شاید به تدریس کردن علاقه داشتم نه به این صورت که بروم معلم شوم یا استاد دانشگاه.
دوست داشتید چطور تدریس کنید؟
چون در هنرستان جزو اولینها بودم، بچههای خوابگاه به من میگفتند که بیا و به ما یاد بده. من میرفتم. گاهی هم سی-چهل نفر میآمدند و ریاضی یا دروس دیگر را به آنها میگفتم. البته خیلی کم اتفاق میافتاد مگر بچههای خوابگاه میخواستند. میدانستم که میتوانم و خیلی علاقه داشتم.
احساس توانایی میکردید؟
بله دقیقا. در دوره کاردانی و کارشناسی هم همین اتفاقات میافتاد ولی خب اولین قصدی که به صورت جدی داشتم، سال 1391 بود. آن موقع «فرادرس» خیلی نوپا بود. یادم است هیچ درسی در مورد مهندسی برق داده نشده بود. من یادم است آن موقع درس بررسی سیستمهای قدرت را برای اولین بار گفتم.
که در شهرستان بودم و اصلا نتوانستم ضبط کنم.
چطور با «فرادرس» آشنا شده بودید؟
از آموزشهای «فرادرس» استفاده میکردم.
به عنوان دانشجو استفاده کردید و بعد دیدید توانمندیاش را دارید. فرمودید نتوانستید آموزش را ضبط کنید. بعد از آن چه اتفاقی افتاد؟
چون امکانات آن نبود. آن موقع موسسه «فرادرس» هم به این شکل نبود. الان خیلی بهتر شده و میتواند امکانات را در اختیار مدرسان قرار دهد. آن موقع اینطور نبود. من کلا ضبط و تدریس نکردم تا سال 1397. در سال 1397 اولین تدریسم را در «فرادرس» داشتم.
از 1397 تا الان چقدر با مخاطبان ارتباط داشتید؟ میخواهم بدانم اگر مخاطب با شما ارتباط گرفته و آموزشهای شما را هم دنبال کرده، از شما چه درخواستهایی داشته در ارتباطاتی که بعد از آموزش دیدن برقرار کرده است؟
این ارتباطات به دو صورت است. بعضی از دانشجویان عزیز میآیند و کامنت میگذارند و نظراتی در همان صفحه مربوط به آموزش میگذارند که در آنجا معمولا پیشنهادی داده نمیشود. یا نقد است یا تشکر و گاهی میگویند این آموزش ایرادهایی دارد. ولی خیلیها بودهاند که از طریق ایمیل با من تماس گرفتهاند.
وقتی که تماس میگیرند، ارتباط خیلی نزدیکتر است یا مثلا وقتی پیامی میدهند، آنجا دیگر پیشنهاد میدهند. حالا بنا بر چیزی که من تدریس کردهام، گفتهاند که پیشرفته آن را تدریس کن. یا خودشان یک درسی را پیشنهاد دادهاند. معمولا هم صنعتی است. چون این متاسفانه حفره بزرگی است مخصوصا در رشته برق.
مثلا اگر بچهها بخواهند یک آموزش سی ساعته ببینند، باید در حد چند میلیون هزینه کنند. «فرادرس» این را برداشته. یعنی با صرف چندصدهزار تومان یعنی با یک دهم آن قیمت میتوانند همان آموزش را با کیفیت بیشتر ببینند. به همین خاطر بیشتر مخاطبان تشکر میکنند و پیشنهاد آموزش میدهند.
آقای مهندس در ارتباطاتی که مخاطبان با شما میگیرند، از شما درباره اینکه چگونه شغل انتخاب کنیم یا چگونه رشته انتخاب کنیم تا بتوانیم بهتر وارد بازار کار شویم هم راهنمایی میگیرند؟ یعنی چنین درخواستهایی هم از شما دارند؟
بله اتفاقا خیلی زیاد. آنچه در ذهن دانشجوها ابهام ایجاد میکند، همین است که باید چه کار کنیم؟ چون یک فرد چهار سال از عمرش را میگذارد و میآید در دانشگاه یا شهر دیگری تحصیل میکند تا بتواند مشغول انجام کاری شود و درآمد داشته باشد. ولی در دانشگاه به خصوص در مقطع کارشناسی، چنین دیدی پیدا نمیکنند.
در مقطع ارشد دید آنها بازتر میشود، چون ارتباطات بیشتری دارد. در مقطع کارشناسی سن دانشجو کم است. شاید یک دانشجوی بیست ساله به این فکر هم نکند که من میخواهم سر کار بروم. یک حالت دیگر است. اما در مقاطع ارشد 24-25 سالشان است و دیگر فکرشان این است که من باید سر کار بروم.
پس باید چه کار کنم. ولی خب بچههای کارشناسی اینطور نیستند. و خیلی سوال میکنند که چه کار باید کرد.
و پاسخ شما بسته به رشتههای مختلف و شرایطی که مخاطبان دارند، چیست آقای مهندس؟
بعضیها در انتخاب گرایش مشکل دارند که چه گرایشی کارش در ایران بیشتر است. من خودم به سمت مهندسی فشار قوی رفتم. مهندسی فشار قوی خیلی High-tech است. افرادی که در آن کار میکنند کم هستند. بدون شک سیستمهای قدرت در ایران بهتر است. دانشجویان الکترونیک و مخابرات شاید فقط در تهران وضعشان خوب باشد. متاسفانه در شهرستان وضعشان خوب نیست. چون اصلا چیزهایی که یاد گرفتند در آنجا به درد نمیخورد.

حتی اگر مهارتهایی را که شما در آن دورههای صنعتی کسب کردید کسب کنند باز هم بیکار میمانند؟
-دانشآموخته- رشته الکترونیک قدرت برای آنکه کار کند، چیزی جز تعمیرات در شهرستان ندارد. مثلا تعمیرات قطعات الکترونیکی. البته این هم خودش بد نیست. یعنی اگر کسی این کار را بکند. ولی دست بچههای قدرت خیلی بازتر است.
برای کار در ایران، بچههایی که گرایش قدرت را انتخاب میکنند دستشان بازتر است.
بله. این چیزی است که دیدم. خودم در شهرستان خیلی راحت مشغول به کار شدم.
سوالات دیگری که دانشجویان از شما میپرسند حول چه چیزهایی میچرخد؟ اینکه ما فقط دروس دانشگاهی را بخوانیم؟ یا نه؛ برویم سراغ دوره دیدن در خارج از دانشگاه. این سوالی است که شاید در خیلی از رشتهها مطرح شود.
بچهها الان خیلی فعالتر شدند. آن موقع که من کارشناس بودم اصلا این سوالات در ذهنم نبود. ولی الان بچهها خیلی عجله دارند که سریع بدانند. به نظر من این عجله کردن اصلا خوب نیست. یعنی تا مقطع کارشناسی باید درس خواند. این نظر شخصی من است. باید به صورت پایهای درس خواند.
هرچه را استاد میگوید، باید خوب یاد گرفت. الان شاید همه فکر میکنند اگر صنعتی یاد بگیرند برای آینده خیلی خوب است. اصلا اینطور نیست. چون وقتی وارد یک شرکت یا مجموعه میشوند، بدون شک آن شخصی میتواند پیشرفت کند که دید علمی قویتری دارد. وگرنه کار صنعتی را میتوان یاد گرفت.
حالا چه کسی در مقطع کاردانی باشد، کارشناسی یا ارشد، میتوانند آن مباحث صنعتی را یاد بگیرند. ولی کسی جلوتر است که دید علمی قویتری دارد.
بنابراین اگر ما بخواهیم از شما یک توصیه داشته باشیم بچهها تا زمانی که دارند کارشناسی میخوانند به همان دانستههایی که در دانشگاه به آنها آموزش داده میشود، بسنده کنند. نیازی نیست دورههای خاصی را بگذرانند؟
نه. اگر خودم برگردم عقب در دوره کارشناسی فقط به صورت پایهای همه چیز را یاد میگیرم. دانشجوها بعد از کارشناسی یا ادامه تحصیل میدهند یا میخواهند مشغول کار شوند. وقتی دید علمی شما قوی باشد، در دورهها هم که شرکت میکنید، مشکلی ندارید. یعنی وقتی استاد دارد یک دوره صنعتی میگوید، هر چه بگوید شما علمیاش را میدانید و او فقط استانداردش را منتقل میکند.
میگوید مثلا در استانداردِ فلان، این مباحث آمده و اینطور گفته شده. دیگر شما مثلا هیچ مشکل علمی ندارید. در برخی دورههایی که میرفتم خیلیها بودند که مدام درباره مباحث علمی میپرسیدند.
یک سوال برای من پیش آمد. اگر شخصی در دوره کارشناسی بخواهد دروس تخصصی را که آموزش میبیند، یک مقدار تقویت کند میتواند از آموزشهای مجازی استفاده کند. یعنی از این نظر طبق توصیه شما مشکلی وجود ندارد که چیزی خارج از دانشگاه آموزش ببیند. ولی اگر بخواهد برود سراغ مهارت، باید صبر کند تا کارشناسی تمام شود و بعد برود؟
نظر من این است. میدانم که الان خیلیها مخالف این نظر هستند.
مخالف هم دارد.
شاید فکر میکنند تخصص گرفتن دانشجو از همان سن 18 سالگی خیلی کار خوبی است. مثلا متخصص شدن در اینکه برق صنعتی یا PLC را خوب یاد بگیری. بدون شک درآمد پیدا میکند. ولی نظر من این است که دانشگاه تا کارشناسی بدون شک بر صنعت ارجحیت دارد.
آقای مهندس! خاطره جالب یا خوشی از ارتباط با مخاطبان در آموزشدادن دارید؟ چه آموزش مجازی و چه آموزش حضوری.
در آموزشهای مجازی پیامها، ایمیلها و تشکرهایی که میکنند، خیلی قوت قلب است. هر کدام را که میخوانم واقعا انرژی میگیرم. قبلا از مدرسها میشنیدم، اما تجربه نکرده بودم. ولی وقتی کسی پیام میدهد و میگوید چقدر استفاده کردم یا با همین آموزش توانستم ارشد یا دکترا قبول شوم واقعا لذت میبرم.
حضوری هم لذت خودش را دارد. چون وقتی آموزش حضوری است تا همیشه شماره تماس من را دارند. تا وقتی دانشگاه میروند هم به من پیام میدهند. این برای من خیلی خوب است.
و فرمودید از سال 1397 تا الان در «فرادرس» تدریس میکنید. تغییراتی که از آن سال تا پایان سال 1400 در آموزشهایتان دادهاید، چه تغییراتی بوده؟ چون هم بچهها کامنت میدهند و هم پیشنهادهای مختلفی به شما میدهند.
اولین درسی که من در «فرادرس» ارائه دادم، یک درس دانشگاهی بود که به صورت تئوری آن را گفتم. رفتهرفته احساس کردم دوره صنعتی جایش خیلی خالی است حتی در «فرادرس». حالا من رشته خودم را میگویم. خیلی از مدرسان به این سمت نیامدند که به صورت صنعتی تدریس کنند. دلیل آن را هم خودشان میدانند. من احساس کردم به سمت صنعتی کردن دورهها بروم.
تقریبا یک سال است به این سمت رفتم. شاید در کنارش یکی از مخاطبان برای درس دانشگاهی پیام بدهد، ولی خیلی کم شده. دیگر دارم به این سمت میروم که صنعتی یاد بگیرم و یاد بدهم. این یک مزیت برای من دارد که مداوم در حال یادگیری هستم.
یعنی اینطور که من متوجه شدم آموزشهای شما مختص افرادی است که دارند در دوره کارشناسی ارشد تحصیل میکنند. طبق فرمایش قبلی شما دارم این سوال را میپرسم.
نه. دیدِ دانشجو هنوز این نیست. دید دانشجو این است که در کارشناسی هم باید صنعتی یاد بگیریم.
ولی توصیه شما این بود که در دوران کارشناسی متمرکز روی دروس تخصصی دانشگاه باشیم.
نظر من این است. اما مخاطبان -آموزشها- در دوره کارشناسی اتفاقا بسیار زیاد هستند. ولی افرادی که مشغول به کار هستند، خیلی زیاد هستند. کسانی که دارند در شرکتی کار میکنند و آن دورهای که تدریس کردم به درد آنها خورده. چون دوره صنعتی است. اتفاقا شاید بچههایی که دارند فوق میخوانند خیلی کم بیایند دوره صنعتی بگیرند.
جدی؟ یعنی علاقهمندان به این آموزشها از دوره کارشناسی هستند.
معمولا کسانی هستند که کارشناسی را تمام کردهاند و دنبال کار و مهارت هستند. اتفاقا کار خوبی میکنند. چون کارشناسی تمام شده و باید برخی موارد را یاد بگیرند. چون دارند میروند مصاحبه و میدانند بدون شک خیلی چیزها را بلد نیستند. من احساس میکنم بیشتر مخاطبان کارشناسی هستند.
هیچوقت در آموزشهایتان این پیشنهاد را کردهاید که بچهها به آموختههای دانشگاه در دوران کارشناسی بسنده کنید و بعد از این مرحله به سراغ دورههای آموزشی من بیایید. این برای شما بهتر است.
نه.
فکر میکنید اگر با آنها در میان بگذارید بپذیرند؟
نه.
بنابراین ما برای اولین بار در این مصاحبه از زبانِ شما این موضوع و این توصیه را داشتیم. دیگر انتخاب با مخاطبان ماست. سوالات من از شما تمام شده. اگر فکر میکنید موضوعی هست که به کار مخاطبان ما میآید و من فراموش کردهام بپرسم، در خدمت هستم که بشنویم.
اگر بخواهم یک نکته بگویم بحث فنی-حرفهای است. دوست دارم این را بگویم. خود من در فنی-حرفهای تحصیل کردم. دیپلم من آنجا بود و بعد مجبور شدم برای کاردانی یک کنکور بدهم. برای کارشناسی یک کنکور بدهم. متاسفانه سیاست کشور بر این است که فنی-حرفهای کمی مظلوم واقع شده.
فقط خطاب به بچههای فنی حرفهای: درست است که ضعیف هستند. خودم هم پیش بچههای ریاضی ضعیف بودم. خودم مجبور شدم بخوانم. خیلی جالب بود که من در دوره ارشد بدون شک میتوانم بگویم از خیلی از بچههای ریاضی در مباحث علمی قویتر بودم.
این ضعف را نسبت به زمانی میفرمایید که وارد دانشگاه شدید همراه هم و در یک کلاس قرار گرفتید؟
نه. من از قبل میدانستم که بچههای ریاضی که نظری خواندند، خیلی از مباحث را بیشتر از من بلد هستند، نه مباحث صنعتی. به عنوان مثال، ریاضی بیشتر میخوانند. و این دید خیلی خوبی میدهد. کسی که ریاضی بلد باشد یکجور دیگر به زندگی نگاه میکند.
بله متوجه شدم ولی یک جا فرمودید چون فنی-حرفهایها ضعیف هستند خواستم بدانم این ضعف را فقط در درس ریاضی میفرمایید. فنی حرفهایها ضعیفتر از ریاضیها هستند؟
بله دیگر. متاسفانه این هم به خاطر دروسی است که به فنی-حرفهای اختصاص داده شده. نه اینکه ما بگوییم بچههای فنی-حرفهای ضعیف هستند؛ نه. دروسی که به آنها داده میشود باعث میشود دیدگاه آنها فرق کند. دیدگاه بر این بود که بچههای فنی-حرفهای بیایند و سریع وارد صنعت شوند که قبلا به آنها تکنسین میگفتند.
بعدا کاردانی و کارشناسی آوردند و حالا خیلی راحت میتوانند تا دکترا هم بروند. ولی چون من با بچههای فنی خیلی در ارتباط هستم، متاسفانه این ضعف را در خودشان میبینند و فکر میکنند خودشان ضعیف هستند. میخواهم بگویم اینطور نیست. دروسی که به شما دادند، دروس دیگر است. دروسی که به بچههای ریاضی میدهند، فرق میکند.
به خاطر سیاستهای مجموعه است. اینجا دانشگاه فنی-حرفهای است و آنجا زیر نظر وزارت علوم است. این به خاطر ضعف شخصی نیست.
فکر میکنید اگر دروس بچههای فنی-حرفهای تغییر کند بهتر است یا نه همین مسیری که دارند میروند مسیر مناسبی است؟
دروسی که به آنها اختصاص داده شده خیلی خوب است.
خوب است برای بازار کار آقای مهندس؟
دقیقا برای بازار کار. یعنی طبق آن چیزی که برای فنی-حرفهای تعریف شده. تا به عنوان تکنسین بیایند و وارد بازار کار شوند. ولی برای کسانی که میخواهند ادامه تحصیل بدهند، یک ذره راهشان سخت میشود. یعنی همین که در آزمون ارشد میآیند و با بچههای ریاضی رقابت میکنند، خیلی باید زحمت بکشند. واقعا باید زحمت بکشند چون دیدشان ضعیفتر است.
فقط در بحث علمی. بچههای فنی-حرفهای خیلی راحتتر میتوانند در صنعت کار کنند که بچههای ریاضی نمیتوانند این کار را بکنند. بچههای ریاضی شاید تا وقتی مدرک کارشناسی را نگرفتهاند، یک اتصال برق هم به آنها نخورده باشد. ولی بچههای فنی-حرفهای اصطلاحا دست به آچار هستند. ولی از نظر علمی دارم میگویم. از نظر علمی اگر بخواهند وارد مقاطع تحصیلات تکمیلی شوند، یک کمی کارشان سخت است.
ولی غیرممکن نیست.
نه من خودم این کار را کردم.
نمونه آن هستید.
این کار را کردم و خیلی جالب است که حتی اساتیدی که داشتم هم مخالف بودند. میگفتند: «کارت سخت است. این کار را نکن! برای چه باید ارشد بخوانی.» البته در دانشگاه دولتی مثلا دانشگاه تهران. من هم مقداری اذیت شدم. چون خیلی از مباحث را به ما نگفته بودند و آنها داشت توی آزمون مطرح میشد. شاید من دارم خلاف موج شنا میکنم. شاید اگر بچههای فنی-حرفهای سرکار بروند بهتر است. ولی کسی که میخواهد ادامه بدهد، خیلی راحت میتواند این کار را بکند یعنی فکر نکند که شخصا ضعیف است. فقط یکسری از دروس را نخوانده.
مرسی از راهنماییهای شما. بابت اینکه تجربه ارزشمندتان را برای مخاطبان ما گفتید از شما تشکر میکنم. اگر فرمایشی ندارید با شما و عزیزانی که صدای ما را میشنوند خداحافظی کنم.
نه عرضی نیست. خوشحال شدم که در خدمت شما بودم و انشالله صحبتهای من به درد بچهها بخورد.
حتما همینطور است. ممنون از شما و خدانگهدار.
خدا نگهدار.