داستان موفقیت: معین ربانی — کارشناس مهندسی الکترونیک و کاربر فرادرس — شیفته تلاش با آموزش مجازی

از اینجا (تهران) تا سنندج 400-500 کیلومتر راه است. چارهای جز برقراریِ ارتباط اینترنتی با مصاحبهشونده ساکنِ این شهر نیست. تا توانستهام گوشم را چسباندهام به خروجیِ صدا تا همه حرفهایش را از کیلومترها دورتر بشنوم. جان کلام را بکشم بیرون و سوالهایم را برسانم به آنسوی خط؛ به گوشِ معین ربانی در سنندج که میگوید: اینترنت برای برگزاری کلاس آنلاین ضعیف است.
همانطور که داریم در حرفِ هم میدویم، توضیح میدهد که کارشناس مهندسی الکترونیک، طراح گرافیک و برنامهنویس صفحات وب است. به صورت آنلاین هم زبان انگلیسی درس میدهد. با این وضعیت اینترنت در سراسر کشور ، ارتباط گرفتن با دانشآموز باید خیلی سخت باشد. اما معین ربانی؛ کاربر و همراه فرادرس عاشقِ مرتفع کردنِ سختیهاست.
اگر نبود هیچوقت سراغ آموزشهای مجازی نمیرفت. به قول خودش میرفت مینشست در کلاس و از استاد سوال میپرسید تا جواب استاد بشود یک لقمه آماده برای او. معین ربانی دوست دارد راه را طورِ دیگری برود؛ تلاش برای آموختن به صورت مستقل، یادگیری در تنهایی با آموزش مجازی.
تلاشی که حین مصاحبه هم خودش را نشان میدهد. به کندی اینترنت و صدایی که از ته چاه به گوشش میرسد، اهمیت نمیدهد. حتی به تاخیر در رسیدن صدای خبرنگار. انگار من از ته چاه داد بزنم و او ایستاده باشد تا دو-سه ثانیه بعد صدایم برسد بالا به دهانه. صبر میکند. صبر میکند. صبر میکند. هرجا لازم است از درسهایی که در زندگی گرفته میگوید. مثل آنکه همه آموختههایش را وسط یک سفره پهن کند جلو آدم؛ بیدریغ.
من نمیبینماش. انقدر تلاش کردهام تا صدایش را از اعماق آن خط بیرون بکشم که تمام آواهای اطرافِ او همراه جوابهای معین ربانی سرازیر میشوند اینطرف خط. صدای ساعت شماطهدارِ کنار او که ثانیههایش روی جملاتِ معین ربانی راه میروند؛ «تیکتاک». من نمیبینماش اما وقت پیاده کردن این گفتوگو خیال میکنم برای یادگرفتن حتما یک خصوصیت را درونی کرده؛ ایستادگی کوه.
نسخه صوتی مصاحبه (فایل صوتی) به صورت مباحث جداگانه
نسخه صوتی مصاحبه (فایل صوتی) به صورت یکجا
ذخیره کردن این فایل صوتی: لینک دانلود
نسخه متنی مصاحبه
سلام به شما آقای معین ربانی که یکی از کاربران ما در «فرادرس» هستید. از شما ممنونم که گفتوگو را پذیرفتید. لطفا خودتان را معرفی بفرمایید.
سلام عرض میکنم خدمت همه شنوندگان عزیز. من معین ربانی و 24 ساله هستم. صدای من را از شهر «سنندج» میشنوید. من فارغالتحصیل رشته مهندسی الکترونیک، مدرس زبان انگلیسی، طراح گرافیک و برنامهنویس صفحات وب هستم.
خیلی خوشوقت شدم از آشنایی با شما.
قربان شما.
آقای ربانی در داستان موفقیت نوشته بودید: «خیلی زود فهمیدم دانش در حد سواد دانشگاه، جایی در بازار کار ندارد.» چطور متوجه این اتفاق شدید. اگر همزمان کار میکردید، لطفا برای ما از مشکلاتی که حس کردید و شما را به این نتیجه رساند، بگویید و اگر دوست دارید مخاطبان، داستان موفقیتتان را از زبان خودتان بشنوند، بفرمایید.
من در دانشگاه بودم که متوجه شدم سوادی که در بازار کار لازم است، از طرف دانشگاه به من داده نمیشود.
همزمان کار میکردید؟
خیر بعد از فارغالتحصیلی. کاری که میکردم مربوط به رشته دانشگاهی من نبود. یعنی آن زمان زبان انگلیسی تدریس میکردم و این مربوط به رشته دانشگاهی من نبود. بعد از فارغالتحصیلی فهمیدم که چیزهایی را که به ما آموزش دادهاند، هیچ شرکتی نمیخواهد. هیچ شرکتی به من نمیگفت که ما اینها را لازم داریم، این موردنیاز است و آن دانشی را که شما یاد گرفتید ما نیاز داریم.
دقیقا چه چیزهایی نیاز داشتند؟ از شما چه مهارتهایی میخواستند تا شما را بپذیرند؟
یک مثال خیلی ساده بزنم. وقتی که فارغالتحصیل شدم، در دانشگاه نرمافزار معروفی به نام «متلب» را به ما نمیگویند. برای پایاننامه به ما میگویند: تمام کارها باید با نرمافزار متلب انجام شود. خودت باید یاد بگیری. وقتی از رشته الکترونیک فارغالتحصیل میشوی و وارد شرکتی میشوی، به تو میگویند که شما حتما باید این نرمافزار را بلد باشی.
وقتی شما میخواهید یاد بگیرید، میبینید که دورههای آموزشی وجود دارد و این دورهها با هزینه سنگینی برگزار میشوند. پس مجبور میشوی به صورت کارآموز جایی بروی و هیچ پولی هم دریافت نکنی تا بتوانی این دوره آموزشی را بگذرانی.
استادها در دانشگاه به تو میگویند بیا مقاله ارائه بده و برای ما کار کن. چیزهایی که از تو میخواهیم به همراه تکالیفت انجام بده. بعد زمانی که اینها را جمع میکنی، فکر میکنی دانش تو خیلی زیاد است. بعد از فارغالتحصیلی به تو میگویند: اگر این کار را انجام دادی، برای استاد و دانشگاهت بود. اینجا و در بازار کار به درد ما نمیخورد.
از این بگذریم. من بیشتر در زمینه طراحی گرافیک و برنامهنویسی وب کار میکنم. یعنی در رشته خودم خیلی کمرنگ هستم.
دلیلش همین موضوع است؟
بله دلیل آن همین موضوع است. احساس میکنم اوایل که وارد دانشگاه شدم، علاقهام به برق خیلی زیاد بود. از اواخر دانشگاه علاقهام را از دست دادم. الان هم برای کارشناسی ارشد در رشته مهندسی کامپیوتر ثبتنام کردهام. کلا رشته خودم را کنار گذاشتهام.
من بین صحبت شما آمدم و عذرخواهی میکنم. اگر درست متوجه شده باشم – چون صدای شما ضعیف است- از شما مجدد میپرسم ثبتنام کردید برای کارشناسی ارشد مهندسی کامپیوتر. درست است؟
بله.
و اگر برگردید به عقب، دیگر مهندسی برق انتخاب نمیکنید؟
خیر اصلا.
دانشگاه میروید یا نه؟
دانشگاه من تمام شده.
نه منظور من این است که ما برگردیم به اولین سالی که شما کنکور دادید. آیا دوباره وارد دانشگاه میشوید یا نه؟
بله دانشگاه میروم و صد درصد وارد میشوم. ولی با این ذهنیتی که الان دارم، فکر نکنم وارد شوم. اما اگر همان ذهنیت و علاقه قبل را داشتم و همانطور فکر میکردم که میروی دانشگاه و چیزی به تو یاد میدهند، شاید بروم. ولی اگر بفهمم دانشگاه چیزی به من یاد نمیدهد، اصلا وقت خودم را تلف نمیکنم.
الان متوجه شدید دانشگاه چیزی به شما یاد میدهد یا خیر؟
یاد نمیدهد.
پس اگر 18 ساله شوید، ممکن است وارد نشوید. درست است؟
بله. ممکن است وارد نشوم.
و جایگزین چیست؟
جایگزین این است که ما خودمان چیزی را که به آن علاقه داریم، شناسایی کنیم و در آن مورد کسب دانش کنیم.
شما موفق شدید در این مورد؟
بله. من الان طراحی گرافیک، برنامهنویسی و طراحی وب را کلا خودم یاد گرفتم.
من چون صدای شما را خیلی ضعیف دارم یک جاهایی اصلا متوجه نمیشوم شما دارید صحبت میکنید. بیادبی تلقی نشود اگر یک وقت بین صحبتهای شما میآیم.
بله میفهمم. متاسفانه من قبل از این هم کلاس آنلاین داشتم که همینطور بود و کلاس زبانی بود که صدای من را نمیشنیدند. فکر کنم دلیل آن ضعیف بودن اینترنت است.
چون راه هم خیلی دور است ما چاره دیگری نداشتیم جز اینکه به این صورت با شما ارتباط بگیریم. آقای ربانی اگر شما برگردید به گذشته (یعنی پنج یا شش سال گذشته) آن زمان با ذهنیت فعلیتان وارد دانشگاه نمیشوید و خودتان سعی میکنید استعدادها را شناسایی کنید و آنها را تقویت کنید.
فکر میکنید اگر شخصی بعد از شناسایی استعداد و به صورت خودانگیخته شروع به آموزش دیدن کند، چقدر طول میکشد به مهارتی دست پیدا کند که بازار کار او را بخواهد؟
خیلی سریعتر از دانشگاه. خیلی سریعتر.
چند سال طول میکشد به نظر شما؟
اگر مثال بزنم و بگویم دانشگاه پنج سال طول میکشد، شما راحت میتوانید طی یک سال و نیم یا دو سال به آنچه میخواهید برسید. چون 80 در صد از مطالبی که در دانشگاه میگویند به درد بازار کار نمیخورد. چون آنها به تو توهم یادگیری میدهند. چیزی را که نیاز است به تو نمیگویند و تو فکر میکنی بلدی. درحالیکه اصلا اینطور نیست و وقتی وارد بازار کار میشوی، فکر میکنی که بلد هستی و افسوس میخوری که چرا آنها مرا نمیخواهند.
در بازار کار به تو میگویند: متاسفانه تو بلد نیستی. درست است پنج- شش سال درس خواندی، شب نخوابیدی و صبح امتحان داشتی. ولی آنچه تو بلدی به درد دانشگاه خودت و امتحان میخورد. به درد جایی که من میخواهم نمیخورد. این موضوع را من خیلی دیدم. من دوستانی دارم که دکتری «مهندسی برق» دارند، اما نه دانشگاه به آنها کار میهد و نه خودشان میتوانند کار کنند. شاید مشاور شرکتهای آموزشی هستند.
آقای ربانی نوع دانشگاه تفاوت میکند؟ شما «سنندج» تشریف دارید. فکر میکنید اگر دانشگاه دیگری بودید، قدری فرق میکرد؟
خیر.
با قطعیت میگویید خیر؟
بله چون من دوستان زیادی داشتم که در دانشگاهای «تهران» بودند و تقریبا بعد از آنکه درسشان تمام شد، همانطور بیکار برگشتند. یکسری افراد شاید به خاطر پیگیری خودشان مهارتهایشان را گسترش دادند، یاد گرفتند و کار هم پیدا کردند. چون فهمیدند دانشگاه به آنها چیزی یاد نمیدهد. وقتی این را بفهمی، آنموقع میتوانی کار کنی. ولی تا زمانی که متوجه نشوی، مدام در این توهم هستی که تو میدانی و دیگران دارند در حق تو ظلم میکنند. درحالیکه اینطور نیست.
آقای ربانی اگر شما به این نتیجه رسیدید که دانشگاه آموزشهای لازم را به شما نمیدهد، چرا تمایل دارید وارد مقطع کارشناسی ارشد شوید؟
متاسفانه ما پسرها سربازی داریم و اگر سربازی نرویم از یکسری چیزها محروم میشویم. برای نرفتن به سربازی مجبورم که کارشناسی ارشد هم بخوانم. خیلی صادق و واضح گفتم.
برویم سراغ اینکه چطور با «فرادرس» آشنا شدید؟ اولین آموزشی که سراغ آن رفتید چه بود؟
فکر کنم «فرادرس» را در «گوگل» پیدا کردم، اما در دانشگاه هم استادانمان حرفش را میزدند. به ما میگفتند که بروید سراغ این آموزشها. البته فقط «فرادرس» را معرفی نمیکردند، اما من «فرادرس» را ترجیح دادم.
فکر میکنم اولین آموزشهای که خریدم، آموزش برنامهنویسی بود. چون در دانشگاه شروع به برنامهنویسی کردم و اولین آموزشهای من برنامهنویسی «متلب» بود. فکر میکنم تا الان بیشتر از 50 آموزش از «فرادرس» خریدهام.
خوشحال شدم بابت این قضیه. جزو مخاطبانی هستید که انقدر از آموزشها راضی بودید که تعداد بالایی تهیه کردید. امیدوارم که این رویه ادامه پیدا کند. کدام بخش از آموزشها برای شما جذاب بود؟ چه خصوصیاتی در آموزشهای «فرادرس» وجود داشت که شما را ترغیب میکرد تا نوع دیگری از آموزش هم تهیه کنید؟
من هم خوبیها را میگویم و هم بدیها را تا بعدا نگویند که فقط خوبیها را گفت. اولین خصوصیت خوب آن این است که قبل از آنکه آموزشی را بخرید، کامل توضیح داده که قرار است چه چیزی یاد بگیرید، در این آموزش چه کار کنید و هدف از این آموزش چیست. نکته بعدی این است که استادان کاملا مسلط هستند. یعنی چیزی به تو میگویند که واقعا به درد تو میخورد.
و میتوانی حساب باز کنی که چیزهایی از آنها یاد میگیری. چون بیشترین خریدهای من در حوزه برنامهنویسی است و خیلی به من کمک کرده. آموزشها با قیمت خیلی مناسبی در دسترس است. اگر شما به سایتهای دیگر نگاه کنید، آموزشهای برنامهنویسی گذاشتهاند که شاید خیلی خوبتر از آموزشهای «فرادرس» نباشد، اما خیلی گران هستند. یعنی حدود دو تا سه میلیون تومان باید پرداخت کنی فقط برای یک یا دو ساعت آموزش.
درحالیکه میتوانی راحت از «فرادرس» بگیری.
منتظر شنیدن انتقادات شما هستم.
بدیها شاید این باشد که آموزشها کوتاه هستند. البته یکسری که من نگاه کردم، آن چیزی که من انتظار داشتم به من ندادند. ولی خیلیها اینطور نیستند.
ممکن است به صورت مصداقی بفرمایید که کدام آموزشها مدنظر شماست که باید طولانیتر میبود تا شما بیشتر یاد میگرفتید؟
مثلا من یک آموزش به نام آموزش برنامه «جاوا اسکریپت» JavaScript تهیه کردم که انتظار خیلی بیشتری داشتم. مدرس خیلی خوبی هم درس میداد. اما بعد از یادگیری فهمیدم که خیلی چیزها را به من یاد نداده. این تنها ایرادی است که میتوانم بگیرم. انتظار داشتم زمانش خیلی طولانیتر باشد.
یعنی اگر به صورت تخصصی آموزشی تهیه کنید این انتظار را دارید که به جای 5 ساعت، 10 تا 12 ساعت آموزش در نظر گرفته شود؟
زمانش خیلی مهم نیست، اما انتظار دارم پرمحتواتر باشد.
این خواستهتان را به «فرادرس» منتقل کردید؟
نه اصلا. چون یاد گرفتم خودم بروم در «گوگل» سرچ کنم.
صدای شما را مدیریت محترم مجموعه خواهند شنید و از آنجا که نظرات کاربران و مخاطبان ما برای مدیریت بسیار محترم است، امیدواریم این موضوع هم در تصمیمات آتی گنجانده شود. یک سوال دیگر این است که آیا امکان دسترسی به آموزشهایی که به صورت مجازی از طریق «فرادرس» تهیه کردید، در محل زندگی شما وجود داشت؟
مثلا اگر میخواستید دورههایی به صورت حضوری بگذرانید، در سنندج چنین آموزشهایی وجود داشت؟
بله هستند. اما هزینهها بالاست. تمایل به حضور در این کلاسها نداشتم، چون خیلی مخالف کلاس حضوری هستم.
چرا مخالف کلاس حضوری هستید؟
فرض کنید در کلاس حضوری استاد برای شما توضیح میدهد. راحت از استاد میپرسید و میگویید: من این مطلب را متوجه نشدم. این انتگرال را چطور حل کردید؟ استاد راحت برای شما توضیح میدهد و متوجه میشوید. اما همین سناریو را یکبار دیگر در نظر بگیرید. این بار استاد از شما میپرسد و میگوید: این انتگرال را یکبار دیگر کاملتر و جامعتر توضیح بدهید.
خب شما چه میکنید؟ اگر بلد باشید، خیلی خوب است. اما اگر بلد نباشید، درباره آن فکر میکنید و این توهم یادگیری از بین میرود. دیگر فکر نمیکنید من در کلاسی شرکت کردم و امروز این را یاد گرفتم. در حالیکه اصلا یاد نگرفتهای و استاد فقط برای شما توضیح داده است. یعنی آموزش اولیه صورت میگیرد. اما در مراحل بعدی باید مرور داشته باشی که خیلی کم این اتفاق در کلاسهای حضوری میافتد.
مگر در آخر استاد به شما بگوید: من از شما امتحان میگیرم. تا آنموقع شما همه چیز را فراموش کردهاید. اما کلاسهای مجازی اینطور نیست. در کلاسهای مجازی دقیقا مثل آن سناریوی دوم، استاد از شما میپرسد. میگوید: این را برای من توضیح بده. آنموقع شما میفهمید که چیزی بلد نیستید.
پس خیلی مهم است که شما بر ندانستههای خود آگاهی داشته باشید و نه بر دانستههای خودتان. اتفاقا سقراط میگوید: کسی که بداند که نمیداند، از همه داناتر است. پس اگر بر نادانستههای خودمان مسلط باشیم، آنموقع پا پیش میگذاریم و شروع به یادگیری میکنیم. آنموقع یادگیری عمیقتر، سریعتر، بهتر و متناسب با بازار کار است. و صدالبته سختتر و پرچالشتر است.
به نظر من خودآموزی و آموزش مجازی از کلاس حضوری بسیار بهتر است. کلاس حضوری فقط توهم یادگیری در شما ایجاد میکند که ما بلدیم و امروز این کار را انجام دادیم و ختم کلام. اما نباید فراموش کنیم که کلاس حضوری ویژگی خوبی هم دارد و آن این است که شما را در جمع قرار میدهد.
و این جمع کمک میکند که انگیزه شما افزایش یابد. پس اگر به تنهایی خود عادت نکردید، پیشنهاد میکنم کلاس مجازی شرکت نکنید. ولی اگر میتوانید با تنهایی خود کنار بیایید، ساعتها در اتاق تنها باشید، مطالعه کنید و درس بخوانید به نظر من کلاس مجازی خیلی بهتر است و صد درصد راه رسیدن به خواسته خودتان است.
چه نگاه جالبی. فکر کنم جزو معدود افرادی باشید که از ارزیابی و امتحان استقبال کنید. از صحبتهای شما اینطور دریافت کردم که دقت میکنید ببینید چیزی را یاد گرفتید یا نه و این فقط با ارزیابی و امتحان دادن امکانپذیر است.
درست است.
سوالم این است که تغییراتی که بعد از آموزش دیدن در خودتان حس کردید چه چیزهایی بوده آقای ربانی؟ آموزش به صورت کلی.
ما آموزش میبینیم که یک چیز را یاد بگیریم. اولین تغییر باید این باشد که ما ارزیابی کنیم که آیا این مطلب را یاد گرفتیم یا نه. اگر بتوانیم این را مدنظر قرار دهیم که مطلب را یاد گرفتم، خیلی خوب است. اگر دچار توهم یادگیری نشویم، خیلی خوب است. راحت و واضح بگویم شما هیچوقت آماده نیستید. شما باید بخوانید و مطالعه کنید. باید یاد بگیرید. هر لحظه، فرصتی است که شما یاد بگیرید و بهتر و عمیقتر مطالب را یاد بگیرید.
آقای ربانی الان چند سال است شما از آموزشهای «فرادرس» استفاده میکنید؟
دقیق نمیدانم. ولی فکر کنم چهار یا پنج سال میشود.
در کار و حرفه شما چطور تاثیر گذاشته؟
همین که من فهمیدم چیزی بلد نیستم کمک بزرگی به من بود.
اگر درست متوجه شده باشم، شما آموزش زبان انگلیسی هم میدهید. درست است؟ میخواهم این موضوع را از شما بپرسم که آموزش دیدن در «فرادرس» به کار کردن شما در این زمینه هم کمک کرد؟
مثلا شما نوعی از آموزش را در «فرادرس» ببینید و برای شما الگویی ایجاد شود که این اگر به این نحو درس بدهم، بهتر است.
صد درصد. حتی شده آموزشهای «فرادرس» را برای شاگردهای خودم تهیه کردم. این آموزشها در پروفایل من هست و چند آموزش زبان انگلیسی تهیه کردهام برای شاگردانم که به آن گوش کنند. به این نتیجه رسیدم که خودم بتوانم چنین آموزشهایی را تهیه کنم. و این برای من خیلی راحتتر است. چون لازم نیست هر موضوعی را چندین بار در کلاس بگویم.
یکبار ضبط میکنم و در سایت خودم میگذارم تا دانشآموزان نگاه کنند.
چقدر جالب! ایده داده به شما؟
بله ایده داده.
استقبال مخاطبان شما چطور است؟
بهتر است از خودشان بپرسید.
نظر خودتان چیست؟ ای کاش به مخاطبان شما هم دسترسی داشتیم که از شما یاد میگیرند. قطعا گفتوگوی بهتری میشد اگر چنین دسترسی وجود داشت. ولی به عنوان کسی که کار دشوار تدریس را انتخاب کرده، میخواهم خودتان این ارزیابی را داشته باشید که نسبت به روزی که شروع کردید و الان که چهار یا پنج سال هم گذشته از زمان تهیه آموزشهای «فرادرس»، چقدر تلاش کردید تغییراتی اعمال کنید که مخاطب راضیتر باشد؟
دقیقا همینطور است. فکر میکنم چهار یا پنج بار در کلاسهایم تغییر ایجاد کردم تا نحوه تدریس من عوض شود. اولین روزی که تدریس کردم یادم است. تدریس آن روز اول با تدریسِ امروز زمین تا آسمان فرق دارد. آنموقع پخته نبودم و نمیدانستم چه بگویم. آنموقع راحت مطالب را به دانشآموز انتقال میدادم.
طوری بود که هر چیز از من میپرسیدند، زود به آنها میگفتم و زود جواب آنها را میدادم. نمیگذاشتم دنبال چیزی بروند و یاد بگیرند. ولی الان خیلی سخت میتوانند از من حرف بکشند. من بیشتر سعی میکنم خودشان تلاش کنند. فکر کنم الان خیلی بهتر از آن اوایل است.
حالا اگر بخواهید بین تدریس مجازی و حضوری خودتان مقایسه کنید، کدامش بهتر است؟ چون شما به یک الگوی اولیه رسیدید. اینکه دانشآموز را به سمتی هدایت کنید که خودش به یادگیری علاقهمند شود. اگر بخواهید بین این دو مقایسه کنید که آموزش حضوری آقای ربانی بهتر خواهد شد یا مجازی، کدام را ترجیح میدهید؟
هر کدام ویژگیهای خوب و بد دارد. اگر بخواهم یکی را انتخاب کنم، آموزش مجازی بهتر است. خیلی از شاگردهای من این سوال را میپرسند و میگویند: «نمیشود کلاس حضوری برگزار شود؟ ما حضوری بهتر متوجه میشویم. یا اصلا چرا کلاسها باید مجازی برگزار شود؟» از زمانی که این پاندمی شروع شد، خیلیها میگفتند: آموزش مجازی برای ما سخت است و به آن عادت نکردیم.
اما برای من خیلی راحت بود. چون آشنایی اولیه با کلاسهای مجازی داشتم. اولین خصوصیت خوب کلاس مجازی این است که به ما میگوید خیلی چیزها هست که تو باید یاد بگیری و ما را بیشتر به سمت یادگیری هل میدهد. میگوید: خودت برو سوالت را پیدا کن! خودت برو مشکلی که داری حل کن! یادگیری عمیقتری به ما میدهد. چون اگر برویم و مشکل خودمان را حل کنیم، مطمئنا یادمان نمیرود.
این را خودم بارها و بارها در آموزشهای برنامهنویسی دیدهام. اگر در کلاسهای حضوری از کسی پرسیدهام، آن نتیجه را نگرفتهام. در کلاس حضوری اولا دانشجوها خیلی زیاد بودند و تا سوال میپرسیدیم، وقت کلاس تمام میشد.
اگر سوال میپرسیدیم و راحت جوابی میگرفتیم یادمان میرفت و تلاشی نمیکردیم. ولی در کلاس مجازی تلاش میکنیم و نکته مسئله را درمیآوریم. بعد اشتباه میکنیم. بزرگترین چیزی که در یادگیری مهم است، اشتباه کردن است. خیلی از دانشآموزان از اشتباه کردن میترسند. چه ایرادی دارد؟ بگذارید اشتباه کنیم.
اشتباه کردن اولین مرحله یادگیری است. دانشآموزان میترسند و میگویند: «نمیخواهیم اشتباه کنیم. نمیخواهیم چیزی را متوجه نشویم. میخواهیم سریع متوجه بشویم و بنویسیم و کلاس را تمام کنیم.» ولی شما باید متوجه نشوی، اشتباه کنی و یاد نگیری تا بتوانی خوب یاد بگیری.
نمیدانم متوجه شدید یا نه؟
من اینطور متوجه شدم که آقای ربانی به عنوان یک مدرس اگر بخواهند بین آموزش مجازی و حضوری انتخاب کنند، آموزش مجازی را انتخاب میکنند و دلایل خودشان را دارند. چون آموزش مجازی آنطور که باید مهارتآموز و دانشآموز را به سمتی هدایت میکند که خودش علاقهمندتر به یادگیری شود. این خلاصه برداشت من است.
بله هم علاقهمندتر شود و هم اینکه دیدگاه اولیه و کهنه از کلاس را بیرون میاندازد. ما نیاز به یک دیدگاه جدید داریم. نباید از اشتباه کردن ترسید. نباید از نفهمیدن ترسید. نباید از سوال کردن ترسید. خیلی دیدم دانشآموزانی که سر کلاس سوال نمیپرسند. میترسند. میگویند من نمیدانم و یاد نمیگیرم.
چه عیبی دارد؟ اینکه ندانی خودش یک علم است. من بعضی وقتها سر کلاس اشتباه میکنم که جو کلاس را آماده کنم تا دانشآموز راحت اشتباه کند. متاسفانه در دانشگاهها استادان آنقدر روی اشتباه نکردن تمرکز میکنند که دانشجو به این سمت میرود که اگر اشتباه کنم، خیلی بد است. پس حرف نزنم و سوال نپرسم، بهتر است.
این کاملا خطاست. کلا علاقه و یادگیری را به باد میدهد.
آقای معین ربانی گفتید: اینکه بدانیم چه چیزهایی را نمیدانیم خودش دانش است. در حال حاضر شما چه چیزهایی را نمیدانید که لازم میبینید آموزشش را ببینید.
به نظر من اینکه بتوانم ساعتهای طولانی تنها باشم را خوب نمیدانم. چیزهایی که دوست دارم یاد بگیرم مثل زبان «جاوا اسکریپت» و «سی شارپ» و آنچه را باید با پروژه انجام بدهم خوب نمیدانم. بعضی چیزها هست که نمیتوانم انجام بدهم. این برای من بهتر است که بگویم نمیدانم و نمیتوانم تا اینکه بگویم این موارد را بلد هستم.
در این مورد اگر میخواهید کتاب بخوانید، من چند کتاب خوب معرفی کنم تا بر ندانستههای خود آگاه شویم:
کتاب «دوباره فکر کن» از «آدام گرانت» Adam Grant
کتاب دیگری که بسیار مهم است برای آنکه سالهای طولانی کار کنید و آموزشهای مجازی را پیش ببرید، کتاب «کار عمیق» از «کال نیوپورت» Cal Newport است.
کتاب دیگر به نام «قدرت سکوت» بیشتر درباره این است که آدمهای درونگرا چطور نتیجه بهتری میگیرند نسبت به آدمهای دیگری که فکر میکنند اگر وارد جامعه و شلوغی شوند یادگیری آنها عمیقتر میشود. منظورم از جامعه و شلوغی، کلاس حضوری و دانشگاه است که فرد را دچار توهم یادگیری میکند.
ممنون بابت معرفی کتاب. و اگر با کاربران دیگر «فرادرس» یا کارکنان و مدیریت مجموعه «فرادرس» صحبتی دارید، بفرمایید.
اول از همه به آنها خسته نباشید میگویم. چون یک پروژه عالی را شروع کردهاند. و آموزشهای فوقالعادهای در کشورمان ارائه میدهند. از آنها تشکر میکنم که به من کمک کردند و به من انگیزه دادند تا بتوانم خودم مطالب را در خانه و بدون نیاز به شخص دیگری یاد بگیرم.
آقای ربانی خوشحال هستم که همراهی شما را در «فرادرس» داریم. امیدوارم ادامهدار باشد. مجدد از شما تشکر میکنم بابت پذیرش این گفتوگو و یک عذرخواهی برای این که من صدای شما را خیلی ضعیف داشتم. بین صحبتهای شما خیلی جاها متوجه نشدم که فرمایش شما تمام شده یا نه و شاید سوال را بد جایی مطرح کردم.
قصد قطع کردن فرمایش شما وجود نداشت. بزرگواری کنید و ببخشید. ای کاش مقداری صدا تقویت شده بود که این مشکل هم برطرف میشد. من عرض دیگری ندارم. اگر شما فرمایشی ندارید، هم از شما و هم از عزیزانی که صدای ما را میشنوند، خداحافظی کنم.
اگر بخواهم جمله کوتاهی بگویم این است که از یادگیری و از اشتباه کردن نترسید. به ندانستههای خود آگاه باشید. مطالعه و زندگی کنید. تا میتوانید یاد بگیرید. یادگیری اینطور نیست که بگوییم از سنی به بعد متوقف میشود. شما تا زندگی میکنید باید یاد بگیرید و مطالعه کنید.
و کسی که مطالعه نمیکند مثل کسی است که افکار او مُرده و فقط دارد نفس میکشد. کسی که مطالعه میکند به ازای هر کتابی که میخواند یک فرصت زندگی مییابد.
کاملا درست است. گفتههای اخیر شما بسیار ارزشمند است. از شما تشکر میکنم و با شما خداحافظی میکنم. ممنون که وقت گذاشتید. خدانگهدار.
خواهش میکنم. خدا نگهدار