صفر تا صد یک استارت آپ – تجربه یادگیری سعید هاشم زاده – کارشناس مهندسی نفت و کاربر فرادرس


دنباله قصه یک جوان ۲۵ ساله در جشنواره «تجربه یادگیری» را بگیری و برسی به دکل نفت؟! «دانستههای ما با شما خیلی نزدیک نیست آقای مهندس! گفتید آن دکلِ حفاری را اگر یک روز زودتر از سر جایش جمع کنند، ۵۵۰ هزار دلار به نفع اقتصاد کشور است؟ و شما یک روز را تبدیل کردهاید به چهار تا پنج روز؟ چهار، پنج ضرب در ۵۵۰ هزار دلار میشود چند؟ قیمت دلار به روز... »
علیالحساب شمردن صفرها را بگذارید کنار که سرچشمه، جای دیگری است. استارتآپ سعید هاشمزاده که از صفر تا صدش را دست تنها راه انداخته. با دانش مهندسی نفت، تلاش شبانهروزی و آموزش مجازی در هر زمینهای که فکرش را بکنید.
از پیادهسازی شبکههای عصبی مصنوعی در «پایتون»، یادگیری ماشین، پیادهسازی مسایل بهینهسازی، الگوریتم ژنتیک در پایتون گرفته تا اصول و مبانی کارآفرینی، مدیریت و خیلی بیشتر از اینها که نام تکتکشان را در داستان «من و فرادرس» آورده. از او پرسیدهایم برای آنکه استارتآپ راه بیندازیم باید چه کارهایی بلد باشیم.
جواب او نشان میدهد چیزهایی که همه بلدند، خیلی به کار نمیآید. سعید هاشمزاده؛ کارشناس مهندسی نفت، یکی از مخاطبان «فرادرس» است که یک سال از آشنایی او با «فرادرس» میگذرد. یک سال جستوجو و آموزش مجازی به علاوه دانش مهندسی اگر مساوی بشود با یک استارتآپ موفق باید به آن گفت کارستان. سعید هاشمزاده بیشتر از چند و چون کارش میگوید:
نسخه صوتی مصاحبه (فایل صوتی) به صورت مباحث جداگانه
لطفا خودتان را معرفی کنید.
ذخیره کردن این فایل صوتی: لینک دانلود
چند وقت است با «فرادرس» آشنا شدید؟
ذخیره کردن این فایل صوتی: لینک دانلود
با مهندسی نفت چه کارهایی میشود انجام داد؟
ذخیره کردن این فایل صوتی: لینک دانلود
تحصیل را مقطع کارشناسی ادامه دادید؟
ذخیره کردن این فایل صوتی: لینک دانلود
راجع به شغلهای مهندسی نفت بگویید.
ذخیره کردن این فایل صوتی: لینک دانلود
چه شد رفتید سراغ آموزشدیدن برای راهاندازی استارتآپ؟
ذخیره کردن این فایل صوتی: لینک دانلود
اولین تجربه یادگیری در زندگی شما چیست؟
ذخیره کردن این فایل صوتی: لینک دانلود
اگر از شما بپرسند که تجربه درست یادگیری باید چطور باشد، ویژگیهایی در ذهن شما وجود دارد؟
ذخیره کردن این فایل صوتی: لینک دانلود
آقای هاشمزاده 25 ساله الان به این نتیجه رسیدهاند که کاری که ما میخواهیم انجام بدهیم شاید در دانشگاه یاد نگیریم. این را بعد از دانشگاه رفتن متوجه شدید یا از قبل میدانستید؟
ذخیره کردن این فایل صوتی: لینک دانلود
چند درصد از آموختههای شما در دانشگاه به شما کمک کرد که کسب و کار راهاندازی کنید؟
ذخیره کردن این فایل صوتی: لینک دانلود
برای راهاندازی استارتآپ باید چیزهایی بلد بود که همه بلد نیستند؟
ذخیره کردن این فایل صوتی: لینک دانلود
شما چه نیازی را احساس کردید تا کسبوکار خود را راهاندازی کنید؟
ذخیره کردن این فایل صوتی: لینک دانلود
در مورد جشنوراه هم توضیح میدهید؟
ذخیره کردن این فایل صوتی: لینک دانلود
آموزشهایی خارج از تخصص شما چطور؟ سراغ آنها رفتهاید؟
ذخیره کردن این فایل صوتی: لینک دانلود
چالشهای راهاندازی استارتآپ چیست؟
ذخیره کردن این فایل صوتی: لینک دانلود
چند بار شکست خوردید؟
ذخیره کردن این فایل صوتی: لینک دانلود
تعریف شما از آدم خوشبخت چیست؟
ذخیره کردن این فایل صوتی: لینک دانلود
یک بخش دیگر جمع کردن تعدادی افراد متعهد به کار است که بتوانند کار تیمی انجام بدهند. چطور این کار انجام شد؟
ذخیره کردن این فایل صوتی: لینک دانلود
قصد گسترش کار داشته باشید، به تنهایی میتوانید انجام بدهید؟
ذخیره کردن این فایل صوتی: لینک دانلود
انتظار خاصی از موسسه ارائه دهنده آموزش مجازی دارید؟
ذخیره کردن این فایل صوتی: لینک دانلود
پس انتظار شما تکمیل کردن برخی آموزشهایی بود که از نظر شما کامل و جامع نبوده؟
ذخیره کردن این فایل صوتی: لینک دانلود
اگر خاطره ماندگاری از آموزش دیدن دارید، برای ما تعریف کنید.
ذخیره کردن این فایل صوتی: لینک دانلود
نسخه صوتی مصاحبه (فایل صوتی) به صورت یکجا
ذخیره کردن این فایل صوتی: لینک دانلود
نسخه متنی مصاحبه
سلام به شما آقای سعید هاشمزاده؛ یکی از همراهان فرادرس که داستان خودتان با «فرادرس» را برای ما نوشته بودید. من در ابتدای گفتوگو میخواهم لطفا خودتان را معرفی کنید.
من 25 ساله هستم و فارغالتحصیل رشته مهندسی نفت. از تهران با «فرادرس» آشنا شدم.
چند وقت است با «فرادرس» آشنا شدید؟
تقریبا یک سال است.
یک سوال درباره رشته شما بپرسم. با مهندسی نفت چه کارهایی میشود انجام داد؟
با مهندسی نفت میتوان جایی در صنعت استخدام شد. از بخش حفاری، بهرهبرداری گرفته تا مهندسی مخزن یا اکتشاف. هر کدام هم فیلدهای مختلفی دارند و این انتخاب به علاقه و گرایشی که در دانشگاه داشتیم، بستگی دارد.
تحصیل را مقطع کارشناسی ادامه دادید؟
بله من تا کارشناسی ادامه دادم.
اگر فرمایش شما درباره مشاغل ادامه داشت، عذرخواهی میکنم. ادامهاش را میشنوم.
من با مقالاتی که خواندم، متوجه شدم میشود کارهای بیشتری -از این که موجود است- انجام داد.
مثلا؟
ترکیب هوش مصنوعی و مهندسی نفت که الان شرکتهای معتبر دنیا با آن کار میکنند. همین بود که من را بیشتر با «فرادرس» آشنا کرد. و بعد سمت و سوی من همان آموزشهایی شد که «فرادرس» گذاشته است. از آنها استفاده کردم و واقعا توانستم در این راه موفق باشم.
برویم سر اصل مطلب. شما یک استارتآپ راهاندازی کردید با همه ریسکها و احتمالات شکست خوردن. در داستانی که خیلی خوب هم نوشتید، گفتهاید به یکسری آموزشها نیاز داشتهاید. من داستان شما را خواندم. شاید حدود 12-13 پارگراف باشد. ولی فکر میکنم در آن حدود 20 آموزش نام بردهاید. من درست شمردم؟
بله درست است.
خودتان درباره این توضیح میدهید که اصلا چه شد رفتید سراغ آموزشدیدن برای راهاندازی استارتآپ؟
چون پارسال داشتم دوران سربازی را میگذراندم، وقت آزاد زیادی داشتم. مخصوصا اینکه امریه جایی بودم، شیفت شب بودم و روزها کاملا بیکار بودم. همین باعث شد که بتوانم روی توسعه فردی خودم کار کنم. اول با پرسوجو و مقاله خواندن فهمیدم مهندسی نفت جای کارِ بیشتری دارد.
زمینهها را هم پیدا کردم. باید آموزشهایی را که نیاز داشتم، پیدا میکردم تا با آن آموزشها کسب و کارم را راهاندازی کنم و آن را به صورت نرمافزاری بسازم. در «یوتیوب» YouTube و سایتهایی که میگشتم اطلاعات برای فارسیزبانها ناقص بود و آموزش قوی وجود نداشت. آموزشها معمولا به زبان انگلیسی بودند.
آموزشهای فارسی هم معمولا ناقص بودند؛ البته نه همیشه. با سرچ کردن بیشتر در اینترنت به «فرادرس» برخورد کردم و چند آموزش از «فرادرس» گرفتم. مخصوصا از آموزشها نام ببرم، «شبکههای عصبی» مهندس توکلی بسیار خوب بود. آموزش «یادگیری ماشین» مهندس مظلومیراد. «مسایل بهینهسازی» مهندس اقبالی. این آموزشها توانست آنچه من از «پایتون» Python میخواهم، به من یاد بدهد.
تا بدانم با هوش مصنوعی چه کارهایی باید انجام بدهم. هرچند پیشزمینه آن برای یادگیری را از آموزشهای مهندس شیرافکن استفاده کردم. برای آنکه «پایتون» را از پایه یاد بگیرم. واقعا این کار را به نحو عالی برای من انجام داد.
علاوه بر این، چیزی که توانستم از آموزشها به دست بیاورم مطالبی بود که از پایه و گاهی پیشرفته میگفتند. به همراه دانشی که از مهندسی نفت داشتم توانستم آنچه در ذهنم بود، طراحی کنم. بعد هم از چیزهایی که برای استارتآپ و کسب و کار نیاز بود مثل بوم کسب و کار، مباحث مدیریتی و آموزش کنترل پروژه، آموزشهایی بود که از آنها نهایت استفاده را بردم.
بوم کسب و کاری که برای استارتآپ خودم نوشتم، دقیقا از یکی از آموزشهای «فرادرس» بود. فکر کنم در نذری آموزش ماه رمضان چنین عنوانی وجود داشت. برای مدیریت کسب و کارهای کوچک هم یک آموزش وجود داشت. یک آموزش هم درباره استارتآپها بود که دقیقا نام مدرس آن را یادم نیست.
از این آموزش برای مباحث مدیریتی استفاده کردم.
اگر اجازه بدهید قدری برگردیم به عقبتر. اولین تجربه یادگیری در زندگی شما چیست؟ نمیدانم کِی این اتفاق افتاده؟ زمانی که مدرسه رفتید یا زمانی که هنوز وارد مدرسه نشده بودید. اولین تجربه یادگیری که منجر شد شما از آموختهتان استفاده کنید. یعنی برای شما کاربردی بود.
بزرگترین آموزگار من پدرم هستند. پدر من معلم بودهاند. الان بازنشسته هستند و بسیار هم اهل مطالعه بوده و هستند. لطفی که به ما داشتند این بود که کتابهایی که میخواندند و برای ما مفید بود، به ما معرفی میکردند. ما هم کتاب میخواندیم. در قبال آنچه از آن برداشت میکردیم و توضیح میدادیم، معمولا به ما پول یا جایزه دیگری میدادند.
این باعث شده بود یاد بگیرم در قبال توسعه فردیِ خودم درآمدزایی داشته باشم و نه صرفا با کار کردن. به نظرم بهترین تجربه من از یادگیری این بود.
چند سالتان بود؟
سوم یا چهارم ابتدایی بودم.
پس اولین چیزی که از تجربه یادگیری یادتان میآید که منجر به درآمدزایی شد، کلاس سوم بود؟ درست است؟
نه، توسعه فردی. باعث شد که یاد بگیرم در قبال توسعه فردی و اینکه چیزهای بیشتری یاد بگیرم درآمد کسب کنم.
کتابها چه بود؟ یادتان است؟
پدر من بیشتر در حوزه موفقیت کتاب میخواند. دقیقا یادم نیست چه بود.
و بعد اگر شما چکیده کتاب را توضیح میدادید، جایزه میگرفتید؟
بله دقیقا همینطور است.
اگر از شما بپرسند که تجربه درست یادگیری باید چطور باشد، ویژگیهایی در ذهن شما وجود دارد؟
اگر بحث یادگیری باشد، ما با دانشگاه رفتن و سر کلاس رفتن، نمیتوانیم چیز خاصی یاد بگیریم. چیزهایی را یاد میگیریم که هزاران دانشجو قبل از ما یاد گرفتهاند. ولی اگر خودمان بخواهیم یاد بگیریم، باید هدفمند باشم. برای چه میخواهیم یاد بگیریم؟
مثلا من قبل از آنکه بخواهم کارم را شروع کنم، بدون هدف بودم. من در چیزهای دیگری سیر میکردم مثل طراحی سایت و اپلیکیشن «اندروید» Android و بقیه موارد. اما بعد از آنکه هدفم را مشخص کردم که چه کار میخواهم انجام بدهم، هدف و کار من چیست و میخواهم چه چیزی درست کنم، آنها را کاملا کنار گذاشتم.
اگر با خودم «دو دو تا چهار تا» میکردم، متوجه میشدم این چیزی که الان میخواهم بیشتر در حوزه هوش مصنوعی و «یادگیری ماشین» است. پس «اندروید» و طراحی سایت برای من صرفا وقت تلف کردن است. به نظر من هدفمندی میتواند بهترین ابزار برای این باشد که چه یاد بگیریم.
آقای هاشمزاده 25 ساله الان به این نتیجه رسیدهاند که کاری که ما میخواهیم انجام بدهیم شاید در دانشگاه یاد نگیریم. این را بعد از دانشگاه رفتن متوجه شدید یا از قبل میدانستید؟
نه این را بعد از دانشگاه متوجه شدم.
پس اگر برگردیم عقب، دیگر دانشگاه نمیروید؟
دانشگاه رفتن که باید انجام شود. مطالب پایهای است که باید یاد بگیریم، ولی کافی نیست. چون چیزی است که همه دارند یاد میگیرند و همه بلدند. اگر خوب بود، الان اوضاعِ همه واقعا متفاوت بود. کسانی که خیلی موفق هستند، کسانی هستند که بیش از آنچه در دانشگاه یاد میدادند، یاد گرفتهاند.
یکی از کارآفرینهای معروف چینی؛ «جک ما» میگوید: «هیچوقت از فرزندم نخواستم که جزو شاگردان اول مدرسه و دانشگاه باشد. چون مطمئنم اصلا وقتی برای یاد گرفتن بقیه مطالب ندارد. همیشه از او میخواستم شاگرد متوسط باشد. برای آنکه میتواند و وقت این را دارد که چیزهای دیگر را یاد بگیرد.»
چند درصد از آموختههای شما در دانشگاه به شما کمک کرد که کسب و کار راهاندازی کنید؟
شاید بگویم نهایتا 20 درصد.
بقیه را خودتان تلاش کردید.
بله. آنها چیزهایی هستند که همه بلدند و در همه کتابها هست. مخصوصا در مهندسی نفت، بیشتر چیزهایی که درس میدهند، مطالب حفظی است. 90 درصد دانشجوها اینطور هستند که این مطالب را جمع میکنند برای شب امتحان. این اصلا به نظرم خوب نبود.

میفرمایید: چیزهایی در دانشگاه هستند که همه بلدند. برای راهاندازی استارتآپ باید چیزهایی بلد بود که همه بلد نیستند؟
بله دقیقا.
ممکن است درباره آن صحبت کنید؟ چه چیزهایی هستند؟
مثلا کارآفرینهای بزرگ مثل «ایلان ماسک» روی اتومبیلهای خودران کار میکرد. چیزی که در دانشگاه به آنها تدریس نمیکردند. زیاد هم به این مباحث پرداخته نمیشد. اما ایشان با کار کردن روی اینجور کارها و ترکیب چند علم و هوش مصنوعی و بقیه موارد توانستند آنچه را میخواستند پیادهسازی کنند.
حالا در دانشگاه و بقیه جاها هم همینطور است. خیلی از کارآفرینهایی که من با آنها در ارتباط بودم، دقیقا چیزهایی را میساختند که در صنعت به آن نیاز بود. چه در زمینه نفت که خودم هستم یا در زمینه مکانیک و مهندسی پزشکی. چیزهایی که نه در دانشگاه یاد میدهند و به نظر من قرار هم نیست یاد بدهند.
مثلا یکی از دوستان من دستگاهی اختراع کرد. این دستگاه به چند شرکت در کشورهای حوزه خلیجفارس صادر شد. اصلا چیزی از طراحی و ساخت این دستگاه در دانشگاه به دانشجویان یاد نمیدادند. مگر آنکه خودشان میرفتند دنبال آن تا یاد بگیرند. کتابهایی هم موجود نبود. کتابهای ساخت این دستگاه بیشتر مربوط به مهندسی مکانیک و این موارد بود.
یعنی خودشان باید به سمت آن بروند تا آنچه میخواهند به دست بیاورند.
آقای هاشمزاده درباره این صحبت کردید که کارآفرین باید نیازی را احساس کند و بعد یک کسب و کار راهاندازی کند. شما چه نیازی احساس کردید؟ به سراغ آن رفتید و کسب و کار خودتان راهاندازی کردید؟
مقالاتی که خواندم این را نشان داد که شرکتهای خارجی از هوش مصنوعی و یادگیری ماشین بسیار استفاده میکنند. به فایلی دسترسی پیدا کردم که 100 کاربرد هوش مصنوعی در مهندسی نفت را توضیح داده بود. برای بهینهسازی عملیاتها، بهینهسازی سیستمها و کمکردن هزینهها و صرفهجویی در آنها و برخی موارد دیگر.
چند مورد از این موارد را خودم انتخاب کردم و به صورت تخصصی وارد شدم برای آنکه محصولی را که مدنظر دارم تولید کنم. بیشتر هم با آن آموزشها بود و پیشزمینهای که از دانشگاه داشتم.
کاری که الان دارم میکنم این است؛ مثلا دکلهای حفاری ما هزینهشان بسیار زیاد است. ممکن است روزانه 550 هزار دلار هزینه صرف کنند تا دکل یک روز در محل بماند. اگر ما بتوانیم با عملیات بهینهسازی که الگوریتمهای آن موجود است، کاری کنیم و آن را به مهندسی نفت ربط دهیم و باعث شویم آن دکل را یک روز زودتر بُرد، 550 هزار دلار به نفع اقتصاد کشور است.
حالا با روشهایی که من پیادهسازی کردم، میتوان چهار یا پنج روز از مدت زمانی که دکل در محل است، کم کرد. یا مثلا در زمینه فرآورش برای به دست آوردنِ درصد ترکیب خاص از یک ماده، نرمافزارهایی وجود دارد. «لایسنس» License این نرمافزارها را باید از شرکتهای خارجی خریداری کرد. به دلیل تحریمها هزینه این کار بسیار بیشتر میشود و هر دو-سه ماه یکبار باید این کار را انجام داد. یعنی License خریداری کرد تا کار راه بیفتد.
اما من بعد از انجام مذاکره و برخی صحبتها توانستهام با استفاده از نرمافزارهایی که خودمان تولید کردهایم و کدهایی که خودمان نوشتیم، این کار را انجام بدهیم تا نیاز نباشد از بقیه جاها مجوز استفاده از نرمافزار خریداری کنند. این موضوع هم به نفع اقتصاد کشور است.
بنابراین شما راهحلهای نو دارید برای رفع نیاز بازار در آینده؟
بله. هم الان و هم آینده.
ممنون از توضیحات خوبتان. شما رتبه برتر «جشنواره دانشمندان و اندیشمندان جوان» را کسب کردهاید. به خاطر ایده شما بود یا برای کسب و کاری که مبتنی بر فناوری است؟ در این مورد هم توضیح میدهید؟
این جشنواره آبان ماه امسال در دانشگاه تهران برگزار شد. من هنوز کسب و کارم را به صورتی راهاندازی نکرده بودم که بتوانم آن را ارائه بدهم. بیشتر در مورد یکی از ایدههایی بود که الان برای شما گفتم. من ایدهام را ارسال کردم و برای آنها ارائه دادم. داورها از من سوال پرسیدند. جواب آنها را به خوبی دادم و توانستم در آن جشنواره توانستم رتبه برتر و اول را کسب کنم.
من هم از نظر علمی اول شدم و هم برگزیده نهایی آن جشنواره شدم.
چند نفر بودند؟ چند تا ایده بود؟
فکر کنم 315 ایده بودند.
و اینها افراد جدا از هم هستند؟ یا مثلا ممکن است یک فرد چند ایده ارائه دهد؟
نه دقیقا جدا از هم بودند. بعضیها در قالب گروه بودند، ولی من تنها بودم.
در حوزه ریاضی و علوم کامپیوتر رتبه کسب کردید؟
من در زمینه زمینشناسی و هوش مصنوعی رتبه کسب کردم.
آقای هاشمزاده! شما در داستانی که نوشتهاید، از آموزشهای تخصصی که مربوط به راهاندازی کسب و کارتان بوده صحبت کردید. آموزشهایی خارج از تخصص شما چطور؟ سراغ آنها رفتهاید؟
بحثهایی مربوط به توسعه فردی بوده. مثل مدیریت منابع مالی، مدیریت زمان و آموزشهایی مانند گویندگی که روی آنها هم کار کردم. این آموزشها برای توسعه فردی من از لحاظ اخلاقی مفید بوده.
شاید بین مخاطبان ما افرادی علاقهمند به کارآفرینی و راهاندازی کسب و کار کوچکی باشند. چالشهای راهاندازی استارتآپ چیست؟
اولا اینکه افراد باید هدفشان را مشخص کنند تا بدانند واقعا چه کار میخواهند انجام بدهند. بعد هم باید نیازسنجی کنند تا ببینند آنچه مدنظر آنهاست، میتواند نیاز بازار را رفع کند؟ آیا بازار هدفی دارد یا نه؟ مثلا مدتها بود که میخواستم یکی از نرمافزارهای نفت را در قالب «اندروید» ارائه بدهم. اما یک متخصص کسب و کار به من گفت: واقعا فکر میکنی این میتواند کاربرد داشته باشد؟
وقتی کمی فکر کردم دیدم وقت تلف کردن محض است. به نظرم باید کاری کنیم که بازار هدف مشخصی داشته باشد. بتواند یکی از نیازهای صنعت را برطرف کند. چون یکی از بزرگترین دلایل شکست استارتآپ و کارآفرینی این است که چیزی که تولید میکنیم به درد کسی یا شرکتی نمیخورد.
باید این نکته را مدنظر داشته باشیم که کارآفرینی و مدیریت کسب و کار در کل دنیا و به خصوص در ایران سخت است. شما ناخدای یک کشتی خواهید شد در یک دریای بسیار مواج. باید خیلی توانایی داشته باشید تا این کشتی را سالم به مقصد برسانید. الان اگر نگاهی به کارآفرینهای موفق داشته باشیم، مانند «جک ما» Jack Ma یا «ایلان ماسک» Elon Musk یا «جف بزوس» Jeff Bezos، این افراد از جاهای بسیار ساده شروع کردند.
اگر مثال بزنم مدیرعامل «علیبابا» Alibaba گفته بود: «سه بار در دوره راهنمایی مردود شدم. دو بار در دبیرستان مردود شدم. حتی وقتی به KFC درخواست شغل دادم، درخواست مرا رد کرد. آزمون استخدام آتشنشانی دادم و حتی آنجا هم رد شدم.» لازم است ما شکست بخوریم تا کمی رشد کنیم.
حتی مدیرعامل «آمازون» Amazon اولین بار کار خودش را از یک پارکینگ شروع کرد و حالا به جایی رسیده که دومین فرد ثروتمند جهان است. اینطور نیست که این افراد حتما پولدار بوده و توانستهاند به جایی که میخواهند برسند. شاید آنها از ما مبتدیتر بودهاند، اما با هدف و تلاش توانستهاند به آنچه میخواهند برسند.
اگر به ساعت خواب این افراد نگاه کنید، متوجه خواهید شد. مثلا «ایلان ماسک» میگوید: من ساعت 12 شب میخوابم و ساعت 5 صبح بیدار میشوم. در مصاحبه تلویزیونی خودش گفت: «اصلا فکر نکنید من آدم خوشبختی هستم. کسی که روزانه 18 ساعت دارد کار میکند.» -افراد علاقهمند به راهاندازی کسب و کار شخصی- باید از اول در ذهنشان باشد که این کار صد درصد سختی دارد.
اما صد درصد هم پایان آن قشنگ است.
چند بار شکست خوردید؟
من برای یکی از کارهایی که خواستم انجام بدهم و بحث فرآوری بود، با مبحث شبکه عصبی پیش رفتم. چندین و چند روش شبکه عصبی را پیش بردم. مثلا به صورت تخصصی بگویم از روش «الگوریتم لونبرگ-مارکوات» و «گرادیان کاهشی تصادفی و تکانه» و هزار روش دیگر پیش رفتم تا بتوانم به آنچه میخواهم برسم. ولی متاسفانه باز هم نرسیدم.
فهمیدم که باید بقیه علوم را در آن ترکیب کنم. مثلا برای انجام این کار از کتابهای «مهندسی تخمین» استفاده کردم که دانشجویان مهندسی برق از آن استفاده میکنند و دو-سه جلد کتاب خواندم تا چیزی را که میخواهم بیان کنم و در شبکه عصبی به کار ببرم تا به هدفی که میخواهم برسم.
شاید همین کار سه یا چهار ماه طول کشید. مدام پشت لپتاپ بودم. از همه چیز دور بودم. بیرون نرفتم و تفریحات را تقریبا به صفر رساندم. تا اینکه توانستم همین یک کار را پیش ببرم. حالا کارهای دیگر هم هستند که خدا را شکر یکی از یکی بهتر شده.
تعریف شما از آدم خوشبخت چیست؟
اینکه بتوانید برای خود و خانواده آرامش و آزادی را به معنای اینکه هر چه میخواهند فراهم کنید، خوشبخت هستید.
الان در مورد خودتان میتوانید این اصطلاح را به کار ببرید؟
من هیچ موقع از کاری که داشتم انجام میدادم و انجام میدهم خسته نشدم. چون واقعا به آن علاقه داشتم. بزرگترین تفریح من این کار است.
یکی از ویژگیهایی که استارتآپها دارند این است که سریع رشد میکنند؟ این اتفاق برای شما افتاده؟ یک بخش دیگر جمع کردن تعدادی افراد متعهد به کار است که بتوانند کار تیمی انجام بدهند. چطور این کار انجام شد؟
من تقریبا یک سال پیش بود که شروع کردم. اینکه آموزشها را با چه چیزی شروع کنم و بعد چطور به کار بگیرم و بقیه مباحث که در ذهنم بوده. سه- چهار ماه است که استارتآپی که میخواستم را راه انداختهام.
رشدش ایدهآل است به نظرتان؟
الان توضیح میدهم. یک مبحثی که الان باید مدنظر افرادی که استارتآپ راهاندازی میکنند قرار بگیرد، این است که باید یک منبع برای شروع داشته باشد. من همیشه این در ذهنم بود و مطمئن بودم از یک جایی به دستم میرسد. در جشنواره که برنده شدم، جایزه آن نیاز من را برطرف کرد.
هم دفتر کار برای من پیدا شد و هم مقداری از جایزه را به صورت نقدی به من دادهاند. و بقیه چیزها که در کنارش است و بحث Mentoring کار است. در مورد گسترش آن باید بگویم من هنوز هم دفتر نداشتم و در خانه خودم توانستم با چند شرکت خوب و بزرگ نفتی برای کار کردن مذاکره کنم.
به نظر من گسترش آن واقعا خوب بوده. در بقیه مباحث کمی سختگیر هستم و نتوانستم کسی را پیدا کنم که با من همکاری کند.
تنها هستید؟
بله هنوز تنها هستم.
قصد گسترش کار داشته باشید، به تنهایی میتوانید انجام بدهید؟
صد درصد نه. باید نیروهایی داشته باشم.
خصوصیت افرادی که میخواهید به عنوان همکار انتخاب کنید چیست؟
مثلا من روزانه 9 یا 10 ساعت کار میکنم. حداقل این انتظار را دارم که فرد بتواند روزانه 6 ساعت مفید کار کند. روی این چیزی که داریم وقت بگذارد تا به نتیجه برسد. ولی وقتی به دوستانی میگفتم کاری را انجام بدهیم و یک ماه بعد جواب من را میدادند به نظر من هیچ انگیزهای نمیماند که چنین فردی را کنار خودم نگه دارم.
یک ارزیابی اولیه از نوع جواب دادن افراد هم دارید؟
بله دقیقا.
امیدوارم این تیم گسترش پیدا کند. فعلا که یک نفره است و به قول شما خوب پیش رفته. خیلی خوشحال هستم که شما را پیدا کردیم به خاطر آموزشهایی که نوشته بودید از «فرادرس» گرفتید. این فرصت هم فراهم شد با شما چند دقیقه صحبت کنیم. در مورد «فرادرس» هم یک سوال دارم. شما تعداد زیادی عناوین آموزشی تهیه کردید و استفاده هم کردید. انتظار خاصی از موسسه ارائه دهنده آموزش مجازی دارید؟
یکی قیمتهایی است که روی آموزشها میگذارند و یکی هم بحث کیفیت تدریس است. حالا که این کیفیت تدریس به چند تا بخش تقسیم میشود: کیفیت کار مدرس، تصویر ارائه شده و بقیه موارد. واقعا «فرادرس» همه اینها را داشت. از لحاظ قیمت بسیار منصفانه بود. از نظر تصویربرداری و کیفیت صدا و نحوه بیان اساتید آنچه میخواستم خوب به من توضیح میدادند.
هرچند در برخی آموزشها چیزهایی که من میخواستم توضیح داده نشده بود. من به پشتیبانی هم اطلاع دادم و محترمانه وجه پرداخت شده من به حساب کاربریام برگردانده شد. واقعا «فرادرس» از این لحاظ خیلی خوب بود.
به نظرم بیشترین چیزهایی که تاثیرگذار است، کیفیت آموزش و قیمتهاست که واقعا «فرادرس» هر دو را داشت.
پس انتظار شما تکمیل کردن برخی آموزشهایی بود که از نظر شما کامل و جامع نبوده؟
بله مثلا یادگیری ماشین به دادههای رگرسیون و دادههای طبقهبندی هم تقسیم میشود. اما آموزشی که من گرفتم، فقط روی طبقهبندی تاکید داشتند و حرفی از رگرسیون زده نشده بود. به همین خاطر آموزش را مرجوع کردم. دلیل را توضیح دادم و مبلغ به صورت محترمانه به حساب کاربری من برگشت.
مورد دیگری هم هست که بفرمایید کدام آموزشها اگر تکمیلتر میشدند بهتر بود؟
انتقاد من به «فرادرس» این است که لیست آموزشهای در دست انتشار آن خیلی زیاد است. شاید یک سال طول کشیده و خود من منتظر آنها هستم.
زمان آن طولانی است؟
آموزش «پردازش دادههای مالی با پایتون» آقای پژمان اقبالی بیش از یک سال است که در دست انتشار است. برخی آموزشهای شما مانند آموزشها مانند شبکههای عصبی آقای توکلی واقعا بینظیر است، اما فقط بخش مقدماتی گفته شده. خودشان هم گفتهاند این فقط بخش مقدماتی است. اگر پیشرفتهاش باشد، میتوانم بگویم در میان آموزشهای موجود به زبان فارسی و خارجی واقعا بدون رقیب است.
اگر بخواهند بحث پیشرفته آن را بگویند.
من در جریان جزئیات آموزشها و نحوه انتشار به این صورت که بخواهم بگویم آقا یا خانم مهندس، در حال انجام کدام مرحله هستند، نیستم. ولی چون هم شما فرمودید و هم ممکن است این موضوع برای مخاطبان مطرح باشد تا جایی که من با مدرسان عزیزمان صحبت کردم روی ضبط آموزشها بسیار حساسیت دارند.
شاید آموزشهایی چندبار ضبط آنها تکرار شود. شاید تا دیروقت طول بکشد. مصاحبهشوندهای داشتم بین مدرسان که برای تهیه سرفصل یک آموزش، سه یا چهار روز وقت گذاشته بودند. یعنی فقط سرفصل را در سه یا چهار روز تهیه کرده بودند. این حساسیت در تولید محتوایی که به مخاطب ارائه میشود، بسیار زیاد است.
شاید یکی از علتها این باشد. ممکن است علل دیگر هم باشد که من اطلاع نداشته باشم. امیدوارم این زمان کوتاهتر شود همچنان که کیفیت حفظ میشود. مخاطبان ما هم راضی باشند.
سوالات من تمام شده. آیا مطلبی هست که دوست داشته باشید درباره آن صحبت کنید و احیانا فکر میکنید اگر در سوالات میبود بهتر بود؟ یا مثلا اگر خاطره ماندگاری از آموزش دیدن دارید، برای ما تعریف کنید.
خیلی ممنون از لطف شما. همین را بگویم من با فرادرس (شعار نمیدهم و واقعا در زندگی من تاثیرگذار بوده) توانستم زمان سربازی را که به نظر من و خیلیها زمان مردهای است، به آنچه میخواهم تبدیل کنم. واقعا یک فرصت طلایی برای من شد. الان که سربازی را تمام کردم مستقیما میتوانم بروم سراغ کسب و کار خودم.
به عنوان شخصی که هم علم آن را داشته باشم و هم آموزشهای لازم را دیده باشم.
من خیلی خوشحالم که تجربه خوشی از همراهی با «فرادرس» دارید. برای شما آرزوی موفقیت روزافزون دارم.
نه. ممنون بابت وقتی که گذاشتید.
خواهش میکنم. بابت فرصتی که گذاشتید تشکر میکنم. از مصاحبت با شما خوشحال شدم. از شما و مخاطبان «فرادرس» خداحافظی میکنم.
خدانگهدار.