بافت عصبی چیست؟ | ساختار، اجزا و عملکرد
بافت عصبی در سیستم اعصاب، عملکردها و فعالیتهای بدن را تنظیم و کنترل میکند و از دو قسمت سیستم عصبی مرکزی (CNS) شامل مغز و نخاع و سیستم عصبی محیطی (PNS) شامل شاخههای اعصاب محیطی تشکیل شده است. انواع سلول و بافتهای موجود در دستگاه عصبی را در این مطلب توضیح دادهایم و اجزا و عملکرد آنها را بررسی کردهایم.
ساختار بافت عصبی چگونه است؟
بافت عصبی از سلولهای عصبی تشکیل شده است که به آنها نورون و سلولهای نوروگلیال نیز گفته میشود. چهار نوع نوروگلیا که در سیستم عصبی مرکزی وجود دارند، آستروسیت، سلولهای میکروگلیا، سلولهای اپندیمال و الیگودندروسیتها هستند. دو نوع نوروگلیا شامل سلولهای ماهوارهای و سلولهای شوان در سیستم عصبی محیطی وجود دارند.
سیستم عصبی مرکزی، شامل دو نوع بافت ماده خاکستری و ماده سفید است. پیش از این در مورد انواع بافتها پستی تحت عنوان بافت بدن انسان | تقسیم بندی، انواع و عملکرد در مجله فرادرس منتشر شده است که برای مطالعه آن میتوانید + اینجا کلیک کنید.
بافت عصبی چه اجزایی دارد؟
بافت عصبی به طور کلی از عروق خونی، نورونها، سلولهای پشتیبان، سد خونی مغزی و مایع مغزی نخاعی تشکیل شده است. نورونها سلولهایی با ویژگیهای خاص هستند که به آنها امکان میدهد دریافت تکانهها یا پالسهای عصبی و پتانسیل عمل را از طریق غشای سلولی خود و انتقال به نورون بعدی تسهیل کنند. آنها دارای یک جسم سلولی (Soma) با زائدههای سلولی به نام دندریت و آکسون هستند. دندریتها سیگنالینگ الکتروشیمیایی (انتقال دهندههای عصبی) را برای ایجاد تغییر در ولتاژ سلول دریافت میکنند و نازک و منشعب هستند. آکسونها پتانسیل عملکرد را از جسم سلول به سمت نورون بعدی انتقال میدهند.
انتهای پیاز مانند آکسون که پایانه آکسون نامیده میشود با یک شکاف کوچک به نام شکاف سیناپسی از دندریت نورون مجاور جدا میشود. هنگامی که پتانسیل عمل به انتهای آکسون میرسد، انتقال دهندههای عصبی در سیناپس آزاد میشوند و به گیرندههای پس سیناپسی روی آکسون نورون بعدی متصل میشوند و تکانه عصبی در طول نورونها ادامه پیدا میکند. در مطلب پیام عصبی و پتانسیل عمل در نورون ها — به زبان ساده به توضیح نقش ولتاژ غشای سلولی در فعالیت نورون، انواع پتانسیل غشا، چگونگی ایجاد پتانسیل در غشای نورونها و اهمیت آن در انتقال پیام عصبی پرداختهایم که میتوانید برای مطالعه آن + اینجا کلیک کنید.
انواع سلول های بافت عصبی
سلولها در بافت عصبی شامل دو دسته نورون و سلولهای پشتیبان هستند که در ادامه انواع و عملکرد آنها را توضیح دادهایم.
نورون ها
در حالی که نورونها میتوانند تخصصی باشند و بسیار متفاوت از یکدیگر به نظر برسند اما دارای اجزای مشترکی هستند. هر نورون دارای یک جسم سلولی است که در آن یک هسته قرار دارد. دندریتها، زوائد انگشت مانندی هستند که تکانههای عصبی را دریافت میکنند و از جسم سلولی منشعب میشوند. آکسون یک برآمدگی بزرگتر است که از جسم سلولی منشعب میشود. تکانههای عصبی در قالب پتانسیل عمل در امتداد آکسون حرکت میکنند. آکسون به پایانههای آکسونی تقسیم میشود که به سلولهای عصبی دیگر از طریق فضایی به نام سیناپس مرتبط میشود.
انتقالدهندههای عصبی از انتهای پایانههای آکسون آزاد میشوند و از شکاف سیناپسی عبور میکنند تا به گیرندههای روی دندریتهای دیگر سلولهای عصبی برسند. به این ترتیب، سلولهای عصبی با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و میتوانند سیگنالهایی ارسال کنند که به بسیاری از نورونها با فاصله بیشتر نیز میرسد.
نورونها از نظر عملکردی و ساختاری به سه دسته طبقهبندی میشوند. انواع نورونها عبارتند از:
- نورونهای حسی (آوران): این نورونها اطلاعات حسی را به صورت پتانسیل عمل از سیستم عصبی محیطی به سیستم عصبی مرکزی انتقال میدهند.
- نورونهای حرکتی (وابران): نورون حرکتی یک پتانسیل عمل خارج از سیستم عصبی مرکزی را به اثر دهنده مناسب (عضلات، غدد) منتقل میکند.
- اینترنورونها (Interneurons): سلولهایی هستند که بین نورونهای حسی و حرکتی ارتباط برقرار میکنند و عملکرد آنها محدود به یک ناحیه محلی در مغز یا نخاع است.
طبقهبندی ساختاری بافت عصبی شامل موارد زیر است:
- نورونهای چند قطبی (Multipolar Neurons): نورون چند قطبی دارای یک آکسون و تعداد بسیاری دندریت است که امکان ادغام اطلاعات دریافت شده از سایر سلولهای عصبی را فراهم میکنند. این فرایندها در جسم سلولی نورون انجام میشوند. نورونهای چند قطبی اکثر نورونهای سیستم عصبی مرکزی را تشکیل میدهند. آنها شامل نورونهای حرکتی و نورونهای داخلی/ نورونهای رله هستند که به طور معمول در قشر مغز و نخاع و گانگلیونهای خودمختار محیطی یافت میشوند. طبقهبندی شکل دیگر نورونها شامل تکقطبی، شبه قطبی (قطبی کاذب) و چند قطبی است.
- نورونهای دو قطبی (Bipolar Neurons): بسیاری از نورونهای دو قطبی، حس و دارای دو شاخه دندریت و آکسون خارج شده از جسم سلولی هستند. به این ترتیب، بخشی از مسیرهای حسی برای بویایی، بینایی، چشایی، شنوایی، لمس، تعادل و قدرت محسوب میشوند. در طی رشد جنینی، سلولهای عصبی قطبی کاذب، به شکل نورون قطبی ایجاد میشوند اما با بالغ شدن، قطبی کاذب خواهند شد. نمونههای متداول نورون دو قطبی سلول دو قطبی شبکیه و گانگلیون عصب دهلیزی هستند. سلولهای دو قطبی برای انتقال سیگنالهای حرکتی، نورونهای گیرنده بویایی در اپیتلیوم بویایی و در گانگلیون مارپیچ شنوایی، به فراوانی دیده میشوند.
- نورونهای قطبی کاذب (Pseudounipolar): نورونهای شبه قطبی یا قطبی کاذب، دارای یک جسم سلولی هستند که به دو شاخه تقسیم میشود و آکسون و دندریت را تشکیل میدهد. همه سلولهای عصبی شبه قطبی نورونهای حسی هستند. نورونهای قطبی کاذبی که در گانگلیونهای ریشه پشتی وجود دارند و اکثر نورونهای قطبی کاذبی که در گانگلیونهای حسی عصب جمجمه قرار دارند، اطلاعاتی در مورد لمس، لرزش، قدرت تصور، درد و دما را انتقال میدهند.
این سلولهای عصبی در گانگلیون ژنیکول، گانگلیون تحتانی عصب گلوسفارنکس و گانگلیون تحتانی عصب واگ نیز اطلاعات مربوط به طعم را از جوانههای چشایی مخابره میکنند. برخی از نورونهای قطبی کاذب در گانگلیون تحتانی عصب گلوسفارنکس، کار انتقال اطلاعات از جسم کاروتید و سینوس کاروتید را انجام میدهند. نورونهای قطبی کاذب در هسته مزانسفالیک، اطلاعات ادراکی را از عضله مسئول جویدن منتقل میکنند. - نورونهای تک قطبی (Unipolar Brush Cells): اینترنورونهای گلوتاماترژیک تحریکی هستند که یک دندریت کوتاه منفرد دارند و به یک توده دندریتی ختم میشوند. این سلولها در لایه دانهای مخچه وجود دارند. آنها با الیاف دهلیزی همکاری میکنند تا سیگنالهای مربوط به جهت سر را تنظیم و رفتار رفلکس را تعدیل کنند. عملکرد نورونهای تک قطبی برای تقویت ورودی از گانگلیون و دهلیز با گسترش تحریک در لایه دانهای است.
مبحث نورون، ساختار، عملکرد و انواع آن بسیار به طور مفصل در مطلب نورون چیست؟ | ساختار، انواع و عملکرد | به زبان ساده توضیح داده شدهاند، برای مطالعه در مورد جزییات نورونها اینجا + کلیک کنید.
سلول های نوروگلیا
نوروگلیا (Neuroglia)، سلولهای غیر عصبی موجود در بافت عصبی هستند که عملکردهای حمایتی مختلفی را برای سلولهای عصبی فراهم میکنند. آنها کوچکتر از سلولهای عصبی هستند و از نظر عملکرد و ساختار با نورونها متفاوت هستند. سلولهای نوروگلیا به شرح زیر طبقهبندی میشوند:
- سلولهای میکروگلیال (Microglial cells): میکروگلیا سلولهای سیستم ایمنی اولیه را در دستگاه عصبی مرکزی تشکیل میدهند و کوچکترین سلولهای نوروگلیا هستند. هستههای میکروگلیا به طور معمول بیضی شکل هستند و به جسم سلولی آنها حالتی کشیده و باریک میدهند که سلولها را قادر میسازد از طریق کموتاکسی (حرکت در امتداد یک شیب شیمیایی) حرکت کنند. این سلولها با عملکرد به عنوان ماکروفاژها، پاکسازی بقایای سلولها و سلولهای عصبی مرده از بافت عصبی را از طریق فرآیند فاگوسیتوز انجام میدهند.
میکروگلیا در اثر التهاب در سیستم عصبی مرکزی فعال میشود که ممکن است به خاطر اختلالات تخریب عصبی مانند بیماری آلزایمر یا بیماریهای عفونی مانند بیماری کروتسفلدت - جاکوب ایجاد شوند. تحقیقات نشان میدهند که میکروگلیا میتواند با از بین بردن سلولهای آسیب دیده، پیشرفت بیماریهای مغز که توسط ذرات عفونی و نوعی پروتئین جهش یافته معروف به نام «پریون» (Prions) ایجاد میشوند را به تأخیر بیندازد. - آستروسیتها (Astrocytes): سلولهای ستارهای شکل با بسیاری از فرایندها در سیستم عصبی مرکزی یافت میشوند و فراوانترین نوع سلول در مغز و سیستم عصبی سالم هستند. آستروسیتها جمعیتی از سلولها با ویژگیهای مورفولوژیکی و عملکردی متمایز هستند که در مناطق خاصی از مغز یافت میشوند. پس از تولد، نیای سلولی آستروسیت به مغز مهاجرت میکنند.
آستروسیتها نقش تنظیم عملکردهای مغزی در نوروژنز و سیناپتوژنز را بر عهده دارند، نفوذپذیری سد خونی مغزی را کنترل و هموستاز خارج سلول را حفظ میکنند. آستروسیتهای بالغ برخی از ژنهای سلولهای پیشساز را نیز بیان میکنند که نشان میدهد این سلولها همچنان پتانسیل تکثیر شدن دارند. از دست دادن عملکرد آستروسیتها در نتیجه پیری سلولی با تخریب اعصاب و بیماریهایی مانند آلزایمر، هانتینگتون و پیری مغز در ارتباط است. - اولیگودندروسیتها (Oligodendrocytes): این سلولهای سیستم عصبی مرکزی فرآیندهای بسیار کمی را انجام میدهند. آنها غدههای میلین را روی آکسونهای یک نورون تشکیل میدهند که به دلیل وجود لیپید عایق هستند و سرعت پتانسیل عمل را برای حرکت در آکسون افزایش میدهند. وظایف اصلی آنها پشتیبانی و عایقبندی آکسونها (با استفاده از غلاف میلین) در سیستم عصبی مرکزی برخی از مهرهداران است یعنی معادل عملکردی که سلولهای شوان در سیستم عصبی محیطی انجام میدهند. یک الیگودندروسیت منفرد میتواند تا 50 آکسون داشته باشد. تقریباً 1 میکرومتر غلاف میلین در اطراف هر آکسون اولیگودندروسیت وجود دارد. سلولهای شوان میتوانند فقط به دور یک آکسون بپیچند. هر الیگودندروسیت یک بخش از میلین را به چندین آکسون مجاور اختصاص میدهد.
الیگودندروسیتها فقط در سیستم عصبی مرکزی یافت میشوند. در ابتدا تصور میشد که این سلولها در لوله عصبی شکمی تولید شدهاند. با این حال، تحقیقات نشان میدهند که الیگودندروسیتها از ناحیه بطنی شکمی نخاع جنینی نشأت گرفتهاند و احتمالاً در مغز قدامی هم به تعداد کمی وجود دارند. آنها آخرین نوع سلولی هستند که در سیستم عصبی مرکزی تولید میشوند.
الیگودندروسیتها نوعی سلول گلیا هستند و در طی تکامل از سلولهای پیشساز الیگودندروسیت (OPC) به وجود میآیند. الیگودندروسیتهای بالغ، به الیگودندروسیتهای ماهوارهای میلیندار یا بدون میلین طبقهبندی میشوند. سیستم عصبی پستانداران برای هدایت سریع سیگنال به غلاف میلین که نشت یون و ظرفیت غشای سلول را کاهش میدهند، وابسته است. میلین همچنین سرعت پالسها را افزایش میدهد چون انتشار پتانسیل عمل در گرههای رانویه بین سلولهای شوان (از PNS) و الیگودندروسیتها (از CNS) اتفاق میافتد.
علاوه بر این، سرعت پالس آکسونهای میلین شده با قطر آکسون به صورت خطی افزایش مییابد، در حالی که سرعت پالس سلولهای غیر میلینه فقط با نسبت مربع قطر افزایش مییابد. عایق شدن باید با قطر داخلی فیبر متناسب باشد. نسبت بهینه قطر آکسون تقسیم بر قطر فیبر کل (شامل میلین) 0/6 است. بیماریهایی که منجر به آسیب الیگودندروسیتها میشوند شامل بیماریهای از بین برنده غلاف میلین مانند مولتیپل اسکلروزیس و لکودیستروفیهای مختلف هستند. ضایعاتی مانند آسیب نخاعی هم میتوانند باعث تخریب میلین شوند.
- نورونهای NG2 Glia: متمایز از آستروسیتها، الیگودندروسیتها و میکروگلیاها هستند و به عنوان پیشسازهای رشد الیگودندروسیتها عمل میکنند. NG2 - glia انسان میتواند در مغز بزرگسالان تکثیر یابد. در گذشته نقش اصلی این سلول ها، مولد برای الیگودندروسیتها شناخته میشد اما در سالهای اخیر مشخص شده است که عملکردهای بیشتری در مغز دارند. NG2 - glia در مغز انسان سالم و بیمار یافت میشود و قادر به تقسیم فعال است.
- سلولهای شوان (Schwann cells): معادل الیگودندروسیتهای سیستم عصبی محیطی هستند که به حفظ آکسون و تشکیل غلاف میلین در نورونهای PNS کمک میکنند. سلولهای شوان (SC) نوع اصلی سلول گلیا در سیستم عصبی محیطی هستند. آنها نقش اساسی در رشد، نگهداری، عملکرد و بازسازی اعصاب محیطی دارند. در سیستم عصبی بالغ، سلولهای بنیادی عصبی را میتوان در دو گروه اصلی سلولهای میلیندار و بدون میلین طبقهبندی کرد. سلولهای شوان میلیندار محافظت از میلین در تمام آکسونهای محیطی با قطر بزرگ را فراهم میکنند.
هر سلول شوان میلیندار با یک آکسون مرتبط است. شوانهای غیرمیلین ساز به گونهای با آکسونهای کوچکتر ارتباط برقرار میکنند که یک SC چندین آکسون را جمع کرده و یک بسته ایجاد میکند. در پاسخ به آسیب عصبی، سلولهای شوان دچار تغییر سریع در فنوتیپ میشوند و لایه پایه آنها مجرای رشد مجدد آکسون را فراهم میکند، که فرآیندی حیاتی برای بازسازی عصب است. - سلول گلیایی ماهوارهای (Satellite glial cell): ردیفی از اجسام سلولی گانگلیا هستند (مجموعهای از جسمهای سلولی به هم پیوسته در PNS). سلولهای گلیال ماهوارهای (SGCs) غلاف جسم سلولی نورونهای حسی واقع در ریشه پشتی و گانگلیون سه قلو را پشتیبانی میکنند. سلول گلیای ماهوارهای با منشأ جنینی از تاج عصبی، از گلیای سیستم عصبی مرکزی (آستروسیتها) متمایز میشوند اما به نظر میرسد شباهتهای عملکردی بسیاری با آستروسیتها دارند.
- گلیا رودهای (Enteric Glial): سلولهای گلیای انتریک یا گلیای رودهای (EGC)، در سیستم عصبی روده و لوله گوارش یافت میشوند. این سلولها به طور قابل توجهی به حفظ، زنده ماندن و عملکرد سلولهای عصبی کمک میکنند. بنابراین آسیب به سلولهای گلیای انتریک، ممکن است باعث تخریب اعصابی شود که در عملکرد دستگاه گوارش نقش دارند. سلولهای گلیای رودهای در سد خونی مغزی، دارای چندین انشعاب انتهایی تخت (حاصل از طویلشدن سیتوپلاسم) هستند که به عنوان سد رودهای از خون، محافظت از سلول های عصبی روده را در برابر مواد خارجی التهابی انجام میدهند. در مقایسه با سلولهای گلیال محیطی دیگر (به عنوان مثال سلولهای شوان)، EGCها لایه پایه تشکیل نمیدهند، فیبرهای عصبی را نمیپوشانند و دارای آکسون منفرد نیستند.
طبقه بندی بافت عصبی
بافت عصبی بر اساس محل قرارگیری در بدن به دو دسته کلی تقسیم میشود که هریک سیستم جدایی را تشکیل میدهند:
- سیستم عصبی مرکزی: ماده خاکستری در CNS متشکل از اجسام سلولی، دندریتها، آکسونهای بدون میلین، آستروسیتهای پروپلاسمایی (زیر گروهی از آستروسیتها)، الیگودندروسیتهای ماهوارهای (زیر گروه الیگودندروسیتهای بدون میلین)، میکروگلیاها و تعداد کمی آکسون میلیندار است. ماده سفید از آکسونهای میلین شده، آستروسیتهای رشتهای، الیگودندروسیتهای میلیندار و میکروگلیا تشکیل شده است.
- سیستم عصبی محیطی: PNS از اعصاب و گانگلیونهای خارج مغز و نخاع تشکیل شده است. خود بافت گانگلیون از اجسام سلولی، دندریتها و سلولهای گلیال ماهوارهای با آکسونهای میلیندار یا بدون میلین تشکیل میشود. عملکرد اصلی سیستم عصبی محیطی اتصال سیستم عصبی مرکزی به اندامها است که اساساً به عنوان یک اتصال بین مغز و نخاع و بقیه بدن عمل میکند. سیستم عصبی محیطی به دو زیر گروه سیستم عصبی سوماتیک و سیستم عصبی خودمختار تقسیم میشود. در سیستم عصبی سوماتیک، اعصاب جمجمه به استثنای عصب بینایی (عصب جمجمه II)، همراه با شبکیه بخشی از PNS هستند. عصب جمجمه دوم یک عصب محیطی واقعی نیست بلکه یک دستگاه دیانسفالون است. سیستم عصبی خودمختار کنترل غیر ارادی عضلات صاف و غدد را بر عهده دارد.
سه لایه بافت همبند اطراف هر عصب قرار دارند که عبارتند از:
- اندونوریوم (Endoneurium): هر آکسون یا فیبر عصبی توسط اندونوریوم احاطه شده است که به آن لوله، کانال یا غلاف اندونوریایی نیز گفته میشود. این لایه بافت پیوندی نازک، ظریف و محافظت کننده است. اندونوریوم نقش مهمی در فشار مایع دارد و با حفظ فشار مثبت سبک در فضای اندونوریایی، محیط ثابت برای عصب را تضمین میکند. سلولهای گلیال که به آنها متصل هستند، باعث تقویت هر عصب میشوند. لوله اندونوریال یک ساختار الاستیک قابل تفکیک است که از یک ماتریکس متراکم کلاژنی تشکیل میشود و دارای عملکرد مغذی و محافظتی است.
- پرینوریوم (Perineurium): هر عصب فاسیکول حاوی یک یا چند آکسون توسط پرینوریوم محصور میشود که یک بافت همبند دارای آرایش لایهای در هفت یا هشت لایه متحدالمرکز است. این بخش نقش بسیار مهمی در محافظت و حمایت از رشتههای عصبی و جلوگیری از عبور مولکولهای بزرگ از اپینوریوم به داخل فاسیکول دارد. فاسیکولها یک دسته از رشتههای عصبی هستند که توسط پرینوریوم محصور شدهاند. فاسیکول مسئول حفظ هموستاز مایع اندونوریایی اطراف رشتههای عصبی است.
- اپی نوریوم (Epineurium): اپینوریوم خارجی ترین لایه بافت همبند متراکم است که عصب محیطی را محصور میکند. اپینوریوم به طور معمول بیشتر در اطراف مفاصل وجود دارد زیرا عملکرد آن محافظت از اعصاب در برابر کشش و آسیب است. اغلب چندین مجرای عصبی و همچنین رگهای خونی اپینوریوم را احاطه کرده است. شاخههای کوچکتر این رگهای خونی به پرینوریوم نفوذ میکنند. علاوه بر رگهای خونی، لنفوسیتها و فیبروبلاستها نیز حضور دارند و به تولید فیبرهای کلاژن کمک میکنند که ستون فقرات اپینوریوم را تشکیل میدهند.
لنفوسیتها و فیبروبلاستها علاوه بر پشتیبانی ساختاری، نقشی حیاتی در حفظ و ترمیم بافتهای اطراف را نیز بر عهده دارند. در نقطهای که عصب نخاعی از طریق سوراخ بین مهرهای، از کانال مهره خارج میشود، دو لایه از مننژهای نخاعی، ناحیه حلزون و دورا، با احاطه بر عصب، یک کاور دورال از بافت همبند، یعنی اپینوریوم را تشکیل میدهند.
با مطالعه مطلب بافت پیوندی یا بافت همبند چیست؟ | ساختار، عملکرد، انواع و بیماریها میتوانید اطلاعات کاملتری در مورد بافت همبند یا بافت پیوندی و عملکرد آن کسب کنید، برای انتقال به این مطلب + اینجا کلیک کنید.
عملکرد بافت عصبی چیست؟
شبکه ارتباطی سیستم عصبی با انتقال سیگنالهای الکتریکی در سراسر بافت اعصاب مرکزی، اعصاب محیطی را کنترل میکند. ماده خاکستری حاوی سیناپسهایی برای پردازش اطلاعات است. ماده سفید آکسون های میلین شده دارد که اتصال عصبی را در ماده خاکستری سیستم عصبی مرکزی تسهیل میکند.
در سیستم عصبی محیطی بافت گانگلیون حاوی اجسام سلولی و دندریت و نقاط رله برای تکانههای بافت عصبی است. بافت عصبی حاوی فیبرهای آکسونی میلین شده، پتانسیل عمل را با سرعت بالایی انتقال میدهند و امکان کنترل غدد و عضلات، پردازش حواس، تحلیل، احساس، ادراک و تفکر را فراهم میکنند.
عصب رسانی به بافت عصبی
بافت همبند اعصاب محیطی، ریشههای عصبی و سیستم عصبی خودمختار، به خود عصبرسانی میکنند. این عصبدهی توسط «عصبِ عصب» (Nerve Of Nerve) تأمین میشود که از شاخههای آکسونهای محلی منشأ میگیرند. در سطح مکانیکی، متابولیکی و تروفیک، اعصاب تحت نظارت و کنترل مداوم هستند. عصبِ عصب، عنصر حیاتی در انتقال اطلاعات در سطح مدولا و سیستم عصبی مرکزی است. عصب عصب از یک مسیر آوران تشکیل شده است که در حساسیت ذاتی عصب شرکت میکند و اغلب در هر فرآیند آسیب شناختی که بر اعصاب محیطی تأثیر میگذارد، نقش دارند و در پاسخ به محرکهای متنوع (شیمیایی، الکتریکی و مکانیکی)، عصب عصب مانند گیرندههای اولیه درد عمل میکنند.
آنها در محیط خود پروستاگلاندینها و نوروپپتیدها را که در روند التهاب دخیل هستند را آزاد میکنند. هنگامی که یک بافت آسیب میبیند، پاسخ گیرنده شروع میشود. آسیب ممکن است آنقدر شدید نباشد که بتواند دردی را ایجاد کند، اما با این وجود کافی است که بیومکانیک منطقهای را به هم بزند و یک واکنش محافظتی ایجاد کند.
سلام خانوم بصیری راه ارتباطی دیگری با شما وجود داره؟ تلگرام ؟واتساپ؟یا اینستاگرام؟ تا از دوره های حضوری شما هم مطلع بشیم؟
نورونها سلولهایی با ویژگیهای خاص هستند که به آنها امکان میدهد دریافت تکانهها یا پالسهای عصبی و پتانسیل عمل را از طریق غشای سلولی خود و انتقال به نورون بعدی تسهیل شود. این جمله یکم بد نوشته شده
سلام همراه گرامی،
با تشکر از دقت نظر شما، این بخش از متن تصحیح شد.