منصوبات در عربی چیست؟ – توضیح کامل + مثال و تمرین
منصوبات در عربی از جمله مباحث مهم قواعد نحوی در زبان عربی است. منظور از منصوبات اسامی و افعالی است که به خاطر نقششان در جمله علامت فتحه میپذیرند. گاهیاوقات این علامت فتحه میتواند به صورت فرعی (در جمع و مثنی) و نیابتی در جمله ظاهر شود. در این نوشته قصد داریم برخی منصوبات در عربی را که در حالت کلی ۱۴ نوع هستند، بررسی کنیم. در انتهای متن تمرینهایی قرار دارد که محک خوبی برای سنجیدن میزان درکمان از مبحث منصوبات است.
منصوبات در عربی چیست؟
وقتی یک کلمه در جمله به خاطر نقشی که در ارکان آن بازی میکند، علامت فتحه بپذیرد، به یکی از منصوبات در عربی تبدیل میشود. گاهیاوقات برخی کلمات (مثل صرف فعل مضارع عربی) به دلیل پذیرفتن برخی از انواع حروف قبل از خودشان، اعرابشان منصوب میشود. به مجموعه این کلمات منصوبات میگویند. علامت نصب در این کلمات به شیوههای زیر ظاهر میشود:
- وقتی اسم مفرد یا جمع مکسر عربی، علامت فتحه را به صورت ظاهری بپذیرد.
- وقتی اسمهای جمع و مثنی در مذکر اعراب نصب را به صورت فرعی بپذیرند.
- وقتی اسماء خمسه و اسامی مضاف، اعراب نصب را به شکل الف و تنوین فتحه در انتهای کلمات نشان دهند.
- وقتی در افعالی که حروف ناصبه عربی گرفتهاند به صورت ظاهری یا با حذف نون عوض رفع ظاهر میشود.
نکته: در اسامی جمع مونث که با ات جمع بسته میشود، هرگز اعراب فتحه در انتهای آن ظاهر نمیشود. از این رو اعراب نصب آن نیز فرعی محسوب میشود.
منصوبات ۱۴ دسته دارد که در ادامه تمامی آنها را با مثال و نکات مربوط به آنها بررسی میکنیم.
مفعولبه
مفعولبه اسمی منصوب است که فعل بر آن واقع میشود. در حقیقت مفعولبه کلمهای است که برای کامل کردن معنی افعال متعدی در جملات ظاهر میشوند. برای پیدا کردن مفعولبه در جملات عربی میتوانیم از دو کلمه پرسشی «من (چه کسی؟)» و «ماذا (چه چیزی؟)» کمک بگیریم. به این ترتیب که با آمدن هر یک از کلمات پرسشی بر سر جمله، کلمهای که در پاسخ به آن گفته شود، در دسته مفعولبه و منصوب قرار میگیرد. برای درک بهتر این توضیحات بهتر است به مثال زیر توجه کنید.
قُلتُ لِصَدِیقي: أُریدُ أَنْ أَشتَريَ کِتاباً لِقِراءَة.
به دوستم گفتم: میخواهم که کتابی را برای خواندن بخرم.
(در این جمله چند مفعولبه وجود دارد. نخستین آن که شناختنش ساده و راحت به نظر میرسد، کلمه «کتاباً» است. این کلمه مفعولبه فعل متعدی «أشتري» محسوب میشود. از سوی دیگر جمله «أرید أن أشتري..» مفعولبه فعل «قال» است. عبارت «أن أشتري» نیز مفعولبه فعل «أریدُ» است. )
با توجه به مثال بالا میتوانیم بگوییم که در زبان عربی دو نوع مفعولبه داریم که در ادامه هر یک از آنها را بررسی میکنیم.
۱. اسم ظاهر
تمامی اسمهای منصوبی که بعد از افعال متعدی در جمله میآیند، مفعولبه در شکل اسم ظاهر عربی ظاهر میشوند. گاهیاوقات این مفعولبه اسم ظاهر نه یک کلمه، بلکه ضمیر متصلی است که به فعل میچسبد. اما در برخی مواقع نیز ممکن است این ضمیر به صورت ضمایر منفصل منصوبی در جمله باشد. در شرایطی که مفعولبه یکی از انواع ضمایر باشد اعراب آن محلا منصوب میشود. برای درک بهتر به مثالهای زیر توجه کنید.
أَشتَري قَمِیصاً لِأَخِي.
پیراهنی را برای برادرم میخرم.
(در این مثال «قمیصاً» مفعولبه، اسم ظاهر و منصوب به اعراب ظاهری است.)
هَذِهِ کُتُبٌ کَثیرةٌ جَعَلتُها عَلَي الطاوِلَة.
اینها کتابهای زیادی هستند که روی میز قرارشان دادم.
(اگر برای فعل «جعلتها» از کلمه پرسشی ماذا استفاده کنیم، متوجه میشویم که ضمیر متصل ها مفعولبه و محلا منصوب است.)
۲. مفعولبه جمله
در مثالهای قبل دیدیم که میتوان از جملات به عنوان مفعولبه برخی از افعال استفاده کرد. این مفعولها معمولا برای افعالی به کار میروند که دارای دو مفعولبه باشند. برای درک بهتر به مثال زیر توجه کنید.
ظَنَنْتُکَ تَعرِفُ العَرَبیةَ.
گمان کردم تو عربی میدانی!
(در این مثال برای فعل ظننتُ میتوانیم از دو کلمه پرسشی من و ماذا برای پیدا کردن مفعولبه استفاده کنیم. کَ متصل به فعل همان مفعولبهی است که میتواند در جواب من بیاد. در نتیجه محلا منصوب است. همچنین جمله تعرف العربیة، جواب کلمه پرسشی ماذا است. در نتیجه میتوانیم بگوییم که این جمله مفعول دوم فعل ظننتُ و محلا منصوب است.)
غالبا ترتیب أجزاء جملات فعلیه عربی که مفعولپذیر هستند این گونه است که پس از فعل ابتدا فاعل و سپس مفعول قرار میگیرد. اما در برخی موقعیتها میتوان مفعولبه را قبل از فاعل و حتی قبل از فعل در جملات به کار ببریم. در ادامه موقعیتهایی را که مفعول به بر فاعل و فعل مقدم میشود بررسی میکنیم.
تقدیم مفعولبه بر فعل و فاعل
در موارد زیر باید مفعولبه را به فاعل مقدم کرد. به عبارتی دیگر در موقعیتهای زیر باید مفعولبه را قبل از فاعل در جملات به کار ببریم.
- هرگاه فاعل اسم ظاهر و مفعولبه ضمیر متصل به فعل باشد، مفعول قبل از فاعل در جملات ظاهر میشود.
- در صورتی که همراه فاعل ضمیر متصل عربی باشد که مرجعش مفعولبه باشد باید مفعول را قبل از فاعل به کار ببریم.
برای فهم بهتر این نکات بهتر است به مثالهای زیر توجه کنید.
شارَکَني أَخِي فِي حَلِّ الجَدوَلْ.
برادرم من را در حل جدول یاری کرد.
(در این مثال، ضمیر متصل ي مفعول به است و قبل از فاعل که أخي باشد به کار رفته است.)
ساعَدَ المَریضَ أبُوهُ.
پدر مریض او را کمک کرد.
(در این مثال، «ه» ضمیر متصلی است که به فاعل چسبیده و مرجع ضمیرش مریض است. مریض مفعولبه، اسم ظاهر و منصوب است.)
در موارد زیر مفعول به باید قبل از فعل بیاید.
- اگر مفعولبه از اسمهای صدراتطلب مثل ادات استفهام عربی یا اسم شرط باشد، باید پیش از فعل در جمله آورده شود.
- هر وقت مفعولبه ضمیر منفصل منصوب برای فعلی باشد که فعل یک مفعول میپذیرد.
به مثالهای زیر توجه کنید.
ما تَناوَلتَ فِي المَطعَمْ؟
در رستوران چه خوردی؟
(در این مثال ما، اسم استفهامی است که به جای مفعولبه نشسته و در نتیجه باید قبل از فعل بیاید. )
إِیّاکَ أَعْنِي...
منظورم تو هستی...
(إیاکَ ضمیر منفصل منصوب برای فعلی است که تنها یک مفعول میپذیرد در نتیجه قبل از فعل آمده است.)
مفعول مطلق
مفعول مطلق در عربی از دیگر منصوبات در عربی است که وجودش بستگی به فعل جمله دارد. هرگاه در جمله مصدری دیدیم که از جنس فعل ماقبل خودش باشد و در معنا بخواهد بر فعل تاکید کند یا تعداد وقوع آن را بیان کند، باید بدانیم که آن مصدر منصوب در حقیقت «مفعول مطلق» است. مفعول مطلق سه نوع دارد که انواع آن را در ادامه بررسی میکنیم.
مفعول مطلق تاکیدی
مصدری از فعل است که برای تاکید در جمله گنجانده میشود. از آنجا که نیت به کار بردن آن تاکید بر عمل انجام شدهاست، باید به تنهایی در جمله بیاید و هیچگاه موصوف، مضاف قرار نمیگیرد یا با ال تعریف همراه نمیشود. به مثال زیر توجه کنید.
أَعرَفُ واجِبِي مَعرِفَةً.
با وظایف خود به خوبی آشنا هستم.
مفعول مطلق نوعی
این نوع از مفعول برای بیان کردن نوع و نحوه وقوع فعل در جمله میآید. به همین خاطر هم اجازه دارد که به صورت موصوف یا مضاف یا همراه با ال در جمله ظاهر شود. برای درک بهتر به مثال زیر توجه کنید.
فَکَّرتُ فِي الأَمرِ تَفکیراً مَّلیاً.
عمیقا به موضوع فکر کردم.
مفعول مطلق عددی
هرگاه برای تعداد دفعات وقوع فعل به از مصدر خود فعل استفاده کنیم، در واقع از مفعول مطلق عددی استفاده کردهایم. به مثال زیر توجه کنید.
حَکَمَ القاضِي عَلَی المُتَّهَمِ حُکمَیْنْ.
قاضی متهم را دو بار محاکمه کرد.
مفعول معه
گاهیاوقات در جملات عربی «و» از نشانههای عطف نیست. بلکه میتواند معنی «مع» یعنی «با» بدهد و به عنوان واو معیت شناخته شود. در چنین حالتی، هرگاه کلمهای منصوب بعد از آن بیاید به عنوان مفعول معه شناخته میشود. واو معیت در اصل نشان دهنده همراهی اسم منصوب بعد از خودش با فعل، صفت یا مصدر قبل از خودش است. به مثالهای زیر توجه کنید.
دَخَلَ التَلامیذُ و حَقائِبَهِم.
دانشآموزان با کیفهایشان وارد کلاس شدند.
رَکَبتُ و أَخِي السَیارةَ.
همرا با بردارم ماشین را سوار شدم.
لا تتَناوَلْ البِطِّیخَ و العَسَلَ.
خربزه را همراه با عکس نخورید.
مفعول فیه
به اسمی منصوب که بر زمان یا مکان وقوع فعل دلالت دارد و در بر گیرنده معنی «فی» باشد، مفعول فیه گفته میشود. همانطور که از اسمش پیداست، مفعولفیه نیز یکی دیگر از انواع منصوبات در زبان عربی است. برای تشخیص این مفعول در جمله میتوانیم از دو کلمه پرسشی «أین» و «متی» کمک بگیریم. از آنجا که مفعول فیه درباره زمان و مکان است، به آن «قید در عربی» یا «ظرف» نیز گفته میشود. بر همین اساس مفعول فیه دو نوع دارد که در ادامه میخوانید.
ظرف مکان
این نوع از مفعول فیه، مکان وقوع فعل را در جمله مشخص میکند که میتواند «مبهم» یا «محدود» باشد. منظور از ظرف یا اسم مکان عربی مبهم مکانهای بی حد و مرز است. مثل جهتهای ششگانه «أمام، تحت، خلف، فوق، تحت، یمین و یسار» و همچنین واحدهای مسافت مثل کیلومتر و فرسخ و... . به مثال زیر توجه کنید.
أَینَ وَجَدتَ حَقِیبَتِي؟
کیفم را کجا پیدا کردی؟
وَجَدْتُها تَحْتَ المِنْضَدَةِ.
آن را زیر میز پیدا کردم.
(در این مثال «أین» ظرف مکان است و کلمه «تحت» معفولفیه از نوع مبهم به حساب میآید.)
ظرف مکان محدود به مکانهایی که حد و مرزهای مشخصی دارند اشاره میکند. اسمهایی مثل «بیت»، «مدرسة»، «مطار»، «الشارع» و ... به علاوه اسامی شهرها و کشورها همگی در دسته ظرف مکان محدود قرار میگیرند. این مورد حتما با کلمه «في» در جملات همراه میشوند. به مثال زیر توجه کنید.
قابَلْتُ صَدیقِي فِي الشارِعْ.
دوستم را در خیابان ملاقات کردم.
ظرف زمان
این نوع از مفعول فیه زمان انجام گرفتن فعل را مشخص میکند و سه زیر مجموعه «مبهم»، «مختص» و «معدود» دارد. منظور از ظرف زمان مبهم زمانهایی است که حد و مرز معینی ندارد. مثل کلماتی چون «مدة»، «أبد» و «وقت». در مقابل، ظرف زمانی مختص، مربوط به زمانهایی است که حد و مرز آنها مشخص و معلوم است. مثل کلماتی چون «ألیوم»، «أسبوع القادم» و... . ظرف زمانی معدود نیز قابل شمارش است. مانند کلماتی چون «لیلة»، «یوم»، «أسبوع» و «سنة».
مفعول فیه نیابتی
گاهیاوقات در زبان عربی برخی از کلمات که در بردارنده معنی «في» در جملات نیستند به عنوان ظرف به کار میروند. این مفعول فیههای نیابتی شامل موارد زیر میشوند که میخوانید.
- اسامی «کل، بعض، جمیع و نصف». این اسمها در حالت اضافه به ظرف به عنوان مفعول فیه شناخته میشوند. مانند مثالهای زیر:
دَرَستُ نُصْفَ الساعَة.
نیم ساعت درس خواندم
بعضَ الأَحیانِ أَلعَبُ کُرَةَ القَدَمْ.
بعضی وقتها فوتبال بازی میکنم.
- برخی از مصدرها ظرف محسوب میشوند. مانند مثال زیر:
جَلَستُ قُربَ النافِذَة.
نزدیک پنجره نشستم.
- صفتهایی که ظرف قلمداد میشوند. مانند مثال زیر:
أَسکُنُ بَعیداً عَنِ المَدینَةِ.
دور از شهر زندگی میکنم.
- در برخی موارد اعداد در دسته مفعولفیه قرار میگیرند. مانند مثال زیر:
أُدرِّسُ العَرَبیة عِشرینَ ساعَةً کُلَّ أُسبوعْ.
در هفته بیست ساعت عربی را آموزش میدهم.
- همچنین ممکن است اسامی اشاره در جایگاه مفعول فیه در جملات قرار بگیرند. مانند مثال زیر:
سَأَتخرَّجُ مِنَ الجامِعةِ هَذِهِ السَنَةْ.
امسال از دانشگاه فارغ التحصیل میشوم.
مفعول له یا مفعول لأجله
به مفعولی که به شکل یک مصدر نکره، دارای مفهومی ذهنی و منصوب در جمله که دلیل وقوع فعل قبل از خود را بیان کند، مفعول له یا لأجله میگویند. برای آنکه تشخیص مفعول له یا لأجله در جمله راحتتر باشد، میتوانیم از کلمات پرسشی عربی «لمَ (لِما)» یا «لماذا» استفاده کنیم. هر وقت مصدر منصوبی در جواب این دو کلمه آمد باید بدانیم که با مفعول له سر و کار داریم. برای درک بهتر به مثالهای زیر توجه کنید.
أَدَّیتُ واجِباتي خَوْفَاً مِنَ المُعَلِّمِ.
تکالیفم را از ترس (به خاطر ترس از) معلم انجام دادم.
(در این مثال «خوفاً» یک کار و مفهوم ذهنی است که نمود خارجی ندارد و دلیل اداء واجبات را در جمله نشان میدهد. از این رو مفعول له است.)
تَعَلَّمتُ العَرَبِیَةَ فَهْماً لِلقُرآنْ.
عربی را برای فهمیدن (یا به خاطر فهمیدن) قرآن یاد گرفتم.
(در این مثال هم «فهماً» یک فعالیت ذهنی است و نشان میدهد که چرا فاعل زبان عربی را آموخته است.)
در برخی متون، لزوم «قلبی بودن مصدر» در استفاده از مفعول له به عنوان یکی از شروط آن معرفی شده است. منظور از قلبی بودن مصدر این است که مصدر عربی فعل مربوط به حواس درونی در انسان باشد. از جمله این مصدرها میتوانیم به موارد زیر اشاره کنیم.
رغبة، خوف، جهد، تعظیم، ظن، حیاء و...
در مقابل اینها مصادر افعالی را داریم که قلب نیستند و مربوط به اعمالی میشوند که توسط اعضا و جوارح آدمی انجام میشوند. به مثال زیر توجه کنید.
مشي، کتابة، مشاهدة، لمس، سماع، نوم و...
نکته: علاوه بر شرط قلبی بودن ریشه مفعول له، زمان وقوع فعل و مفعول له باید یکی باشد و فاعل فعل و فاعل مصدر نیز باید مشترک باشد.
برای درک بهتر مفعول له، میتوانیم شرایط به کار بردن آن در جمله را به شکل زیر خلاصه کرد:
- مصدر باشد.
- نکره باشد.
- قلبی باشد.
- زمان وقوع فعل و مصدر یکی باشد.
- فاعل فعل و مصدر مشترک باشد.
در مواقعی که یکی از شرطهای بالا وجود نداشته باشد، باید مفعول له را همراه با حرف جر «لِ» به کار ببریم. برای درک بهتر به مثال زیر توجه کنید.
ماجِئْتُکَ لِحاجَةٍ.
به خاطر نیازی نزدت نیامدم.
(در این مثال ریشه فعل و مصدر نکره یکی نیست، از این رو مفعول له همراه با لام جر در جمله ظاهر شده است.)
قَصَدْتُ الحَدیقَةَ لِنُزهَةْ.
برای گردش کردن قصد باغ کردم.
(در این مثال از آنجا که «نزهة» مصدر قلبی نیست، از حرف جر استفاده شده است.)
نکته: مفعول له در جمله به سه صورت ظاهر میشود:
- تنویندار
- ألدار
- مضاف
تا به اینجا همه آنچه که بررسی کردیم مربوط به مفعول له تنویندار بود. در صورتی که مصدر مضاف باشد، هم به صورت نصب و هم به صورت جر همراه با لام به کار میرود. همانطور که از اسمش پیداست، مفعول له مضاف هیچگاه تنوین نمیپذیرد. به مثال زیر توجه کنید.
ساعَدْتُ أُمي إبتِغاءَ مَرضاتِها.
ساعَدتُ أُمي لإِبتِغاءِ مَرضاتِها.
به مادرم برای جلب رضایتش کمک کردم.
(در هر دوی این مثالها مفعول له مضاف است. از این رو هر دو حالت منصوب یا مجرور همراه با لام جر صحیح است.)
همچنین هرگاه مصدر منصوب «ال» داشته باشد، معمولا به عنوان مفعول له مجرور شناخته میشود و با لام جر به کار میرود. برای درک بهتر به مثال زیر توجه کنید.
قَعَدَ الجُنْدِي لِلجُبنِ یا الجُبنْ.
سرباز از ترس (یا به خاطر ترس) نشست.
در این مثال «جبن» همراه با ال به کار رفته است. به همین دلیل همراهی آن با لام جر صحیح است و اشکالی در جمله ایجاد نمیکند.
حال
به اسم منصوب و غالبا مشتق و نکرهای که برای بیان حالت یک اسم دیگر در جمله بیاید، حال میگویند. حال یکی از انواع منصوبات در عربی است که تشخیص آن نیازمند کمی دقت و توجه است. از این رو تمامی نکات مربوط به آن را همراه با مثال بررسی میکنیم. پیش از ادامه هر توضیحی به مثال زیر توجه کنید.
وَصَلَ التِلمیذُ إِلَی المَدرَسَةِ مُتِأَخِراً.
دانشآموز دیر به مدرسه رسید.
(در این مثال کلمه «متأخر» اسم فاعل عربی است که به شکل منصوب در جمله ظاهر شده است. هدف از به کار بردن آن، نشان دادن حالت و نحوه رسیدن فاعل، یعنی دانشآموز در جمله است.)
همه انواع حالها در جملات عربی به یک مرجع نیاز دارند. از این رو به اسمی که حال هیأت، حالت و چگونگی آن را بیان میکند «ذوالحال» یا «صاحب حال» میگویند. به بیانی دیگر، ذوالحال همان مرجع حال یا قید حالت در عربی به حساب میآید. مهمترین نکته درباره صاحب حال این است که معمولا یک کلمه معرفه است و میتواند نقشهای مختلفی از جمله فاعل، مفعول، مبتدا یا مجرور در جمله داشته باشد. برای فهم بهتر ذوالحال به مثال زیر توجه کنید.
العالِمُ عامِلاً نافِعٌ لِمُجتَمَعِهِ.
انسان عالمی که عمل میکند برای جامعهاش منفعت دارد.
(در این مثال عامل، حالت مبتدا یعنی العالم را بیان میکند. از این رو «عامل» حال است و العالم صاحب حال محسوب میشود.)
برخلاف انواع مفعول در عربی که پیش از این بررسی کردیم، هر یک از حال و ذوالحال میتوانند به شکلهای متعددی در جمله به کار بروند. به عنوان مثال، ذوالحال میتواند یکی از ضمایر متصل عربی و مرفوع در جمله باشد. برای درک بهتر این نکته بهتر است به ادامه توضیح حال توجه کنید.
انواع حال از نظر ترکیب آن در جمله
از لحاظ ساختاری میتوانیم حال را به سه دسته زیر تقسیم کنیم:
- حال مفرد
- حال جمله
- حال شبهجمله
در ادامه توضیح مربوط به هر یک از انواع حال را همراه با مثال آنها میخوانید.
حال مفرد
حالی که جمله یا شبهجمله نباشد، حال مفرد نام دارد. از آنجا که معیار برای حال مفرد، جمله یا شبهجمله نبودن آن است، میتوانیم آن را به صورت مثنی و جمع هم به کار ببریم. حتی در چنین حالتی هم به عنوان «حال مفرد» در جملات شناسایی میشود. برای درک بهتر به مثال زیر توجه کنید.
دَرَسنا العَرَبِیةَ مُجتَهِدینَ.
عربی را با جدیت مطالعه کردیم.
(در این مثال، مجتهدین حال جمع و منصوب به اعراب فرعی «ین» است. صاحب حال یا ذوالحال در این جمله، ضمیر متصل مرفوعی «نا» در فعل است که فاعل جمله به حساب میآید.)
لَعِبَ التِلمیذانْ مَسرورینْ.
دانشآموزها با خوشحالی بازی کردند.
(در این مثال، از آنجا که مسرورین حالت تلمیذان را بیان میکند به صورت مثنی به کار رفته است.)
حال جمله
گاهیاوقات ممکن است بیان حالت یک اسم در جمله به وسیله جملهای دیگر انجام شود. به این ترتیب آن جمله اسمیه یا فعلیه عربی، میتواند به عنوان حال جمله یا جمله حالیه شناخته شود. برای درک بهتر به مثال زیر توجه کنید.
جَلَسَ المُسافِرُ فِي صالَةِ المَطارِ یَنتَظِرُ.
مسافر در سالن فرودگاه منتظر نشست.
(ینتظر در این جمله حالت مسافر را که فاعل جمله است، بیان میکند. از این رو میتوانیم بگوییم ینتظر، جمله فعلیه حالیه و محلا منصوب است.)
نکته حائز اهمیت درباره جمله حالیه این است که در جملات همواره میان حال جمله و صاحب حال باید یک رابط و اتصالدهنده وجود داشته باشد. این اتصالدهنده میتواند «واو حالیه» یا «ضمیر» و یا ترکیبی از هر دوی اینها باشد. به مثالهای زیر توجه کنید.
رَجَعَ الطُلابُ إِلَی بُیوتِهِمْ و هُمْ راکِبون.
دانشجویان سواره به خانههایشان بازگشتند.
(در این مثال واو و هم هر دو رابط میان حال و صاحب حال هستند.)
جَلَسَتْ المُسافِرةُ تَنْتَظِرُ.
مسافر منتظر نشست.
(در این جمله ضمیر مستتر هی، رابط میان حال و جمله فعلیه حالیه است.)
حال شبه جمله
هرگاه نقش حال در جمله توسط جار و مجرور یا ظرف زمان و مکان ایفا شد، میتوانیم آن را به عنوان حال شبه جمله شناسایی کنیم. برای درک بهتر به مثال زیر توجه کنید.
شاهَدتُ صَدِیقِي بَیْنَ اللاعِبینَ.
دوستم را بین بازیکنان دیگر دیدم.
(در این جمله بین اللاعبین هم ظرف است و هم نحوه حضور دوست در میان جمعیتی را بیان میکند.)
حال جامد
پیش از این توضیح دادیم که حال غالبا کلمهای «مشتق» است که حالت اسمی دیگر در جمله را بیان میکند. اما ممکن است در مواردی از کلمات جامد به عنوان حال در جملات عربی استفاده شود. به طور کلی موارد کاربرد حال به شکل کلمهای جامد به موارد زیر خلاصه میشود.
- وقتی حال بیانگر ترتیب باشد، مانند: إِدَّخَرَّ التاجِرُ المالَ دیناراً دیناراً.
- وقتی حال دلالت بر تشبیه داشته باشد، مانند: فرَّ العَدُوُ أَرنَباً.
- وقتی حال یکی از فروع صاحب حال را بیان کند، مانند: یَصنَعُ النَّجارُ الخَشَبَ أَبواباً و نَوافِذْ.
- وقتی حال در اصل معنای تفاعل را بیان کند، مانند: إِحتَجَجْتُ عَلَیْهِ وَجْهاً لِوَجْهِ.
تمییز
به اسم جامد و نکره و منصوبی که برای رفع ابهام از یک کلمه یا یک عبارت مورد استفاده قرار میگیرد، تمییز در عربی میگویند. بر اساس همین تعریف میتوان تمییز را به دو دسته تقسیم کرد که تعریف هر یک و مثالهای مخصوص به آنها را در ادامه میخوانید.
تمییز نسبت
هرگاه کلمهای در جمله برای ابهامزدایی بیاید و باعث روشنگری مناسبات میان فعل و فاعل یا مفعول شود، میتوانیم آن کلمه را تمییز از نوع نسبت به حساب بیاوریم. به مثال زیر توجه کنید.
لَقَدْ تَلَوُّثَتْ طَهرانُ جَواً.
هوای تهران آلوده شده است.
(در این مثال «جواً» کلمهای است که از نسبت میان «تلوث» و «طهران» رفع ابهام میکند.)
تمییز نسبت ممکن است پیش از آنکه تمییز واقع شود نقشی در جمله داشته باشد. در مقابل، این هم ممکن است که نقشی نداشته باشد. براساس همین ایفای نقش میتوانیم تمییز نسبت به دو قسمت تمییز «منقول» و «غیرمنقول» تقسیمبندی کنیم. در ادامه توضیح و مثال هر یک از آنها را میخوانید. نکته قابل توجه این است که تمییز در هر حالتی، از منصوبات در عربی به حساب میآید.
تمییز منقول
تمییز منقول در اصل میتواند در یک جمله مبتدا، فاعل، نائب فاعل یا مفعولبه باشد. به مثال زیر توجه کنید.
الإِنجِلیزِیَةُ أَوْسَعَ اللُّغاتِ إِنتِشاراً فِي العالَمْ.
انگلیسی راجترین زبان در جهان است.
(إنتشاراً در این جمله در اصل مبتدا و به صورت «إنتشار الإنجلیزیة أوسعُ من غیرها في العالم» بوده است. اما نقش تمییز به صورت جمله بالا آمده است.)
تمییز غیر منقول
به تمییزی که منقول نباشد، تمییز غیر منقول میگویند. به بیانی دیگر، هرگاه تمییز در جمله تنها نقش تمییز داشته باشد و امکان گرفتن نقش دیگری را نداشته باشد، در دسته تمییز غیر منقول قرار میگیرد. مانند مثال زیر:
کَفَی بِالمّوْتِ واعِظاً.
مرگ کافی است.
(در این جمله واعظاً تمییز است و از نقش دیگری نقل نیافته است.)
نکته: تمییز منقول همواره منصوب است و امکان به کار رفتن با کلمه «من» برای آن وجود ندارد. در مقابل تمییز غیر منقول را میتوان با حرف جر «مِن» به کاربرد.
تمییز الذات (مفرد)
به کلمه جامد، نکره و منصوبی که از کلماتی مثل «وزن، پیمانه، طول و عدد» رفع ابهام کند، تمییز الذات یا تمییز مفرد میگویند. برای درک بهتر این تمییز به مثال زیر توجه کنید.
أَشتَرِي مِتْرَیْنِ قُماشاً.
دو متر پارچه میخرم.
(در این مثال کلمه قماشاً از واحد اندازهگیری مترین رفع ابهام میکند.)
نکته: به استثنای تمییز عدد (که همان معدود است و در مبحث اعداد آن را بررسی کردیم) تمییز ذات یا مفرد را میتوان با حرف جر من یا به صورت اضافه و در حالت مجرور به کار برد.
ندا و منادا
خطاب کردن و مورد خطاب قرار دادن فردی در زبان عربی راه و روش خاص خودش را دارد و با اسلوب ندا و منادا در عربی ممکن میشود. گاهیاوقات نیاز است تا برای رساندن پیام خود به مخاطب، آن را به طور مشخص مخاطب خودمان قرار دهیم و به شیوههای مختلف توجه او را به پیام جلب کنیم. به همین خاطر از فرمول ندا و منادا که در کارد زیر نمایش داده شده استفاده میکنیم. از آنجا که منادا از کلمات منصوب است، میتوانیم آن را در دسته منصوبات در عربی تقسیمبندی کنیم.
حرف ندا + منادا + جمله امری یا جمله با فعل نهی و یا جمله با فعل صیغه مخاطب
برای درک بهتر به مثال زیر توجه کنید.
یا محمدُ، لاتَکتُبْ شَیْءً فِي کِتابِکْ.
ای محمد، چیزی در کتابت ننویس.
(در این مثال محمد مورد خطاب قرار گرفته تا توجهش جلب شود و کاری را انجام ندهد.)
انواع حرف ندا
نخستین دستهبندی ندا و منادا برحسب بعد مسافت و دور و نزدیکی مخاطب انجام میشود. به این ترتیب که هرگاه فرد مورد خطاب در فاصله زیادی قرار داشت، با دو کلمه «أیا» و «هیا» فراخوانده میشود. در مقابل وقتی فاصله نزدیک بود باید از دو کلمه «أی» و «أ» استفاده کنیم. برای درک بهتر به مثالهای زیر توجه کنید.
أَیا قارِئاً لِلْکُتُبْ، حافِظْ عَلَیْها.
این خواننده کتابها! از آنها محافظت کن.
هَیَا راجِیاً لِلنَجاحْ، قَفْ.
ای خواستار موفقیت! برخیز.
أَیَ أَخِي، أُحضُرْ الماءَ.
ای برادرم! آب را بیاور.
أَقارِیءَ الکِتابْ، إِقرأْهُ جَیِّداً.
ای خواننده کتاب! خوب بخوان.
سومین حرفی که برای دور و نزدیک به صورت یکسان مورد استفاده قرار میگیرد و کاربرد بیشتری دارد، حرف ندای «یا» است. در تمامی این موارد منادا منصوب است.
انواع منادا
دومین نوع دستهبندی، بر اساس منادا انجام میشود که به سه دسته «مفرد»، «مضاف» و «شبه مضاف» میتوان آنها را تقسیمبندی کرد.
منادای مفرد
منادای مفرد پنج نوع دستهبندی دارد که به شرح زیر است:
- علم (مبنی بر ضم)،
- نکره مقصوده (مبنی بر ضم)،
- نکره غیر مقصوده (منصوب)
- نکره مقصوده موصوفه (منصوب)
- مبنی معرفه (مبنی بر ضم)
از بین انواع منادای مفرد تنها «نکره غیر مقصوده» و «نکره مقصوده موصوفه» منصوب هستند. سایر انواع منادای مفرد یعنی «علم»، «نکره مقصوده» و «مبنی معرفه» همگی مبنی بر ضم و محلا منصوب هستند.
منادای شبه مضاف
به منادایی که میتواند به تنهایی بیاید اما برای تکمیل معنی خود به کلمه دیگری نیاز دارد، منادای شبه مضاف میگویند. به بیانی دیگر، این نوع از منادا مضاف به کلمه اضافه دیگری است که حضورش تنها برای تکمیل معناست و کاربرد دیگری ندارد. این نوع از منادا منصوب است. به مثال زیر توجه کنید.
یا مُسافِراً إِلی عُمانْ، وِداعاً.
ای مسافر عمان، بدرود.
منادای مضاف
این نوع از ندا و منادا یک ترکیب اضافی میسازند و حضور کلمهای دیگر صرفا برای تکمیل معنا نیست و بدون آن ترکیب ناقص میشود. به مثال زیر توجه کنید.
یا سائِقَ القِطار.
ای راننده قطار.
(در این ترکیب «سائق» منادای مضاف و منصوب به اعراب ظاهری است و کلمه «القطار» مضافالیه و مجرور به اعراب ظاهری است.)
یا قَوْمِي
قوم: منادا و تقریراً منصوب
یا والدین + ي = یا والدَیَّ
حرف ندا و اسم دارای ال
حرف ندا هیچوقت و تحت هیچ شرایطی به اسمی که «ال» معرفهساز دارد نمیچسبد. چاره کار برای ساختن ترکیب ندا و منادا با این اسامی در استفاده از دو کلمه «أی» برای مذکر و «أیة» برای مونث است. برای اینکه کاربرد این کلمات میانجی میان حرف ندا و منادا به لحاظ لفظی حفظ شود و تلفظ آنها راحتتر باشد باید از «ها» که به عنوان «های تنبیه» شناخته میشود به این دو کلمه اضافه کنیم.
در نتیجه با دو کلمه «أیها» و «أیتها» طرف هستیم که برای مورد خطاب قرار دادن کلمات دارای ال از آنها استفاده میکنیم. به مثال زیر توجه کنید.
یا أیَّتُهَا المُمَرِّضَةْ، إِخْبَريْ الطَبیبْ.
ای پرستار، دکتر را خبر کن.
در ترکیب ندا و منادایی که از «أیُّ و أیةُ» استفاده میشود، هر دوی آنها مبنی بر ضم هستند. کلمه مضاف به آنها نیز معطوف به منادا هستند در نتیجه اعراب آنها نیز مرفوع میشود. برای درک بهتر به مثال زیر توجه کنید.
یا أیُّهَا المُسلِمونْ! إِتَّحِدوا.
ای مسلمانان! متحد شوید.
نکته: کلمه «الله» تنها اسم داری الف و لام معرفه است که بدون واسطه به حرف ندای «یا» اضافه میشود.
ندبه
ندبه به نوعی از منادا میگویند که به دلیل مصیبت، بیماری یا مرگ همراه با تاسف و دریغ و اندوه به کار برده میشود. در این نوع از منادا به کلمهای که بعد از حرف ندا بیاید «مندوب» میگویند. همچنین در ندبه برای فراخواندن مندوب از دو کلمه «وا» و «یا» استفاده میشود. به طور کلی منادای مندوب به سه شکل به کار میرود. ندبه نیز از انواع منصوبات در عربی محسوب میشود.
- به الف منتهی میشود، مانند: «یا زینبا»
- به الف و هاء ختم میشود، مانند: «وا اسلاماه»
- به صورت منادا به کار میشود، مانند: «وا علیُّ»
استغاثه
این نوع از ترکیب عبارت است از فراخواندن شخص یا گروهی یاری دهنده و «مستغاث» برای یاری رساندن به شخص یا گروهی که یاری میطلبند که به آنها «مستغاثله» میگویند. مستغاث معمولا با حرف جر «لام مفتوح» و فقط با حرف ندای «یا» و مستغاثله با حرف جر «لام مجرور» به کار میرود. برای درک بهتر به مثال زیر توجه کنید.
یا لِلمُعَلِّمینْ لِلتَلامِذَةْ المُهمِلینْ.
ای معلمان، دانشآموزان سهلانگار را دریابید.
(در این مثال معلمین، مستغاث و تلامذة مستغاثله به شمار میآیند.)
مستغاث را میتوان به سه حالت مختلف به کار برد که عبارت است از:
- مجرور به «لام مفتوحه» باشد. مانند: یا لَلشعبِ لمنکوبي الزلزال - ای مردم به یاری زلزلهزدگان بشتابید.
- به الف منتهی شود. مانند: یا قائدا للجیشِ المهزوم - ای فرمانده به داد لشکر شکست خورده برس.
- به صورت منادی به کار برود. مانن: یا شعبُ لِلاجئینَ - ای ملت پناهجویان را دریابید.
یا لَلبُرجِ!
عجب برجی است!
یا لَلْحَدیقَةِ الجَمیلةِ!
عجب باغ زیبایی است.
تحذیر
تحذیر تقریبا آخرین نوع از منصوبات در عربی به حساب میآید. بر حذر داشتن فردی که مورد خطاب قرار گرفته از انجام دادن کاری که پسندیده نیست یا خطرناک است، تحذیر خوانده میشود. به کلمهای بر حذر میدارد «محذَّر» و به کاری که از آن بر حذر داشته میشود «محذَّر منه» میگویند. در حالت کلی و در جملات عربی بر حذر داشتن به چهارشکل ظاهر میشود که در ادامه میخوانید.
- با تکرار و تاکید بر محذر منه، مانند: الکذبَ الکذبَ (إحذرْ الکذبَ) - از دروغ بپرهیز.
- با عطف بر محذر منه، مانند: التکاسل و التقصیر - از سستی و کوتاهی بر حذر باش.
- با به کار بردن ضمیر منفصل منصوبی همراه با «واو»، مانند: إیاک و الغبیة - از غیبت کردن دوری کن.
- با به کار بردن ضمیر منفصل منصوبی بدون واو، مانند: إیاک الخیانةَ (أُحذِّرُکَ من الخیانة) - تو را از خیانت بر حذر میدارم.
سوالات رایج درباره منصوبات در عربی
در این بخش به برخی از سوالات پرتکرار درباره مبحث منصوبات در عربی به اختصار پاسخ میدهیم.
منظور از منصوبات در عربی چیست؟
به کلماتی که در زبان عربی به خاطر نقششان در جمله علامت نصب بگیرند و مفتوح شوند، منصوبات میگویند.
منصوبات به چند دسته تقسیمبندی میشود؟
۱۴ نوع منصوبات در زبان عربی وجود دارد که برخی از آنها عبارتند از: مفعول به، مفعول فیه، مفعول له، مفعول مطلق، حال، تمییز و...
تمرین منصوبات در عربی
برای ارزیابی عملکرد خود در رابطه با «منصوبات در عربی»، میتوانید از تمرینهایی که در ادامه در اختیار شما قرار گرفته است استفاده کنید. آزمون شامل ۱۵ سوال است و پس از پاسخ دادن به تمامی پرسشها و ظاهر شدن دکمه «دریافت نتیجه آزمون»، میتوانید نمره عملکردتان را مشاهده کنید و جوابهای درست و نادرست را نیز ببینید. پاسخ سوالات نیز بعد از هر آزمون آمده است.
گزینه صحیح را انتخاب کنید.
۱. کدام گزینه غلط است؟
قابلَ التلمیذُ معلمَه.
قابل التلمیذَ معلمه
قابلَ تلمیذُه المعلمَ.
قابل المعلمَ تلمیذُه.
۲. مفعول به صریح در این عبارت چیست؟ «أری أنَّک مستعدٌ.»
استعدادَک
استعدادِک
استعدادي
استعدادُک
۳. کدام یک از انواع مفعول به در این عبارت دیده نمیشود؟ «طلب مني الفقیرُ أن أساعدَه.»
الصریح
الضمیر
الجملة
الموؤل إلی الصریح
۴. کدام گزینه عبارت را تکمیل میکند؟ «یا ... وکالات الأنباء أنصتوآ لکلمة السید الرئیس.»
مراسلین
مراسلوا
مراسلون
مراسلي
۵. کدام گزینه منادای شبه مضاف دارد؟
یا سمیعَ الدعاء.
یا معلمي المدرسة.
یا عالماُ بکل السر.
یا تلمیذاً نشیطاً.
۶. اعراب «سید» در این عبارت چیست؟ «یا سیدي»
مرفوع محلاً.
منصوب تقدیراً.
مجرور لفظاً.
مضموم تقدیراً.
۷. اعراب «الکذب» در این عبارت چیست؟
مفعول به برای فعل إحذر
مفعول به برای فعل إلزم
مبتدا
خبر
۸. کدام یک از گزینهها تحذیر دارد؟
البرد البردَ في الشتاء
الأمَّ الأمَّ أیها الأولاد
إیاک أحذرُ أیها الشیطان.
أخاک أخاک
۹. نوع مفعول مطلق در این عبارت چیست؟ «دقَّ الجرسُ دقَّتیْن.»
نوعی
عددی
نیابي
تاکیدی
۱۰. کدام گزینه این عبارت را تکمیل میکند؟ «متی أدَّیتَ واجباتک؟ أدَّیتُها ...»
غداً
أمسِ
هناک
قطُّ
۱۱. چند فاعل و مفعول در این عبارت وجود دارد؟ «یُعجُبُني إکرامَکَ المعلم.»
یک فاعل و یک مفعول
یک فاعل و دو مفعول
دو فاعل و دو مفعول
دو فاعل و یک مفعول
۱۲. کدام گزینه عبارت را تکمیل میکند؟ «یا ... القضاة!»
قاضِ
قاضِي
قاضيَ
قاضيُ
۱۳. کدام گزینه درباره «مریماه» در عبارت «وامریماّ» صحیح است؟
مندوب
مستغاث
منادی
۱ و ۳
۱۴. اعراب «فیها کتب» در این عبارت چیست؟ «کنتُ أحملُ حقیبة فیها کتب کثیرة.»
خبر
حال
صفة
صلة
۱۵. کدام گزینه این عبارت را تکمیل میکند؟ «خرجنا من المدرسة ....»
متبسماتٌ
متبسمتان
متبسمین
متبسمون
جمعبندی
در این مطلب تعدادی از پرکاربردترین نوع از انواع منصوبات در عربی را بررسی کردیم. ابتدا درباره مفعول به و انواع آن صحبت کردیم. فهمیدیم که در برخی از مواقع لازم است که مفعولبه نسبت به فعل و فاعل مقدم باشد. همچنین نکاتی را درباره سایر انواع مفعولها مثل مفعول مطلق، مفعول فیه، مفعول له و مفعول معه و زیر مجموعههای آنها یاد گرفتیم. درباره حال و وظیفه آن برای بیان کیفیت و حالت یک اسم در جمله صحبت کردیم. همچنین یاد گرفتیم که اصلیترین کاربرد تمییز در جملات رفع ابهام درباره یکی از ارکان جمله است. در آخر درباره ندا و منادا در انواع آن صحبت کردیم.