همهچیز درمورد فرایندهای توسعه محصول جدید – بخش چهارم


در قسمت قبل به بررسی گامهایی مانند کارایی متقابل، همپوشانی مراحل توسعه، سیستم ساشیمی زیراکس و راگبی هوندا پرداختیم.
یادگیری چندگانه
ازآنجاکه اعضای تیم پروژه در تماس نزدیک با منابع خارجی اطلاعات قرار دارند، میتوانند بهسرعت شرایط بازار را تغییر دهند. اعضای تیم در فرآیند دائمی آزمون و خطا شرکت میکنند، تا تعداد گزینههای مدنظر را محدود کنند. آنها دانش گسترده و مهارتهای متنوعی را بهدست میآورند، که به آنها در ایجاد یک تیم متنوع کمک میکند. تیمی که بتواند مجموعهای از مشکلها را بسیار سریع حل کند. چنین حجمی از یادگیری نکتههای مثبت خود را در دو بعد منتشر میکند: اول در سطحهای مختلف (فردی، گروهی و شرکتی) و دوم در سراسر بخشهای سازمان. محققین به این دو بعد از یادگیری بهعنوان «یادگیری چندگانه» اشاره میکنند.
یادگیری چند سطحی
یادگیری در سطح فردی به روشهای مختلفی صورت میگیرد. به عنوان مثال شرکت 3M، مهندسین خود را تشویق میکند ،تا 15درصد از وقت شرکت را به پیگیری رویای خود اختصاص دهند.
کانن از روش "فشار همکار" برای تقویت یادگیری فردی در شرکت استفاده کرد. مهندس طراح پروژه PC-10 توضیح میداد:
"مدیران ارشد و برخی از همکاران من واقعا سخت تلاش میکنند. هیچ راهی وجود ندارد که بتوانم در تعداد کتابهایی که خواندهام با آنها رقابت کنم. بنابراین هر زمان که وقت داشته باشم، به یک فروشگاه میروم و چند ساعت را آنجا میگذرانم. دراینصورت متوجه میشوم که چه چیزی فروش میرود و محصولهای جدید را از نگاه خریداران بررسی میکنم. این بررسی ممکن است به من یک یا دو ایده جدید بدهد."
یادگیری به روش هوندا
یادگیری بهطور جدی در سطح گروه نیز مورد توجه قرار میگیرد. به عنوان مثال هوندا چندین نفر از اعضای تیم پروژه را به مدت سه هفته تا زمانی که این پروژه به مرحله تکامل مفهومی برسد به اروپا فرستاد. وظیفه آنها دقت به اتفاقاتی بود، که در اروپا میافتاد. در اروپا آنها با مینیکوپر (Mini-Cooper)، یک ماشین کوچک که چند دهه پیش در انگلستان توسعهیافته بود، آشنا شدند، که تأثیر زیادی بر فلسفه طراحی آنها گذاشت. درحالیکه دستگاه کپی PC-10 در حال تکمیل بود، اعضای تیم کانن دفترهای پروژه را برای برگزاری جلسههای متعدد در هتلهای اطراف، ترک کردند.
دریکی از جلسههای اولیه، کل تیم پروژه به زیرگروههایی همراه با یک نماینده از تیم طراحی و تیم تولید تقسیم شد. هر زیرگروه هزینه یک قسمت کلیدی را محاسبه و راههایی را برای کاهش این هزینهها پیشنهاد داد. یکی از اعضای پروژه میگوید: "با توجه به این که هر زیرگروه موظف بود همان وظیفه و همان مهلت را برای انجام کارش داشته باشد، ما هیچ انتخابی نداشتیم. یعنی یادگیری در عجله رخ داد."
آموزش در سطح شرکتی
آموزش در سطح شرکتی همراه با ایجاد یک جنبش یا برنامه در سراسر شرکت، بهترین روش یادگیری برای کارمندان است. برای مثال، شرکت زیراکس از کنترل کیفیت کلی (Total Quality Control, TQC) بهعنوان مبنایی برای تغییر ذهنیت شرکت استفاده میکند. TQC بهمنظور افزایش حساسیت کل سازمان نسبت به بهبود کیفیت، بهرهوری، جهتگیری بازار، کاهش هزینهها و سادهسازی کار، طراحیشده است. برای دستیابی به این اهداف، هرکس در سازمان باید اصول اولیه فنون مانند کنترل کیفیت (Quality Control) و مهندسی ارزش (Value Engineering) را یاد بگیرد.
مهندسی ارزش چیست؟
مهندسی ارزش، تلاشی سازمان یافته است، که باهدف بررسی و تحلیل تمام فعالیتهای یک طرح، از زمان شکلگیری تفکر اولیه تا مرحله طراحی، اجرا، راهاندازی و بهرهبرداری انجام میشود و بهعنوان یکی از کارآمدترین و مهمترین روشهای اقتصادی در عرصه فعالیتهای مهندسی، شناخته شده است. شرکت هیولت پاکارد برنامه آموزشی چهار مرحلهای را در بازاریابی بهعنوان بخشی از هدف شرکت برای تبدیلشدن به شرکتی بازارگرا آغاز کرد. منظور از شرکت بازارگرا (Market orientation)، شرکتی است که بر روی کشف و رعایت نیازها و خواستههای مشتریانش از طریق ترکیب محصول خود تمرکز دارد.
با استفاده از روش یادگیری چند سطحی، در حال حاضر شرکت هیولت پاکارد در دانشگاههای برتر و در مشاورههای کسبوکار نکتههای مفید بازاریابی را به دیگران ارائه میدهد. همچنین فعالیتهایی مانند مصاحبههای متمرکز گروهی، تحقیقهای کمی بازار و تست بازاریابی را انجام میدهد. افزون بر این، یک بخش بازاریابی شرکتی را برای تسریع بخشیدن به آنچه که یک شرکت داخلی به آن نیاز دارد یعنی؛ انتقال مفاهیم از یک شرکت توسط مهندسها برای مهندسهای یک شرکت دیگر بهصورت یکبهیک با تمرکز بر بازاریابی قویتر، تاسیس کرده است.
یادگیری چندگانه، کارشناسها را تشویق میکند، تا در زمینهای بهجز تخصص خودشان، رشد کنند. به عنوان مثال؛ تمام اعضای پروژهای که مینی چاپگر اول اپسون را توسعه دادند، مهندسان مکانیکی بودند، که از الکترونیک کم شنیده بودند. در آن زمان، رهبر تیم پروژه به همراه یک مهندس مکانیک، بر اساس دانستههای خود از کالج، بهعنوان یک محقق برای دو سال به یادگیری مهندسی برق پرداخت. او زمانی این کار را شروع کرد، که پروژه در حال انجام بود. بعد از مدتی پروژه مینی چاپگر را تکمیل کردند و همزمان با تکمیل آن تمام مهندسها متخصص الکترونیک شده بودند.
رهبر تیم رو به اعضای گروه گفت: «در دو زمینه تکنولوژی و علوم کاربردی مانند طراحی و بازاریابی به خوبی شناخته شوید، چون حتی در یک شرکت مهندسیگرا مانند ما، شما نمیتوانید بدون پیشبینی پیشرفتهای بازار پیشرفت کنید.»
تیمی که در شرکت NEC بر روی کامپیوتر PC 8000 کار میکرد، شامل مهندسهای فروش بخش دستگاههای الکترونیکی بود. آنها بسیاری از دانش فنی برای توسعه اولین کامپیوتر شخصی شرکت را با جمعآوری TK 80، یک کیت رایانه (Computer kit)، معرفی آن در بازار (دو سال پیش از PC 8000)، ایستادن برای حدود یک سال حتی آخر هفتهها در مرکز خدمات NEC در وسط آکیهابارا (BIT-IN) و صحبت کردن با علاقهمندان و دریافت دیدگاه کاربرها بهدست آورند. این نمونهها نشان میدهد، که یادگیری چندگانه چه نقش مهمی در برنامه کلی مدیریت منابع انسانی شرکت دارد. این کار ایجاد ابتکار و یادگیری را از طریق کارکنان شرکت انجام میدهد و کمک میکند تا آنها با آخرین پیشرفتها جلو بروند.
کنترل دقیق
امروزه مدیریت سازمانها از کنترل سختگیرانه جلوگیری میکند. در عوض، بر «کنترل درونی هر فرد»، «کنترل از طریق فشار همسالان» و «کنترل توسط عشق» تاکید میکند که درمجموع محققین آن را «کنترل دقیق» مینامند.
کنترل دقیق در فرایند توسعه محصول جدید شامل هفت روش میشود.
1- انتخاب افراد مناسب برای تیم پروژه در حین نظارت بر تغییر پویایی گروه و اضافه کردن یا خارج کردن اعضا در صورت لزوم. یکی از اعضای هیئتمدیره هوندا گفت: "ما یک عضو قدیمی و محافظهکار را به تیم اضافه خواهیم کرد و پس از مشورت طولانی، اعضای پروژه را بهدقت انتخاب میکنیم. ما شخصیتهای مختلف را تجزیهوتحلیل میکنیم تا ببینیم که آیا آنها همدیگر را میپذیرند؟ اکثر افراد به لطف مجموعه ارزشهای مشترک ما، بههمپیوستهاند."
2- ایجاد یک محیط کاری باز مانند آنچه که در شرکت زیراکس اتفاق افتاد.
3- تشویق مهندسها به خارج شدن از میدان و گوش دادن به آنچه مشتریان و نمایندگیهای مجاز شرکت میگویند. یک مهندس شرکت زیراکس میگوید:" مهندس طراح ممکن است وسوسه شود تا طرح را مطابق نظر و سلیقه خودش، ارائه دهد اما باید بر طبق آنچه که مشتری میگوید و در جهت برطرف کردن نیازهای او طراحی کند."
4- ایجاد یک سیستم ارزیابی و پاداش بر اساس عملکرد گروهی. بهعنوانمثال کانن، گروهی از محصولهای PC-10 را بهعنوان یک اختراع به اسم اعضای تیم و بهصورت کاملا قانونی ، ثبت میکند.
5- مدیریت تفاوت ریتم در طول روند توسعه. همانطور که گفتیم، ریتم در ابتدا سریع و شتابان است و در پایان میایستد.
6- پیشبینی و متوقف کردن اشتباهها.
مهندسین شرکت هوندا میگویند: "یک درصد موفقیت با 99 درصد از اشتباههایی که در زمان اجرا صورت میگیرد، پشتیبانی میشود."
مدیر اجرایی شرکت برادر میگوید: " این طبیعی است که مهندسهای جوان اشتباه کنند. اما کلید پیشرفت با این ایدههای جوان، یافتن علت اشتباههای اولیه و گامهایی سریع برای اصلاح آن است."
یک مدیر اجرایی 3M خاطرنشان کرد: " من اعتقاد دارم که ما از اشتباهها بیشتر از موفقیتها یاد میگیریم. البته منظورمان این نیست که ما باید اشتباهها را بهآسانی انجام دهیم. اما در صورت انجام یک اشتباه باید آن را خلاقانه و از نو بسازیم."
7- تشویق تامینکنندگان برای تبدیلشدن به یک مجموعه خودسازماندهی کننده
تیم پروژه نباید به تامینکنندگان در مورد اینکه چگونه کارشان را انجام بدهند دستوری صادر کند. همانطور که در شرکت زیراکس دیدیم، وقتی تامینکنندگان در جریان مشکلها قرار گرفتند و برای پیدا کردن راهحل تولید، آزاد گذاشته شدند، نتیجه بهتری حاصل شد.
لطفا جهت مشاهده ادامه این مقاله به قسمت بعد مراجعه نمایید تا در مورد استاندارها و یادگیریهای سازمانی اطلاعات بیشتری کسب نمایید.
در صورتی که تمایل دارید به سایر بخشهای این مطلب مراجعه کنید، میتوانید از لینکهای زیر استفاده نمایید:
- همهچیز درمورد فرایندهای توسعه محصول جدید -- بخش اول
- همهچیز درمورد فرایندهای توسعه محصول جدید -- بخش دوم
- همهچیز درمورد فرایندهای توسعه محصول جدید -- بخش سوم
- همهچیز درمورد فرایندهای توسعه محصول جدید -- بخش چهارم
- همهچیز درمورد فرایندهای توسعه محصول جدید -- بخش پنجم
اگر تمایل به مطالعه بیشتر در موضوعات مشابه دارید، شاید آموزشهای زیر نیز برای شما مفید باشند:
- آموزش مقدمات راهاندازی کسب و کار نوپا (استارت آپ)
- آموزش نرم افزار جیرا (JIRA)
- آموزش سیستم مدیریت یکپارچه فرآیندهای تحقیق و توسعه (R&D)
::.