مدیریت محصول چیست؟ — آنچه باید بدانید + مسیر یادگیری

۳۳۴۸ بازدید
آخرین به‌روزرسانی: ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
زمان مطالعه: ۳۵ دقیقه
دانلود PDF مقاله
مدیریت محصول چیست؟ — آنچه باید بدانید + مسیر یادگیریمدیریت محصول چیست؟ — آنچه باید بدانید + مسیر یادگیری

اگر می‌خواهید درکی جامع راجع به مدیریت محصول به دست آورید و بدانید که مدیریت صحیح محصول چه شکل و شمایلی دارد، این مقاله دقیقا برای شما نوشته شده است. همانطور که صنعت نرم‌افزار و تکنولوژی با سرعت فراوان به رشد خود ادامه می‌دهد، تقاضا برای مدیران محصول خبره نیز روز به روز بیشتر می‌شود.

فهرست مطالب این نوشته
997696

این رشد چشمگیر بدان خاطر است که رهبران کسب‌وکارها متوجه شده‌اند مدیران محصول بیشترین توانایی را در همگام ماندن با انتظارات و نیازهای مشتریان دارند، می‌توانند به شکلی بهینه به اهداف تجاری دست پیدا کنند و گذار دیجیتالی را درون سازمان‌ها رقم بزنند. به همین خاطر است که مدیریت محصول این روزها از اهمیت فراوان برخوردار شده و بسیاری باور دارند اکنون در «عصر طلایی مدیریت محصول» به سر می‌بریم.

با نگاهی اجمالی به ترندهای گوگل طی ۱۰ سال اخیر متوجه می‌شویم که تمایل به کلمات «مدیریت محصول» (Product Management) و همینطور «مدیران محصول» (Product Managers)، با رشد شگرفی همراه بوده و از ماه مارس ۲۰۱۱ الی ماه مارس ۲۰۲۱ میلادی، ۴۷ درصد افزایش جستجو داشته.

علی‌رغم این رشد، هنوز هم کسب‌وکارهای فراوانی را می‌یابیم که به همکاری با مدیران محصولی مشغول شده‌اند که درک صحیحی از این سمت شغلی نداشته و نمی‌توانند با اعتماد به نفس کامل و در قالب تنها چند جمله، به توصیف این بپردازند که همکاران‌شان چه مسئولیت‌هایی را برعهده دارند.

یافتن اطلاعاتی که همه‌چیز را به شکلی واضح و گسترده توضیح دهند دشوار است و باید به سراغ انبوهی بلاگ، کتاب، مقاله و ویدیوی آموزشی بروید. به همین خاطر تلاش ما در این نوشتار بر این بوده که راهنمایی جامع راجع به مدیریت محصول به شما ارائه و اصلی‌ترین نکاتی که باید بدانید را تشریح کنیم. به این ترتیب می‌توانید مدیریت محصول صحیح را از مدیریت محصول در فرم اشتباه آن تمیز دهید.

در این مقاله روی مسائل گوناگونی دست می‌گذاریم که از جمله آن‌ها می‌توان به تاریخچه مدیریت محصول، کارکرد مدیریت محصول، چرایی اهمیت یافتن مدیریت محصول برای کمپانی‌های نرم‌افزاری، پیاده‌سازی مدیریت محصول به شکل موثر و همینطور مسیر ورود به این حوزه با استفاده از دوره‌های آموزشی فرادرس اشاره کرد. بنابراین تا پایان این مقاله، دانشی عمیق راجع به علم و هنر مدیریت محصول به دست خواهید آورد.

مدیریت محصول چیست؟

مدیریت محصول

مدیریت محصول به معنای تعیین «چیستی» و «چرایی» ساخت راهکارهای مختلف از سوی یک سازمان است، راهکارهایی که در واقع باید مشکلات و نیازهای مشتریان را برطرف سازند.

مدیران محصول با درنظرگیری فاکتورهای گوناگون نظیر اهداف تجاری، منابع در دسترس و محدودیت‌ها، مشکلات مشتریان، معیارهای گوناگون، اطلاعات بازار و توانایی‌های فنی، به اولویت‌بندی و تصمیم‌گیری‌هایی مشغول می‌شوند که از یک سو ارزش‌سازی برای مشتریان را به ارمغان می‌آورند و از سوی دیگر، تاثیرگذاری تجاری به همراه دارند.

هنگام انجام تمام این کارها نیز، آن‌ها راهکار مد نظر خود را در سراسر شرکت رواج می‌دهند و حمایت ذینفعان کلیدی را به دست می‌آورند تا از دستیابی به موفقیت حداکثری، اطمینان حاصل شود. شاید برایتان این سوال پیش آید که «مگر مدیران عامل یا مدیران ارشد به تصمیم‌گیری راجع به آنچه در یک شرکت ساخته می‌شوند نمی‌پردازند؟». این موضوع کاملا حقیقت دارد، اما چنین تصمیماتی معمولا براساس اطلاعات و نظراتی اتخاذ می‌شوند که از سوی تیم محصول به اشتراک گذاشته شده.

مدیریت محصول چه چیزی نیست؟

اکنون به شکلی ابتدایی و بنیادین می‌دانیم که مدیریت محصول چه شکل و شمایلی داشته و مدیر محصول باید به چه وظایفی رسیدگی کند. اما مدیریت محصول چه چیزی نیست و چه ذهنیت‌های اشتباهی راجع به آن وجود دارد؟

مدیریت محصول با مدیریت پروژه تفاوت دارد

در بخش‌های جلوتر این مقاله به تفاوت‌های اساسی میان مدیریت محصول و مدیریت پروژه خواهیم پرداخت، اما اگر بخواهیم به شکلی موجز اشاره کنیم، مدیریت محصول شامل چیدن استراتژی و تحویل کار می‌شود و مدیریت پروژه صرفا بر تحویل کار تمرکز دارد.

مدیریت محصول به معنای بازاریابی نیست

در حیطه مدیریت محصول شاهد گستره متنوعی از فعالیت‌ها و مسئولیت‌های گوناگون هستیم که برخی از آن‌ها شاید با بازاریابی نیز هم‌پوشانی داشته باشند. از جمله این موارد می‌توان به ساخت پرسونا برای کاربران، مصاحبه با کاربران، نوشتن اسناد محصول و قابلیت‌ها و وظایف مشابه اشاره کرد.

کارکرد اصلی بازاریابی، حصول اطمینان از این است که افراد درست از وجود محصول باخبر شده‌اند و دقیقا می‌دانند که چطور می‌توانند از آن نفع ببرند. این فرایند شامل ساخت محتوای مورد نیاز برای بازاریابی، برنامه‌های افزایش‌ آگاهی، کمپین‌های جلب تمایل مشتریان و موارد این چنینی می‌شود.

اگرچه یک تیم مدیریت محصول در این زمینه‌ها به تیم بازاریابی کمک می‌رساند، مسئولیت اصلی آن تیم، حصولی اطمینان از این است که در حال ساخت راه حل‌های لازم برای چیزهایی هستند که باعث سردرد مشتریان شده‌اند و بنابراین در مسیر دستیابی به این هدف گام برمی‌دارند.

تیم محصول تمام تلاش خود را برای ساخت راهکارهای درست به کار می‌بندد. از سوی دیگر، تیم بازاریابی اطمینان حاصل می‌کند که مشتریان می‌دانند چنین راهکارهایی وجود دارند و چرا باید به بهره‌گیری از آن‌ها مشغول شوند. 

اگر تاکنون راجع به سمت «مدیر بازاریابی محصول» شنیده باشید، لازم است بدانید این سمتی تخصصی در دنیای بازاریابی به حساب می‌آید که وظیفه‌اش، رسیدگی به محصول است. علاوه بر برقراری روابط عمومی و جمع‌آوری بازخوردهای مشتریان، مدیران بازاریابی محصول اطمینان حاصل می‌کنند که شرکت‌ها هنگام عرضه محصول خود، به اسناد، فرایند‌ها و استراتژی‌های ارتباطی صحیح دسترسی دارند.

مدیریت محصول به معنای فروش، موفقیت مشتری یا پشتیبانی مشتری نیست

تیم‌های فروش، موفقیت مشتری (Costumer Success) و پشتیبانی مشتری (Costumer Support)، هر یک وظایف مخصوص به خود را دارند که به نحوی به محصول مرتبط می‌شوند.

تیم فروش مسئولیت فروختن محصول به مشتریان صحیح را برعهده دارد. تیم موفقیت مشتری باید اطمینان حاصل کند مشتریان به شکلی موفقیت‌آمیز قادر به استفاده از محصول هستند و تیم پشتیبانی مشتری هم باید برای برطرف‌سازی مشکلات و انتقال اطلاعات به تیم‌هایی که مسئولیت پشتیبانی فنی را برعهده دارند، تلاش کند.

مدیران محصول به طرق گوناگون به هر یک از تیم‌ها یاری می‌رسانند تا به موثرترین شکل ممکن قادر به رسیدگی به وظایف خود باشند. به عنوان مثال:

  • تیم فروش را آموزش می‌دهند تا به خوبی با ارزش محصول، موارد استفاده از آن و چگونگی مکالمه با مشتریان آشنا شوند.
  • به برقراری ارتباط با تیم موفقیت مشتری مشغول می‌شوند تا هر یک از اعضا به خوبی با نقشه راه محصول و تغییراتی که در آینده پشت سر خواهد گذاشت آشنا باشند.
  • جلساتی مداوم با تیم پشتیبانی مشتریان برگزار می‌کنند تا درکی بهتر از مشکلات حیاتی مشتریان به دست آید و از سوی دیگر بتوان به اولویت‌بندی مشکلاتی پرداخت که باید برطرف شوند.

اگرچه مدیران محصول به هر یک از این تیم‌ها کمک می‌رسانند، وظایف و مسئولیت‌هایی فراتر از این موارد به خصوص دارند. در نظر داشته باشید که مدیریت محصول به معنای تعیین «چیستی» و «چرایی» ساخت راهکارهای مختلف از سوی یک سازمان است، راهکارهایی که در واقع باید مشکلات و نیازهای مشتریان را برطرف سازند.

مدیریت محصول موثر چه شکل و شمایلی دارد؟

مدیریت محصول

چطور می‌توان مدیریت محصول را به نحو احسن به انجام رساند؟ چه چیزی شرکت‌های موفق را از شرکت‌های ناموفق متمایز می‌کند؟ در ادامه به اصلی‌ترین مواردی خواهیم پرداخت که به مدیریت محصول شکلی موثر می‌بخشند.

وسواس روی مشتری

علاوه بر دانستن اینکه قشر هدف کیست، برقراری ارتباطی نزدیک با آن‌ها در تمام فرایند پژوهش، اکتشاف، تست، اعتبارسنجی فرضیات و راه‌اندازی راهکارهای تازه شکلی ضروری دارد. علاوه بر این باید به صورت مداوم با مشتریان در ارتباط بود و بازخوردهای آن‌ها را دریافت کرد تا بتوان به اولویت‌بندی و تعیین گام های  آتی پرداخت.

دانش فنی

مدیر محصول باید درکی جامع از نحوه کارکرد نرم‌افزار و تکنولوژی داشته باشد. دانش فنی بدین معنا نیست که یک مدیر محصول باید خود توسعه‌دهنده‌ای ماهر باشد. در عوض او باید آنقدر خردمند باشد که بتواند مکالمه‌ای موثر با تیم‌های توسعه برقرار کند و براساس اطلاعاتی که از سوی آن‌ها به دست می‌آورد، تصمیماتی صحیح اتخاذ کند.

مدیریت ذینفعان

مدیران محصول باید با ذینفعان تعامل و همکاری کنند. این ذینفعان معمولا مدیران اجرایی یک کسب‌وکار، توسعه‌دهندگان، طراحان، اعضای تیم فروش، اعضای تیم موفقیت مشتری و افرادی از این دست هستند.

آن‌ها به همکاری نزدیک با این ذینفعان مشغول می‌شوند تا درکی جامع از نیازها و نگرانی‌های آن‌ها به دست آورند، قادر به جمع‌آوری ایده‌های مرتبط با محصول و روش‌های بهبود باشند و در نهایت کاری کنند که هر تیم یا شخص، در انجام وظایف خود به موفقیت برسد.

مدیران محصول اثرگذار ضمنا رهبری این تیم‌ها را به دست گرفته و مثل چسبی عمل می‌کنند که تمام دپارتمان‌های گوناگون را کنار هم و متمرکز بر اهداف و محصول نگه می‌دارد.

تصمیم‌گیری داده‌محور

اگرچه مدیران محصول به رصد کردن شرایط مشغول شده و با نوآوری‌های خود در مسیری مشخص قدم می‌گذارند، اما هیچوقت جمع‌آوری داده و تصمیم‌گیری براساس آن‌ها را از یاد نمی‌برند. این داده‌ها شکلی کیفی دارند و شامل مواردی نظیر مصاحبه‌های یک به یک، مطالعه نقدهای محصول و برگزاری جلسات گروه تمرکز (Focus Group) می‌شود.

زمانی که داده‌های کیفی و کمی با یکدیگر ادغام می‌شوند، اطلاعاتی ارزشمند به دست می‌آید. 

اولویت‌بندی موثر

تیم محصول، لیستی بلندبالا از خواسته‌های گوناگون را از منابع مختلف دریافت می‌کند: مشتریانی که خواستار گزینه‌های متعدد هستند، اعضای تیم فروشی که کارکردی تازه را طلب می‌کنند، اعضای تیم موفقیت مشتری به دنبال قابلیت‌های هرچه بیشتر می‌گردند، توسعه‌دهندگان هم می‌خواهند لایه‌های زیرین محصول را بیش از پیش بهبود بخشند.

مدیر محصول باید به جمع‌آوری تمام این بازخوردها و درخواست‌ها مشغول شود و سپس براساس انبوهی از فاکتورهای مختلف مانند اهداف کسب‌وکار، منابع در دسترس، فعالیت‌های رقبا و همینطور فعالیت‌های بازار به تعیین این بپردازد که در هر لحظه باید روی چه چیزی کار کرد و در آینده نیز تلاش‌ها روی چه چیزی متمرکز می‌شوند. به همین ترتیب، باید به شناسایی این مشغول شد که چه مواردی اصلا ارزش توجه ندارند. البته که باید پشت تمام این تصمیمات، منطقی صحیح نیز باشد.

تعیین استراتژی

مدیریت محصول اساسا سمتی شغلی است که به صورت مستقیم به استراتژی‌های یک کسب‌وکار مرتبط می‌شود. این سمت، کارکرد کسب‌وکار در حیطه تکنولوژی را تعیین می‌کند و نه کارکرد تکنولوژی را در حیطه کسب‌وکار.

هرکاری که مدیران محصول با تیم خود انجام می‌دهند - چه موضوع راجع به ساخت محصولی کاملا جدید باشد، چه بهبود محصول قبلی و چه برطرف‌سازی یک باگ- باید همسو با اهدافی باشد که کسب‌وکار به صورت کلی‌تر دنبال می‌کند.

تیم‌های مدیریت محصول موفق همواره می‌دانند اهداف اصلی کسب‌وکار چیست و می‌توانند فرایند را به گونه‌ای پیش ببرند که استراتژی‌های پشت محصول و اهداف کسب‌وکار حداقل در اکثر مواقع کاملا منطبق بر یکدیگر باقی بمانند.

تخصص صنعتی

فارغ از اینکه محصول چه ماهیتی دارد، مدیران محصول خبره در واقع متخصصینی در حوزه خود به حساب می‌آیند. این افراد درحالی که یک چشم را بر فعالیت‌های رقبا نگه می‌دارند، نبض بازار هدف خود را نیز در دست دارند. مدیران محصول باید بتوانند «چیستی» راهکار را تعیین و «چرایی» آن را توجیه کنند. هرچه اطلاعات در زمینه حوزه فعالیت بیشتر باشد، تصمیمات بهتری نیز اتخاذ خواهد شد.

هنگام کار روی محصولی که برای بازاری خاص توسعه می‌یابد، مدیر محصول باید به مواردی از این دست چشم بدوزد:

  • فعالان تازه‌وارد در این حوزه چه ماهیتی دارند؟
  • آیا بازار در حال رشد است یا کوچک شدن؟
  • سایر فعالان این حوزه چه دستاوردهای تکنولوژیک تازه‌ای داشته‌اند؟
  • کدام سرمایه‌گذاران در حال تزریق سرمایه به این حوزه هستند؟
  • و موارد مشابه

مدیریت موثر محصول چه شکل و شمایلی ندارد؟

شائبه‌های گوناگون ممکن است باعث شوند رویکردهای اشتباه را به عنوان رویه‌های درست در نظر بگیریم. در این بخش از مقاله به شما خواهیم گفت که برای مدیریت موثر محصول باید از چه کارهایی اجتناب کرد.

مدیریت پروژه

مدیران محصول، راهکارها را تعریف می‌کنند و برای آوردن آن به حیات، مشغول همکاری با تیم‌های خود می‌شوند. به هنگام عرضه محصول، آن‌ها به همکاری با مشتریان ادامه می‌دهند تا قادر به جمع‌آوری بازخورد، تحلیل داده‌ها، جمع‌آوری نقطه نظرهای تیم‌های خود و سپس تعریف دوباره این باشند که محصول در گذر زمان چطور به تکامل می‌رسد.

بنابراین مدیریت موثر محصول به معنای مدیریت پروژه نیست. تیم مدیریت محصول صرفا دغدغه ساخت و عرضه قابلیت‌ها را در سر دارد. استراتژی هم عنصری حیاتی در رویه مدیریت هر محصولی به حساب می‌آید.

تعریف «چگونگی» برای تیم

مدیران محصول صرفا باید به تعریف «چیستی» و «چرایی» مشغول شوند. «چگونگی» انجام کار نیز توسط اعضای تیم‌های زیر نظر آن‌ها تعیین می‌شود.

هنگام صحبت با توسعه‌دهندگان، مدیر محصول باید به تعریف راهکار، ارائه اسناد مورد نیاز و همکاری با طراحان محصول برای پیاده‌سازی ویژگی‌های بصری مشغول شود و از سوی دیگر برای واضح ساختن پیش‌نیازها، در دسترس باقی بماند. با این همه، این وظیفه تیم توسعه محصول است که تصمیم بگیرد «چگونه» کدهای خود را پیاده‌سازی می‌کند.

اگرچه مدیر محصول در مکالمات فنی دخیل است، خصوصا در مکالماتی که به محدودیت‌ها و بده بستان‌ها مربوط می‌شوند، اما نباید به تیم خود بگوید که چطور کدها را نوشته و پیاده‌سازی کنند.

به عنوان یک مدیر محصول، باید به حرفه‌ای‌ها اجازه دهید کار را همان‌طور که خود صلاح می‌دانند پیش ببرند. 

فرمان‌برداری

دریافت فرمان‌ها و خط مشی‌های صرف از دیگر ذینفعان و پیاده‌سازی فوری آن‌ها، رویکردی نیست که یک مدیر محصول خوب در پیش بگیرد. حتی اگر این دستورها از سوی مدیریت در بالاترین سطح (مانند مدیر عامل)، یک مشتری بسیار مهم یا یک نایب رییس ارشد آمده باشند.

با پایبندی به دیسیپلین‌های مدیریت محصول، مدیران محصول باید نقطه نظرهای ذینفعان را دریافت کنند، به درک مقاصد پشت هر نقطه نظر مشغول شوند و براساس فاکتورهای گوناگون تصمیم بگیرند باید چه کاری انجام شود.

تحلیل داده صرف

تحلیل داده عنصری مهم در رویه کاری یک مدیر محصول به حساب می‌آید، چرا که تصمیم‌گیری‌ها را آسان می‌کند. از داده ضمنا برای پایش میزان پیشرفت، اولویت‌بندی، تعیین اهداف و برنامه‌ریزی برای آینده نیز استفاده می‌شود.

اگرچه مدیران محصول از داده‌ها برای چنین مقاصدی استفاده می‌کنند، اما صرفا نباید بر داده‌ها و معیارها متکی باشند، منظورمان کارهایی نظیر جمع‌آوری داده، پالایش، سنجش، ساختن مدل و مواردی از این دست است. تحلیل داده مهارتی بسیار مهم و فعالیتی است که هر تیم محصولی باید به سراغ آن برود. با این حال، مدیریت محصول دربرگیرنده عناصر بسیار بیشتری نسبت تحلیل داده صرف است.

یک مدیر محصول باید داستانی که توسط داده‌ها روایت می‌شوند را درک کند و از آن داستان به عنوان ستونی برای محصول و استراتژی کسب‌وکار بهره ببرد.

سه وظیفه اصلی یک مدیر محصول

مدیران محصول درکی جامع از مشکلات مشتریان و همینطور مشکلات کسب‌وکار دارند، راهکارهای لازم برای برطرف‌سازی این مشکلات را تعریف می‌کنند و به سازمان خود در دستیابی به اهداف، همکاری با ذینفعان و کسب موفقیت یاری می‌رسانند. هر کاری که یک مدیر محصول به انجام می‌رساند، به نحوی به هر یک از این سه وظیفه مرتبط می‌شود.

۱. متمرکز ماندن بر مشتریان

مدیر محصول در واقع نماینده و قهرمان مشتریان درون کسب‌وکار خود است. 

او ارتباطی بسیار نزدیک با کاربران و مشتریان برقرار می‌کند. او در هر زمان باید از مشکلات کلیدی که برای مشتریان دردسرساز شده‌اند باخبر باشد، بداند که چه خواسته‌هایی از محصول دارند، اصلا چه افرادی جزو قشر مخاطبان هستند و مواردی از این دست.

او ضمنا دوشادوش آن‌ها به پژوهش و اکتشاف مشغول می‌شود، نسخه‌های آزمایشی (پروتوتایپ‌ها) را می‌آزماید و بازخوردها را جمع‌آوری می‌کند تا عمر محصول را به بیشترین میزان ممکن برساند.

۲. تصمیم‌گیری مبتنی بر داده

مدیران محصول هم از داده‌های کیفی و هم داده‌های کمی برای اتخاذ تصمیماتی بهره می‌برند که نه‌تنها بر کاربران و مشتریان تاثیر می‌گذارند، بلکه کسب‌وکار را هم تحت الشعاع قرار می‌دهند. 

درحالی که شغل یک مدیر محصول تعریف «چیستی» و «چرایی» است، از داده‌ها می‌توان برای توجیه «چرایی» و همینطور تعیین مقیاس «چیستی» استفاده کرد.  مدیران محصول ضمنا از داده برای تنظیم «شاخص کلیدی عملکرد» (Key Performance Indicators یا به اختصار KPI)، اندازه‌گیری میزان موفقیت و همینطور اتخاذ تصمیمات آگاهانه در آینده بهره می‌گیرند.

۳. مدیریت ذینفعان

مدیریت ذینفعان به معنای همکاری موثر با تمام افراد دخیل در رویه و مراحل توسعه محصول است تا بتوان به موفقیت دست یافت.

این کار می‌تواند به معنای همکاری با رهبران برای تعیین بودجه هر پروژه به خصوص، همکاری با طراحان و توسعه‌دهندگان برای آوردن محصول به حیات و یا فراهم آوردن فونداسیون لازم برای عرضه چیزی کاملا جدید از سوی کسب‌وکار باشد.

مسئولیتی بزرگ با فشار کاری فراوان

مدیران محصول با بی‌شمار ذینفع وارد همکاری می‌شوند تا دستیابی به اهداف تجاری را امکان‌پذیر سازند. به همین دلیل و همینطور به خاطر مهارت‌های متنوعی که در اختیار دارند، سمت مدیران محصول گاهی با دیگر سمت‌ها و کارکردهای درون کسب‌وکار ادغام می‌شود.

این احتمالا یکی از دلایلی باشد که باعث می‌شود بسیاری از افراد، ذهنیتی روشن راجع به کاری که مدیر محصول به انجام می‌رساند، نداشته باشند. نکته بسیار مهمی که باید به خاطر بسپرد این است که مدیران محصول اثرگذار، به جای تخصص در تنها یک رشته، معلوماتی عمومی و گسترده دارند. 

اگرچه این افراد ممکن است متخصصینی در برخی حوزه‌های خاص بوده و برای مثال آشنایی خوبی با طراحی تجربه کاربر (UX)، تحویل پروژه یا تحلیل داده داشته باشند، اما در عین حال دانشی کافی راجع به دیگر ابعاد کسب‌وکار و همینطور نرم‌افزار و تکنولوژی نیز دارند.

چرا این موضوع مهم است؟ زیرا مدیران محصول به این ترتیب قادر به برقراری ارتباط و همکاری موثر با دیگر ذینفعان پروژه خواهند بود که آن‌ها نیز به صورت مداوم با پروژه تعامل می‌کنند و هدفی یکسان در راستای دستیابی به موفقیت دارند. 

یک مدیر محصول باید:

  • اهداف و ماموریت‌های کسب‌وکار را درک کرده و در همکاری با ذینفعان به حصول اطمینان از این بپردازد که پیش‌نیازهای محصول برآورده ساخته شده‌اند.
  • ارتباطی نزدیک با کاربران و مشتریان برقرار کرده و به پژوهش، درک سردردهای مشتریان (مشکلاتی که با آن‌ها روبه‌رو می‌شوند) و اکتشاف آنچه رضایت آن‌ها را به همراه می‌آورد (و محصول را بهتر می‌کند) مشغول شود.
  • صنعتی که در آن فعالیت می‌کند را بشناسد و اطمینان حاصل کند بهترین تصمیمات ممکن برای محصولات و کسب‌وکار گرفته می‌شود.
  • به پایش رقبا بپردازد و اطمینان حاصل کند که کسب‌وکار همچنان در بازار رقابتی باقی می‌ماند (چه از طریق قابلیت‌های محصول، چه طراحی محصول، چه تاکتیک‌ها و چه هر عنصر دیگری).
  • با اعضای تیم خود همکاری و اطمینان حاصل کند که می‌توانند با دسترسی به بیشترین ظرفیت و بهره‌وری، کار خود را به انجام برسانند.

وقتی تیم محصول، راهکار را تعریف کرد در رویه طراحی و توسعه آن مشارکت می‌کند و سپس آموزش‌ها، اسناد، منابع و پشتیبانی‌های اضافه لازم را در اختیار تیم فروش قرار می‌دهد تا آن‌ها نیز بتوانند با دسترسی به دانش و منابع کافی، محصول را واقعا به مشتریان بفروشند.

به خاطر فشار کاری فراوان و مسئولیت‌های بزرگی که بر دوش گذاشته می‌شود، مدیران محصول اثرگذار باید مهارت‌ها و ابزارهای گوناگونی در اختیار داشته باشند. این مهارت‌ها شامل موارد زیر می‌شوند:

  • تعیین استراتژی
  • تحلیل داده
  • برقراری ارتباط موثر
  • فروش
  • بازاریابی
  • طراحی تجربه کاربر (UX) و رابط کاربری (UI)
  • مدیریت پروژه و بهره‌گیری از روش‌شناسی مدیریت چابک (Agile)
  • دانش فنی (به معنای داشتن درکی جامع از اینکه نرم‌افزار و تکنولوژی‌های مرتبط با آن چطور کار می‌کنند)
  • و موارد دیگر

مدیران محصول چه کارهایی نمی‌کنند؟

بر اساس رای ۲۱ نفر
آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
اگر بازخوردی درباره این مطلب دارید یا پرسشی دارید که بدون پاسخ مانده است، آن را از طریق بخش نظرات مطرح کنید.
منابع:
AirFocus
۱ دیدگاه برای «مدیریت محصول چیست؟ — آنچه باید بدانید + مسیر یادگیری»

چقدر خوب و جامع بود این مطلب. زنده باد.

نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *