انواع استارت آپ چیست؟ – معرفی ۷ نوع استارتاپ + مزایا، معایب و مثال
استارتاپها بهعنوان کسب و کارهای نوپا و تازه تاسیس با ایدههای نوآورانه و پتانسیل رشد بالا، بهدنبال ایجاد ارزش و ارائه راهحلهای جدید در بازار هستند. پویایی، تمرکز بر رشد سریع و گسترش فعالیت در زمینه روندهای نوظهور بازار از تفاوتهای اصلی آنها با کسب و کارهای سنتی است. در دنیای امروز این شرکتها با تبدیل شدن به محرک اصلی نوآوری و پیشرفت اقتصادی کشورها تغییرات بزرگی در اجتماع و صنایع مختلف ایجاد کردهاند. با این حال هر استارت آپی ویژگی و اهداف خاص خود را دارد و به اشکال مختلفی تاثیرگذاری خود را نشان میدهد. در این مطلب از مجله فرادرس قصد داریم با معرفی اینکه انواع استارت آپ چیست ضمن بررسی مشخصات خاص هر یک از انواع آن، به تفاوتهای این کسب و کارها همراه مثالهای مختلف بپردازیم. در ابتدای بحث ۷ نوع استارت آپ را به همراه ویژگیها و مزایای آنها توضیح میدهیم که در هر یک با ارائه مثالهای واقعی سعی در شفافتر کردن بیشتر موضوع خواهیم داشت. در انتها نیز مزایا و معایب فعالیت در این کسب و کارها برای کارآفرینان مورد بررسی قرار میگیرند.
انواع استارت آپ چیست ؟
برای بررسی موضوع اینکه انواع استارت آپ چیست در ابتدا باید اشاره کنیم که این کسب و کارهای نوپا را میتوان بر اساس اندازه، سطح گستردگی فعالیت، تعداد مشتریان، اهداف بنیانگذاران و پتانسیل رشد خود به ۷ دسته مختلف به شرح زیر تقسیمبندی کرد.
- استارتاپهای کوچک
- استارتاپهای قابل خرید
- استارتاپهای مقیاسپذیر
- استارت آپهای شرکتهای بزرگ
- استارت آپهای اجتماعی
- استارت آپهای سبک زندگی
- استارت آپهای دانشگاهی
در این مطلب از مجله فرادرس برای تشریح بیشتر اینکه تفاوتها و ویژگیهای انواع استارت آپ چیست، هر یک را عمیقتر بررسی میکنیم. نکات مورد بحث، راهنمایی برای کارآفرینان است تا با دیدی شفاف نسبت به راهاندازی کسب و کار مورد علاقه خود اقدام کنند.
۱. استارت آپهای کوچک
این نوع استارتاپ معمولا به صورت خانوادگی با سرمایهای کم تاسیس و مدیریت میشوند. البته در برخی موارد هم بهعنوان بخشی از یک شرکت بزرگتر به صورت مستقل فعالیت میکنند. استارت آپهای کوچک معمولا محلی هستند اما میتوانند به کسب و کارهای بزرگ تبدیل شوند. هدف راهاندازی آنها دستیابی به ثبات مالی کافی، سودآوری و ماندگاری طولانی مدت در بازار به جای رشد سریع است و معمولا بازارهای کوچک محلی و مشتریان خاصی را هدف قرار میدهند. در حقیقت این دسته در عوض دنبال کردن تسلط گسترده در بازار، بر ارائه خدمات به بازارهای محلی و خاص متمرکز هستند و نقش مهمی در اقتصادهای محلی ایفا میکنند.
چابکی و انعطافپذیری بالا عاملی اصلی موفقیت این استارتاپها در درازمدت است. از طرفی بهدلیل هزینههای سربار کمتر نسبت به کسب و کارهای بزرگ میتوانند سرمایه بیشتری را در کمپینهای تبلیغاتی و بازاریابی هزینه کنند، بدون اینکه نگران از دست دادن نقدینگی خود باشند. معمولا این گونه سرمایهگذاری برای کسب و کارهای بزرگ که در تلاش برای رقابت و ورود به بازارهای جدید هستند، مشکلتر است. استارت آپهای کوچک برای تامین منابع مالی خود اغلب از سرمایه شخصی بینانگذاران یا وام بانکی استفاده میکنند. البته در برخی موارد هم در صورت نیاز به سرمایه اولیه بیشتر، سیستم تامین مالی جمعی یکی از روشهای جذب منابع برای این دسته است.
چه افرادی گزینه مناسبی برای راهاندازی استارتاپهای کوچک هستند؟
استارتاپهای کوچک معمولا برای کارآفرینانی با طرز فکر زیر مناسب است.
- افرادی که بهدنبال برنامهریزی برای کمک به اقتصاد محلی در منطقه خود هستند.
- افرادی که هدف خود را اشتغال اعضای خانواده یا اشخاص محلی انتخاب میکنند.
- افرادی که بهدنبال راه اندازی کسب و کاری پایدار برای طولانی مدت با کمترین سرمایه هستند.
مثال استارپها کوچک در زیر آورده شده است.
- نانواییهای محلی: کسب و کاری که در ارائه محصولات تازه پخته شده تخصص دارد و نان، شیرینی یا کیکهای سفارشی را برای افراد تهیه میکند.
- رستورانهای خانوادگی: این دسته معمولا با ارائه غذاهای خانگی، تجربه چشیدن طعم یک غذای اصیل را در منطقه خود فراهم میکنند.
- باشگاههای خانگی: باشگاههای کوچکی که کلاسهای تخصصی تناسب اندام مانند یوگا و پیلاتس را برگزار میکنند.
البته باید توجه کرد که بسیاری از شرکتهای بزرگ، با سرمایهای اندک و در قالب استارتاپهای کوچک شروع بهکار کردهاند. یکی از معروفترین آنها شبکه اجتماعی «یوتیوب» است که در ابتدا سه همکار با هدف ایجاد فضای آنلاین برای آپلود تصاویر ویدئویی این پلتفرم را راهاندازی کردند. بعدها آنها با توسعه فعالیت خود توانستند شهرتی جهانی کسب کنند، بهطوریکه شرکت گوگل این استارت آپ را به مبلغ ۱/۶۵ میلیارد دلار خریداری کرد. در حال حاضر بیش از ۲ میلیارد نفر ویدئوهای مختلف خود را در این شبکه به اشتراک میگذارند.
۲. استارت آپهای قابل خرید
هدف از راهاندازی استارتاپهای این دسته، فروش کسب و کار بعد از رشد به شرکتهای بزرگتر است. آنها توسط افرادی با سابقه و مجرب در راهاندازی چندین کسب و کار با تواناییهای خاص که به خوبی با محیط فعالیت آشنا هستند، راهاندازی میشود. این افراد یا در اصطلاح «کارآفرینان سریالی»، دارای ایدههای فراوان و نوآورانه هستند و میتوانند طیف وسیعی از صنایع را بر اساس علایق، تخصص و فرصتهای بازار تحت تاثیر قرار دهند. آنها از تجربیات و ارتباطات خود برای کمک به توسعه و موفقیت شرکتهای جدید خود استفاده میکنند اما تعهدی بلند مدت به این شرکتها ندارند. به این معنا که پس از مدتی که کسب و کار به سطحی پایدار رسید، مالکیت آنرا واگذار میکنند و مشغول فعالیت و سرمایهگذاری در استارتاپی جدید میشوند. بهعبارت دیگر فعالیت این کارآفرینان در زمینه راهاندازی استارت آپهایی است که از همان ابتدا با هدف خرید توسط شرکتهای بزرگتر تاسیس میشوند.
چه افرادی گزینه مناسبی برای راهاندازی استارتاپهای قابل خرید هستند؟
استارتاپهای قابل خرید برای افرادی با طرز فکر زیر مناسب است.
- کارآفرینان باتجربهای که ضمن تمایل به راهاندازی یک کسب و کار قصد تعهد دراز مدت و باقیماندن در آن را ندارند.
- افرادی که در چشمانداز فعالیت اقتصادی خود پتانسیل رشد بالا و فوقالعادهای را در نظر میگیرند.
مثال این نوع از کسب کار را در ادامه بررسی میکنیم. «جک دوروسی»، یکی از کارآفرینان سریالی است که شبکه اجتماعی توییتر را بهعنوان یک استارتاپ راهاندازی کرد که بعد از موفقیت بالای این شبکه ایلان ماسک آن را خریداری کرد. او در حال حاضر پلتفرم پرداخت موبایلی «Square» را در اختیار دارد که در آن افراد و صاحبان مشاغل پرداختهای کارتی خود را از این طریق انجام میدهند.
مثال دیگر «آریانا هافینگتون»، رمان نویس و بازرگان یونانی-آمریکایی و همچنین بنیانگذار استارت آپ خبری معروف «هافینگتون پست» است که شرکت «AOL» ان را خریداری کرد. در حال حاضر این کارآفرین با راهاندازی شرکت «Thrive Global» به فعالیت در حوزه سلامت با تمرکز بر کاهش استرس و فرسودگی شغلی کارمندان مشغول است.
۳. استارت آپهای مقیاس پذیر
این دسته، با ویژگی رشد سریع بر مبنای سرمایه کم، سودآورترین نوع استارتاپ برای سرمایهگذاران هستند. زیرا با ایدههای منحصر بهفرد و نوآورانه خود، در مدتی کوتاه بالاترین بازگشت سرمایه را دارند. دو دسته استارتاپ مقیاس پذیر وجود دارد:
- استارتاپ مبتنی بر محصول: فعالیت این دسته بر مبنای فروش محصولات یا خدمات فیزیکی مورد نیاز مخاطبان است. بهعنوان مثال شرکتهای خدمات حمل و نقل اینترنتی کلیه فعالیت خود را از طریق اپلیکیشن مبتنی بر تلفن همراه ارائه میدهند. این شرکتها بهدلیل نیاز به حداقل زیرساخت برای فعالیت، سودآوری بالایی دارند و از طرفی مقیاسپذیر هستند.
- استارتاپ مبتنی بر خدمات: در این دسته هیچ نوع محصول فیزیکی بهطور مستقیم به فروش نمیرسد. در عوض، خدمات مورد نیاز مخاطبان از طریق برنامههای نرمافزاری توسعه یافته شامل طراحی وبسایت و برنامههای کاربردی تلفن همراه یا خدمات مورد نیاز سایر کسب و کارها مانند کمپینهای تبلیغاتی ارائه میشود. بهعنوان مثال شبکههای اجتماعی معروف، بدون فروش مستقیم محصول تنها از طریق فراهم کردن امکانات و زیر ساخت لازم برای تبلیغ کسب و کارها و افراد در پلتفرم خود، درآمد هنگفتی را بهدست میآورند.
عوامل زیر در موفقیت استارتاپهای مقیاسپذیر تاثیرگذار است.
- تحقیقات بازار: این کسب و کارها بدون شناسایی فرصتهای بازار و تحقیق کامل در این خصوص نمیتوانند رشد سریع را تجربه کنند.
- میزان سرمایه: در ابتدای فعالیت نیاز است که سرمایه مناسبی برای هزینهکرد در زمینه حقوق پرسنل، خرید تجهیزات یا نرمافزارها و بازاریابی در این استارتاپها اختصاص داد. معمولا منابع مالی این نوع فعالیت توسط سرمایهگذاران خطرپذیر تامین میشود.
- منابع انسانی: استارتاپ مقیاسپذیر به نسبت سایر انواع کسب و کار برای رشد به افراد بسیار توانمندی نیاز دارد. زیرا باقی ماندن در عرصه بازار و کسب سود بالا در کوتاه مدت تیزهوشی و مهارت بالایی را میطلبد.
چه افرادی گزینه مناسبی برای راهاندازی استارتاپهای مقیاسپذیر هستند؟
استارتاپهای مقیاسپذیر برای افرادی با طرز فکر زیر مناسب است.
- افرادی که بهدنبال پیشرو بودن در حوزه تخصصی خود هستند.
- افرادی با ایدههای نوآورانه و انقلابی که بهدنبال ایجاد تغییرات بنیادی در حوزهای خاص هستند.
- افرادی که ایدههایی با پتانسیل رشد بالا و قابلیت در اختیار گرفتن سهم بزرگی از بازار را دارند.
در ادامه، مثال استارتاپ مقیاسپذیر را بررسی میکنیم.
دو نمونه معروف از استارتاپهای مقیاسپذیر شرکتهای «فیس بوک» و «گوگل» هستند. «مارک زاکربرگ» بنیانگذار فیس بوک این برند را در زمان دانشجویی با گروهی از دوستان خود راهاندازی کرد. در آن زمان فیس بوک تنها یک وبسایت بود و سرعت فراوان محبوبیت آن باعث کسب درآمد بسیاری برای این شرکت شد. از آن زمان تا به حال این شرکت بهعنوان استارتاپی مقیاسپذیر مبتنی بر خدمات، درآمد هنگفتی از طریق تبلیغات و ارائه کمپینهای بازاریابی به سایر کسب و کارها بهدست آورده است و از طریق خرید شرکتهای کوچک به رشد خود در این بازار ادامه میدهد.
شرکت گوگل هم نمونهای دیگر است که سرمایه و منابع انسانی نقش بزرگی در رشد و مقیاسپذیری آن دارد. این شرکت بهدلیل سرمایه عظیم در اختیار خود استعدادهای سطح بالا را جذب میکند و علاوه بر آن با خرید استارتاپهای کوچک، بهدنبال رشد و بدست آوردن هر چه بیشتر سهم بازار است.
۴. استارت آپهای شرکتهای بزرگ
این نوع استارتاپ، شرکتی مستقل با قدرت خلاقیت و ریسکپذیری بالا است که توسط صاحبان شرکتهای بزرگتر موجود در بازار ایجاد میشوند و تنها نوعی است که فعالیت خود را از صفر آغاز نمیکند. این دسته به ندرت بهدنبال تامین منابع مالی خارج از شرکت خود هستند و معمولا شرکت مادر آنها را از این لحاظ پشتیبانی میکند. در رویکرد اول، استارتاپهای شرکتهای بزرگ در قالب زیر مجموعهای فرعی و کوچک، برای پر کردن شکافی در بازار که شرکت مادر زمان لازم برای رفع آنرا ندارد، فعالیت میکنند. متداولترین مثال از این رویکرد، فروشگاههای اینترنتی آنلاین هستند که در منطقه فعالیت خود اقدام بهراهاندازی فروشگاهی فیزیکی بهعنوان شاخهای از فعالیت خود میکنند.
در رویکردی دیگر این شرکتهای زیر مجموعه میتوانند با هدف آزمایش بازخورد بازار برای ایدههای جدید شرکت مادر قبل از عرضه راهاندازی شوند. بهعنوان مثال شرکتی که بهدنبال راهاندازی خط تولید پوشاک است، قبل از سرمایهگذاری کلان برای تولید همه نوع پوشاک و برای آزمایش میزان خرید محصول در بازار، تنها با ارائه یک مدل محصول فعالیت خود را آغاز میکند. سپس در صورت وجود تقاضا، آن را گسترش میدهد. این نوع عملکرد باعث میشود که شرکتهای بزرگ بدون تجربه تاثیر منفی یک ایده جدید بر برند خود، محصولات بسیار نوآورانه و جدید را توسط شرکتهای فرعی امتحان کنند.
چه افرادی گزینه مناسبی برای راهاندازی استارتاپهای شرکتهای بزرگ هستند؟
استارتاپهای شرکتهای بزرگ برای افرادی با طرز فکر و ویژگیهای زیر مناسب است.
- افرادی که مدیریت شرکتی بزرگ و سودآور را بر عهده دارند.
- مدیرانی که بهدنبال همراهی با روندهای در حال تغییر بازار هستند.
- مدیرانی که بهدنبال ورود به بخش جدیدی از بازار هستند.
- مدیرانی که به دنبال تنوع بخشیدن به سبد محصولات و خدمات خود هستند.
مثال استارتاپهای شرکتهای بزرگ
یکی از معروفترین نمونههای استارتاپهای قابل خرید، شبکه اجتماعی اینستاگرام است که بعد از کسب موفقیت شرکت «فیس بوک» آنرا خریداری کرد. در حال حاضر فیس بوک با اینکار توانسته است پایگاه کاربران خود را به میزان قابل توجهی افزایش دهد.
خدمات تحت وب آمازون (AWS) هم نمونه دیگری است که در ابتدا بهعنوان زیر ساخت داخلی برای این شرکت ایجاد شد. اما هم اکنون AWS بهعنوان یکی از برترین پلتفرمهای ابری در جهان، منبع درآمدی بزرگی برای آمازون بهحساب میآید.
۵. استارت آپهای اجتماعی
استارتاپهای اجتماعی با هدف حل یک مشکل در جامعه بهصورت انتفاعی یا غیر انتفاعی تاسیس میشوند. نوع انتفاعی آن، با فروش محصولات و خدمات به مشتریانی که قصد حمایت از استارتاپ را دارند، کسب درآمد میکنند. نوع غیرانتفاعی هم بدون انتظار سود، صرفا با دریافت کمکهای مالی یا غیرمالی، به رفع معضل اجتماعی هدف میپردازد. بهعبارتی این دسته اصول کسب و کار را با ماموریتی برای ایجاد تاثیر اجتماعی یا زیستمحیطی مثبت ترکیب میکنند. مسائلی مانند کمک به رفع فقر، بیکاری، تخریب محیط زیست یا ارتقای سطح آموزش و بهداشت در جامعه از مهمترین دغدغههای آنها است. رویکرد فعالیت استارتاپهای اجتماعی بهشکلی دوگانه برای تاثیرگذاری بر جامعه و کسب درآمد تنظیم میشود. آنها در این مسیر بخشی از سود را برای تغییرات اجتماعی بیشتر و توسعه فعالیت خود سرمایهگذاری میکنند.
چه افرادی گزینه مناسبی برای راهاندازی استارتاپهای اجتماعی هستند؟
استارتاپهای اجتماعی برای افرادی با طرز فکر زیر مناسب است.
- افرادی که دغدغه راهاندازی کسب و کار برای حل معضلات اجتماعی و زیست محیطی را دارند.
- افرادی که صاحب ایدههای خاص برای حل مشکلات در سطح جامعه و عموم مردم هستند.
- افرادی که علاقهمند به راهاندازی کسب و کاری عامالمنفعه بدون در نظر گرفتن سود آن هستند.
مثال استارتاپ اجتماعی
کفش Toms یکی از استارتاپهای معروف اجتماعی است. این شرکت با هدف رفع مشکل تامین کفش مناسب در مناطق فقیر، بازای هر جفت کفش بچه خریداری شده، یک جفت هم به کودکان در این مناطق محروم اهدا میکند. شرکت D.Light دومین مثال در این زمینه است که به تامین انرژی الکتریکی مورد نیاز مناطق بدون دسترسی به شبکه توزیع برق میپردازد. محصولات و خدمات تولیدی این استارتاپ با بهبود استاندارد و کیفیت زندگی عموم مردم، با کاهش وابستگی به سوختهای فسیلی، در کاهش آلودگی زیست محیطی هم موثر است.
شرکت Kiva نمونه مناسب دیگری در این خصوص است که بهعنوان پلتفرم وامدهی اینترنتی فعالیت میکند. این استارتاپ با ایجاد شبکهای قوی از مدیران شرکتها و سرمایهگذاران، امکان دسترسی صاحبان ایده در مناطق فقیر، که به موسسات بانکی برای تامین منابع مالی راهاندازی کسب و کار خود دسترسی ندارند، را فراهم میکند. به این صورت کمک بسیاری به توسعه فعالیتهای کارآفرینی محلی و منطقهای میشود.
شرکت Trash Ventures: این استارتاپ هم مدیریت زباله در کشورهای توسعه نیافته را هدفگذاری کرده است. آنها با تبدیل زباله به محصولات مفید، سیستم مدیریت پسماندی را ایجاد کردهاند که ضمن کمک به حفظ محیط زیست، فرصتهای شغلی فراوانی را نیز در این زمینه ایجاد کرده است.
۶. استارت آپهای سبک زندگی
این استارتاپها با هدف ایجاد کسب و کار حول علایق، سرگرمیها، تفکرات و ایدههای بنیانگذار خود بهوجود میآیند. تمرکز اصلی این نوع، لزوما رشد سریع و در اختیار گرفتن سطح وسیعی از بازار نیست، بلکه راهاندازی کسب و کاری بر پایه سبک زندگی مورد علاقه موسس است. بنابراین در مقیاسی کوچکتر و محدود به بازارها یا مشتریان خاص فعالیت میکنند. در این دسته، بنیانگذاران در عین پرداختن به علایق خود، یک فعالیت اقتصادی را نیز مدیریت میکنند، با این تفاوت که تعادل بین کار و زندگی شخصی در اولویت قرار دارد. افراد در این حالت اغلب برنامههای کاری منعطف و متفاوتی نسبت به کسب و کارهای سنتی دارند.
چه افرادی گزینه مناسبی برای راهاندازی استارتاپهای سبک زندگی هستند؟
استارت آپهای سبک زندگی برای افرادی با طرز فکر و ویژگیهای زیر مناسب است.
- افرادی که سرگرمی یا علایق خاصی برای ارائه به سایرین بهصورت روزانه دارند.
- افرادی که خلاقیت و انضباط کاری در اولویت فعالیت آنها قرار دارد.
- افرادی پر شور و با انگیزهای که بهدنبال پیادهسازی علایق و سبک زندگی خود در قالب یک کسب و کار هستند.
مثال
«تیم فریس» نمونه بسیار خوبی از کارآفرینان موفق در حوزه سبک زندگی است. او قبل از معروف شدن، یک اینفلوئنسر آنلاین بود که عقاید و طرز فکر خود در زمینه کسب و کار و کارآفرینی را در شبکههای اجتماعی و وبسایت خود منتشر میکرد. او بعد از سالها مطالعه و فعالیت، سرانجام با انتشار کتاب «۴ ساعت کار در هفته» به شهرت رسید. این کتاب انگیزهای برای افراد علاقهمند به کارآفرینی است. در حال حاضر پادکست و کتابهای منتشر شده دیگر تیم فریس طرفداران بسیاری را دارد.
۷. استارت آپهای دانشگاهی
این دسته توسط اعضای هیئت علمی، محققان یا دانشجویان دانشگاهها ایجاد میشوند و وابسته به موسسات آموزشی هستند. هدف اصلی در استارت آپهای دانشگاهی عرضه ایدهها، محصولات یا یافتههای جدید آکادمیک به بازار است. بهعبارتی آنها بر تجاریسازی فناوری یا خروجیهای تحقیقاتی متمرکز هستند. در این فرایند فعالیتهای مختلفی مانند مطالعات امکانسنجی، بازنگری فناوری یا نتایج تحقیقات، توسعه طرح کسب و کار و یافتن بودجه و سرمایه لازم انجام میگیرد. برای این منظور، معمولا ارتباطات نزدیکی بین اساتید، محققان یا دانشجویان درگیر در توسعه فناوری یا صنعت با هدف دستیابی به موفقیت انجام میگیرد. دسترسی به امکانات تحقیقاتی، شبکهها و متخصصان موجود در موسسات آموزشی از فواید اصلی استارت آپهای دانشگاهی است.
مثال
شرکت «گوگل» معروفترین استارتاپ دانشگاهی است که بنیانگذاران آن «لری پیج» و «سرگی برین» در حین تحصیل در مقطع دکتری دانشگاه استنفورد، راهاندازی کردند. استارتاپ Genentech بهعنوان زیر مجموعه دانشگاه کالیفرنیای آمریکا در حوزه تجاریسازی بیو داروها و فناوری DNA نوترکیب فعالیت میکند.
- Nanosys: این استارتاپ حاصل فعالیت مشترک دانشگاه «استنفورد» و «هاروارد» بر توسعه نانوفناوری در زمینه ذخیره انرژی متمرکز است.
- Oculus VR: «پالمر لوکی» دانشجوی دانشگاه کالیفرنیا با تحقیقات خود در زمینه واقعیت مجازی این کسب و کار موفق را راهاندازی کرد. در نهایت شرکت فیس بوک هدست واقعیت مجازی «Oculus Rift» حاصل از این تحقیقات را خریداری کرد.
مزیتهای مهم فعالیت در انواع استارت آپ چیست ؟
در این بحث از مطلب انواع استارت آپ چیست ممکن است این سوال پیش آید که فعالیت استارتاپی چه مزیت مهمی دارد یا بهچه علت بهتر است بهجای کار کردن در یک کسب و کار بزرگ و باسابقه در بازار، به این فعالیت روی آورد؟ پاسخ به این سوال در ۵ بخش قابل توضیح است.
۱. استارت آپها، خلاقتر و چابکتر هستند
بر خلاف شرکتهای بزرگ با فعالیت در این نوع کسب و کارهای نوپا میتوان ایدههای جدید را تجربه کرد. استارتاپها به کمک روشهای چابک، بهسرعت از بازخوردهای کاربران برای پیشرفت و رشد بیشتر استفاده میکنند.
۲. استارت آپها بیشتر مشارکتی و تیممحور هستند
از آنجایی که این نوع کسب و کارها بوروکراسی محور نیستند، اغلب با اعتماد به کارکنان خود، این اجازه را به آنها میدهند تا بهطور مستقل و بدون نیاز به تایید سطوح مدیریتی بالا، تصمیمگیری کنند. بهعبارتی در استارتاپ، افراد با مهارتهای مختلف همراه هم تنها در جهت یک هدف بزرگ یعنی تولید بهترین محصول برای مخاطب، فعالیت میکنند.
۳. استارت آپها انعطافپذیری بالایی دارند
بیشتر افراد علاقه دارند در شرکتی کار کنند که قوانین سختگیرانهای در مورد لباس یا ساعت اداری نداشته باشد. محیط گرم و صمیمی استارتاپها و قوانین اداری منعطف، عامل جذب افراد به فعالیت در این چارچوب است. از طرفی استارت آپها میتوانند نیازها و خواستههای منحصر بهفرد مشتریان را در مدتی کوتاهتر برطرف کند.
۴. استارت آپها نیاز به افراد سیستمپذیر دارند
بهدلیل چالش بالا در استارتاپها، هیچ دو روزی در آنها شبیه به هم نیست. این نوع دست و پنجه نرم کردن با شرایط متغیر برای افراد اهل تنوع و ریسکپذیر دارای مهارت حل مسئله، بسیار مناسب است. اما فعالیت در استارتاپ به سازگاری و انعطافپذیری نیاز دارد تا فعالیتها بهشکلی موثر و بدون اختلال در سیستم کسب و کار به جلو پیش رود.
۵. استارت آپها قابلیت تطابقپذیری بالایی دارندافراد فعال در استارت آپها معمولا قابلیت انجام چندین کار را دارند. این موضوع عاملی در پاسخگویی سریعتر این کسب و کارها به شرایط اضطراری و پیشبینینشده و تطابق با آن در کوتاهترین زمان ممکن است.
معایب اصلی فعالیت در انواع استارت آپ چیست ؟
در کنار مزیتهای جذابی که راهاندازی استارتاپها دارند، توجه به چالشهای آن هم راهنمایی برای پیدا کردن راهحلهای مربوط است که در این بخش بهطور خاص به بررسی اینکه معایب فعالیت درانواع استارت آپ چیست میپردازیم.
۱. ریسک بالا
بیشتر استارت آپها در سال اولیه فعالیت خود شکست میخورند. این ریسک بالا، میتواند چشمانداز راهاندازی کسب و کاردر این قالب را برای علاقهمندان کمی با شک و تردید همراه کند. از طرفی چالشهای موجود مانعی برای جذب افراد توانمند و لایق در این کسب و کارها است.
۲. امکان بیانگیزه شدن افراد در ابتدای فعالیت
راهاندازی و توسعه هر استارتاپی به تلاش بسیار و ساعتهای کار طولانی نیاز دارد. از طرفی کسب سود در این فعالیت معمولا در کوتاه مدت اتفاق نمیافتد. به همین دلیل برخی افراد در ابتدای کار با دست دادن انگیزه خود ممکن است کار را متوقف کنند.
۳. دسترسی سخت به بازار
بسیاری از مشتریان، خرید از یک کسب و کار قدیمی را به استارتاپها ترجیح میدهند. بنابراین بدست آوردن مخاطبان جدید برای استارتاپها بسیار هزینهبر است. در نتیجه دسترسی آنها به بازارهای پر رقابت در ابتدای فعالیت مشکل خواهد بود.
۴. چالش تیمسازی
برخی استارتاپها را مدیرانی پایهگذاری میکنند که در پیدا کردن شغل مناسب برای خود ناموفق بودهاند. چنین افرادی در ایجاد تیمی موفق و توانمند برای کسب و کار با چالش روبرو هستند. برای همین منظور هر استارت آپ موفقی به همبنیانگذاران و مشاورانی متخصص نیاز دارد که بهشکل مکمل در این خصوص همفکری کنند و تیمسازی را به شکل بهتری انجام دهند.
۵. چالش تامین منابع مالی
بیشتر استارتاپها در ابتدای فعالیت بودجه اندکی برای رقابت در بازار دارند. در نتیجه در بیشتر موارد رقبای آنها در توسعه محصول، فروش و بازاریابی پیشی میگیرند و از این برتری برای بیرون راندن استارت آپها از بازار استفاده میکنند.
۶. فرایندهای تعریف نشده
استارتاپها معمولا سازمانهایی فاقد فرایندهای تجاری و رویههای عملیاتی تعریف شده هستند. بنابراین ممکن است خدماتی ضعیف به مشتریان ارائه دهند یا ضررهای مالی بزرگی به آنها وارد شود. هر چند بسیاری از استارت آپها به منظور حل این مشکل فرایندهای کاری غیر اصلی خود را برون سپاری میکنند، اما هزینههای بالای آن مانعی بزرگ برای فعالیت خواهد بود.
۷. استرس بالای کاری
هر چند فعالیت در استارتاپ جذاب است اما در عین حال استرس بسیار بالایی دارد. مسئولیت سنگین، ساعتهای کاری طولانی، احتمال بالای شکست و درآمد کم در ابتدای راهاندازی همگی نیاز به روحیهای قوی و تحملی بالا دارد.
جمعبندی پایانی
کارآفرینی از طریق راهاندازی استارتاپ، فعالیتی متنوع و پویا است که در قالبهای مختلف با ویژگیها و چالشهای خاص خود شکل میگیرد. موفقیت در این کار نیاز به تلاش، پشتکار و تصمیمات هوشمندانه دارد و در این راه هر فرد علاقهمند با مجموعهای از گزینهها روبروست. بنابراین در ابتدا لازم است از تناسب ایده خود با نوع استارتاپی که قصد راهاندازی یا وارد شدن به آن را داریم، اطمینان کسب کنیم. این مطلب از مجله فرادرس با تشریح اینکه انواع استارت آپ چیست اطلاعات کافی در مورد ویژگیها و تفاوتهای موجود در هر یک را بررسی کردیم. این موارد میتوانند نقطه آغازی برای تصمیمی هوشمندانه و ورود به بازار پر رقابت امروزی با چشمانی باز باشد.