دلبستگی چیست؟ – به زبان ساده + مفهوم و سبک ها
نوزادان به تدریج با کسانی مثل مادر و پدر که از آنها مراقبت میکنند، نوعی پیوند عاطفی به نام دلبستگی شکل میدهند. بنابر رفتار مراقبان، سبک دلبستگی نوزاد میتواند ایمن یا انواعی از ناایمن باشد. این موضوع اهمیت ویژهای دارد چرا که شکل دلبستگی در تمام طول عمر بر روابط فرد تاثیر میگذارد. در این مقاله ابتدا توضیح دادیم دلبستگی چیست و سپس انواع سبکهای دلبستگی، مراحل دلبستگی، اختلالهای دلبستگی و تفاوت بین دلبستگی و وابستگی را بررسی کردهایم.
مفهوم دلبستگی چیست ؟
«دلبستگی» (Attachment) به معنی داشتن پیوند عاطفی عمیق و پایدار با شخصی دیگر است، به صورتی که فرد در کنار کسی که به آن دلبستگی دارد، احساس آرامش و امنیت بیشتری میکند. افراد تمایل دارند نزدیک به افرادی که به آنها دلبسته هستند بماند و با دوری از آنها «اضطراب جدایی» (Separation Anxiety) را تجربه میکنند.
آنچه که اغلب به عنوان دلبستگی از آن صحبت میشود، دلبستگی بین نوزاد و مراقب اولیه او است. نظریه دلبستگی بالبی (معتبرترین نظریه در این زمینه) بیان میکند که نوعی احساس عاطفی به نام دلبستگی بین نوزاد و کسی که از او مراقب کرده و نیازهای زیستی و روانی او را رفع میکند، شکل میگیرد.
دلبستگی در ادامه رشد به احساس امنیت روانی تبدیل میشود. یعنی امنیت روانی کودک در زندگی و روابط دیگر در مراحل بعدی رشدی نیز بر پایه این دلبستگی اولیه شکل میگیرد، درنتیجه شکلگیری صحیح دلبستگی اهمیت ویژهای دارد.
نظریه دلبستگی جان بالبی
«جان بالبی» (John Bowlby) روانشناس انگلیسی، به درک اضطرابی که کودکان هنگام جدا شدن از مراقبان اصلی خود تجربه میکنند، علاقهمند بود و این علاقه، راه او را به مسیر درک مفهوم دلبستگی باز کرد.
در پاسخ به این سوال که علت شکلگیری دلبستگی چیست، قبل از بالبی نیز نظریاتی مطرح شده بود. «زیگموند فروید» (Sigmund Freud) پدر علم روانکاوی، عقیده داشت که دلبستگی کودک به مادر در مرحله دهانی شکل میگیرد. مرحله دهانی در نظریه فروید، از تولد تا یک سالگی است که کودک نیازهای دهانی خود را در الویت قرار داده و از طریق دهان خود با دنیا ارتباط برقرار میکند.
در این سن کودکان اغلب هر چیزی را در دهان خود قرار میدهند، میمکند یا گاز میگیرند. تغذیه از شیر مادر نیز در این مرحله بیشترین اهمیت خود را دارد، بنابراین از نظر فروید، علت دلبستگی فرزند به مادر همین تغذیه کردن و رفع نیازهای دهانی کودک است.
نظریهپردازان رفتارگرا نیز تقریبا با فروید موافق بودند و دلبستگی را نوعی رفتار آموختهشده میدانستند، به این صورت که به سادگی چون کودک از مادر غذا (تقویت) میگیرد، به مادر خود دلبستگی دارد. یعنی حضور مادر خود را به معنی دریافت غذا میداند و برای همین مشتاق حضور مادر است.
بالبی نشان داد که در دسترس بودن غذا، از اضطراب جدایی کودکان کم نمیکند و کودکان به دنبال مراقبان نزدیک خود هستند تا احساس آسایش و امنیت دریافت کنند. درنتیجه، به عقیده بالبی، دلبستگی به مادر نه فرایندی آموختهشده، بلکه میلی ذاتی است و پیوند اولیهای که کودکان با مراقبان ایجاد میکنند، تاثیر بسیار زیادی در طول ادامه زندگی آنها دارد.
دلبستگی به عنوان سازگاری تکاملی
همانطور که گفته شد، پیش از بالبی این عقیده وجود داشت که دلبستگی فرایندی آموخته شده است، اما بالبی معتقد بود که کودک با اشتیاقی ذاتی برای ایجاد دلبستگی با مراقبان خود متولد میشود. این موضوع سبب میشود که کودک به مراقبان خود نزدیک شود و شانس بقای بیشتری داشته باشد. درواقع از نظر بالبی، شکلگیری دلبستگی بین کودک و مراقب اولیهاش، نوعی دستاورد تکاملی است.
آزمایش محرومیت مادری هارلو
طی دهه ۱۹۵۰ تا ۱۹۶۰، دانشمندی به نام «هری هارلو» (Harry Harlow) آزمایشی بر روی میمون رزوس طراحی کرد که «محرومیت مادری» (Maternal Deprivation) نام گرفت. در این آزمایش نوزادان میمون رزوس از مادر خود جدا میشدند و کنار مادران جایگرین ساخته شده از سیم قرار میگرفتند. یکی از مادران جایگزین سیمی تنها یک بطری در دست داشت که میمونها میتوانستند از آن تغذیه کنند اما بدنه مادر جایگزین دیگر با پارچهای نرم پوشانده شده بود.
میمونها کوچک بیشتر روز خود را در کنار مادر پارچهای میگذارند و وقتی میترسیدند، برای دریافت احساس راحتی و امنیت به آن پناه میبردند. در حالی که با مادر سیمی خود که غذای آنها را تأمین میکرد، چنین رفتاری نداشتند. این آزمایش نه تنها تفاوت رفتار بر اساس چگونگی شکلگیری دلبستگی را نشان داد، بلکه اثبات کرد همانطور که بالبی معتقد بود، تنها با دریافت غذا دلبستگی شکل نمیگیرد.
انواع دلبستگی
در دهه ۱۹۷۰، روانشناسی به نام «ماری اینزورث» (Mary Ainsworth) آزمایشی به نام «وضعیت عجیب» (Strange Situation) شکل داد تا تاثیر دلبستگی بر رفتار را بررسی کند. در این آزمایش، ابتدا کودکان ۱۲ تا ۱۸ ماهه همراه با مادر خود در اتاقی قرار میگیرند و به آنها فرصت کافی داده میشود تا اتاق را بررسی کنند. سپس فردی غریبه وارد اتاق میشود و با مادر و کودک تعامل میکند. مادر برای مدت کوتاهی اتاق را ترک میکند و بعد از مدتی به اتاق بازمیگردد.
اینزورث رفتار کودکان در حضور مادر، موقع رفتن و بازگشت او را بررسی و طبقهبندی کرد. طبق نتایج این آزمایش و تحقیقات مشابه آن دانشمندان چند نوع عمده دلبستگی را نامگذاری کردند:
- «دلبستگی ایمن» (Secure Attachment)
- «دلبستگی ناایمن-دوسوگرا» (Ambivalent-Insecure Attachment)
- «دلبستگی ناایمن-اجتنابی» (Avoidant-Insecure Attachment)
- «دلبستگی نابهسامان» (Disorganized-Insecure)
در ادامه بررسی میکنیم که سبک دلبستگی چیست و کودکان و بزرگسالان با هر کدام از سبکهای دلبستگی، چه رفتاری از خود نشان میدهند.
سبک دلبستگی چیست ؟
هر کدام از این چهار نوع رفتار دلبستگی که «سبک دلبستگی» (Attachment Style) نامیده میشوند، به معنی چگونگی ارتباط و رفتار آدمها در روابط هستند که در کودکی بر روابط فرزند و مادر (یا مراقبتکنندههای اصلی) متمرکز است و در بزرگسالی به روابط فرد با دوستان صمیمی و به خصوص شریک عاطفی گسترش مییابد.
دلبستگی ایمن چیست ؟
کودکان با دلبستگی ایمن، هنگام رفتن مادر از اتاق کمی ناراحت میشوند اما اگرچه آنها مضطرب هستنند، به ندرت گریه میکنند و میدانند که مادر باز خواهد گشت. آنها میتوانند در غیاب مادر با دیگران نیز ارتباط بگیرند ولی به وضوح مادر خود را ترجیح میدهند. هنگام بازگشت مادر این کودکان با خوشحالی از او استقبال میکنند و وقتی ترسیدهاند، به او پناه میبرند و به دنبال دریافت حمایت و دلگرمی از او برای تسکین خود هستند.
به نظر میرسد که پدر و مادر کودکان با سبک دلبستگی ایمن، بیشتر از دیگر والدین با فرزند خود تعامل دارند و بازی میکنند. همچنین، به نیازهای کودک خود سریعتر پاسخ میدهند.
در جواب این پرسش که سالمترین و رایجترین سبک دلبستگی چیست، باید به همین سبک دلبستگی ایمن اشاره کنیم. افراد با این سبک دلبستگی توانایی اعتماد کردن، برقراری رابطه سالم درازمدت و واکنش انطباقی سالم نسبت به ترک شدن خود را دارند. همچنین این افراد عزتنفس بالایی داشته و باور دارند که لایق عشقی هستند که از دیگران دریافت میکنند. آنها به راحتی احساسات خود را با شریک عاطفی و دوستان خود به اشتراک میگذارند و در سختیها به دنبال حمایت اجتماعی میگردند.
دلبستگی دوسوگرا چیست ؟
دلبستگی دوسوگرا نوعی دلبستگی ناایمن است و گاه به آن «دلبستگی اضطرابی» (Anxious Attachment) نیز گفته میشود. کودکان با این نوع دلبستگی هنگام جدایی از مادر به شدت پریشانند. آنها به فرد غریبه واکنش منفی شدیدی نشان میدهند اما هنگام ملاقات مجدد با مادر نیز عجیب رفتار میکنند و تمایلی به او ندارند.
آنها برخی اوقات این بیمیلی خود را به شکلی منفعل نشان میدهند و با حضور مادر آرام نمیشوند. گاهی نیز به صورت مستقیم پرخاشگری میکنند اما درنهایت وقتی بالاخره با مادر خود پیوند مجددی شکل میدهند، تمایلی بسیار قوی برای حفظ آن دارند و در طول مراحل زندگی خود ممکن است به شدت وابسته به دیگران باشند.
کودکان با این سبک دلبستگی باور دارند که والدین آنها غیرقابلاعتمادند، نیازهای آنها را در زمان مناسب پاسخ نمیدهند و آنها را دوست ندارند.
افراد با دلبستگی دوسوگرا اغلب نگرانند که دیگران برخلاف آنها، تمایلی به برقراری ارتباط نداشته باشند و تلاش آنها یکجانبه باشد، درنتیجه تلاشهایشان برای برقراری ارتباط، نصفه و نیمه است اما در عین حال، بیش از حد نگران پایداری روابط خود هستند. به همین علت، به خصوص در مورد شریک عاطفی خود میخواهند همواره نزدیک به او باشند، بیش از حد تلاش برای جلب توجه وی میکنند، حسودند و همواره نگران خیانت دیدن یا ترک شدن از جانب دیگران هستند.
آنها میترسند با دیگران صمیمی شوند، بنابراین روابطشان با دیگران سرد به نظر میرسد. همچنین ترک شدن یا پایان یافتن رابطه آنها را به شدت پریشان میکند و توانایی واکنش درست به این موضوعات را ندارند. زمانی که احساس کنند روابطشان در خطر پایان یافتن است، ممکن است رفتارهای پرخاشگرانه یا تهدیدآمیز از خود نشان بدهند.
دلبستگی اجتنابی چیست ؟
نوعی از دلبستگی ناایمن، دلبستگی اجتنابی است. در این سبک دلبستگی، کودکان از مراقب خود اجتناب میکنند، برای مثل صورتشان را از مراقب برمیگردانند و تماس چشمی برقرار نمیکنند. بودن در کنار مادر یا فردی کاملا غریبه هیچ تفاوتی برایشان ندارد، حتی موقع رفتن مادر نیز مضطرب نمیشوند. این کودکان حتی اگر والدین خود را به طور مستقیم پس نزنند، موقع ناراحتی نیز برای تسکین یافتن پیش آنها نمیروند و به نظر نمیرسد از جانب آنها احساس امنیت دریافت کنند.
این سبک دلبستگی ممکن است در خانوادههایی با مشکل بدرفتاری یا غفلت از کودک دیده شود. فردی با این سبک دلبستگی احتمالا باور دارد که نمیتواند روی روابط خود با والدین یا هر رابطه دیگری حساب کند.
در بزرگسالی، این افراد در شکلدهی و حفظ روابط صمیمانه مشکل دارند. احساس زیادی نسبت به اطرافیان و دوستان خود ندارند و از پایان یافتن روابط نیز ناراحت نمیشوند. معمولا به بهانههای مختلف از ملاقات با دیگران اجتناب میکنند، نمیتوانند احساسات و افکار خود را با دیگران در میان بگذارند و حتی روابط جنسی آنها نیز اغلب بدون احساسات عاطفی سپری میشود.
دلبستگی نابهسامان چیست ؟
سبک دلبستگی نابهسامان به عنوان «سبک دلبستگی اجتنابی-هراسان» (Fearful-Avoidant Attachment) نیز شناخته میشود. کودکان با این سبک دلبستگی ترکیبی از رفتارهای متضاد را از خود نشان میدهد، به نظر گیج هستند و هدف و ثبات خاصی در رفتار آنها دیده نمیشود. ممکن است از رفتن پیش مراقب خود اجتناب کنند یا برای رفتن پیش او مقاومت کنند.
اغلب کودکان دچار این وضعیت، از دو حالت خارج نیستند، یا مراقبتکننده ثابت ندارند و فردی که مراقب آنها است همواره تغییر میکند، یا فرد ثابت است اما رفتارهای متناقضی از خود نشان میدهد. برای مثال به سرعت عصبانی و پرخاشگر شده و کودک را میترساند، در چنین شرایطی با کودکی گیج و ترسیده روبهرو هستیم که نمیداند باید از مراقب خود بترسد یا به او پناه ببرد.
در سنین نزدیک به شش سالگی، ممکن است در این کودکان رفتارهای دیده شود که انگار خودشان نقش والدگری را به عهده گرفتهاند یا سعی دارند برای پدر و مادر خود والد باشند.
این افراد در بزرگسالی، در معرض افسردگی و اضطراب هستند، نمیتوانند رفتارهای دیگران را به درستی درک کنند و توانایی فهم صحیح دنیای اطراف در آنها دیده نمیشود. عزتنفس آنها پایین است و احساس خوبی به خودشان ندارند، همچنین در ایجاد روابط سالم به خصوص رابطه سالم با فرزندشان ضعیف عمل میکنند.
ناسالم ترین سبک دلبستگی چیست ؟
سبک دلبستگی نابهسامان ناسالمترین و نادرترین سبک دلبستگی است و در مبتلایان به مشکلات روانی و ارتباطی بیش از دیگر سبکها دیده میشود. سبکهای دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا نیز ناسالم هستند و در برقراری ارتباط مشکل دارند اما سبک دلبستگی ایمن به عنوان سبک دلبستگی سالم شناخته میشود.
به طور کل کودکان با سبک دلبستگی ناسالم بیشتر از دیگران در معرض خطر ابتلا به اختلالهایی مثل «اختلال نافرمانی مقابلهای» (Oppositional Defiant Disorder | ODD)، «اختلال سلوک» (Conduct Disorder | CD)، «اختلال استرس پس از سانحه» (Post-Traumatic Stress Disorder)، اختلالهای اضطرابی مثل اختلال اضطراب جدایی و اختلال اضطراب اجتماعی، افسردگی و... هستند. اعتماد کردن به روابط برای آنها سخت است، ترس و اضطراب را در روابط خود تجربه میکنند و با احتمال بیشتری درگیر ناهنجاریهای ارتباطی میشوند.
سبک دلبستگی من کدام است؟
بر اساس تحقیقات «هازان» (Hazan) و «شاور» (Shaver) به کمک این روش میتوانید سبک دلبستگی خود را پیدا کنید. بندهای زیر را بخوانید و ببینید که کدام بند به شما نزدیکتر است.
- نزدیک شدن به دیگران برایم به نسبت آسان است و با اینکه آنها به من و من به آنها دلبسته باشم، مشکلی ندارم. من اغلب نگران اینکه کسی مرا ترک کند یا بیش از حد به من نزدیک شود، نیستم.
- متوجه هستم که دیگران تمایلی ندارند به آن اندازه که من میخواهم به هم نزدیک شویم، صمیمی باشیم. اغلب نگرانم که شریک عاطفی من واقعا مرا دوست ندارد یا نمیخواهد با من بماند. من دوست دارم به طور کامل در شخص دیگری حل شوم و این تمایل من گاهی دیگران را میترساند و از من دور میکند.
- از نزدیک بودن با دیگران احساس راحتی نمیکنم، برایم سخت است که به طور کامل به آنها اعتماد کنم و به خودم اجازه دهم به آنها دلبسته شوم. وقتی کسی بیش از حد با من صمیمی شود، عصبی میشوم و اغلب شریک عاطفیام از من میخواهد بیشتر از قدری که با آن راحت هستم، صمیمی رفتار کنم.
در بندهای بالا، بند اول نشانه دلبستگی ایمن و بند دوم نشانه دلبستگی ناایمن دوسوگرا است. بند سوم از دلبستگی ناایمن اجتنابی حکایت دارد. متاسفانه در پژوهش هازان و شاور دلبستگی نابهسامان مورد بررسی قرار نگرفته است.
آیا سبک دلبستگی تغییر میکند؟
اغلب افراد بعد از اینکه متوجه وجود دلبستگی ناایمن در فرزند، شریک عاطفی، نزدیکان و خودشان میشوند، نگران شده و میپرسند که آیا سبک دلبستگی تغییر میکند؟ اگرچه که تغییر سبک دلبستگی کاری آسان نخواهد بود، اما، بله. سبک دلبستگی به کمک روشهای رواندرمانی و خوددرمانی قابلیت تغییر دارد.
ناگفته نماند که تغییر در سبک دلبستگی میتواند در جهت منفی نیز باشد. گاه کودکی در نوزادی سبک دلبستگی سالمی با مادر خود شکل داده اما در بزرگسالی در اثر حوادث ناگوار مثل تروماها، فوت یکی از والدین، طلاق، جنگ و... شکل دلبستگی او به ناایمن تغییر میکند.
چگونه سبک دلبستگی خود را تغییر دهیم؟
حال که متوجه شدیم دلبستگی چیست و نگرانیهای مربوط به سبکهای دلبستگی ناایمن را توضیح دادیم، باید اشاره کنیم که سبک دلبستگی به کمک روشهای رواندرمانی مثل درمان شناختی-رفتاری، درمان بر اساس طرحوارههای ناساز یانگ (طرحواره درمانی)، روانکاوی و... قابل تغییر است. در تمامی این روشهای درمانی سعی بر این است تا به کمک شکلگیری رابطه درمانی ایمن، سبک دلبستگی ایمن برای فرد جایگزین شود. اگر توانایی مراجعه به متخصص را ندارید، نگران نباشید. راههایی وجود دارد که شما بتوانید به خودتان کمک کنید.
الگوی روابط خود را بشناسید
در مورد روابط کودکی خود با والدینتان فکر کنید. از خود بپرسید آنها چگونه با شما رفتار میکردند؟ شما چطور به رفتار آنها پاسخ میدادید؟ مشکلات خود را چگونه حل میکردید؟ آیا آنها شما را نادیده میگرفتند؟ آیا از نظر شما قابلاعتماد بودند؟
به روابط عاطفی (دوستانه و عاشقانه) خود نیز دقت کنید و سعی کنید الگوها و احساسات تکرارشونده را از آنها بیرون بکشید. با کدام یک از سبکهای دلبستگی تطابق دارد؟ با شناخت الگوهای ناسالم زندگی خود و آگاه شدن از آنها، میتوانیم کمکم شروع به تغییر آنها نماییم. برای درک بهتر الگوهای روابط خود میتوانید احساسات روزانه خود را در دفتر ثبت کنید.
عزت نفس خود را بالا ببرید
اگر بررسی کنیم ویژگی مشترک تمامی سبکهای ناسالم دلبستگی چیست، متوجه میشویم پاسخ عزتنفس پایین است. درنتیجه برای بهبود کیفیت دلبستگی خود، سعی کنید خودتان را دوست داشته باشید و برای خودتان ارزش قائل شوید. اگر به علت آن چه که بر شما گذشته است، این شروع برای شما سخت و کلیشهای است، از تحمل خودتان شروع کنید. برای مثال به جای جملهای بدون حس مثل «من دوستداشتنی و باارزش هستم» جملاتی مثل «من یک انسانم و هر انسانی ارزشمند است» را با خودتان بیان کنید.
نیازهای خودتان را بشناسید
در تمامی سبکهای دلبستگی ناایمن، افراد از صمیمیت هراس دارند زیرا در اعماق خود میترسند روابطشان بهم بخورد. درنتیجه مهم است که نیازهای خود را بشناسید، بدانید که در چه صورتی احساس امنیت بیشتری میکنید و این موضوع را به دیگران مطرح کنید تا امنیت بیشتری را در روابط تجربه کنید.
سعی کنید با افرادی با سبک دلبستگی ایمن ارتباط برقرار کنید زیرا مشکلات رفتاری سبکهای ناایمن، ممکن است احساس ناامنی شما را افزایش دهد.
مراحل دلبستگی چیست ؟
بنابر مطالعات «رودلف شفر» (Rudolph Schaffer) و «پگی امرسون» (Peggy Emerson) بر روی شصت نوزاد، شکلگیری دلبستگی چهار مرحله دارد.
- «پیش-دلبستگی» (Pre-Attachment Stage)
- «شکلگیری دلبستگی» (Indiscriminate Attachment)
- «دلبستگی واضح» (Discriminate Attachment)
- «ایجاد ارتباط متقابل» (Multiple Attachments)
مرحله اول: پیش-دلبستگی
از تولد تا ۳ ماهگی، نوزاد هیچگونه دلبستگی به خصوصی به هیچکدام از مراقبان خود نشان نمیدهند، بلکه کنشهای طبیعی نوزاد مثل گریه کردن توجه مراقبان او را جلب میکند و پاسخهای نوزاد مثل قانوغون کردن آنها را تشویق میکند تا نزدیک او بمانند.
مرحله دوم: شکلگیری دلبستگی
از ۶ هفتگی تا ۷ ماهگی، نوزاد کمکم برخی از مراقبان خود را به دیگران ترجیح میدهد و به آنها اعتماد دارند که نیازهایش را به موقع برطرف میکنند. در این سنین نوزاد افراد آشنا را به غریبه ترجیح میدهد و پاسخهای مثبتتری به آشنایان خود دارد.
مرحله سوم: دلبستگی واضح
از ۷ تا ۱۱ ماهگی، نوزادان دلبستگی قوی و شدیدی نسبت به افراد خاصی مثل مادر نشان میدهند و هنگامی که از آنها دور باشند، اعتراض میکنند که این اعتراض همان اضطراب جدایی» است. در این سنین از غریبهها نیز به شدت فاصله میگیرند.
مرحله چهارم: ایجاد ارتباط متقابل
تقریبا در حدود ۹ ماهگی، کودکان کمکم میتوانند نسبت به دیگر افراد نیز پیوند عاطفی قوی ایجاد کنند، اما شدت این پیوندها با هم متفاوت است. معمولا شکلگیری این دلبستگی گسترش یافته، با ایجاد ارتباط با والد دیگر، خواهرها و برادرها، اقوام و... شروع میشود و تا ۱۸ ماهگی تکمیل میشود.
عوامل موثر بر دلبستگی چیست ؟
در درجه اول، داشتن مراقب ثابت در کودکی در شکلگیری دلبستگی سالم اهمیت دارد. ممکن است پدر و مادر یا به فرض مادر و مادربزرگ یا مادر و پرستار وظیفه مراقبت از کودک را بین خودشان تقسیم کند و این اشکالی ندارد، اما اگر کودک یک ماه پیش مادربزرگ باشد، یک هفته پیش پدر بماند، دو ماه پیش مادر باشد و دائم دست به دست شود، نمیتواند به روابط خود اطمینان کند و دلبستگی سالمی شکل بدهد. کودکانی که در پرورشگاه توسط پرستاران متعددی بزرگ میشوند نیز مستعد چنین مشکلی هستند.
مسئله دوم در شکلگیری دلبستگی، کیفیت مراقبت از کودک است. اگر مادر حضور داشته باشد اما کودک مدت زیادی گرسنه بماند یا درد بکشد، ذهن کودک نمیتواند به او اعتماد کند. نیازهای نوزادان باید هرچه سریعتر به بهترین شکل برطرف شود، این فقط مختص به نیازهای زیستی نوزادان نیست و مربوط به نیازهای روانی آنها، مثل توجه دیدن و در آغوش گرفته شدن نیز میشود.
از عوامل آسیبزای دیگر میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- تجربه سواستفاده از کودک، بدرفتاری با کودک و دیگران آسیبهایی که ممکن است جانب مراقبان به کودک وارد شود
- مشکلات سلامت روان والدین
- سوءمصرف مواد توسط والدین
- والدین بلافاصله بعد از تولد از فرزند خود جدا شده باشند، برای مثال به علت مراقبتهای نوزادی کودکان نارس
- استرسهایی مثل داشتن درآمد کم، جدایی یا فوت والد دیگر، عدم آمادگی والدین برای داشتن فرزند
- کودک یکی از مراقبان اصلی خود را از دست بدهد
آیا کودک من مشکلات دلبستگی دارد؟
برخی از رفتارهایی که در کودکان، به طور پایدار دیده میشود، میتواند بیانگر مشکلات دلبستگی ناایمن باشد. رفتارهای زیر در خردسالان ممکن است خبر از مشکل دهد:
- ترس یا اجتناب از مراقبان خود
- اضطراب بسیار شدید وقتی مراقب آنها برای مدت کوتاهی حضور ندارد
- آرام نشدن کودک به رغم تلاش مراقب برای تسکین دادن او
- عدم توجه کودک به حضور یا عدم حضور مراقب
- منفعل بودن در برابر مراقب و عدم پاسخگویی کودک به او
- افسردگی یا خشم
- بیعلاقگی کودک به اسباببازیها و محیط اطرافش
- کودک به سختی درخواست کمک میکند
- برای برقراری روابط با همسالان یا بزرگسالان به تلاش زیادی نیاز دارد
- مشکلات تمرکز
- بیقراری و عصبانیت نابههنگام
- همزمان طوری رفتار میکند که انگار خواستار توجه شما هست و نیست
- کنارهگیری و انفعال
- رویاپردازی بیش از حد
مشکلات دلبستگی شدید سبب شکلگیری اختلالهای روانی در زمینه دلبستگی میشود. در ادامه توضیح میدهیم که ویژگیهای دو اختلال بسیار مرتبط با کیفیت دلبستگی چیست.
اختلال دلبستگی چیست ؟
در برخی حالتها ممکن است مشکلات دلبستگی به حدی شدت گیرند که زندگی عادی و عملکرد روزانه فرد را مختل کنند و تبدیل به «اختلال روانی» (Psychological Disorder) شوند.
از آنجا که دلبستگی در تمام مراحل و ابعاد زندگی انسان نقش دارد، اختلالات روانی بسیاری در اثر دلبستگی ناایمن میتواند شکل بگیرد که پیش از این به آنها اشاره شد، اما دلبستگی ناایمن بر شکلگیری دو اختلال تاثیر مستقیمتری دارد:
- «اختلال دلبستگی واکنشی» (Reactive Attachment Disorder | RAD)
- «اختلال درگیری اجتماعی مهار نشده» (Disinhibited Social Engagement Disorder | DSED)
اختلال دلبستگی واکنشی چیست ؟
اختلال دلبستگی واکنشی اختلالی نادر اما خطرناک است که در اثر آن نوزاد یا کودک خردسال، دلبستگی سالم با والدین یا مراقبان خود برقرار نمیکند. این کودکان در مدیریت هیجانات خود مشکل دارند و به ندرت برای تسکین و رفع مشکلات، از مراقبان خود کمک میگیرند.
در صورتی که نیازهای پایه نوزاد در زمینه آرامش، محبت و پرورش به درسی برطرف نشود و عشق و مراقبت کافی دریافت نکند، قادر نخواهد بود دلبستگی پایداری با دیگران ایجاد کند. علت شکلگیری اختلال دلبستگی واکنشی نیز همین است.
علائم اختلال دلبستگی واکنشی
کودکان مبتلا به این اختلال به دلایل نامشخصی از دیگران فاصله میگیرند، میترسند یا در حضور آنها ناراحت میشوند. این کودکان ظاهری غمگین و بیحال دارند، اغلب نمیخندند و با وجود تلاشهای دیگران برای تسکین آنها، خشنود نمیشوند.
در تعاملات اجتماعی، این کودکان اغلب نگاه میکنند اما خودشان را درگیر نمیکنند. به تمایل دیگران برای بازی کردن با آنها واکنشی نشان نمیدهند و پاسخی به در آغوش گرفته شدن نیز ندارند. به طور کل با دیگران ارتباطی برقرار نمیکنند و در جستجوی کمک یا توجه بزرگسالان نیز نیستند.
ملاکهای تشخیصی اختلال دلبستگی واکنشی
براساس کتاب آسیبشناسی روانی DSM-V ملاکهای تشخیصی برای اختلال دلبستگی واکنشی به شرح زیر است:
- ملاک الف: الگوهای پایداری از اجتناب و گوشهگیری کودک نسبت به والدین و مراقبانش دیده شود که با دو مورد زیر مشخص میشود.
- به ندرت پیش میآید کودک هنگام ناراحتی از دیگران تسکین بخواهد یا این کار را در کمترین سطح ممکن انجام میدهد.
- هنگامی که کودک پریشان است و دیگران برای تسکین او تلاش میکنند، به ندرت پیش میآید که کودک به این تلاش پاسخ دهد یا این کار را در کمترین سطح ممکن انجام میدهد.
- ملاک ب: کودک دچار پریشانی همیشگی هیجانی و اجتماعی باشد، به طوری که دو مورد از سه مورد زیر را نشان دهد.
- واکنش هیجانی و اجتماعی کودک به دیگران در کمترین سطح ممکن است.
- عاطفه مثبت (مثل خنده، لبخند، شادی و...) محدودی دارد.
- در تعامل عادی با مراقبان بزرگسال خود، بدون دلیل مشخصی تحریکپذیری، ترس و ناراحتی نشان میدهد.
- ملاک ج: کودک الگوهایی از مراقبت ناکافی افراطی را تجربه کرده باشد که دستکم با یکی از موارد زیر مشخص میشود.
۱- مراقبان بزرگسال به طور دائمی از رسیدگی به نیازهای هیجانی کودک مثل تعامل، تسکین و محبت کردن به او غفلت کردهاند و کودک نوعی محرومیت یا غلفت اجتماعی را تجربه کرده است.
۲- تغییر مداوم مراقبتکننده اولیه که فرصتهای کودک برای شکلدهی دلبستگی پایدار را محدود میکند (برای مثال تغییر مراقبتکنندهها در کودکانی که با والدین خونی خود زندگی نمیکنند).
۳- پرورش یافتن در محیطهای غیرمعمولی که به شدت فرصت شکلدهی دلبستگی کودک با شخص برگزیدهاش را محدود میکند (مثل پرورشگاههایی با تعداد بالای کودکان و پرستاران کم).
- ملاک د: شیوه مراقبتی که در «ملاک ج» گفته شد، سبب مشکلات رفتاری در «ملاک الف» باشد (برای مثال مشکلها در «ملاک الف» پس از تجربه مراقبت ناکافی در .«ملاک ج» آغاز شده باشد)
- ملاک ه: علائم دیده شده به علت اختلال طیف اوتیسم نباشد.
- ملاک ن: علائم قبل از ۵ سالگی دیده شوند.
- ملاک ل: سن کودک حداقل ۹ ماه باشد.
همچنین توجه کنید که ملاکها باید حداقل ۱۲ ماه دیده شوند. تشخیص افتراقی برای «اختلال سازگاری» (Adjustment Disorders)، اختلال استرس پس از سانحه، ناتوانیهای شناختی، «اختلال طیف اوتیسم» (Autism Spectrum Disorder) و اختلالهای خلقی باید بررسی شود. این تشخیص حتما باید توسط متخصص و پس از بررسی رفتارهای کودک و سبک والدگری پدر و مادر صورت بگیرد.
درمان اختلال دلبستگی واکنشی
در فرایند درمان اختلال دلبستگی واکنشی، والدین آموزش داده میشوند که دلبستگی چیست و چگونه محیطی پایدار، مثبت و پرورشدهنده برای کودک فراهم کنند تا روابط عاطفی بین خود و کودک را تقویت کنند. ممکن است درمانگر از روشهایی مثل بازیدرمانی یا تقویت رفتاری نیز برای کودکان کمسن استفاده کند یا در مورد کودکان بزرگتر روانشناسی شناختی-رفتاری، درمان فردی و... را به کار ببرد تا پیوندی درمانی با کودک ایجاد کند.
چگونه از اختلال دلبستگی واکنشی پیشگیری کنیم
کودکان و نوزادان برای شکلدهی دلبستگی به محیطی پایدار و صمیمی نیاز دارند که نیازهای زیستی و روانی پایه آنها را رفع کند. علاوه بر این میتوانید به کمک روشهای زیر کیفیت دلبستگی کودک خود را بهبود ببخشید.
بهتر است ساعتهایی در روز را فقط به تعامل با کودک خود اختصاص دهید، با او بازی کنید، حرف بزنید، ارتباط چشمی برقرار کنید و بخندید. نشانههای ناراحتی در فرزند خود را یاد بگیرید و هنگام ناراحتی کودک، برای مثال وقتی که شدید گریه میکند، به سرعت در پی یافتن راه حلی برای آن باشید. توجه نمایید که قرار نیست همیشه کودک را به خواستهاش برسانید، بلکه با صحبت کردن و در آغوش گرفتن میتوانید او را آرام کنید.
با کودک خود به گرمی و صمیمیت برخورد کنید. وقتی میخواهید به او غذا بدهید، حمامش کنید یا پوشکش را عوض کنید، این کار را به آرامی انجام دهید و مطمئن باشید که در شرایط بدنی و روانی راحتی قرار دارد.
همچنین واجب است که علاوه بر ارتباط کلامی، با او ارتباط غیرکلامی سالمی داشته باشید. اگر به زبان بگویید که دوستش دارید اما با کراهت او را در آغوش بگیرید، کودک متوجه خواهد شد. حتی تن صدا و حالت چهره شما در برخورد با کودک مهم است.
اختلال آمیختگی اجتماعی بازداری نشده چیست ؟
اکنون که متوجه شدیم اولین اختلال مرتبط با دلبستگی چیست، به سراغ اختلال دیگر میرویم. اختلال اجتماعی بازداری نشده در حالتی از دلبستگی دیده میشود که کودک به سختی میتواند با دیگران پیوند عاطفی برقرار کند و همچنین هیچگونه ترس، احتیاط یا بازداری نسبت به غریبهها نشان نمیدهد.
به طور طبیعی کودکان نسبت به غریبهها محتاط رفتار میکنند اما در مورد کودکان دچار اختلال آمیختگی اجتماعی بازداری نشده چنین نیست. آنها به حدی با غریبهها راحت هستند که ممکن است به سادگی سوار ماشین غریبه شوند یا به خانه آنها بروند. برای همین، خطرهایی جدی آنها را تهدید میکند.
این شرایط میتواند در اثر تجربیاتی مثل تروماها، ترک کودک یا بدرفتاری با کودک به وجود بیاید اما علت اصلی آن اغلب «غفلت» (Neglect) از کودک در دوران نوزادی است. غفلت به این معنا است که نیازهای کودک نادیده گرفته شده، مدت زیادی گشنه مانده، گریه کرده و توجه و محبتی از سوی والدین ندیده است. این موضوع سبب میشود تا نوزاد نتواند به دیگران اعتماد کند و به درستی دلبستگی شکل بدهد.
علائم اختلال آمیختگی اجتماعی بازداری نشده
چنانچه اشاره شد این کودکان رفتار بدنی و کلامی بسیار دوستانه با غریبهها دارند اما چندان به سراغ والدین خود نمیروند. آنها مرزهای اجتماعی را نمیشناسند و بدون کوچکترین درنگی دعوت غریبهها را میپذیرند. آنها برای تسکین یافتن (برای مثال وقتی زمین میخورند) والدین خود را انتخاب نمیکنند و ممکن است به فردی کاملا غریبه که کنار پارک نشسته است، رجوع کنند.
اغلب کودکان خردسال، اگرچه به خوبی بزرگسالان مقصود غریبهها را متوجه نمیشوند، اما بنابر حالت چهره، غریبههای مهربان را از کسانی که نیت خوبی ندارند، تشخیص میدهند. در کودکان دچار اختلال آمیختگی اجتماعی بازداری نشده این قابلیت شناخت براساس چهره وجود ندارد و با هر فردی تعامل میکنند. آنها نمیتوانند بفهمند چه کسی قابل اعتماد است و چه کسی نیست.
این گروه از کودکان تمایل شدیدی به دریافت مهر و محبت دارند اما چون نمیتوانند فرد مشخصی را برای دریافت آن در ذهن خود پیدا کنند (یعنی والدین خود را به عنوان مرجع محبت و حمایت نمیشناسند)، در هر شخص غریبهای به دنبال آن میگیردند. ممکن است صرفا برای جلب توجه دیگران در محیطی عمومی ناگهان داد بکشند، شخص کاملا غریبهای را بغل کنند یا در پارک کنار خانواده دیگری بشینند، آن هم به گونهای راحت و صمیمی که انگار همراه آن خانواده به پیکنیک دعوت شدهاند.
ملاکهای تشخیصی اختلال آمیختگی اجتماعی بازداری نشده
براساس کتاب مرجع روانشناسی DSM-V ملاکهای تشخیصی اختلال آمیختگی اجتماعی بازداری نشده در ادامه توضیح داده شده، البته توجه نمایید که تشخیص قطعی فقط توسط متخصص ممکن است.
- ملاک الف: الگوهای رفتاری که طبق آن کودک به طور فعال با بزرگسالان غریبه نزدیک شده و تعامل میکند و حداقل دو مورد از موارد زیر را نشان میدهد.
- ۱کاهش یا عدم خودداری در نزدیک شدن به بزرگسالان غریبه و تعامل با آنها
- رفتار بدنی یا کلامی بیش از حد صمیمانه (با توجه به فرهنگ و مرزبندیهای اجتماعی مناسب سن کودک)
- کاهش یا عدم رجوع به مراقبتکننده بزرگسال بعد از دور شدن از وی حتی در محیطهای غریبه
- تمایل به همراه شدن با بزرگسالان غریبه بدون درنگ یا با کمترین درنگ
- ملاک ب: رفتارهای دیده شده در «ملاک الف» به علت تکانشی بودن نیست بلکه به علت رفتار اجتماعی بازداری نشده است. مثلا در «اختلال نقص توجه-بیشفعالی» (Attention Deficit Hyperactivity Disorder | ADHD) کودک در زمین بازی از والدین خود جدا شده و به علت حواسپرتی زود باز نمیگردد اما در اختلال آمیختگی اجتماعی بازداری نشده کودک باز نمیگردد زیرا احساس نمیکند به پدر و مادرش نیازی دارد.
- ملاک ج: کودک الگوی از مراقبت ناکافی را تجربه کرده است که با حداقل یک مورد زیر مشخص میشود.
- مراقبان بزرگسال به طور دائمی از رسیدگی به نیازهای هیجانی کودک مثل تعامل، تسکین و محبت کردن به او غفلت کردهاند و کودک نوعی محرومیت یا غلفت اجتماعی را تجربه کرده است.
- تغییر مداوم مراقبتکننده اولیه که فرصتهای کودک برای شکلدهی دلبستگی پایدار را محدود میکند (برای مثال تغییر مراقبتکنندهها در کودکانی که با والدین خونی خود زندگی نمیکنند).
- پرورش یافتن در محیطهای غیرمعمولی که به شدت فرصت شکلدهی دلبستگی کودک با شخص برگزیدهاش را محدود میکند (مثل پرورشگاههایی با تعداد بالای کودکان و پرستاران کم).
- ملاک د: شیوه مراقبتی که در «ملاک ج» گفته شد، سبب مشکلات رفتاری در «ملاک الف» باشد (برای مثال مشکلهای در «ملاک الف» پس از تجربه مراقبت ناکافی در «ملاک ج» آغاز شده باشد).
- ملاک ه: سن کودک حداقل ۹ ماه باشد.
همچنین توجه نمایید که مانند اختلال دلبستگی واکنشی، در این اختلال نیز ملاکها باید حداقل ۱۲ ماه دیده شوند.
درمان اختلال اختلال آمیختگی اجتماعی بازداری نشده
در درمان کودکان دچار این اختلال مهم است که از محیط و مراقبتکنندهای ثابت بهرهمند شوند. در کودکی که خانه به خانه دست به دست میشود، نمیتوان این اختلال را بهبود بخشید اما ارتباط سالم و موثر با یک مراقبتکننده واحد، سبب میشود به طور تدریجی با او پیوند عاطفی شکل دهد و از نظر روانی متوجه شود دلبستگی چیست.
برای کمک به کودک مبتلا به این اختلال در خانه، لازم است حتما پس از مهیا کردن محیطی ثابت برای او، به روشنی به او توضیح دهید که از او چه انتظاری دارید و چگونه باید رفتار کند. مرزها را برای او روشن کنید و عواقب ارتباط بدون قید با غریبهها را برای او توضیح دهید. توجه کنید برای بهبود این اختلال، در کنار تلاش خانواده کمک روانشناسان بدون شک لازم است. در صورتی که نگران هستید فرزند شما دچار این اختلال باشد، حتما به متخصص مراجعه کنید.
تفاوت وابستگی و دلبستگی چیست ؟
«وابستگی» (Dependency) به این معنا است که شخص بدون فردی که به او وابسته است توانایی فعالیت، حفظ روحیه و ادامه حیات ندارد، اما دلبستگی همراه با احساس امنیت، دلگرمی و استقلال است.
دلبستگی رابطه عاطفی سالمی است که باید بین افرادی که نسبت به هم محبت دارند، شکل بگیرد. شخصی که دلبسته به دیگری ممکن است از نظر فیزیکی از او دور باشد یا برای مدتی ارتباط برقرار نکند اما دلش به محبت او گرم است. درواقع فرد دلبسته بدون دیگری حال خوب و با دیگری حال بهتری دارد.
وابستگی اغلب در افرادی با ترس از رها شدن دیده میشود که میخواهند به هر قیمتی به فرد مورد نظر خود نزدیک باشند، همواره به او بچسبند و اگر آن فرد بخواهد فاصله بگیرد، ممکن است با رفتارهای تهدیدآمیز از سمت فرد وابسته روبهرو شود. فرد وابسته در غیاب دیگری حال خوبی ندارد و حالش در حضور دیگران نیز خوب نیست، زیرا همواره ترس از دست دادن دارد.
عالی و موثق یود
به همراه استفاده از منابع معتبر